حدیث کساء دلیلی برای اثبات نظر ما، «اهل سنت» است و نمیتواند دلیل اهل تشیع باشد! علاوه بر آنچه در شماره های قبل گفته شد باید بگوییم با دقت در این مساله معلوم میشود که حدیث کساء دلیلی برای اثبات نظر ما، اهل سنت است و نمیتواند ادعای اهل تشیع را مبنی بر عصمت ائمه اثبات کند؛ چون این حدیث قرینه ی واضح و روشنی است بر اینکه منظور از آیه همسران پیامبر هستند. چون اگر آیه در خصوص اصحاب عبا نازل می شد دعای پیامبر –صلى الله علیه وسلم- برای آنها معنی نداشت، و در آن صورت انگیزه آن، چه میتوانست باشد با اینکه بدون دعای او از همان اساس قطعی و مسلم گردیده است؟!
پس پیامبر –صلى الله علیه وسلم- در دعای خویش از خداوند میخواهد که با لطف و رحمت بیکران خویش کسانی را که پیامبر –صلى الله علیه وسلم- برایشان دعا کرده، مشمول حکم آیه قرار دهد، چون می داند که آیه خطاب به همسران او نازل شده است. و اگر پیامبر –صلى الله علیه وسلم- به طور قطعی می دانست که آل عبا مشمول حکم آیه است، هرگز بر ایشان دعا نمی کرد.
آمدن یک کلمه با صیغه عام در حالی که منظور از آن یک چیز خاص است: آمدن یک کلمه با صیغه عام در حالی که منظور از آن یک چیز خاص است، مفهومی است آشنا و معروف در زبان عربی؛ اما به شرطی که قرینه هایی دال بر این باشد که معنی عام در نظر گرفته نشده است. قرینه می تواند حالیه باشد یا لفظی قرینه حالیه مانند اینکه خداوند متعال میفرماید: ﴿إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِی الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِیَعاً﴾. (القصص: ۴).
«فرعون در زمین (مصر) برترى جویى کرد، و اهل آن را به گروه هاى مختلفى تقسیم نمود».
در این آیه کلمه «ارض» (زمین) و «اهلها» (اهل آن) عام هستند اما منظور از آن سرزمین مصر و اهل مصر می باشد که با وجود عام بودن این کلمات مفهوم و مراد آنها خاص است. و قرینه برای چنین معنای خاصی این است که از نظر تاریخی ما به طور قطع می دانیم که فرعون بر همه زمین در عالم حکومت نکرده است.
همچنین خداوند متعال درباره بادى که برقوم عاد فرستاد میفرماید: ﴿تُدَمِّرُ کُلَّ شَیْءٍ بِأَمْرِ رَبِّهَا﴾. (الأحقاف: ۲۵). «همه چیز را بفرمان پروردگارش در هم می کوبد و نابود میکند». پس لفظ ﴿کُلَّ شَیْء﴾ عام است ولکن قرینه اى که بعد از آن آمده دلالت بر خصوص می کند و بعد از آن خداوند می فرماید: ﴿فَأَصْبَحُوا لاَ یُرَى إِلاَّ مَسَاکِنُهُم﴾. (الأحقاف: ۲۵). «آنها صبح کردند در حالى که چیزى جز خانه هایشان به چشم نمى خورد». معنى را از عام به خاص تغییر داد زیرا مساکن را در بر نگرفت در حالى که اول گفته بود همه چیز ﴿کُلَّ شَیْء﴾ .
کلمه «اهل بیت» که در آیه مذکور(آیه تطهیر) آمده گرچه با صیغه عام آمده اما قرینه هایی وجود دارند که وقتی به گوش شنونده بخورد چنین می رساند که منظور از آن، همسران پیامبر بوده اند این قریـنه ها عبـارتـند از: ۱ ـ معنی حقیقی کلمه «اهـل البیت» که معنی حقیقی آن زن و همسر است. ۲ ـ سیاق آیـه و سبب نـزول. ۳ ـ هیچ قرینه ای وجود نداشت تا پیامبر –صلى الله علیه وسلم- به طور قطعی بداند که منظور و مراد عام است از این رو ایشان –صلى الله علیه وسلم- برای آل عبا دعا کرد. و همچنین دعای پیامبر –صلى الله علیه وسلم- می تواند قرینه و بیانگر دو چیز برای ما باشد:
نخست، اینکه قبل از همه چیز منظور و مراد آیه زنان پیامبر می باشند.
دوم، اینکه از دعای پیامبر –صلى الله علیه وسلم- ثابت میشود که بقیه اهل بیت هم مشمول حکم آیه هستند، و اگر دعای پیامبر –صلى الله علیه وسلم- نمی بود ما نمی توانستیم به طور قطعی بدانیم که بقیه اهل بیت مشمول حکم آیه هستند.
اما منحصر کردن آیه به آل عبا و خارج ساختن همسران پیامبر –صلى الله علیه وسلم- از آن از چند جهت باطل است!!
۱ ـ معنی لغوی اهل بیت، زنان مرد و کسانی که با او در یک خانه زندگی می کنند می باشد. و به هنگام نزول آیه در خانه پیامبر –صلى الله علیه وسلم- جز همسرانش کسی دیگر از اهل بیت نبود.
۲ ـ معنی حقیقی اهل، همسر است. اما اهل قرار دادن خویشاوندان، از روی مجاز است. قبلاً گفته راغب اصفهانی را بیان کردیم که گفت: اهل مرد در اصل کسانی هستند که با او در یک خانه زندگی می کنند سپس این مفهوم را تعمیم داده و گفته اند: اهل بیت مرد یعنی خویشاوندان او. تنها زمانی می توان یک کلمه را بر معنی مجازی حمل کرد که دو چیز باشد: الف ـ مانع, ب ـ قرینه.
باید ابتدا مانعی باشد که مانع حمل آن کلمه بر معنی حقیقی باشد و سپس قرینه ای باشد که آن کلمه را به معنی مجازی آن برگرداند. در اینجا اگر آیه مذکور بر معنی حقیقی خود که همسر است حمل شود، هیچ مانعی نیست بلکه به هنگام نزول آیه حتی قرینه ای نیست که عام بودن مفهوم آیه را ترجیح دهد تا چه برسد به اینکه آن را در معنی مجازی منحصر گرداند.
۳ ـ سبب نزول: همسران پیامبر –صلى الله علیه وسلم- سبب نازل شدن آیه بودند، و قبل از همه چیز سبب داخل در حکم است؛ از این رو وقتی ام سلمه در مورد اینکه با آل عبا وارد شود گفت: آیا مگر من از اهل بیت تو نیستم؟! پیامبر –صلى الله علیه وسلم- در جوابش فرمود: تو از اهل بیت من هستی و تو بر خیر هستی، یعنی قبلاً چنین خیری شامل حال تو شده است و انگیزه ای برای داخل شدن تو با آنها نیست، چون سبب نزول آیه تو هستی. و همین است مفهوم گفته پیامبر –صلى الله علیه وسلم- چنان که در روایتی دیگر آمده: تو بر خیر هستی؛ تو از همسران پیامبر می باشی. این بدان معناست که اگر آل عبا از اول مشمول حکم آیه می بودند، پیامبر –صلى الله علیه وسلم- برایشان دعا نمیکرد.
۴ ـ سیاق آیات: سیاق از اینکه سخنی بیگانه و دیگری (یعنی در غیر همان موضوع) در میان دو سخن که برای یک هدف و مقصود ارائه شده اند منع میکند وگرنه هر گاه در وسط کلام، سخن بی ربطی بیاید سخن بیارزش و زشت میگردد. باید کلام پروردگار را از آن منزه دانست، پس عصمت افرادی مشخص با اموری که ویژه کسانی دیگر هست چه ربطی دارد که باید در میان مسایل مربوط با آنها بیان شود؟!
۵ ـ منظور آیه خانه پیامبر –صلى الله علیه وسلم- است نه خانه کسی دیگر: به هنگام نزول آیه همسران پیامبر در خانه او بودند و خانه پیامبر از خانه علی -رضی الله عنه- جدا بود. و امکان ندارد که به ذهن پیامبر یا کسی دیگر چنین خطور کند که منظور از فرموده: «اهل البیت» اهل بیت علی هستند، بلکه فقط منظور خانه پیامبر است. و هر کس که معتقد است اهل بیت یعنی فقط آل عبا، از سخن او چنین بر میآید که آیه فقط خاص اهل بیت علی است نه اهل بیت پیامبر، و گویا پیامبر در این آیه علی هست و فرقی ندارند؛ چون اگر ما پیامبر را برداریم و به جای او علی را بگذاریم، معنی آیه تغییر نمیکند. و همچنین این مفهوم را هم لغو کردهایم که پیامبر خود خانهای مخصوص به خود داشته باشد که میتواند محل نزول رحمتها و برکتهای الهی باشد هیچ مسلمان و بلکه هیچ عاقلی چنین چیزی نمیگوید. به خاطر این چیزها و موارد دیگر پیامبر –صلى الله علیه وسلم- مطمئن نبود که معنی آیه عام باشد و همه را فرا بگیرد از این رو دعای معروف خود را برای آل عبا کرد. و از این طریق ما به عموم بودن آیه یقین حاصل نمودیم و اگر حدیث آل عبا نمی بود ما به عموم بودن آیه یقین حاصل نمیکردیم، و آن وقت مفهوم عام بودن فقط در حد گمان میبود.
خلاصـــــــــــــــــــــــــــــــــه:
همچنین از نظر لغت نمیتوان آیه را به «عصمت» معنی کرد، و هیچ دلیلی از نظر لغوی برای این کار نیست، چه برسد به آنکه عصمت افراد مشخص ثابت گردد بنابراین از آیه مذکور به طور کلی بر عصمت دلالت ندارد.
دوم: اگر آیه مذکور، عصمت را ثابت میکند پس الزاماً شامل همسران پیامبر هم میشود. این آیه به دلیل: ۱ـ شرعی، ۲ـ لغوی، ۳ـ عرف، ۴ـ عقل، ۵ـ سبب نزول و ۶ـ سیاق و دیگر دلایلی که ارائه دادیم، شامل همسران پیامبر –صلى الله علیه وسلم- میشود.
برای روشن شدن مطلب همین قدر کافی است که این آیه ها را بخوانیم: ﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِّأَزْوَاجِکَ إِن کُنتُنَّ تُرِدْنَ الْحَیَاهَ الدُّنْیَا وَزِینَتَهَا فَتَعَالَیْنَ أُمَتِّعْکُنَّ وَأُسَرِّحْکُنَّ سَرَاحاً جَمِیلاً * وَإِن کُنتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالدَّارَ الْآخِرَهَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِنَاتِ مِنکُنَّ أَجْراً عَظِیماً * یَا نِسَاء النَّبِیِّ مَن یَأْتِ مِنکُنَّ بِفَاحِشَهٍ مُّبَیِّنَهٍ یُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَیْنِ وَکَانَ ذَلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیراً * وَمَن یَقْنُتْ مِنکُنَّ لِلَّهِ وَرَسُولِهِ وَتَعْمَلْ صَالِحاً نُّؤْتِهَا أَجْرَهَا مَرَّتَیْنِ وَأَعْتَدْنَا لَهَا رِزْقاً کَرِیماً * یَا نِسَاء النَّبِیِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِّنَ النِّسَاء إِنِ اتَّقَیْتُنَّ فَلاَ تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلاً مَّعْرُوفاً * وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّهِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاهَ وَآتِینَ الزَّکَاهَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً * وَاذْکُرْنَ مَا یُتْلَى فِی بُیُوتِکُنَّ مِنْ آیَاتِ اللَّهِ وَالْحِکْمَهِ إِنَّ اللَّهَ کَانَ لَطِیفاً خَبِیراً﴾. (الأحزاب: ۲۸ ـ۳۴).
« اى پیامبر! به همسرانت بگو: «اگر شما زندگى دنیا و زرق و برق آن را مى خواهید بیایید با هدیه اى شما را بهره مند سازم و شما را بطرز نیکویى رها سازم! و اگر شما خدا و پیامبرش و سراى آخرت را مىخواهید، خداوند براى نیکوکاران شما پاداش عظیمى آماده ساخته است. اى همسران پیامبر! هر کدام از شما گناه آشکار و فاحشى مرتکب شود، عذاب او دوچندان خواهد بود; و این براى خدا آسان است. و هر کس از شما براى خدا و پیامبرش –صلى الله علیه وسلم- خضوع کند و عمل صالح انجام دهد، پاداش او را دو چندان خواهیم ساخت، و روزى پرارزشى براى او آماده کرده ایم. اى همسران پیامبر! شما همچون یکى از زنان معمولى نیستید اگر تقوا پیشه کنید; پس به گونه اى هوس انگیز سخن نگویید که بیماردلان در شما طمع کنند، و سخن شایسته بگویید! و در خانه هاى خود بمانید، و همچون دوران جاهلیت نخستین (در میان مردم) ظاهر نشوید، و نماز را برپا دارید، و زکات را بپردازید، و خدا و رسولش را اطاعت کنید; خداوند فقط مى خواهد پلیدى و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملا شما را پاک سازد. آنچه را در خانه هاى شما از آیات خداوند و حکمت و دانش خوانده مىشود یاد کنید; خداوند لطیف و خبیر است!».
بلکه همه سوره احزاب درباره همسران پیامبر است. در آیه ششم میفرماید: ﴿النَّبِیُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُه﴾. (الأحزاب: ۶).
«پیامبر –صلى الله علیه وسلم- نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است; و همسران او مادران آنها ( مؤمنان) محسوب مىشوند». بعد از یک بیان تمهیدی باز در آیه ۲۸ تا ۴۰ سوره احزاب به تذکر دادن و موعظه آنها می پردازد، سپس در آیه ۵۰ تا ۶۲ به صراحت و با اشاره آنان را تذکر می دهد، و همسران پیامبر –صلى الله علیه وسلم- را از اذیت کردن پیامبر باز می دارد. با اینکه تعداد آیات سوره احزاب ۷۳ آیه است، اگر آیه تطهیر نص و تصریحی درباره عصمت می بود، مستلزم عصمت همسران پیامبر –صلى الله علیه وسلم- می شد، و از آن جا که به اتفاق همه چنین چیزی نیست از این رو آیه بر عصمت هیچ کسی دلالت نمی کند.
سوم: اهل تشیع باید بگویند همه اهل بیت معصوم هستند:
کلمه اهل بیت، همه خاندان پیامبر –صلى الله علیه وسلم- را در بر می گیرد که آل جعفر، آل عباس و آل عقیل همه از خاندان پیامبر –صلى الله علیه وسلم- می باشند، و نیز چهار دختر پیامبر –صلى الله علیه وسلم- را شامل میگردد. مگر دختران پیامبر –صلى الله علیه وسلم- از اهل بیت او نیستند؟! پسران پیامبر –صلى الله علیه وسلم- هم از اهل بیت او هستند. پس چگونه نص این آیه فقط به اهل بیت علی- رضی الله عنه- اختصاص داده می شود و حال آنکه آیه تطهیر به صراحت در مورد اهل بیت پیامبر –صلى الله علیه وسلم- آمده است؟! چون حدیث آل عبا بر تخصیص دلالت می کند. ایشان با این ادعای خود سخنان پوچی می گویند، به علاوه فرزندان علی –رضی الله عنه- زیادند و محمد و عمر؟؟؟؟ از فرزندان او هستند پس چرا فقط دو نفر از فرزندان علی –رضی الله عنه- معصوم می باشند؟! حسن -رضی الله عنه- فرزندانی داشته است و با اینکه از اهل بیت هستند یکی از آنها معصوم قرار داده نشده است، و حال آنکه پدرشان حسن از حسین بزرگتر و برتر است. دلیل این امر چیست، و چرا عصمت فقط منحصر به یکی از فرزندان حسین –رضی الله عنه- است، و بعد از او در فرزندانش ادامه دارد، با اینکه همه از اهل بیت هستند، و همه از کسانی هستند که به قول خود شیعیان آیه تطهیر در موردشان نازل شده است.
اگر این آیه نصی درباره عصمت است پس همه اهل بیت باید معصوم باشند، و اگر چنین نیست پس آیه هیچ دلالتی بر عصمت ندارد. به ویژه وقتی که در حدیث آل عبا برای چند نفر از آنها که علی و فاطمه و حسن و حسین ن هستند دعا شده است و برای فرزندان و نوادگانشان که تا آن وقت هنوز به دنیا نیامده بودند دعا نشده است.
اهل تشیع معتقدند اینکه پیامبر –صلى الله علیه وسلم- به این چهار نفر اشاره کرد. و فرمود که اینها از اهل بیت من هستند به این معناست که بقیه، اهل بیت او نیستند و آیه منحصر به همین چهار نفر است، در جواب گوییم: اگر چنین باشد آن وقت تنها این چهار نفر جزو اهل بیت پیامبر –صلى الله علیه وسلم- هستند و بقیه، جزو اهل بیت پیامبر –صلى الله علیه وسلم- نیستند. پس معلوم شد که نتیجه به زیان آنهاست، و اگر اهل تشیع برای اثبات عصمت ائمه به این آیه استدلال می کنند چگونه عصمت را به نفر پنجم و تا آخر می رسانند؟! چه چیزی این افراد را داخل نموده و زنان پیامبر –صلى الله علیه وسلم- را خارج کرده است؟! این دوگانگی و انتخاب گزینشی برای چیست؟! آیا ضابطه و معیاری ندارد؟!
چهارم: اراده شرعی و اراده تقدیری:
از جمله دلایلی که نشان می دهد آیه تطهیر بر عصمت کسی دلالت نمی کند این است که اراده ای که در این آیه آمده، تشریعی است نه تقدیری و تکوینی. باید دانست که اراده الهی در نصوص شرعی دو نوع است:
نوع اول – اراده تقدیری و تکوینی:
اراده تکوینی عبارت است از خواست و مشیت الهی که باید تحقق یابد، و میان این اراده و کلام خدا و فرمان شرعی او هیچ ملازمتی نیست. چه بسا خداوند چیزی را اراده می کند و می خواهد که نمی پسندد، به خاطر حکمت و اسبابی که از خود خلق می باشد، مانند زنا، دروغ، کفر ورزیدن به خدا، که خداوند اینها را دوست ندارد و در شریعت به آن فرمان نداده، و بلکه از آن نهی کرده است، اما این چیزها با اجازه و خواست خداوند به وقوع می پیوندند (وهیچ چیزی بدون خواست و اراده او در این کون انجام نمی شود, زیرا در غیر این صورت به ربوبیت خداوند نقص وارد می شود)؛ خداوند متعال میفرماید: ﴿وَلَوْ شَاء رَبُّکَ مَا فَعَلُوه﴾. (الأنعام: ۱۱۲).
«و اگر پروردگارت مى خواست، چنین نمى کردند».
و خداوند درباره این اراده می فرماید: ﴿إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُون﴾. (یس: ۸۲).
«فرمان او چنین است که هرگاه چیزى را اراده کند، تنها به آن مى گوید: «موجود باش!»، آن نیز بى درنگ موجود مى شود!».
﴿وَإِذَا أَرَادَ اللّهُ بِقَوْمٍ سُوءاً فَلاَ مَرَدَّ لَه﴾. (الرعد: ۱۱).
«و هنگامى که خدا اراده سوئى به قومى (بخاطر اعمالشان) کند، هیچ چیز مانع آن نخواهد شد».
﴿وَلاَ یَنفَعُکُمْ نُصْحِی إِنْ أَرَدتُّ أَنْ أَنصَحَ لَکُمْ إِن کَانَ اللّهُ یُرِیدُ أَن یُغْوِیَکُمْ﴾. (هود: ۳۴).
«هرگاه خدا بخواهد شما را (بخاطر گناهانتان) گمراه سازد، و من بخواهم شما را اندرز دهم، اندرز من سودى به حالتان نخواهد داشت!». پس خداوند خواسته که آنها را گمراه کند با اینکه به آن امر نکرده و گمراهی را دوست ندارد. و خداوند آن گونه که از خودش خبر داده، چنین است: ﴿إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ وَإِیتَاء ذِی الْقُرْبَى وَیَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنکَر﴾. (النحل: ۹۰).
«خداوند به عدل و احسان و بخشش به نزدیکان فرمان مى دهد; و از فحشا و منکر و ستم، نهى مى کند».
اما تمامی آنچه که خداوند به صورت شرعی به آن امر نموده و خواسته و دوست دارد انجام نمی شود و نه همه آنچه که او از آن نهی کرده و نپسندیده انجام نمی شود، و در اینجا نوبت نوع دوم اراده میآید؟!
نوع دوم ـ اراده تشریعی:
اراده شرعی به این معناست که اوامر الهی گاهی تحقق می یابد و گاهی محقق نمی شود، همان طور که خداوند متعال می فرماید: ﴿یُرِیدُ اللّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَلاَ یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْر﴾. (البقره: ۱۸۵).
«خداوند، راحتى شما را مى خواهد، نه زحمت شما را!».
تحقق یافتن مقتضای این اراده به بنده بستگی دارد اگر بنده اسبابی که این اراده را محقق می نماید فراهم کند، آن اراده نیز تحقق می یابد و اگر بنده در فراهم کردن اسباب کوتاهی ورزد، چیزی تحقق می یابد که خداوند دوست ندارد و نمی خواهد، یعنی آن را نمی پسندد و به آن امر نمی کند. و اموری هستند که خداوند آن را دوست دارد و به انجام آن فرمان می دهد اما آن امور انجام نمی شوند. خداوند آسانی را برای همه آفریده هایش دوست دارد و به آن امر کرده است، و سختی را برای آفریده هایش دوست ندارد همان طور که در آیه قبلی آمده و چنان که در این آیه هم بیان شده است: ﴿یُرِیدُ اللّهُ أَن یُخَفِّفَ عَنکُم﴾. (النساء: ۲۸).
«خدا میخواهد کار را بر شما سبک کند».
اما این اراده الهی در حق بسیاری از مردم که بر خود سخت می گیرند تحقق نمی یابد با اینکه آنها در خطاب الهی داخل هستند که می فرماید: ﴿یُرِیدُ اللّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَلاَ یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْر﴾. (البقره: ۱۸۵).
«خداوند، راحتى شما را مى خواهد، نه زحمت شما را!».
و در جای دیگر می فرماید: ﴿یُرِیدُ اللّهُ أَن یُخَفِّفَ عَنکُم﴾. (النساء: ۲۸).
«خدا می خواهد (با احکام مربوط به ازدواج با کنیزان و مانند آن،) کار را بر شما سبک کند».
خداوند از همه بندگانش خواسته تا او را عبادت کنند؛ یعنی آنها را به عبادت خویش فراخوانده و دوست دارد که عبادت او را انجام دهند اما بیشتر بندگانش این خواست الهی را اجرا نمی کنند. و از طرف دیگر اموری هست که خداوند آنها را نخواسته و دوست ندارد اما آن امور به وقوع می پیوندند؛ همان طور که خداوند متعال می فرماید: ﴿تُرِیدُونَ عَرَضَ الدُّنْیَا وَاللّهُ یُرِیدُ الآخِرَه﴾. (الأنفال: ۶۷).
«شما متاع ناپایدار دنیا را مى خواهید; (و مایلید اسیران بیشترى بگیرید، و در برابر گرفتن فدیه آزاد کنید; ولى خداوند، سراى دیگر را (براى شما) مى خواهد».
پس خواسته آنها که فدیه گرفتن از اسیران بود تحقق یافت و آنچه که خدا می خواست یعنی کشتن اسیران تحقق نیافت. همچنین در جای دیگری می فرماید: ﴿وَاللّهُ یُرِیدُ أَن یَتُوبَ عَلَیْکُم﴾. (النساء: ۲۷).
«خدا مى خواهد شما را ببخشد (و از آلودگى پاک نماید)».
و باز می فرماید: ﴿یُرِیدُ اللّهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُم مِّنْ حَرَجٍ وَلَـکِن یُرِیدُ لِیُطَهَّرَکُمْ﴾. (المائده: ۶).
«خداوند نمی خواهد بر شما سختی و دشواری قرار دهد بلکه می خواهد تا شما را پاک گرداند».
پس سختی و دشواری برای بعضی پیش می آید با این که خداوند آن را نمی خواهد، و با اینکه خداوند پاکی را برای همه خواسته است، اما همه پاک نمی گردند. در آیه مذکور همه امت مورد خطاب قرار گرفته اند و این آیه کاملاً شبیه آیه تطهیر است، چون در هر دو آیه یک کلمه تکرار می شود و آن اراده تشریعی است که تحقق آن بستگی به پذیرفتن مخاطب دارد و این اراده، اراده تکوینی و تقدیری نیست که حتماً باید به وقوع بپیوندد. برای آنکه بتوان آیه تطهیر را بر عصمت حمل کرد باید ارادهای که در آن آیه آمده، تقدیری و تکوینی از جانب خدا باشد، چون عصمتی که اهل تشیع آن را ثابت می کنند کار خداست و این خداوند است که ائمه را ـ به قول اهل تشیع ـ معصوم قرار می دهد و انسان به زور و زحمت به چنین چیزی نمی رسد، اما باید گفت که هیچ دلیلی بر این امر نیست و در اصل اراده تشریعی در آیه تطهیر مورد نظر است، چون اموری هستند که نشان می دهند اراده موجود در آیه تطهیر با اراده تشریعی همخوانی و هیچ ارتباطی و همخوانی با اراده تقدیری ندارد، و اضافه بر آن قرینه هایی وجود دارند مبنی بر اینکه اراده تشریعی در آن آیه مورد نظر است، نه تقدیری. این قرینه ها عبارتند از:
۱- حدیث کساء
اگر اراده الهی در آیه تطهیر تقدیری می بود و باید تحقق می یافت، پیامبر برای آنها دعا نمی کرد چون آنها دیگر نیازی به دعای او نداشتند، چرا که خداوند خواسته آنها معصوم باشند و عصمت آنها را به طور قطعی مقدر کرده، پس نیازی به دعای پیامبر نبود. همچنین اگر آن آیه درباره عصمت می بود و آنها از همان اساس معصوم می بودند، پیامبر –صلى الله علیه وسلم- این را می دانست، پس چرا برای آنها چیزی را بخواهد که خودش در اصل تحقق یافته است؛ یعنی آن گونه که اهل تشیع معتقدند چنین امری برای اثبات چیزی است که خود آن چیز قبلاً حاصل شده است. و این از نظر علمی و از دیدگاه همه علما ممنوع میباشد. و به دست آوردن چیزی که خود به دست آمده، کاری لغو و بیهوده است که باید پیامبر ص را از آن منزه دانست. همچنین به ایشان میگوییم: آیا ائمه قبل از دعای پیامبر –صلى الله علیه وسلم- به عصمت رسیده اند یا بعد از آن؟ اگر عصمت با دعای پیامبر –صلى الله علیه وسلم- به دست آمده پس آنها قبلاً معصوم نبوده اند و کسی که معصوم نیست چگونه تبدیل به معصوم می شود؟ و اگر قبل از دعای پیامبر –صلى الله علیه وسلم- معصوم بوده اند پس پیامبر –صلى الله علیه وسلم- چرا دعا کرد؟! و این در واقع یکى از تناقضات اهل تشیع می باشد.
۲- سیاق کلام
کلامی که در قالب و سیاق آن نص آمده است: ﴿إِنَّمَا یُرِید﴾. (الأحزاب: ۳۳), راهنمایی و امر و نهی است، چون با این عبارت شروع می شود:
الف) راهنمایی: ﴿إِن کُنتُنَّ تُرِدْنَ الْحَیَاهَ الدُّنْیَا وَزِینَتَهَا فَتَعَالَیْنَ أُمَتِّعْکُنَّ وَأُسَرِّحْکُنَّ سَرَاحاً جَمِیلاً﴾. (الأحزاب: ۲۸).
«اى پیامبر! به»: «اگر شما زندگى دنیا و زرق و برق آن را مى خواهید بیایید با هدیه اى شما را بهره مند سازم و شما را بطرز نیکویى رها سازم!».
در دنباله آیه قبلی در صفحه قبل نوشته شود. ﴿وَإِن کُنتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالدَّارَ الْآخِرَهَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِنَاتِ مِنکُنَّ أَجْراً عَظِیماً * یَا نِسَاء النَّبِیِّ مَن یَأْتِ مِنکُنَّ بِفَاحِشَهٍ مُّبَیِّنَهٍ یُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَیْنِ وَکَانَ ذَلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیراً * وَمَن یَقْنُتْ مِنکُنَّ لِلَّهِ وَرَسُولِهِ وَتَعْمَلْ صَالِحا ﴾. (الأحزاب: ۲۹ ـ۳۰).
«و اگر شما خدا و پیامبرش –صلى الله علیه وسلم- و سراى آخرت را مى خواهید، خداوند براى نیکو کاران شما پاداش عظیمى آماده ساخته است. اى همسران پیامبر –صلى الله علیه وسلم-! هر کدام از شما گناه آشکار و فاحشى مرتکب شود، عذاب او دو چندان خواهد بود; و این براى خدا آسان است و هر کس از شما براى خدا و پیامبرش –صلى الله علیه وسلم- خضوع کند و عمل صالح انجام دهد».
ب) نهی: تا آنجا که می فرماید: ﴿فَلاَ تَخْضَعْنَ بِالْقَوْل﴾. (الأحزاب: ۳۲).
«پس به گونه اى هوس انگیز سخن نگویید».
ج) امر: و در دنباله آن می فرماید: ﴿وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلاَ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّهِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاهَ وَآتِینَ الزَّکَاهَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ﴾. (الأحزاب: ۳۳).
«و در خانه هاى خود بمانید، و همچون دوران جاهلیت نخستین (در میان مردم) ظاهر نشوید، و نماز را برپا دارید، و زکات را بپردازید، و خدا و رسولش را اطاعت کنید».
سپس علت این توجیهات و رهنمودها و اوامر و نواهی را بیان می کند و می فرماید: ﴿إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ﴾. (الأحزاب: ۳۳).
«خداوند فقط مى خواهد پلیدى و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملا شما را پاک سازد». سپس در ادامه می فرماید: ﴿وَاذْکُرْنَ مَا یُتْلَى فِی بُیُوتِکُنَّ مِنْ آیَاتِ اللَّهِ وَالْحِکْمَه﴾. (الأحزاب: ۳۴).
«آنچه را در خانه هاى شما از آیات خداوند و حکمت و دانش خوانده مى شود یاد کنید».
بنابر این احتمال دارد که مخاطب, آن اوامر را اطاعت کند و احتمال دارد که نافرمانی کند؛ از این رو خداوند او را از نافرمانی بر حذر می دارد و به فرمانبرداری تشویق می نماید. بنابر این اراده در این آیه، اراده تشریعی است؛ یعنی خداوند به آنچه دوست داشته و پسندیده امر نموده است. این بدین معنا ست که مخاطبان آیـه ـ که زنان پیامبر –صلى الله علیه وسلم- هستند ـ باید بکوشند تا اراده الهی مبنی بر پاک کردن خانه ای که بدان منتسب هستند و همچنین اراده الهی مبنی بر دور کردن پلیدی از آنان، را محقق سازند و گرنه طلاق بگیرند و از آن خانه دور شوند. ﴿فَتَعَالَیْنَ أُمَتِّعْکُنَّ وَأُسَرِّحْکُنَّ سَرَاحاً جَمِیلاً﴾. (الأحزاب: ۲۸).
«بیایید با هدیه اى شما را بهره مند سازم و شما را بطرز نیکویى رها سازم!».
و بعد از گرفتن طلاق هر چه می کنند به خودشان مربوط است، چون دیگر به این خانه منسوب نیستند؛ خانه ای که خداوند دوست دارد جایگا هش را بالا ببرد. و اگر در این خانه بمانند و کاری انجام دهند که به حیثیت و آوازه این خانه پاک لطمه وارد کند، عذابشان چند برابر خواهد بود. این برای آن است تا مخاطب یعنی همسران پیامبر همیشه بیدار و مواظب باشند تا خواست الهی را محقق نمایند. و اگر خواست و اراده ای که در آیه مذکور بیان شده تکوینی و قطعی باشد این معنی تحقق نمی یابد. بنابر این خداوند هم از مخالفت نهی کرده و هم به فرمان برداری امر نموده و اراده و خواست او ثمره ای است که از آن بر می آید؛ آنجا که می فرماید: ﴿وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلاَ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّهِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاهَ وَآتِینَ الزَّکَاهَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً﴾. (الأحزاب: ۳۳).
«و در خانه هاى خود بمانید، و همچون دوران جاهلیت نخستین (در میان مردم) ظاهر نشوید، و نماز را برپا دارید، و زکات را بپردازید، و خدا و رسولش را اطاعت کنید; خداوند فقط مى خواهد پلیدى و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملا شما را پاک سازد».
هر کس اراده موجود در این آیه را بر اراده تکوینی و تقدیری حمل کند آن گونه است که خداوند می فرماید: ﴿إِن یَتَّبِعُونَ إلاَّ الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لاَ یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْئاً﴾. (النجم: ۲۸).
«تنها از گمان بى پایه پیروى مى کنند با اینکه «گمان» هرگز انسان را از حق بى نیاز نمى کند!».
عقیده چیزی است که باید مبنا و اساس آن، امور قطعی و مسلم باشند و نمی توان بنای عقیده را براساس گمان و تخمین برافراشت بنابر این نمی توان آن را به عصمت تفسیر کرد مگر آنکه بگوییم به طور قطعی در اینجا اراده تکوینی منظور است نه تشریعی، و دلیلی هم وجود ندارد که ثابت نماید به طور قطع در این آیه، اراده تکوینی مورد نظر است. بلکه گمان راجحی هم نیست با اینکه گمان راجح در امور عقیده به اتفاق همه صلاحیت دلیل بودن را ندارد. و این گونه روشن می گردد که دلالت آیه بر عصمت احتمالی است که بر پایه احتمالی دیگر قرار دارد و از این رو قابل استدلال نیست.
————— سخنی با مدعیان ————————-
۱ ـ آیا همسر از نظر عقلی و شرعی و عرفی از اهل بیت مرد نیست؟ آیا قرآن کریم به این امر گوشزد نکرده است که همسر موسی –علیه السلام-؛ از اهل بیت او بوده، و زن ابراهیم –علیه السلام-؛ اهل او بوده، و همسر عمران اهل او بوده است؟ بلکه همهء مردانی که بوده اند و آنهایی که به دنیا خواهند آمد همسرانشان از اهل بیت آنها هستند، پس به چه دلیل همسران پیامبر –صلى الله علیه وسلم- جزو اهل بیت او قرار نمی گیرند؟ و گفته می شود که از اهل بیت نیستند.
۲ ـ آیا حدیث کساء (آل عبا) ارتباطی با بیرون کردن امهات المؤمنین از مفهوم آیه دارد؟ نهایت حدیث آل عبا این است که خویشاوندان پیامبر –صلى الله علیه وسلم- نیز از اهل بیت او محسوب میشوند. و آن دسته از خویشاوندانی که با او در یک خانه زندگی نمیکردند، جزو اهل بیت پیامبر –صلى الله علیه وسلم- قرار بگیرند.
۳ ـ آیا آیهء تطهیر بر عصمت کسی دلالت میکند؟ اگر آیهء تطهیر بر این امر دلالت کند، پیش از همه همسران پیامبر –صلى الله علیه وسلم- در اولویت قرار دارند، و این چیزی است که لغت، شریعت، عرف، عقل، سبب نزول و سیاق آیه بر آن دلالت دارند.
۴ ـ اعتقاد به عصمت ائمه از ضروریات دینی و عقاید اساسی شیعه امامی است و مذهبشان بر پایه آن استوار است، پس چگونه درست است که چنین عقیدهای اساسی بر پایه دلیلی باشد که آن دلیل تخمینی و احتمالی است؟ باید چنین عقیدهء مهمی براساس دلایلی روشن و قطعی ارائه شود، و آیهء تطهیر به صراحت بر عصمت ائمه دلالت نمی کند.
۵ ـ چرا میان امامان فرق گذاشته می شود، به حسن –رضی الله عنه- که از اهل بیت است، چرا فرزندان او معصوم نیستند؟
۶- چرا عصمت تنها منحصر به یکی فرزندان حسین –رضی الله عنه- است و سپس تنها در نسل آن یک فرزند ادامه دارد، با اینکه همه از فرزندان حسین –رضی الله عنه- وابسته به خاندان اهل بیت هستند؛ اهل بیتی که بنا به اعتقاد شیعه آیهء تطهیر دربارهء آنها نازل شده است.
والحمد لله رب العالمین