شیعه میگوید: اهل سنت با وجودیکه حدیث زیر را در کتاب مسلم دارند باز بر اساس بدعت عمر! سه طلاق در یک مجلس را سه طلاق حساب میکنند!!! «عن ابن عباس قال: کان الطلاق على عهد رسول اللّه صلى الله علیه وسلم و أبى بکر وسنتین من خلافه عمر طلاق الثلاث واحده فقال عمر بن الخطاب: إنّ الناس قد استعجلوا فى امر قد کانت لهم فیه اناه فلو امضیناه علیهم فامضاه علیهم». صحیح مسلم، کتاب الطلاق، باب طلاق الثلاث، «طلاق در زمان رسول خدا صلى الله علیه وسلم و ابوبکر و دو سال از خلافت عمر سه طلاق در یک مجلس یک طلاق به حساب مىآمد و چون عمر دید که مردم در این امر تعجیل دارند آن را امضاء کرد. یعنى عمر اجازه داد که سه طلاق در یک مجلس همان سه طلاق باشد.
چنانچه ملاحظه مىفرمائید علت امضاى عمر و حکم به غیر سنت دادن به خاطر تعجیل مردم بود. آیا تعجیل مردم مىتواند باعث تغییر حکم خدا شود؟
حالا حدیث دیگر سنی ها را ببینید: «به رسول خدا صلى الله علیه وسلم خبر دادند که مردى زنش را در یک مجلس سه طلاقه کرد. حضرت با خشم برخاست. آنگاه فرمود: آیا با کتاب خدا بازى مىشود در حالى که هنوز من در میان شما هستم!؟ تا آنجا که مردى برخاست و گفت: آیا او را نکشم؟»(2) سنن نسائى، ج ۶، ص ۱۴۲، کتاب الطلاق، باب ۶، ح ۳۳۹۸٫
قرآن به صراحت کیفیت طلاق رجعى را و اینکه سه طلاق جدا از هم باید باشد بیان کرده و حدیث نبوى مذکور در سنن نسائى -که گذشت- اشاره به همین آیات دارد، و لذا مىبینیم که هم در زمان رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم و هم در زمان ابوبکر و هم دو سال از خلافت عمر به همان دستور عمل مىشد. آیا باز هم براى کسى شبههاى مىماند که امضاى عمر بدعتى دیگر در دین بود.
پاسخ اهل سنت:
ما از علمای شیعه میپرسیم که آیا این دستور امیر المومنین عمر برای اکرام و جایزه دادن به مرد طلاق دهنده بود یا برای مجازات او؟
آیا این کار حضرت عمر برای تشویق کسانی بود که برخلاف دستور پیامبر در یک مجلس، زن خود را سه طلاقه میکردند یا برای تنبیه آنها بود تا از این کار دست بردارند؟
معلوم است که امیر المومنین عمر میخواست با این تنبیه آنها را وادار کند تا مطابق سنت رسول الله، زن خود را طلاق دهند.
پس نیت امیر المومنین این بود که مردم از راه غلط به راه درست بیایند و مطابق دستور پیامبر زندگی کنند.
پس ما حق نداریم که به ایشان طعنه بزنیم یا به نیت ایشان شک کنیم .
حالا می ماند حل این مشکل که چرا مجازات تعیین شده برخلاف دستور پیامبر بود؟
ببینید امام حق دارد که نوع تعزیر را تعیین کند خود حضرت علی برخلاف دستور رسول الله که فرموده با بوسیله آتش، کسی را مجازات نکنید ( او کما قال ) باز با این وجود کسانی را که قائل به خدایی حضرت علی شده بودند را آتش زد درحالیکه صحابه نیز با این مجازات مخالف بودند.
حضرت عمر راضی نبود که مردم در یک مجلس سه طلاق بدهند اما چون مردم دست بردار نبودند و طلاق از این نوع زیاد شد لذا برای تنبیه آنها و برای اینکه بقیه درس بگیرند این مجازات سنگین را تعیین کرد( مجازاتی که خود مردم خواستارش بودند و به خویش رحم نمیکردند!!)
و قصد او هرگز مخالفت با دستور رسول الله نبود بلکه قصد ایشان در امتداد امر پیامبر خدا و وادارکردن مردم برای ترک بدعت ها بود. حالا به دو نکته در این رابطه را توجه کنید تا بدانید حضرت عمر یک امیر عادی نبود او چیزی بالاتر از یک امیر بود.
اولا رسول الله فرمود: «فعلیکم بسنتی وسنه الخلفاء الراشدین المهدیین بعدی»
«بر شما باد پیروی از سنت من و روش خلفای راشدین و هدایت شده بعد از من. » السلسله الصحیحه المختصره حدیث الرقم ۲۷۳۵
و رسول الله فرمود:[ الخلافه ثلاثون سنه ثم تکون بعد ذلک ملکا ] «خلافت (راشده) بعد از من ۳۰ سال طول میکشد و بعدش پادشاهی شروع میشود». السلسله الصحیحه المختصره حدیث الرقم۴۵۹ – پس حضرت عمر یک امیر عادی نبود و به دستور پیامبر باید از روش ایشان نیز پیروی کنیم ( بشرطیکه خلاف قران و حدیث صریح نباشد)
دوما: اگر کار عمر غلط میبود صحابه با ایشان مخالفت میکردند اما ندیدم کسی مخالفت کند.
و مطرح کننده شبهه نیز دلیلی نیاورده که مخالفت صحابه را نشان دهد، پس معلوم میشود مغرضین شیعه، حکمتی که در پشت این دستور هست را نمیبینند، و آن حکمت را صحابه دیده بودند.
نکته آخر:
الان ما در بینمان علمایی داریم که این دستور امیر المومنین عمر را اجرا نمی کنند و سه طلاق را یک طلاق حساب می نمایند، و میگویند: علتی که حضرت عمر را وادار کرد تا این دستور را صادر کند امروزه از بین رفته و علت این بود که بین مردم، زن را سه طلاق دادن در یک مجلس؛ خیلی رواج پیدا کرده بود درحالیکه امروز اکثرا براحتی حتی یک طلاق هم نمیدهند و و ضع فرق کرده است.
این علماء میگویند چون دلیل دستور از بین رفته پس پابرجا ماندن بر خود دستور امیر المومنین عمر جواز ندارد.
و ایضا هستند علمایی که سه طلاق در یک مجلس را آنوقت سه طلاق میدانند که نیت گوینده حقیقتا سه طلاق بوده و برای تاکید نبوده باشد.
پس ما در عین حالی که به حضرت عمر اعتراضی نداریم اما این حق را هم داریم که الان از دستور ایشان پیروی نکنیم یعنی اینکه در نزد ما حضرت عمر همان مقام خداگونه ای را ندارد که حضرت صادق در نزد شیعه ها دارد و ما ایشان را معصوم نمیدانیم، اما آنچه میدانیم این است که ایشان از اینکه مردم برخلاف دستور پیامبر در یک وقت زن خود را سه طلاقه میکردند بشدت عصبانی شدند و سعی کردند مردم را وادار کنند که در مسیر سنت گام بردارند. و این همان چیزی است که از نظر شیعه گناه است گرنه اگر شیعه اینقدر متقی است که میخواهد همه چیز مطابق سنت باشد پس بما بگویید که این عزاداری و زنجیر زنی سنت پیامبر است یا بدعتی شیطانی ؟!
از این گذشته احتمال دارد که فتواى عمر به خاطر این بود که مردم را از طلاقى که مغایر سنت است بر حذر دارد. چه آنکه سنت این است که طلاقها در اوقات مختلف باشد -چنانچه بیان شد- پس کسى که جرأت کرده و در یک جلسه سه بار طلاق دهد با سنت مخالفت کرده و کیفر او این است که به همان عمل شود.
خلاصه آنکه آنانکه مىگویند سه طلاقه در یک جلسه یکى حساب مىشود نه سه، دلیل محکمى دارند و آن واقع شدن آن در زمان رسول خدا صلى الله علیه وآله و خلیفه بزرگ او ابوبکر و دو سال از خلافت عمر مىباشد و دیگران بعد از عمر با اجتهاد او مخالفت کردند. پس تقلید مخالف صحیح است آنگونه که تقلید عمر صحیح است، و خداى تعالى ما را تکلیف نکرده است که در اعمال فرعیه به یقین برسیم چه آنکه این امر نزدیک به محال است…».