شبهه روافض :
در پاسخ باید گفت : بلی ،متأسفانه همین فتوحاتی که این همه اهل سنت به آن بها می دهند و مباهات می کنند، یکی از بدعت های است که ایشان وارد دین مبین اسلام کرد و دینی را که خداوند دین رحمت، عطوفت، دوستی و مهربانی، و پیامبرش را رحمت اللعالمین معرفی می کند ، عمر بن الخطاب این دین را دین شمشیر و سر نیزه، معرفی کرد.
به جرأت می توان گفت که همین فتوحات، یکی از موانعی بود که سرعت پیشرفت اسلام را در سراسر جهان گرفت؛ زیرا جناب عمر بن الخطاب و فرماندهان او در این جنگها جنایاتی را مرتکب شدند که مردم را از دین اسلام منزجر و متنفر کرد . عمر تنها کاری که کرد سر زمینهای مردم را فتح کرد ؛ اما قلوب مردم را از دین اسلام منزجر کرد. و هنوز که هنوز است، غیر مسلمان، دین مبین اسلام را دین شمشیر و مسلمان را خونریز و خونخوار می شناسند.
بدون شک تمامی جنگهای رسول خدا با مشرکان، یهودیان و … به این دلیل بوده است که آنها یا به محدودۀ اسلام تجاوز کرده بودند و یا عهد و پیمانی را که میان رسول خدا و آن ها بسته شده بود ، نقض می کردند .
به عبارت دیگر: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم برای مسلمان کردن دیگران هیچ گاه با آن ها نجنگید و خون کسی را نریخت. هیچگاه پیامبر اسلام شروع کنندۀ جنگ نبوده است اما عمر بن الخطاب چه کرد ؟
الف: جنگ ذات العیون :
در جنگ فتح الانبار، خالد بن ولید، از فرماندهان عمر بن الخطاب به تیر اندازان خود دستور داد که چشمان مردم را هدف بگیرند و آنان در آن روز هزار نفر را کور کردند ؛ تا حدی که این جنگ به جنگ «ذات العیون» معروف گشت.
ابن اثیر در الکامل مینویسد :
وقتی که شهر انبار فتح شد، خالد مأمور سر و سامان دادن به آن شهر شد ( این شهر از آن جهت انبار نامیده میشد که محل ذخیره مواد غذائی بود ) ولی پیشاپیش لشکریان ولی شخصی بود به نام اقرع بن حابس که به مجرد رسیدن به شهر، اطراف آن را محاصره کرد و آتش جنگ را شعلهور ساخت. او مردی کم صبر بود، تیر اندازان را جلوی لشکر گذاشت و دستور داد تا چشمهای مردم را هدف بگیرند و خود او نیز اولین تیر را رها کرد و آنان به دنبال او چشمها را مورد هدف قرار دادند که حدود هزار چشم هدف تیر قرار گرفت . از این رو ، این واقع «ذات العیون » نام گرفت.
پاسخ اهل سنت:
ببینیم شیعه کجا دروغ گفته
اول بگویم از کجا میدانستم که دروغ گفته؟!
ملی گراها ، در تاریخ گشتند و تمام بی رحمی اسلام بخیال خودشان را ردیف و ذکر کردند و این در میانشان نبود زیرا ناسیونالیست ها عاقل تر از شیعه هستند و میدانند دروغگو آخر رسوا میشود !
ما کاملآ به روش شیعه در ایجاد شبهه آگاهیم، آنها متن اصلی را نصفه مینویسند یا غلط معنی میکنند اما باز برای اطمینان به اولین آدرسی که داد رجوع کردیم :
در متن اصلی دیدیم حادثه در میدان جنگ بود که چشم دشمن را هدف قرار میدادند (چون دشمنان زره پوشیده بودند )
جمله را بخوانی میبینی, بعدش نوشته کفار درخواست صلح کردند پس اسیر نبودند و در حالت جنگ چشم هایشان هدف قرار گرفت پس شیعه دروغ میگوید بینید نوشته شیعه را:
«ذکر فتح الأنبار ثم سار خالد على تعبیته إلى الأنبار ، وأنما سمی الأنبار لأن أهراء الطعام کانت بها أنابیر ، وعلى مقدمته الأقرع بن حابس . فلما بلغها أطاف بها ، وأنشب القتال ، وکان قلیل الصبر عنه وتقدم إلى رماله أن یقصدوا عیونهم فرموا رشقا واحدا ، ثم تابعوا فأصابوا ألف عین ، فسمیت تلک الوقعه ذات العیون . »
وقتی که شهر انبار فتح شد ، خالد مأمور سر و سامان دادن به آن شهر شد ( این شهر از آن جهت انبار نامیده میشد که محل ذخیره مواد غذائی بود ) ولی پیشاپیش لشکریان شخصی بود به نام اقرع بن حابس که مجرد رسیدن به شهر، اطراف آن را محاصره کرد و آتش جنگ را شعلهور ساخت . او مردی کم صبر بود، تیر اندازان را جلوی لشکر گذاشت و دستور داد تا چشمهای مردم را هدف بگیرند و خود او نیز اولین تیر را رها کرد و آنان به دنبال او چشمها را مورد هدف قرار دادند که حدود هزار چشم هدف تیر قرار گرفت. از این رو، این واقع «ذات العیون » نام گرفت .
الکامل فی التاریخ ، ابن الأثیر ، ج ۲ ، ص ۳۹۴ .
و حالا ببینید نوشته کتاب را «ذکر فتح الأنبار»
«ثم سار خالد على تعبیته التی خرج فیها من الحیره إلى الأنبار، وإنما سمی الأنبار لأن أهراء الطعام کانت بها أنابیر، وعلى مقدمته الأقرع بن حابس. فلما بلغها أطاف بها وأنشب القتال، وکان قلیل الصبر عنه، وتقدم إلى رماته وأوصاهم أن یقصدوا عیونهم فرموا رشقاً واحداً ثم تابعوا فأصابوا ألف عین، فسمیت تلک الوقعه ذات العیون. وکان على من بها من الجند شیرزاد صاحب ساباط، فلما رأى ذلک أرسل یطلب الصلح على أمر لم یرضه خالد، فرد رسله ونحر من إبل العسکر کل ضعیف وألقاه فی خندقهم، ثم عبره، فاجتمع المسلمون والکفار فی الخندق،…….»
ماجرای فتح شهر انبار
(پس از ان (پس از فتح حیره) خالد از راهی که حیره را به شهر انبار وصل میکرد بسوی انبار حرکت کرد ( این شهر از آن جهت انبار نامیده میشد که محل ذخیره مواد غذائی بود ) ولی پیشاپیش لشکریان ولی شخصی بود به نام اقرع بن جابس که مجرد رسیدن به شهر ، اطراف آن را محاصره کرد و آتش جنگ را شعلهور ساخت . او بیصبرانه در پی فتح شهر انبار بود، تیر اندازان را جلوی لشکر گذاشت و دستور داد تا چشمهای مردم را هدف بگیرند و خود او نیز اولین تیر را رها کرد وسربازانش به دنبال او، چشمها را مورد هدف قرار دادند که حدود هزار چشم هدف تیر قرار گرفت . از این رو ، این واقع «ذات العیون » نام گرفت .
و در سپاه شیرزاد ، جناب کلانتر سابات نیز بود او که این را دید( که چشم ها هدف قرار میگیرد ) پس نماینده ای برای صلح فرستاد که خالد شرایطش را قبول نکرد و نماینده را برگرداند و سپس خالد دستور داد که شترهای ضعیف را بکشند و در خندق بیاندازند تا خندق پر شد سپس ازلشکرخالد داخل خندق شد و لشکر کفر و اسلام در خندق به جنگ پرداختند ……)
همانطور که دیدید شیعه داستان را اینطور ترجمه کرده که شهر فتح شده بود و پس از فتح شهر مسلمانها هزار چشم را هدف قرار دادند!!!!!
در حالیکه این در میدان جنگ بود و و در میدان جنگ ،تک تیراندازان حق هر کاری را دارند ،خصوصا اگر دشمن سر تا پا زره پوشیده باشد !!
این است شیعه!! که بی شرمانه متون را عوض میکند تا اسلام را بد معرفی کند و مجوسی ها را خوب!
این است آیت الله قزوینی!
این است حوزه علمیه قم و نجف !
حرف دیگر ما این است که خواننده خود قضاوت کند و ببیند علمای شیعه چگونه دروغ و تحریف متون را مذهب خود قرار داده اند
حالا دنباله حرفهای رافضی را بخوانید:
میگوید :
ب : جنگ طالقان :
در این جنگ ، فرماندهان به ظاهر مسلمان، چنان جنایتی را مرتکب شدند که در طول تاریخ سابقه نداشته است ؛ حتی چنگیز و اسکندر هم چنین جنایاتی را مرتکب نشدهاند .
ابن اثیر در الکامل مینویسد :
الکامل فی التاریخ ، ابن الأثیر ، ج ۴ ، ص ۵۴۵ .
قتیبه از فرماندهان نظامی به نیشابور و شهرهای دیگر نامه نوشت که به لشکر او بپیوندند و آنان قبل از رسیدن او به طالقان به او پیوستند . نیزک ( یک از غلامهای حاکم طالقان ) اقدام به خلع قدرت حاکم کرده بود. وقتی که قتیبه به آنجا رسید با مردم درگیر شد و حمام خون به راه انداخت و انبوهی از مردم را به قتل رساند و صفی از مردم را به طول چهار فرسخ به دار آویخت .
چهل فرسخ مردم را را به صف کردند و همۀ آنها را اعدام کردند !!! جل الخالق ! عجب جنایتی !! حالا خودتان ماشین حساب به دست بگیرید و حساب کنید که چند نفر در این روز کشته شده است ؟
هر فرسخی تقریبا ۶ کیلومتر ، هر کیلومتری ، هزار متر . اگر در هر متر دو نفر ایستاده باشند ، چند نفر کشته شده است ؟
ج : جنگ گرگان :
در این جنگ هم جنایت عظیمی اتفاق افتاد . غیر مسلمان ، از فرمانده به ظاهر مسلمان درخواست کردند که ما درهای شهر را بر روی شما میگشاییم ، به شرطی که حتی یک نفر از ما کشته نشود ؛ اما لشکریان خلیفه چه کردند ؟ بلی ، همه را کشتند جز یک نفر و گفتند که ما گفته بودیم که یک نفر از شما را نمیکشیم .!!!
ابن اثیر در الکامل میگوید :
الکامل فی التاریخ ، ابن الأثیر ، ج ۳ ، ص ۱۱۰ .
به گرگان وارد شدند و با گرفتن ۲۰۰ هزار دینار با آنان مصالحه کردند . سپس به اطرافه طمیسه که شهری در کنار ساحل دریا و بعد از گرگان واقع و جزو مازندران بود ، رفتند . با مردم آنجا جنگ کردند . نماز خوف که حذیفه که کیفیت خواندن آن را میدانست خوانده شد و با آنان نیز به مقابله برخواستند و سعید با شمشیر بر سر مردم کوبید که از زیر بغل او درآمد و آنان را محاصره کردند . آنان درخواست امان کردند که به آنان این امان دده شد تا کسی از آنان را نکشند و لذا قلعه را باز کردند؛ ولی آنان همه را کشتند به جز یک مرد . سپس آنچه که در قلعه بود تصرف کردند .
جل الخالق !!! آنها از فرمانده دین عطوفت و مهربانی ، امان خواسته بودند ، با چه مجوزی به آنها امان دروغ داده شد ؟ با چه مجوزی عهد خود را شکستند ؟ ، با چه مجوزی همۀ آنها را کشتید ؟ اگر واقعاً مستحق قتل عام بودند، با چه مجوزی آن یک نفر را باقی گذاشته شد ؟ !
آیا در زمان پیامبر چنین جنایتی سابقه داشته است ؟ پیامبر اسلام از بدترین دشمنان خود خود گذشت و آن روز که بر آنها مسلط شد همه را را آزاد کرد ؛ اما مسلمانان چه کردند ؟!
آیا به چنین فتوحاتی می توان مباهات کرد ؟ معاذ الله !
د : جنگ فلسطین :
در این جنگ ، بازهم جنایت عظیم دیگری اتفاق افتاد که حقیقتاً از کافر زندیق هم سر نمیزند؛ چه رسد به کسی که خود را خلیفۀ خدا در روی زمین میداند .
ابن اثیر در الکامل نقل میکند :
مروان ، رماحس بن عبد العزی الکنانیس را بر فلسطین گماشت و او بر ثابت پیروز گشت و بعد از دو ماه در حالی که به زنجیر بسته شده بود ، او را نزد مروان فرستاد ، دستها و پاهای او و سه فرزندش را قطع کرد و به دمشق فرستاد . در شهر دمشق آنان را در ورودی مسجد قرار دادند .
در کجای قرآن گفته شده است که باید دست و پای مردم را قطع کرد ؟! مگر نه این است که مثله کردن دشمن حرام است ؟!
هـ : تمام مردم شهر را کشتند :
ابن کثیر در البدایه و النهایه نقل میکند :
آنگاه عبد الله و اصحابش را محکم بست و همه یک صدا تکبیر گفتند. آنان را به طرف شهر بردند. سپس اعراب از ناحیۀ دیگر شهر تکبیر گفتند و مردم شهر در حیرت ماندند و راه فرار را از دهای که به طرف دجله بود در پیش گرفتند و با ایاد و نمر و تغلب برخورد کردند و آن را به شکلی فجیع کشتند. عبد الله بن معتم با یارانش از در دیگری وارد شد و همه اهل شهر را کشت و کسی از اعراب ایاد ، تغلب و نمر سالم نماند ، مگر این که اسلام آورد .
کلاه خود را قاضی قرار بدهید و قضاوت کنید که آیا چنین بیرحمیهای از مسلمانان که دینشان دین رحمت و پیامبرشان پیامبر رحمت است ، انتظار میرود ؟
حال ببنید که عمر ، پیامبر اسلام را که خداوند او را رحمت اللعالمین معرف کرده بود، چگونه به جهانیان معرفی کرده است . تعجبی ندارد که پاپ می گوید : دین اسلام را دین شمشیر است . شاید او هم این روایات را دیده باشد ؟!
سؤال ما از دوستان اهل سنت این است که : خداوند در کجای قرآن گفته است که اگر کسی اسلام را قبول نکرد ، چشمانش را کور کنید ؟! آیا چنین اعمالی در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم سابقه داشت یا از بدعتهای عمر بوده است ؟
جواب اهل سنت:
در ایراد اول شیعه نشان دادیم ، اونها چگونه متون را عوض میکنند حتما در ایرادهای بعدی نیز چنین کرده اند !
و مشت نمونه خروار است ما بارها مشت این علمای شیعه را باز کردیم و آنها را رسوا نمودیم و به امت اسلام نشان دادیم که این ها دروغ میگویند؛ با بی شرمی و در روز روشن؛دروغ میگویند
شما بقین بدانید که بقیه متون را هم تغییر داده اند…..
اما جواب بهتر اینکه!!
فرضا که عمر رضی الله عنه با زور چنین کرده آیا این کار بد است ؟
اگر بد است پس امام زمان شما بدتر میکند؟ ببینید بعضی از کارهای امام زمان را:
در روایات شیعه آمده امام زمان آنقدر آدم میکشد که مردم عادی می گویند این از آل رسول نیست! که اینقدر بی رحم است!
در روایات شیعه آمده که امام زمان دو سوم بشر را میکشد
روایات را ببینید
ابوجعفر گفته است: وقتی قائم ما ظهور کند، بسیارى از مردم خواهند گفت که این از آل محمد نیست والا رحم میکرد.
ارشاد مفید ص ۳۶۴ وبحار مجلسى ۵۲/۳۳۸
احسائى از ابوعبدالله نقل میکند که فرمود: این کار به اتمام نمیرسد مگر اینکه دوسوم مردم کشته شوند! واز او سؤال میشود که بعد از رفتن دوسوم جهان چه میماند؟ میگوید که آیا از اینکه شما یک سوم بقیه باشید خشنود نمیشوید!؟
الرجعه احسائى ص ۵۱
امام زمان مجروحان دشمن را کشته واز کسى توبه هم نمیپذیرد
الغیبه نعمانى ص ۱۵۳ وبحار مجلسى ۵۲/۳۵۳
ابوجعفر میگوید: پیامبر صلی الله علیه وسلم در میان امتش با نرمى رفتار کرده است وبا مردم به خوبى وآرامش رفتار نموده است اما قائم ما، با قتل وکشتار عمل میکند ودر کتابى که با او میباشد آمده: که از کسى توبه نپذیرد وکشتار کند و واى برکسى که با او مخالفت نماید.
الغیبه نعمانى ص ۱۵۳ وبحار مجلسى ۵۲/۳۵۳
حالا اگر کار عمر رضی الله عنه را بد میدانید کار امام زمان را چگونه توجیه میکنید ؟
تازه ما ثابت کردیم که شما دارید دروغ میگویید و با تحریف متون عمر رضی الله عنه را ظالم جلوه میدهید!
یعنی ما قبول نداریم اسلام بزور ایران را گرفته، اگر میگرفت، پس اسلام نیز بسرنوشت مغول و تاتار دچار میشد یعنی همین که تسلط ظالمان مغول و تاتار کم رنگ شد، ایرانی ها از یوغ آنها خود را نجات دادند باید با ظهور سلسله های ایرانی، اسلام نیز از ایران میرفت پس ایرانی ها بزور مسلمان نشدند تا از آن بیرون بروند و الا حالا چرا مجوسی نمیشوند ؟
والسلام