جعل روایت در عصر حاضر در مکتب شیعه (به گواهی خودشان)

جعل حدیث و دروغ بستن به رسول خدا صلی الله علیه وسلم، در قرون ابتدائی «تدوین کتب حدیث» چیزی مسلم و قطعی است، منتهی از عجایب است که در عصر حاضر نیز، احادیثی جعل شود و به رسول خدا صلی الله علیه وسلم نسبت داده شود و یا روایتی تاریخی جعل شود و به خورد ملت داده شود! در بین روحانیون شیعه کسانی هستند که به جعل اینگونه احادیث مشغول هستند، حتی مچ یکی از مراجع در این باره باز شده است!؛ ابتدا قول دو تن از علمای شیعه که اعتراف به حدیث سازی در عصر حاضر می کنند را بخوانیم و سپس مچ گیری از مرجع تقلید شیعی را شرح خواهیم داد:

اعتراف علمای شیعه به جعل حدیث و روایت، در عصر حاضر
۱٫"حجه الاسلام رسول جعفریان" در مصاحبه ای که با او شده بود؛ گفت:
«زمانی دوست عزیزم جناب آقای توفیقی کتابچه ‏ای را به من نشان داد که در آن در سال ۱۳۲۷ قمری، یعنی همین اواخر روایتی جعل شده که درست درباره اعدام شیخ فضل ‏الله نوری درست شده و در آن گفته است شیخی به خاطر فلان مسئله به دار آویخته می‏شود؛ حتی در این اواخر در اوائل انقلاب ما نمونه ‏هایی از جعل را داشتیم، مثلاً در کتابی با نام بیان الائمه حدیثی راجع به هلیکوپتر، که در آن کلمه هلیکوبترات به کار رفته بود، می‏گوید من این را در کتابی خطی مثلاً در بصره دیده‏ام یا چیزی شبیه به آن آمده است. این کتابی بود که در همین قم چاپ شد و بعد جمع شد و الان در بیروت خیلی شیک چاپ شده که حاوی روایاتِ مربوط به علائم ظهور است؛ شما با ملاحظه کلمه به کلمه‏ اش می‏توانید توضیح بدهید که این جعل‏ها مربوط به چه زمانی است. استادم سیدجعفر مرتضی هم نقدی بر این کتاب در همان کتابی که درباره جزیره خضراء نوشت، دارد.» (مجلۀ هفت آسمان _ شماره ۲۲، صفحه ۲۵، تابستان ۱۳۸۳ش، عنوان مقاله : گفت و گو: تشیع اعتدالی؛ مصاحبه شونده: رسول جعفریان)

۲٫مرتضی مطهری می نویسد:
«در ده پانزده سال پیش رفته بودم اصفهان. مرد بزرگی آنجا بود، مرحوم آقا شیخ محمد حسن نجف آبادی اعلی الله مقامه. من تازگی در جایی یک روضه ای شنیده بودم که تا آن وقت نشنیده بودم و آن روضه خوان – که اتفاقا تریاکی هم بود – این روضه را که خواند، به قدری مردم را گریاند که حد نداشت، و خیلی هم عجیب بود. داستان یک پیرزنی [است] که در زمان متوکل می خواهد به زیارت امام حسین علیه السلام برود و آن وقت دستها می بریدند و چنین و چنان می کردند. این زن بارها می آید و خلاصه آخرش رساند به آنجا که این زن را بردند و در دریا انداختند تا او را غرق کنند. در همان حال این زن فریاد کرد: یا اباالفضل العباس! عن قریب که داشت غرق می شد، سواری آمد در همان دریا و گفت که رکاب اسب مرا بگیر. رکابش را گرفت. پیرزن گفت تو چرا دستت را دراز نمی کنی؟ گفت آخر من دست در بدن ندارم. خیلی مفصل گفت و خیلی هم گریه گرفت.
من این را برای مرحوم آقا شیخ محمد حسن نجف آبادی نقل کردم. ایشان گفت که بیا تاریخچه ی این [داستان] را من به تو بگویم که از کجاست. گفت یک روزی در اصفهان در حدود بازار و مدرسه ی صدر مجلس روضه ای بود که بزرگترین مجالس اصفهان بود، حتی مرحوم حاج ملا اسماعیل خواجویی که از علمای بزرگ اصفهان بود در آنجا شرکت می کرد. (این قصه قبل از زمان ایشان بوده، ایشان هم از اشخاص معتبری نقل کردند.) واعظی را اسم برد، از معاریف هم بود، گفته بود که من در آن جلسه خاتم بودم و قرار بود آخری باشم. منبریها که می آمدند، هنر خودشان را برای گریاندن مردم اعمال می کردند. هر کس که می آمد روی دست دیگری می زد، و بعد هم که از منبر پایین می آمد، می نشست، می خواست هنر شخص بعد از خودش را ببیند. تا ظهر طول کشید. من دیدم هر کسی هر هنری داشت به کار برد، اشک مردم را گرفتند، فکر کردم من چه بکنم؟ همان جا نشستم و این قصه را جعل کردم. رفتم گفتم، کربلا کردم، بالا دست همه زدم. عصر همان روز وقتی که رفتم در چهارسوق، مجلس روضه، دیدم آن که قبل از من است، همین داستان را دارد بالای منبر می گوید، همین که من پیش از ظهر جعل کردم. طولی نکشید که در کتابها هم نوشتند و چاپ کردند.» (حماسۀ حسینی، ج:۱، ص ۴۹ – ۵۰، مطهری؛ نشر صدرا،ط۴)

الحق که این سخن حافظ، مطابق حال امثالِ این روضه خوان است:
                      «واعظان کین جلوه در محراب و منبر می کنند … چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند
                               گوئیا باور ندارند، روز داوری … کین همه قلب و دَغَل در کار داور می کنند»
اما سؤالی که در مورد سخن آقای مطهری مطرح است، این است که آن مداح که از مداحان مشهور نیز بوده، چه نام داشته؟ چرا مطهری نام او را ننوشته؟ چرا شیخ محمد حسن نجف آبادی که مطهری داستان را از او نقل می کند آن مداحِ کذابِ جعال را رسوا نکرده تا مردم او را بشناسند و به دروغهای او گوش ندهند؟؟ چرا آن عالم بزرگ اصفهان (حاج ملا اسماعیل خواجویی) که در مجلس این روضه خوان حاضر بوده این روضه خوان کذاب را رسوا نکرده و مانع نشر دروغ نشده؟؟ آیا این شیوۀ یهود نیست؟ آیا این خیانت، همان خیانتِ علمای یهود نیست که در برابر هر دروغ و ناهنجاری سکوت کردند و باعث انحراف و تحریف دین یهود شدند؟ چرا مطهری سکوت کرد و شیخ محمد حسن نجف آبادی سکوت کرد و ملا اسماعیل خواجویی سکوت کرد؟؟ چرا نام آن مداح کذاب را فاش نکردند؟

رسوایی یکی از مراجع شیعه
یکی از احادیثی که تاریخ ساخته شدنش به ۲۰۰ سال پیش بر می گردد؛ حدیثی است که در آخر کتاب "مفاتیح الجنان" با عنوان "حدیث کساء" چاپ شده و در حین آن آمده است که خواندن این حدیث باعث زدوده شدن همّ و غمّ و بر آورده شدن حاجات می شود و ….
لازم به ذکر است که "عباس قمی" نویسندۀ کتاب "مفاتیح الجنان" این روایت را در «مفاتیح» نیاورده، بلکه بعدها توسط بعضی ناشرین به آخر کتاب افزوده شده است. اصل حدیث کساء که در آن رسول خدا صلی الله علیه وسلم حسنین و حضرت علی و فاطمه را در زیر عبائی جمع می کنند، در کتب فریقین نقل شده و مورد اتفاق است اما حدیث مذکور تفاوتهای فاحشی با حدیث متفق دارد.

مکارم شیرازی در "مفاتیح نوین" می نویسد:
«آنچه در اینجا به عنوان حدیث کِسا نقل مى شود، حدیث مشروح و مفصلی است که برابر روایتى، خواندن آن به این نحو، داراى پاداش و آثار و برکات فراوانی است. و در ذیل آن آمده است: «در
هر محفلى که شیعیان و علاقه مندان ما این حدیث را بخوانند، رحمت الهى بر آنان نازل مى شود، فرشتگان براى آنها استغفار مى کنند، اندوهِ غم زدگان برطرف مى شود و حاجات روا خواهد شد». این حدیث نخستین بار در کتاب «منتخب طریحى» (متوفاى ۱۰۸۵) از علماى قرن یازدهم آمده است. محدّث بزرگوار مرحوم حاج شیخ عباس قمى در منتهى الآمال، در شرح زندگانى امام حسین(علیه السلام) پس از بیان این نکته که «حدیث اجتماع خمسه طیبه(علیهم السلام)» تحت کِسا از احادیث متواتره است، مى نویسد: «اما حدیث معروف به حدیث کسا که در زمان ما شایع است، به این کیفیّت در کتب معتبر و معروف و اصول حدیث و مجامع متقنه محدّثین دیده نشده، مى توان گفت از خصایص کتاب «منتخب» است».از این رو، جناب ایشان آن را در مفاتیح الجنان نیاورده است و ناشران برخلاف میل آن بزرگوار آن را در پایان مفاتیح اضافه کرده اند.

پس از کتاب «منتخب»، این حدیث در کتاب «عوالم» آمده است. صاحب کتاب عوالم (شیخ عبدالله بحرانى) از شاگردان مرحوم علاّمه مجلسى و از علماى قرن دوازدهم است. در این کتاب براى این حدیث سندى ذکر کرده است که از جهاتى جاى تأمل دارد:
الف) سند این حدیث مطابق نسخه خطى موجود در کتابخانه یزد، در متن کتاب نبوده است، بلکه در حاشیه آن آمده است و خط آن نیز با خطّ متن که دست خطّ صاحب عوالم است، متفاوت مى باشد.
ب) برخى از افراد سلسله سند، حدود هشتاد سال با یکدیگر فاصله دارند که قاعدتاً یکى از آنها نمى تواند از دیگرى نقل حدیث نماید.
ج) بعضى از افراد این سند در کتب رجالى توثیق نشده اند.
ولى از آنجا که محتواى حدیث اشکال خاصّى ندارد و بعضى از علما به قرائت آن اهمیّت مى دادند و با توجه به «احادیث من بلغ» مى توان آن را به «قصد رجا» و به امید برآورده شدن حاجات خواند. این حدیث مطابق نقل «عوالم» چنین است…..»!! (مفاتیح نوین، آیه الله مکارم شیرازی، ص ۱۱۶۵، ط ۵)

و آیه الله نعمت الله صالحی نجف آبادی می نویسد:
«حدیث کسای جعلی دارای انشائی ضعیف و غیر فصیح و اسلوبی نا مطلوب و رکیک و حتّی مشمئز کننده است و آن را یک شیعی افراطی غالی مسلک و کم مایه جعل کرده است تا به خیال خود مقام اصحاب کساء را بالا ببرد، کسی که در ادبیات عرب مهارت داشته باشد با دیدن این حدیث یقین می کند که آن جعلی است» (سپس به نقد متن آن می پردازد). ( حدیث های خیالی در مجمع البیان، ص:۹۵، صالحی نجف آبادی؛ کویر _تهران،ط۴)

«حجه الاسلام محمد ری شهری» صاحب "میزان الحکمه" و از علمای مشهور شیعه نیز در مصاحبه ای که با او شد، گفت:«متن موجود حدیث کساء  که در مفاتیح آمده است، هم از نظر متن و هم از نظر سند، اشکال دارد. اصولاً به آن صورت، تا ۲۰۰ سال پیش در هیچ کتابی نیست، حتی علامه مجلسی که احادیث ضعیف را هم ضبط کرده، آن را در کتاب بحار الانوار نیاورده، اصولا بسیاری از احادیث عرفانی هست که بعد از قرن ششم وارد جامعه اسلامی شده، یعنی تا سال ۶۰۰ هجری در هیچ مأخذی نیست، بعداً به کتب حدیثی وارد شده است. حدیث کساء به اتفاق شیعه و سنی در خانه «ام سلمه» بوده، ولی روایت جدید می گوید در خانه حضرت فاطمه (س) بوده!»
 http://www.hadith.ac.ir/default.aspx?pageid=358 مجله کیهان فرهنگی، شماره ۲۱۲

جناب ری شهری که متولی امامزاده عبدالعظیم هستند، حدیث کساء را که در آخر مفاتیح آمده است از تمام کتب مفاتیحی که در امامزاده قرار داشته به وسیلۀ لوازم صحافی پاک کرده است و عمده دلیل ایشان علاوه بر اینکه روایت "کساء" مندرج در انتهای مفاتیح را جعلی می دانند، این است که "عباس قمی"، اشخاصی را که در کتابش دخل و تصرف نمایند، لعنت کرده است! وی می نویسد:
«نکتۀ مهم و قابل توجه برای ناشرین کتاب شریف مفاتیح الجنان، این که مرحوم شیخ عباس قمی، مؤلف بزرگوار این کتاب، در پایان آن چنین می‌نویسد: چنین گوید:
 این گنهکار رو سیاه، عباس قمی عفی الله عنه: بعد از آن که به عون الله تعالی کتاب مفاتیح الجنان را تألیف نمودم و در اقطار منتشر گشت، به خاطرم رسید که در طبع دوم آن، بر آن زیاد کنم دعای وداعی برای ماه رمضان و خطبۀ روز عید فطر و زیارت جامعۀ ائمّه المؤمنین و دعای «اللّهُمَّ إنِّی زُرتُ هَذَا الإمٰامَ»‌ که در عقب زیارات خوانده می‌شود و زیارات وداعی که هر یک از ائمّه: ‌را به آن وداع کنند و رقعه‌ای که برای حاجت می‌نویسند و دعائی که در غیبت امام عصر ـ عجّل الله فرجه ـ باید خوانده شود و آداب زیارت به نیابت به واسطۀ کثرت حاجت به اینها. لکن دیدم هر گاه این کار را کنم فتح بابی شود برای تصرف در کتاب مفاتیح و بسا شود بعضی از فضولان بعد از این در آن کتاب بعضی از ادعیۀ دیگر بیفزایند یا از آن کم کنند و به اسم مفاتیح الجنان در میان مردم رواج دهند چنان که در مفاتیح الجنان مشاهده می‌شود، لاجرم کتاب را به همان حال خود گذاشتم و این هشت مطلب را بعد از تمام شدن مفاتیح، ملحق به آن نمودم و به لعنت خداوند قهّار و نفرین رسول خدا و ائمّه اطهار (ع) واگذار و حواله نمودم کسی را که در مفاتیح، تصرف کند.»
(مفاتیح الجنان (ناشر: پیام آزادی)، ص: ۹۴۵، مقدمۀ بخش «ملحقات مفاتیح الجنان») و همچنین : کلیات مفاتیح الجنان، ص: ۵۷۱؛ اسوه _قم) http://www.hadith.ac.ir/default.aspx?pageid=1976

اما!!! بعد از همۀ اینها و سر و صدایی که در این باره شکل گرفت، یکی از مراجع خرافه پسند شیعه صدایش در آمد و برای این حدیث جعلی یک سند رو کرد!! آن هم چه سندی!!
این مرجع تقلید که «سید صادق حسینی شیرازی» باشد، از پدرش روایت می کند که پدرش از شیخ عباس قمی روایت کرده و شیخ عباس از میرازی نوری تا می رسد به رسول خدا صلی الله علیه وسلم !!! و در این بین شیخ انصاری و نراقی و بحر العلوم و وحید بهبهانی و مجلسی و طبرسی و طوسی و صدوق و کلینی و خلاصه هر چه عالم شیعی بود در این سند ردیف کرده!! و به خیال خودش با این سند دهن مخالفان را بسته است!
اما زهی خیال باطل!! او با ارائۀ این سند، نه! درستش این است که بگوئیم، با جعل این سند، آبروی خودش را بُرد و ثابت کرد که کذاب و جعال است؛ چرا؟؟ جواب او در سخنان "مکارم شیرازی" به خوبی آمده است؛ آنجا که می نویسد:
« محدّث بزرگوار مرحوم حاج شیخ عباس قمى در منتهى الآمال، در شرح زندگانى امام حسین (علیه السلام) پس از بیان این نکته که «حدیث اجتماع خمسه طیبه(علیهم السلام)» تحت کِسا از احادیث متواتره است، مى نویسد: «اما حدیث معروف به حدیث کسا که در زمان ما شایع است، به این کیفیّت در کتب معتبر و معروف و اصول حدیث و مجامع متقنه محدّثین دیده نشده، مى توان گفت از خصایص کتاب «منتخب» است».
از این رو، جناب ایشان آن را در مفاتیح الجنان نیاورده است و ناشران برخلاف میل آن بزرگوار آن را در پایان مفاتیح اضافه کرده اند.»

(مفاتیح نوین، آیه الله مکارم شیرازی، ص ۱۱۶۵، ط ۵)

جناب ری شهری و نجف آبادی نیز به این موضوع اشاره دارند و می توانید سخن، عباس قمی را در (منتهى الآمال فى تواریخ النبى و الآل علیهم السلام(فارسى) [آمدن جابر به زیارت شهداى کربلا] .. ج ۲ ص : ۱۰۱۸؛دلیل، قم) بیابید.
حال زمانی که شیخ عباس قمی، هیچ سندی برای این روایت پیدا نکرده و خود نیز در هیچ کدام از کتبش آن را نقل نکرده چگونه ممکن است که در سلسله سند همین روایت قرار بگیرد؟!!!
مگر می شود "عباس قمی" سندی برای این روایت سراغ نداشته باشد بعد خود او این روایت را از میرزای نوری نقل کند و این سند را تا رسول خدا ادامه دهد؟؟؟؟ آیا این ثابت نمیکند که مرجع تقلید شیعه، «صادق شیرازی» جعال و کذاب است؟؟
محمد رعدی در سایت شیشه ای در این باره سخن جالبی دارد؛ وی می گوید:
« چطور ممکن است سند ارائه شده توسط آیت الله شیرازی که بیشترِ آن را علمای اعلام تشکیل داده اند در دست شیخ عباس قمی و از آن مطلع باشد ولی در منتهی الآمال بنویسند من سندی برای این حدیث نیافتم؟! احادیثی که سندهایشان بسیار بی اعتبار تر از این سند ادعایی آیت الله شیرازی است، را به وفور می توان در کتب شیخ عباس قمی یافت پس چطور می شود که ایشان از یک چنین سندی با خبر باشد و در عین حال حدیث کساء را معتبر نداند؟!» http://www.shishehee.com/index.php?newsid=76

"مختصر:
عباس قمی : برای حدیث کسای شایع شده، هیچ سندی نیافتم.
صادق شیرازی: پدرم از شیخ عباس قمی حدیث کسای شایع را نقل می کند!
من:  صادق شیرازی دروغ می گوید و عباس قمی از این سند جعلی خبری نداشته.
نتیجه: صادق شیرازی که مرجع تقلید شیعه است،کذاب و جعال می باشد و موثق نیست!

در پایان:
چنانکه در ابتدای مقاله گفته شد، جعل حدیث در مکتب روافض تا عصر حاضر ادامه دارد و حتی چنانکه دانستیم مرجع شیعی در تثبیت حدیثی جعلی سند وضع می کند! آیا تمام اینها باعث نمی شود که ما باری دیگر صدق گفتار شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله علیه را دریابیم که فرمودند:
«وَقَدِ اتَّفَقَ أَهْلُ الْعِلْمِ بِالنَّقْلِ، وَالرِّوَایَهِ، وَالْإِسْنَادِ عَلَى أَنَّ الرَّافِضَهَ أَکْذَبُ الطَّوَائِفِ، وَالْکَذِبُ فِیهِمْ قَدِیمٌ، وَلِهَذَا کَانَ أَئِمَّهُ الْإِسْلَامِ یَعْلَمُونَ امْتِیَازَهُمْ بِکَثْرَهِ الْکَذِبِ» (منهاج السنه ج۱ ص۵۹، تحقیق: محمد رشاد سالم)
یعنی: «علمای متخصص در نقل و روایت و اسناد متفق اند بر اینکه روافض دروغگوترین طایفه هستند، و دروغگویی در بین آنها سابقه طولانی دارد، و به همین دلیل ائمه این علوم، این طائفه را با کثرت کذب و دروغ از سایرین تفکیک می نمایند.»
التماس دعا

 

 

نویسنده: محمد باقر سجودی

مقاله پیشنهادی

هنگام اختلاف با پدر چگونه با وی صحبت کنم؟

سوال: در اسلام هنگامی که سوء تفاهمی میان پدر و پسر رخ می‌دهد چگونه می‌توان …