سیزده شبهه قبر پرستان و جواب این شبهات (۱)

خواننده عزیز از خداوند خواهانم که رحمتش را شامل حال من و شما بگرداند. بدان که راه دین راستین همیشه دشمنانی را از اهل علم و فصاحت و بیان در کمین دارد، بنابراین لازم است که ما نیز از دین خدا آن مقدار که باشد یاد بگیریم تا سلاحی در اختیار ما برای مقابله با این شیاطین باشد. چون امام و پیشوایشان رو به پروردگار صاحب جلال و اقتدار کرد

وگفت:((لأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ*ثُمَّ لآتِینَّهُم مِّن بَینِ أَیدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَیمَانِهِمْ وَعَن شَمَآئِلِهِمْ وَلاَ تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شَاکِرِینَ))[۱] (بر راه راست تو در کمینشان خواهم نشست پس از هر جهت بر آنها وارد خواهم شد و اکثر آنها را شکرگزار نخواهی یافت). و لازم است بدانی که لشکریان خداوند با حجت و برهان غالبند همانگونه که در میدانهای نبرد و جهاد با شمشیر و اسلحه پیروزند و در این وادی از موحدی باید ترسید که بدون سلاح به این وادی گام بر می دارد، در حالیکه خداوند بواسطه کتابش که روشنگر و مایه رحمت و بشارت برای مسلمین است بر ما منت نهاده است:((تِبْیاناً لِّکُلِّ شَیءٍ وَهُدًى وَرَحْمَهً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِینَ))[۲] (بیانگر هر چیزیست و برای مسلمین هدایت، رحمت و بشارت است). باطل هر دلیلی ارائه نماید ناقض و باطل کننده آن در قرآن موجود می باشد. چنانکه می فرماید:((وَلا یأْتُونَکَ بِمَثَلٍ إِلا جِئْنَاکَ بِالْحَقِّ وَأَحْسَنَ تَفْسِیراً))[۳](مثلی برایت نمی آورند مگر اینکه ما حق و بهترین تفسیر را برایت می آوریم). ازجمله اهل باطل پیروان بدعت و گمراهی از قبر پرستان می باشند، آنها که اخلاص در دین برای الله تعالی را ترک، و انبیاء و اولیاء خداوند را با او در عبادت شریک کرده اند. این افراد شبهاتی دارند که برای جواب آن، دو راه مجمل و مفصل وجود دارد.

 

جواب مجمل: الله تعالی می فرماید:((هُوَ الَّذِی أَنزَلَ عَلَیکَ الْکِتَابَ مِنْهُ آیاتٌ مُّحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیغٌ فَیتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَهِ وَابْتِغَاء تَأْوِیلِهِ وَمَا یعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللّهُ))[۴](او کسی است که این کتاب را بر تو نازل کرده است که بعضی از آیات آن محکم هستند که آنها اصل کتابند و بعضی دیگر آیات متشابهند پس آنانی که در دل میل به انحراف دارند به دنبال آیات متشابه می افتند و قصدشان در این کار فتنه گری و تأویل و تفسیر می باشد که جز الله کسی قادر به تأویل آنها نمی باشد). و در حدیث صحیحی رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: "إذا رأیتم الذین یتبعون ما تشابه منه فأولئک الذین سمى الله فاحذروهم"«هرگاه کسانی را دیدید که به دنبال آیات متشابه می روند، آنها همان کسانی هستند که خداوند نامشان را ذکر کرده است پس از آنان بپرهیزید». رسول الله صلی الله علیه وسلم ما را از کسی که تابع آیات متشابه از قرآن وسنت است و با آن بر باطل خود روپوش می اندازد برحذر داشته است و اینها همان کسانی هستند که خداوند آنها را نام برده و در این آیه کریمه توصیف نموده است:((فَأَمَّا الَّذِینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیغٌ))( آنها که در دل میل به انحراف دارند). و به درستی که سبب تحذیر رسول الله صلی الله علیه وسلم همان ترس از گمراهی ما بواسطه پیروی از آیات متشابه است. به همین دلیل از پیمودن راهشان ما را برحذر داشته و ما هم به پیروی از او از آن می پرهیزیم.

 

جواب مفصل:

شبهه اول: می گویند ما برای خداوند شریک قرار نمی دهیم و به او شرک نمی ورزیم بلکه شهادت می دهیم خلق کردن و روزی رساندن خاص اوست و جز خداوندی که شریک ندارد کسی قادر به نفع و ضرر نیست و اقرار می کنیم که محمد صلی الله علیه وسلم مالک نفع و ضرر حتی برای خودش نیز نمی باشد اما در همین حال ما گنهکاریم و صالحان دارای جاه و منزلت هستند و بواسطه آنها از خداوند درخواست می کنیم.

جواب شبهه اول: لازم است بدانی کسانی که رسول الله صلی الله علیه وسلم با او جنگید و جان و مالشان را مباح دانست نیز به این مسائل اقرار داشتند و معتقد بودند که بتهایشان چیزی را اداره و یا تدبیر نمی کنند و به آن اقرار هم می کردند و قصدشان از عبادت بتها چیزی جز جاه و منزلت آنها و یا شفاعت آنها نبود ولی این نوع توحید فاقد هرگونه نفعی برایشان در اسلام بود. خداوند در آیات محکمش می فرماید:((وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ مِن رَّسُولٍ إِلا نُوحِی إِلَیهِ أَنَّهُ لا إِلَهَ إِلا أَنَا فَاعْبُدُونِ))[۵](ما قبل از تو هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر اینکه به وی وحی کردیم هیچ معبود بحقی بغیر از من وجود ندارد بنابراین تنها مرا عبادت کنید). و باز می فرماید:((وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالإِنسَ إِلا لِیعْبُدُونِ))[۶](جن و انس را خلق نکردیم جز اینکه مرا عبادت کنند). و می فرماید:((شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لاَ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ وَالْمَلاَئِکَهُ وَأُوْلُواْ الْعِلْمِ قَآئِمَاً بِالْقِسْطِ لاَ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ))[۷](الله شهادت می دهد که جز او هیچ معبودی نیست و ملائکه و اهل علم که اهل عدالتند گواهی می دهند جز او که توانا و حکیم است هیچ معبودی نیست). ومی فرماید:((وَإِلَـهُکُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ لاَّ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ))[۸] (و معبود شما معبود یگانه ای است که جز او معبودی نیست، بخشنده و مهربان است.) و می فرماید:((فَإِیای فَاعْبُدُونِ))[۹](و تنها من را بپرستید). و آیات دیگری از مجموعه بسیاری از آیات که بر واجب بودن توحید در عبادت دلالت می کنند و اینکه هیچ فردی جز الله لایق به عبادت کردن نیست.

 

شبهه دوم: آیاتی که بیان داشتید در مورد کسانی بود که بت می پرستیدند در حالیکه اینها اولیاء خداوند می باشند و بت نیستند.

جواب شبهه دوم: باید به این نکته توجه نمود که: تمام کسانی که غیر از خدا را عبادت می کنند معبود خود را به بتی تبد‌یل کرده است، چه فرقی بین کسی که بت می پرستد و کسی که انبیاء و اولیاء را پرستش می نماید وجود دارد؟ بعضی از کافران بتها را به قصد شفاعتشان عبادت می کردند و بعضی از آنها اولیاء و بندگان صالح را عبادت می نمودند و دلیل بر عبادت کردن بندگان از جانب مردم، این فرموده خداوند می باشد:((أُولَـئِکَ الَّذِینَ یدْعُونَ یبْتَغُونَ إِلَى رَبِّهِمُ الْوَسِیلَهَ))[۱۰] (آنهایی که عبادت می شوند خود در صدد کسب وسیله برای تقرب به خداوند می باشند).

همچنین در بین آنها کسانی را می بینیم که برای انبیاء عبادت می کردند؛ چنانچه مسیحیان، عیسی پسر مریم را پرستش می نمودند، دلیل، این فرموده قرآن است: ((وَإِذْ قَالَ اللّهُ یا عِیسَى ابْنَ مَرْیمَ أَأَنتَ قُلتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِی وَأُمِّی إِلَـهَینِ مِن دُونِ اللّهِ قَالَ سُبْحَانَکَ مَا یکُونُ لِی أَنْ أَقُولَ مَا لَیسَ لِی بِحَقٍّ إِن کُنتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِی وَلاَ أَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِکَ إِنَّکَ أَنتَ عَلاَّمُ الْغُیوبِ))[۱۱](هنگامیکه الله تعالی به عیسی پسر مریم گفت: آیا تو به مردم گفته ای که غیر از الله، من و مادرم را به عنوان دو اله بر گیرید؟ جواب داد: تو پاک و منزهی. برای من شایسته نیست چیزی را که حق نیست بگویم. اگر آن را می گفتم تو آن را می دانستی. چون تو آنچه در دل من است را می دانی و من از آنچه در ضمیر تو است بی اطلاعم. براستی تو دانای نهانیها هستی). به گواهی قرآن آنها ملائکه را نیز می پرستیدند، آنجا که می فرماید:((وَیوْمَ یحْشُرُهُمْ جَمِیعاً ثُمَّ یقُولُ لِلْمَلائِکَهِ أَهَؤُلاء إِیاکُمْ کَانُوا یعْبُدُونَ))[۱۲](و روزی که همه را جمع می کند سپس به ملائکه می گوید: آیا اینها بودند که تنها شما را می پرستیدند؟) با این وصف معلوم می شود که آنها چگونه حق و باطل را به هم می آمیزند، با این تفاوت که مشرکین بت می پرستیدند و آنها از اولیا‌ء طلب می کنند؛ فهم این مسئله از دو طریق مشخص می گردد:

۱٫ اول اینکه این توجیهاتشان نادرست است، چون مشرکین مردان صالح و اولیاء را هم می پرستیدند.

۲٫ اگر هم بپذیریم که آن مشرکین تنها برای بتها عبادت می کردند باید دانست باز هم بین آنان و مشرکین فرقی وجود ندارد، چون وجه اشتراک هر دو در اینست، کسی را پرستیده اند که قادر به دفع هیچ نیازی نیست و حتی مالک نفع و ضرر برای خود نیز نمی باشد و با این توضیح دانستیم، الله تعالی کسی را که قصد عبادت بت و بندگان صالح را داشته، کافر محسوب نموده و رسول الله صلی الله علیه وسلم بخاطر آن شرک با آنها جنگیده است و اینکه معبود آنها پیامبران یا بندگان صالح بوده اند نفعی به حالشان نداشته است.

 

شبهه سوم: می گویند قصد کافران از عبادت بتها این بود که نفع و ضرری برایشان داشته باشد در حالیکه ما آن را جز از خدا نمی خواهیم و معتقدیم صالحان صاحب هیچ امری نیستند و چنان عقیده ای را در موردشان نداریم فقط قصد ما اینست که می خواهیم به وسیله آنها به خداوند نزدیک شویم و آنان برایمان شفاعت کنند.

جواب شبهه سوم: از جمله دلایلی که کافران به آن استناد می کردند نیز همین مسئله بود بنابراین چیز تازه ای نمی باشد. چنانکه قرآن می فرماید:((وَالَّذِینَ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِیاء مَا نَعْبُدُهُمْ إِلا لِیقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى))[۱۳](آنها که غیر از الله، اولیائی برای خود می گرفتند می گفتند: آنها را عبادت نمی کنیم جز اینکه ما را به الله نزدیک کنند) و می فرماید:((هَـؤُلاء شُفَعَاؤُنَا عِندَ اللّهِ))[۱۴](اینها شفیعان ما نزد خداوند هستند).

 

شبهه چهارم: ما تنها الله را عبادت می کنیم، این پناه گرفتن و دعا کردن ازآنان عبادت نیست.

جواب شبهه چهارم: دانستن این نکته لازم است که الله تعالی بر انسان عبادت خالصانه را فرض نموده است که این امر از جمله حق الله بر بندگانش می باشد. چنانچه می فرماید:((ادْعُواْ رَبَّکُمْ تَضَرُّعاً وَخُفْیهً إِنَّهُ لاَ یحِبُّ الْمُعْتَدِینَ))[۱۵](با حالت زاری و پنهانی و در دل پروردگار خویش را بخوانید براستی او تجاوزگران را دوست ندارد). دعا کردن عبادت است به همین دلیل دعا کردن از غیر الله شرک به اوست. چون تنها کسی که شایسته دعا نمودن و عبادت کردن است و می توان به او امید داشت تنها خدایی می باشد که هیچ شریکی ندارد. حال که دانستیم دعا کردن، عبادت است و شب و روز، با حالت خوف و امید او را می خوانیم و عبادت می کنیم پس اگر در همان حال از پیامبری یا یکی دیگر از مخلوقات طلب چیزی کنیم در حقیقت در عبادت خداوند متعال کس دیگر را شریک نموده ایم. پروردگار عالم می فرماید:((فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ))[۱۶](برای پروردگارت نماز بخوان و قربانی نما). پس اطاعت و قربانی کردن برای الله عبادت است، و اگر آن را برای مخلوقی، پیامبری یا جنی یا غیر آن دو قربانی کنیم، به تحقیق غیر الله را در عبادت شریک او قرار داده ایم.

مشرکانی که قرآن در زمان آنها نازل شد، ملائکه، صالحان و لات را عبادت می کردند و عبادت کردنشان به شکل دعا، ذبح، توکل و امثال اینها خود را نمایان می کرد و در همان حال به بندگی الله اعتراف می کردند و به اینکه تحت سلطه و قدرت خداوند هستند و اقرار می کردند به اینکه اوست امور را تدبیر می کند اما به خاطر جاه و منزلت آنها(پیامبران، ملائکه و…) به طرفشان دعا و امید شفاعت داشتند و این امر بسیار جدی و غیر قابل اغماض است.

 

شبهه پنجم:به اهل توحید می گویند که منکر شفاعت رسول الله صلی الله علیه وسلم هستند.

جواب شبهه پنجم: لازم به ذکراست که ما شفاعت رسول الله صلی الله علیه وسلم را انکار نمی کنیم و خود را نیز از آن بری نمی نماییم بلکه او را شفاعت کننده کسی که شفاعتش پذیرفته شده می دانیم و به شفاعتش امیدواریم؛ اما باید دانست که شفاعت همه از آن خداست. آنجا که می فرماید:((قُل لِّلَّهِ الشَّفَاعَهُ جَمِیعاً))[۱۷](بگو که شفاعت همه از آن خداست) واین شفاعت بدون اجازه خداوند ممکن نمی باشد:((مَن ذَا الَّذِی یشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ))[۱۸](کیست که بتوند نزد وی بدون اذن وی شفاعت نماید؟). و آنگاه جز برای کسی که خداوند اجازه داده است شفاعت نمی شود. خداوند صاحب عزت می فرماید:((وَلا یشْفَعُونَ إِلا لِمَنِ ارْتَضَى))[۱۹](شفاعت نمی کنند جز برای کسانی که انتخاب و برگزیده شده اند). و خداوند تنها از توحید راضی است:((وَمَن یبْتَغِ غَیرَ الإِسْلاَمِ دِیناً فَلَن یقْبَلَ مِنْهُ))[۲۰](هرکس غیر از اسلام دینی را طلب کند هرگز از وی پذیرفته نمی شود). حال که شفاعت همه از آن خداست و در صورتی که الله اجازه ندهد محقق نمی گردد و پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلم و غیر از او از بقیه انبیاء در مورد کسی شفاعت نکرده اند مگر اینکه خداوند بر شفاعتش اجازه داده باشد، بنابراین شفاعت را از خدا بخواهید و بگویید: اللهم لا تحرمنی شفاعته، اللهم شفعه فی«پروردگارا از شفاعت او مرا محروم مگردان، بار الها شفاعت او را در مورد من بپذیر». و امثال این دعاها.

 

شبهه ششم: می گویند: خداوند شفاعت را به پیامبرش عطا فرموده ما هم همان چیزی را که خداوند عنایت فرموده را از پیامبر می خواهیم.

جواب شبهه ششم: بدان و آگاه باش. درست است که الله تعالی به پیامبرش مقام شفاعت را عطا کرده ولی در همان حال ما را از چنین درخواستی نهی نموده است. آنجا که می فرماید:((فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً))[۲۱](همراه الله احدی را به دعا نخوانید). واین نکته ظریف لازم است به آن توجه شود. خداوند به رسولش شفاعت را بخشیده است اما رسول بدون اذن وی قادر به شفاعت نیست و همچنین جز برای کسانیکه خداوند آنها را برگزیده است شفاعت نمی نماید و خداوند بی گمان کسی را که مشرک است، انتخاب نمی کند و برای چنین افرادی اجازه شفاعت داده نمی شود. چنانکه خداوند می فرماید:((وَلا یشْفَعُونَ إِلا لِمَنِ ارْتَضَى))[۲۲](شفاعت نمی کنند جز برای کسانی که انتخاب و برگزیده شده اند). کسانیکه اجازه شفاعت دارند برای کسانی شفاعت می کنند که انتخاب شده اند. آری خداوند متعال به غیر از انبیاء به ملائکه، فرزندان مسلمانان که به حد بلوغ نرسیده و مرده اند و بندگان صالح خود از اولیاء اجازه شفاعت می دهد. آیا به خاطر اینکه اجازه شفاعت می یابند می توانیم از آنها درخواست شفاعت نماییم؟ اگر خواستی رسول الله صلی الله علیه وسلم برایت شفاعت کند اینگونه دعا کن: پروردگارا پیامبرت، محمد صلی الله علیه وسلم را شفیع من بگردان.

چگونه خواهان شفاعت رسول الله  محمد صلی الله علیه وسلم هستید در حالیکه مستقیماً از وی طلب و درخواست می کنید. درخواست دعا از غیر الله شرک اکبر است و باعث خروج از دین می شود.

 

شبهه هفتم: می گویند: ما چیزی را شریک الله قرار نداده ایم و فقط به صالحین پناه می بریم و چنین عملی هم شرک نیست.

جواب شبهه هفتم: باید دانست که الله تعالی خیلی جدی تر از زنا کردن شرک را تحریم نموده است و شرک مورد بخشش الله تعالی قرار نمی گیرد. با این وصف باید سؤال نمود شرک چیست؟ حال که آنها درخواست شفاعت از رسول الله صلی الله علیه وسلم را شرک نمی دانند معلوم می گردد نمی دانند شرک چیست و این خود دلیل بر آن است که شرکی را که الله آنقدر از آن به بزرگی یاد می کند را هنوز نفهمیده اند. چون الله تعالی در مورد آن می فرماید:((إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ))[۲۳] (به درستی که شرک گناه بزرگی است). پس چگونه با وجود پناه بردن به بندگان صالح در حال ممات، خود را از شرک تبرئه می نمایید و در حالیکه نمی دانید آن(منظور از پناه بردن به صالحین) چیست ؟ انسان بعد از تصور کردن چیزی حق دارد در موردش حکم صادر نماید و با این حال حکم صادر کردن شما در مورد برائت خود از شرک در حالیکه آن را نمی دانید، حکم بدون علم است و چنین حکمی مردود می باشد. و چرا از شرکی که الله تعالی حرام نمودن آن را بزرگتر از قتل نفس و زنا قرار داده و آتش جهنم را بر او واجب نموده و بهشت را بر او حرام کرده است سؤال نمی نمایید؟ آیا گمان می کنید الله تعالی آن را بر بندگانش حرام نموده و بیان ننموده است؟ حاشاه من ذلک. 

 

شبهه هشتم:شرک عبادت بت و صنم است و ما بت پرست نیستیم.

جواب شبهه هشتم: بت پرستان نیز بتها را خالق، رازق و تدبیر کننده امور بندگان نمی دانستند و قرآن خلاف این عقیده را ثابت می کند. بت پرستان چوب، سنگ و یا مقبره ای را مورد قصد خویش قرار می دادند و به درخواست طلب از آنها برمی خواستند و برایشان قربانی می کردند و می گفتند اینها با این کارها ما را به الله نزدیک می گردانند و بواسطه برکت آنها خداوند ضرر را از ما دفع و یا چیزی به ما عطا مینماید.

حال به خود بنگرید کار شما نزد سنگها و بناهای ساخته شده بر قبرها عین عمل آنهاست با این وصف عمل شما همان بت پرستی است. و حال که می گویند شرک یعنی بت پرستی، آیا این شرک فقط مخصوص آنهاست و اعتماد کردن به صالحین و درخواست دعا نمودن از آنها داخل در مفهوم شرک نیست؟ این سخن آنچه را که خداوند در مورد کفر کسانی که به ملائکه، عیسی و صالحین اعتماد می کردند را رد می نماید.

 

————————————————-

[۱] سوره الأعراف:۱۶-۱۷

[۲] سوره النحل:۸۹

[۳] سوره الفرقان:۳۳

[۴] سوره آل عمران:۷

[۵] سوره الأنبیاء:۲۵

[۶] سوره الذاریات:۵۶

[۷] سوره آل عمران:۱۸

[۸] البقره:۱۶۳

[۹] سوره العنکبوت:۵۶

[۱۰] سوره الإسراء: ۵۷

[۱۱] سوره المائده:۱۱۶

[۱۲] سوره السبأ:۴۰

[۱۳] سوره الزمر:۳

[۱۴] سوره یونس:۱۸

[۱۵] سوره الأعراف:۵۵

[۱۶] سوره الکوثر:۲

[۱۷] سوره الزمر:۴۴

[۱۸] سوره البقره:۲۵۵

[۱۹] سوره الأنبیاء:۲۸

[۲۰] سوره آل عمران:۸۵

[۲۱] سوره الجن:۱۸

[۲۲] سوره الأنبیاء:۲۸

[۲۳] سوره لقمان:۱۳

 

نویسنده: ابو حمید عبد الله بن حمید الفلاسی

مقاله پیشنهادی

هنگام اختلاف با پدر چگونه با وی صحبت کنم؟

سوال: در اسلام هنگامی که سوء تفاهمی میان پدر و پسر رخ می‌دهد چگونه می‌توان …