با این اوصاف شیعه به چه کسی معترض است؟

بیشترین ظلم و ستم در تاریخ، نسبت به اهل بیت از جانب مدعیان تشیع بوده است، امام حسین را همان مردم کوفه که همیشه دم از حب اهل بیت می‌زدند کشتند، و آن کسانیکه با مسلم بیعت کردند(و همین بیعت ایشان، یعنی اینکه شیعه بوده‌اند) و حضرت علی توسط یکی از افراد سپاه خودش و شیعیان خیلی تندرو خودش، شهید شد و…. پس با این اوصاف شیعه به چه کسی معترض است؟ حال جناب قزوینی برای ماست مالی کردن این قضیه می‌گوید که افراد حاضر در کربلا از اهل شام بوده‌اند و از شیعیان نبوده‌اند!!

در جواب به امثال قزوینی می‌گویم: این‌ها همان اهالی کوفه بوده‌اند که حضرت علی در نهج البلاغه و بر بالای منبر بارها ایشان را سرزنش کرده است و لابد این‌ها نیز شیعه نبوده‌اند و یا لابد اهل شام بوده‌اند؟!! لابد این‌ها از شام برای برپایی نماز به کوفه می‌آمده‌اند و بعد دوباره به شام بر می‌گشته‌اند؟!! آن ۴۰۰۰ نفر خوارجی که در جنگ نهروان مقابل حضرت علی ایستادند جزء شیعیان چه کسی بوده‌اند؟! لابد از شیعیان معاویه بوده‌اند؟! و یا لابد از اهالی شام بوده‌اند؟!! اگر افراد زمان حضرت علی شیعه نبوده‌اند پس اصلا ما شیعه نخواهیم داشت و لابد تنها همان چند نفر شیعه بوده‌اند، یعنی: سلمان و عمار و ابوذر و مقداد.

نمونه‌ای از اوصاف شیعیان را از زبان حضرت علی و ائمه دیگر بشنوید: در نهج البلاغه خطبه ۱۱۶ فرموده: به خدا سوگند دوست داشتم که خدا میان من و شما جدایی اندازد و مرا به کسی که نسبت به من سزاوارتر است ملحق فرماید. در نامه ۳۵ به ابن عباس فرموده : از خدا می‌خواهم به زودی مرا از این مردم نجات دهد، به خدا سوگند اگر در پیکار با دشمن آرزوی من شهادت نبود و خود را برای مرگ آماده نکرده بودم، دوست می‌داشتم حتی یک روز با این مردم نباشم و هرگز آنان را دیدار نکنم. در خطبه ۱۲۵ فرموده : نفرین بر شما، چقدر از دست شما ناراحتی کشیدم، یک روز آشکارا با آواز بلند شما را به جنگ می‌خوانم و روز دیگر آهسته در گوش شما زمزمه دارم، نه آزاد مردان راستگویی هستید به هنگام فرا خواندن و نه برادران مطمئنی برای رازداری هستید.

در خطبه ۱۱۳ فرموده: نه یکدیگر را یاری می‌کنید و نه خیرخواه یکدیگرید و نه چیزی به یکدیگر می‌بخشید و نه به یکدیگر دوستی می‌کنید. در خطبه ۱۸۰ فرموده : خدا خیرتان دهد آیا دینی نیست که شما را گرد آورد؟ آیا غیرتی نیست که شما را برای جنگ با دشمن بسیج کند؟ در خطبه ۱۳۱ فرموده : من شما را به سوی حق می کشانم اما چونان بزغاله هایی که از غرش شیر فرار کنند می‌گریزید، هیهات که با شما بتوانم تاریکی را از چهره عدالت بزدایم و کجی ها را که در حق راه یافته راست نمایم. در خطبه ۲۷ فرموده : ای مردنمایان نامرد «یا اشباه الرجال ولا رجال» ای کودک صفتان بی‌خرد که عقل های شما به عروسان پرده نشین شباهت دارد، چقدر دوست داشتم که شما را هرگز نمی‌دیدم و هرگز نمی شناختم. شناسایی شما جز پشیمانی حاصلی نداشت و اندوهی غم بار پایان آن شد، خدا شما را بکشد که دل من از دست شما پر خون و سینه ام از خشم شما مالامال است. همچنین کلینی در (الکافی)(۸/۲۲۸) چاپ طهران با سند آن از موسی‌بن بکر واسطی روایت نموده که گفته است: ابوحسن علیه السلام به من گفت: اگر شیعه‌ام را جدایی نمایم آن‌ها را نمی‌یابم مگر اینکه واضع (دروغ)‌اند و اگر آن‌ها را امتحان و آزمایش نمایم، آن‌ها را جز با ارتداد نمی‌یابم و اگر آنان را بررسی و مورد تحقیق قرار دهم، در میان هزار نفر یکی نجات نمی‌یابد و الکشی در کتاب(الرجال)(ص ۲۵۳)(چاپ مؤسسه اعلمی، کربلا)

از صادق روایت نموده که او گفته است: اگر امام قائم ما قیام نماید، از دروغ‌گویان شیعیان شروع نموده و آنان را از بین می‌برد و در ص۲۵۴ نیز از صادق نقل می‌نماید: خداوند سبحان آیه‌ای در باره‌ منافقین نازل ننموده مگر اینکه شامل کسانی می‌گردد که تشیع را به وجود آورده‌اند و در (ص ۲۵۲) از صادق روایت می‌کند که او گفته است: هر آنکه تشیع را ایجاد نماید او در زمره‌ یهود و نصاری و مجوسیان مشرک است و باز الکشی (ص ۱۷۹) از محمدباقر روایت می‌نماید که او گفته است: که اگر تمام مردم شیعه ما می‌بودند   از آن‌ها شکاک و بقیه هم نادان می‌باشند و در (ص ۱۱۱) از علی‌زین‌العابدین روایت نموده است که گروهی از شیعیان مرا دوست خواهند داشت تا حدی در مورد ما همان گویند که یهود و نصاری در باره‌ عُزیر و عیسی گفته‌اند، پس آنان از ما نیستند و ما از آنان نیستیم.
و روایت الکشی در (الرجال)(ص ۲۵۷-۲۵۸) سخن حضرت صادق را نقل می‌نماید: که از جعفر صادق روایت شده: که او گفته است: ما اهل بیت راستگو می‌باشیم و همواره کذابی بر ما دروغ می‌نماید و با کذب او صدق ما نیز نزد مردم از اعتبار ساقط می‌گردد، سپس به ذکر کسانی می‌پردازد که بر پدران او دروغ نموده‌اند و تا به اصحاب خود می‌رسد و به ذکر مغیره‌بن سعید، بزیع، سری، ابوالخطاب، معمر، بشار اشعری، حمزه یزیدی و صائب نهدی می‌پردازد و می‌گوید خداوند آنان را نفرین نماید و پیوسته کذابی بر ما کذب می‌نماید و خداوند مرا از شکنجه و عذاب هر کذاب مصون نماید و بر آنان گرمای آهن بچشاند.

حال مراجع مدعی تشیع می‌گویند آن‌ها شیعه واقعی نبود اند و جنگ با امام حسین و ایستادن در برابر مقام امامت و عصمت، خلاف شیعه بودن است و این کارها با شیعه بودن منافات دارد!!!
در جواب می‌گویم: اصلا عقیده به امامت و خلافت الهی و عصمت با شیعه بودن و مسلمان بودن منافات دارد و اتفاقا مردم آن زمان به شیعه بودن و مسلمان بودن بسیار نزدیکتر بوده‌اند تا شما، چون مثلا شیعیان حضرت علی تنها در امر جهاد سستی داشته‌اند و هنوز بسیاری از خرافات شما را نداشته‌اند، از زینت کردن و پرستش قبور گرفته تا اعتقاد به همان خلافت الهی و عصمت و علم غیب و…. پس شما بدتر از آن‌ها هستید و چنانچه در آن زمان بودید شک نکنید که در سپاه یزید حضور داشتید و حتی هم اکنون نیز چنانچه حضرت علی زنده شود و از قبر بیرون آید و بگوید که این عقاید شما اشتباه است، باز می‌بینیم که عده‌ای از خوارج حزب اللهی و شیعیان متعصب به حرف او توجهی نمی‌کنند و مطمئن باشید در برابر او می ایستند تا از مکتب امثال مجلسی دفاع کنند.

 

نویسنده: علی حسین امیری

مقاله پیشنهادی

هنگام اختلاف با پدر چگونه با وی صحبت کنم؟

سوال: در اسلام هنگامی که سوء تفاهمی میان پدر و پسر رخ می‌دهد چگونه می‌توان …