علمای شیعه پیرامون واضح بودن سخن نبی اکرم صلی الله علیه وسلم در غدیر خم بحث می کنند و اینکه در مورد خلافت حضرت علی علیه السلام جای بهانه برای کسی باقی نمانده و در غدیر، حجت بر همگان تمام شده است، به دلیل اینکه پیامبر صلی الله علیه وسلم قبل از جمله: من کنت مولاه فهذا علی مولاه خطاب به جمعیت فرموده مگر نه اینکه: النَّبِی أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ،[۱] پیامبر به مومنان از خودشان سزاوارتر است و سپس فرموده: پس هم اکنون نیز: من کنت مولاه فهذا علی مولاه و این سخنان نبی اکرم صلی الله علیه وسلم یعنی اینکه مولی در این جمله همان معنای اولی بالمومنین من انفسهم در جمله قبلی را دارد و معنای اولی(و خلیفه و اولی الامر) را خواهد داشت!!!
در جواب می گوییم: بنابراین پیامبر صلی الله علیه وسلم طبق همین استدلال و طبق همین آیه، می بایست در جمله بعدی می فرمود: خلیفه و یا اولی الامر نه مولی که معانی مختلفی را دارد، بطور مثال این چنین می فرمود: فهذا علی اولی من انفسکم، ولی به جای اولی از کلمه مولی استفاده می کند. و در مورد استناد شما به این آیه باید گفت: در کل منظور پیامبر صلی الله علیه وسلم این بوده که همانگونه که طبق این آیه: النَّبِی أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ می باشد، پس باید از من حرف شنوی داشته باشید و من در اینجا از شما می خواهم که علی را دوست داشته باشید. و اولی معنای سزاوارتر دارد نه معنای ولایت و در آیه نیز آمده: النَّبِی أَوْلَى و همین کلمه اولی نیز، تنها مختص نبی اکرم صلی الله علیه وسلم بکار رفته است.
برای بررسی یک موضوع باید خود را در حال و هوای همان زمان قرار داد، در آن زمان دشمنی با حضرت علی بالا گرفته بود و پیامبر صلی الله علیه وسلم قصد داشته وجوب دوستی همان کسی را بیان کند که مردم با او دشمن شده اند و کینه او را به دل گرفته اند(کسی که بزرگان قبائل را کشته بوده و در جنگها پرچمدار بوده و سوره برائت را خوانده بوده و….) پس با تصور این اوضاع و حال و هوایی که تشریح شد، مسلم است که پیامبر صلی الله علیه وسلم قبل از بیان دوستی با حضرت علی، آمده و در ابتدا شان و مقام خودش را نزد مردم یادآور شده است تا کسی پس از آن بهانه نیاورده و سرپیچی نکند، یعنی اینگونه بیان نموده که ای مردم، منی که در قرآن از شما به خودتان سزاوارتر هستم (و اطاعتم واجب است) پس همین من دارم به شما می گویم که باید این علی را دوست بدارید و با او دشمنی نورزید.(شیعه می خواهد اینرا به عنوان قرینه مطرح کند، یعنی اینکه معنی (اولی) را به معنی (المولی) بعد از آن در نظر بگیریم و البته این اشتباهی آشکار است) در ضمن به مراجع رافضی باید گفت که چنانچه شما خیلی به جملات قبلی و بعدی اهمیت می دهید، پس چطور به جمله بعدی پیامبر صلی الله علیه وسلم توجهی ندارید که تنها به همان دوستی حضرت علی تاکید می کند؟!
یعنی جمله: اللهم وال من والاه و عاد من عاداه، خدایا دوست داشته باش هر که او را دوست دارد و دشمن باش با هر که با او دشمن است. در ضمن فاضل مقداد سیوری در مورد آیه۶ سوره احزاب اینگونه می نویسد: رسول الله صلی الله علیه وسلم به اصحاب خود به شرط هجرت (وعقد مواخات) و نه خویشاوندی، برای تالیف قلوبشان ارث داد، مانند سهامی که از صدقه به کفار می بخشید. و این امر با این آیه و آیات ارث نسخ شد و معنایش آن است که خویشاوندان به میراث همدیگر سزاوارترند تا مهاجرین و غیر آنان. سپس وصیت در حق اولیاء یعنی اصدقاء (دوستان) مومن را جایز شمرد.(کنزالعرفان،۲/۳۲۵)
شریف مرتضی از علمای شیعه، حدیث غدیر خم را نص غیر مستقیم و اشاره ای پوشیده برای خلافت می داند. آنجا که در کتاب(الشافی) می گوید: ما به ضرورت پذیرش تعیین خلافت از طریق نص، نه برای خودمان و نه برای مخالفین ما قائل نیستیم. هیچ یک از هم مسلکان ما نیز به چنین ضرورتی تصریح نکرده است (المرتضی: الشافی، ج۲ ص ۱۲۸) ابو المجد الحلبی عالم شیعی می گوید:(ومنها: الخفیه المحتمله للتأویل أولها: نص یوم الغدیر، قوله صلى الله علیه وآله (من کنت مولاه فعلی مولاه)( إشاره السبق ص۵۲).(بعضی از اخبار خفی و قابل تأویلند مانند حدیث روز غدیر) و همچنین مهندس مهدی بازرگان
[۲]،
اولین رییس دولت حکومت شیعی و نظام ولایت فقیه می گوید: اینکه می گویند پیامبر اکرم در غدیر خم حضرت علی را به جانشینی خود معین کردند، این درست نیست چون که اگر چنین حکمی از طرف خدا به پیامبر ابلاغ شده می شد مسلمانها به آن زودی آن را فراموش نمی کردند و بلافاصله بعد از رحلت پیامبر به سراغ شورای خلافت و….. نمی رفتند!(کتاب بعثت و ایدئولوژِی از بازرگان و کتاب حامیان وابستگی)
اینها نیز سخنان علما و رجال خودتان پیرامون غدیر و کلمه مولی. لازم به ذکر است که کلمه مولی دارای ۲۷ معنی مختلف است و شیعیان می گویند اینگونه نیست که تمامی معانی آن بر وزن اولی نباشد. در پاسخ باید گفت اصولا حتی چنانچه بخواهیم معنای اولی بودن را نیز در نظر بگیریم تنها معنای سید و آقا برای حضرت علی صدق می کند و نه خلافت و حاکمیت. آری حضرت علی سید و آقای مومنان بوده است. این معنا اولی بودن را نیز دارد و حتی نوعی اطاعت پذیری از حضرت علی را نشان می دهد ولی باز به معنای حاکم و خلیفه و اولی الامر نیست و موضوع مهم خلافت می بایست صریح و با کلماتی بسیار آسانتر و قابل فهم تر بیان گردد که تنها همان معنای خلافت را بدهند نه کلمه مولی که ۲۷ معنی دارد. توجه کنید که برای اثبات این اصل مهم در اولین مرحله می بایست کتاب خدا را کنار بگذاریم چون آیه صریحی پیرامون جانشینی حضرت علی وجود ندارد و جالب اینجاست که در رجوع به حدیث نیز با کلمه ای مبهم روبه رو می شویم که دارای معانی مختلف است.
نعوذ بالله چرا خداوند اینقدر موضوع را پیچانده است؟ یا حتی لااقل در قرآن تعیین جانشینی خاتم النبیین، دستوری از جانب خداوند اعلام می شد نه به اختیار امت و شورا، آنگاه ما می آمدیم و برای پیدا کردن آن شخص جانشین، به سنت و احادیث پیامبر رجوع می کردیم تا بفهمیم که مقصود حضرت علی بوده است، ولی حتی چنین چیزی که ای مردم خلیفه پیامبرتان از جانب خداست، در قرآن نیست. آری در پله اول کتاب خدا برای اثبات این اصل مهم کنار گذاشته می شود. اصلی که نزد شیعه از نبوت هم بالاتر است!! خوب آیا چنین چیزی نزد خردمندان منطقی و قابل قبول است؟(قضاوت بر عهده خودتان)
توجه کنید در غدیر به نوعی امامت معنوی حضرت علی علیه السلام بیان شده است و نه امامت و خلافت الهی. می بینیم که خلفا نیز همیشه با وی مشورت داشته اند و در ضمن پیامبر صلی الله علیه وسلم نیز در جمله بعدی دوستی وی را اعلام کرده است. چون زمانی مردم بسوی امامی پرهیزکار و معنوی می روند و از وی اطاعت می کنند که وی را دوست داشته باشند و نه اینکه از وی نفرت داشته باشند. آری اگر خود مردم خواستند می توانند این امام را به عنوان خلیفه نیز انتخاب کنند، ولی در نهایت انتخاب خلیفه به دست خود مردم است. همانطور که حضرت علی پیش از آنکه با وی بیعت شود فرمود: «فامهلوا تجتمع الناس ویتشاورون» یعنی: مهلت دهید تا مردم جمع شوند و با یکدیگر مشورت کنند(تاریخ طبری ج۴ ص۴۳۳ ) و همچنین فرمود: «إنما الخیار للناس قبل أن یبایعوا» یعنی: پیش از بیعت کردن اختیار با مردم است(تا چه کسی را انتخاب کنند) (بحارالأنوار ج۸ ص۲۷۲، چاپ تبریز و مستدرک نهج البلاغه ص۸۸) و فرمود: «أیها الناس، عن ملأٍ وإذن، إن هذا أمرکم لیس لأحد فیه حق إلا من أمرتم» یعنی: ای مردم انبوه و هوشیار این کار شما (زمامداری) حق هیچکس نیست مگر کسی که شما او را امارت دهید(تاریخ طبری ج۴ ص ۴۳۵ و بحارالأنوار ج۸ ص ۳۶۷ )
خلافت یک شخص بر عهده شورای مسلمین است و اصلا ممکن است شخصی در انتخابات به خلیفه مورد نظر رای ندهد و او را دوست نداشته باشد. ولی امام معنوی جدا از بحث سیاست است و همه مردم وی را دوست دارند و همچون انتخاب خلیفه نیست که بطور حتم همیشه عده ای مخالف سیاسی را همراه دارد. خوب آیا خداوند چنین دستوری را صادر می کند؟ اصلا چنین امری از پایه و اساس مضحک است. این یعنی چه که: ای مردم شما باید حتما از این خلیفه حرف شنوی داشته باشید و حتما باید او را دوست بدارید!!! خوب اگر بنا بر این است که خداوند امت را در همان بهشت نگه می داشت و در دایره امتحانات و لغزشهای دنیوی قرار نمی داد!! در تاریخ نیز انبیاء و اولیاء الهی برای منصب خلافت دست و پا نزده اند. آیا حضرت موسی علیه السلام از فرعون خلافت وی را درخواست کرد و یا تنها خواستار هدایت وی بود؟ آیا حضرت ابراهیم علیه السلام از نمرود خلافت خواست و یا هدایتی معنوی؟ آری هدف اصلی خداوند تنها هدایت بندگان می باشد.
(و اما حدیثی که مراجع شیعه به آن اشاره دارند: پیامبر صلی الله علیه وسلم به علی فرموده: انت ولی کل مومن من بعدی، یعنی تو ولی تمام مومنین پس از من هستی. اسناد این حدیث نیز ضعیف است و در مقاله ای در همین سایت بطور مفصل بررسی شده است.)
[۲] لطفا فوری نگویید که ما بازرگان را قبول نداریم!!! سخن نخست وزیر حکومتی شیعی که توسط نائب بر حق امام زمان تعیین شده است، می تواند مورد استناد قرار بگیرد و بطور حتم جناب خمینی یک سنی را نخست وزیر نکرده است!!!