Home › انجمن ها › شرکیات. توسل، شفاعت و بدعت › یکی از علامه های شیعه: گوساله پرستی همان خدا پرستی است و یکی از پیامبران الهی اشتباه کرده!!
این جستار شامل 0 پاسخ ، و دارای 0 کاربر است ، و آخرین بار توسط ask در 10 سال، 1 ماه پیش بروز شده است.
-
نویسندهنوشته ها
-
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #1681حسن زاده آملی کسی که بعضی از آخوند های شیعه او را علامه می خوانند چنین گفته:
علامه حسن زاده آملی:توحید عوام انست که پیامبران به مردم می گفتند بت نپرستید. توحید خواص آنست که جمیع عبادتها عبادت حق تعالی است !علامه حسن زاده آملی در یکی از تالیفاتشان به نام ممدالهمم در شرح فصوص الحکم پرده از مطلبی برمی دارند که شنیدن آن خالی از لطف نیست. ایشان در بیان تاویل آیات سوره مبارکه طه در باب گوساله پرست شدن قوم حضرت موسی(ع) پس از رفتن آن جناب به کوه طور و سپس ماجرای بحث موسی(ع) و هارون(ع) چنین می فرمایند:….موسی(ع) بواقع و نفس الامر و به امر توحید اعلم از هارون بود. چه اینکه می دانست اصحاب عجل چه کسی را پرستش می کردند. زیرا او عالم بود که خداوند حکم فرموده که جز او پرستش نشود و انچه را حکم فرمود غیر ان نخواهد شد (پس جمیع عبادتها عبادت حق تعالی است و لکن ((ای بسا کس را که صورت راه زد)).بنابراین عتاب موسی برادرش هارون را از این جهت بود که هارون انکار عبادت عجل می نمود و قلب او چون موسی اتساع نداشت. چه اینکه عارف حق را در همه چیز می بیند بلکه او را عین هر چیز می بیند (غرض شیخ در اینگونه مسائل در فصوص و فتوحات دیگر زبر و رسائلش بیان اسرار ولایت و باطن است برای کسانی که اهل سرند هرچند به حسب نبوت تشریع مقر است که باید توده مردم را از عبادت اصنام بازداشت. چنانکه انبیا عبادت اصنام را انکار می فرمودند) این مطلب از کتاب ممدالهمم در شرح فصوص الحکم چاپ سوم صفحه۵۱۴ نقل شد.آنچه مایه تعجب است آنست که این استاد بزرگوار که از بزرگان عرفان وفلسفه زمان هستند در این مطلب داستان مذکور را به شیوه جدیدی طرح می کنند. به ترتیبی که ناراحتی موسی(ع) از گوساله پرست شدن قوم نبود چراکه موسی(ع) می دانست که گوساله سامری خدا بود و مردم در واقع خدا را پرستش می کردندبلکه ناراحتی موسی(ع) به سبب آن بود که هارون(ع) مردم را از گوساله پرستی منع می کرد و این کاری اشتباه بود. این بخش از مطالب کتاب در واقع شرحی است همراه با تایید بر کلمات شیخ اکبر محیی الدین بن عربی صاحب کتاب فصوص الحکم که وی در واقع بیان کننده این نظر می باشد. به همین دلیل در پایان بحث آقای حسن زاده در داخل پرانتز می فرماید که این قبیل مطالب در کلام ابن عربی از جمله موارد مربوط به توحید خواص است که با توحید عوام متفاوت است! توحید عوام انست که پیامبران به مردم می گفتند بت نپرستید. ولی توحید خواص آنست که جمیع عبادتها عبادت حق تعالی است؟!نکته قابل توجه آنست که در ادامه این قصه دستور می رسد که توبه گوساله پرستان قوم موسی(ع) آنست که یکدیگر را به قتل رسانند. چنانکه خداوند متعال می فرماید: و اذ قال موسی لقومه یا قوم انکم ظلمتم انفسکم باتخاذکم العجل فتوبوا الی بارئکم فاقتلوا انفسکم ذلکم خیر لکم عند بارئکم فتاب علیکم انه هو التواب الرحیمسوره مبارکه بقره آیه شریفه ۵۴جالب است این علامه شیعه می گوید کار حضرت هارون اشتباه بوده که قوم موسی را از بت پرستی نهی کرده!!!! بعد این ها به اهل سنت ایراد می گیرند که چرا می گویند بعضی پیامبران اشتباه می کنند!!!
سوالی از طرفداران این فرد:آیا گوساله پرستی خداپرستی است؟؟
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4359شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4360و لذلك لما قال له هارون ما قال، رجع الى السامري فقال له: فَما خَطْبُكَ يا سامِرِيُّ يعنى فيما صنعت من عدو لك إلى صورة العجل على الاختصاص، و صنعك هذا الشبح من حلّي القوم حتّى أخذت بقلوبهم من أجل أموالهم، فإنّ عيسى يقول لبني إسرائيل يا بني إسرائيل قلب كلّ إنسان حيث ماله، فاجعلوا أموالكم في السماء تكن قلوبكم في السماء و ما سمّي المال مالا إلّا لكونه بالذات تميل القلوب إليه بالعبادة، فهو المقصود الأعظم المعظّم في القلوب لما فيها من الافتقار إليه.
وقتى كه هارون به موسى گفت، آن چه را كه گفت، موسى به سوى سامرى برگشت و به او گفت اى سامرى اين كار تو چيست و مراد تو چه خواهد بود؟ يعنى اين كارى كه كردى كه به صورت عجل، عدول كردى و اختصاصا آن را پرستيدى و اين شبح را از حلّي قوم ساختى (و اله مطلق را كه اله عالميان است ترك گفتى) تا به سبب اموالشان دلهايشان را گرفتى. چه اينكه عيسى به بنى اسرائيل مىگويد اى بنى اسرائيل قلب هر انسان آن جاست كه مال او در آن جاست. پس اموالتان را در آسمان قرار دهيد تا دلهاى شما در آسمان باشد. (مراد از اموال سماوى علوم و معارف و اعمال صالحه است كه كاسب تجليات الهيه و سعادت ابديه مىباشد). و مال، مال ناميده نشد مگر بدين جهت كه دلها با لذات به سوى آن ميل مىكند و او را مىپرستد. پس مال مقصود اعظم معظم در دلهاست، چه اينكه دلها (براى ميل به مقاصد و تحصيل حوايج) افتقار به مال دارد. صص 513 و 514. نام کتاب ممد الهمم در شرح فصوص الحكم .تأليف: حسن حسن زاده آملى .ناشر: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى – تهران .چاپ: چاپ اول – 1378 هجرى شمسى.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4361و كان موسى أعلم بالأمر من هارون لأنّه علم ما عبده أصحاب العجل، لعلمه بأنّ الله قد قضى ألّا يعبد إلّا إيّاه: و ما حكم الله بشيء إلّا وقع. فكان عتب موسى أخاه هارون لما وقع الأمر في إنكاره و عدم اتساعه، فان العارف من يرى الحقّ في كلّ شيء، بل يراه عين كل شی ءّ.
موسى (ع) بواقع و نفس الامر و به امر توحيد اعلم از هارون بود. چه اينكه مىدانست اصحاب عجل چه كسى را پرستش مىكردند. زيرا او عالم بود كه خداوند حكم فرموده كه جز او پرستش نشود و آن چه را حكم فرمود، غير آن نخواهد شد (پس جميع عبادتها عبادت حق تعالى است و لكن، «اى بسا كس را كه صورت راه زد.
بنا بر اين عتاب موسى برادرش هارون را از اين جهت بود كه هارون انكار عبادت عجل مىنمود و قلب او چون موسى اتساع نداشت.چه اينكه عارف حق را در هر چيز مىبيند بلكه او را عين هر چيز مىبيند.
اینجا می گوید خدا عین هر چیز است ( کسی که گوساله بپرستد خدا را پرستیده) و موسی هارون را عتاب کرد چون که از پرستش گوساله نهی کرد!!!
اینکه منظورش هم چه بوده که در پرانتز آوردند نیاز به منظور ندارد سخنش به قدری واضح است که نیازی به توضیح ندارد
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4362بنده عین مطلب را از سایت مورد نظر اوردماگر می خواهید نظرتان را غالب کنید مشکل نیست….اما بعد؛عتاب کرد ولی نفرمود که گوساله بپرستید. شما از این اینکه فرموده عتاب کرده یعنی گوساله بپرست؟….چرا نمی فرمایید عتاب موسی از برای این بود که چرا چنین شد؟ چرا به جای یکتاپرستی بت پرستی شد؟ عتاب موسی در این مورد است.
برای اثبات این دلیل می توان به باقی ماجرا اشاره کرد که موسی گوساله سامری را به اتش کشید…دوستان می توانند رجوع به سایت مورد نظر کنند
بنده اعتقاد دارم شما به نوعی می خواهید برداشت خودتان را در این امر به نوعی که دوست دارید برداشت کنید…..البته جای بحث دارد که دیگر دوستان انشا الله نظر خواهند داد
با تشکر
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #43651- همانطور که از اسم کتاب جناب علامه حسن زاده مشخص است، کتاب ايشان شرحي است بر کتاب فصوص الحکم محي الدين عربي و به واقع ما دلیلی نداریم که ایشان عقيده محیالدین را نيز پذیرفته باشند.
2- بد نيست بدانيم جمع کثيري از مورخين، محي الدين را سني مذهب مي دانند تا جايي که علامه سيد جعفر مرتضي عاملي، عالم ومورخ بزرگ شيعي کتاب(ابن عربي سني متعصب ) را نوشته است.
3- عرفا و عاشقان درگاه إلهى ، گاه در بیان حقائق ،از بیانات و تعابیرى بهره مي گيرند که نا آشنایان با زبان ایشان را به اضطراب و تزلزل مي افکند.
مشکل این جاست که الفاظى که ما در زندگى روزمرّه به کار مىبریم. همگى به مقتضاى احتیاجات این عالم ساخته شده است و لذا وقتى پرده از چشم انسان کنار مىرود و مىخواهد درباره عوالم بالاتر صحبت کند، مىبیند که به مقدار کافى لفظ و کلمه ندارد. در این عالم «عین» و «غیر» ، «داخل» و «خارج»، «نزدیک» و «دور» همگى با هم متقابلند ؛ یعنى قابل جمع نیستند، و همگى «لا ثالِثَ لهما» مىباشند ؛ یعنى نمىشود هیچ کدام نباشند، بالأخره هرچیزى را با «زید» بسنجیم، یا عین اوست و یا غیرش و یا نزدیک به اوست و یا دور، و نمىشود هیچ کدام نباشد ولى در عالم مجرّدات چیزهائى پیدا مىشود که از جهتى مىتوان گفت: هم عین و هم غیر و هم نزدیک و هم دور مىباشند و از جهتى مىتوان گفت: نه عین و نه غیر و نه نزدیک و نه دور است.
4- سخنان اهل معرفت براى خود زبانى خاص و اصطلاحاتى مخصوص دارد که اگر کسى با آن آشنا نباشد، همواره در فهم کلمات ایشان به بیراهه مىافتد .
مثلا آيا ما حق داريم شراب و مي و ترک نماز براي رفتن به خرابات و…. که در اشعار مولانا وحافظ وجود دارد را با تعابير سطحي معني کنيم و اين بزرگان را به کفر والحاد متهم نماييم.
مگر حضرت زينب نفرمود من در عاشورا جز زيبايي چيزي نديدم. آيا اين بدين معناست که در عاشورا فاجعه اي رخ نداده .
لذا هرگز در قضاوت پیرامون سخن عرفاء بالله ، امثال حضرت علاّمه حسنزاده نبايد با دیدن یک عبارت در گوشه کتابى به قضاوت نشست. آیا ممکن است عاقلى دهها کتاب نفیس و ارزشمند حضرت علاّمه حسنزاده آملى را پیرامون توحيد و تنزیه حقّ تعالى و صفات ثبوتى و سلبى وى دیده باشد و با این وجود به این بزرگوار نسبت دهد که گوساله پرستي را تاييد مي کند! آیا مىتوان به کسي که تمام آثارش مشحون از بیان عظمت خداوند است چنين نسبتهاي نا روايي داد.
…ادامه دارد
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #43665- خداوند مي فرمايد: إِن كُلُّ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِلَّا آتِي الرَّحْمَنِ عَبْداً(همه آنچه در آسمان و زمين است در حال آمدن بسوي خداوند رحمن با حال بندگي مي باشند) ممکن است پرسيده شود، پس اين کفار وملحدين وبت پرستان چه مي شود؟آيا اينها نيز به عبادت خداوند مشغولند؟وآيا نعوذ بالله خداوند همان بت است!؟
جواب اين است که عبادت بردو قسم است: عبادت تکويني وعبادت تشريعي.
در نظام عالم تکوين و وجود ،همه فقط وفقط براي خداوند مي پرستند و براي وي سجده مي کنند وبنده او مي باشند و از دايره اراده وافاضه او خارخ نيستند.
ولي از ديدگاه عالم تشريع ونظام علم واراده، در موجودات داراي اراده واختيار، گاه انساني که واقعا تکوينا طالب خداوند است وبه دنبال کمال مطلق مي گردد، در هياهوي اين عالم گم شده ومخلوقي محدود را با آن جمال وکمال مطلق اشتباه مي گيرد.
کسي که در مقابل بتي سجده مي کند، گرچه تشريعا مرتکب حرام گرديده است وگرچه هاديان الهي که خير او را مي طلبند، او را نهي نموده وبه عبادت خدا دعوت مي نمايند، ولي باز هم در سجده تکويني به سوي خداوند سجده نموده است وعبد او ومقهور اوست و بت جز خيال و وهمي نيست.
به هر حال چه اين حقيقت را بپذيريم وچه نپذيريم، بايد دانست جهان بيني عرفا چنين است که” هرکس غير خداوند را عبادت کند نيز در حقيقت خداوند را عبادت کرده” وچنانچه خودشان توضيح مي دهند، در عبادت اول ،مراد عبادت تشريعي و در عبادت دوم ،منظور عبادت تکويني است.
در جملات جناب علامه نيز (پس جميع عبادتها عبادت حق تعالي است) مراد عبادت تکويني است وعبارت(ولکن اي بسا کس را که صورت راه زد) مراد عبادت تشريعي است. يعني عده اي از طالبان جمال وکمال مطلق و معبود حقيقي ،گرفتارصورتها ومحدودها گشتند و از راه منحرف گشتند.
به واقع عرفا ،خداي ناکرده نمي خواهند خداوند را با اين تعبيرات، با بت مقايسه کنند، بلکه مي خواهند بي اساسي موجودات را غير از خداوند، نشان دهند واستقلال موهوم آنها را سلب نمايند .
6- توجه نماييد که علامه حسن زاده به واقع در کنار تفسير روشن واوليه آيه ، يک تفسير عارفانه ابراز داشته و آن اينکه موسي با برخورد خود ،همچنانکه در عالم ظاهر مي خواستند قبح گوساله پرستي قوم خود را نشان دهند وبد بختي وهلاکت وشقاوت ايشان را ثابت کنند، در باطن نيز مي خواستند ديده توحيدي هارون را تقويت نموده و او را به مقام توحيد افعالي سوق داده که در پس پرده همه حوادث دست الهي را مشاهده نمايد وبداند که عبادت تکويني فقط مال خداوند است وهمه موجودات مقهور او مي باشند.
7- با تمام اينها فرض کنيم تعبير علامه حسن زاده آملي از برخورد موسي با هارون مطابقت وقرينه نداشته باشد. يا اصلا بطور کلي عقيده ايشان در مورد عبادت تکويني وتشريعي، صحيح نباشد. ولي توجه داشته باشيم که هرگز نمي توان اين تعابير عارفانه را شرک وکفر ناميد.
-
نویسندهنوشته ها
شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.
ثم قال هارون لموسى عليهما السلام إِنِّي خَشِيتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَيْنَ بَنِي إِسْرائِيلَ فتجعلني سببا في تفريقهم فإنّ عبادة العجل فرقت بينهم، فكان منهم من عبده اتباعا للسامري و تقليدا له، و منهم من توقف عن عبادته حتّى يرجع موسى إليهم فيسألونه في ذلك فخشي هارون أن ينسب ذلك الفرقان بينهم اليه.
سپس هارون به موسى گفت من ترسيدم كه تو بگويى بين بنى اسرائيل جدايى انداختى و مرا سبب تفريق و پراكندگى آنها قرار بدهى چه اينكه عبادت عجل بين آنان تفرقه ايجاد كرد زيرا بعضى از آنان به پيروى سامرى و تقليد از وى عجل را پرستش كردند و بعضى از آنان از عبادتش خوددارى نمودند و توقف كردند، تا موسى به نزد آنان برگردد و از وى در اين امر بپرسند. لذا هارون بيم آن داشت كه اين فرقان و جدايى بين آنان به او نسبت داده شود.
و كان موسى أعلم بالأمر من هارون لأنّه علم ما عبده أصحاب العجل، لعلمه بأنّ الله قد قضى ألّا يعبد إلّا إيّاه: و ما حكم الله بشيء إلّا وقع. فكان عتب موسى أخاه هارون لما وقع الأمر في إنكاره و عدم اتساعه، فان العارف من يرى الحقّ في كلّ شيء، بل يراه عين كل شی ءّ.
موسى (ع) بواقع و نفس الامر و به امر توحيد اعلم از هارون بود. چه اينكه مىدانست اصحاب عجل چه كسى را پرستش مىكردند. زيرا او عالم بود كه خداوند حكم فرموده كه جز او پرستش نشود و آن چه را حكم فرمود، غير آن نخواهد شد (پس جميع عبادتها عبادت حق تعالى است و لكن، «اى بسا كس را كه صورت راه زد.
بنا بر اين عتاب موسى برادرش هارون را از اين جهت بود كه هارون انكار عبادت عجل مىنمود و قلب او چون موسى اتساع نداشت. چه اينكه عارف حق را در هر چيز مىبيند بلكه او را عين هر چيز مىبيند (غرض شيخ در اين گونه مسائل در فصوص و فتوحات و ديگر زبر و رسائلش بيان اسرار ولايت و باطن است براى كسانى كه اهل سرّند. هر چند به حسب نبوت تشريع مقرّ است كه بايد توده مردم را از عبادت اصنام بازداشت. چنانكه انبياء عبادت اصنام را انكار مىفرمودند.
فكان موسى يربّي هارون تربية علم و إنّ كان أصغر منه في السنّ چون حضرت موسى مربى هارون بود و او را تربيت علمى مىنمود، هر چند به حسب سن كوچكتر از هارون بود.