صحنه دوم از رسوایی علمای شیعه درسوره انفال: اگر من بگوییم: دوستان! بیاد بیاورید وقتی را که در دبیرستان البرز درس میخواندید و شاگرد تنبلی بودید و میترسیدید که رفوزه شوید، طبعاً مقصودم افراد خاصی هستند که در مدرسه البرز درس میخواندند و تنبل بودند.
بعد از آن اگر من بگوییم: ای دانش آموزان بعد شماها توبه کردید، و درس خواندید و نمره بیست گرفتید! و من از شما راضی شدم. حالا با این جملات آشکار کسی میتواند بگوید دانشآموزان مذکور رفوزه شدهاند؟
بر این اساس هنگامی که قرآن در آیه ۲۶ انفال مىگوید: «به خاطر بیاورید آن زمان را که شما گروهى کوچک و ناتوان بودید و در چنگال دشمنان گرفتار بودید،و آنها شما را به ضعف و ناتوانى کشانده بودند»! (وَ اذْکُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَلِیلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِی الْأَرْضِ)
«و حتی مى ترسیدید مردم شما را بربایند» (تَخافُونَ أَنْ یَتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ) یقیناً منظور قرآن در اینجا، افراد خاصی هستند آنها چه کسانی بودند؟ شیعه باید بگوید این افراد چه کسانی بودند یا حرف ما را قبول کنند.
شیعه هم قبول دارد که این آیات، وصف حال مسلمانان در مکّه و قبل از هجرت است که در برابر مشرکان نیرومند قرار داشتند و ضعیف و ترسان بودند.
بله آنها مهاجرین مکه بودند، یعنی وصف حال عمر و ابوبکر و سعد و عثمان و طلحه و ابوعبیده و زبیر و انصار و… است! یعنی این آیه دارد خاطرات گذشته افراد مذکور را به یادشان میآورد.
و الله نیز در ادامه خطاب به ابوبکر و عمر و عثمان و بقیه میفرماید :
۱- «پس خداوند شما را پناه داد» (فَآواکُمْ).
۲- «و با یارى خود شما را تقویت کرد» (وَ أَیَّدَکُمْ بِنَصْرِهِ).
۳- «و از روزیهاى پاکیزه شما را بهرهمند ساخت» (وَ رَزَقَکُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ).
یعنی اینها جوایزی بود که به ابوبکر و عمر و عثمان و سعد و طلحه و زبیر و… داد.
آیا ممکن است این الطاف خاص الله، شامل مردمی شده باشد که شیعه آنها را منافق و مرتد میداند؟
آیه میگوید: ( شما را یاری و نصرت دادم).
آیا الله به منافق یاری میرساند و نصرتش میدهد؟
پس خودتان ببینید که قرآن به نفع کدام گروه رای صادر میکند؟ به نفع سنی، یا به سود شیعه؟
صحنه سوم رسوایی شیعه در سوره انفال:
(آیه ۳۱)- میگوید: «و چون آیات ما بر آنان خوانده شود، مىگویند: به خوبى شنیدیم (اما چیز مهمّى نیست) اگر مىخواستیم، قطعاً ما نیز همانند این را مىگفتیم». (وَ إِذا تُتْلى عَلَیْهِمْ آیاتُنا قالُوا قَدْ سَمِعْنا لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا).
«اینها (که محتواى مهمى ندارد) همان افسانههاى پیشینیان است»! (إِنْ هذا إِلَّا أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ).
(آیه ۳۲)- به خاطر بیاور «هنگامى را که (دست به دعا برمىداشتند و) مىگفتند: خداوندا! اگر این (آیین و این قرآن) حق و از ناحیه توست بارانى از سنگ از آسمان بر سر ما فرود آورد!» (وَ إِذْ قالُوا اللَّهُمَّ إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَهً مِنَ السَّماءِ).
«یا به عذاب دردناک (دیگرى) ما را گرفتار کن» (أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلِیمٍ).
(آیه ۳۴)- در این آیه میگوید این ها استحقاق عذاب الهى را دارند: «چرا خداوند آنها را عذاب نکند و حال آن که مانع از رفتن مؤمنان به مسجد الحرام مىشوند» (وَ ما لَهُمْ أَلَّا یُعَذِّبَهُمُ اللَّهُ وَ هُمْ یَصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ).
کاملا واضح است که آیه، درباره ناباوران به قرآن، و درباره آنهایی است که راه مسجد حرام را بر مومنان بسته بودند، یعنی درباره مشرکین مکه است.
آن مشرکانی که میگفتند قرآن کتابی معمولی است و ما هم میتوانیم مثل آن را بیاوریم، و بعد برای تاکید به درست بودن عقیدهشان گفتند:
خداوندا اگر قرآن راست است بر ما سنگ بباران، اما شیعه میگوید این آیه درباره مسئله انتخاب شدن حضرت علی به عنوان جانشین پیامبر است!!!
ببینید آیت الله خمینی در این باره چه میگوید؟ ایشان در کتاب کشف الاسرار صفحه ۱۳۶-۱۳۷ میگوید: در آیه اول سوره معارج آمده (سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ)؛ نعمان بن حرث چون شنید پیغمبر روز غدیر، امیرالمومنین را به امامت نصب کرد پیش پیغمبر آمد و گفت تو ما را از جانب خدا امر کردی که شهادت به وحدانیت خدا و رسالت تو دهیم و امر به جهاد و حج و روزه و نماز کردی و ما نیز قبول کردیم بعد از این راضی نشدی تا آنکه این بچه را برای امامت نصب کردی. گفتی که هرکس که من مولی او هستم علی هم هست این گفته را از خود آوردی یا از طرف خدا است؟ پیغمبر سوگند خورد از طرف خدا است، نعمان بن حرث روی برگرداند و گفت: خدایا اگر این راست است از آسمان به سر من سنگ ببار ناگهان خدایا سنگی بر سر او زد و او را کشت و این آیه نازل شد. پس خودتان ببینید که قرآن سخن کدام گروه را تایید میکند؟ حرف سنی، یا حرف شیعه را؟
صحنه چهارم رسوایی علمای شیعه در سوره انفال:
(آیه ۳۷)- الله مىفرماید: این حسرت و شکست و بدبختى «براى آن است که خداوند مىخواهد ناپاک را از پاک جدا سازد» (لِیَمِیزَ اللَّهُ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ).
این یک سنت الهى است که براى همیشه «پاک و ناپاک» «مخلص و ریاکار» «مجاهد راستین و دروغین» «کارهاى الهى و شیطانى» «برنامههاى انسانى و ضد انسانى» ناشناخته نمىمانند، بلکه سر انجام صفوف از یکدیگر مشخص مىگردد، و حق جلوه خود را نشان خواهد داد.
و در سوره احزاب نیز الله میفرماید: (الْخَبِیثَاتُ لِلْخَبِیثِینَ وَالْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیثَاتِ وَالطَّیبَاتُ لِلطَّیبِینَ وَالطَّیبُونَ لِلطَّیبَاتِ أُولَئِکَ مُبَرَّءُونَ مِمَّا یقُولُونَ لَهُمْ مَغْفِرَهٌ وَرِزْقٌ کَرِیمٌ) «زنان ناپاک از آن مردان ناپاکند، و مردان ناپاک نیز به زنان ناپاک تعلق دارند؛ و زنان پاک از آن مردان پاک، و مردان پاک از آن زنان پاکند! اینان از نسبتهای ناروایی که به آنان میدهند مبرا هستند؛ و برای آنان آمرزش و روزی پرارزشی است!» (النور/۲۶)
اما بر خلاف این فرموده قرآن، شیعه میگوید: صف پاک پیامبر و علی، هرگز از صف (به زعم آنها) ناپاک عایشه و حفصه و ابوبکر و عمر جدا نشد؟
پس خودتان ببینید که قرآن به نفع کدام گروه حرف میزند؟ به نفع سنی، یا به سود شیعه؟