همانا این کتاب آمیخته ای از روایاتی است که صراحتاً عیب و نقص و تحریف را به قرآن نسبت میدهد و روایاتی که صفات خداوند مانند علم غیب را به ائمه نسبت میدهند و روایاتی که تنها بر استهزاء و مسخره به دین و مقام شامخ رسول الله صلی الله علیه وسلم حمل میشوند. و روایات دیگری در این کتاب وجود دارند که مشتمل بر خرافات و اساطیر و افسانه هاست.
کتاب حاضر بیشتر از این چند مثالی که به عنوان نمونه ذکر کردم، گنجایش ندارد. با تأمل و تدبّر به این نتیجه رسیدم که به چند روایت که به یک موضوع اختصاص دارد، اکتفا نمایم. و آن یک موضوع هم، قرآن و حفظ آن است؛ کتابی که اصل و اساس برای تمامی اصول دین وارکان اسلام مانند ایمان به خدا روز آخرت و نبوت محمد صلی الله علیه وسلم و وجوب نماز و روزه و زکات و جهاد، و حرام بودن دروغ و قتل و زنا میباشد. اگر قرآن نمیبود و از جانب خدا محفوظ و دست نخورده نمی ماند، به طور قطع اثبات هیچ یک از آنها ممکن نبود.
اینک به بعضی از روایاتی که در کتاب «الکافی» (یاریگر آثار نبوت و نگه دارنده علم خاندان محمد صلی الله علیه وسلم و حامیشریعت اهل بیت) درباره قرآن آمده، نگاه کن:۱
۱- از ابوعبدالله علیه السلام روایت است که میگوید: همانا قرآنی که جبرئیل برای محمد علیه السلام آورد، هفده هزار آیه است»2. قرآنی که در اختیار ماست به هفت هزار آیه هم نمیرسد. پس کجاست قرآنی که در بردارنده این هفده هزار آیه است؟! این سؤالی است که روایت بعدی جواب آن را به ما میدهد.
۲– از سالم بن سلمه روایت است که گوید: «مردی بر ابوعبدالله علیه السلام قرآن خواند و من حروفی از قرآن شنیدم که دیگران آن را نمیخواندند. ابوعبدالله علیه السلام گفت: از این قرائت دست بردار. آن طور که دیگران قرآن میخوانند، قرآن بخوان تا وقتی که قائم (مهدی) ظهور پیدا کند. آن وقت او کتاب حقیقی خداوند – عزّوجل – را برای همگان میخواند. و مصحفی که علی علیه السلام آن را نوشت، بیرون میآورد و میگوید: علی علیه السلام این مصحف را نوشت و پس از اتمام آن، آن را برای مردم بیرون آورد و به آنان فرمود: این کتاب خداوند – عزّوجل – است، که آن را بر محمد نازل فرموده و من آن را از دو لوح (لوح المحفوظ و قرآنی که بر حضرت محمد صلی الله علیه وسلم وحی شد) گردآوری نموده ام. مردم گفتند: ما مصحفی داریم که همه قرآن در آن جمع آوری شده و دیگر به قرآن نیازی نداریم. علی گفت: اما به خدا قسم، بعد از امروز هرگز آن را نمیبینید. تنها بر من واجب بود که وقتی آن را جمع آوری نمودم، به شما خبر دهم تا آن را بخوانید»3.
۳- ابوجعفر علیه السلام گفت: «جز انسان دروغگو کسی از مردم ادعا نمیکند که همه قرآن آن طور که نازل شده جمع آوری شده است و بجز علی بن ابی طالب علیه السلام و ائمه بعد از او، هیچ کس قرآن را بدان گونه که خداوند متعال نازل فرموده، جمع آوری و حفظ نکرده است»4.
قرآنی که در دست داریم، توسط ابوبکر رضی الله عنه جمع آوری شده، و علی رضی الله عنه یکی از مسؤلین جمع آوری آن تحت نظارت زید بن ثابت رضی الله عنه بود. و ائمه بعد از علی هیچ ارتباطی با جمع آوری قرآن نداشتند.
۴-از ابوعبدالله علیه السلام روایت شده که گفت: «جبرئیل علیه السلام این آیه را بر محمد صلی الله علیه وسلم نازل کرد: «یا أیها الذین أوتوا الکتاب آمنوا بما نزلنا (فی علی) نوراً مبیناً»: (ای اهل کتاب، به آنچه که درباره علی به عنوان روشنایی آشکار نازل نمودیم، ایمان بیاورید)»5.
نمیدانم این آیه در کدام سوره است؟ یا در چه جایی از قرآن میتوان این آیه را یافت؟!
۵- از ابوجعفر علیه السلام درباره آیه: (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنکُمْ)۶ روایت است که گوید: «اولی الأمر» ما، اهل بیت هستیم. خداوند همه مؤمنان تا روز قیامت را به اطاعت و پیروی از ما فرموده است: «فإن خفتم تنازعاً فی أمر فردوه الی الله و إلی الرسول و إلی أولی الأمر منکم». آیه مذکور چنین نازل شده است. پس چگونه خداوند – عزّوجل – به اطاعت و پیروی از والیان امر دستور میدهد در حالی که اجازه اختلاف و نزاع به آنان داده است؟ همانا این آیه تنها خطاب به کسانی است که مورد امر قرار گرفته و به آنان گفته شده: (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنکُمْ)۷٫
۶- از ابوعبدالله علیه السلام روایت شده که گفت: «ولا تکونوا کالتی نقضت غزلها من بعد قوه أنکاثاً تتخذون أیمانکم دخلاً بینکم (أن تکون أئمه هی أزکی من أئمتکم)». راوی گوید، گفتم: فدایت شوم خداوند در آیه کلمه «ائمه» را ذکر کرده؟ گفت: بله، به خدا قسم، کلمه «ائمه» را ذکر کرده است. آنگاه گفتم: پس ما چگونه «أربی» میخوانیم؟ گفت: «أربی» چیست؟! و به دستش اشاره کرد و آن را پرت کرد۸٫
۷- از ابوعبدالله علیه السلام روایت است که گوید: (وإذا الموده سئلت بأی ذنب قتلت). این آیه میگوید: درباره «مودتی» که بر شما نازل کردم (یعنی مودت خویشاوندان) از شما می پرسم که با چه گناهی آنان را کشتید؟۹
۸- از ابوجعفر علیه السلام روایت شده که گفت: «جبرئیل علیه السلام این آیه را برای محمدعلیه السلام این چنین آورد: (بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنفُسَهُمْ أَن یَکْفُرُوا بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ) «البقره/۹۰» «فی علی» بغیاً)۱۰٫
۹- از محمد بن فضل از ابوالحسن ماضی روایت است که گوید: «درباره آیه: (یُرِیدُونَ لِیُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ)۱۱ از او سؤال کردم، در جواب گفت: (یریدون لیطفئوا ولایه أمیر المؤمنین بأفواههم..) (والله مُتمُّ نُورهِ) ولایه القائم (ولو کره الکافرون) بولایه علی: (میخواهند ولایت امیر المؤمنین علی ÷ را با دهانهایشان خاموش گردانند، ولی خدا با ولایت قائم (مهدی) نور خود را کامل میگرداند، هر چند که کافران ولایت علی را دوست نداشته باشند). گفتم: مگر این هم جزو آیه است؟ گفت: بله، این عبارت (بولایه علی) جزو آیه است و عبارات دیگر تفسیر آیه است.
گفتم: آیه « ذَیلِکَ بِأَنَّهُمْ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا » «المنافقون:۳» یعنی چه؟ گفت: همانا خداوند متعال کسی را که از پیامبرصلی الله علیه وسلم در زمینه وصی خود (حضرت علی به عنوان جانشین او) تبعیت نکند، منافقین نام نهاده است، و هر کس امامت او را انکار نماید همانند کسی قرار داده که نبوت محمد را انکار نماید، و قرآن را نازل کرده و فرمود: یا محمد (إِذَا جَاءَکَ الْمُنَافِقُونَ «بولایه علی» (قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّهِ ی وَاللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّکَ لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِینَ) «بولایه علی» لکاذبون): (هرگاه منافقان به ولایت علی نزد تو بیایند، میگویند ما گواهی میدهیم که تو فرستاده خداوند هستی، خداوند میداند که تو فرستاده او هستی و خداوند گواهی میدهد که منافقان به ولایت علی، دروغگو هستند).
وو…………..الخ
ظاهراً کلینی به تمام این روایات معتقد بوده و آنها را قبول داشته، چون در مقدمه کتابش ذکر کرده – همچنان که کمی قبل ذکر شد – که بجز روایاتی که نزد او صحیح اند، هیچ حدیثی روایت نمیشود. پس چگونه میتوان به روایات کسی که چنین فکر و عقیده ای دارد، اطمینان و اعتماد کرد؟! بقیه منابعی که وضعیت بهتری از کتاب «الکافی» ندارند، بر آن قیاس کن.
آنچه گذشت روایاتی بود که کلینی درباره قرآن، کتاب خداوند که (لَّا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِیلٌ مِّنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ)۱۲ روایت کرده است. پس نظرت درباره دیگر منابعی که پایین تر از آن هستند، چیست؟ هر کس میخواهد بیشتر در این باره مطالعه کند تا قلبش مطمئن گردد. به خود کتاب مراجعه نماید. این کتاب و امثال آن (یاریگر آثار نبوت و نگه دارنده علم و دانش خاندان محمد (صلى الله علیه وآله وسلم) و حامی شریعت اهل بیت) در نزد شیعیان است. یا به عبارت دیگر این کتاب و امثال آن یاریگر «مذهب جعفری» است!.
این امر سبب میشود که ما به طور جزم و یقین اقرار کنیم که منابع حدیثی امامیه موثوق و قابل اعتماد نیستند. همانا راویان این منابع حامل عقاید کفر آمیز و تصورات و پندارهای منحرفانه از دین و عقل و اخلاق اند و این به طور حتم منجر به سقوط و فروپاشی روایاتشان به طور کلی و به طور تفصیل، میگردد. و نتیجه حتمی و قطعی ای که ما بدان میرسیم، بطلان نسبت فقه جعفری به امام جعفر (رحمه الله) میباشد.
تازه این زمانی است که فقه جعفری، برگرفته از نصوصی باشد که از امام جعفر صادق روایت شده، پس اگر ما حقیقت و واقعیت را در نظر بگیریم که همه فقه جعفری متشکل از آراء و اجتهادات خود فقهاست که به او نسبت داده شده، آن وقت وضعیت چگونه باید باشد؟!!
=================================================
۱ – میتوان به کتاب ما، «هذا هو الکافی» مراجعه نمود تا بر ارزش حقیقی روایات موجود در منابع حدیثی شیعه اطلاع حاصل شود؛ چون در آن صدها روایت به عنوان شاهد بر این ارزش نقل کرده ام. و در کتاب «المنهج القرآنی الفاصل بین أصول الحق وأصول الباطل» چهل روایت را به عنوان شاهد بر این ارزش آورده ام. این منبع برای کسی که به دنبال حق است، چندان دور نیست.
۲ – الکافی، ج۲، ص۶۳۴٫
۳ – همان، ص۶۳۳٫
۴ – همان، ج۱، ص۲۲۸٫
۵ – همان، ج۱، ص۴۱۷٫
۶ – نساء، ۵۹٫ «ای کسانی که ایمان آورده اید، از خدا (با پیروی از قرآن) و از پیغمبر (خدا محمد مصطفی با تمسک به سنت او) اطاعت کنید، و از کارداران و فرماندهان مسلمان خود فرمانبرداری نمائید (مادام که دادگر و حق گرا بوده و مجری احکام شریعت اسلام باشند)».
۷ – الکافی، ج۱، ص۲۷۶٫
۸ – همان، ج۱، ص۲۹۲٫ نگاه کنید به سوره نحل آیه ۹۴: (أَن تَکُونَ أُمَّهٌ هِیَ أَرْبَىی مِنْ أُمَّهٍ)
۹ – الکافی، ج۱، ص۲۹۵٫
۱۰ – همان، ج۱، ص۴۱۷٫
۱۱ – صف/۸٫ «میخواهند نور (آئین) خدا را با دهانهایشان خاموش گردانند…».
۱۲ – فصلت/۴۲٫ «هیچ گونه باطلی، از هیچ جهتی و نظری، متوجه قرآن نمی گردد. (نه غلطی و تناقضی در الفاظ و مفاهیم آن است، و نه علوم راستین و اکتشافات درست پیشینیان و پسینیان، مخالف با آن، و نه دست تحریف به دامان بلندش میرسد؛ چرا که) قرآن فرو فرستاده پروردگار است که با حکمت و ستوده است (و افعالش از روی حکمت است، و شایسته حمد و ستایش بسیار است).»