تاریخچه مهدویت با رویکردی بر مهدویت در مذهب تشیع

 در احادیث صحیح از قول رسول خدا صلی الله علیه وسلم نقل است که قیامت برپا نخواهد شد مگر اینکه شخصی به نام محمد و با عنوان مهدی قیام خواهد کرد، در مورد این شخص اختلافات بارزی بین اهل سنت و اهل تشیع وجود دارد؛ اهل سنت معتقدند که نام مهدی، محمد است اهل تشیع نیز همین عقیده را دارند، اهل سنت بر این عقیده هستند که نام پدر وی عبد الله است ولی شیعیان نام پدر وی را حسن می دانند، اهل سنت مهدی را از نسل امام حسن علیه السلام می دانند ولی شیعیان او را از نسل امام حسین علیه السلام می دانند.

این اختلافات جزئی ترین اختلافات است وگرنه اختلافات در این باب بیش از این چند مورد است.
سالها بعد از وفات رسول اکرم صلی الله علیه وسلم، اشخاص زیادی از موضوع مهدویت سوء استفاده کردند که البته سوء استفاده ها به انواع مختلفی دسته بندی می شود، بعضی خود را مهدی معرفی کرده و ادعای مهدویت نمودند؛ بعضی شخص متوفایی را مهدی معرفی کرده و خود را به عنوان نائب و باب معرفی کردند و بعضی مردم را به امید اینکه ظهور مهدی نزدیک است و باید صبر کرد از هرگونه اعتراض و شکایتی منع کردند؛ در مورد این سوء استفاده ها مصداقهای بسیاری موجود است که به وقتش به آنها خواهیم پرداخت.

در مذهب شیعه قبل از اینکه فرقۀ دوازده امامی شکل بگیرد، بارها بار موضوع مهدویت مطرح شده و اشخاص زیادی به عنوان مهدی معرفی شده اند، از جمله: از اولین اشخاصی که به عنوان مهدی معرفی شد، "محمد بن حنفیه" فرزند حضرت علی رضی الله عنه است، چنانکه شیعیان کیسانی و کربی  و در راس آنها مختار بن ابی عبید ثقفی گفته اند: ابن حنفیه مهدی موعود است و او نمی میرد بلکه از نظرها پنهان شده و روزی باز خواهد گشت و زمین را متصرف می شود.[۱] بعد از این، پیروان فرقۀ هاشمیه ادعا کردند که عبدالله فرزند محمد بن حنفیه یعنی نوۀ حضرت علی، مهدی است و او نمرده بلکه غائب شده و دوباره باز خواهد گشت! [۲] سپس برای  یکی از اصحاب عبد الله بن محمد بن حنفیه به نام “عبد الله بن معاویه” ادعای مهدویت کردند!![۳] بعد از او نیز اشخاص دیگری به عنوان مهدی معرفی شدند که یکی از آنان، نامش محمد و نام پدرش عبد الله بود و به همین خاطر با حدیث نبوی که می گوید، مهدی نامش هم نام با من و نام پدرش هم نام با نام پدر من است تطبیق پیدا می کند، وی "محمد بن عبد الله بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب" بود[۴]

یکی از این مهدی ها! امام صادق علیه السلام است! زمانی که امام صادق علیه السلام از دنیا رفت، عده ای از شیعیان ادعا کردند که وی نمرده بلکه او همان مهدی است و از قول امام صادق روایتی جعل نموده اند که وی فرمود: «اگر سر بریدۀ مرا دیدید که از بالای کوه به سوی شما می غلطد، باور نکنید و اگر کسی به شما خبر داد که مرا غسل و کفن و دفن نموده، حرفش را باور نکنید چرا که من صاحب شما و صاحب شمشیر هستم(یعنی مهدی)» این فرقه از شیعیان به "ناووسیه" معروف هستند.[۵] عده ای نیز فرزند امام صادق یعنی "اسماعیل" را مهدی غائب می دانند که به "اسماعیلیه" معروف هستند! عده ای نیز محمد بن اسماعیل، نوۀ امام صادق را مهدی می دانند که به "قرامطه" معروف هستند! حتی گروهی از شیعیان که مشهور به "واقفیه" هستند امام موسی کاظم علیه السلام را مهدی موعود غائب دانسته اند و گفته اند، از این جهت مهدی را "قائم" لقب داده اند که وی بعد از مرگش بلند می شود و می ایستد و این فرقه، امامتِ ائمۀ بعد از امام کاظم را باطل می دانند!

گروه دیگری از شیعیان، مشهور به "بشریه" ادعای بابیت و نیابت امام کاظم را نموده، یعنی امام کاظم را مهدی معرفی کردند و گفتند که او از نظرها پنهان است و فقط نائبش به او دسترسی دارد، لهذا از مردم بی خبر، وجوهات دریافت می کرده و مصرف می نمودند و تصرف در  مال و جان مردم را برای خود حلال اعلام کرده بودند![۶] مهدی بعدی، فرزند امام هادی و برادر امام حسن عسکری یعنی محمد بن علی الهادی است  و ادعا شده که او نمرده بلکه امام هادی از ترس او را مخفی کرده است! [۷] پس از او امام حسن عسکری علیه السلام را به عنوان مهدی معرفی کردند و در مورد او اقوال مختلفی گفتند!
فرقه ای از شیعه چون فرزندی برای حسن عسکری نیافتند گفتند که ممکن نیست زمین از امام خالی شود، لهذا حسن عسکری را مهدی موعود معرفی کردند و انتظار او را واجب شمردند![۸] فرقه ای دیگر نیز به همین ترتیب، چون دیدند که او فرزندی نداشته او را مهدی معرفی کردند و گفتند که طبق روایت مهدی به این دلیل قائم لقب داده شده که بعد از مرگ دوباره زنده خواهد شد و قیام می کند، و گفتند که او فرزندی نداشته و اگر فرزندی برای او پیدا شود پس وفات حسن عسکری قطعی خواهد بود! ولی فرزندی ثابت نشده و او نیز به کسی وصیت نکرده و شخصی را امام بعد از خود معرفی نکرده است![۹]

نوبختی می گوید که امام حسن عسکری زمانی که از دنیا رفت، فرزندی برای او نمایان نشد، وی در محلی دیگر می گوید: چون امام حسن عسکری امام بر حق بود و ثابت شده که امامت به جز در مورد استثنائی که بین امام حسن و حسین اتفاق افتاد، از برادر به برادر منتقل نمی شود بلکه امامت از پدر به فرزند منتقل می شود، و همچنین دنیا نیز از امام خالی نمی ماند و ما می دانیم که حسن عسکری از دنیا رفته است، پس باید بپذیریم که او فرزندی داشته است که جانشین او و امام باشد! [۱۰]  بله به وسیلۀ دلیل و قیاس توانستند برای امام حسن عسکری فرزندی بزایند!!
بعد از اینکه شیعیان به وسیلۀ دلیل و استدلال از عدم، فرزندی برای امام حسن عسکری تولید کردند، ادعا نمودند که به خاطر ترس از کشته شدن پنهان شده و فقط نائب او با او ارتباط دارد، به همین ترتیب اشخاص زیادی ادعای نیابت کردند تا بتوانند به این ترتیب وجوهات کثیری که از طرف شیعیان عرضه می شد بدست آورده و بدون هیچ زحمتی پول روی پول بگذارند!

از بین این همه نائب، چهار تن مورد قبول شیعیان دوازده امامی هستند که به نواب اربعه مشهور می باشند، اینان وجوهات و همچنین پرسش ها را از مردم دریافت می کردند و به خیال خودشان وجوهات را به امام می رساندند و قسمتی را به اجازۀ امام مصرف می کردند و سؤالات را نیز به امام عرضه کرده و پاسخ دریافت می کردند!
سؤالی که در این بین مطرح می شود این است که : امام غائب که به اعتقاد شیعیان علم غیب دارد و مرگ او اختیاریست و همچنین تمام اسماء اعظم خدایی را می داند، عصای موسی و انگشتر سلیمان و پیراهن یوسف را در اختیار دارد و الی آخر، به خاطر ترس از کشته شدن مخفی شده است، اما عجیب است که نائبان او از مرگ ترسی نداشته اند و اصولاً حکومت نیز کاری به آنها نداشته و هر چهار نائب به صورت طبیعی از دنیا رفته اند.

چرا امام با آنهمه قدرت از مرگ می ترسید ولی نواب نمی ترسیدند؟؟؟ سؤالی دیگر اینکه، اگر حکومت اینهمه مشتاق دستگیری امام زمان بوده! چرا یکی از این نواب را تعقیب نمی کرد تا به محل اختفای امام دست پیدا کند؟؟ کار سختی بود؟ … به هر حال
چنانکه ملاحظه کردید، قبل از اینکه فرزندِ به دنیا نیامدۀ امام حسن عسکری به عنوان مهدی معرفی شود، مهدی ها و امام زمانهای زیادی معرفی شدند و عدۀ کثیری به این وسیله توانستند ادعای نیابت کنند و پول هنگفتی به دست آورند اما این سوء استفاده ها محدود به آن دوران نمی شد بلکه تا به عصر حاضر نیز از مهدویت و امام زمان به عنوان اهرمی برای ساکت نگه داشتن شیعیان استفاده می شود.
در طول تاریخ بعد از وفات امام حسن عسکری تا عصر حاضر، اشخاص متعددی ادعای مهدویت نموده و به آن وسیله از مردم سوء استفاده کردند، به عنوان نمونه:
مؤسس دولت فاطمی یعنی ابو محمد عبید الله المهدی ادعا کرد که او امام و مهدی موعود است و همچنین سکه هایی که ضرب می کرد به نام خود و به عنوان حجه الله ضرب می نمود و خود را "القائم" لقب داده بود![۱۱] اما او برای این ادعا یک مشکل داشت، آن هم این بود که طبق روایات وارده مهدی باید از سادات باشد ولی "ابو محمد المهدی" سید نبود، لهذا به دروغ ادعای سیادت کرد و توانست مردم را در این مورد فریب دهد!
همچنین در ایران نیز از مساله مهدویت استفاده های بسیاری شده و می شود، مثلاً در شمال شرق ایران دولت سربداران که شیعه مذهب بودند با استفاده از فرهنگ انتظار و ادعای نزدیکی ظهور مردم را به حرکت وا داشتند و توانستند تشکیل حکومت دهند و البته لازم به ذکر است که حرکت آنان همراه با خرافات بسیاری بود از جمله آنکه، اسب یا قاطری را زین کرده و بیرون از شهر برده  و تا شب منتظر آمدن مهدی می شدند!  [12]

این سوء استفاده ها از مهدویت ادامه داشت تا در جنوب غرب ایران شخصی به نام "سید محمد فلاح" در قرن نهم ادعای مهدویت نمود و فرقه ای به نام "مشعشعیان" را تاسیس کرد وی به این وسیله توانست منطقۀ وسیعی را زیر سلطۀ خود در آورد تا اینکه صفویه روی کار آمدند و شاه اسماعیل صفوی که با مدعیان نبوت هیچ کاری نداشت و حتی آنها را تکریم و احترام میکرد [۱۳]، به مبارزه و قلع و قمع مشعشعیان پرداخت.
در دورۀ صفویه نیز مدعیان مهدویت وجود داشته اند و حتی شاه اسماعیل صفوی در بعضی اشعار ترکی که به او منسوب است، ادعای مهدویت نموده است! [۱۴] و یا چنانکه در کتب تاریخی مشحون است، او ادعای نیابت می کرد و اعمال خود را تائید شده از جانب مهدی اعلام می نمود و مدعی بود که تاج و شمشیر را از امام زمان دریافت کرده و او اجازۀ خروج را به وی داده است! [۱۵]

از جمله سوء استفاده های کلانی که از موضوع مهدویت در تاریخ ایران شکل گرفت، سوء استفادۀ روحانیون شیعه از این عنوان بود، چنانکه از اوایل دوران صفویه، این فکر را بر شاهان صفوی القا می کردند که حکومت صفویه تا قیام مهدی پابرجا خواهد بود و از سویی علمای صفوی خود را نائب امام زمان معرفی می کردند و به عنوان نائب مهدی، حکومت صفویه را تائید میکرده و وجهه ای شرعی به آن می بخشیدند!
در اواخر دولت صفوی یعنی زمانی که شاه سلطان حسین بر مسند قدرت بود و محمد باقر مجلسی به عنوان ملا باشی در دربار حاضر بود، این تفکر که حکومت صفویه به حکومت امام زمان متصل خواهد شد پر رنگتر گردید تا جایی که شاه سلطان حسین امور مملکت را رها کرده و امور به دست روحانیونی چون مجلسی افتاد[۱۶] و کشور به چنان ضعفی دچار شد که افغانها توانستند با لشکری که سلاح بسیاری از آنها چوبدستی بود و بدون زره و با پای پیاده می جنگیدند حکومت صفویه را نابود کنند!
محمد باقر مجلسی در رسالۀ رجعت  ادعا کرد که در لابلای احادیث دو حدیث یافته است که بنابر محتوای آن، ائمه به ظهور دولت صفویه و به اتصال آن به دولت امام زمان بشارت داده اند! [۱۷] به هر حال حکومت صفویه منقرض شد و به جای متصل شدن به حکومت امام زمان به حکومت افغانها و سپس نادرشاه متصل شد.
از جمله مدعیان مهدویتِ همعصر با صفویه، "سید محمد مشهدی" بوده که داستان جالبی دارد، وی در قرن دوازدهم هجری ادعای مهدویت کرد و حتی "فرخ سیر" از سلاطین هندوستان با او بیعت نمود و کارش بسیار بالا گرفت ! او ادعا می کرد که محسنِ سقط شده است و پدر او علی و مادر او فاطمه است!!
سالها گذشت تا دوران انقلاب، بعد از انقلاب دوباره شاهد بودیم که همان سخنانی که علمای عصر صفویه در دوران صفویه می گفتند و مردم را امیدوار می کردند به ظهور امام زمان و متصل شدن حکومت صفویه به حکومت امام زمان، در دوران بعد از انقلاب نیز تکرار می شد، چنانکه خمینی در یکی از سخنرانیهایش، گفت: « من امیدوارم که این کشور با همین‏ قدرت‏ که‏ تا اینجا آمده است و با همین تعهد و با همین بیدارى، که از اول قیام کرده است و تا اینجا رسانده است، باقى باشد این نهضت و این انقلاب و قیام، تا صاحب اصلى ان شاء اللَّه، بیاید. و ما و شما و ملت ما امانت را به او تسلیم کند.»[18] و شعار مردم در اوایل انقلاب این بود : « خدایا، خدایا،تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار!» اما خمینی مرد و مهدی نیامد!

اما دربارۀ امام زمان و اینکه کی ظهور خواهد کرد: از همان ابتدا اقوال مختلفی مطرح بود و بارها زمان ظهور او تغییر کرد تا جایی که گفتند، زمان ظهور او را هیچ کس نمی داند!
۱٫ «یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ کَمْ تَکُونُ‏ الْحَیْرَهُ وَ الْغَیْبَهُ قَالَ سِتَّهَ أَیَّامٍ أَوْ سِتَّهَ أَشْهُرٍ أَوْ سِتَّ سِنِین‏» [19] یعنی:«یا امیر المؤمنین، سرگردانى و غیبت مهدی تا چه اندازه است؟ فرمود: شش روز یا شش ماه یا شش سال‏»
ولی آن مهدی نه بعد از ۶ روز و نه بعد از ۶ ماه و نه بعد از ۶ سال نیامد و حتی ۶۰ سال هم گذشت و نیامد، ۶۰۰ سال گذشت ونیامد، الان ۱۱۷۸ سال است که گذشته ولی نیامده و خدا می داند که چند سال دیگر باید بگذرد تا شیعیان این دروغ را بفهمند!
۲٫ از امام صادق روایت است که گفت: «لَیْسَ بَیْنَ قِیَامِ قَائِمِ آلِ مُحَمَّدٍ وَ بَیْنَ قَتْلِ النَّفْسِ الزَّکِیَّهِ إِلَّا خَمْسَ عَشْرَهَ لَیْلَه»[20] یعنی: « بین قیام قائم آل محمّد و کشتن نفس زکیّه فاصله ای نیست مگر به اندازۀ ۱۵ شب»
طبق این روایت می بایست که مهدی در سال ۱۴۰ هجری، ظهور می کرد ؛ اما نکرد! جالب اینجاست که محمد صدر این روایت را صحیح دانسته و رجالش را ثقه می داند! [۲۱]

۳٫ «أَبَا جَعْفَرٍ ع یَقُولُ‏ یَا ثَابِتُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى قَدْ کَانَ وَقَّتَ هَذَا الْأَمْرَ فِی‏ السَّبْعِینَ‏ فَلَمَّا أَنْ قُتِلَ الْحُسَیْنُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ اشْتَدَّ غَضَبُ اللَّهِ تَعَالَى عَلَى أَهْلِ الْأَرْضِ فَأَخَّرَهُ إِلَى أَرْبَعِینَ وَ مِائَهٍ فَحَدَّثْنَاکُمْ فَأَذَعْتُمُ الْحَدِیثَ فَکَشَفْتُمْ قِنَاعَ السَّتْرِ وَ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ بَعْدَ ذَلِکَ وَقْتاً عِنْدَنَا وَ یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ‏ قَالَ أَبُو حَمْزَهَ فَحَدَّثْتُ بِذَلِکَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَالَ قَدْ کَانَ کَذَلِکَ.»[22] یعنی:«امام باقر علیه السلام میفرمود: اى ثابت همانا خداى تبارک و تعالى این امر را در هفتاد وقت گذاشت، چون حسین صلوات اللَّه علیه کشته شد، خشم خداى تعالى بر اهل زمین سخت گشت، آن را تا صد و چهل بتأخیر انداخت. سپس که ما بشما خبر دادیم، آن خبر را فاش کردید و از روى پوشیده پرده برداشتید، بعد از آن خدا براى آن وقتى نزد ما قرار نداد. خدا هر چه را خواهد محو کند و ثابت گذارد و اصل کتاب نزد اوست. ابو حمزه گوید: من این حدیث را بامام صادق علیه السلام عرضکردم، فرمود: چنین بوده است.»
مجلسی روایت فوق را صحیح می داند.[۲۳]

گذشته از این روایات، علمای شیعه نیز وعده های بسیاری در مورد ظهور مهدی داده اند ؛ از جمله :
۱٫ ابن قِبه رازی از متکلمین قرن سوم شیعه در جواب معتزله در باب مهدویت چنین می نویسد: «و أما قولهم‏ إذا ظهر فکیف یعلم أنه محمد بن الحسن بن علی ع فالجواب فی ذلک أنه قد یجوز بنقل من تجب بنقله الحجه من أولیائه کما صحت إمامته عندنا بنقلهم.» [24] یعنی: « و امّا این قول ایشان که چون (مهدی) ظاهر شود از کجا معلوم مى‏شود که او محمّد بن حسن بن علیّ علیهم السّلام است؟ جواب آن است که همان اولیائى (منظور نوّابی که مهدی را دیده اند)که نقلشان حجّت است، او را معرّفى خواهند کرد، همچنان که نقل ایشان در درستى امامت او نیز نزد ما حجّت است.»
منظور وی این است که مهدی هر گاه ظهور کرد نواب او که در آن عصر هنوز زنده بودند و از مهدی به برای خبر می بردند و امر و نهی وی را میر ساندند (و أولیاؤه مع هذا ینقلون وجوده و أمره و نهیه و هم عندنا ممن تجب بنقلهم الحجه) همینها می آیند و گواهی می دهند که شخص مدعی واقعاً فرزند حسن عسکری است!! اما می دانیم که آخرین نائب مهدی یعنی علی بن محمد السّمری در سال ۳۲۸ از دنیا رفت و امام زمان ظهور نکرد در حالی که ابن قبه رازی انتظار داشته، مهدی در زمان حیات نائبان ظهور کند تا آنان وی را تصدیق کنند!! ولی همۀ نواب مردند و باز هم مهدی نیامد، حال اگر کسی ادعا کرد که او همان مهدی و فرزند حسن عسکری است از کجا بدانیم که راست می گوید؟

۲٫زمانی که آخرین نائب امام زمان یعنی علی بن محمد السّمری در سال ۳۲۸ از دنیا رفت و جانشینی تعیین نکرد، اقوام و بازماندگان خاندان علی بن محمد السمری بر این عقیده بودند که امام زمان در همین سالها ظهور خواهد کرد! منجم آن خاندان یعنی "ابن کبریا _ موسی بن حسن بن نوبخت" در کتاب "الکامل فی اسرار النجوم" از ظهور قریب الوقوع مهدی خبر می دهد ، سید حسین مدرسی طباطبایی در همین باره می گوید: « ابن کبریا … در دو مورد از ظهور قریب الوقوع آن حضرت گزارش دارد . یکی در احکام سال ۲۵۵ که پس از خبر ولادت با سعادت آن بزرگوار دارد: «و یکون ظهوره فی القرن السابع»(ص ۴۱) و دیگری در شرح پیشگویی های مربوط به آن قرن که از سال ۳۱۶-۳۱۷ هجری آغاز شده و تا بیست سالی ادامه داشت است: «فامّا اواخرها فتصلح فیدل مکان السهمین فی التاسع من الطالع علی ان القائم و طالب الملک یدعو الی طلب الحقّ و العدل..» (ص ۵۲).»[25] ۳٫ سید کاظم رشتی دویست و اندی سال پیش گفت: از غیبت امام زمان که ۱۰۰۰ سال بگذرد او خواهد آمد، سال ۱۲۶۵ امام هزار و پنج ساله شد اما نیامد.

۴٫ به نوشته سید محمد محیط طباطبایی :«مجلسی در ضمن تدوین اخبار و تألیف بحار الانوار به دو حدیث منقول از کتاب الغیبه نعمانی برخورده بود که آنها را پیشگویی ائمه درباره امتداد دولت صفویّه تا ظهور قائم می‏شمرد…مجلسی در سال ۱۰۷۷ رساله کوچکی به نام شاه سلیمان نوشته و ظهور قائم را با روزگار پادشاهی شاه سلیمان مقرون پنداشته است.». [26] اما شاه سلیمان صفوی در سال ۱۱۰۵ هجری شمسی از دنیا رفت و باز هم مهدی نیامد!
۵٫همین اواخر آیت الله بهجت  از مراجع شیعه از قول یک رفیقش که با امام زمان نشست و بر خاست دارد!! با صراحت نقل قول کرده که جوان ها که سهل است، حتی پیرها هم امام زمان را خواهند دید!!
اما تمام این روایات و وعده ها، فقط در قالب وعده باقی ماند و هیچ کدام محقق نشد؛ البته روایات دیگری نیز در کتب شیعه موجود است که به کل تعیین کردن وقت ظهور را مردود می داند و تعیین کنندگان وقت ظهور (چون مجلسی و بهجت ) را دروغگو می داند! «عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ کَثِیرٍ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع إِذْ دَخَلَ عَلَیْهِ مِهْزَمٌ فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ أَخْبِرْنِی عَنْ هَذَا الْأَمْرِ الَّذِی نَنْتَظِرُ مَتَى هُوَ فَقَالَ یَا مِهْزَمُ کَذَبَ الْوَقَّاتُونَ‏ وَ هَلَکَ الْمُسْتَعْجِلُونَ‏ وَ نَجَا الْمُسَلِّمُونَ‏.»[27] یعنی: « عبد الرحمن بن کثیر گوید: خدمت امام صادق علیه السلام نشسته بودم که مهزم وارد شد و عرض کرد: قربانت: بمن خبر دهید: این امرى که در انتظارش هستیم کى واقع میشود؟ فرمود: اى مهزم! دروغ گفتند وقت‏گذاران و هلاک شدند شتاب‏کنندگان و نجات یافتند تسلیم‏ شوندگان.»

« أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ‏ کَذَبَ الْمُوَقِّتُونَ مَا وَقَّتْنَا فِیمَا مَضَى‏ وَ لَا نُوَقِّتُ فِیمَا یَسْتَقْبِل‏»[28] یعنی:«وقت گذاران دروغ گفتند، ما نه وقت گذشته را تعیین مى‏کنیم و نه وقت آینده را.» «أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ‏ مَنْ وَقَّتَ لَکَ مِنَ النَّاسِ شَیْئاً فَلَا تَهَابَنَّ أَنْ تُکَذِّبَهُ فَلَسْنَا نُوَقِّتُ لِأَحَدٍ وَقْتا»[29] یعنی: « هر کس وقت ظهور را براى تو معین نمود، از تکذیب آن ملاحظه مکن، چه که ما (در این خصوص) براى کسى وقت معین نمى‏کنیم.»

در پایان:
به هر حال چیزی نزدیک به هزار و دویست سال از وفات حسن عسکری می گذرد و در قرون مختلف این ندا سر داده شده که "ظهور نزدیک است" و "آقا خواهد آمد" و "شاید این جمعه بیاید" و …
هزاران جمعه گذشت و مهدی نیامد، جیبهای دزدان دین از سهم امام پر شد و مهدی نیامد، چشمها در راه انتظار با خاک گور پر شد و باز هم مهدی نیامد ولی باز هم می گویند: شاید این جمعه بیاید!!
ما نیز سخن امام ذهبی را تکرار می کنیم که دربارۀ این خرافات، فرمود: « نسأل الله أن یثبت علینا عقولنا وإیماننا»
التماس دعا

——————————————————————————————
پی نوشت:

[۱] – فرق الشیعه، النص، ص: ۲۷ – 29، نوبختی ؛ دار الأضواء _ بیروت،ط۲
[۲] – همان، ص: ۳۱
[۳] -همان
[۴] -همان، ص:۶۲
[۵] -همان، ص:۶۷
[۶] – همان، ص : ۸۳ – 84
[۷] – همان، ص: ۹۴
[۸] – همان، ص : ۹۶ – ۹۷
[۹] -همان، ص: ۹۷ – ۹۸
[۱۰] -کمال الدین و تمام النعمه ج۱ ص ۹۲ ؛ شیخ صدوف ؛ دار الکتب اسلامیه _تهران،ط۲
[۱۱] -ر.ک : شیعه در اسلام ص۷۰، سید محمد حسین طباطبائى ‏_قم،ط۱۳ و  یکصد پرسش وپاسخ پیرامون امام زمان، علیرضا رجالى تهرانى 
[۱۲] – ر.ک : «مطلع سعدین و مجمع بحرین، ج‏1، ص: ۴۳۷،کمال الدین عبد الرزاق سمرقندى‏؛محقق / مصحح: عبدالحسین نوایى‏،پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى‏_تهران،ط۱»؛ «روضات الجنات فی اوصاف مدینه هرات، ج‏2، ص: ۲۹؛ معین الدین محمد زمچى اسفزارى‏(م۸۸۹ق)، انتشارات دانشگاه تهران_تهران»
[۱۳] – در دوران سلطنت شاه اسماعیل، مردی به نام "مرشد آصف گلپایگانی" ادعای پیغمبری کرد، شاه  او را طلبید و به گرمی از او استقبال نمود و تا وقتی که زنده بود نزد شاه محترم بود؛ البته مدعیان نبوت دیگری نیز بودند که رفتار شاه اسماعیل با دیگر مدعیان نیز به همین شکل بود! (ر .ک : عارف تاجدار (عارف دیهیم دار) : ج۱ صص ۲۳۱ – 234 ؛ جیمز داون ؛ ترجمه و اقتباس: ذبیح الله منصوری ؛ نشر زرین _تهران، ۱۳۸۹ ش، ط۱۷)
[۱۴] – ر. ک : مقاومت شکننده، تاریخ تحولاّت ایران: ص۷۹، فوران، جان؛  ترجمه احمد تدیّن، نشر رسا _تهران، ۱۳۷۸ … و ر. ک : دیوان شاه اسماعیل خطائی
[۱۵] – ر . ک : عالم آراى صفوى ص ۴۵- ۴۷؛ ۵۰؛ ۵۳؛ ۵۴  _تهران، ۱۳۵۰ ش  و تاریخ شاه اسماعیل صفوى ص ۸۸ چاپ مرکز تحقیقات فارس ایران و پاکستان _ اسلام آباد
[۱۶] -رستم الحکما که خود از اشخاصی است که در دربار صفویه بزرگ شده، در این باره می گوید: «دیباچه بعضى از مؤلفات جناب علامه العلمایى، آخوند ملا محمد باقر شیخ الاسلام، شهیر به مجلسى را چون سلطان جمشیدنشان و اتباعش خواندند که آن جنت ‏آرامگاهى به دلایل و براهین آیات قرآنى، حکم‏هاى صریح نموده که سلسله جلیله ملوک صفویه، نسلا بعد نسل، بى‏شک به ظهور جناب قائم آل محمد خواهد رسید، از این احکام، قوى ‏دل شدند و تکیه بر این قول نمودند و سررشته مملکت‏مدارى را از دست، رها نمودند و گوهر گرانبهاى لا یتم الریاسه الا بحسن السیاسه  را که از درج مقال معجز بیان حضرت امام به‏حق ناطق صادق، بیرون آمده، از کف دادند و طرق متعده فتنه و سبل معدوده فساد و ابواب افراط و تفریط در امور و ظلم به‏صورت عدل بر روى جهانیان گشادند. و در میان خلایق، هرج ‏و مرجى زیاده از حدّ تقریر و تحریر، روى داد…» (رستم التواریخ، ص: ۹۷ ؛ دنیاى کتاب _تهران،ط۱)
[۱۷] -رسالۀ رجعت در قم انتشارات «دلیل ما» در سال ۱۳۸۶ بدون تحریف چاپ شده است و در چاپهای قبلی دو حدیث مذکور حذف شده است!  لازم به ذکر است که میر لوحی که از معاصرین مجلسی و از علمای شیعه است بر این برداشتهای مجلسی ایرادات تند و شدیدی گرفته و مجلسی را یک مصلحت گرا معرفی نموده که به خاطر مقاصد دنیوی این دو حدیث را بر صفویه تطبیق داده است! …. نوشته های میر لوحی در ص ۲۲ –  33 کتاب "کفایه المهتدی" وی موجود است که نسخۀ خطی آن در کتابخانۀ مجلس موجود است و البته این کتاب به چاپ رسیده ولی قسمت مربوطه حذف شده است.
[۱۸] – صحیفه امام، ج‏15، ص: ۳۸۵، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى _تهران ؛ تاریخ سخنرانی : سوم آذرماه سال ۱۳۶۰ ه . ش – تهران جماران
[۱۹] – الکافی، ج ۱  ص ۳۳۸ ؛ دار الکتب الإسلامیه – تهران،ط۴
[۲۰] – کمال الدین و تمام النعمه، ج‏2، ص: ۶۴۹،صدوق ؛ اسلامیه _تهران،ط۲ ؛ الغیبه (للطوسی)/ کتاب الغیبه للحجه، النص، ص: ۴۴۵ ؛ دار المعارف اسلامیه _قم،ط۱
[۲۱] -تاریخ ما بعد الظهور ص:۱۸۵… در ترجمۀ فارسی این کتاب، نظر او در مورد سند روایت حذف شده است ! تاریخ پس از ظهور،ص:۱۵۳، مترجم حسن سجادپور ؛ نشر موعود عصر _تهران،ط۱
[۲۲] – الکافی (ط – الإسلامیه)، ج‏1، ص: ۳۶۸
[۲۳] – مرآه العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج‏4، ص: ۱۷۰ ؛ اسلامیه، ط۲
[۲۴] – کمال الدین و تمام النعمه، ج‏1، ص: ۶۲،صدوق ؛ اسلامیه _تهران،ط۲
[۲۵] -مکتب در فرایند تکامل، پاروقی ص : ۱۷۸، سید حسین مدرسی طباطبای ؛ مترجم : هاشم ایزد پناه، نشر کویر _تهران،ط۸
[۲۶] – تطّور حکومت در ایران بعد از اسلام ص ۱۹۷، سید محمد محیط طباطبایی ؛ نشر بعثت _تهران، ۱۳۶۷
[۲۷] – الکافی (ط – الإسلامیه)، ج‏1، ص: ۳۶۸
[۲۸] – الغیبه (للطوسی)/ کتاب الغیبه للحجه، النص، ص: ۴۲۶، دار المعارف الإسلامیه _قم
[۲۹] – الغیبه (للطوسی)/ کتاب الغیبه للحجه، النص، ص: ۴۲۶

 

نویسنده: نور محمد

مقاله پیشنهادی

هنگام اختلاف با پدر چگونه با وی صحبت کنم؟

سوال: در اسلام هنگامی که سوء تفاهمی میان پدر و پسر رخ می‌دهد چگونه می‌توان …