صفت مشترک اول: هر دو بین خود و خداوند بندگان صالح را واسطه قرار میدهند:قرآن میگوید: أَلَا لِلَّـهِ الدِّینُ الْخَالِصُ وَالَّذِینَ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِیَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّـهِ زُلْفَىٰ إِنَّ اللَّـهَ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ فِی مَا هُمْ فِیهِ یَخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّـهَ لَا یَهْدِی مَنْ هُوَ کَاذِبٌ کَفَّارٌ ﴿الزمر: ٣﴾ آگاه باشید که دین خالص از آن خداست، و آنها که غیر خدا را اولیای خود قرار دادند و دلیلشان این بود که: «اینها را نمیپرستیم مگر بخاطر اینکه ما را به خداوند نزدیک کنند»، خداوند روز قیامت میان آنان در آنچه اختلاف داشتند داوری میکند؛ خداوند آن کس را که دروغگو و کفرانکننده است هرگز هدایت نمیکند.
همانطور که دیدید، مشرک برای نزدیکی به الله واسطه را میپرستد و شیعه هم برای نزدیکی به الله واسطه را میپرستد, البته شیعه میگوید ما نمیپرستیم ما ستایش میکنیم و ما از آنها مدد میخواهیم، اما همین مدد خواندن پرستش است دلیل را در آیات بعدی ببینید.
صفت مشترک دوم : الله در سوره انعام آیه ۵۶ میفرماید: (قلْ إِنِّی نُهِیتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ قُلْ لَا أَتَّبِعُ أَهْوَاءَکُمْ قَدْ ضَلَلْتُ إِذًا وَمَا أَنَا مِنَ الْمُهْتَدِینَ) ای محمد بمردم بگو: «من از پرستش کسانی که غیر از خدا میخوانید، نهی شدهام!»
یعنی اینکه من نهی شدم تا معبودان شما را پرستش کنم معبودان مشرکین کیا بودند؟ همانهای بودند که مشرکین آنها را صدا میزدند و به درگاهشان دعا میکردند و آز انان حاجت میخواستند!
یعنی هم شیعه هم مشرکین بدرگاه غیر الله دعا میکنند یکی میگوید یا حسین شفاعت کن یکی میگوید یا لات شفاعت کن, پس صفت (یدعون من دون الله) ( خواندن غیر الله ) صفت مشترک بین این دو گروه است.
اگر شیعه از امام و امام زاده ها حاجت نمیخواهد پس مشمول این آیه نیست اما اگر آنها را میخواند پس مشمول این آیه است؛ و ما موحدان با پیروی از رسول الله منع شده ایم که امامان آنها را بخوانیم، و هرگز چنین نمیکنیم
پس میبینید که هیچ یک از صفتهای مشرکین به صفت های موحدین شبیه نیست
صفت مشترک سوم : در آیه ۱۸ از سوره یونس آمده: (وَیعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا یضُرُّهُمْ وَلَا ینْفَعُهُمْ وَیقُولُونَ هَؤُلَاءِ شُفَعَاؤُنَا عِنْدَ اللَّهِ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللَّهَ بِمَا لَا یعْلَمُ فِی السَّمَاوَاتِ وَلَا فِی الْأَرْضِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا یشْرِکُونَ) آنها غیر از خدا، چیزهایی را میپرستند که نه به آنان زیان میرساند، و نه سودی میبخشد؛ و میگویند: «اینها شفیعان ما نزد خدا هستند!» بگو: «آیا خدا را به چیزی خبر میدهید که در آسمانها و زمین سراغ ندارد؟!» منزه است او، و برتر است از آن همتایانی که قرار میدهند, یعنی هر دو گروه بدون دلیل سخن میگویند
مشرک بی دلیل میگوید آقای لات و آقای هبل، شفیع ما هستند و شیعه هم بی سند میگوید حسین و علی و تقی و نقی شفیع ما هستند اما موحدین میگویند: یا الله یا رحمن یا رب, حرف های موحدین سند دارد و ما انزل الله است
صفت مشترک چهارم: از آیه بالا همچنین معلوم میشود که مشرکین الله را میشناختند ولی در همان حال چیزهای دیگری را شفیع بین خود و الله قرار میدادند و این صفت را شیعه نیز داراست یعنی الله را میشناسند و به قدرت الله معترف هستند، اما باز به دنبال شفیع میدود اما موحدین الله را میشناسند و بعد از الله، دیگر نیازی به شفیع نمیبینند! وقتی شخص مخاطب حاضر و جلوی ماست، دیگر نیازی نیست با تلفن با او تماس بگیریم
صفت مشترک پنجم:
مَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا أَسْمَاءً سَمَّیتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُکُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیاهُ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیمُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یعْلَمُونَ. «یوسف/۴۰» این معبودهایی که غیر از خدا میپرستید، چیزی جز اسمهائی (بیمسما) که شما و پدرانتان آنها را خدا نامیدهاید، نیست؛ خداوند هیچ دلیلی بر آن نازل نکرده؛ حکم تنها از آن خداست؛ فرمان داده که غیر از او را نپرستید! این است آیین پابرجا؛ ولی بیشتر مردم نمیدانند
هر دو گروه شیعه و مشرک ، خودشان و پدرانشان دین اختراع میکنند یعنی قران به مشرکین میگوید این دین را خودتون و پدرانتون ساختید , ما هم به شیعه میگوییم: دینتان را خودتون و پدرانتون ساختید
مثلا امام زاده داوود جزئی از دین مردم شیعه تهران است وعبادتگاه آنهاست این امام زاده و شاه عبدالعظیم . مهدیه ها و حسینیه ها و اشهد ان علی ولی الله در نماز، ساخته دست پدران تهرانی هاست و ربطی به دین اسلام و پیامبر و امامان ندارد و ساختن امام زاده خمینی محصول تهرانی های فعلی است یعنی دین را هم خودشون میسازند هم پدرانشون و اینها اسامی و نامهاست و ربطی بما انزل الله ندارند
پس شیعه و مشرک در این صفت نیز مشترکند
صفت مشترک شیشم: قَالَتْ رُسُلُهُمْ أَفِی اللَّهِ شَکٌّ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ یدْعُوکُمْ لِیغْفِرَ لَکُمْ مِنْ ذُنُوبِکُمْ وَیؤَخِّرَکُمْ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى قَالُوا إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنَا تُرِیدُونَ أَنْ تَصُدُّونَا عَمَّا کَانَ یعْبُدُ آبَاؤُنَا فَأْتُونَا بِسُلْطَانٍ مُبِینٍ. «الإبراهیم/۱۰» رسولان آنها گفتند: «آیا در خدا شک است؟! خدایی که آسمانها و زمین را آفریده؛ او شما را دعوت میکند تا گناهانتان را ببخشد، و تا موعد مقرری شما را باقی گذارد!» آنها گفتند: «(ما اینها را نمیفهمیم! همین اندازه میدانیم که) شما انسانهایی همانند ما هستید، میخواهید ما را از آنچه پدرانمان میپرستیدند بازدارید؛ شما دلیل و معجزه روشنی برای ما بیاورید
آیه بالا میگوید مشرکین به این دلیل، برسول الله ایمان نمیاوردند که پیامبران را بشری مثل خودشان دیدند و گفتند ما به پیامبری که غیب نداند و خزاین الله پیشش نباشد و مریض را شفا ندهد ایمان نمیاوریم. شیعه هم میگوید ما به پیامبر سنی ها که یک بشر عادی است و غیب نمیداند و قادر نیست، ایمان نداریم و در عوض به یک پیامبر صفاتی خیالی ایمان آورده اند که وجود خارجی ندارد پس مثل مشرکین هستند با این فرق که مشرکین هم عصر پیامبر نمیتوانستند دیده گان خود را تکذیب کنند و خیالبافی کرده و بگویند پیامبر ابر مرد است، پس ایمان بیاورند!
اما شیعه توانسته خیال بافی کند به هر حال هر دو به یک بشر عادی که پیغمبر باشد ایمان ندارند و این صفت مشترکشان است
…….ادامه دارد