پاسخ های ارسال شده در انجمن
-
نویسندهنوشته ها
-
حالا سند بیهقی که فرقش با سند طبرانی از زمین تا اسمونه تازه ان بخش اخر را هم ندارد
(12410)- [7 : 65] أَخْبَرَنَا أَبُو نَصْرٍ عُمَرُ بْنُ عَبْدِ الْعَزِيزِ بْنِ عُمَرَ بْنِ قَتَادَةَ، ثنا أَبُو الْحَسَنِ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ حَامِدٍ الْعَطَّارُ، ثنا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ، ثنا يَحْيَى بْنُ مَعِينٍ، عَنْ حَجَّاجٍ، عَنِ ابْنِ جُرَيْجٍ، قَالَ: أَخْبَرَتْنِي حُكَيْمَةُ بِنْتُ أُمَيْمَةَ ، عَنْ أُمَيْمَةَ أُمِّهَا، ” أَنّ النَّبِيَّ كَانَ يَبُولُ فِي قَدَحٍ مِنْ عِيدَانٍ، ثُمَّ وَضَعَ تَحْتَ سَرِيرِهِ فَبَالَ، فَوَضَعَ تَحْتَ سَرِيرِهِ فَجَاءَ فَأَرَادَهُ، فَإِذَا الْقَدَحُ لَيْسَ فِيهِ شَيْءٌ، فَقَالَ لامْرَأَةٍ يُقَالُ لَهَا بَرَكَةٌ كَانَتْ تَخْدُمُهُ لأُمِّ حَبِيبَةَ جَاءَتْ مَعَهَا مِنْ أَرْضِ الْحَبَشَةِ: أَيْنَ الْبَوْلُ الَّذِي كَانَ فِي هَذَا الْقَدَحِ؟ قَالَتْ: شَرِبْتُهُ يَا رَسُولَ اللَّهِ ”
در این سند برخلاف طبرانی که از
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِيَادٍ الْحَذَّاءُ الرَّقِّيُّ وحَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ حَنْبَلٍ حدیث ازأَخْبَرَنَا أَبُو نَصْرٍ عُمَرُ بْنُ عَبْدِ الْعَزِيزِ بْنِ عُمَرَ بْنِ قَتَادَةَ، ثنا أَبُو الْحَسَنِ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ حَامِدٍ الْعَطَّارُ، ثنا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ نقل شده اصلا اون دوتای اول نیستن ؟؟؟(حديث مرفوع) حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ حَنْبَلٍ ، ثنا يَحْيَى بْنُ مَعِينٍ ، ثنا حَجَّاجُ بْنُ مُحَمَّدٍ ، عَنِ ابْنِ جُرَيْجٍ ، عَنْ حُكَيْمَةَ بِنْتِ أُمَيْمَةَ ، عَنْ أُمِّهَا أُمَيْمَةَ ، قَالَتْ : كَانَ لِلنَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَدَحٌ مِنْ عِيدَانٍ يَبُولُ فِيهِ ، وَيَضَعُهُ تَحْتَ سَرِيرِهِ ، فَقَامَ فَطَلَبَ ، فَلَمْ يَجِدُهُ فَسَأَلَ ، فَقَالَ : ” أَيْنَ الْقَدَحُ ؟ ” ، قَالُوا : شَرِبَتْهُ بَرَّةُ خَادِمُ أُمِّ سَلَمَةَ الَّتِي قَدِمَتْ مَعَهَا مِنْ أَرْضِ الْحَبَشَةِ ، فَقَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ : ” لَقَدِ احْتَظَرَتْ مِنَ النَّارِ بِحِظَارٍ ” .
المعجم الكبير للطبراني(حديث مرفوع) حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِيَادٍ الْحَذَّاءُ الرَّقِّيُّ ، ثنا حَجَّاجُ بْنُ مُحَمَّدٍ ، عَنِ ابْنِ جُرَيْجٍ ، قَالَ : حَدَّثَتْنِي حُكَيْمَةُ بِنْتُ أُمَيْمَةَ بِنْتِ رُقَيْقَةَ ، عَنْ أُمِّهَا ، أَنَّهَا قَالَتْ : كَانَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَبُولُ فِي قَدَحِ عِيدَانٍ ، ثُمَّ يَرْفَعُ تَحْتَ سَرِيرِهِ ، فَبَالَ فِيهِ ثُمَّ جَاءَ فَأَرَادَهُ ، فَإِذَا الْقَدَحُ لَيْسَ فِيهِ شَيْءٌ ، فَقَالَ لامْرَأَةٍ يُقَالُ لَهَا بَرَكَةُ كَانَتْ تَخْدُمُ أُمَّ حَبِيبَةَ ، جَاءَتْ بِهَا مِنْ أَرْضِ الْحَبَشَةِ : ” أَيْنَ الْبَوْلُ الَّذِي كَانَ فِي الْقَدَحِ ؟ ” قَالَتْ : شَرِبْتُهُ ، فَقَالَ : ” لَقَدِ احْتَظَرْتِ مِنَ النَّارِ بِحِظَارٍ ” .
سند سوم ؟؟
(20778)- [230] حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ إِسْحَاقَ التُّسْتَرِيُّ، ثنا عُثْمَانُ بْنُ أَبِي شَيْبَةَ، ثنا شَبَابَةُ بْنُ سَوَّارٍ، حَدَّثَنِي أَبُو مَالِكٍ النَّخَعِيُّ، عَنِ الأَسْوَدِ بْنِ قَيْسٍ، عَنْ نُبَيْحٍ الْعَنَزِيِّ، عَنْ أُمِّ أَيْمَنَ، قَالَتْ: قَامَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ مِنَ اللَّيْلِ إِلَى فَخَّارَةٍ فِي جَانِبِ الْبَيْتِ، فَبَالَ فِيهَا فَقُمْتُ مِنَ اللَّيْلِ، وَأَنَا عَطْشَانَةُ فَشَرِبْتُ مَا فِيهَا، وَأَنَا لا أَشْعُرُ، فَلَمَّا أَصْبَحَ النَّبِيُّ ص قَالَ: ” يَا أُمَّ أَيْمَنَ، قَوْمِي فَأَهْرِيقِي مَا فِي تِلْكَ الْفَخَّارَةِ “.قُلْتُ: قَدْ وَاللَّهِ شَرِبْتُ مَا فِيهَا.
قَالَتْ: فَضَحِكَ رَسُولُ اللَّهِ ص حَتَّى بَدَتْ نَوَاجِذُهُ، ثُمَّ قَالَ: ” أَمَا إِنَّكِ لا تَتَّجِعِينَ بَطْنَكِ أَبَدًا ”
======
در خود معجم کبیر حتی در متن اسم خادم معلوم نیست ؟ بَرَّةُ خَادِمُ أُمِّ سَلَمَةَ یا بَرَكَةُ كَانَتْ تَخْدُمُ أُمَّ حَبِيبَةَ حال میبینم در متن خود معجم دو حدیث متفاوت با دو متن متفاوت که این خود بر ضعف حدیث می افزایداز اول بحث رو جمع میکنم به اینصورت که
1. حدیث به این صورت در سنن ابو داود امده
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى، حَدَّثَنَا حَجَّاجٌ، عَنْ ابْنِ جُرَيْجٍ، عَنْ حُكَيْمَةَ بِنْتِ أُمَيْمَةَ بِنْتِ رُقَيْقَةَ، عَنْ أُمِّهَا، أَنَّهَا قَالَتْ: ” كَانَ لِلنَّبِيِّ ص قَدَحٌ مِنْ عِيدَانٍ تَحْتَ سَرِيرِهِ يَبُولُ فِيهِ بِاللَّيْلِ ”
ابوداود متوفا به ۲۷۵ هجری
====
2.و بعد در صحیح ابن حبان به این صورت آمده
حَدَّثَنَا أَبُو حَاتِمٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ الصُّوفِي، بِبَغْدَادَ، قَالَ: حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ مَعِينٍ، حَدَّثَنَا حَجَّاجُ بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنِ ابْنِ جُرَيْجٍ، قَالَ: حَدَّثَتْنِي حُكَيْمَةُ بِنْتُ أُمَيْمَةَ ، عَنْ أُمِّهَا أُمَيْمَةَ بِنْتِ رُقَيْقَةَ: أَنَّ النَّبِيَّ ص كَانَ ” يَبُولُ فِي قَدَحٍ مِنْ عِيدَانٍ، ثُمَّ يُوضَعُ تَحْتَ سَرِيرِهِ ”
(270 هـ – 354 هـ) ابن حبان
تا به اینجا در هیچ یک از اسناد متن ” لَقَدِ احْتَظَرَتْ مِنَ النَّارِ بِحِظَارٍ
نیست و بعد به طوری عجیب در کتاب معجم کبیر طبرانی ظاهر میشود انهم با چند متن و چند سند متفاوتیکی از ابتکارات شما شیعیان اینه همیشه اسناد اهل سنت رو با هم مخلوط میکنید اونم با اتکا به احادیث ضعیف و مخفی کردن باقی اسناد یا عدم نشان دادن سند و نام بردن اینکه این حدیث با کمی تغییر در کتاب فلان صفحه فلان امده در حالی که اصلا ان حدیث با این حدیث سرتاسر فرق دارد ؟؟
برات این حدیث رو از اول توضیح میدم این حدیث هم مشکل سند دارد هم متن و این حدیث گسترش یافته و تصحیح نشده به معنای اینکه بخشی که مد نظر شماست حذف عمدی شود بلکه همان بخش به طور ناگهان اضافه شده ؟؟ انهم با راویان ضعیف در سندش به پست های من دقت کنشنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: اکثر روایات مهدی جعلی است و مهدی شیعه اثنی عشری ممکنه واقعی نباشه #4580اقای عزیز شما وارد تاپیک زنبق شدید و ایشان هر حرفی را که گفت ثابت کرد و شما حدیث اوردی خودت صحیح بودن حدیث را با نام بردن سلسله رجال سند و بررسی ان بیان کن همانطور که در مورد حکیمه این همه داری تقلا میکنی برای حدیثی که خودت اوردی خودت ثابت کن . زنبق این اقا که حدیث را اورده حتما میداند صحیح است دلیل صحیح بودنش را کامل بیان کند شما مجبور نیستی که ثابت کنی این حدیث صحیح است یا خیر ؟ چون ایشان این سند را گذاشتن و خودشان حتما بر صحیح بودن این سند با بررسی رجالی ان اطلاع دارند شما هر حرفی که زدی اثبات کردی یک رفتار این افراد اینگونه است که با سوال پرسیدن زیاد میخاهن بحث را منحرف کنند
مثلا سند اورده برای شما زنبق این سخن رو از مستدرک خوب میبینیم که8774)- [4 : 550] حَدَّثَنَا الشَّيْخُ أَبُو بَكْرِ بْنُ إِسْحَاقَ، وَعَلِيُّ بْنُ حَمْشَاذَ الْعَدْلُ، وَأَبُو بَكْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ بَالَوَيْهِ، قَالُوا: ثَنَا بِشْرُ بْنُ مُوسَى الأَسَدِيُّ، ثَنَا هَوْذَةُ بْنُ خَلِيفَةَ، ثَنَا عَوْفُ بْنُ أَبِي جَمِيلَةَ، وَحَدَّثَنِي الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ الدَّارِمِيُّ، ثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْحَاقَ الإِمَامُ، ثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ بَشَّارٍ، ثَنَا ابْنُ أَبِي عَدِيٍّ، عَنْ عَوْفٍ، ثَنَا أَبُو الصِّدِّيقِ النَّاجِيِّ، عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآَلِهِ وَسَلَّمَ: ” لا تَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّى تُمْلأَ الأَرْضُ ظُلْمًا، وَجَوْرًا، وَعُدْوَانًا، ثُمَّ يَخْرُجُ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي مَنْ يَمْلأَهَا قِسْطًا وَعَدْلا، كَمَا مُلِئَتْ ظُلْمًا وَعُدْوَانًا “. هَذَا حَدِيثٌ صَحِيحٌ عَلَى شَرْطِ الشَّيْخَيْنِ، وَلَمْ يُخْرِجَاهُ، وَالْحَدِيثُ الْمُفَسَّرُ بِذَلِكَ الطَّرِيقِ، وَطُرُقُ حَدِيثِ عَاصِمٍ، عَنْ زِرٍّ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ كُلُّهَا صَحِيحَةٌ عَلَى مَا أَصَّلْتُهُ فِي هَذَا الْكِتَابِ بِالاحْتِجَاجِ بَأَخْبَارِ عَاصِمِ بْنِ أَبِي النَّجُودِ، إِذْ هُوَ إِمَامٌ مِنْ أَئِمَّةِ الْمُسْلِمِينَ
=====
دلیلیم که حاکم در اخر این رو میگه وجود شخص مجهولی به اسم الحسين بن علي الدارمي است با توجه به این گونه ردالت ها دوست عزیز زنبق گرامی بگذارید ایشان که سند می اوردند خودشان ثقه بودن راویان سند را مشخص کنند مخصوصا احادیث کنزالعمال را شما هرچی اورده ای ثابت کردی و شما مسئول اسناد این اقا نیستی ایشان خودشان مسئول اسناد خود هستند ؟؟ و باید ثابت کنند نه شما{آقای محترم علمای شما قائل به این هستند که ابن حبان هر کس رو در کتابش بیاره ثقه هستش.این قیاست با اشتباه فرق داره!!}
هیچ فرقی نداره چرا چون اگر رادرفورد پروتون کشف نمیکرد انیشتن ساختار اتم رو نمیتونست کامل کنه و فیزیک مدرن رو بسازه . اگر ابن حبان نبود بخش اعطمی از علم حدیث حذف میشد ولی این دلیل نمیشود که همه حرف های رادرفورد درست باشد و همچنین همه استدلال های ابن حبان چرا چون ابزار در دسترس افراد در زمان تحقیقاتشان تکامل میابد و انچه در دسترس رادرفورد بود در مقابل انیشتن تکامل نیافته بود در مورد ابن حبان هم همینطور است ابن حبان ابزار لازم برای تشخیص ثقه بودن حکیمه را نداشت چون تمام اسناد را نداشت خطای او سهوی و به دلیل نداشتن ابزار کامل است و این حرف مرا صحیح ابن حبان و امدن ان حدیث در ان تصدیق میکند
به غیر از ابن حبان تنها کسی که در مورد حکیمه نطر داده بدون استدلال ثقات ابن حبان و با توجه به دسترسی به تمام اسناد { مثل انیشتن در مقابل رادرفورد} ابن حجر است و گفته است لاتعرف ؟؟
پس حکم قیل و قال شما رد ؟؟{اصلا ما ابن حبان و ابن ملقن رو به روی گل شما بخشیدیدم.سلمنا!!!}
میدونم چرا ناراحت شدی راستی شما که بخش اعطم فقه تون بر اساس احادیث ضعیف خودتون هست چرا دیگه؟صاحب نظر در علم رجال شدید مثل این میمونه که یکی خودش سیکل نداره داره درمورد پروپوزال دیگران نظر میده؟؟{مهم نیست بیهقی چه حدیثی در کتابش آورده مهم اینه که در حدیثی که حکیمة بنت امیمة وجود داره سیطوی اون روایت رو تصحیح کرده!!یعنی حکیمة هم ثقه هستش در غیر اینصورت روایت رو تصحیح نمیکرد}
چرا مهم بیقهی چی گفته بگو بیهقی در کتابش چه حدیثی اورده ؟؟
من بررسی کاملی دارم این حدیث تصحیح نشده از این نظر که کم بشه این حدیث به طور شگفت انگیزی گسترش یافته و انهم با ظهور چند ادم ضعیف حدیث در سلسل رجال سند هایش؟1. میشود بگویید بیهقی چه حدیثی در کتابش گذاشته استباز هم قیل و قال الکی جوابی نداری داد فریاد راه میندازی در مورد ابن حبان یک مثال روز میزنم تا خوب بفهمی
مثال ابن حبان مثال رادرفورد در علم فیزیک هست رادفورد داشنمند بزرگی بود که پرتو ها ی الفا گاما بتا و پروتون رو کشف کرد برنده جایزه نوبل شد اما نطریه ای که در مورد حرکت الکترون دور هسته داده بود اشتباه بودو نتوانستد این موضوع را به درستی پاسخ دهد ایا این نقص برای اوست اوکه برنده جایزه نوبل بوده خیر ولی با توجه به امکاناتی که داشت کار های علمی زیادی کرد ولی به دلیل نقص امکانات وخطا های انسانی دچار خطا شده بود مثل ابن حبان وی بر اثر همین خطا ها دچار اشکال شد ولی باز هم نه کسی میتواند بگوید رادرفورد دانشمند نبود نه کسی میتواند بگوید ابن حبان عالم بزرگی نبود و اگر برید تحقیق کنید می بینید که در مورد رادفور د هم دانشمندان مختلف علم فیزیک جملات زیبایی به کار بردن ولی این دلیل نمیشود همه نطریاتش مورد پذیرش باشد و در مورد ابن حبان هم همینگونه است و این پویایی علم حدیث را در اهل سنت نشان میدهد که عالمانی مثل ابن حجر میایند و اشتباه های اندک عالمان مثل ابن حبان را اصلاح میکنند مثل بوهر و انیشتن که اشتباهات رادفورد را اصلاح کردن و این یعنی پویایی علمی و خیلی بهتر از ان است که عالمان خود را بدون اشکال و رایشان را وحی الهی بدانیم ؟متاسفم برای شما این جمله شما مشخصا نشان میدهد شما از متحجرین هستید و حکم به قال دارید ومیخواهید با داد و بی داد و بدون استدلال سخن بگوید و همه بگویند چشم شما عالم دهری و ما هیچ خیر برادر اگر میخواهی با این الفاظ {پس دیگه نبینم ادعا کنی حکیمة مجهوله؟؟} سخن بگویی برو همان سایتی که سند ها را از ان کپی میکنی همانجا با دوستانت هم کلام شو چون به هم میایید کم اوردن این همه ناراحتی ندارد
و اما بعد :هیثمی :: اول ببینیم مجمع الزوائد و منبع الفوائد چه کتابی است
مجمعالزوائداز نورالدین هیثمی، که نسبت به صحیح ابن حبان با نام «موارد الضمان» و نسبت به معاجم متوسط و صغیر طبرانی با نام «مجمع البحرین» و نسبت به معجم کبیر طبرانی با نام «البدر المنیر» و نسبت به مسند امام احمد با نام «غایه المقصد» کتابهای تألیف نموده، و هثیمی بعد از تألیف این کتابهای زواید، اسناد روایتها را حذف و همه احادیث آنها را بر حسب موضوع تبویب نموده و تمام آن کتابها را در یک کتاب جمع نمود و آن را «مجمع الزوائد و منبع الفوائد» نامید
خیلی ساده خطای ابن حبان سبب خطای هیثمی شده و این چیز عجیبی نیست و هیثمی در واقع با توجه به سخن ابن حبان و اینکه او در صحیح خود از حکیمه نقل کرده و در سنن ابو داود هم امده او را ثقه میداند چون تنها دلیلی که میتواند ثقه حسابش کند ثقات و صحیح ابن حبان است این اشتباه سهوی به دلیل اشتباه استدلالی ابن حبان استبا توجه به مرفوع بودن حدیث و اینکه ابن حبان در مورد افراد مجهول
معتقد است که راوي مجهول هنگامي که از نظر عين و شخص معين شد، عدل شمرده ميشود مگر اينکه در مورد او جرح و قدحي آشکار شود. ابن حبان در کتاب ثقات خود بسياري از افراد را نام برده و از آنها روايت نقل کرده که از نظر ديگران مجهول هستند و چون در حدیثی که ابن حبان از حکیمه دیده است ان بخش اخر نبوده و نام وی در سنن ابو داود بوده و دلیلی برای جرح ندیده باتوجه به اسناد در دسترسش اورا ثقه حساب کرده و در بحث حدیث مرفوع چون اسناد رجالی و خود متن حدیث متفاوت است باید دید که کدام سند توسط فرد بررسی قرار گرفته و با توجه به این که این حدیث در کتاب صحیح ابن حبان هست مشکل حل میشود
حَدَّثَنَا أَبُو حَاتِمٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ الصُّوفِي، بِبَغْدَادَ، قَالَ: حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ مَعِينٍ، حَدَّثَنَا حَجَّاجُ بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنِ ابْنِ جُرَيْجٍ، قَالَ: حَدَّثَتْنِي حُكَيْمَةُ بِنْتُ أُمَيْمَةَ ، عَنْ أُمِّهَا أُمَيْمَةَ بِنْتِ رُقَيْقَةَ: أَنَّ النَّبِيَّ ص كَانَ ” يَبُولُ فِي قَدَحٍ مِنْ عِيدَانٍ، ثُمَّ يُوضَعُ تَحْتَ سَرِيرِهِ ”
اگر واقعا ابن حبان اعتقاد به حدیث و انرا بررسی کرده بود هیچ دلیلی نداشت که انرا در کتاب صحیح نیاورد در حالی که ان حدیث در کتاب معجم کبیر مورد بررسی ابن حبان نبوده ؟؟ و حدیث نه تنهامرفوع بوده در سند بلکه متنش هم مشکلات زیادی دارد ؟؟ و در معجم طبرانی هم با سند های متفاوت امده ؟؟؟ و جالب است سایت ولی عصر که شما از انجا در حال کپی پیست هستید ؟ در مورد صحیح ابن حبان و سند حدیث در ان هیچ نمیگوید تا مخاطب را با حذف حقیقت مرفوع بودن دور بزند ؟هنوز هم حکیمه مجهول الحال است و شما اونو توثیق نکردی متاسفانه چون شما نمیدونی حدیث مرفوع چه مشکلاتی داره فک کردی توثیق کردی در حالی که برعکس شو انجام دادی یعنی چی به پست های بعدی من نگاه کن تا بدونی کجا اشتباه کردی البته اگر بخایم بحث رو علمی بیان کنیم وگرنه اگر بخایم مثل سایت ولی عصر بیان کنیم و شما از متحجر ین باشید بحث اب در هاون کوبیدن میشودبرادر من میدونی حدیث مرفوع یعنی چی ؟؟؟ بگو تا بهت بگم مشکل حرفات کجاستبرادر من حدیث مرفوع یعنی چی ؟؟ اینو بگو تا بهت بگم اسناد شما کجاش مشکل دارد؟؟؟مشکل حدیث در معجم کبیر وجود
حُكَيْمَةَ بِنْتِ أُمَيْمَةَ
مجهول الحال است وحدیث ضعیف شده است
ابن حجر میگوید لا تعرف؟؟؟رقم الحديث: 20034
(حديث مرفوع) حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ حَنْبَلٍ ، ثنا يَحْيَى بْنُ مَعِينٍ ، ثنا حَجَّاجُ بْنُ مُحَمَّدٍ ، عَنِ ابْنِ جُرَيْجٍ ، عَنْ حُكَيْمَةَ بِنْتِ أُمَيْمَةَ ، عَنْ أُمِّهَا أُمَيْمَةَ ، قَالَتْ : كَانَ لِلنَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَدَحٌ مِنْ عِيدَانٍ يَبُولُ فِيهِ ، وَيَضَعُهُ تَحْتَ سَرِيرِهِ ، فَقَامَ فَطَلَبَ ، فَلَمْ يَجِدُهُ فَسَأَلَ ، فَقَالَ : ” أَيْنَ الْقَدَحُ ؟ ” ، قَالُوا : شَرِبَتْهُ بَرَّةُ خَادِمُ أُمِّ سَلَمَةَ الَّتِي قَدِمَتْ مَعَهَا مِنْ أَرْضِ الْحَبَشَةِ ، فَقَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ : ” لَقَدِ احْتَظَرَتْ مِنَ النَّارِ بِحِظَارٍ ” . -
نویسندهنوشته ها
ابوداود
====
البانی
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى، حَدَّثَنَا حَجَّاجٌ، عَنِ ابْنِ جُرَيْجٍ، عَنْ حُكَيْمَةَ بِنْتِ أُمَيْمَةَ بِنْتِ رُقَيْقَةَ، عَنْ أُمِّهَا، أَنَّهَا قَالَتْ كَانَ لِلنَّبِيِّ صلى الله عليه وسلم قَدَحٌ مِنْ عَيْدَانٍ تَحْتَ سَرِيرِهِ يَبُولُ فِيهِ بِاللَّيْلِ .
====
همانطور که مشاهده می کنید البانی تمام احادیث طبرانی و ان جملات عجیب با سلسله رجال سند عجیب که موضوع اصلی مناقشه و بحث است را کنار گذاشته و حدیث اول ار حکیمه را حسن میداند و این خود گواه بر این است که مشکل حکیمه برای البانی هم پا برجا بوده و گرنه هیچ دلیلی نداشت که صحیح حساب نکند با اولین سند حدیث؟؟
======
نتیجه این حدیث به خاطر تضاد در رجال سند و متن سند حتی خادم و مجهول الحال بودن حکیمه و ظهور افراد ضعیف در متن های مختلف ان ضعیف است 100 در 100 و هیچ کس این حدیث را تصحیح نکرده بلکه اولین سند سند ابو داود است و این حدیث در معجم کبیر با سند ها و متن ها متفاوت گسترش یافته است ؟؟