مگر می شود شخصی هم “غائب” باشد هم “قائم”؟ و آیا شخص “غائب” می تواند “امام” باشد؟

به راستی، عقیده ای که از قرآن جدا باشد، منشاء آن کلام الله نباشد، دارای تناقضات و اختلافات بسیاری است.«وَلَوْ کَانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلَافًا کَثِیرًا» (نساء:۸۲) = اگر از جانب غیر خدا بود قطعاً در آن اختلاف بسیارى مى‏یافتند» تئوریهایی که توسط کودن های بشر ساخته شده، اگر بخوبی در آن دقت شود سراسر تناقض و اختلاف است، تئوری مهدویت یکی از این تئوری هاست که سراسر عجایب و پارادوکس های کثیر است، مثلاً: همیشه خوانده ایم یا از دهن آخوندان منبر نشین شنیده ایم که امام خود را گاهی "امام غائب" و گاهی "امام قائم" می خوانند! اما مگر می شود شخصی همزمان، هم قائم(=قیام کرده، ایستاده، برپا) و هم غائب باشد؟

اگر قیام کرده که دیگر غائب نیست و اگر غائب است که دیگر قیام نکرده ! و اگر قیام کرده، در کجا قیام کرده؟ در چاه جمکران؟
این تناقض آشکاری است که لازم به توضیح ندارد، مَثَل این تناقض مثل این است که شخصی یک شئ سه ضلعی را مربع بخواند! یا بگوید: یک دایرۀ سه ضلعی دارم!! ؛ پارادوکس است، تناقض و اختلاف است.

شاید این مثال قضیه را واضحتر کند:
«زمانی موسوی و کروبی در ایران خودمان، به گونه ای قیام کرده بودند و در آن لحظه (با تخفیف) قائم محسوب می شدند، اما الان که معلوم نیست در کجا هستند و به گونه ای غیبشان زده، دیگر قائم نیستند بلکه غائب هستند!  آنها در ابتدا قائم بودند و الان که معلوم نیست کجا هستند، غائب به حساب می آیند ولی همزمان هم قائم و هم غائب نبوده و نیستند.»
 حال و روز امام زمان شیعیان نیز به همین شکل است، او همزمان نمی تواند هم قائم باشد و هم غائب، خواه ناخواه یکی از این دو لقب را باید حذف کرد.
اما نکته ای دیگر این است که اصولاً ما چیزی به عنوان "امام غائب" نمی شناسیم، نه اینکه ما اهل سنت چنین مقوله ای را قبول نداشته باشیم،خیر!! اصولاً عقل سلیم با چنین اصطلاح متناقضی مخالف است.
امام باید ظاهر و حاضر باشد، باید امر کند باید نهی کند باید توضیح دهد و ارشاد کند تا مردم بشنوند و استفاده کنند، شخصی که مخفی و غائب و ساکت است، چگونه می شود نام او را امام گذاشت؟ چنین شخصی که هیچ کس از او خبر ندارد و در این ۱۲۰۰ سال هیچ نفعی از او به کسی نرسیده، چگونه می توان آن را امام دانست؟ به والله که نفع در و دیوار و سنگ بی جان از چنین، شخص غائب و صامتی بهتر است.

در پایان:
الله تعالی بر ما منت نهاده و کتابی به عزیزی و کاملی و عظیمی قرآن به ما داده است، در این کتاب اصول عقائد مسلمین به گونه ای بیان شده که اگر یک مسیحی یک یهودی یا یک بی دین قرآن را مطالعه کند به خوبی می فهمد که اصول عقائد مسلمین و ارکان اسلام چه ها هستند؛ و می دانیم که در این کتاب عزیز صحبتی از امامت و یادی از مهدویت نیست که ما را ملزم به مومن بودن به امامت و مهدویت کند و عدم ایمان به آن، ما را از دایرۀ اسلام خارج کند!
پس بیایید این اصلهای من در آوردی که فقط و فقط باعث زشت شدن و خرافی جلوه دادن چهرۀ زیبای اسلام می شود را از خود دور کنید، نگذارید عدّه ای با نام "مهدی" از شما کولی بگیرند همانطور که ۱۲۰۰ سال از اجداد شما کولی گرفته و پولشان را به نام خمس بالا کشیده و جدیداً با نام ولایت فقیه بر شما حکومت می کنند و خود را نائب امام بدانند و مخالفت با ولی فقیه را مخالفت با امام و در نهایت مخالفت با الله بدانند!!!
تمام این خرافات و کجروی ها به این دلیل است که مردم ما از قرآن دور شده اند! که:
چو از ملت دور گشت قرآن … زدند بر دین هر اِفک و بهتان
التماس دعا

 

نویسنده: محمد باقر سجودی

مقاله پیشنهادی

هنگام اختلاف با پدر چگونه با وی صحبت کنم؟

سوال: در اسلام هنگامی که سوء تفاهمی میان پدر و پسر رخ می‌دهد چگونه می‌توان …