کمتر کسی به این موضوع فکر کرده که اگر ادعای شیعه را درباره اصحاب پیامبر و زنان پیامبر قبول کنیم ، با چه پیامدهای روبرو میشویم پس بیایید بحث با شیعه را رها کنیم و بگوییم آقای آیت الله شیعه، حق با شماست! خوب شد؟!! حالا بمن بگو که حرف حساب تو چیست؟ یعنی قبول میکنیم که حضرت ابوبکر، حق حضرت علی را خورده ، بعدش از ما چه میخواهی ؟ میخواهی او را لعنت کنیم و دخترش را و بقیه اصحاب را ؟؟ بفرض که چنین کردیم فرض کن که چنین کردیم بعدش چه میگویی ؟؟
اصل سخنت را بگو!
آیا به روش و فقه اهل سنت هم اعتراضی داری؟ یا نه؟
بی تردید آخوند شیعه میگوید بله! صد البته که روش سنی درست نیست چون روش ابوبکر است پس به روش و فقه شیعه زندگی کنید که روش علی است!
ما هم تسلیم میشویم و حرف آیت الله شیعه را قبول میکنیم .حالا بیایید ببینید اگر بخواهیم به روش آیت الله شیعه زندگی کنیم چه خواهد شد؟ و مقایسه کنیم چه فرقی با روش قبلی ما دارد! و بعد از این مقایسه، ای مسلمونها عقل خود را قاضی کنید که آیا روش قبلی ما درست بود یا روش جدید! اولین چیزی که عالم شیعه از ما میخواهد این است که پایمان را در وضو نشوییم. خب نتیجه چه میشود ؟ نتیجه این است که بوی صدها پاهای نشسته در مسجد ، با هم جمع میشوند و پدر آدم را در میاورند!
یادم میاید که در آغاز انقلاب یک معلم در مدرسه ما عضو سازمان فدایی های خلق بود وقتی خفقان شروع شد سعی کرد ظاهری اسلامی داشته باشد تا تصفیه نشود! لذا به نماز جماعت ظهر حاضر شد، اما همینکه وارد نماز خانه مدرسه شد دوان دوان رفت پنجره های بسته را باز کرد زیرا به بوی پای دانش آموزان ؛مثل ما ؛ عادت نداشت
و این در حالی بود که مدرسه ما در شمال تهران قرار داشت و بچه ها بالا شهری و ثروتمند بودند و ظاهرا تمیزتر! پس اگر تسلیم شیعه شویم و بد بودن ابوبکر را بپذیریم به دنبالش باید روزی سه بار گند ترین بوی دنیا را استشمام کنیم , در حالیکه در دین قبلی ما ، در گرمترین نقاط هم مساجد معطر بودند و از پای کسی بویی بد بمشام نمیرسید, هر چند که این مسجد در بندر لنگه میبود هم باز میدیدیم که مردم هنگام ورود بمسجد حتی جوراب خود را بعد وضو نمی پوشیدند خوفا از عرق پا.
حالا شما بگویید دین بدبو بهتر است یا دین خوشبو؟
دومین چیزی که روحانی شیعه از ما میخواهد که ؛بعد از پذیرش اینکه ابوبکر و عمر ظالم بودند؛ انجام دهیم این است که ایمان بیاوریم پیغمبری که خدا برای ما فرستاده، با آن مقام عظیمش باز به خواستگاری دختر مردی همجنس باز رفته! که آن مرد علاوه بر همجنس باز بودن، خائن و ظالم نیز بوده است آیت الله شیعه از ما میخواهد که ایمان بیاوریم پیامبر خدا به خواستگاری دختری رفت که علاوه بر پدر ، خود آن دخترهم خائن و جاسوس و ظالم بوده است و عجیب تر اینکه خاندان آن مرد و آن دختر هم، همگی خاندان عجیبی بودند و ازدواج با عمه و خواهر و دختر را حلال میدانستد باز با این وجود، پیامبر رفت با آنها رشته خویشاوندی برقرار نمود.
و از همه عجیب تر اینکه آیت الله شیعه بما میگوید که ایمان بیاوریم به اینکه پیامبر به این زن گفت بعد از وفات من هم در خانه من بنشین و عروسی نکن و با عروسی با مرد دیگری پیوندت را با من ختم نکن
آیت الله شیعه از ما میخواهد که همین سناریو را با کمی تغییر برای چند زن دیگر پیغمبر نیز قبول داشته باشیم
در حالیکه در دین قبلی خود ، ما تصور میکردیم رسول الله منزلت شان از این بالاتر است که با بد اخلاقان نشست برخاست کنند چه برسد به همجنس بازان!!!
حالا شما عقلتان را قاضی کنید ایمان به چنین پیغمبری که فامیل همجنس باز (آنهم از نوع مفعولش) و زن بدکار و خائن داشته بهتر است یا ایمان به پیغمبری که اکثریت قریب به اتفاق اطرافیانش پاک و پاکیزه بودند؟
البته شیعه میگوید پس چرا به پیغمبری نوح ایمان دارید که زنش کافر بوده است جواب این است ما به نوحی که تا دم مرگ با چنین زن کافری زندگی کرده باشد (و بلکه بیشتر حتی به این زن کافر گفته باشد که بعد از مرگ من هم در خانه من بنشین،) به چنین نوحی ایمان نداریم ، پس این نوح را برای ما مثال نزنید .
سومین چیزی که علمای شیعه بعد از مشرف شدن ما به دین شیعه بما امر میکنند که انجام دهیم این است میگویند دختر شما که ۹ ساله شد باید روزه بگیرد ما قبلا در دین قبلی خود میگفتیم دختر که بالغ شد باید روزه بگیرد در دین قبلی ما دختر بالغ تقریبا ۲۲ یا ۲۳ روز روزه میگرفت زیرا عادت ماهانه باعث میشد در وسط رمضان چند روز روزه را بخورد و استراحت کند مثل همه زنها . اما در دین جدید که آیت الله شیعه برای ما آورده دخترک زبان بسته چون که هنوز بالغ نشده باید مسلسل ۲۹ یا سی روز را روزه بگیرد در حالیکه مادرش ۲۲ روز روزه میگیرد آنهم نه پی در پی! شما بگویید کدام دین مطابق فطرت و عقل است؟ دین قبلی ما یا دین جدید ما؟
در دین قدیم ما روز عاشورا که میامد ما روزه میگرفتیم البته اجباری در کار نبود اما در دین جدید به ما گفتند روزه در این روز حرام است و خوب است که در این روز جشن بگیرید ( بزبان نگفتند عملا گفتند ) و حلوا و شربت و شیرینی پلو و چلو و شربت های رنگارنگ بخورید و بنوشید و ما همچنین تشویق شده ایم در این روز قمه بر سر بزنیم یا حداقل زنجیر بر پشت بزنیم یا حداقل بر سینه بکوبیم و گریه کنیم
بر گوشت تن خود کوبیدن و خراش دادن و بریدن و غمگین شدن بهتر است یا روزه گرفتن؟
ظاهرا روزه گرفتن در دین قدیم ما، شباهت به رکن روزه و عبادت رمضان داشت ، اما قمه زدن یا گریه کردن یا سینه زدن در دین جدید ما ؛که آیت الله محترم ؛ ما را امر فرموده به آن !! شباهت به کدام رکن اسلام دارد؟
اینکه در حالت غم غداهای چرب و رنگین را زهر مار کنیم مطابق با کدام قواعد فطری است ؟؟
عقل خود را قاضی قرار دهید!
ادامه دارد