دروغ های شاخدار ملایان شیعه درباره زنده شدن مرده

یک ترفند علمای شیعه برای گمراه کردن ملت این است که دروغ های شاخدار میگویند، این سلسله از قدیم در این قوم  رواج دارد.  این دو نمونه را ببینید: به گزارش «تابناک»، فرزند علامه جعفری تعریف می کند: سه ساعت پیش از فوت، استاد اشاره به معنای درخواستی میکند، اما به علت از دست رفتن قدرت تکّلم استاد ـ که پس از سکته‌ مغزی بر استاد عارض شده بود ـ

فرزند متوجه درخواست پدر نمی‌شود… . سرانجام پس از نزدیک یک ساعت، غلامرضا جعفری منظور پدر را درمی یابد.  داخل کیف شخصی استاد بزرگوار علامه جعفری پلاکی بود که اسماء خداوند و نام ائمه‌ روی آن حک شده بود. پیرامون آن پلاک را پارچه‌ سبزی فراگرفته بود که چند ماه پیش یکی از دوستان استاد، آن را در کربلا ضمن تبرک نمودن به ضریح امام حسین به ایشان تقدیم کرده بود؛ مقصود استاد در آن لحظه‌، عبور از پل دنیا به آخرت، همین پارچه‌ سبز بود.
دکتر غلامرضا جعفری به سرعت رهسپار محلی می‌شود که کیف حضرت استاد در آنجا بود. زمان رفت و برگشت. یک ساعت به طول می‌انجامد و… .
هنگام ورود به اتاق استاد در بیمارستان، پرستار خبر فوت ایشان را می‌دهد. دکتر جعفری بی‌تاب و متأثر از اینکه بموقع نتوانسته است درخواست استاد را اجابت کند، وارد اتاق می‌شود. جسد علامه بر روی تخت بود و پارچه‌ سفیدی آن را پوشانده بود… او با چشمانی اشکبار، پارچه‌ سبز را به صورت استاد گذاشته و ناگهان… استاد چشمان خود را برای لحظاتی اندک باز نموده و پس از لبخندی پرمعنا، چشمانش را می‌بندد.

نظر  اهل سنت:
دروغ این داستان در این است که این پارچه که بر صورت علامه انداخته شد قاعدتا باید چشم و دهانش را میپوشاند!! مگر از چشم تا دهان چقدر فاصله است؟ یک دماغ فقط بین آندو قرار دارد! پس این پارچه؛آی دروغگو ها!!؛ هم چشم را پوشانده بود هم دهان را…. یا حداقل چشم را…. یا دست کم دهان را…. فقط که به قامت بینی علامه نبوده ؟!!!
پس شما نمیتوانستید شاهد باز شدن چشم و خندیدن استادتان باشید اما چه کنم که دروغگو کم حافظه است پس بشتابید
اصل مقاله در اینجاست:http://www.tabnak.ir/fa/news/136503
 اما حقیقت این است که چون شیعه، برای اثبات قدرت خارق العاده حضرت حسین هیچ سند روشنی ندارد این دروغ ها را میسازد!
 و زندگانی حضرت حسین نشان میدهد که او یک انسان عادی بوده که فریب شیعه های کوفه را خورده، تا آنقدر فریب خورد که زن و بچه ها را هم به همراه برد در حالیکه هیچ انسان دوراندیشی  زن و بچه را با خود به جای خطر نبرد( پس از خطر خبر نداشته اند)

یادم میاید که یک روز  تلفن زنگ زد و یکی از بستگانم از من کمک خواست که فلان مزاحم باز آمده و از من باج میخواهد، من که قبلا از مشکل او خبر داشتم ، گفتم الان میایم، و چون میدانستم ساعاتی عادی پیش رو ندارم، با آنکه غیب نمیدانستم با آنکه امام و امام زاده هم نبودم فقط با ارزیابی موقعیت، باز محتویات جیبم را پیش دوستی به امانت گذاشتم، دوستم گفت  چه خبر است؟ گفتم شاید دعوایی پیش رو باشد! گفتم منهم میایم!! و او هم  چیزهای قیمتی را از خود دور کرد و به شخص سومی سپردیم و به جای واقعه رفتیم و مزاحم با دیدن ما فرار کرد و دعوای رخ نداد.
حالا سوال اینجاست که حضرت حسین که تا این حد از وقایع پیش رو (که برای خودش مهم بود) بیخبر مانده بود، آنقدر بی خبر که حتی آب کافی همراه خود به صحرا نبرد عوضش بچه شش ماهه را به میدان جنگ برد!! حالا چگونه ممکن است چنین شخصی بعد از مرگ یک پارچه (مید این چاینا!!) به سنگ قبرش بخورد  و این پارچه  معجزه کند و برود پیش استاد سبحانی و برای لحظاتی او را زنده کند و بخنداند؟!!!!
یعنی سنگ قبر حسین به اندازه دم عیسی قدرت دارد ولی قرآن نام سنگ قبرش را ذکر نمیکند! سنگ قبر را چه میکنی که نام خودش را هم قرآن بیاد ندارد و ضبط نکرده  و قرآن  فقط  دم عیسی را ذکر کرده و از قدرت عظیم قبر حسین غافل بود!!!

حالا این داستان دوم را ببینید:
شیعه میگوید:
هنگامی که شاه اسماعیل صفوی به کربلا مشرف شد نخست به زیارت سالار شهیدان رفت و آنگاه حضرت ابوالفضل علیه السلام و دیگر شهدای کربلا علیهم السلام را زیارت نمود. اما به زیارت حر، آن آزاده روزگار که قبرش با قبر سالارش فاصله دارد، نرفت.
پرسیدند: « چرا؟»
استدلال کرد که اگر توبه او پذیرفته شده بود از سالارش حسین علیه السلام دور نمی ماند.
توضیح دادند که: « شاها ! از آنجایی که او در سپاه یزید فرمانده لشکر بود و آشنایانی داشت پس از شهادت در راه حق و در یاری حسین علیه السلام بستگانش بدن او را با تلاش و با اصرار بسیار از میدان جنگ خارج ساختند ودر اینجا به خاک سپردند»
شاه گفت: « من می روم با این شرط که دستور دهم قبر او را بشکافند و درون قبر را بنگرم اگر شهید باشد نپوسیده است و برای او مقبره می سازم. در غیر این صورت دستور تخریب قبرش را صادر خواهم کرد».
پس از این تصمیم به همراه گروهی از علما، سران ارتش و ارکان دولت خویش، کنار قبر حر آمدند و دستور نبش قبر را صادر کرد.
هنگامی که قبر گشوده شد شگفت زده شدند چرا که دیدند پیکر به خون آغشته آن آزاده قهرمان پس از گذشت بیش از یک هزار سال صحیح و سالم است. زخمهای بی شمار گویی تازه وارد آمده و دستمالی نیز که سالارش حسین علیه السلام بر فرق او بسته و مدال بزرگی است بر پیشانی دارد.
شاه اسماعیل گفت: « این دستمال از امام حسین علیه السلام است و برای ما مایه برکت و پیروزی بر دشمنان و مایه شفای بیماران. به همین جهت با دست خویش آن را باز کرد و دستمال دیگری بست اما به مجرد باز کردن آن دستمال، خون جاری شد و هرگونه کوشش برای متوقف ساختن آن بی حاصل ماند.
به ناچار شاه همان دستمال را بر سر حر بست و گوشه ای از آن را به عنوان تبرک برداشت و خون هم متوقف شد. به همین جهت دستور داد برای او مقبره ساختند و مردم را به زیارت ایشان  فراخواند.

پاسخ اهل سنت:
این داستان هم دروغ است زیرا شاه اسماعیل بر اساس نظریه پیروانش یک مرشد کامل بود و لشکرش او را به عنوان نیمه خدا میشناختند و  پس نیازی به سوال و جواب نداشت  و نه کسی زهره این را داشت که به او بگوید چرا به سر قبر حر نمیروی!
نه این ادعا را کسی جرات داشت بگوید که شاه اسماعیل از حقیقت حر بیخبر است!
او همان کسی است که وقتی سگش مرد  او را در عبای پیچید که میگفتند آن عبا مال حضرت محمد  صلی الله علیه سلم است و  کسی به او نگفت چرا؟!! ( یعنی لباس پیامبر را بزعم خودش و پیروانش  کفن سگ کرد)
 و تنها سفیر عثمانی که در رکاب او بود به یکی از درباریان گفت چرا؟
و درباری گفت او مرشد کامل است هر کاری که کند درست است!!
 و شاه اسماعیل که لعنت الله بر او باد، فردایش به لشکرش گفت برای  آنسگ مرده عزاداری کنید! (مثل عزاداری برای حسین رضی الله عنه)  و  مریدان چنین کردند
 و حالا این دیوانه میگوید که مریدانش در اوج قدرتش به او گفتند چرا به زیارت قبر حر نمیروی؟!!
بعد یادتان باشد که آل سعود در قرن ۱۸ سنگ و ضریح قبر حسین رضی الله عنه را با خاک یکسان کردند و نشانه های قبر را هم از بین بردند( نبش قبر نکردند) ولی این قدرت عظیم ضریح و سنگ  قبر، به آنها آسیبی نرساند و تا حالا هم حاکم با قدرت و با آبرو در مرکز جهان اسلام هستند.

 ای دوستان شیعه من!
 اعتقاد به قبر پرستی و قبر دوستی و قدرت جادویی برای سنگ قبر قایل شدن، دلیل از قرآن و سنت ندارد، پس در عوض، ملاهای شیعه برای اینکه مردم را به دین خود بکشاند ، داستانهای دروغ میبافند و اصلا خجالت نمیکشند! ولی خداوند بشما عقل داده ما که سنگ پرست نیستیم دین ما دین یکتا پرستی است نه دین سنگ پرستی نه دین حسین پرستی!
میدانم شیعه خواهد گفت این حسین پرستی نیست این حسین دوستی است! آیا این حسین دوستی است که علامه در وقت مرگ عوض آنکه الله را بخواند حسین و پارچه مالیده شده بر قبرش را میخواند.
آیا این حسین دوستی است که گمان کنیم او مرده را زنده میکند؟ او که نه سنگ قبرش مرده را زنده میکند ؟؟؟؟ سنگ قبرش که نه!! پارچه ای که مالیده شده به سنگ قبرش مرده را زنده میکند؟؟؟
 این حسین دوستی نیست این نامش پرستش است
من بشما گفتم، دیگر خود دانید!

 

نویسنده: محمد باقر سجودی

مقاله پیشنهادی

عوامل پایداری بر دین

پاسخ: وسائلی که انسان را برای پایداری بر دین به ویژه در زمان فتنه یاری …