« مهدی منتظری بعد از خاتم پیامبران (بهترین بشر) وجود ندارد»، این عنوان رساله ی علمی شیخ عبدالله بن زید آل محمود ـ مفتی سابق و رئیس دادگاه های شرعی قطرـ اس ،که در باب ( عقائد) نوشته است. وی میگوید:" این عنوان را از آنروی انتخاب کرده ام که زبان مسمانان چه زن و چه مرد به گفتن این جمله عادت کرده است و به اعتقاد من حقیقتی است که گریزی از آن نیست. شیخ ابن محمود بر این باور است که تفکر مهدویت در تاریخ اسلامی دوازه ای بوده برای ایجاد فتنه، ریختن خون و صدور دجال ها و دروغ گوها. اما مایه ی تحیر آنجاست که هر گاه کسی از میان اهل علم یا عوام ادعای میکندکه مهدیست، او را به جرم اینکه او دجال دروغگو است و قصد فساد دین و ایجاد تفرقه بین مسلمین را دارد، تا حد امکان تحت شکنجه و ظلم قرار میدهند و به قتل میرسانند، و مردم به این روش تا قیام قیامت ادامه میدهند و هر کسی را که چنین ادعایی کند را میکشند، پس مهدی کجاست با این حال؟ ».
ابن محمود با تمام صراحت بیان میدارد که مساله مهدی در اصل خود از اعتقادات اولیه اهل سنت نیست و هیچ ذکری هم از آن در قرن اول در بین صحابه و تابعین نبوده است و در حقیقت این شیعه بوده که این تفکر و عقیده را بنا کرده و با همنشینی و دوستی و آمیختن با اهل سنت به ترویج آن پرداخت و اینگونه بود که در اعتقادات اهل سنت جای گرفت در حالی که از اصول عقیدتی آنها نیست.
میتوان گفت اندیشه مهدویت منحصر به روایات اسلامی نیست، بلکه بطور عموم ریشه ی عمیقی در اندیشه انسانی (با هر طایفه و مذهب و نژادی دارد). این اندیشه از همان ابتدای تشکیل جامعه، در نزد عراقی ها و مصریان قدیم وجود داشته و سپس به اهل فارس رسیده است. اندیشه ی "انتظار ناجی" در نزد اهل کتاب نیز وجود داشته است، بگونهای که صفات مسیح نجات دهنده را در نزد نصرانیان و ناجی رهایی بخش را در تفکر یهودیت مییابیم، و در نهایت به تفکر مهدویت در نزد مسلمانان میرسیم. تفکری که به راحتی میتوان دریافت که نشأت گرفته از اختلافات شیعه و سنی بوده که در حکومت های امویین و هاشمی ها متجلی شد.
تشکل نظریه ( المهدی) ، و ( مهدی منتظر ) قضیه جدال برانگیز و پر درد سری در اندیشه اسلامی میباشد، بگونهای که پیرامون طبیعت این شخصیتی که مربوط به آخر زمان است اختلاف بزرگی وجود دارد؛ وی پرچم عدل را به اهتزاز در می آورد و مظلومین را نجات میدهد. گرایشات اسلامی در مورد چگونگی برخورد با این شخصیت ناجی مختلف اند. تشدید اختلافات در این مورد باعث شکل گیری مذاهب و فرق هایی شد که هر یک تصور منحصر بفرد خود را از این منجی منتظری که به نصرت آنها میشتابد و انتقامشان را میگیرد، دارد. در این میان افسانه ها و روایات زیادی پخش شد که سبب این شد تا صفات خارقه العاده ای به وی نسبت داده شود و هر روز از روز پیش بیشتر شود.
علامه ابن محمد در رسالهاش (المنکره للنظریه المهدیه) با وجود اینکه وی اهل نجد بوده و یکی از بارزترین نشانه های این مکتب (حنبلی) است، موقفی مخالف سلف گرفته است. او در نزد شیخ عبدالملک بن ابراهیم آل شیخ ـ قاضی حوطه بنی تییم ـ و ملازم شیخ عبدالعزیز شثری[ ابوحبیب] و شاگرد شیخ محمد بن ابراهیم ـ مفتی دیار سعودیه ـ در ریاض بوده و یک سال کامل از وی علم آموخته است، سپس او را ابن ابراهیم به عنوان یکی از هشت بهترین شاگردانش انتخاب کرد و برای وعظ و تدریس به مکه فرستاد. در سال ۱۳۵۹ هجری که شیخ عبدالله بن قاسم آل ثانی حاکم قطر برای حج به مکه آمده بود، از ملک عبدالعزیز درخواست کرد تا شخصی را به وی معرفی کند که صلاحیت قضا و افتاء را داشته باشد. سپس ملک عبدالعزیز تصمیم گرفت تا ابن محمود را به وی معرفی کند تا قاضی و مفتی و معلم و کسی که موسسه دینی و قضائی جدید را در قطر ایجاد میکند، باشد.
وسعت علم و اطلاعات، منهج سلیس و روان، قلم زیبا و حل و فصل قضایای معاصر از جمله نکاتی بود که شیخ محمود را از دیگران متمایز میکرد. یکی از مسائل منحصر به فرد شیخ این بود که در دادن فتواهایش در مورد مسائل روز همیشه تلاشش این بود تا جانب تیسیر و تسهیل را حفظ کند. شاید یکی از دلایلی که سبب شده بود تا بسیاری از علما و مشایخ را بر علیه وی برانگیزد، گرایش وی نسبت به آسان گیری در دین بود و از همین رو بود که جلسات و مناظراتی را تدارک دید تا از آراء و اجتهادات خود که مبتنی بر تیسیر و تساهل بود دفاع کرد.
در این زمینه میتوان به بی باکی وی در رساله ای که در مورد انکار مهدی منتظر نوشته است اشاره کرد. وی برای اینکه ثابت کند این عقیده شایع، بدعتی بیش نیست، از هیچ گونه جهدی دریغ نکرد و بر این تاکید داشت که گویا هر حدیثی که در آن از مهدی یاد شده است، یا ضعیف است و یا دروغ. وی میگوید: «حتی اگر احادیث وارده در باره مهدی را درست بدانیم، این بدان معنی نخواهد بود که او فرشته ای معصوم است یا نبی مرسل، بلکه وی انسان عادی مانند انسانهای دیگر میباشد، با تفاوت اینکه عادل است. با این همه احادیث وارده در باره وی ضعیف بوده و یا به احتمال زیاد موضوعی است که به رسول الله نسبت داده شده اند و این در حالیست که آن حضرت اصلا در این مورد حرفی نزده است».
با این تفاصیل موقف ما در باره مهدی چیست؟ ابن محمود جواب میدهد: « لازم نیست به خروج او ایمانی راسخ و استوار داشته باشیم، ایمان به او جزء عقیده مسلمانها نیست، مانند ایمان به پروردگار و فرشتگان و زنده شدن بعد از مرگ و بهشت و دورخ، زیرا همه اینها در قرآن و سنت صحیح ثابت میباشد، ولی در قرآن و سنت صحیح چیزی راجع به ابمان به مهدی نمیتوان یافت. در نتیجه میتوان گفت که واجب است تا اندیشه مهدویت را ترک کرده و بدور اندازیم و در عین حال نباید به ان اعتقاد داشت. کتاب خداوند در نزد ما است و با بودن آن از هر بدعتی بی نیاز میباشیم، پیروان تمام بدعتگزاران در نهایت به فتنه افتاده اند، با این تفاصیل فرار از واقعیت و ترک واجبات در راه انتظار مهدی مجهول، هیچ نفعی برای مسلمانها نخواهد داشت و بهتر آن است تا بر خیالات و محالات تکیه نکنند و تسلیم اوهام و خرافات نشوند».
این موقف مخالف اعتقاد رایج در نزد اهل سنت و اهل تشیع میباشد، طوریکه عموما بر اندیشه مهدویت و ظهور وی در اخرالزمان اتفاق نظر دارند اگر چه اختلاف بزرگی در رابطه با شروط و صفات و چگونگی خروج وی دارند.
اعتقاد عمومی اهل سنت و جماعت این است که ایمان به مهدی واجب میباشد، بگونهای که معتقدند: « در آخر زمان مردی از اهل بیت نبوت می اید که دین بوسیله او یاری میشود، وی مدت هفت سال در زمین حکومت میکنى، زمینی که مملو از بیدادگری بوده است را سرشار از عدل و صلح میکند. در زمان او امت در ناز و نعمتی بسر خواهند برد که پیش از او سابقه نداشته است، زمین روی خوشی به امت نشان خواهد داد و آسمان باران رحمتش را بر امت نازل خواهد کرد، در زمان او میوه فراوان و کشتزارها حاصل خیز و مال به وفور خواهد شد و قدرتمند مغلوب میگردد و پدر و مادرها استوار میشوند و دشمن ها خوار و ذلیل. در زمان او پیوسته نیکی رواج خواهد داشت، نام او همانند نام رسول الله است، نام پدرش مانند نام پدر نبی ٪ می باشد، پس اسم او محمد بن عبدالله است، وی از نسل فاطمه دختر رسول ا لله، سپس از فرزندان حسن ابن علی میباشد» . (ابن کثیر، النهایه فی الفتن و الملاحم)
ابن محمود در رساله خود به حادثه حمله به حرم شریف در اول ماه محرم ۱۴۰۰ هجری قمری توسط جهیمان و پیروانش اشاره مینماید، وی تاکید میکند: "سرانجام اندیشه مهدویت که بر امت پوشیده است، چیزی جز این نیست که گروهی از دین برگشته و منافق برای ریختن خون مردم و توهین به حرمات و مقدسات از آن استفاده مینمایند.
میگوید: « حادثه جهیمان اولین حادثه نیست، ملحدین مهدویت امثال این را بسیار انجام دادند، خداوند کید و مکرشان را به خودشان برگردانده و جمع آنان را پراکنده کرده است، قبل از حادثه جهیمان ابوطاهر جنابی قرامطی در مراسم حج سال ۳۱۷ هجری قمری با گروهش به حرم حمله نمود، نزدیک به سی هزار از حجاج و اهل مکه را به قتل رساند… این ابوطاهر ، در حرم شریف ادعا نمود که وی مهدی منتظر است، همان ادعایی را که جهیمان و افرادش نمودند».
موقف ابن محمود جدال بزرگی را برنگیخت تا جاییکه بطور متوالی نزدیکان و دوستان هم مدرسهای او بر علیه او رد نوشتند. شیخ عبدالعزیز بن باز مفتی سابق سعودیه کتابی را با عنوان« الاحتجاج بالأثر علی من انکر المهدی المنتظر» به محمود توجیری داد، شیخ بن باز در مقدمه آن گفته: « اطلاع یافتم اقای محمود بن عبدالله تویجری، در رد شیخ عبدالله بن زید بن محمود که گمان مینماید احادیث مهدی منتظر صحیح نیست، بلکه همه موضوعی و خرافات بوده و اصلی ندارد، کتابی نوشته است، در آن به خوبی جواب داده و احوال احادیث روایت شده در این مورد در نزد اهل علم را واضح و روشن ساخته است، صحیح و حسن و ناصحیح را بیان کرده است، در این مورد سخنان علما را که قانع کننده است، نقل نموده، سخنانی که دلالت بر باطل بودن گمان شیخ عبدالله بن محمود دارد» .
میتوانیم نتیجه گیری ابن محمود را از رساله اش بفهمیم، آنجا که خود و خوانندگان را مخاطب قرار داده و میگوید: « دنیا سرای ابتلاء ، امتحان وسرای جدال است، همیشه در آن، در بین حق و باطل، در بین هدایت و گمراهی…. نبرد و کشمکش ادامه دارد، عاقل نباید از اینکه پویندگان راه هدایت اندکند، متوحش گردد».
رساله شیخ محمود تنها رساله ای نیست که در این بابب نوشته شده است، بلکه رساله های علمی دیگری نیز در این رابطه نوشته شده است که شیخ سائد سلفی با آنها مخالفت نموده است و با کمال صراحت و وضاحت در این رابطه دیدگاه علمی دیگری را ارائه داده است که شاید در آینده به بررسی جوانت مختلف آن بپردازیم.
——————————————————————————
منبع: http://www.okaz.com.sa/new/