اثنی عشریه برای شناخت دین خود به کتابهایی اعتماد دارند که علمای متقدم و متأخر شیعه نوشتهاند. علمای شیعه برای جمع آوری روایات ائمه خود کتابهایی نوشتهاند که مهمترین آنها نزد شیعه، هشت کتاب است که چهار مورد آن قدیمی و چهار مورد دیگر، متأخر هستند. چهار کتاب قدیمی عبارتند از: « الکافی، التهذیب، الاستبصار، من لا یحضره الفقیه». محمد صادق صدر از شیوخ معاصر شیعه میگوید: شیعه بر اعتبار کتب اربعه اتفاق نظر دارند و همه روایات موجود در آنها را صحیح میدانند.[۱] چهار کتاب متأخر عبارتند از: « الوافی، بحار الأنوار، الوسائل، مستدرک الوسائل». پس منابع اصلی آنان ،هشت مورد است.
محمد صالح حائری از علمای معاصر شیعه میگوید: صحاح امامیه هشت مورد است که چهار مورد آن از محمدین ثلاثه اول و سه کتاب بعدی از محمدین ثلاثه آخر و کتاب هشتم از مرحوم محمد حسین، معاصر نوری است.[۲]
اینها کتابهایی هستند که یک فقیه شیعی باید هنگام فتوا دادن به آنها رجوع نماید. اما این کتابها در میزان نقد علمای متأخر شیعه چه وضعیتی دارند و در چه جایگاهی هستند که صدر اظهار داشته «شیعیان همه روایات موجود در آنها را صحیح می دانند» و حائری نیز آنها را صحاح امامیه نامیده است؟
در اینجا تلاش خواهیم کرد سخن برخی از علمای معاصر شیعه را در مورد این منابع بیان کنیم، زیرا این بحث تحمل اطاله را ندارد و در مورد کتاب الکافی بحث بیشتری خواهیم کرد، زیرا شیعیان این کتاب را بعد از قرآن، مهمترین کتاب به حساب می آورند.
۱- کتاب الکافی
به زودی تاریخ اکتشاف نسخههای آن و ابتدای شرح نویسی علما بر آن و دیدگاه علما نسبت به آن را بیان خواهیم کرد و اشاره گذرائی به بخش اصول آن خواهیم داشت.
الف- نسخههای کتاب
قبل از قرن یازدهم، این کتاب نسخه محفوظی ندارد و این امر خطرناکی است، زیرا این کتاب مهمترین و بزرگترین و قدیمیترین کتاب شیعه است که بیشتر از نه قرن پیش نوشته شده است و نسخه قدیمی و محفوظی برای آن یافت نمی شود و فقط در قرن یازدهم، یعنی بیشتر از هفت قرن بعد از تألیف آن بود که نسخههای آن یافت شد.
در مقدمه تحقیق چاپ سوم کتاب که علی اکبر غفاری آن را تصحیح کرده و بر آن تعلیق نوشته است و شیخ محمد آخوندی آن را چاپ کرده است، نوشته شده که در تحقیق این کتاب بر هفت نسخه اعتماد شده است که چهار مورد آن دست نویس و سه مورد آن ماشین نویس است و اگر نسخهای قدیمیتر از این موارد یافت می شد محقق کتاب آن را ذکر میکرد. حال در زیر این نسخهها و تاریخ نسخ آنها به نقل از محقق کتاب ذکر می شود:
۱- نسخه مصحح سال۱۰۷۶ هـ.
۲- نسخه مصحح قرن یازدهم هجری.
۳- نسخه مصحح بدون تاریخ.
۴- نسخه مصحح سال۱۰۵۷ هـ.
نسخه های چاپی عبارتند از:
۱- چاپ سال۱۲۸۲ هـ.
۲- چاپ سال ۱۳۱۱هـ.
۳- چاپ سال ۱۳۳۱ هـ.
محقق بیان کرده که در نسخه چاپی سابق، از سه نسخه استفاده شده که عبارتند از:
۱- نسخه خطی قرائت شده بر علامه مجلسی در سال۱۰۷۱ی.
۲- نسخه نوشته شده به خط عاملی در سال۱۰۹۲ی.
۳- یک نسخه بدون تاریخ.
اینها نسخههایی هستند که کتاب بر اساس آنها تحقیق شده است و اگر نسخه دیگری یافت میشد محقق کتاب آن را ذکر میکرد. این امر بر این نکته تأکید دارد که نسخه دیگری یافت نمیشود، زیرا محقق تمایل زیادی به ذکر قدیمیترین نسخههای کتاب دارد و سپس نسخه مورد اعتماد خود را مشخص می کند.
ب- شرح های نوشته شده بر کتاب
این کتاب در قرن یازدهم شرح شده است. ناشر سابق در مقدمه نشر میگوید که کتاب دوازده شرح دارد که همه آنها در قرن یازدهم، یعنی بیشتر از هفت قرن بعد از تألیف آن، نوشته شدهاند. وی شرحی قبل از آن را ذکر نکرده است، حال آنکه اگر می بود باید میگفت.
ج- تعداد احادیث کتاب و درجات آنها
تعداد احادیث آن۱۶۱۲۱ حدیث است.
عاملی در خاتمه کتاب المستدرک بیان داشته که احادیث الکافی پنج نوع هستند:
نوع اول: ۵۰۷۲ حدیث صحیح.
نوع دوم: ۱۴۴ حدیث حسن.
نوع سوم: ۱۱۱۸ حدیث موثق.
نوع چهارم: ۳۰۲ حدیث قوی.
نوع پنجم: ۹۴۸۵ حدیث ضعیف.
پس مجموع این احادیث۱۶۱۲۱ حدیث می شود۳٫
وی بیان نکرده که در آن حدیث موضوع و جعلی وجود دارد.
بهبودی، از پژوهشگران معاصر شیعه، کتاب الکافی را مورد بررسی قرار داده و فقط ۴۴۲۸حدیث از آن را صحیح دانسته است و ۱۱۶۹۳ حدیث را بر اساس قواعد خودشان صحیح ندانسته است.
این مهمترین کتاب شیعه است که در مدح آن چیزهائی بیان شده که با این نتیجه تناقض دارد. حال در زیر برخی از این مدحها بیان می شود:
د- اقوال علما در مورد کتاب
علمای شیعه در ارزش گذاری کتاب با هم اختلاف نظر دارند و برخی راه غلو را رفته و برخی دیگر معتدل رفتار کردهاند. از جمله غالیان در مورد آن، می توان به افراد زیر اشاره کرد:
*مجلسی. او میگوید: کتاب الکافی مضبوطترین و جامعترین اصول و نیکوترین و بزرگترین مؤلفات فرقه ناجیه است.[۴]
* فیض کاشانی. او میگوید: کتاب الکافی شریفترین و موثق ترین و کاملترین و جامعترین آنها است، زیرا این کتاب در میان آنها مشتمل بر اصول است و چیزهای زائد و تباه و ننگ آور- موجود در موارد دیگر- در آن نیست[۵]
* عبدالرسول غفار. او میگوید: کتاب الکافی از جمله کتب اصول است که در زمان ائمه معصومین نوشته شد….. وی بیست سال را صرف تصنیف کتاب کرد. وی در این کار بسیار دقت می کرد و رجال و اسناد روایات و متون و طرق روایت آنها را به خوبی و با اشتیاق ضبط میکرد و در نقل اسناد و طرق متعدد بسیار دقت می کرد و دچار خلط و التباس نشد. به همین دلیل تبدیل به منبع اول شیعه شد. به حقیقت مثل این کتاب نوشته نشده است و علمای بعد از وی به او نیازمند هستند.[۶]
از معتدلین می توان به افراد زیر اشاره کرد:
*هاشم معروف حسنی. وی در مورد کلینی و کتاب وی می گوید: اگر افراد اهل بدعت در سطح افراد منحرف و آشوبگر باشند، چیز عجیبی نیست، بلکه عجیب این است که شیخ محدثان بعد از جهاد طولانی بیست ساله در راه بحث و جستجوی حدیث صحیح، مرویات یا کتاب خود را پر از روایاتی نماید که از حیث متن و سند دارای عیب های آشکاری هستند و اگر کسی حتی کمترین بهره و علم را به احوال راویان داشته باشد، این امر بر وی مخفی نمی ماند و با این وجود علما و محدثان بعد از وی کتاب الکافی و روایات آن را در آغوش گرفتهاند، زیرا به اعتقاد برخی از افراد، از روایات صحیح تخطی نورزیده است و به نظر عدهای دیگر که تعدادشان زیادتر است، وی تعداد زیادی از روایات صحیح را گردآورده است، گرچه در کنار آن، روایات دیگری هم وجود دارد که به دروغ به اهل بیت منسوب شدهاند. این دو گروه در مورد این موضع گیری خود مسؤل هستند.[۷]
* آیت الله ابوالفضل برقعی. وی میگوید: در احادیث کتاب الکافی عیوب فراوانی از حیث سند و راوی و متن و موضوع وجود دارد. در مورد سند روایات باید گفت بیشتر راویان کتاب از افراد ضعیف و مجهول و مهمل و دارای عقائد پوچ و مجعول هستند. این چیزی است که علمای رجال شیعه میگویند.[۸]
ی – اصول الکافی
این کتاب مشتمل بر سه قسم است:
بخش اول: احادیث مربوط به اصول(عقائد)
بخش دوم: احادیث مربوط به فروع
بخش سوم: احادیث متنوعی که کتاب با آنها خاتمه می یابد و نویسنده، آن را الروضه نامیده است. البته این زمانی است که این بخش تألیف خود نویسنده باشد، زیرا برخی از علمای شیعه در انتساب این کتاب به نویسنده شک دارند.
بخش اول کتاب که در مورد اصول می باشد، دو جزء است:
جزء اول: تعداد احادیث این بخش ۱۴۴۵ مورد می باشد. کسانی که احادیث این بخش را مورد مراجعه قرار دادهاند فقط بر تصحیح ۸۷حدیث آن اتفاق نظر دارند. بهبودی که احادیث صحیح کتاب الکافی را تخریج کرده است، تنها ۱۶۱ حدیث را صحیح دانسته است. این بخش خاص مسائل اعتقادی است.
جزء دوم: تعداد احادیث این بخش ۲۳۴۶حدیث است. کسانی که احادیث این بخش را مورد مراجعه قرار دادهاند، تنها ۳۳حدیث را صحیح دانستهاند و بهبودی تنها ۳۹۲ حدیث را صحیح دانسته است.
تصحیحات انجام شده در هر دو بخش، بر اساس روش شیعه انجام شده است و اگر بر اساس روش اهل سنت انجام می شد، موجب ابطال این کتاب به صورت کامل می شد، آنچنان که تطبیق روش نقد علمی بر روایات شیعه منجر به از هستی ساقط شدن دین شیعه می شود، آنچنان که بزرگترین علمای شیعه در قرن یازدهم یا از بزرگان آنان- یعنی بحرانی که قبلاً ذکر شد- به این موضوع اشاره کردهاند.
و- احادیث منسوب به پیامبرص و اصحاب کساء در این دو بخش، به قرار زیر است:
نام بخش اول بخش دوم پیامبر ۴ حدیث ۱۷ حدیث علی ۳۸ حدیث ۳۰ حدیث فاطمه صفر صفر حسن صفر ۱حدیث حسین ۲ حدیث ۱ حدیث
با مراجعه احادیث بخش دوم به این نتیجه می رسیم که هیچ یک از احادیث منسوب به پیامبرص و اهل کساء صحیح نمی باشند و با مراجعه چهار منبع اساسی سابق نمی توان تنها یک روایت از فاطمه دختر رسول خدا یافت.
۲- آشنائی با سه کتاب دیگر
الف- نسخه های کتاب ها
* من لا یحضره الفقیه
علی اکبر غفاری، محقق کتاب، هفده نسخه را برای آن ذکر کرده است که همه مربوط به قرن یازدهم هستند و ما بین سال های ۱۰۵۷هـ و۱۱۰۱هـ نوشته شدهاند.
* تهذیب الأحکام
نسخهای قبل از قرن یازدهم برای این کتاب ذکر نشده است، زیرا سید حسن موسوی خراسانی، محقق کتاب، فقط چهار نسخه را برای آن ذکر کرده که همه مربوط به قرن یازدهم هستند و عبارتند از:
۱- دو نسخه مربوط به سال ۱۰۷۸ی
۲- یک نسخه مربوط به سال ۱۰۷۷ی
۳- یک نسخه مربوط به سال۱۰۷۴ی
این نسخهها همه در چهار سال نوشته شدهاند!!
* کتاب الاستبصار
محقق سابق، یعنی سید حسن موسوی خراسانی، فقط سه نسخه برای کتاب ذکر کرده که همه مربوط به قرن یازدهم هستند و اگر نسخههای دیگری می بود آنها را ذکر می کرد. این نسخه ها عبارتند از:
۱- نسخه ای مربوط به سال۱۰۹۰ هـ.
۲- نسخه ای مربوط به سال ۱۰۷۸ هـ.
۳- نسخه ای مربوط به سال ۱۰۷۲ هـ.
اینها منابع اصلی مذهب شیعه هستند. هیچ یک از این منابع قبل از قرن یازدهم نسخهای ندارند و این مسأله چیزی است که موجب شک می شود. بعد از این نقد بعید نیست که زود نسخه دیگری کشف شود که روی آن نوشته شده باشد قبل از قرن یازدهم نوشته شده است، آنچنان که زمانی که شیعیان از جانب اهل سنت مورد نقد قرار گرفتند که به اسانید توجهی ندارند، حلی فوراً دست به کار شد و داخل کتب اهل سنت رفت و علم مصطلح را از آنها گرفت و فوراً مصطلحی را برای شیعیان وضع کرد.
ب- روش مؤلفان این کتاب ها
* تهذیب الأحکام والاستبصار تألیف طوسی
در مورد روش طوسی در کتاب هایش گفتهاند: روش طوسی مضطرب است و استدلالهای متناقض دارد و غلطهای زیادی در کتابهایش وجود دارد.
بحرالعلوم در رجال خود میگوید: شیخ- طوسی- گاهی در جائی فردی را ضعیف میداند و در جائی دیگر او را ثقه اعلام می کند و آرای او در مورد اشخاص مختلف، تقریباً انضباطی ندارد.[۹]
حر عاملی میگوید: همچنین وی- یعنی طوسی- میگوید این روایت ضعیف است، زیرا راوی آن که فلانی باشد، ضعیف است. اما با این وجود می بینیم که وی به روایت همان فرد و بلکه در موارد بیشماری به روایت افراد ضعیفتر از او عمل می کند. بسیاری از موارد وی حدیثی را با استدلال به اینکه مرسل است ضعیف می داند و سپس خود به یک حدیث مرسل عمل می کند و بلکه در موارد زیادی به احادیث مرسل و روایت افراد ضعیف عمل می کند و حدیث مسند و روایت افراد ثقه را ردّ می کند.[۱۰]
شاخوری میگوید: وی شیخ مطلق و رئیس مذهب حق و امام در فقه و حدیث است، اما اقوال وی اختلاف زیادی با هم دارد و در دو کتاب روائیاش دچار خبط و اختلاط زیادی شده است، زیرا سخنانش محتمل احتمالات بعید و توجیهات نادرست می باشند و در اصول تصورات و پندارهای متفاوتی دارد. وی در دو کتاب المبسوط و الخلاف، مجتهد و اصولی صرف است، و حتی در بسیاری از مسائل به قیاس و استحسان عمل کرده است و این بر افرادی که به این دو کتاب نظر افکندهاند پوشیده نیست، اما در کتاب النهایه راه اخباریون را به صورت مطلق پیموده است، به نحوی که در آن از مضمون اخبار پا را فراتر نمی گذارد و از منطوق آثار تجاوز نکرده است.[۱۱]
خوئی میگوید: شیخ طوسی خطاهای زیادی دارد. گاهی یک نفر را در یک باب دو بار ذکر می کند، یا اینکه دوبار ترجمه یک شخص را در کتاب الفهرست خود میآورد. در کتاب التهذیب و الإستبصار خطای زیادی دارد.[۱۲]
ابوالهدی کلباسی در مورد کتابهای شیخ طوسی میگوید: در کل می توان گفت که اغلاط آنها قابل شمارش نیست و بسیار زیاد است. حتی برخی از علمای متأخر، کتاب خاصی را به توضیح و برشماری این خطاها اختصاص دادهاند.[۱۳]
هاشم معروف حسنی میگوید: شیخ عبدالصمد ادعا نموده که در کتاب التهذیب شیخ طوسی احادیثی وجود دارد که چیزهائی به آنها اضافه شده و سبب این اضافات به خود مؤلف بر نمی گردد.[۱۴]
یوسف بحرانی در حدائق خود میگوید: بر کسانی که کتاب التهذیب را مورد بررسی قرار داده و در اخبار آن تدبر کردهاند، تحریف هائی که در متن و سند اخبار شیخ روی داده است، بر آنان پوشیده نیست و کمتر حدیثی است که متن یا سند آن دچار علت و اشکال نباشد.[۱۵]
شیخ نورالدین موسوی عاملی در حاشیه خود در رد قول امین استرآبادی میگوید: انگار مصنف زمانی که به کتاب الإستبصار نگاه کرده است در عالم بیداری نبوده است! زیرا اختلاف زیادی میان احادیث وجود دارد و بیشتر آنها موافق اهل سنت است و برای جمع میان اغلب آنها راهی وجود ندارد.[۱۶]
نمی دانیم که منظور وی از قول « انگار مصنف زمانی که به کتاب الإستبصار نگاه کرده است در عالم بیداری نبوده است!» چیست؟ آیا او را به جنون متهم می کند یا به چیزی دیگر؟
۳- کتاب«فقیه من لا یحضره الفقیه» ابن بابویه قمی
شیخ باقر ایروانی در مورد ابن بابویه و کتابش میگوید: چنان که گفتهاند، کتاب الفقیه مشتمل بر ۵۹۶۳حدیث است، حال آنکه قسمت بزرگی از آن که ۲۰۵۰ حدیث می باشد، مرسل هستند.[۱۷]
شیخ نورالدین موسوی عاملی میگوید: ما می بینیم که صدوق در برخی از مسائل برخلاف موارد موجود در الکافی فتوا داده است، حتی در برخی از مؤلفات خود، برخلاف موارد موجود در من لا یحضره الفقیه فتوا داده است.[۱۸]
جعفر سبحانی میگوید: بیشتر روایات شیخ در دو کتاب التهذیب و الإستبصار، روایاتی معلق هستند. روایات صدوق در کتاب الفقیه نیز چنین است۱۹٫ یعنی سند ندارند. پس چگونه مورد وثوق قرار میگیرند؟
در مورد ثقه بودن صدوق، بسیاری از علمای شیعه شک کرده اند:
شیخ سلیمان ماحوزی میگوید: برخی از مشایخ ما در مورد ثقه بودن شیخ صدوق توقف کردهاند.[۲۰]
ابوالهدی کلباسی در دفاع از صدوق میگوید: برخی از علمای رجال در مورد صدوق که در مورد عدالت وی اجماع وجود دارد، بیان داشتهاند که برخی از علما در مورد اعتبار روایات وی توقف کردهاند. این شاید به علت عدم ثبوت ضبط وی باشد.[۲۱] این تناقض عجیبی است، زیرا وی اظهار داشته که در مورد عدالت او اجماع شده است و سپس طعن نسبت داده شده به او را بیان می کند.
بحرانی میگوید: عجیب است که برخی از کوته بینان در مورد وثاقت شیخ صدوق توقف کردهاند و میگویند: او ثقه نیست، زیرا کسی از علمای رجال به ثقه بودن او تصریح نکردهاند.[۲۲]
جعفر نجفی(م۱۲۲۷ی) شیخ شیعه امامیه و رئیس مذهب شیعه در زمان خود [۲۳] را مجروح کرده و در کتاب کاشف الغطاء در مورد مؤلفان کتب اربعه میگوید: چگونه می توان در تحصیل علم بر محمدین ثلاثه اعتماد کرد، حال آنکه برخی از آنان روایت برخی دیگر را تکذیب می کنند و روایات آنان با همدیگر در تضاد است. همچنین کتابهای آنها مشتمل بر اخباری است که کذب بودن آنها قطعی است، مانند اخبار وارده در مورد تجسیم و تشبیه و قدم عالم و ثبوت مکان و زمان.[۲۴]
۳- مراجع متأخر
وقتی که این وضعیت کتب اساسی مذهب می باشد، موسوعات متأخری که در قرن یازدهم هجری و بعد از آن نوشته شدهاند و دربردارنده همه روایات بعد از مرگ آخرین امام ظاهر شیعه و بیش از هشت قرن بعد از آن می باشد چه وضعیتی خواهد داشت؟ این کتاب ها عبارتند از:
۱- الوافی، فیض کاشانی (م ۱۰۹۱ هـ).
۲- وسائل الشیعه، حر عاملی (م ۱۱۰۴هـ).
۳- بحار الأنوار، مجلسی (م ۱۱۱۱هـ).
۴- مستدرک الوسائل، نوری طبرسی (م ۱۳۲۰ هـ).
در اینجا به بحث در مورد کتاب بحار الأنوار بسنده می شود:
آیت الله محمد آصف محسنی در کتاب مشرعه بحارالأنوار میگوید: شکی نیست که در سند روایات مذکور در کتاب، افراد ضعیف و کذاب و مجهول فراوانی وجود دارد وهمچنین بر ثقاتی که در گرفتن و یا روایت کردن حدیث اشتباه می کرده اند، نیز بیشتر منابع این کتاب، نسخه های آنها با سند متصل معنعن و به نقل افراد ثقه از افراد ثقه تا مؤلفان ثقه آنها، به مؤلف نرسیده است. تعدادی از مؤلفان مصادر کتاب هم مجهول هستند. هر کس مقدمه مؤلف در ابتدای کتاب را بخواند به آسانی درک می کند که مؤلف کتاب، یعنی علامه نیز به صحت روایات کتاب خود از ابتدا تا به آخر اعتقاد نداشته است و هر عاقلی اگر حال راویان را و کیفیت کتابت و تدوین در آن دورانها را بنگرد، به مخالفت آن روایات با واقعیت یقین می یابد. علاوه بر این به تحریف جملات روایات و کلمات آنها یقین می یابد.[۲۵]
وی همچنین میگوید: علمای معتدل بدانند که کتاب بحارالأنوار علامه مجلسی گرچه دریاهای نور است، اما در آن میکروبهائی مضر برای استفاده کنندگان از آن و موادی ناصحیح وجود دارد که باید از آنها اجتناب شود و اشیاء مشکوک و مشتبهی در آن است که باید در مورد آنها توقف شود.[۲۶] همچنین میگوید: پس کتاب بحارالأنوار کتاب مهمی است، اما قبول و پذیرش همه آنچه که در آن است، جایز نمی باشد. به همین خاطر آبشخوری برای آن قرار دادهایم تا از مکان مخصوصی از این کتاب استفاده شود و استفاده کننده در آن غرق نشود و از آبی که در آن میکروبهای مضر قرار دارند، نخورد۲۷٫ نیز می گوید: با دیده عبرت نگاه کنید به کتب اخلاقی مدون و موجود در نزد ما؛ به تحقیق که این کتابها اخلاق اسلامی را با شعارهای عرفانی و نعرههای صوفیانه و مبالغهگوئیهای افراد غافل و نادان و مزخرفات یونانی که در خود دارند، تباه و خراب کردهاند و آن را با روایات ضعیف و مجهول زینت داده و این روایات را به صورت قطعی و به مانند روایات متواتر به رسول اکرمص و ائمه نسبت دادهاند.[۲۸] همچنین میگوید: چیزی که کمر شکن است وجود روایاتی است که سندشان معتبر است، اما معانی آنها متضارب است و متونشان تناقض دارد. مشهورترین علتهای این امر، مجهول بودن راویان در تلقی، ضعف فهم آنان و قصور استعداد آنان در کلام امام است. این امر ارزش روایت معتبر را هم پایین میآورد، چه برسد به روایات دیگر. هدایتگر و نگهدارنده خدا است.[۲۹]
نیز میگوید: کسانی که به افراط تمایل دارند و کسانی که هر کتاب حدیثی را حجت میدانند و هر حدیثی را که منسوب به پیامبرص یا امام باشد حجت میدانند، تعدادشان بیشتر است و این فزونی تعداد یا به خاطر سادگی آنان یا کمی علم و دانش آنان و یا شدت اعتقاد و محبت و اخلاص آنان به کسانی است که سند حدیث منقول از پیامبر اعظمص و اوصیای او به وی منتهی می شود و به همین دلیل تضعیف آن شخص و ردّ او برایش دشوار می شود، یا به این خاطر است که وی به صدور خبر از جانب پیامبرص یا امام اطمینان دارد. اینها اسبابی است که برای افراد غیر از آنها از محققین حاصل نمی شود.[۳۰]
۴- روش اهل سنت و روش شیعه
افراد منصف شیعه اعتراف دارند که علم روایت، خیلی وقت پیش نزد اهل سنت به پختگی و کمال رسیده است، از جمله:
شیخ نورالدین موسوی عاملی میگوید: کتب اهل سنت بر این دلالت می کند که آنان در ابتدای زمان تابعین احادیث خود را برگزیدند و به آنها اعتماد کردند و همه چیزهایی را که صحتش برایشان مشتبه بود، ساقط کردند. حتی مالک بن أنس احادیث بی شماری را ثابت کرده و احادیثی را که ظاهر و آشکار است ثابت کرده است و صحاح سته کتابهای مشهوری هستند.[۳۱]
سید هاشم معروف حسنی میگوید: چیزی که نباید انکار کرد این است که محدثان اهل سنت از اواسط قرن پنجم- در قیاس با محدثان شیعه- آگاهی و هوشیاری بیشتری داشتند نسبت به خطراتی که حدیث شریف را فراگرفته بود. به همین دلیل علاوه بر کتب روایت و احوال رجال، در خلال دو قرن دهها کتاب در مورد احادیث موضوع و جعلی نوشتند و حتی نام برخی از آنها «موضوعات» است. از میان این افراد می توان به عبدالرحمان بن جوزی، دانشمند مشهور اشاره کرد که کتاب «الموضوعات» را در قرن ششم هجری در سه جزء تألیف کرد. بعد از وی نیز در این باب کتابهایی تألیف شد و سیوطی و فتنی..! و دیگران کتاب هائی را با همان برنامه و روش تألیف کردند و کتاب هایشان تبدیل به بزرگترین و پرفائدهترین منابع برای مؤلفان این موضوع شد. اما شیعیان از این موضوع خود را به بی اطلاعی زدند و انگار که این موضوع برایشان اهمیت نداشت، حال آنکه تعداد احادیث موضوع و جعلی وارده در میان روایات آنان، کم تعدادتر و کم خطرتر از احادیث جعلی اهل سنت نبود. همه آنچه که می توان گفت این است که شیعیان مشکلات احادیث خود را از مؤلفات خود در باب علم رجال و درایت، درمان کردند. این دو علم در مورد احوال راوی و روایت بحث می کنند و خطوط عمومی را برای آنچه که اعتماد بر آن صحیح است یا صحیح نیست، ترسیم می کنند. اما آنان در طول این قرن های طولانی تلاش نکردند حتی تنها یک کتاب را که مشتمل بر نمونه هائی از احادیث موضوع و جعلی باب ها و مسائل مختلف باشد، تألیف نمایند، حال آنکه شیعیان همواره از آثار سوء این احادیث جعلی بر مذهب شیعه در رنج بودهاند، مذهبی که از امور شاذ و اسطورهها و خرافات هائی که مزدوران حکام و قصه گویان و رهبران فرقه ها و احزاب وارد کردهاند بدور بوده است.[۳۲]
بعد از این مطالب در مورد منابع روائی شیعه، در مطلب آتی توضیحاتی با این موضوع خواهیم داشت.
*************************************************
۱- أصل الشیعه وأصولها ص:۱۲۷٫
۲- منهاج عملی للتقریب، مقاله ای از محمد حائری در ضمن کتاب الوحده الإسلامیه ص: ۲۳۳٫
۳- القرآن الکریم وروایات المدرستین، مرتضى عسکری ص: ۳۷، دفاع عن الکافی، ثامر هاشم حبیب عمیدی ۲/۳۰۸، الکلینی والکافی ص: ۴۰۲٫
۴- نک: الکلینی والکافی ۲۱۰، کلیات فی علم الرجال ص:۳۶۰، الکافی ۱/۲۷، مستدرک الوسائل ۱/۲۹، مرآه العقول ۱/۳، ۳/۴۶۶، الذریعه ۱۳/۹۵، کشف الحقائق ۲۰، نهایه الدرایه ص:۵۴۱٫
۵- مقدمه الأصول من الکافی، حسین علی محفوظ ص: ۲۵ – ۲۸٫
۶- الکلینی والکافی ص: ۴۱۵-۴۱۶۹٫
۷- الموضوعات فی الآثار والأخبار ص:۲۵۳٫
۸- کسر الصنم ص:۳۷٫
۹- الفوائد الرجالیه ۴/۷۸٫
۱۰- خاتمه الوسائل ۲۰ /۱۱۱٫
۱۱- حرکیه العقل الاجتهادی لدى فقهاء الشیعه الإمامیه ص: ۵۷، روضات الجنات فی أحوال العلماء والسادات ص: ۲۱۷٫
۱۲- معجم رجال الحدیث ۱/۹۹٫
۱۳- سماء المقال فی علم الرجال ۱/ ۱۶۷٫
۱۴- الموضوعات فی الآثار والأخبار ص:۶۵٫
۱۵- الحدائق الناضره ۳ /۱۵۶٫
۱۶- حاشیه کتاب الفوائد المدنیه والشواهد المکیه ص: ۳۰۹٫
۱۷- دروس تمهیدیه فی القواعد الرجالیه، باقرإیروانی ص:۲۷۱، الحدائق الناضره، یوسف بحرانی ۴/۲۰۹، مقباس الهدایه فی علم الدرایه، شیخ عبد الله الممقانی 1/359.
۱۸- حاشیه کتاب الفوائد المدنیه، أمین استرآبادی ص: ۳۱۰٫
۱۹- أصول الحدیث وأحکامه فی علم الدرایه ص: ۶۹٫
۲۰- حاشیه سماء المقال ۲/۲۱۰، و نک: مقدمه محقق معانی الأخبار، صدوق ص:۱۴، تعلیق على منهج المقال، وحید بهبانی ص:۳۱۸٫
۲۱- سماء المقال ۲/۲۱۰٫
۲۲- مقدمه معانی الأخبار ص:۱۳، و نک: حاشیه سماء المقال ۲/۲۱۰٫
۲۳- حاشیه الشیعه فی المیزان ص:۲۷۲٫
۲۴- کشف الغطاء ص:۴۰٫
۲۵- مشرعه بحار الأنوار ۲/۴۹۴٫
۲۶- مشرعه بحار الأنوار ۱/۱۱٫
۲۷- مشرعه بحار الأنوار ۲/۲۷۳٫
۲۸- مشرعه بحار الأنوار ۱/۱۵٫
۲۹- مشرعه بحار الأنوار ۲/۴۳۶٫
۳۰- مشرعه بحار الأنوار ۱/۲۲٫
۳۱- حاشیه کتاب الفوائد المدنیه، أمین استرآبادی ص:۱۲۵٫
۳۲- الموضوعات فی الآثار والأخبار عرض ودراسه ص: ۸۸٫