ترفندهای گمراه کننده علمای شیعه ( ۱ )

اینترنت بلای جان  ملایان شیعه شده است، زیرا برای اولین بار در تاریخ، حرف حق میتواند به درون  جامعه های بسته و  متعصب شیعی داخل شود و ابراز وجود نماید و حقایق را برملا سازد، و ارکان مذهب دروغ را بلرزاند! و ملت را بیدار کند. علمای شیعه به جای آنکه بحث علمی کنند، سراسیمه  با حمله به سایت های اهلسنت،….

و فیلتر کردن آن ها،  در صدد مقابله بر آمده اند، اما این وسیله، کار آمد نیست، مثلا  به همین سایت ما  سه بار حمله مرگبار شده است اما هنوز بخوبی بکار ادامه میدهد و هرچند که فیلتر راه ایرانیان درون کشور را برای رسیدن  آن بسته است، اما ما همچنان مینویسیم چون میدانیم دیر یا زود فیلتر از بین میرود  و نوشته ها بلاخره به شیعه ها میرسد و علمای شیعه خود نیز این را میدانند پس  اینجا و آنجا در صدد پاسخگویی بر آمده اند!!
اما آنها در بحث صادق نیستند و به جای بحث درست، ترفندهای را برای بدنام کردن اهل سنت و برای وارونه جلوه دادن حقیقت بکار میگیرند،

شناخت این ترفندها به ملت شیعه کمک میکند که گمراه نشوند:
ترفند اول علمای شیعه:
نمی توان گفت احادیثی که در کتب اهل  سنت جمع آوری شده است، همگی بی کم و کاست صحیح هستند. ترفند اول علمای شیعه این است که برای اثبات عقاید خود، به ضعیف ترین احادیث یا احادیث کاملاً ساختگی در کتب اهل سنت استدلال می کنند! این عادت خیلی عجیب است ! اما آنها بدون هیچ خجالتی مرتکب آن می شوند و پی در پی تکرار می کنند.
شیعیان ساده لوح باید بدانند که بودن احادیث در کتب اهل سنت، دلیل بر درستی آن احادیث نیست  و  حتی یک نفر سنی هم در طول تاریخ اینطور نگفته است که  تمام احادیث کتب ما بی کم و کاست درست است!
اگر شیعه اصرار دارد، هر روایتی که در کتب ما آمده، درست است  و باید قبولش کرد، پس آن همه روایاتی که  ضد آنهاست را نیز، می پذیریم! و از ما نخواهند که قبول نکنیم.

عجیب است! وقتی به احادیث ما که بر ضد عقاید شان است، می رسند؛ می گویند: جعلی است. پس واضح است که معلم و  راهنمای آنها در علم حدیث شناسی فقط و فقط هوای نفسشان است نه علم و دانش.

اهل سنت تنها احادیث دو کتاب بخاری و مسلم را صد در صد قبول دارد. علمای ما، کتب دیگر را (به غیر از این دو کتاب را)  به دو بخش کلی تقسیم کرده اند و احادیث صحیح آن را در یک طرف و احادیث ضعیف را در طرف دیگر نوشته اند.
اما چرا احادیث دروغ  به کتاب های ما راه یافت؟ به خاطر این که  بعد از رحلت پیامبر، یارانش در  زمین  پراکنده شدند و سخنان پیامبر و خاطرات خود را از ایشان، به آیندگان گفتند؛ آنها نیز، مردند و یارانشان همین مطالب را به افراد دیگر گفتند و کم کم احادیث تدوین شد.
منافقان نیز، احادیث دروغ را وارد جامعه کردند سپس ضعف بشری مثل فراموشی و … نیز،  به کمک آمد و احادیث را  دست  خوش  تغییرکرد.
کسانی مثل بخاری و مسلم با دقت فراوان احادیث صحیح را جمع آوری کردند و هزاران حدیث را تنها به خاطر کمی شک و تردید در کتاب های خود ثبت نکردند. پس به این دلیل، هرچه در بخاری و مسلم است را، درست می دانیم؛
اما دیگران کمتر دقت کردند؛ همه چیز را جمع کردند و گمان کردند که اگر حدیث را با ذکر سند نقل کنند اگر دروغ باشد گناهش متوجه راوی است نه نویسنده کتاب.

بعد عده ای آمدند و جمع کرده های اولین را غربال نمودند و تحقیق کردند و راست را از دروغ، سره را از ناسره مشخص کردند اما در این میان احادیثی باقی ماند که ۵۰ درصد احتمال می دادند، درست باشد. تکلیف این احادیث چه بود؟
بعضی گفتند: چون ۵۰ درصد احتمال دروغ دارد به آن اعتنا نمی کنیم. و بعضی دیگر گفتند: چون ۵۰ درصد احتمال دارد که سخن رسول باشد، به آن توجه  می کنیم
بعضی دیگر گفتند: در مسایل اعتقادی اعتنا نمی کنیم اما در مسایل عبادی ( عبادت کردن ) به آنها توجه می کنیم.
اختلاف دیگر علما، در صادق و کاذب بودن، راوی احادیث است.

بعضی یک راوی را صادق و امین می دانند و بعضی دیگر نه . اینها همه از شومی دروغ اول است که مذاهب  سنی به وجود آمد. اما الله قرآن را میزانی قرار داد برای رفع اختلافات.
 الله به دروغ گویان اجازه داد تا اذان را تغییر بدهند اما اجازه نداد حتی یک نقطه را در قرآن عوض کنند.
قرآن خوانان شیعه و قرآن خوانان سنی حتی در یک نقطه هم اختلاف ندارند. قرآن کتابی است که در آن هیچ تغییری صورت نگرفته است و هر دو فرقه آن را بدون یک کلمه اختلاف قبول دارند.
اما در باره احادیث، آنها حتی یک ورق از بخاری را قبول ندارند و ما نیز، یک ورق از کافی آنها را قبول نداریم. پس باید احادیث را بر قرآن عرضه کنیم تا راه را بیابیم.

علمای شیعه  اگر واقعاً مخلص هستند، باید با قرآن و عقل  با ما بحث کنند؛ زیرا بهترین راه تشخیص حق و باطل بودنِ شیعه و سنی چنگ زدن به قرآن و میزان قرار دادن عقل است.
استناد به احادیثی که خود ما قبولش نداریم و به آن عمل نمی کنیم، تعبیری ندارد جز این که بگویم : که عالم شیعی  مغرض است.
آیا در کتب خودشان حدیث دروغ وجود ندارد؟ اگر ندارد، نام مرا در زمرۀ شیعیان  بنویسید واگر هست، پس اعتراض او به ما، برای چیست؟
عالمان شیعه  از هوای نفس پیروی می کنند؛ مثلاً از حاکم  دلیل می آورند.  درحالی که حاکم رحمه الله  در  همین کتب «مستدرک» حدیثی دارد،  مبنی بر این که حضرت علی قبل از منع شراب، شراب می خورد. پس اگر  حاکم قبولش دارید،  این را هم قبول کنید؛

این بحث علمی نیست که هر چیزی مطابق هوای نفس شما بود، صحیح باشد.
در ظاهر عالمان شیعه از کتابهای ما اطلاع کافی دارند که در همه جا، این همه دلیل از کتاب های ما نقل میکنند. أنها که تا این حد از دنیای روایات و احادیث با خبر هستند، چرا نمی توانند فرق بین حدیث دروغ وصحیح را تشخیص دهند؟ 
شما با نقل این احادیث دروغ تنها خودتان را گول می زنید و این را بدانید که اهل سنت احادیث صحیح و ضعیف وساختگی و دروغ را دسته بندی کرده اند و همه چیز معلوم است.
و این را هم بدانید که شیعیان تا به حال احادیث خود را غربیل نکرده اند و صحیح و دروغ آنها معلوم نیست،
البته هر بار که در تنگنا قرار می گیرند، می گویند: فلان حدیث ضعیف است تا از انتقاد نجات یابند.
چرا مثل ما،  مرد و مردانه کتاب نمی نویسند که مثلاً صحیح ترمذی وضعیف ترمذی ….چرا ؟ برای اینکه اگر حکم شود که مست گیرند!! … آخر کدام را بگویند که ضعیف است … تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل …

مکر دوم علمای شیعه:
 ترفند دوم آنها این است که شیعه را سنی معرفی می کنند یا سنی شیعه شده را همچنان سنی معرفی می کنند تا سوء استفاده نمایند یا گمراهان گمنام را علامه های بزرگ و مشهور اهل سنت می نامند.
به نظر من، همین  تقلب کافیست که شیعیان از علمای خود روی گردان شوند.
 برای اینکه  شما بتوانید، درک کنید که نویسندگان شیعه، برای گمراهی قوم خود از چه وسیله ای استفاده میکنند، به این مثال توجه کنید:

 من یک سنی هستم که روزگاری شیعه و حتی معلم دینی در مداس تهران  بودم، اما اکنون نوشته های  در مدح صحابه دارم و اگر ۵۰۰ سال بعد کسی بنویسد که محمد باقر بن حسن که از بزرگان شیعه بود ( حالا کی پیدا می شود که بگوید نبود) از صحابه تعریف کرده  است؛ و بعد نتیجه بگیرد که  پس اهل شیعه در اصل طرفدار صحابه هستند. آیا این حقه بازی نیست؟
پس این نوع ترفند نباید کسی را بفریبد من اسمم محمد باقر است؟ باشد!! من هفت پشتم شیعه بودند؟ باشند!! همینکه گفتم علی را خداوند جانشین پیامبر قرار نداده دیگر شیعه نیستم ولو که هم نام امام پنجم شیعه ها باشم.

همینطور هرکس که بگوید که عمر غاضب حق علی است او دیگر سنی نیست، ولو که هم نام عمر باشد ولو که از نواده های عمر باشد حتی که اگر خود عمر باشد هم با گفتن این جمله شیعه میشود.
وشیعه حق ندارد گفته او را بعنوان یک عالم سنی شاهد بیاورد.  عالم شیعی خودش این را میداند اما او در پی گمراه کردن قوم خود است و  به همین خاطر، حرف حساب به گوشش فرو نمیرود.

                                                                                                                                 برگرفته  از کتاب (روزهای پیشاور)         
                                                                                                                                     

 

نویسنده: محمد باقر سجودی

مقاله پیشنهادی

هنگام اختلاف با پدر چگونه با وی صحبت کنم؟

سوال: در اسلام هنگامی که سوء تفاهمی میان پدر و پسر رخ می‌دهد چگونه می‌توان …