انتقاد سوم مخالفان: قانون دو زن گیری کاری خلاف فطرت است، زنان بشدت از آن متنفرند حتی که دختر حضرت پیامبر،فاطمه رضی الله عنه، نیز با آن مخالف بود! حتی خود پیامبر صلی الله علیه و سلم از علی رضی الله عنه خواست اگر زن دوم میگرد، فاطمه را طلاق دهد پس این قانون خلاف فطرت است .
پاسخ ما:
این درست است که زن اول ازدواج دوباره شوهرش را دوست نمیدارد، اما مورد پسند نبودن چیزی دلیل بر درست نبون آن نیست، این سرگردانی بین منفعت شخصی و مصالحه اجتماعی است.
بطور مثال، هیچ مادری دوست ندارد که اقوام مغول و تاتار بر سرزمینش حمله کنند و جنایات تاریخی را تکرار نمایند و هر مادری دوست میدارد که مردان وطنش برای دفاع از وطن بجنگند، اما همین کار را برای پسر خودش دوست نمیدارد! و اگر بتواند او را به جایی میفرستد که جنگ نباشد،¬ پس این نه به این معنی است که دفاع از وطن، کاری خلاف فطرت است، آن مادر فقط بین مصلحت شخصی و مصلحت اجتماعی خود سرگردان است،
به همین ترتیب هیچ انسان سالمی نیست که از شوهریابی و صاحب خانه و زندگی و فرزند شدن دختران مجرد و بیوه زنان، شاد نشود اما زن اول این شادی را به قیمت دو زنه شدن شوهرش نمیخواهد و ای کاش راه بهتری میبود! برای دفاع از وطن باید خون داد، راه دیگری نیست، برای خاتمه دادن به بی شوهری زنان باید بعضی از زنان دیگر هوو را بپذیرند!
پس دو زن گیری خلاف فطرت نیست، زیرا خلاف فطرت کاری را گویند که نتیجه آن خوشایند اکثریت نباشد و این بر این قانون مصداق ندارد.
اگر بگوید پیامبر چرا این قانون را با این نتایج به گفته ما مفید دوست نمیداشت؟ میگویم سوال اشتباست، این درست که ایشان حضرت علی را از آوردن هوو برای فاطمه منع کرد،اما ایشان مخالف تعدد علی نبود.
اول بطور خلاصه عکس العمل رسول الله ر ا شرح میدهم بعد میبنیم که در این رفتار ایشان چه درسهای نهفته است خلاصه داستان این است:
خانواده ابوجهل در کوشش برای رسیدن به مقام و ریاست از دست داده خود، به حضرت علی گفتند به تو دختر میدهیم و علی جوان راضی و خوشحال شد. و قبول کرد.
فاطمه رضی الله عنها آمد پیش پدرش و گفت مردم میگویند تو برای دخترانت خشمیگین نمیشوی، علی میخواهد با دختر ابوجهل عروسی کند!
پیامبر به مسجد آمد و فرمود علی میخواهد با دختر ابوجهل عروسی کند من حلال خدا را حرام نمیکنم اما دختر پیامبر خدا با دختر دشمن خدا در یک خانه جمع نمیشوند.
پس علت مخالفت پیامبر با ازدواج علی، این نبود که چرا علی از قانون ازدواج دوم استفاده میکند؟ سبب این بود که مرد حالا حق ندارد با هرکسی که دلش خواست عروسی کند باید شئونات زن خود را هم در نظر بگیرد
پس زن میتواند در صورتی همسر دوم شوهرش را نپسندید از شوهرش تقاضای طلاق کند!( و این را هم فراموش نکنید که علی مثل پسر پیامبر بود و پدر در کار عروسی پسر دخالت میکند یعنی فقط به فاطمه مربوط نبود )
پس ازدواج دوم هیچ ظلمی به زن اول نیست، زیرا او راه حل و راه چاره دارد و این طلاق دادن و طلاق گرفتن در تمام دنیا رواج دارد. و کسی نمیگوید بد است!
همه جای دنیا، میلونها مرد، زنان خود را رها میکنند و با زن دیگری عروسی میکنند، این را هیچکس بد نمیداند، بلکه اگر ما قانونی درست کنیم که مرد حق ندارد زنش را طلاق دهد ( مثل قانون واتیکان) و اگر داد حق ندارد با زن دیگری عروسی کند ! تمام دنیا در مخالفت به پا میخیزد که فسخ قرارداد ازدواج (حق طلاق) یک حق مسلم و حق اولیه و پایه ای و اساسی انسانهاست.
حالا اسلام راه حل بهتری دارد میگوید به زن اول:
یا طلاق بگیر (مثل همه دنیا) یا این راه حل هم در اسلام هست که زن دوم را قبول کن و به زندگی ادامه بده.
و زن وضع خود را سبک و سنگین میکند، اگر در مقام دختر پیامبر و پادشاه عربستان بود به شوهرش میگوید یا من و یا زن دوم!
و اگر در مقام پایین تری بود میسازد.
شاه ایران، ثریا را دوست میداشت اما به دلایلی خواست زن دوم بگیرد! قانون غرب عروسی با دو زن را یکجا و یک زمان، اجازه نمیدهد و شاه هم غرب زده بود پس مجبور شد ثریا را رها کند و فرح را بگیرد! کسی هم نگفت شاه کارش بد بود او محبوب غرب بود و هست،
و کسی گریه های ثریا را ندید کسی آتش حسد ثریا را ؛آن هنگام که زن جدید شاه را در سفرها همرایش میدید؛ ندید
ثریا نتوانست بهتر از شاه پیدا کند و تا پایان عمر تنها و با دل خونین باقی ماند و قانون بیرحمانه غرب به او اجازه نداد نصف شاه را داشته باشد (والله نصف هم نیست چون هر زن زندگی خود را دارد خب حالا نصف …. کاچی به از هیچی)
اما فاطمه در صورت جدایی از علی رضی الله عنه صف بزرگی از بهترین خواستگاران را در بیرون خانه خود میدید.
من نمیدانم این مدافعان حقوق زنان ؟!! چرا این چیزها را اصلا نمیبنند آیا کورند؟
انتقاد چهارم از قانون تعدد:
با وجود اینهمه مردان مجرد چرا باید اصلا مردی دو زنه شود. آیا بهتر نیست هزینه عروسی دوم را بدهد به جوان مجردی تا او عروسی کند؟
پاسخ ما:
ما هم همین را میگوییم، با وجود بودن این همه مردان مجرد زنان چرا باید بروند زن دوم شوند؟ میگویید مرد مجرد پول ندارد عروسی کند، شما به او پول بدهید تا عروسی کند!!
پاسخ ما این است که این بهانه است، این در خواستی بیجاست، من که نتوانم چلوکباب بخورم، نان خالی میخورم، نه اینکه اعتصاب غذا کنم و بگوییم یا چلو کباب یا هیچی!
خطابم به زن و مرد است ای خانم محترم عوض آنکه زن دوم بشوی، خب برو زن یک آدم مجرد شو، و به نان خالی بساز، و به یک اتاق در خانه پدر شوهر بساز
آهای ای جوان مجرد محترم، عوض آنکه در سالن عروسی کنی و دنبال خانه مستقل باشی، یک مراسم بسیارساده برگزار کن و زن را ببر به خانه پدرت و در یک اتاق زندگی را شروع کن.
اینکه با جیب خالی پز عالی میدهید، این دیگر گناه خودتان است،
پس اینها همه بهانه های واهی است!
کسی که زن دوم میگیرد حق جوان مجرد را نمیخورد دنیا پر است از زنانی که حاضر نیستند زن دوم شوند و منتظر مرد مجردی هستند که بیایید آنها را به خانه بخت ببرد.
و مرد دو زنه فقط تعداد این چشم انتظاران را کم میکند
اما اینکه این پول را بده من عروسی کنم این سخنی عجیب.انتظاری بیجاست، هر انسانی مطابق حیثیت خود خانه میخرد و ماشین میخرد و زن میگیرد تنها حق دیگران بر او این است که زکات مال خود را بدهد!
و این بهانه است که چرا به جای عروسی دوم، پولش را به بی پولی نمیدهی؟ در هیج جای دیگر، در هیچ ولخرجی دیگری این تقاضا را نمیکنید، فقط هنگامیکه صحبت زن دوم است، مخالفان حرفهای فیلسوفانه میگویند.
من میپرسم با این پولهای که این روزها خانواده ها خرج عروسی های مجلل میکنند، آیا نمیشود صد عروسی اسلامی برگزار کرد؟ اینجا چرا کسی بیادش نمی آید که عوض این ولخرجی ها یک مرد و زن دیگر را داماد کنند؟