در ابتدا لازم به تذکر است که علمای فعلی شیعه در مناظرات خویش اعتقاد به تحریف قرآن را رد می کنند ولی متاسفانه بارها دیده شده که این علما هر جایی که به بن بست بر می خورند فورا از اعتقاد قبلی خود دست می کشند و هر جا دوباره موقعیت مناسب باشد باز به همان اعتقاد قبلی باز می گردند و البته چنین امری از کسانیکه به تقیه معتقد هستند خیلی عجیب نیست. ایشان برای این کارهای خود هزاران دلیل شرعی و عقلی ردیف می کنند: ای آقا مصلحت فعلا اینگونه است!!!
ای آقا باید تا زمان ظهور بالاخره اینگونه بود!!! ای آقا دوربین ها و رسانه وجهه ما را نزد دنیا خراب می کنند و برای خراب نشدن شیعه باید اینگونه بود!!! و ……. به عنوان مثال هر خواننده ای می داند که حضرات سالهاست که ابوبکر و عمر را منافق و ظالم و غاصب می دانند ولی ناگهان می بینیم که در شبکه ماهواره ای ولایت شخصی به جناب قزوینی زنگ می زند و می پرسد چگونه پیامبر لی الله علیه و سلم با این منافقین ایجاد رابطه خویشاوندی کرده و غیره؟؟؟…..
می بینیم که جناب نماینده تشیع صفوی یعنی آقای قزوینی صدها دلیل ردیف می کند و سپس ناگهان می گوید: اصلا چع کسی گفته اینها منافق بوده اند؟!!! و اعتقاد ما شیعیان چنین نیست بلکه نظر ما همان نظر حضرت علی در مورد ایشان است که ایشان را ظالم و خائن نامیده است!!! آری خواننده گرامی حضرات ناگهان صفت منافق را از خلفا برمی دارند و آیات و احادیثی که همیشه در مورد منافقین بوده و ایشان آنها را به شیخین نسبت می دادند فراموش می کنند!! البته در این برنامه اینگونه شده و در برنامه ها و شبکه ها دیگر باز خواهید دید که آخوند احمقی نشسته و خلفا را منافق خطاب می کند. پس ما متاسفانه نمی دانیم که باید با این گمراهان چگونه باشیم؟؟ تکلیف مسلمین با این فرقه مشخص نیست و نمی توان به صحت و سقم اعتقادات ایشان پی برد چون ممکن است در حالت تقیه و یا مصلحت طلبی باشند. به هر حال مطالب زیر به تحریف قرآن در کتب علمای شیعه اشاره دارد.
مهمترین کتاب که ۲۰۰۰ حدیث مبنی بر تحریف قرآن دارد یعنی کتاب فصل الخطاب محدث نوری است و حتی در مهمترین کتاب شیعیان پس از قرآن یعنی کتاب اصول کافی نوشته جناب کلینی نیز چنین آمده: علی بن الحکم عن هشام بن سالم عن ابی عبدالله علیه السلام قال: ان القرآن الذی جاء به جبرئیل الی محمدصسبعه عشر الف آیه (اصول کافی، ج۲، ص۶۳۴) یعنی امام صادق فرمود: قرآنی که جبرئیل برای پیغمبر اسلام آورد هفده هزار آیه بوده است.[۱] و اما سخن علمای دیگر شیعه مبنی بر تحریف قرآن:
اول: فضل بن شاذان نیشابوری متوفای سال (۲۶۰هـ) در کتابش (الایضاح ۱۱۲-۱۱۴) میگوید: باب در بیان آنچه از قرآن از بین رفته است. و او برای اثبات مدعای خود روایاتی از اهل سنت آورده – که با توجیه نادرست آن – کوشیده ناقص بودن قرآن را ثابت کند، و نوری طبرسی تأکید کرده که معتقد به تحریف قرآن است.
دوم: فرات بن ابراهیم کوفی از علمای قرن سوم هجری با سند خودش در تفسیرش روایت کرده که ابو جعفر این آیه را این گونه میخواند: «إن الله اصطفی آدم ونوحا وآل ابراهیم (وآل محمد) على العالمین».
و چند آیه به همین صورت آورده است (۱/۷۸).
سوم: عیاشی از علمای قرن سوم در تفسیرش در (۱/۱۲، ۱۳، ۴۷، ۴۸).
چهارم: قمی استاد کلینی در تفسیرش در (۱/۵، ۹، ۱۰).
پنجم: کلینی در اصول کافی (۱/۴۱۳) روایات زیادی برای اثبات تحریف قرآن آورده است، از آنجمله: (۸، ۲۳، ۲۵، ۲۶، ۲۷).
ششم: ابو القاسم علی بن احمد کوفی متوفای (۳۵۲ هـ) ابوبکر را متهم کرده که او از ترس آن که کارشان خراب نشود همه قرآن را جمع آوری نکرد. این را در کتاب الاستغاثه من بدع الثلاثه (۱/۵۱-۵۳) ذکر کرده است.
هفتم: محمد بن ابراهیم نعمانی در قرن پنجم ناقص بودن قرآن را در کتاب الغیبه ذکر کرده است.
هشتم: ابو عبدالله محمد بن نعمان، ملقب به مفید متوفای سال (۴۱۳ هـ) در کتابش أوائل المقالات میگوید: (میگویم: روایات و اخبار بسیار زیادی از امامان هدایت از فرزندان پیامبر اکرم ص آمده که شاهد و گواهی است بر اختلافاتی که در قرآن است، و بر آنچه برخی از ظالمان از جمله حذف کردن و بریدن برخی آیات در آن انجام داده اند….).
نهم: ابو منصور احمد بن علی بن ابی طالب طبرسی از علمای قرن ششم در کتابش (الاحتجاج ۱/۲۴۰-۲۴۵-۲۴۹) ادعا کرده که قرآن کم شده است.
دهم: ابو الحسن علی بن عیسی اربلی (متوفای ۶۹۲ هـ) در کتابش (کشف الغمه فی معرفه الأئمه ۱/ ۳۱۹).
یازدهم: فیض کاشانی (متوفای ۱۰۹۱) در تفسیرش (الصافی) در اول تفسیر میگوید: (اما اینکه در قرآن با چیزهایی برخورد میکنی که درست به نظر نمیآیند، (پس از آوردن سوره/نساء: ۳ بدینصورت نوشته. رفتار عادلانه با یتیمان تشابهی با ازدواج با زنان ندارد، و بلکه منافقان مطالبی را از وسط حذف کردهاند و بیش از یک سوم قرآن را کم کردهاند).
و این گونه کاشانی به دروغ بستن بر خدا ادامه میدهد. (ورقه ۱۷-۱۸).
دوازدهم: محمد بن حسن حر عاملی (متوفای ۱۱۰۴ هـ) در کتابش (وسائل الشیعه ۱۸/۱۴۵).
سیزدهم: محمد باقر مجلسی (متوفای ۱۱۱ هـ)، کتابش (بحار الانوار) را پر از روایاتی کرده که تأکید می کنند قرآن ناقص است. همچنین روایات زیادی در کتابش مرآه العقول ۱۲/۵۲۵ آورده که قرآن ناقص است.
چهاردهم: نعمه الله موسوی جزائری (متوفای ۱۱۱۲ هـ) در کتابش (الأنوار النعمانیه ۲/۳۶۰-۳۶۴).
پانزدهم: یوسف بن احمد بحرانی (متوفای ۱۱۸۶ در کتابش (الدرر النجفیه ۲۹۴-۲۹۶).
شانزدهم: در کتاب کلینی (کتاب الحجه) (باب ذکر الصحیفه و الجفر و الجامعه و مصحف فاطمه) (۱/۲۳۹-۲۴۱) آمده است: از ابی بصیر است که میفرماید: بر ابیعبداللهu وارد شدم، سخن به درازا کشید و در پایان ابوعبدالله گفت: «همانا مصحف فاطمهu نزد ماست، و شما چه میدانید از مصحف فاطمه؟ گفتم یا اباعبدالله مصحف فاطمه چیست؟ فرمود: سه برابر قرآن شماست، به خداوند سوگند حرف واحدی از قرآن شما در آن نیست).
باز در همان کتاب (کتاب الحجه) آمده است (به راستی هیچ کسی جز امامان شیعه قرآن را تماماً جمع ننموده است) (۱/۲۲۸):
جابر الجعفی میگوید: از اباجعفرu شنیدم: «هر کسی که ادعا کند تمام قرآن را بدان منوال که نازل شده جمعآوری نموده، به راستی کذّاب است و هیچ کس جز امام علیu و ائمه پس از ایشان قرآن را به صورت منزلش جمعآوری ننموده است).
و باز روایت میکند (۲/۶۳۳) البته روایتی مکذوب از امام جعفر صادق، که ایشان قرآن حضرت علیu را بیرون آورده و فرمودند: (هنگامی که امام علیu از کتابت قرآن فارغ گشت، آن را بر مردم عرضه نمود، و به مردم گفت: این کتابِ خداوندِ عزّ و جلّ است، من آن را همانطوری که بر پیامبر اعظم نازل شده در دو لوح گرد آوردهام. مردم بدو گفتند: کتابی که نیز در دست ماست مصحف جامع قرآن حکیم است و ما را به مصحف شما نیازی نیست. امام گفت: به خدا سوگند پس از امروز دیگر شما آن را نمییابید و تنها بر من بود که شما را از آن آگاه نمایم که شاید آن را بخوانید!!!)
کلینی روایات دیگری نیز مبنی بر تحریف قرآن دارد، نگاه کنید به کتاب الحجه: (۱/۴۱۲، ۴۱۴، ۴۱۶، ۴۱۷، ۴۲۲، ۴۲۴، ۴۲۵)
هفدهم: قمی در مقدمه تفسیر خویش (۱/۵) (نجف ۱۳۸۶ ه( میگوید: «قرآن دارای آیات ناسخ و منسوخ است، قسمتی از آن آیات محکمه و قسمتی هم متشابهه میباشد و در قرآن نیز آیاتی وجود دارد خلاف آنچه که خداوند نازل فرموده است!!! و در مقدمه کتابش (۱/۱۰) میگوید: «آنچه که خلاف قول خداوند متعال است این آیه است: (کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّهٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ المُنْکَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللهِ) {آل عمران:۱۱۰} ابوعبدالله به قاری این آیه گفتند: آیا خیر امت اقدام به کشتن امیرالمؤمنین و حسینبن علی میکند؟ به ابوعبدالله گفته شد، پس چگونه نازل شده است، ابن رسولاللهص ؟ فرمود: اینطور نازل شده، (کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّهٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ) و باز فرمود: «اما آنچه که از قرآن برداشته شده این است: {لکن اللهَ یشهدُ بما انزل الیکَ فی علّی} ترجمه: (و خداوند گواه است بر آنچه به تو نازل شده ای پیامبر در مورد علی) و باز خداوند میفرماید: {یا ایها الرسول بلّغ ما أنزل الیک من ربّک فی علی} ترجمه: (ای پیامبر آنچه در مورد علی بر تو نازل گشته ابلاغ نمایید).
برای اطلاع بیشتر در این رابطه رجوع کنید به تفسیر قمی در این مواضع (۱/۸۴، ۲۱۱، ۳۶۰، ۳۸۹) (۲/۱۱۷، ۱۲۵). و حتی در آیهالکرسی نیز به اثبات تحریف میپردازد.
هجدهم: در تفسیر الصافی، کاشانی[۲] در مقدمه ششم تفسیرش (ص ۱۰) (تهران) از مفسّر بزرگی نقل میکند که او نیز یکی از مشایخین بزرگ و مفسّر به نام شیعه است و میگوید: «در تفسیر خویش از ابیجعفر ذکر میکند که: اگر در قرآن مطالب زائد و نقصان روی نمیداد صاحب حجّت بر ما مخفی نمیگشت، و اگر قائم بپاخیزد قرآن او را تصدیق مینماید. و همچنین در مقدمه کتابش (ص ۱۱) از تفسیر عیّاشی و او نیز از ابیعبداللهu روایت میکند که: «اگر قرآن بدان شیوه که نازل شده قرائت میشد دو اسم را در آن مییافتیم». و در همان مقدمه باز میگوید (ص ۱۴): «مجموع آنچه که از اخبار و روایات منقوله از طریق اهل بیت به ما رسیده این نکته را میرساند که؛ به راستی قرآنی که در میان ماست کامل و تمام نیست، همانطوری که بر محمدص نازل گشته. بلکه برخی از مطالب آن خلاف آنچه هست که نازل شده، و برخی نیز تغییر و تحریف یافته، و مطالب زیادی نیز در میان آن حذف شده است. از آن جمله اسم علی در بسیاری جاها و لفظ آل محمد در بیشتر از یک بار، و همچنین اسامی منافقین در جاهایی خاص، و چیزهای دیگر، و این قرآن به آن ترتیبی نیست که خدا و رسول از آن خشنود هستند». و باز در (ص ۱۴) میگوید: و اما اعتقاد بزرگان ما رحمهم الله در این باره: ظاهر آنچه که از امام محمدبن یعقوب کلینی (ثقهالاسلام) طاب ثراه برمیآید آن است که وی معتقد به تحریف و نقصان در قرآن کریم است. و در این باره روایاتی را در کتاب (کافی) میآورد و نیز ملامحسن نه اینکه هیچگونه نقد و اعتراضی در نوشته کلینی ندارد بلکه در اول تفسیرش کلینی را فردی موثق و مطمئن در روایات منقول دانسته است.
نوزدهم: نوری طبرسی در مقدمه کتاب (فصل الخطاب) اسم چهل نفر از کسانی که گفتهاند قرآن ناقص است و تحریف شده است را نام برده است، و او از علمای گذشته هیچ کسی را استثناء نکرد به جز چهار نفر (ص ۵۱).