استدلال شیعه به کتابهای اهل سنّت در تعیین تعداد ائمه

الف – جابربن سلمه روایت می‏کند که دوازده امیر و رهبر خواهند آمد، سپس کلمه‌ای گفت که من آن را نشنیدم، پدرم گفت: فرمود: «همگی آنها از قریش خواهند بود.» 1. ب- در صحیح مسلم از جابر نقل است که گفت: از پیامبر شنیدم که فرمود: «اسلام همچنان قدرتمند و با عزت باقی خواهد ماند تا دوازده خلیفه»، ….

سپس کلمه‌ای گفت که من آن را نفهمیدم. از پدرم در مورد آن کلمه سؤال کردم؟ پاسخ داد که فرموده: «همگی آنها از قریش خواهند بود» و در لفظ دیگر روایت: «این دین همواره عزیز و با قدرت خواهد بود تا دوازده خلیفه».2

در لفظی دیگر: «تا زمانی که دوازده نفر متولی امور مسلمانان می‌شوند، امورشان جلو خواهد رفت.»3 در سنن ابی‌داود آمده است: «این دین همچنان پابرجا و استوار خواهد بود تا زمانی که دوازده خلیفه بر شما امارت کنند و همه مورد اتفاق امّت من هستند.۴ ابوداود از طریق اسود بن سعید، از جابر آن حدیث را به شیوه ی مزبور روایت کرده و این مطلب را اضافه کرده است: وقتی که او به منزلش بازگشت، قریش نزد او آمدند، و گفتند: بعداً چه خواهد شد؟ فرمود: بی‌نظمی‏ و هرج و مرج پدید خواهد آمد.»5
 امامیه به این روایت متوسّل شده و با آن علیه اهل سنّت احتجاج می‌کنند، نه بخاطر اینکه به کتاب‌های حدیث اهل سنّت ایمان دارند، ۶ بلکه به منظور اینکه آنها را شکست دهند و تسلیم شوند.

با نگرش موضوعی و بی‌طرفانه در عبارت روایات فوق، در‏می‌یابیم که خلافت آن دوازده نفر بدینصورت توصیف شده که: «اسلام در دوران آنها از قدرت و شوکت برخوردار خواهد بود و مردم بر سر انتخاب آنها اتفاق‌ نظر حاصل می‌کنند و هموراه در دوران آنها امور مردم سامان یافته خواهد بود و پیش خواهد رفت». این اوصاف بر هیچ کدام از کسانی که شیعه مدعی امامت آنها هستند انطباق نمی‌یابد، زیرا از میان آنها فقط حضرت علی و حضرت حسن – آنهم به مدت کوتاهی – زمام خلافت را دست گرفتند. و درست برعکس خیال‌اندیشی و یاوه سرایی شیعیان، – حتی به اعتراف شیعه – امور مسلمین در دوران هیچ کدام از آن دوازده امام شیعیان روبه‌ راه و بسامان نبوده است، بلکه بر عکس همواره رو به تباهی نهاده است… و ظالمان، و حتّی گاهی کافران بر آنها حکومت رانده‏اند۷ و ائمه در ارتباط با شئونات دینی‌خود به تقیه متوسّل می‌شدند.۸

دوران امیرالمؤمنین علی رضی الله عنه که بر مسند خلافت تکیه زده بود، – به اعتراف شیعه هم – دوران تقیه بوده است همانگونه که شیخ مفید که از بزرگان شیعه است به این مسأله تصریح کرده۹  و مییگوید: علی نتوانست قرآن را آشکار کند و به تعدادی از احکام اسلام حکم کند! و نیز جزائری که او هم از بزرگان شیعه بود تصریح کرده است ۱۰ که گویا علی رضی الله عنه مجبور شده به حساب دین با اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وسلم سازش و مدارا کند و با آنها کنار بیاید، همانگونه که شیخ مرتضی مطهری اقرار کرده است.۱۱
 
 موضوع حدیث فوق در یک طرف درّه ای قرار دارد و ادعا‌ها و پندارهای اینان در طرف دیگر است، گذشته از این، آن حدیث ائمه را در عدد مذکور حصر نمی‌کند، بلکه قدرت و شوکت اسلام را در زمان آنان بیان می‌کند و عصر خلفای راشدین و عصر بنی‌امیه، دوران عزت و سرفرازی و اقتدار مسلمانان بود۱۲٫
 
بنابر این ابن‌تیمیه میگوید: «اسلام و قوانین آن در زمان بنی‌امیه ظاهرتر و پردامنه دار‌تر از زمان حکمای بعد از آنان بوده است» سپس به این حدیث استشهاد می‌کندکه میفرماید: «این دین در زمان دوازده خلیفه همواره غالب و چیره خواهد بود که همه آن خلفاء از قریش هستند»،
سپس ابن‌تیمیه گفت: «واقعیّت حال هم آنگونه بوده است، ابتداء ابوبکر، عمر، عثمان و علی خلیفه بودند، سپس کسانی به خلافت رسیدند که مردم آنها را انتخاب کردند و اسلام در زمان آنها دارای عزت، قدرت و شوکت بود، یعنی زمان معاویه و پسرش یزید، سپس عبدالملک و چهار فرزندش که عمر بن عبدالعزیز یکی از آنها بود.

بعد از آن قدرت اسلام رو به کاهش رفت تا به امروز رسید و ابن تیمیه به شرح آن ادامه می‏دهد۱۳٫
  سپس در ارتباط با آن قسمت از حدیث که میگوید: «همه ی آنها قریشی هستند»14، گفته است معنی آن این است که خلافت فقط به علی و فرزندانش اختصاص ندارند، چون اگر به آنها اختصاص می‏یافت مشخصه و امتیاز آنها را ذکر می‌کرد، مگر نمی‌بینی که پیامبر صلی الله علیه وسلم نفرمود: «همه آنها از فرزندان اسماعیل و از عرب هستند»، اگر بخاطر هاشمی‏بودن، یا از خاندان علی بودن ممتاز بودند، بدان عنوان ذکر می‌شدند. پس وقتی که پیامبر به طور مطلق ذکر فرمود که آنها از قریش هستند، معلوم می‌شود که آنها قریشی هستند و در میان قریش به یک قبیله اختصاص ندارند، بلکه از مجموع آنان‌اند، مثل بنوتمیم، بنو‌عدی، بنو‌عبدشمس و بنو‌هاشم، که خلفای راشدین هم از این قبایل بوده‏اند۱۵، بنابراین از میان اوصافی که شیعه می‏خواهند برای مدعای خود بدان استدلال کنند چیزی جز عدد دوازده باقی نمانده است، ولی آن عدد هم بر هیچ چیز دلالت نمی‌کند.۱۶
 *************************************************************
1- مسلم، کتاب امارت، باب مردم (۲/۱۴۵۳).
۲- همان منبع (۲/۱۴۵۳).
۳- همان منبع (۲/۱۴۵۲).
۴- سنن ابی‌داود، کتاب المهدی (۴/۴۷۱).
۵- سنن ابی‌داود (۴/۴۷۲) فتح الباری (۱۳/۲۱۱).
۶- اصول شیعه الامامیه(۲/۸۱۵).
۷- منهاج‌السنه (۴/۲۱۰) منتقی.
۸- اصول شیعه الامامیه(۲/۸۱۶).
۹- همان منبع.
۱۰- اصول شیعه الامامیه(۲/۸۱۶).
۱۱- همان منبع.
۱۲- همان منبع سابق.
۱۳- مسلم، ۲/۱۴۵۳٫
۱۴- منهاج‌السنه (۴/۲۰۶).
۱۵- منهاج‌السنه (۴/۲۱۱).
۱۶- اصول شیعه الامامیه(۲/۸۱۸).
 

مقاله پیشنهادی

هنگام اختلاف با پدر چگونه با وی صحبت کنم؟

سوال: در اسلام هنگامی که سوء تفاهمی میان پدر و پسر رخ می‌دهد چگونه می‌توان …