یکی از عجیبترین روش علمای شیعه برای فریب دادن ملت این است که اصرار دارند فلان حدیثی ( که مطابق ما سنی ها میگوییم جعلی است) جعلی نیست و عالم شیعی اصرار دارد بر اینکه از بین خود سنی ها خیلی ها شهادت میدهند که احادیث مذکور درست و صحیح اسناد هستند. از جمله موضوع دعوای آنها با ما درباره حدیث زیر است که شیعه اصرار دارد بگویید این حدیث صحیح است! روایت این است: [أنا مدینه العلم و علی بابها فمن أراد العلم فلیأت الباب] (یعنی رسول الله فرمود من شهر علم و علی دروازه آن است پس هرکس میخواهد علم بیاموزد از دروازه داخل شود)
و سنی میگوید:
این روایت موضوع است و گفته شیخ آلبانی و امثالهم را شاهد میاورد که فرمودند: «این روایت که از ابن عباس و حضرت جابر نقل شده روایتی دروغ و موضوع است. » (حدیث رقم :۱۳۲۲ فی کتاب ضعیف الجامع ) حالا ما از شیعه میپرسیم که شما به چه دلیلی روی حرف شیخ البانی و هیثمی و دیگران حرف میزنید؟
شیعه میگوید: خود ما در سند رجالش تحقیق کردیم و آن را صحیح یافتیم!
و سنی میگوید: عجب پس شما تحقیق کردن هم بلدید؟ پس شما علمایی بزرگتر از آلبانی و ذهبی ما هم دارید؟ و روی دست آنها بلند می شوید!! اگر اینطور است پس چرا کتابهای خودتان قرن هاست که منتظر تحقیق هستند و حتی یک کتاب خود را تحقیق نکرده اید؟
شیعه میگوید: شیعه چیزی نمیگوید چون جواب ندارد. پس زیر سبیلی سوال را رد میکند.
سنی میگوید: علاوه بر آلبانی همه علمای حدیث شناس ما این حدیث را جعلی دانستند، مثلا امام هیثمی میگوید: رواه الطبرانی وفیه عبد السلام بن صالح الهروى وهو ضعیف. مجمع الزوائد ومنبع الفوائدجزء ۴- این حدیث را عبدالسلام هروی روایت کرده که او ثقه نیست و ضعیف است.
شیعه میگوید: ولی حاکم نیشابوری از کسانى است که با کنار گذاشتن تعصبات مذهبى، این روایت را با چندین سند نقل و آنها را تصحیح کرده است و در تأیید صحت حدیث مىنویسد: هَذَا حَدِیثٌ صَحِیحُ الإِسْنَادِ.
براى اثبات صحت این روایت، براى کسى که طالب حقیقت است، همین تصحیح جناب حاکم نیشابورى کفایت مىکند؛ چرا که او دانشمندى است پرآوازه و از برترین دانشمندان علم حدیث.
بنابراین، ابو عبد الله نیشابورى که به لقب «حاکم» مفتخر شده، کسى است که به تمام روایات اهل سنت؛ چه از نظر سند و چه از نظر متن، احاطه دارد و بر جرح و تعدیل تمام روات سنى مسلط است. با توجه به آن چه گذشت، آیا انسان منصف مىتواند به گفته حاکم نیشابورى اعتماد نکن. رروشن است که اگر کسى که ضمیر پاک داشته باشد، به همین گفته حاکم نیشابورى با این شخصیت ممتاز و عظیمى دارد، اعتماد مىکند؛
جواب اهل سنت:
اما ای شیعه بیچاره همین حاکم که الان او را به علا علیین بردی این حدیث ها را هم در کتابش نوشته و همانطور که میبینی او حدیثی را ذکر کرده که در آن نوشته حضرت علی شراب خورده و در حالت مستی نماز میخوانده و امامت میکرده
ای عالم شیعه بدبخت پس جمله های را که نوشتی دوباره تحویلت میدهم:
ای شیعه این تو هستی که نوشتی:
براى اثبات صحت این روایت، براى کسى که طالب حقیقت است، همین تصحیح جناب حاکم نیشابورى کفایت مىکند
با توجه به آن چه گذشت، آیا انسان منصف مىتواند به گفته حاکم نیشابورى اعتماد نکند؟
روشن است که اگر کسى که ضمیر پاک داشته باشد، به همین گفته حاکم نیشابورى با این شخصیت ممتاز و عظیمى دارد، اعتماد مىکند؛
ای شیعه بیچاره
تو که حدیث حاکم درباره شراب نوشی حضرت علی را قبول نداری پس به شهادت خودت منصف نیستی و به گواهی خودت ضمیر ناپاکی داری و طالب حقبقت نیستی!! الحمدلله که خودت علیه خودت شهادت دادی
اما خواننده عزیز حقیقت چیست:
حقیقت اول: این است که علمای شیعه از یک شگرد ساده استفاده میکنند آنها ( خیلی معذرت میخواهم ) لاشخور وار میگردند تا اشتباه علمای ما را پیدا کنند و همان را مذهب خود میکنند.
اینکه حاکم را به علا علیین برده این از بی انصافی غرض ورزی آنهاست و کتاب حاکم هرگز پیش ما مقام بخاری و مسلم و حتی مقام ترمذی و ابوداود و احمد حنبل و نسائی و ابن ماجه را ندارد .
اما تقسیم بندی که از ملا قاری نقل کرده نیز اعتبار ندارد خدا میداند این ملا قاری این چیز را از کجا آورده حتما اشتباه کرده و این تقسیم بندی را چه کسی درست کرده؟ و کی؟ بعد کی حاکم نیشابوری را امتحان کرده و او را مطلع بر همه احادیث سندا و غیره دیده و جرح تعدیلش به او نمره ۲۰ داده؟
و این چنین علمی ناممکن است، آدم همه عمر درس بخواند هم به این درجه از علم نمیرسد!
واضح است که این جمله ای نادرست است. بعد چگونه ممکن است حاکم «علی را باب علم بداند» و باز او شرابخوار بنامد؟
اما شیعه اینجا قربان گفته ملا قاری میرود، و این ملا قاری همان کسی است که از دست شیعه های صفویی که شهرش( هرات ) را اشغال کرده بودند از هرات گریخت و به مکه رفت و البته عالم بزرگی شد آما آیا عالم بزرگ اشتباه نمیکند و اما آیا شیعه باید هزار حرف ملا قاری را قبول نکند و فقط یک اشتباهش را علم کند؟
حقیقت دوم
این است که این حرف شیعه تهمت است که ما فضایل اهل بیت را پنهان میکنیم ما حتی احادیث موضوع و جعلی را نوشتیم و ده ها حدیث از بهترین احادیث صحیح ما و در بهترین کتب ما در مدح اهل بیت و خصوصا حضرت علی است و در سایه همین احادیث است که ما حضرت علی را در آن جنگهای که شرکت داشته ملامت نمیکنیم و بر حق میدانیم در حالیکه در آن جنگ ها بهترین افراد این امت شهید شدند.
اصلا یک چیزی که شیعه متوجه نیست این است که ما اگر دانسته منکر قول رسول الله شویم یا آن را عوض کنیم یا حقیقت را پنهان کنیم کافر میشویم، پس چگونه ممکن است که علمای ما چنین کنند؟ و چرا باید چنین کنند؟ پس محال است که ما دست به این کار کفر آمیز بزنیم.
حقیقت سوم این است
که منافقان در طول تاریخ وجود داشتند و آمدند و دروغ گفتند که فلان از فلان از فلان صحابی شنیده که رسول الله چنین و چنان گفته این افراد بعدها توسط کارشناسان علم حدیث فردا فردا شناسایی شدند و حالا در این میان دنباله رو های آن منافقین میایند و به کارشناسان ما اعتراض میکنند و از اینجا و آنجا جملاتی را میبرند تا بخیال خود بحث علمی کنند!
و حقیقت مهم آخر
بارها گفتیم و باز هم میگوییم کسی که نمیتواند آفتابه بسازد حق ندارد به کارخانه هواپیما سازی بوئینگ ایراد بگیرد!
شیعه ها که در طول قرون و اعصار تا بحال حتی یک کتاب خود را بطور کامل تحقیق نکردند، و صحیح را از غلط جدا نکردند پس حق ندارند روی حرف علمای حدیث شناس ما حرفی بزنند اما شیعه میگوید من این حق را دارم زیرا هدفم من گمراه کردن مردم است نه بحث علمی !!
و انا لله و انا الیه راجعون و حسبنا الله نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر