شبهه شیعه: طبق روایات صحیح السندی که در بسیاری از کتابهای اهل سنت وجود دارد، این دو لقب مبارک، از القاب اختصاصی آقا امیر المؤمنین علیه السلام بوده است ؛ اما اهل سنت تلاش کرده اند که این فضلیت را برای خلفای دیگر نقل کنند . ما به چند روایت اشاره میکنیم .
.۱ بسیاری از علمای اهل سنت ؛ از جمله ابن ماجه قزوینی در سننش که یکی از صحاح سته اهل سنت به شمار میآید، با سند صحیح نقل کرده:
عَنْ عَبَّادِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قَالَ عَلِیٌّ أَنَا عَبْدُ اللَّهِ وَأَخُو رَسُولِهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَأَنَا الصِّدِّیقُ الْأَکْبَرُ لَا یَقُولُهَا بَعْدِی إِلَّا کَذَّابٌ صَلَّیْتُ قَبْلَ النَّاسِ بِسَبْعِ سِنِینَ .
سنن ابن ماجه، ج۱، ص ۴۴، و البدایه والنهایه، ج۳، ص ۲۶ و المستدرک، حاکم نیشابوری، ج۳، ص ۱۱۲ وتلخیص آن، تألیف ذهبی در حاشیه همان صفحه، و تاریخ طبری، ج۲، ص ۵۶، والکامل، ابن الاثیر، ج۲، ص ۵۷ و فرائد السمطین، حموینی، ج ۱ ص ۲۴۸ و الخصائص، نسائی، ص ۴۶ با سندی که تمام روات آن ثقه هستند، و تذکره الخواص، ابن جوزی، ص ۱۰۸ و دهها سند دیگر .
عباد بن عبد الله گوید: علی علیه السلام فرمود: من بنده خدا، برادر رسول خدا و صدیق اکبر هستم، پس از من جز دروغگو کسی دیگر خود را «صدیق» نخواهد خواند، من هفت سال قبل از دیگران نماز میخواندم .
محقق سنن ابن ماجه در ادامه مینویسد:
فی الزوائد:هذا إسناد صحیح . رجاله ثقات . رواه الحاکم فی المستدرک عن المنهال . وقال: صحیح على شرط الشیخین .
هیثمی این روایت را در مجمع الزوائد نقل کرده و گفته است: " سند آن صحیح و راویان آن مورد اعتماد هستند " . همچنین حاکم نیشابوری آن را نقل کرده و گفته است: " این روایت طبق شرائط مسلم و بخاری صحیح است " .
اما جواب ما اهل سنت به این بند:
ببینیم روایات صحیح السندی که شخص شیعه مدعی آن است!
۱- محقق سنن ابن ماجه(محمد ناصر الدین الألبانی) در مورد این روایت میفرماید:
باطل – و عباد بن عبد الله ضعیف، قاله الذهبى فى " التلخیص " – صحیح و ضعیف سنن ابن ماجه۱/۱۹۲
این بود نظر محقق سنن در زیر همان روایت!!! چرا آقای مدعی متن کامل نقل شده در زیر روایت را نقل نمیکنند؟
و طبق اصول جرح و تعدیل راوی و روایت، همیشه جرح بر تعدیل مقدم است..
شرح نخبه ابن حجر عسقلانی ص: ۱۳۶٫
و آلبانی محقق مشهور در کتاب"سلسله الضعیفه و الموضوعه" خود این روایت را موضوع(دروغ)میداند.
" السلسله الضعیفه والموضوعه " 10/ 651
و ابن جوزی هم آن را در کتاب الموضوعات خود نقل کرده و آن را موضوع میداند و مینویسد:
وهذا موضوع والمتهم به عباد بن عبدالله.
قال على بن المدینى کال ضعیف الحدیث.
وقال الازدی: روى أحادیث لا یتابع علیها *** الموضوعات ۱/ ۳۴۱
و علامه ذهبی رحمه الله در مورد این روایت فرمودند: هذا کذب على علی.
و ابن المدینی نیز عباد بن عبدالله را ضعیف میداند و بخاری میگوید: "فیه نظر"**
میزان اعتدال ج۲ص۳۶۸ *رقم راوی ۴۱۲۶
و ابن کثیر هم این روایت را در بدایه النهایه ج۳ص۳۶ نقل کرده و میفرماید:
حدثنا عبیدالله بن موسى حدثنا العلاء بن المنهال بن عمرو عن عباد بن عبد الله سمعت علیا یقول: أنا عبد الله وأخو رسوله وأنا الصدیق الاکبر…………… وهکذا رواه ابن ماجه عن محمد بن إسماعیل الرازی عن عبیدالله بن موسى الفهمی – وهو شیعی من رجال الصحیح – عن العلاء بن صالح الازدی الکوفی – وثقوه، ولکن قال أبو حاتم: کان من عتق الشیعه – وقال علی بن المدینی روى أحادیث مناکیر والمنهال بن عمرو ثقه.
وأما شیخه عباد بن عبد الله – وهو الاسدی الکوفی – فقد قال فیه علی بن المدینی هو ضعیف الحدیث، وقال البخاری فیه نظر.
وذکره ابن حبان فی الثقات، وهذا الحدیث منکر بکل حال، ولا یقوله علی رضی الله عنه، وکیف یمکن أن یصلی قبل الناس بسبع سنین ؟ هذا لا یتصور أصلا
والله أعلم.
و در مورد عبیدالله بن موسی:او از اهل کوفه و شیعه مذهب بود!!
قال أبو داود: کان شیعیا متحرقا.
وروى المیمونى، عن أحمد: کان عبید الله صاحب تخلیط، حدث بأحادیث سوء، وأخرج تلک البلایا، وقد رأیته بمکه فما عرضت له. میزان اعتدال راوی ۵۴۰۰ ج۳ص۱۶
و در بدایه و نهایه از قول علی بن المدینی در مورد العلاء بن صالح اومده: او احادیثی منکر روایت میکند!.. زیر همین روایت ج۳ص۳۶
در المستدرک، در زیر همین روایت اومده.. تعلیق الذهبی قی التلخیص: حدیث باطل فتدبره..روایت۴۵۸۴ ج۳ص۱۲۰
حالا با این احوالی که گذشت میتوان گفت تمامی راویانش ثقه هستند و روایت صحیح است؟؟؟
۲ -گفته به جز دروغگو خودش را صدیق نمینامد؟!!!
یعنی حتی فرزندانش؟؟ حتی خود محمد صلی الله علیه وسلم؟؟ حتی فاطمه رضی الله عنها؟؟؟ حتی….؟؟
۳ -در روایت اومده:۷سال قبل از دیگران نماز میخواندم!!!
علی رضی الله عنه ۱۰ سال سن داشت که محمد صلی الله علیه وسلم مبعوث شد. آیا حضرت علی رضی الله عنه در سه سالگی نماز میخونده!
اصلا آن موقع احکام نماز موجود بوده؟؟؟ یا آن موقع حضرت علی رضی الله عنه) در خانه محمد صلی الله علیه وسلم بوده؟؟
آیا معقول است که علی رضی الله عنه ۷ سال قبل از ام المومنین خدیجه رضی الله عنها نماز خونده باشه؟؟؟
حال اینکه عفان بن مسلم از شعبه، از عمرو بن مره، از ابراهیم نقل مى کند که: نخستین کس که نماز گزارده است ابو بکر صدیق بوده است.
و عامر نقل مى کند مردى به بلال گفت: چه کسى سبقت و پیشى گرفت؟ گفت: محمد صلی الله علیه وسلم. گفت: چه کسى نماز گزارد؟ گفت: ابو بکر. الطبقات الکبرى/ ج ۳،ص:۱۴۹
آیا دیگر شکی باقی میماند؟؟ بدون شک این روایت ساخته همان دو راوی شیعه مذهب است!!
اما شبهه دوم شیعه:
۲-ابن قتیبه دینوری در کتاب المعارف مینویسد:
عن معاذه بنت عبد الله العدویه سمعت علی بن أبی طالب على منبر البصره وهو یقول أنا الصدیق الأکبر آمنت قبل ان یؤمن أبو بکر وأسلمت قبل أن یسلم أبو بکر .
المعارف – ابن قتیبه – ص ۱۶۹ و تهذیب الکمال – المزی – ج ۱۲ – ص ۱۸ – 19 و البدایه والنهایه – ابن کثیر – ج ۷ – ص ۳۷۰ و … .
معاذه دختر عبد الله گوید که از علی بن أبی طالب علیه السلام شنیدم که بر بالای منبر بصره میفرمود: من صدیق اکبر هستم، ایمان آوردم قبل از آن که ابوبکر ایمان بیاورد، اسلام آوردم قبل از آن که ابوبکر اسلام بیاورد .
و جواب این شبهه:
حدثنی أبو الخطاب، قال: حدثنی نوح بن قیس، قال: حدثنا سلیمان أبو فاطمه عن معاذه بنت عبد الله العدویه، قالت: سمعت علی بن أبی طالب على منبر رسول الله صلى الله علیه وسلم یقول: أنا الصدیق الأکبر آمنت………
نوح بن قیس:شیعه و ضعیف… میزان اعتدال ج۴ص۲۹۷
سلیمان بن عبدالله ابو فاطمه:علامه ذهبی بعد از ذکر همین روایت هم نوح و هم ابوفاطمه را مجروح دانسته و در مورد ابوفاطمه اینچنین آورده:
قال البخاری: لا یتابع علیه.
وذکره ابن عدى فی الضعفاء. میزان اعتدال ج۲ ص۲۱۲ و در تهذیب التهذیب ج۴ص۱۷۹
و ایشان یکی از آدرسهایی که دادند کتاب رجال تهذیب الکمال بوده.. ایشان بعد از نقل این روایت میفرمایند:
نوح بن قیس:
قال البخاری: لا یتابع علیه ولا یعرف إلا به، ولا یعرف سماع سلیمان من معاذه.
روى له النسائی فی " مسند علی " هذا الحدیث الواحد.
تهذیب الکمال – المزی – ج ۱۲ ص ۱۹
و جالبتر از همه قول ابن کثیر در بدایه و النهایه بعد از نقل این روایت است که ایشان میفرمایند:
و این اصلا صحیح نیست و امام بخاری گفته: چیزی که به تواتر ثابت شده اینه که علی رضی الله عنه بر منبر کوفه میفرمود:ای مردم همانا بهترین امت بعد از محمد صلی الله علیه وسلم ابوبکر و عمر هستند و………….(به صورت کامل روایت را نقد میکند.
در نظر داشته باشید که جناب مدعی اول بحث ادعا میکنند که روایات صحیح هستند!!!!
و مشخص شد که آقای مدعی به چه روایاتی متوسل میشود!!!!
شبهه بعدی شیعه!!
3 – ابن مردویه اصفهانی در مناقبش ؛ فخررازی، آلوسی، أبو حیان و جلال الدین سیوطی در تفسیرشان و نیز متقی هندی در کنز العمال، مناوی در فیض القدیر و … نقل کردهاند که پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
" الصدیقون ثلاثه: حبیب النجار مؤمن آل یاسین، وحزبیل مؤمن آل فرعون، وعلی بن أبی طالب الثالث، وهو أفضلهم .
مناقب علی بن أبی طالب (ع) وما نزل من القرآن فی علی (ع) – أبی بکر أحمد بن موسى ابن مردویه الأصفهانی – ص ۳۳۱ و الجامع الصغیر – جلال الدین السیوطی – ج ۲ – ص ۱۱۵ و کنز العمال – المتقی الهندی – ج ۱۱ – ص ۶۰۱ و فیض القدیر شرح الجامع الصغیر – المناوی – ج ۴ – ص ۳۱۳ و تفسیر الرازی – الرازی – ج ۲۷ – ص ۵۷ و تفسیر البحر المحیط – أبی حیان الأندلسی – ج ۷ – ص ۴۴۲ و تفسیر الآلوسی – الآلوسی – ج ۱۶ – ص ۱۴۵ و تاریخ مدینه دمشق – ابن عساکر – ج ۴۲ – ص ۴۳ و ج ۴۲ – ص ۳۱۳ و المناقب – الموفق الخوارزمی – ص ۳۱۰ و …
صدیقان سه نفر هستند: حبیب نجار، مؤمن آل یاسین، حزقیل مؤمن آل فرعون، و علی بن أبی طالب علیه اسلام که او برتر از آن ها است .
اگر لقب ابوبکر نیز صدیق بود، باید پیامبر اسلام متذکر میشد و به جای الصدیقون ثلاثه، میفرمود: « الصدیقون اربعه » و ابوبکر را نیز داخل آن میکرد ؛ از این رو نامگذاری ابوبکر به صدیق با حصر صدیق در آن سه نفر از سوی نبی مکرم اسلام نمیسازد .
جالب این است که جلال الدین سیوطی، مفسر و ادیب مشهور اهل سنت در کتاب الدر المنثور و نیز قندوزی حنفی در ینابیع الموده عین همین روایت را با کمی تفاوت از کتاب تاریخ بخاری این گونه نقل میکنند:
وأخرج البخاری فی تاریخه عن ابن عباس قال قال رسول الله صلى الله علیه وسلم الصدیقون ثلاثه حزقیل مؤمن آل فرعون وحبیب النجار صاحب آل یاسین وعلی بن أبی طالب .
الدر المنثور – جلال الدین السیوطی – ج ۵ – ص ۲۶۲ و ینابیع الموده لذوی القربى – القندوزی – ج ۲ – ص ۴۰۰
ولی وقتی به نسخههای مختلف تاریخ صغیر و تاریخ کبیر بخاری مراجعه میکنیم، این روایت را در آن نمییابیم . این نیز یکی دیگر از ظلمهای است که دشمنان امیر المؤمنین در حق آن حضرت مرتکب شدهاند و قصد داشتهاند که با این کار فضائل بی حد و حصر امیر المؤمنین علیه السلام را از چشم مردم دور نگهداراند ؛ غافل از این که قبل از آنها برخی از علمای خودشان این مطلب را دیده و نقل کردهاند .
و جواب به این بند از شبهات:
محقق مشهور (شیخ آلبانی)در کتاب ضعیف الجامع الصغیر بعد از نقل این روایت میفرماید:
موضوع است(دروغ است)!! ج۱ص۲۸۹ و در صحیح و ضعیف الجامع الصغیر ج ۱۷/۱۳۵… ح۷۹۸۸و۷۹۸۹
و ذهبی میگوید که این روایت از اکاذیب ساخته شیعه است و شیخ الاسلام ابن تیمیه هم میفرماید:این حدیث کذب است.. سلسله الضعیفه آلبانی ( ۱ / ۵۳۰ ) و همچنین در ضعیف الجامع الصغیر ۱/۲۸۹
و آقای مدعی گفته که: این نیز یکی دیگر از ظلمهای است که دشمنان …………الخ
دشمنی اهل رفض با اسلام و مسلمانان اظهر من الشمس است.. لازم به گفتن نیست ولی….
در مورد این گفته درالمنثور: "أخرج البخاری فی تاریخه عن…" و اینکه گفته ما در کتاب تاریخ صغیر و تاریخ کبیر امام بخاری جستجو کردیم ولی آن روایت را ندیدیم!
محض اطلاع این آقا باید بگم که امام بخاری کتابی به اسم تاریخ الاوسط هم دارند که گویا ایشون از آن بی خبرند!!
تصانیفه: للامام (بخاری)تصانیف کثیره ذکر منها مؤرخوه: ۱ – الجامع الصحیح. ۲ – الادب المفرد. ۳ – التاریخ الکبیر.
۴ – التاریخ الاوسط. ۵ – التاریخ الصغیر. ۶ – خلق افعال العباد۷ – الجامع الکبیر. ۸ – المسند الکبیر. ۹ – الاشربه.
و کلا ۲۱ کتاب رو نام برده!
تاریخ الصغیر امام بخاری ج ۱ ص ۱۸ ** الضعفا الصغیر البخاری ۱/۱۲ تهذیب الکمال / جمال الدین ابى الحجاج یوسف المزی / ۱/۱۵۱
که به احتمال زیاد علامه سیوطی منظورش از فی تاریخه این کتاب بوده نه تاریخ صغیر و کبیر!! و الله اعلم
البته بنده کتاب تاریخ الاوسط را در دسترس نداشتم .. اگر از دوستان کسی هست که به این کتاب دسترسی داشته باشد لطف کند و این روایت را در آن کتاب بررسی کند(هر چند کذب بودنش مشخص شد.)
شبهه بعدی اهل تشیع(کمی خنده دار است) !!
اعتراف علمای اهل سنت بر جعلی بودن این دو لقب برای ابوبکر و عمر:
از طرف دیگر بسیاری از علمای اهل سنت اعتراف کردهاند که این دو لقب، شایسته ابوبکر و عمر نیست و حدیث آن جعلی است . ابن جوزی، عالم معروف اهل سنت در کتاب الموضوعات مینویسد:
عن أبى الدرداء عن النبی صلى الله علیه وسلم قال: «رأیت لیله أسرى بى فی العرش فرایت خضراء فیها مکتوب بنور أبیض: لا إله إلا الله محمد رسول الله أبو بکر الصدیق عمر الفاروق».
أبی درداء از پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم نقل میکند که آن حضرت فرمود: در شب معراج دیدم که در عرش خداوند بر لوحی سبز با نور سفید نوشته شده بود « خدایی جز خدای یکتا نیست، محمد صلی الله علیه وآله وسلم رسول او است، ابوبکر صدیق و عمر فاروق است.»
بعد در نقد روایت مینویسد:
هذا حدیث لا یصحّ، والمتّهم به عمر بن إسماعیل قال یحیى: لیس بشئ کذّاب، دجال، سوء، خبیث، وقال النسائی والدارقطنی: متروک الحدیث .
الموضوعات، ابن جوزی، ج۱، ص ۳۲۷ .
این حدیث صحیح نیست و کسی که به آن متهم است عمر بن اسماعیل است . یحیی بن معین در باره او گفته است: سخن او ارزش ندارد، دروغگو است، آدمی بد و خبیث است . نسائی و دارقطنی گفتهاند: حدیث او متروک است .
و در جای دیگر می نویسد:
هذا باطل موضوع وعلى بن جمیل کان یضع الحدیث … .
الموضوعات، ابن جوزی، ج۱، ص ۳۳۶ .
این روایت باطل و ساختگی است و علی بن جمیل حدیث جعل می کرده است
و در جای سوم میگوید:
هذا حدیث لا یصح عن رسول الله صلى الله علیه وسلم . وأبو بکر الصوفى ومحمد بن مجیب کذابان، قاله یحیى بن معین .
الموضوعات، ج۱، ص۳۳۷ .
این حدیث از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم صحیح نیست ؛ زیرا ابوبکر صوفی و محمد بن مجیب هر دو دروغگو هستند، این سخن را یحیی بن معین گفته است .
هیثمی نیز بعد از نقل روایت می نویسد:
رواه الطبرانی وفیه على بن جمیل الرقى وهو ضعیف .
مجمع الزوائد، الهیثمی، ج۹، ص۵۸ .
این روایت را طبرانی نقل کرده و در سند آن علی بن جمیل رقی است و او ضعیف است .
و متقی هندی بعد از نقل آن میگوید:
وفیه محمد بن عامر کذّاب
کنز العمال، ج۱۳، ص۲۳۶ .
ابن عساکر آن را نقل کرده و در سند آن محمد بن عامر، دروغگو است .
ابن حبان بعد از نقل دو روایت در این باره، مینویسد:
وهذان خبران باطلان موضوعان لا شکّ فیه، وله مثل هذا، أشیاء کثیره یطول الکتاب بذکرها .
کتاب المجروحین،ج ج۲، ص۱۱۶٫
شکی نیست که این دو روایت باطل و ساختگی است . روایات بسیاری همانند آن وجود دارد که با ذکر همه آنها کتاب ما طولانی خواهد شد .
ابن حجر عسقلانی و شمس الدین ذهبی نیز بعد نقل روایت میگویند:
هذا باطل، والمتهم به حسین .
میزان الاعتدال، ذهبی، ج۱، ص۵۴۰ و لسان المیزان، ابن حجر، ج۲، ص۲۹۵ .
این روایت باطل است و متهم به آن حسین است .
و ابن کثیر دمشقی سلفی نیز در این باره میگوید:
فإنّه حدیث ضعیف فی إسناده من تکلم فیه ولا یخلو من نکاره، والله أعلم .
البدایه والنهایه، ج۷، ص۲۳۰ .
این حدیث ضعیفی است و در سند آن کسی است که در باره او سخنها گفته شده و سخن او از منکرات خالی نیست .
و جواب ما به این شبهه بچه گانه!!!
ایشون یک روایت را نقل کرده و به طرق مختلف رد علمای ما را بر آن حدیث عنوان کرده و نتیجه گرفته که این اعترافات بر این منظور است که علما معتقد بودند که ابوبکر، صدیق نیست و عمر، فاروق نیست!!!!
اما پاسخ ما به این شبهه:
تا به حال از این خنده دارتر جکی نشنیده بودم!! بی نهایت دلیل محکمی بود!!!
۱-آقای مثلا استاد!!! تا به امروز نفهمیده بودی که اهل سنت اهل غلو نیستند!! نفهمیده بودی که ما اگر چیزی غیر قابل درک و مخالف قرآن گفته بشه و راویانش هم مجروح باشند. قبول نمیکنیم!
۲- منظور علما از رد کردن روایت رد کردن صدیق بودن ابوبکر یا فاروق بودن عمر نبوده!
۳-آقای مدعی در آخر ترجمه روایت کلمه"است" را از خود اضافه کردند!
۴-دلیل موضوع بودن روایت هم این است که ما متفقیم که بر عرش فقط لا اله الاالله و محمد رسول الله نوشته شده و بس… و روایت مذکور نیز راویانش اکثرا متهم به کذب هستند!
۵-و روایتی به شکل زیر هم آمده که بر روی عرش …..
مکتوب لا إله إلا الله محمد رسول الله أبو بکر الصدیق عمر الفاروق عثمان الشهید علی الرضی
که این روایت هم موضوع خوانده شده و راویش محمد بن عامر بوده که او کذاب است!
کنز العمال ج۱۳ص۲۱۳ و ابن عساکر (۳۹/۲۹۷)
۷- نخستین کس (از مردان بعد از نبی صلی الله علیه وسلم)که نماز گزارده است ابو بکر صدیق بوده است.
و مردى به بلال گفت: چه کسى سبقت و پیشى گرفت؟ گفت: محمد صلی الله علیه وسلم, گفت: چه کسى نماز گزارد؟
گفت: ابو بکر.
آن مرد گفت: مقصودم در مورد سوارکارى است، بلال گفت: مقصود من در کار خیر بود. الطبقات الکبرى/ ج ۳،ص:۱۴۹
۸-میپرسم:اگر شخص جاعلی روایت دروغینی را به حضرت علی(رض)نسبت دهد.و علما با عالم بودن بر موضوع بودنش روایت را جعلی بنامند.. آیا میتوان بر این اساس ذمی بر حضرت علی(رض)ثابت کرد؟ آن هم در صورتی که راویان روایت، کذاب و جعال باشند؟
۹-از این دست روایات موضوع در مناقب علی(رض)هم روایت شده.ابن جوزی(رح)در کتابش(الموضوعات)
حدود۱۰روایت را به عنوان مثال ذکر کرده!! و این روایات ساخته جاعلین جرحی بر شخصی ثابت نمیکند.
به عنوان مثال این روایت را ببینید:
( أوحى إلىَّ فى علىًّ ثلاث: أنه سید المسلمین و إمام المتقین وقائد الغر المحجلین ) رواه الحاکم فی المستدرک ج۳ص۱۳۸٫ ( موضوع ) وقال الذهبی: أحسبه موضوعاً من بعض الشیعه الغلاه وإنما هذه صفات رسول الله صلى الله علیه وسلم لا صفات على بن أبى طالب.جامع الاحادیث القدسیه ص۵۹
آیا ما میتوانیم طبق این روایت بگوییم علی رضی الله عنه امام المتقین نیست و ذهبی و حاکم هم میگویند که این صفت برای حضرت علی رضی الله عنه ثابت نیست و دروغ است؟؟
شبهه بعدی شیعه:
نخستین بار اهل کتاب عمر را فاروق نامیدند:
محمد بن سعد در الطبقات الکبری، ابن عساکر در تاریخ مدینه دمشق، ابن اثیر در اسد الغابه و محمد بن جریر طبری در تاریخش مینویسند:
قال بن شهاب بلغنا أن أهل الکتاب کانوا أول من قال لعمر الفاروق وکان المسلمون یأثرون ذلک من قولهم ولم یبلغنا أن رسول الله صلى الله علیه وسلم ذکر من ذلک شیئا .
الطبقات الکبرى – محمد بن سعد – ج ۳ – ص ۲۷۰ و تاریخ مدینه دمشق – ابن عساکر – ج ۴۴ – ص ۵۱ و تاریخ الطبری – الطبری – ج ۳ – ص ۲۶۷ و أسد الغابه – ابن الأثیر – ج ۴ – ص ۵۷ .
ابن شهاب گوید: این گونه به ما رسیده است که اهل کتاب نخستین کسانی بودند که به عمر لقب فاروق دادند و مسلمانان از سخن آنها متأثر شدند و این لقب را در باره عمر استعمال کردند و از پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم هیچ مطلبی در این باره به ما نرسیده است .
و نیز ابن کثیر دمشقی سلفی در ترجمه عمر بن الخطاب در کتاب معتبر البدایه والنهایه مینویسد:
عمر بن الخطاب بن نفیل بن عبد العزى … أبو حفص العدوی، الملقب بالفاروق قیل لقبه بذلک أهل الکتاب
البدایه والنهایه – ابن کثیر – ج ۷ – ص ۱۵۰ .
عمر بن الخطاب … ملقب به فاروق، گویند که اهل کتاب این لقب را به عمر دادند .
در نتیجه، لقب «صدیق» مخصوص امیر المؤمنین است و هر آنچه اهل سنت از زبان پیامبر اسلام در باره ابوبکر نقل کردهاند، ساخته و پرداخته دیگران است ؛ همان طور که لقب «فاروق» نیز از آنِ امیر المؤمنین بوده و اهل کتاب آن را به خلیفه دوم هدیه کردهاند.
پاسخ ما اهل سنت به این شبهه:
ابن شهاب از تابعین است نه از صحابه و در عهد او احادیث به صورت کتاب در نیامده بود و حق داشت که حدیث مشهور در این باره را نشنیده باشد!
و من کتاب طبری و طبقات الکبری و اسد الغابه و تاریخ دمشق رو دیدم و در هر چهار کتاب یا قبل از این قول یا بعد از آن روایتی را نقل کردند که ثابت میکند این گفته ابن شهاب از سر نا آگاهی از حدیث بوده و هر چهار مورخ. دو راویت متفاوت با راویان متفاوت برای رد قول ابن شهاب ذکر کرده اند
مثلا ابن سعد بعد از نظر ابن شهاب و ابن اثیر و ابن عساکر قبل از آن آورده اند که..
قال رسول الله، صلى الله علیه وسلم، إن الله جعل الحق على لسان عمر وقلبه وهو الفاروق به بین الحق والباطل.
محمد صلی الله علیه وسلم فرمود: خداوند حق را بر زبان و دل عمر نهاده است و او فاروق است، و خداوند به وسیله او میان حق و باطل را فرق گذارده است.
طبقات الکبری ابن سعد ج۳ص۲۷۰ اسد الغابه ج۲ص۳۱۸ تاریخ دمشق ج۴۴ص۵۱
و این روایت: ابوعمرو قال، قلت لعائشه من سمى عمر الفاروق قالت: النبی، علیه السلام.
واقدى از ابو حزره یعقوب بن مجاهد، از محمد بن ابراهیم، از ابو عمرو ذکوان نقل مى کند که مى گفته است به عایشه گفتم: چه کسى به عمر لقب فاروق را داده است؟ گفت: پیامبر صلی الله علیه وسلم.
تاریخ طبری ج۳ص۲۶۷ طبقات الکبری ابن سعدج۳ص۲۷۱ اسد الغابه ج۲ص۳۱۸ تاریخ دمشق ج۴۴ص۵۰
این بود حقیقت لقب حضرت فاروق اعظم رضی الله تعالی عنه و هر چهار مورخ قول او را ترک کرده اند!
و در نتیجه گفته های و نتیجه گیری مدعی اراجیفی بیش نیست!
و آخرین شبهه شیعیان :…
این روایت است:
سمعت النبی صلى الله علیه وسلم یقول لعلى بن أبى طالب رضى الله عنه: " أنت أول من آمن بى، وأنت أول من یصافحنی یوم القیامه، وأنت الصدیق الاکبر، وأنت الفاروق تفرق بین الحق والباطل، وأنت یعسوب المؤمنین، والمال
یعسوب الکافرین ".
محمد صلی الله علیه وسلم گفته: ای علی تو اولین شخصی هستی که ایمان آوردی و اولین شخصی که در روز قیامت با من مصاحفه میکنی و تو صدیق اکبر و تو فاروق،جداکننده حق از باطلی …………
اما پاسخ ما:
این روایت هم از جعلیات است..
در این روایت عمر بن سعد البصری وجود داره که اون هم مجروح و ضعیفه. و قال هیثمی فی ج۹ص۱۰۲
و همین روایت در کتاب الموضوعات /ابن جوزی /نقل شده و ابن جوزی میفرمایند:
هذا حدیث موضوع
و تمام طرق این روایت رو نقل میکنه و با استناد به علم رجال شناسی علت موضوع بودن آن را نیز ذکر میکند که مراجعه بفرمایید به الموضوعات ج۱ص۳۴۴و۳۴۵ و ذهبی هم با او موافق است: تلخیص کتاب الموضوعات/الذهبی/ ج:۱ ص:۱۱۴
روایت صحیح رو کنید ای مدعیاااااااااااااااااااان!!!!
مشکل شیعه این است که میاد میگرده هر چی روایت که به زعم خودش به نفعشه از کتاب ما نقل میکنه..و هیچ اهمیتی به کذب و دروغ بودنش هم نمیده.. و جالب اینکه اکثر این روایات کذب هم ساخته راوی شیعه مذهبه!!
مثلا همین روایت آخر که به دروغ از سلمان فارسی رضى الله عنه نقل شده (که نقدش گذشت)
دو روایت دیگر هم هست که یکی به دروغ از علی رضى الله عنه و یکی از ابن عباس رضى الله عنه نقل شده (که این دو روایت تفاوت جزیی هم دارند)
طریق اول ساخته"عباد بن یعقوب"هستش.. که
قال ابن حبان: کان یروى عن المشاهیر المناکیر وکان "غالیا فی التشیع" و ذهبی:و عباد "رافضی"
طریق دومش: فالمتهم به عبدالله بن داهر فإنه کان "غالیا فی الرفض" قال یحیى بن معین: لیس بشئ، ما یکتب عنه إنسان فیه خبر.
و قال الذهبی:عبد الله ابن داهر من غلاه القوم وضعفائهم
هر دو شیعه بودند!!!!!!! و رجوع کنید به الموضوعات ج۱ص۳۴۴و۳۴۵ :تلخیص کتاب الموضوعات/الذهبی/ ج:۱ ص:۱۱۴
التماس دعا
"ای آیت حق بی خبران را خبری کن"