فرض كنيم در قران نام امام علي به عنوان جانشين صريحا ذكر مي شد نتيجه قطعي اين مي بود كه امام علي خليفه بلامنازع مسلمين مي شد. اما پس از ارتحال يا شهادت امام علي تكليف چه مي شد؟ با اندكي تامل ميتوان نتيجه گرفت كه برميگرديم به شرايطي كه الان واقعا و خارج از فرض فوق در زمان پس از ارتحال پيامبر وجود دارد و اختلاف در امر رهبري و خلافت بين شيعه و سني وجود دارد زيرا بنا بر فرض فوق اگر امام علي پس از خود كسي را معرفي ننمايد كه مشخص است احتمال اختلاف وجود دارد و مثلا ممكن است كساني امامت حسن بن علي كه به ادعاي شيعه امام دوم است را نپذيرند زيرا در قران نيامده است و اگر امام علي فرزندش حسن را بنابر ادعاي شيعه معرفي نمايد باز هم چون در قران نيامده ممكن است كساني در صحت انتساب شك كنند و اصلا مدعي بشوند كه همچنانكه امامت امام علي در قران ذكر شده بايد امامت حسن بن علي هم ذكر گردد و گرنه ضرورتي در اطاعت نيست و بنابراين چنانچه امامت علي در قران ذكر شود لازم است تا قيامت نام همه جانشينان در قران ذكر گردد كه البته اين فرض بسيار غيرمنطقي و دور از حكمت خداوند است زيرا قران كتاب هدايت است و نه پيشگويي جزئيات اينده.
لذا امامت اهميت بنيادين دارد ولي نياز به ذكر نام ائمه در قران نيست و تنها راه معقول بيان صفات و اصول كلي جانشيني پيامبران است همانند آنچه در ايه خطاب به ابراهيم امده است: و لا ينال عهدي الظالمين و البته ابوبكر مصداق ظالمان است و به عنوان يكي از مصاديق ظلم برطبق احاديث صحيحين به فاطمه ظلم كرد زيرا فاطمه ناراضي از او از دنيا رفت و پيامبر وعده فرمود كه هر فاطمه از او راضي نباشد خدا و پيامبرش از او راضي نيست
لذا امامت اهميت بنيادين دارد ولي نياز به ذكر نام ائمه در قران نيست و تنها راه معقول بيان صفات و اصول كلي جانشيني پيامبران است همانند آنچه در ايه خطاب به ابراهيم امده است: و لا ينال عهدي الظالمين و البته ابوبكر مصداق ظالمان است و به عنوان يكي از مصاديق ظلم برطبق احاديث صحيحين به فاطمه ظلم كرد زيرا فاطمه ناراضي از او از دنيا رفت و پيامبر وعده فرمود كه هر فاطمه از او راضي نباشد خدا و پيامبرش از او راضي نيست