آیاحضرت علی با روش امیر المومنین عمر مخالف بود ؟

شیعه با اشاره به نوشته ای تاریخی مدعی شده است که علی با عمر و ابوبکر رضی الله عنهم مخالف بود! اشاره شیعه به این نوشته است:
ادعای شیعه:
… وخلا (عبد الرحمن بن عوف) بعلی بن أبی طالب، فقال: لنا اللّه علیک، إن ولیّت هذا الأمر، أن تسیر فینا بکتاب اللّه وسنّه نبیّه وسیره أبی بکر وعمر.
فقال: أسیر فیکم بکتاب اللّه وسنّه نبیّه ما استطعت.تاریخ الیعقوبی ج ۲ ص ۱۶۲،باب أیام عثمان بن عفان
.

( بعد از وفات عمر وقتی شورای شش نفر می خواستند خلیفه انتخاب کنند ) عبد الرحمان بن عوف امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب صلوات الله و سلامه علیه را به کناری صدا زد و به ایشان عرض کرد: خداوند بین من و تو حاکم باشد، اگر خلیفه شدی بین ما طبق کتاب خدا و سنت پیامبر و روش ابوبکر و عمر حکم کن. امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب صلوات الله و سلامه علیه به عبدالرحمان بن عوف فرمودند من تاجایی که توان داشته باشم در میان شما طبق کتاب خدا و سنت پیامبراکرم حکم خواهم نمود .
حضرت علی را از خلافت بخاطر عمل نکردن به سنت ابوبکر و عمر کنار زدند.

پاسخ اهل سنت:
اولا تاریخ یعقوبی فقط این گونه نوشته و یعقوبی شیعه بوده، شما اگر کتابش را ببینید وقتی به فصل خلافت حضرت ابوبکر میرسد مینویسد ایام ابوبکر و یا ایام عمر یا ایام عثمان اما به حضرت علی که میرسد مینویسد خلافه علی درباره حسن رضی الله عنه هم مینویسد خلافت حسن اما درباره معاویه رضی اله عنه مینویسد روزهای معاویه، این یک دلیل بر شیعه بودن وتعصب اوست .
اما تواریخ معتبرتر دیگر،یکصدا به صورت زیر واقعه را نقل کرده اند.
عن أبی وائل قال قلت لعبد الرحمن بن عوف: کیف بایعتم عثمان وترکتم علیاً؟ فقال: ما ذنبی؟ قد بدأت بعلی فقلت: أبایعک على کتاب الله وسنه نبیه وسیره أبی بکر وعمر. قال فقال: فیما استطعت. قال: ثم عرضتها على عثمان فقبلها.

ابووائل میگوید به عبد الرحمن ابن عوف گفتم چه باعث شد که علی را رها کنید و عثمان را انتخاب نمایید ؟
جواب داد: گناه من چیست به علی گفتم بیعت میکنم با تو به کتاب خدا و سنت پیامبر و روش ابوبکر و عمر، و اوگفت قبول میکنم اما بقدر تواناییم !
و این را که دیدم به عثمان گفتم، و عثمان گفت بدون قیدو شرط قبول میکنم!

این روایت را ابن کثیر و ابن جوزی و سیوطی و ذهبی و دیگران به همین شکل فوق نقل کرده اند
و میبنید تنها فرق بین جواب عثمان و علی این بود که علی گفت(به اندازه توانم) به کتاب الله و سنت پیامبر و روش شیخین عمل میکنم و عثمان بدون شرط گفت بله عمل میکنم، پس علی هیچ مخالفتی با روش شیخین نداشت
اما شیعه به روایات اکثریت اعتنایی نکرده و روایت یعقوبی را دیده که متهم به تشیع است .
دوما بارها گفتم که داستانهای تاریخی هرگز نباید سرچشمه عقیده ما باشند بلکه باید عقیده را از قرآن و حدیث صحیح بگیریم داستانهای تاریخی پر است از اسراییلیات،و راست ودروغ در آن مخلوط است و تازه شیعه بدترین روایات تاریخی را انتخاب و مذهب خود میکند ! آیا خود را فریب میدهد یا دیگران را ؟

سوما: شیعه اگر داستان یعقوبی را قبول دارد، پس چرا متوجه نمیشود که با قبول این داستان دردسر بزرگی را برای خود و مذهب خود خریده است؟
زیرا در این داستان چند نکته بر ضد مذهب شیعه است
:

۱ – حضرت علی، حضرت عبد الرحمن ابن عوف و شورای عمر را قبول داشت اگر قبول نمیداشت چرا در آن شرکت کرد؟
۲ – حضرت علی روش و سیره عمر را علنا و عملا قبول داشت، همین تشکیل شورای ۶ نفره برای انتخاب رهبر،سنت پیامبر نبود بلکه روش ابداعی حضرت عمر بود. این چه معنی دارد که عملا پا در روش عمر بگزارد و زباناً آنرا منکر شود؟!!
بعد روش عمر ستوده بود علی دلیلی برای مخالفت با ان نداشت
۳ – لازم بود علی بر اساس قانون مذهب شیعه، تقیه میکرد و جوابی کاملا مطابق میل عبدالرحمن بن عوف را میگفت تا خلیفه میشد، تقیه که اینجا و در این کار بسیار مهم کاربرد نداشته باشد،پس کجا کاربرد دارد؟
۴ – شما که میگویید علی بزور با عمر بیعت کرد و علی همیشه بی کس و بی یاور بود و همه با ایشان بد بودند ! پس آیا خمینی که شاه را از کار برکنار کرد آیا این قابل تصور است که باز او را نامزد در شورای رهبری کند؟!!

من با یک مثال موضوع را خوب روشن میکنم:
تصور کنید که خامنه ای در حالت مرگ است و وصیت میکند که یک شورای ۶ نفره بعد از او، بین خود یکی را به رهبری انتخاب کنند.
و تصور کنید برای اجرای این وصیت، خامنه ای سپاه و ارتش ندارد، آنوقت چه خواهد شد ؟
با توجه به محبوبیت بسیار اندک خامنه ای، کسی به او و وصیت او اعتنا نخواهد کرد و جنبش سبز قدرت را بدست میگیرد پس آنچه که خامنه ای را بر سر قدرت نگه داشته، قدرت ارتش اوست ولی عمر ارتشی نداشت اگر مردم از روش حکومت داری او ناراضی میبودند، هرگز به وصیتش عمل نمیکردند، بلکه ۶ نامزد رهبری بر گزیده عمر نیز مورد تنفر مردم میشدند.
حالا از این بدتر را تصور کنید و آن اینکه،خامنه ای، پسر محمد رضا شاه را نیز عضو شورای ۶ نفره انتخاب رهبری کند
این ناممکن است که رخ دهد با توجه به دعوای شاه و خمینی، امروز خمینیان سایه پسر شاه را با تیر میزنند حتی بازرگان حتی بنی صدر حتی منتظری و حتی موسوی را به شورای ۶ نفره راه نمیدهند !
من چی میخواهم بگویم ؟!
حرف من ین است که داستانیکه شیعه از دعوای علی و عمر و مخالفت علی با سیره عمر ساخته،دروغ است اگر راست میبود محال بود که حضرت عمر، علی رضی الله عنه را به شورای ۶ نفره راه دهد، یعنی ما در تاریخ یک نمونه مثل این نداریم این خلاف هرگونه عقل سلیم است برای همین در تاریخ حقیقی، هرگز مشابه آن رخ نداده است.
البته در تاریخ شیعه،داستانهای خیالی فراوان است یکی هم همین افسانه دعوای عمر و علی و شکسته شدن پهلوی زن علی ( دختر پیامبر توسط عمر !!!!!!!) ……….. و بعد بدون آنکه صلحی بین آن دو صورت گرفته باشد علی دخترش را میدهد به عمر ( دختر فاطمه را ) …..و عمر علی را میکند وزیر خودش و یک عضو مهم شورای انتخاب رهبری !!!
ما از داستانهای شیعه حیرت نمیکنیم چون عجیب تر از این را دیدیده ایم،عجیب تر داستان مردی ۱۳۷۰ ساله است که هرگز پیر نمیشود و در سرداب سامرا و چاه جمکران نشسته و منتظر است!
آری از این داستانها حیرت نمیکنیم ولی تعجب ما از این است که ملتی چون ملت ایران، چرا تسلیم این افسانه های دروغین و متضاد شده است؟!

 

نویسنده: محمد باقر سجودی

مقاله پیشنهادی

هنگام اختلاف با پدر چگونه با وی صحبت کنم؟

سوال: در اسلام هنگامی که سوء تفاهمی میان پدر و پسر رخ می‌دهد چگونه می‌توان …