در این مورد علمای شیعه به دو گروه تقسیم شده اند:
۱-گروهی که بر این کتاب صحه میگزارند .. چون خیلی از روضه های این مداحان نقل شده از همین کتاب است .
۲- گروهی که به کل این کتاب را جعلی و استناد کردن به آن را ناجایز میدانند. (که به هر دو قول میپردازیم)
قول اول : گروهی که کتاب را تایید میکنند:
ملا محمد باقر مجلسی در مورد سلیم و کتابی که به نام اوست میگوید: (او یکی از بنیانگذاران شیعه و کتابش از قدیمترین تصنیفات در اسلام است). و از امام صادق روایت شده است که: از شیعیان محبان ما کسی که کتاب سلیم بن قیس هلالی را نداشته باشد چیزی از امر ما را ندارد!!)
مقدمه بحار الانوار ص ۱۸۹٫
و در جایی دیگر میگوید: «آن کتاب یکی از اصول شیعه، و بزرگترین کتابی است که اهل علم و حافظان حدیث اهل بیت علیهم السلام روایت کرده اند، و نیز از همه کتابها مقدّمتر است چون همه مطالب آن از رسول خدا و از امیرالمؤمنین علی ،…و از ابی عبدالله صادق روایت شده که گفت:
«من لم یکن عنده من شیعتنا ومُحبِّینا کتاب سلیم بن قیس الهلالی فلیسَ عنده من أمرنا شیء، ولا یعلم من أسبابنا شیئاً,وهو أبجد الشیعه، وهو سرٌّ من أسرار آل محمّد صلى الله علیه وآله».
یعنی: هر کس از شیعیان ما کتاب سلیم بن قیس را نداشته باشد چیزی از امور ما و چیزی از اسباب ما را نمیداند، و این کتاب الفبای شیعه و یکی از اسرار آل محمّد است.
الذریعه إلى تصانیف الشیعه ج۲/۱۵۲ رقم ۵۹۰ ..مقدمه کتاب سلیم بن قیس ص: ۴، آغا بزرک طهرانی/ الذریعه: ۲/۱۵۲٫ نگاه: ه: حاشیه، وسائل الشیعه: ۲/۴۲ ش (۴).
و در جایی دیگر " مجلسی" مینویسد: کتاب سلیم بن قیس اصلی از اصول شیعه و قدیمیترین کتابی است که در اسلام تصنیف شده، سپس ضمن نقل چهار روایت از آن اشاره میکند که این کتاب را بر علی بن حسین قرائت نمودند؛ او در پایان سلیم بن قیس را تصدیق کرد. بحار الأنوار: ۱/۱۵۶-۱۵۸
و باز هم مجلسی میگوید: «کتاب سلیم بن قیس هلالی در نهایت شهرت و اعتبار است». و میگوید: «میان محدثین معروف است». بحارالأنوار ۱/۳۲
و حر عاملی و نعمانی گفته اند: (لیس بین جمیع الشیعه ممن حمل العلم ورواه عن الائمه علیهم السلام خلاف فی ان کتاب سلیم بن قیس الهلالی اصل من اکبر کتب الاصول التى رواها اهل العلم حمله حدیث اهل البیت علیهم السلام واقدمها، لان جمیع ما اشتمل علیه هذا الاصل انما هو عن رسول الله صلی الله علیه و سلم وامیر المؤمنین والمقداد وسلمان الفارسى وابى ذر ومن جرى مجراهم ممن شهد رسول الله وامیر المؤمنین (ع)، وسمع منهما وهو من الاصول التى ترجع الشیعه إلیها ویعول علیها. )
بین علما و راویان حدیث ائمه، اختلافی نیست در این که کتاب سلیم بن قیس هلالی اصل اصول میباشد، و اهل علم و حاملان حدیث اهل بیت از آن بسیار روایت نموده اند، و از نظر قدمت قدیمیترین کتاب، و تمام محتوای آن منقول از رسول خدا صلی الله علیه و سلم و امیرالمؤمنین، و مقداد و سلمان و ابیذر، همنشینان رسول الله صلی الله علیه و سلم و امیر المؤمنین میباشد، و برای اصول مسائل؛ شیعه به آن مراجعه میکنند و به آن متکی هستند.
نگاه: النعمانی/ الغیبیه، ص۶۱ط. الأعلمی بیروت، ص۴۷ ط. إیران، و نگاه: ه: وسائل الشیعه: ۲۰ـ۲۱۰٫
نوری گفته: «کتاب او از اصول مشهور و یاران ما طرق بسیاری را به وی ارجاع میدهند». همچنین میگوید:« کتاب مشهوری است که بزرگان اهل حدیث از او روایت کردهاند».مستدرک الوسائل ۳/۷۳
عبدالحسین گفته است: «در میان تمامی اهل تشیع هیچ کس نیست که مستقیماً به نقل علم و روایات از امامان پرداخته باشد به غیر از سلیم بن قیس الهلالی و کتاب او یکی از کتاب های اصلی است که همواره اصحاب علم و محدثین حامل احادیث اهل بیت به روایت از این کتاب پرداخته اند و کتاب او یکی از منابع و مراجع مهم اهل تشیع می باشد که بسیار بر استناد به آن تکیه می شود…»
المراجعات ص ۳۰۷ به نقل از روضات الجنات.
قمی میگوید: «میان محدثان معروف و معتبر است». الکنی والالقاب ۳/۲۴۳
هاشم بحرانی میگوید: «کتاب سلیم یکی از منابع معتبری است که نویسندگان به کتابهای خود از او نقل میکنند»غایه المرام – 549
امینی میگوید: «کتاب سلیم در زمانهای قدیم یکی از اصول مشهور و متداول بود». الغدیر ۱/۱۹۵
مرعشی نجفی میگوید: «کتابی معروف و در مناطق مختلف چاپ و منتشر شده است».
احقاق الحق ۲/۴۲۱
حیدر علی فیض آبادی میگوید: «صحت این دو کتاب یعنی کتاب سلیم و تفسیر اهل البیت (مقصودش تفسیر قمی است) و صحیحتر بودن یکی از آن دو مورد اجماع و اتفاق محققان شیعه است. بنابراین محتوای این دو کتاب از نظر شیعیان به صورت یقینی از زبان مترجم وحی نبوی صادر شده است، چون تمام علوم امامان راستگو به این اقیانوسهای بیکران برمی گردد».
(منتهی الکلام ۳/۲۹ به نقل از استقصاء الأفحام حامد حسین ۲/۳۵۰)
علامه علم رجال، علامه کشی یادآور شده که: " بأنّ أبان قرأ کتاب سلیم على علی بن الحسین علیهما السلام قال: صدق سلیم، رحمه اللّه علیه، هذا حدیث نعرفه."
أبان بن ابی عیاش(راوی کتاب سلیم) این کتاب را برای حسین بن علی خوانده، حسین(ع) گفت: «سلیم راست گفته، این حدیث برای ما آشنا است».
الرجال الکشی: ص۱۰۴ـ۱۰۵٫
ابن ندیم و آقا بزرگ تهرانی و….گفته اند: این کتاب نخستین تألیف شیعه است.
الفهرست: ص۲۱۹ / الذریعه آقا بزرگ تهرانی ، ج ۲ / ۱۵۲
این بود مختصری از تاییداتی که علمای صحه گذار شیعه بر این کتاب نوشته اند..
(و در سایت ولیعصر در بحث/آیا روایت قرطاس در منابع شیعه نیز آمده است؟؟ در جواب اولین نظر/ از این کتاب دفاع شده ولی خنده دار تر این است که در یکی دیگر از جوابهایی که به نظرات(نظر شماره ۱۰) داده شده اعتراف به کذب بودن کتاب میکنند …. که نقل خواهد شد.)
گروهی که این کتاب را جعلی میدانند و عمل به آن را ناجایز!
عالم نقاد رجالی شیعه، ابن غضائری در مورد این کتاب مینویسد: این کتاب مشهور است ولی اصحاب ما آن را جعلی میدانند و علایمی هم این نظر را تایید میکند. مشکل دیگر این کتاب سندهای متفاوت آن است که همه تنها به "ابان ابن ابی عیاش" بر میگردد. از سوی دیگر محتوای این کتاب را غیر عیاش نقل نکرده است و ابی عیاش نیز ضعیف است و شخصیت قابل اعتمادی ندارد.
(رجال ابنالغضائری، ج۳، ص۱۵۷)
و ابن الغضائری در راویان قرن پنجم نیز ذکر کرده و میگوید: کتاب بدون شک موضوع است و برای این ادعا، نشانه هایی وجود دارد که بر موضوع بودن کتاب دلالت می کند، از جمله آنچه که در آن ذکر شده که محمد بن ابوبکر پدرش را به
هنگام مرگش نصیحت کرد.( محمد بن ابی بکر در آن زمان سنی میان۲ و ۳ سال داشت!) دلیل دیگر اینکه در این کتاب تعداد ائمه سیزده نفر ذکر شده است و مواردی دیگر.
رجال ابن الغضائری ص:۶۳، خلاصه الأقوال ص:۱۶۲، نقد الرجال ۲/۳۵۵، معجم رجال الحدیث ۹/۲۲۸، جامع الرواه ۱/۳۷۴٫
و باز ابن غضائری میگوید : اصحاب ما معتقدند که سلیم شناخته شده نیست و نامی از وی برده نمیشود و این کتاب ساختگی است و بر کسی پوشیده نیست.
الخلاصه اثر حلی ص ۸۳٫ مراجعه شود به کتاب استاد احمد کاتب، ص۱۹۹٫
و در جایی از او (ابن غضائری) اینچنین نقل شده: «این کتاب مشهور به او منتسب است».
خلاصه الاقوال – 83
و "ممقانی" میگوید که غضائری گفته است: سلیم بن قیس از امام صادق و امام حسن و امام حسین و علی بن أبیطالب روایت کرده است، اما اصحاب شیعه ما و علمای شیعه میگویند: سلیم فردی معروف نیست و در اصل وجود وی شک وجود دارد و از او به نیکی نام نبردهاند و کتابی که به وی منسوب شده است، قطعاً ساختگی است و در آن کتاب دلائل کافی بر ساختگی بودنش وجود دارد. تنقیح المقال(۲/۲۵)
و در مورد زندگینامه ی سلیم بن قیس، "ابن داود" به نقل از غضائری گفته است: «یک کتاب مشهور به او نسبت داده شده است ولی این کتاب کاملاً جعلی است چرا که او در آن کتاب گفته است که محمدبن أبوبکر در هنگام مرگ پدرش به نصیحت او پرداخته است. «الرجال ص ۴۶۰»
و "ابن داوود حلی" در ادامه مینویسد: و در کتاب او منکرات آشکاری وجود دارد و من تصور میکنم که تمامی این کتاب جعلی است.. «الرجال ص ۴۶۰»
شیخ مفید متوفای ۴۱۳ ، که از بزرگان تاریخ ، کلام و فقه شیعه است، این کتاب را به شدت مورد مناقشه قرار میدهد. او در کتاب "ارشاد "خود که اولین و بهترین کتاب جامع در زمینه تاریخ زندگی اهل بیت (ع) در نزد شیعه است از کتاب سلیم چیزی نقل نکرده و اصولا آن را بی اعتبار معرفی میکند.
او در مورد این کتاب مینویسد: کتاب سلیم غیر قابل اعتماد است و عمل به اکثر روایات آن جایز نیست. در آن جعلیات و تحریفاتی هست که متدینین سزاوار است از عمل به همه آن اجتناب ورزند:
"هذا الکتاب غیر موثوق به و لایجوز العمل على أکثره و قد حصل فیه تخلیط و تدلیس فینبغی للمتدین أن یجتنب العمل بکل ما فیه." (تصحیحالاعتقاد، ص۱۲۶) اوائل المقالات و شرح اعتقادات الصدوق، ص ۲۴۷٫ کتاب استاد احمد کاتب، ص۱۹۹٫
شیخ مفید میگوید: این حدیث که "صدوق" آن را از کتاب سلیم گرفته است، صحیح نمی باشد و برای فرد متدین شایسته است که از عمل به همه روایات وارده در کتاب سلیم اجتناب نماید، زیرا این کتاب مخلوطی از کذب و تدلیس است. شرح اعتقادات صدوق(ص۲۷ چاپ تبریز)
مفید از صدوق انتقاد میکند بخاطر اعتماد و روایت از کتاب سلیم بن قیس الهلالی.
و علت استفاده صدوق از کتاب سلیم را اخباری بودنش دانسته،که در باره آن میگوید:" او بر مذهب اصحاب الحدیث و عمل به ظواهر الفاظ می باشد، و از طریق اعتبار عدول کرده و این رویهای است که صاحب آن به دینش ضرر می رساند و مانع روشنی و استبصار میشود".
المفید: اوائل المقالات وشرح الاعتقادات ص ۲۴۲
بد نیست به گفته های محمد باقر بهبودی از علمای معاصر شیعه نظری داشته باشیم که میگوید:
«از تحقیق در کتاب و اسناد آن مسلّم میشود که کتاب «سلیم» به «أبان بن أبی عیّاش فیروز» ختم میشود که او منفرداً از سلیم نقل میکند. أبان بن أبی عیّاش از اهل سنّت!! و متروک الحدیث است. "شیخ طوسی" نیز او را تضعیف کرده است. من پس از تأمّل در سراسر کتاب و نقد یکایک کلمات آن بر این عقیدهام که کتاب مذکور توسّط یکی از غلاه، به نام "سلیم بن قیس هلالی" و از زبان«ابن اذینه» که از «أبان بن أبی عیّاش» روایت میکند، جعل شده است. و از آن رو در جعل کتاب «عمر بن اذینه» را انتخاب کرده است که وی از بیم خلیفه عباسی «مهدی»، اززادگاهش بصره به «مخالیف» یمن گریخت و در همانجا درگذشت، جاعل زندق این کتاب نسخه مجعول خود را در کوفه و بصره و یمن از طریق صحّافان بیخبر و سادهلوح درمیان مردم رواج داد. چون شیعیان به طعن دشمنان اهل بیت و شکست شوکتشان شائق بودهاند و از آن رو که اجازاتی در نقل روایت از «عمر بن اذینه» داشتهاند، کتاب مذکور را به نحو «وجاده»
(اگر روایتی را بدون سماع مستقیم از قائل حدیث، از مکتوبی که آن را متعلّق به قائل یا راوی میدانند، نقل کنند، چنین نقلی را «وجاده» گویند.)
و بیآنکه درباره نسخ آن تحقیق کرده ویا آنها را بر «ابن اذینه» خوانده باشند، نقل کردهاند. و چنانکه در اوّل و در میانه کتاب ملاحظه میکنید، جاعل فریبکار آن، برای کسب وثاقت در مورد اکاذیبش از قول «أبان» ادعا میکند که هر حدیث را به کرّات بر شیعیان اصحاب رسول الله – علیه الصّلاه و السلام – عرضه میکرده و با ین حال از اینکه افسانههایش مورد قبول شود، مطمئن نمیشده تا اینکه هر یک از احادیث را تک تک و هم یکجا به امامی پس ازامام دیگر عرضه بدارد!!
[و بدین سبب] ملاحظه میکنید که این نادان پلید حدیثی را از علی(ع) أخذ میکند سپس حدیث مذکور را به امام حسن بن علی(ع) عرضه میدارد، گویی به سخن امیرالمؤمنین(ع) اعتماد نمیکند مگر پس از آنکه حسن بن علی(ع) نیز آنچه را که پدرش فرموده، بگوید و با این حال به این هم اکتفا و اعتماد نکرده تا اینکه سخن مذکور را به امام حسین بن علی(ع) و سپس به امام زینالعابدین(ع) عرضه بدارد، سپس حجّ بیت الله به جای آورده و حدیث را به امام باقر نیز عرضه بدارد!! و این روش کذّابین برای اغفال محدّثین سادهلوح است». معرفه الحدیث، ص ۲۵۹ و ۲۶۰٫
این بود نظر عالم شیعی که به شدت این کتاب را مردود میداند!
هاشم معروف الحسینی شیعی : درسند یکی از روایات سلیم بن قیس می گوید : ( و در رد سند این روایات کافی است که بدانیم این روایات از مرویات سلیم بن قیس است و او متهم به دروغ گویی است.)
الموضوع فی الآثار و الآخبار ص ۱۸۴ چاپ اول ۳ ۱۹۷ م . دار التعارف – بیروت
و باز در کتاب دیگری می گوید : گروهی از محدثین آن را موثوق دانسته و گروهی دیگر گفتند که کتاب سلیم بن قیس از کتاب های جعلی است و در این مورد توضیحات زیادی داده اند مثلا در کتاب سلیم بن قیس آمده است که امامان ۱۳ نفر می باشد در حالی که صحیح نمیباشد.
دراسات فی الحدیث والمحدثین ص ۱۹۷ چاپ دوم ۱۳۷۸ م دار التعارف – بیروت
و هم چنین حر عاملی در کتاب وسائل الشیعه می گوید :گروهی از علمای ما کتاب سلیم بن قیس را جعلی می دانند. وسائل الشیعه ۲۱۰ / ۳ چاپ بیروت
ابوالحسن شعرانی ضمن اعتراف به اینکه کتاب سلیم بن قیس موضوع علیه است- میگوید:
فکأنه نظیر کتاب الحسنیه وکتاب عبد المحمود النصرانی الذی أسلم وتحیر فی المذاهب حتى هداه الله للتشیع موضوع لغرض صحیح، ….
به حقیقت این کتاب به مانند کتاب الحسنیه، طرائف ابن طاوس و الرحله المدرسیه برای غرض صحیحی وضع شده است. أبو الحسن الشعرانی، تعلیقات علمیه على شرح الکافی للمازندرانی ۲/۳۰۷٫
و او که از معاصران تاریخ است، وضع و جعل آن را مشخص کرده و میگوید: والظاهر أنه وضع فی أواخر دوله بنی امیه
و مشخص است که این کتاب در اواخر دولت اموی وضع شده.
أبو الحسن الشعرانی /فی تعلیقش بر الکافی مع شرحه للمازندرانی ۲/۳۰۷٫
برخی دیگر- چنان که به نظر میآید- برایشان گران بوده که این کتاب را بطور کامل از دست بدهند، زیرا یکی از اصول آنان و عمدهترین مستند شیوخشان است. میگویند: رأی صحیح به نظر من، تعدیل کتاب فوق و توقف در مورد موارد فاسد آن است.
خلاصه الأقوال ص:۱۶۳، وسائل الشیعه ۲۰/۲۱۰، جامع الرواه ۱/۳۷۴، أعیان الشیعه ۷/۲۹۳، نقد الرجال ۲/۳۵۶٫
جالبتر از همه اینکه آقای قزوینی وقتی در شبکه المستقله مناظره میکند در مورد کتاب سلیم میگوید:
« فعقیدتی بأن کتاب سلیم بن قیس ، کما ذکر السید الخوئی ، لا ندری هل هذا الکتاب الذی بأیدینا ، نفس الکتاب الذی أعطاه سلیم بن قیس لأبان بن عیاش أو لا و هل خلال الأزمنه الماضیه زیدت فیه بعض المسائل أو لا : عقیده من در مورد کتاب سلیم بن قیس، همانگونه که حضرت آیت الله خویی فرمودند، این است که ما نمی دانیم آیا کتابی که امروز به نام کتاب سلیم بن قیس در دست ماست، همان کتابی است که سلیم بن قیس تقدیم أبان بن عیاش کرده است یا نه و نمی دانیم که آیا در طول زمان های گذشته ، چیزی بدان اضافه شده است یا نه !» .
و این مطلب در سایت ولی عصر در یکی از نظرها موجود است و جواب مدیر سایت این بود که:
برخی از روایات تندی که در این کتاب از زبان ائمه علیهم السلام نقل شده با روح سایر روایات ائمه علیهم السلام همخوانی ندارد و این شبهه پیش می آید که آیا این همان کتابی است که توسط سلیم در اختیار ابان بن ابی عیاش گذاشه شده و یا در طول زمان های گذشته ، توسط نسخه برداران و نویسندگان چیزی بدان اضافه شده است ؟
و لذا به نظر می رسد که فرمایش حضرت آیت الله العظمی خوئی منطقی است. (مدیریت سایت)
L.MASSIJNON,EXPLICATION DU PLAN DE KUFA. (PARIS. 1935).P.360
گلدزیهر می نویسد: این کتاب از جمله مجهولات منسوب به اهل تشیع است. (همان منبع ص۳۸)
جعل و ساختن کتابها و ایجاد سندهائی برای آن، آنچنان که در این کتاب روی داده است، یا وضع و جعل احادیث و ترکیب سندهائی برای آنها، امری است که برخی از پیروان اثنی عشری آن را مباح می دانند، زیرا یکی از علمای زیدیه بر این امر شهادت داده است. نشوان حمیری از سید ابن أبی طالب نقل کرده که گفت: بسیاری از سندهای اثنی عشری مبتنی بر نام هایی است که فاقد مسما می باشند. سپس می گوید: من از راویان آنان که احادیث زیادی دارند، افرادی را می شناسم که وضع سند برای اخبار منقطع را در صورتی که به چنین وضعی منتهی شود حلال می دانند. الحور العین، حمیری ص:۱۵۳٫
علیرغم اینکه در هیچ کدام از منابع قدیم و کتب معتبره تاریخ و علم رجال، که به آن اشاره خواهیم کرد نام این مؤلف قدیم ذکر نشده است، شیعه او را یکی از بزرگان خود معرفی میکنند.
تاریخ الطبری فهرس الأعلام أبو الفضل إبراهیم، تاریخ ابن الأثیر، شذرات الذهب لابن العماد الحنبلی، والبدایه والنهایه لابن کثیر، وطبقات ابن سعد، لسان المیزان، التاریخ الکبیر، و الصغیر للبخاری، أو تهذیب الکمال للمزی……………
در واقع شخصیتی که شیعه او را کسی معرفی میکنند که در حوزه سیاسی از طرف حجاج تعقیب شده باشد و از نظر اندیشه چنین افکاری داشته باشد؛ میبایست در بسیاری از کتب سیره نامش ذکر میشد، و ممکن نبود از قلم بیفتد، و عدم وجود او در این همه منابع اسلامی فوق الذکر خود نشانه شخصیت خیالی است که آنان جهت نیل به اهداف خود آن را ساختهاند،
نظری بر راوی این کتاب یعنی ابان بن ابی عیاش
محمد بن علی الأردبیلی فی جامع الرواه (۱/۳۷۴) : (فلم یرو عن سلیم بن قیس أحد من الناس سوى أبان)(تنها کسی که از سلیم نقل کرده ابان بن ابی عیاش است) و علی أکبر الغفاری در حاشیه ی خود بر کتاب الغیبه (حاشیه ص۶۸ چاپ ایران ) والحسنی العلوی در مقدمه کتاب سلیم بن قیس ص۱۳ و ابن الندیم در الفهرست الفهرست ص۳۰۷ چاپ ۱۳۹۸ه .
ابن الغضائری در مورد أبان بن أبوعیاش میگوید: اصحاب ما وضع و ساختن کتاب سلیم بن قیس را به او منتسب کردهاند.
رجال ابن الغضائری ص:۶۲-۶۳، و نک: خلاصه الأقوال ص:۱۶۲، نقد الرجال ۲/۳۵۶، أعیان الشیعه ۲/۱۰۳ ۷/۲۹۳٫
محمد اردبیلی در کتاب جامع الرواه او را تضعیف می کند و می گوید : سند او ضعیف و بی اهمیت است و یاران ما جعل کتاب سلیم بن قیس را به او(ابان بن ابی عیاش) نسبت می دهند. جامع الرواه ۱/ ۹
و ابن داود حلی در مورد او گفته است:«او (ابان بن ابی عیاش) به لحاظ حدیث، بسیار ضعیف است و جعل کتاب سلیم بن قیس به او نسبت داده شده است.» الرجال ص ۴۱۴ چاپ تهران
علامه ابن مطهر حلی نیز در کتاب رجال خود در مورد ابن ابی عیاش مینویسد: نظر من در مورد او سکوت است چون غضائری و شیخ طوسی وی را ضعیف توصیف کردهاند رجال الحلی/ ص ۲۰۷
اظهار نظر بعضی از علمای اهل سنت در مورد ابان بن ابی عیاش:
و درباره ابان بن ابی عیاش امام احمد گوید: او متروک الحدیث میباشد، و مدت زیادی مردم احادیثش را اهمال، و او را منکر الحدیث میپنداشتند. ابن معین گوید: حدیث ابان ارزش ندارند، ابن المدینی گوید: او ضعیف است، شعبه گفته: ابان در روایت حدیث کاذب است، در سال ۱۳۸هـ فوت شده.
تهذیب التهذیب: ۱/۹۷-۱۰۱، العقیلی/ الضعفاء: ۱/۳۸ـ۴۱، ابن أبی حاتم/ الجرح والتعدیل: ۲/۲۹۵٫
و امتیاز او نزد ابن حجر و ذهبی:حدیث او ترک شده است.
————————————————————–
و در کتاب تهذیب الکمال المزی نقل شده:
عمرو پسر علی گفت:او ابان بن فیروز، برده انس، برده عبدالقیس،متروک الحدیث است، و مردی صالح، و به ابی اسماعیل نامیده شده.
یحیی و عبدالررحمن گفته اند: از او حدیث نقل نمیکنیم.
عبدالله بن احمد روایت می کند از پدرش که ابان بن ابی عیاش متروک الحدیث هست مردم حدیث او را ترک می کردند و هنگامی که به وکیع حدیث او میرسید در موردش می گفت(رجل) نظری ندارم وچیزی به آن اضافه نمی کرد.
أبو طالب أحمد بن حمید میگوید از احمد بن حنبل شنیدم که می گفت از ابان بن ابی عیاش حدیثی نمی نویسمم گفتم او اهل هوی هست؟گفت منکر الحدیث هست.
و قال معاویه بن صالح ، عن یحیى بن معین : ضعیف .
و قال أبو بکر بن أبى خیثمه، عن یحیى: لیس حدیثه بشىء .
عباس الدوری از یحیی روایت می کند که عفان به من گفت که ابوعوانه احادیث حسن را جمع می کرد سپس ابان بن ابی عیاش نزد او آمد و برایش حدیث می گفت.یحیی می گوید .ابان متروک الحدیث هست.
أبو حاتم الرازى .می گوید در مورد ابان که متروک الحدیث هست او مرد صالحی هست ولی مبتلا به سوء حفظ هست.
در جای دیگر می گوید ثقه نیست و حدیثش نوشته نمی شود.
أبو أحمد بن عدى می گوید ابان ما بین ضعف هست از او الثورى ، و معمر ، و ابن جریج ، و إسرائیل ، و حماد بن سلمه حدیث گفته اند. از او افراد مجهول روایت کرده اند واو به ضعف نزدیکتر هست تا به صدق همانطور که شعبه می گوید.
تهذیب الکمال المزی ۲/۲۰
——————————–
و قال ابن سعد : بصرى متروک الحدیث .(اهل بصره و متروک الحدیث است)
أبى داود : لا یکتب حدیثه .
و حکى الخلیلى فى " الإرشاد " بسند صحیح أن أحمد قال لیحیى بن معین و هو یکتب عن عبد الرزاق عن معمر عن أبان نسخه : تکتب هذه و أنت تعلم أن أبان کذاب . فقال : یرحمک الله یاأبا عبد الله اکتبها و احفظها حتى إذا جاء کذاب یرویها عن معمر عن ثابت عن أنس أقول له کذبت إنما هو أبان .
و قال الحاکم أبو أحمد : منکر الحدیث ترکه شعبه ، و أبو عوانه ، و یحیى ،
خلیلی در الارشادبه سند صحیح روایت می کند که احمد به یحیی بن معین گفت در حالی که او در حال نوشتن نسخه از عبدالرزاق واز معمر واز ابان بود.احمد به او گفت از ابان حدیث مینویسی در حالی که میدانی او کذاب هست!پس گفت خدا رحمتت کند ابی عبدالله اینها را مینویسم وحفظ می کنم تا وقتی که دروغگویی بیاید وبگوید واز معمر واز ثابت وانس روایت کند.تا به او بگویم دروغ گفتی از ابان بود نه از آنها.
وحاکم می گوید متروک الحدیث هست وشعبه ویحیی بن معین وابوعوانه او را ترک کرده اند در نقل حدیث
تهذیب التهذیب ۱ / ۹۹
تحریف کتاب سلیم بن قیس(اسرار آل محمد)
اهل تشیع خود در این کتاب دست برده اند و آن را دچار تحریف نمودهاند، و علوی حسنی در مقدمه ی کتاب او در "صفحه ی ۱۱" گفته است: «تفاوت در نسخهای موجود آن در مقدار و تعداد احادیث موجود در این کتاب است، یکی از نسخهای این کتاب که در یکی از کتابخانهای نجف می باشد، تنها نصف این کتاب است، و یا نسخهی دیگر هم هست که بیشتر از این کتاب است و نسخه ی علامه نوری بسیار کاملتر است، و نسخه ی محمد حر بسیار کاملتر از نسخههایی است که دیدهام.»
برخی دیگر مصلحت را در این دیدهاند که برای این مشکل که آنان را دچار اضطراب نموده است، راه حلی ریشهای بیابند. پس اقدام به تعدیل کتاب نمودهاند تا با عقیده شیعه سازگاری یابد و در نتیجه روایاتی را که با مذهب مخالف است یا با عقل در تناقض میباشد، حذف کردهاند. حر عاملی میگوید: در نسخهای از این کتاب که به دست ما رسیده است، در آن چیزی فاسد و چیزی از آنچه که با استناد به آنها بر جعلی و موضوع بودن کتاب استناد کردهاند، وجود ندارد. وسائل الشیعه ۲۰/۲۱۰٫
جرأت عاملی در انکار امور فاسد در کتاب جای شگفتی ندارد، زیرا او خود در قرن یازدهم کتابی را تألیف کرده که در آن روایاتی وجود دارد که قدما آنها را ندیدهاند. این امر بیانگر آمادگی وی برای وضع و جعل و انکار در حمایت از مذهب می باشد.
محسن امین این ادعا را تکذیب نموده و میگوید: در نسخهای از این کتاب که به دست ما رسیده است آمده که این عبدالله بن عمر بوده که پدرش را به هنگام مرگ نصیحت کرده است.
أعیان الشیعه ۲/۱۰۲-۱۰۳، معجم رجال الحدیث ۹/۲۳۱٫
با مراجعه چاپ نجف این کتاب در المطبعه الحیدریه و چاپ الأعلمی بیروت، روشن میشود که این کتاب تغییر داده شده است، زیرا در آن دو چاپ وصیت عبدالله بن عمر و حدیثی که بیان می دارد ائمه سیزده نفر هستند یافت نمی شود. این موضوع بر این نکته دلالت دارد که برای تغییر کتابها و وضع آنها برای محافظت از مذهب، جرأت زیادی وجود دارد. اما روایاتی که بیانگر این هستند که تعداد ائمه سیزده نفر می باشد، تا به امروز در کتاب الکافی حفظ شده است. اما آیا ممکن است که اقدام به تغییر آن نمایند؟!
به عنوان مثال از ابوسعید خدری روایت کرده اند که گفت:( در حدیثی طولانی)امیر المؤمنین گفت:
«إن لهذه الأمه اثنی عشر إمام هدى من "ذریه نبیها" وهم منی، وأما منزل نبینا فی الجنه ففی أفضلها وأشرفها جنه عدن، وأما من معه فی منزله فیها فهؤلاء "الاثنا عشر من ذریته" وأمهم وجدتهم وأم أمهم وذراریهم، لا یشرکهم فیها أحد»
الکافی ۱/۵۳۲، و نک: الغیبه للطوسی ص:۱۵۳-۱۵۴، البحار ۳۰/۱۰۷، ۳۶/۳۸۱، إعلام الورى ۲/۱۶۸ کشف الغمه ۳/۳۱۱٫
«این امت دوازده امام هادی از ذریه پیامبرص خواهند داشت که از من هستند. منزل و جایگاه پیامبرص در بهشت در بالاترین و بهترین مکان بهشت قرار دارد. کسانی که در این جایگاه همراه ایشان میباشند، عبارتند از: این دوازده امام که از ذریه او می باشند، مادرشان، جده- کادر بزرگ- آنان، مادر مادرشان و ذریه آنان. در این فضل کسی با آنان شریک نمی شود».
علی از ذریه رسول خدا نیست، پس در این صورت وی نفر سیزدهم است.
"آیت الله العظمی برقعی" به صورتی طولانی در مورد روایت وارده در مورد تعداد ائمه سخن گفته است. در خلال این، در مورد کتاب سلیم بن قیس نیز سخن گفته است. کلام وی کلامی ارزشمند است که ذکر آن را در اینجا نیکو می دانیم. وی می گوید:
۱- سلیم در کتابش میگوید: محمد بن أبوبکر پدرش را که در حال احتضار بود پند و نصیحت داد، حال آنکه ابوبکر در سال نهم هجری با مادر محمد ازدواج کرد و محمد در سال دهم هجری در سال حجه الوداع بدنیا آمد و وقتی که ابوبکر از دنیا رفت، محمد بیشتر از دو سال و چند ماه نداشت. چگونه ممکن است که یک کودک دو ساله پدر خود را نصیحت کند؟!
۲- در این کتاب آمده است که ائمه سیزده نفر میباشند. در کتاب الکافی نیز روایاتی وارد شده که بر این دلالت دارند که ائمه سیزده نفر می باشند. ذکر این موضوع در باب مطالب وارده در مورد اثنی عشر خواهد آمد.
۳- وی صحیفه ملعونه را که در آن کتاب وارد شده است شرح داده است، اما برغم کذب بودن این صحیفه، معلوم نیست که این صحیفه کی نوشته شده است.
۴- سلیم در کتاب خود حدیثی را آورده که در آن رسولخداص به علی می فرماید: ای علی من خوف این را دارم که تو دچار جهل و نسیان شوی، لکن این حدیث را برای شرکای تو می نویسم.(مؤلف می گوید چنین به نظر می رسد که این حدیث، تتمه حدیث اول در باب اختلاف الحدیث باشد). علی گفت: شرکای من چه کسانی هستند؟ پس رسولخداص نام های ائمه را بیان کرد و این حدیث را ادامه داد…. سلیم می گوید: بعد از وفات معاویه این حدیث را بر امام حسن و امام حسین عرضه کردم و این دو سید گفتند: ای سلیم، وقتی که امیرالمؤمنین این حدیث را به تو گفت، ما خود نشسته بودیم. سلیم، این فرد کذاب، نمی دانست که امام حسن ده سال قبل از معاویه وفات یافت، زیرا معاویه در سال۶۰ﻫ و امام حسن در سال۵۰ﻫ از دنیا رفت. پس چگونه وی میگوید: بعد از وفات معاویه این حدیث را بر امام حسن عرضه کردم؟!
۵- در این کتاب، قتل مختار بن أبوعبید به حجاج بن یوسف منسوب شده است، حال آنکه مختار در سال ۶۴ یا ۶۵ﻫ در جنگ با مصعب بن زبیر به قتل رسید و حجاج در سال ۷۶ﻫ به حکومت و ریاست کوفه دست یافت، یعنی ده سال بعد از قتل مختار. در هر حال کلینی در کتاب الکافی احادیث زیادی را از سلیم مجهول الوجود و کتاب مجعول و ساختگی وی روایت کرده است.
کسر الصنم (بت شکن یا همان عرض اخبار اصول بر قرآن و عقول)ص:۷۷-۷۸٫
در ادامه میفرمایند:خلاصه آنکه کتاب «سلیم بن قیس هلالی» واقعاً رسواست و بسیاری از علمای شیعه آن را مذمّت کردهاند، از آن جمله آیهالله خوئی و علامه شوشتری آن را جعلی و نامقبول دانستهاند. امّا متاسفانه کلینی از چنین کتابی، حدیث نقل کرده است!!..
بت شکن /باب اختلاف الحدیث
دلیل از خود کتاب برای نقد کتاب:
اولین کتاب از کتاب های شیعه که عقیده شیعه در مورد اینکه قران کم و زیاد شده در آن نوشته شد
(همین کتاب شیخ شیعه سلیم بن قیس هلالی متوفای سال ۹۰ هجری ) بود ،چنانچه نقل میکنند: حجاج خواست او را به قتل برساند اما او فرار کرد و به ابان بن ابی عیاش پناه برد و وقتی زمان مرگش فرارسید کتاب را به ابان داد بنابراین این کتاب را فقط ابان از او روایت کرده است
رجال الحلی ، ص ۸۲ – 83 و رجال الکشی ، ص ۱۶۷ ، و الرجال برقی ، ص ۳ – 4 ، الفهرست ابن ندیم ، ص ۲۱۹ .
در کتاب سلیم آمده است که سوره احزاب به اندازه سوره بقره، نور ۱۶۰ آیه، سوره حجرات ۶۰ آیه و سوره حجر ۹۰ آیه و… بوده است. کتاب سلیم بن قیس ص ۱۲۲٫
با اینکه این کتاب حاوی اصل اعتقاد مراجع شیعه ی سبئی است، یعنی خدا قرار دادن علی بن ابی طالب است، و در آن آمده که علمای شیعه وقتی علی رضی الله عنه را صدا میزنند میگویند: «ای آخر، ای ظاهر، ای باطن و ای کسی که به همه چیز دانا هستی»!!.
و روایت میکنند که خورشید به علی گفت: «ای اول، ای آخر، ای ظاهر، ای باطن، ای کسی که به همه چیز داناست».باز هم او را تایید میکنند!!!
کتاب سلیم ص ۳۸ و بحار الانوار ج ۴۱ / ۱۷۹ و ۱۸۱ ، و الفضائل شاذان بن جبرئیل قمی ص ۶۹ .
بر کسی پوشیده نیست که الوهیت خاص خداوند است وقایل شدن آن برای علی بن ابی طالب(رض) که خود از موحدین میباشد از آثار ننگ و شوم عبدالله بن سبأ یهودی است که برخی از امامیه آن را به ارث برده و از این عجیبتر هم این که آنها را در منابع خود ذکر نموده و به اهل بیت(ع) نسبت میدهند، و در حق آنان این ستم را روا می دارند،
مگر الله رب العالمین در توصیف ذات اقدس خود نفرموده:
( هُوَ الأَوَّلُ وَالآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ} (حدید:۳).
اوست اول و آخر و ظاهر و باطن و او به هر چیزى داناست.
کسانی که کتاب را انکار کردهاند به این استدلال دارند که مخالف تاریخ است و میگویند: در این کتاب آمده است که محمد بن أبوبکر پدرش را در هنگام وفات وعظ کرد که امامت را از علی غصب کرده است. اما محمد بن ابوبکر در سال حجه الوداع بدنیا آمد. پس چگونه وی پدرش را وعظ میکند حال آنکه به هنگام وفات پدرش سه سال(یا کمتر) داشته است. نک: روضات الجنات ۴/۶۷، رجال الحلی ص:۸۳٫
همچنین در این کتاب تعداد ائمه سیزده نفر بیان شده است. میگویند: سلیم شخص معروفی نیست و در هیچ خبری نام وی نیامده است و اسناد کتاب مختلف و مضطرب است.
نگا: رجال الحلی ص:۸۳، روضات الجنات ۴/۶۷، رجال ابن داود ص:۴۱۳-۴۱۴٫
—————————————————
سخنی ارزشمند پیرامون کتاب جعلی سلیم به نقل از کتاب "آلفوس"(مختصرا)
مختصر متن ایشان در مورد کتاب سلیم:
بسیاری از استنادات کوبنده نویسندگان شیعه از کتاب سلیم بن قیس گرفته شده است که نویسنده آن یعنی سلیم (برای محکم کاری) مدعی مشاهده مستقیم و بلاواسطه وقایع مهم و بیشماری است که یا آنها را مستقیم نقل میکند و یا از قول سلمان، حضرت علی، ابوذر، و از جناح مخالف: پسر عمر و پسر ابوبکر و… البته جای تعجب است که چگونه ایشان می توانسته با تمام سران و افراد شاخص از دوست و دشمن این چنین نزدیک شده و محرم راز همه باشد؟ باید گفت:
عجیب است که این شخص در همه مواقع مهم حضور داشته: به هنگام بیماری ابوذربه همراه سلمان و مقداد بر بالین اوست و مواردی را از آنها ثبت میکند از سال ۱۶ هـ تا آغاز خلافت عثمان خبری از او در دست نیست در سال ۳۰ هـ او را در مکه همراه ابوذر می بینیم که سخنان ابوذر را ثبت میکند. در سال ۳۴ او را در ربذه بر بالین ابوذر می بینیم که وصایای او را می نویسد! در سال ۳۵ همراه حضرت علی از مدینه به کوفه می آید. در جنگ جمل حاضر میشود. سپس او را در خانه زیاد ابن ابیه میبینیم که خطبه حضرت علی را می نویسد. در سال ۳۶ همراه حضرت علی برای نبرد صفین آماده میشود. وی در صف مقدم نبرد وقایع را گزارش میکند (و مسلما مانند همیشه هیچ آسیبی به او نمیرسد!)
بعد از جنگ صفین به کوفه بر می گردد و از کوفه به مداین می رود تا حذیفه استاندار مداین را ملاقات کند. زیرا حذیفه در جریان توطئه سری سقیفه علیه نهضت اسلام قرار داشته و دیده ها و شنیده های او باید در تاریخ ثبت شود (با چه اعتمادی به سلیم که هوادار علی بوده چنین اسرار مهمی را می گفته اند و چرا چنین شخص باید در حکومت علی استاندار مدائن باشد و…؟!) در سال ۳۹ برای نبرد با مارقین آماده میشود! در سال ۴۰ شاهد شهادت علی است! سپس به مدینه می رود در سال ۴۹ با منشی زیادابن ابیه رفیق شده و بخشنامه سری معاویه را از او گرفته و در کتابش ثبت میکند! در سال ۵۰ پس از شهادت امام حسن او را ناگهان در مدینه می بینیم او در مجلس گفتگوی معاویه و قیس بنسعد بن عباده و… نفوذ کرده و گزارشی از گفتگوها تهیه میکند! در سال ۵۲ در کوفه است. در سال ۵۸ در مکه و در منا به سخنرانی تاریخی امام حسین گوش میکند! و آنرا گزارش می نماید. (عجیب است چرا این عاشق اهل بیت و دانای تمام اسرار، همراه امام حسین به کربلا نمی رود و شهید نمیشود؟) از حوادث بسیار مهم دهه ۶۰ هجری از شهادت امام حسین از قیام توابین و نهضت مختار و… هیچ خبری در کتاب او نیست! در سال ۷۶ میمیرد.!!!
تاریخ سیاسی صدر اسلام . ترجمه و تدوین دکتر محمود رضا افتخارزاده ص ۱۵ تا ۲۳ انتشارات رسالت قم
سر و کله این کتاب در اوایل قرن ۴ هجری پیدا میشود. راوی مطالب: سلیم است و ابان. به فرض محال که این کتاب ساخته دست یهودیان (برای ایجاد تفرقه در امت اسلامی و جلوگیری از نفوذ روز افزون اسلام در جهان) نباشد و واقعاً چنین کتابی توسط سلیم نوشته شده باشد (گرچه ما هیچ کتابی از تاریخ صدر اسلام در دست نداریم و تاریخ مکتوب شدن اولین کتابها متعلق به ۲۵۰ سال پس از هجرت است) آیا چنین انقطاع (فاصله) ۳۰۰ ساله ای از نظر علمی و تحقیقی پذیرفتنی است؟ و آیا امکان ندارد در مطالب آن دست برده شده باشد؟
مورد دیگر از داستانهای خنده دار و مضحک این کتاب آنجاست که محمد ابن ابوبکر پسر ابوبکر هنگام مرگ پدرش دارد او را نصحیت میکند در حالیکه محمد ابن ابی بکر در زمان مرگ پدرش فقط ۲ (یا سه)سال داشته یعنی بچه ۲ ساله داشته خلیفه مسلمین را در هنگام مرگ نصیحت می کرده است؟!!!!!
تعجب من از مردم عامی نیست که در اکثر مساجد این کتاب موهوم را مطالعه می کنند تعجب من از استاد دانشگاه آقای دکتر محمود رضا افتخارزاده است که با چه شور و حرارتی این کتاب را چاپ و منتشر کرده اند براستی که تعصب ، دکتر و بیسواد نمی شناسد .
یکی دیگر از دسته گلهای نویسنده نادان و جاهل این کتاب آن بوده که مینویسد: اولین کسی که در سقیفه با ابوبکر بیعت کرد معاذ ابن جبل بود. در صورتیکه تمامی مورخین معترفند که معاذ در آن روز در یمن بوده است!!!!!
سئوال دیگر اینکه: چگونه سلیم ابن قیس راوی این کتاب، از اینهمه مهلکه جان سالم به در برده و چگونه در تمامی وقایع مهم سر به زنگاه حاضر بوده است؟ و چرا نامی از این فرد مهم، در حوادث تاریخی نیست؟ با وجود اینکه در همه جا حاضر و نخود همه آشی بوده است.
چرا تمام استناداتی که نویسندگان به کتاب سلیم داشته اند متعلق به پس از قرن چهارم هجری است؟ اگر این کتاب در همان روزهای نخستین پس از وفات پیامبرصلی الله علیه وسلم نوشته شده است؟
اگر احادیث و روایات منتسب به سلیم صحت دارد چرا در اصول کافی که متعلق به همان دوران و همان مکان است فقط چند مورد معدود از سلیم نقل شده؟ آیا می توان، باور کرد کلینی به کتاب سلیم دسترسی نداشته است ؟
وقتی کتاب سلیم را مطالعه می کردم شگفت زده می شدم که چگونه اینهمه افراد سرشناس که متعلق به دار و دسته و طبقه و قبیله های مختلف هستند به راحتی همگی اسراری را با سلیم در میان می گذارند که هر کدام از این اسرار، کافیست حیثیت و اعتبار قبیله و تمام سوابق شخص گوینده را بر باد دهد. با اینهمه آقای سلیم مانند شرلوک هلمز!!، محرم راز همه میشود و از تمام رازها پرده بر می دارد. با اینکه می دانیم رازداری صفت مشخصه اعراب (لااقل در صدر اسلام) بوده است. براستی چه صفت مشخص و چه خصوصیتی در سلیم ابن قیس وجود داشته که همه افراد سرشناس با موقعیتهای مختلف، اسرار مهم خود را به او میگفتند. (مانند موردی که فرزند عمر و یا فرزند ابوبکر، نحوه از دنیا رفتن پدرانشان را برای او تشریح میکنند!)
شگفتی دیگر من آن بود که نویسنده این کتاب، ذهن خلاق و داستانسرای بسیار جالبی داشته است. البته از مردمی که خالق داستانهای هزار و یکشب و غول چراغ جادو و سند باد و… هستند زیاد هم عجیب نیست.
محققین شیعه در باره ابن سباء (موسس مذهب تشیع)می گویند این ابن سباء کیست که در همه جا حاضر است و همیشه هم از چنگال دشمن فرار میکند و در تمام شهرها حضور دارد و… اینجانب با عرض معذرت، تمام این سئوالات را درباره سلیم بن قیس از محققین شیعه می پرسم .
نکته بسیار مضحکی در کتاب سلیم وجود دارد و آن اینکه پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم به کرات، خیانتهای فعلی و نقشه های خائنانه آینده عمر و ابوبکر را به طور خصوصی به اطلاع حضرت علی (ع) و برخی از یاران نزدیک خود میرسانده است. ولی در جایی دیگر از همین کتاب و احادیث دیگر مورد استناد شیعه، می خوانیم که پیامبرصلی الله علیه وسلم روز قیامت، اصحاب خود را می بینند که از ایشان جدا شده و به دوزخ می روند و هنگامیکه پیامبرصلی الله علیه وسلم می فرماید: اینها اصحاب من هستند خطاب می آید: نه! تو نمی دانی که آنها پس از تو چکار کردند و…. جالب است پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم در قید حیات، چهره باطنی و خیانت اصحاب را میدانسته اند ولی در روز قیامت، از این موضوع اظهار بیاطلاعی می کنند!!! و از همه گذشته شما که معتقید پیامبر و امامان پس از مرگ حاضر و ناظر بر اعمال هستند و به همین دلیل به زیارت قبور آنها رفته و طلب حاجت کرده یا زیارتنامه می خوانید پس چطور شد در اینجا پیامبر از اصحاب زمان خودش و از اتفاقات بعد از فوت خودش بی خبر است!!!
در بسیاری موارد در این کتاب، پیامبرصلی الله علیه وسلم از وجود انحراف در دین اسلام توسط افرادی خاص پرده برداشته ولی این نکته را فقط به طور خصوصی و درگوشی به اطلاع برخی رسانده اند زیرا نعوذبالله نمی خواهند با گفتن این حقایق برای عموم مردم جلوی انحراف و نابودی اسلام را بگیرند؟ و بعد آن افراد راز دار بر خلاف اصول رازداری این اسرار را در اختیار جناب آقای سلیم ابن قیس میگذارند.
برخی از مطالب مندرج در این کتاب اگر از زبان انسان بدبختی مانند من گفته شود سریعاً حکم تکفیر و الحاد و سپس اعدام صادر و به مرحله اجرا در خواهد آمد ولی چون جناب سلیم، مطالبی که بسیار مورد خوشایند ذائقه عوام شیعه است را نوشته از مطالب کفر آمیز او اغماض می کنند. مانند این سخن که تعداد امامان ۱۳ می باشد و یا پیامبر به علی گفت ۱۲ نفر از فرزندان تو امام هستند…. حضرت علی می گفت: فقط من می توانستم جنب باشم و در مسجد بخوابم و…
صریح آیات قرآن خطاب به مومنین می فرماید: وارد جنگ و جدالهای بی سرو ته نشده و هنگامیکه طرف خطاب جاهلین قرار می گیرید فقط به آنها بگویید: سلام علیکم! ولی در این کتاب مشاهده می کنیم که حضرت علی (ع) و یا دوستداران ایشان، مرتب و در هر موردی با دیگران وارد بحث و جدلهای بیسر و ته می شوند! آیا این نشانگر آن نیست که جاعل احتمالاً یهودی یا ایرانی این کتاب، قصد به هم ریختن جامعه اسلامی را داشته است؟
نویسنده مدعی است که در بیشتر جریانات، شاهد عینی بوده و یا از افراد مطمئن نقل قول میکند ولی گاه در این کتاب، یک موضوع واحد به چند طریق متفاوت نقل شده است. مانند حمله به سوی خانه حضرت علی !!
در برخی موارد، پیامبرصلی الله علیه وسلم از توطئه کنار گذاشتن حضرت علی (ع) از خلافت مطلع بوده ولی بدون اینکه این توطئه را برای عموم مردم آشکار کنند آنرا به صورت راز، فقط برای حضرت علی و یکی دو نفر دیگر بیان میکرده اند در حالیکه طبق تحلیل شیعه، نتیجه حتمی برکناری حضرت علی (ع) انحراف اسلام بوده پس چرا پیامبرصلی الله علیه وسلم پس از آنهمه مجاهدت، سکوت کردند؟
نکته بسیار جالب و خنده دار در مورد این کتاب آن است که آقای سلیم، مدعی است که در آن زمان، حضور داشته و وقایع را به چشم خود دیده و با گوش خود شنیده است. سپس ایشان در جایی از کتاب می گویند که بنا به قول یکی از معصومین، تمام مردم پس از پیامبر مرتد شدند به جز علی و ابوذر و سلمان. جالب است که نام خود این شخص در کنار نام این سه تن نیست!! پس خود این آقا هم مرتد بوده بنابراین ما با چه اعتباری می توانیم مطالبی را که یک نفر مرتد، نقل کرده است را قبول کنیم؟!!!
و آیا بلال حبشی و عمار یاسر و ام سلمه و ابن عباس و نعوذبالله (فاطمه و حسنین و...) هم مرتد بودند؟
با این اوصاف، کتابی که تعدادی از علمای طراز اول شیعه و تمامی علمای اهل سنت و تمامی محققین بی طرف غربی، صحت آنرا مخدوش می دانند چرا باید وسیله دوزخی شدن ما شود؟ واللهاعلم.
ابتدای نسخ چاپی این کتاب، برای محکم کاری یک حدیث منتسب به امام صادق را می نویسند به این مضمون که آن حضرت، نوشته های سلیم را تایید فرموده اند. ولی:
صحت و اعتبار این حدیث، مشخص نیست.
معلوم نیست که امام صادق (ع) کدام قسمت از نوشته ها را تایید کردهاند زیرا در این کتاب، مطالب درست زیادی با مطالب دروغ زیادی در هم آمیخته به نحویکه تشخیص راست و دروغ را غیر ممکن نموده است. علاوه بر اینکه نسخ خطی موجود از این کتاب با یکدیگر دارای اختلافات فاحشی است. اکنون امام صادق کدام نسخه را تایید کرده اند؟؟
آیا امام صادق نشسته اند تا گوینده تمام مطالب طولانی این کتاب را برایشان قرائت کنند؟ و ایشان هم تمام این مطالب را تایید فرموده اند؟
——————————————
بعد از همه اینها مشخص شد که این کتاب جعلی و روایاتش ساخته ذهن بیمار روافض است. متاسفم برای علمای شیعه از قبیل:مکارم شیرازی،قزوینی،طباطبایی و…. که با استناد به این کتاب حماقت خود را به رخ می میکشند!!
ای آیت حق بی خبران را خبری کن
التماس دعا