تضاد عقاید غلو آمیز شیعیان با آیات قرآن

شیعه ها بر این باورند که پیامبران و امامان از هرگونه خطا  و اشتباه بری هستند، و از بدو تولد تا لحظه مرگ نمیتوانستند که گناه کنند! یا بعضی هایشان میگویند میتوانستد اما هرگز خطا و اشتباهیی از انها سر نزده است، مثلا در مورد کار حضرت یونس  علیه السلام،(یعنی ترک  پیش از وقت محل ماموریت ) میگویند که ایشان اشتباه نکردند بلکه عمل شان ترک اولی بحساب میاید، ( ترک اولی یعنی بین دو کار خوب و خوبتر کار خوب را انتخاب کردن)

این در حالی است که حضرت یونس خودشان متوجه اشتباه خود شده بودند و در شکم ماهی دعا میکردند: لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین .
حالا سوال این است که چرا شیعه اینقدر اصرار دارد تا پیامبران در همواره کارها و در همه سن ها ( ازتولد تا مرگ معصوم و از کوچکترین خطا بری بداند؟ ظاهرا شیعه ها  نیت خوبی دارند! اما در حقیقت نیت آنها شوم است!

زیرا این اصرار بخاطر علاقه آنها به پیامبران نیست، بلکه به این نیت است که علمای  شیعه برای تشویق مردم به شرک ورزیدن،  به این  عقیده  نیاز مبرم دارند!

آنها مجبورند بگویند پیامبران، حتی  وقتی که کودک بودند ، نیز کوچکترین اشتباهی نمیکردند، زیرااگر غیر از این را  بگویند ، پس چگونه امامت، امام زمان ۵ ساله را بمردم بقبولانند؟!! 

شیعه ها اگرقبول کنند که  پیامبران همیشه غیب نمیدانستند ، پس باید  زیارت گاه های  خود را تعطیل کنند! زیرا حاجت خواهنده گان از قبرها، هرگز  حاضر نیستند از مرده های  مدد بخواهند و به مردهای  توکل کنند که همیشه و همه وقت  غیب ندانند! آنوقت به زیارت قبر میروند که  یقین داشته باشند مرده، (حی و قیوم و لایموت)  است!! مرده لایموت دیگه چی باشه؟!!  امان از دست این شیعه با این عقاید عجیبش! 

 

بد نیست این را یاد آوری کنم ،هنگامیکه  شیعه به امامان نسبت غیب دانی و معصومیت را میدهد زیاد دچار مشکل نمیشود زیرا امامانش را قرآن نمیشناسد!!! پس برای ما سنی ها ، رد عقاید آنها در این باره( با استناد به قرآن ) کمی مشکل است ، اما وقتیکه همین نسبتهای غلو را به پیامبران میدهند باید محتاط باشند زیرا درباره پیامبران، قرآن اطلاعات زیادی بما داده است. 

برای مثال تصور کنید یکی بگوید در فاصله صد هزار سال نوری ما، ستاره ای است که صد ها شهر و روستا در آن وجود دارد!! رد ادعای او مشکل است ،زیرا میزان  دانش بشری از اماکن خیلی  دوردست تقریبا هیچ است. پس رد ادعا هم آسان نیست. 

اما اگر کسی ادعا کند که در قطب جنوب کشوری به وسعت چین با شهرهای چند میلیونی وجود دارد با استناد به حقایق مسلم علم جغرافیا و دسترس بودن قطب جنوب ،براحتی میتوانیم  این ادعای دروغ  را رد  کنیم. بر این روش ما با توجه به حقایقی که قرآن  از پیامبران در اختیار ما قرار داده براحتی میتوانیم باور شیعه را رد کنیم 

 

برای مثال به فقط به یک مورد توجه کنید:

وقتی حضرت  موسی از طور سینا برگشت قوم خود را آلوده به گوساله پرستی دید،  با آنکه برادرش هارون پیامبر،قوم را منع کرده بود، باز  حضرت موسی که تصور دیگری از ماجرا داشت  ،هارون  را بشدت سرزنش کرد  و از سر  غضب،  موی سر و ریشش را کشید!!  که چرا نافرمانی کردی؟!!

آیات قرآن را ببینید: قَالَ یَا هَارُونُ مَا مَنَعَکَ إِذْ رَأَیْتَهُمْ ضَلُّوا (۹۲) أَلَّا تَتَّبِعَنِ أَفَعَصَیْتَ أَمْرِی (۹۳) قَالَ یَا ابْنَ أُمَّ لَا تَأْخُذْ بِلِحْیَتِی وَلَا بِرَأْسِی إِنِّی خَشِیتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَیْنَ بَنِی إِسْرَائِیلَ وَلَمْ تَرْقُبْ قَوْلِی (۹۴ ) سوره طه

موسی) گفت: «ای هارون! چرا هنگامی که دیدی آنها گمراه شدند…

از من پیروی نکردی؟! آیا فرمان مرا عصیان نمودی,( هارون) گفت: «ای فرزند مادرم! ریش و سر مرا مگیر! من ترسیدم بگویی تو میان بنی اسرائیل تفرقه انداختی، و سفارش مرا به کار نبستی

أَخَذَ بِرَأْسِ أَخِیهِ یَجُرُّهُ إِلَیْهِ قَالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِی وَکَادُوا یَقْتُلُونَنِی فَلَا تُشْمِتْ بِیَ الْأَعْدَاءَ وَلَا تَجْعَلْنِی مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ (۱۵۰) اعراف , (و سر برادر خود هارون  را گرفت (و با عصبانیت) به سوی خود کشید؛ هارون  گفت: « یا فرزند مادرم! این گروه، مرا در فشار گذاردند و ناتوان کردند؛ و نزدیک بود مرا بکشند، پس کاری نکن که دشمنان مرا شماتت کنند و مرا با گروه ستمکاران یکسان  قرار مده) 

حالا اگر با دقت بنگریم، نتایجی که از این آیات بدست میاید  همگی و  سراسر بر خلاف و بر ضد  عقیده شیعه است :

۱–حضرت موسی چون در حوزه علمیه قم و نجف درس نخوانده بود، پس  نمیدانسته که پیغمبران اصلا خطا نمیکنند و این ممکن نیست که هارون خطاکار باشد و بتصور اینکه هارون در این گناه شریک است، موی سر و ریش آن  بیچاره را با غضب کشید   و دردش آورد!

۲–حضرت موسی چون در حوزه علمیه قم و نجف درس نخوانده بود پس  نمیدانسته که پیغمبران اصلا خطا نمیکنند، لذا خودش  باید اشتباه نمیفرمود و درباره هارون پیش داوری نمیکرد!

۳–حضرت هارون هم  چون در حوزه علمیه قم و نجف درس نخوانده بود پس  نمیدانسته که پیغمبران قاعدتا  غیب میدانند و لازم بوده که او بداند  حضرت موسی در صورت روبرو شدن با گوساله پرستی چه عکس العملی نشان میداد، و  باید عین او عمل مینمود، نه اینکه روش دیگری را روش صبر را  بکار می بست،

و دیدیم تدبیر هارون( صبر کردن تا برگشت برادر ) حضرت موسی  را خوش نیامد و از او شدت عمل بیشتری میخواست از او انتظار داشت که دست کم از مشرکین کناره گیری کند نه اینکه در مجالسشان  بنشیند!

۴ -حضرت موسی نیز  چون در حوزه علمیه قم و نجف درس نخوانده بود پس  نمیدانسته که خودش هم  غیب میداند، و با توجه به علم غیبش باید میدانست که هارون نافرمانی مرتکب نشده بلکه برای کار خود دلیل معقولی داشته، اما ظاهرا موسی عکس این را دانست و بعد برادرش که توضیح داد ، قانع شد

پس ای خواننده گرامی اگر شما با دقت قرآن را بخوانید در هرصفحه اش دلایلی بر ضد عقاید شیعه خواهید دید, و ما بشما گفتیم که شیعه برای قبر پرستی و امام پرستی  نیاز بغلو در حق پیامبران نیز دارد، اما چون قرآن تحریف نشده، پس نجات از مکر علمای شیعه بسیار راحت است.

 

 

 

نویسنده: محمد باقر سجودی

مقاله پیشنهادی

هنگام اختلاف با پدر چگونه با وی صحبت کنم؟

سوال: در اسلام هنگامی که سوء تفاهمی میان پدر و پسر رخ می‌دهد چگونه می‌توان …