Home › انجمن ها › بررسی مسائل تحریف کتاب ها › گفتگویی آرام با مخالفین حدیث صحیح (۲)
این جستار شامل 0 پاسخ ، و دارای 0 کاربر است ، و آخرین بار توسط فقط مسلم در 10 سال، 1 ماه پیش بروز شده است.
-
نویسندهنوشته ها
-
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #1389بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ، سلام علیکم.
برادر گرامی سجودی می گویند:( تمام کوشش نویسنده (مهندس رفاعی) این است که ثابت کند حدیث بخاری دروغ و چرکنویس است تا بعد بتواند مطابق خواهش دل و هوای نفسش بقیه
احادیث را مُثله کند زیرا او به این علم رجال عقیده ندارد ملاک و میزان در نزد او عقل ناقصش است اما از او میپرسیم که اگر عقل تو اینقدر هنر میداشت تو نیازی به پیامبر نمیداشتی! تو نیازی به قران نمیداشتی!)
برادر عزیز عقل ناقص ترکیب غلطی است و همین طور عقل من یا تو . یا کسی عقل دارد و از آن استفاده می کند ( بقول معروف تعقل می کند) و یا تعقل نمی کند.عقل کامل است و
مطلق : وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَينَا عَلَيهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يعْقِلُونَ شَيئًا وَلَا يهْتَدُونَ(البقرة/170) – وَمَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا كَمَثَلِ الَّذِي ينْعِقُ بِمَا لَا يسْمَعُ إِلَّا دُعَاءً وَنِدَاءً صُمٌّ بُكْمٌ عُمْي فَهُمْ لَا يعْقِلُونَ(البقرة/171)
آیات فوق دلالت دارد که عقل مشرکین و کفار مخاطب قرآن عظیم است و از آن سوال می شود و عقلشان ناقص شمرده نمی شود. وَقَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ
السَّعِيرِ(الملک/10) یعنی برای اهل بهشت شدن نیاز به عقل است.پس کسانی که عقل دارند نباید در عقل تشکیک نمایند،فتامل
اما بحث قدیمی و تکراری حدیث و سند و جعل و افتراء!!!
برادر عزیز بحث نیاز به حدیث بعد از قرآن یک چیز است و بحث این که چه حدیثی را می توان و باید پذیرفت چیز دیگری است.بطور مختصر و مفید میتوان گفت:بفرض نیاز به
احادیث (فرض محال هم که محال نیست)بنا به نظر تمامی فرق مسلمین ،قبول آنها باید طبق اصول و موازینی باشد.در اصل وجود قواعد پذیرش هیچ اختلافی نیست،اختلاف در نوع آن قواعد و اصول است.
به نظر من و عده ای از همفکران این جانب ،معیار قبول احادیث ،قرآن و عقل است و لا غیر.اگر این میزان که مورد اتفاق و قبول تمامی مسلمین است،بهترین ملاک نباشد که
هست،حدّاقل یکی از بهترین اصول و موازین است: إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَنُورٌ يحْكُمُ بِهَا النَّبِيونَ الَّذِينَ أَسْلَمُوا لِلَّذِينَ هَادُوا وَالرَّبَّانِيونَ وَالْأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتَابِ اللَّهِ وَكَانُوا عَلَيهِ شُهَدَاءَ فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآياتِي ثَمَنًا قَلِيلًا وَمَنْ لَمْ يحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ(المائدة/44) – كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيحْكُمَ بَينَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَينَاتُ بَغْيا بَينَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ يهْدِي مَنْ يشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ(البقرة/213)
مردم يک دسته بودند خداوند، پيامبران را برانگيخت؛ تا مردم را بشارت و بيم دهند و کتاب آسماني، که به سوي حق دعوت ميکرد، با آنها نازل نمود؛ تا در ميان مردم، در آنچه اختلاف داشتند، داوري کند. (افراد باايمان، در آن اختلاف نکردند؛) تنها (گروهي از) کساني که کتاب را دريافت داشته بودند، و نشانههاي روشن به آنها رسيده بود، به خاطر انحراف از حق و ستمگري، در آن اختلاف کردند. خداوند ، آنهايي را که ايمان آورده بودند، به حقيقت آنچه مورد اختلاف بود، به فرمان خودش، رهبري نمود. (اما افراد بيايمان، همچنان در گمراهي و اختلاف، باقي ماندند.) و خدا، هر کس را بخواهد، به راه راست هدايت ميکند. تِلْكَ آياتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَيكَ بِالْحَقِّ فَبِأَي حَدِيثٍ بَعْدَ اللَّهِ وَآياتِهِ يؤْمِنُونَ(الجاثية/6)
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #2134شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #2135وقتي عيسى بن مريم كه معجزه اش درمان بوده سخن از حبة السوداء و حجامه نداشته اين نوع سخنان و نسبتش به محمد رسول الله جز تخليه ى خروار سخنان و اقوال تركيب شده ى اقوام و ملل نيست كه به اسم اسلام و طب نبوي به خورد مسلمين داده شده.درست مثل قصه هايى كه به امام على نسبت داده شده و بعضى هاش مربوط به ابن سينا و اطباى مسلمين بوده!
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #2151بنده منکر عقل نیستم ولی میگویم شما هم منکر غیب نباشید مثلا حدیث (یک بال مگس بلا، و یک بال شفا،) مخالفتی با قران ندارد اما شماها آنرا منکرید زیرا عقلانی نمیدانیدش! قران بما گفته از رسول اطاعت کنید و بما گفته به غیب ایمان داشته باشید
اینجا راه من و شما جدا میشود بنده به حدیثی که سندش صحیح باشد و مخالف قران نباشد ولو که چون حدیث بال مگس عجیب و غریب باشد ایمان دارم و شما ندارید زیرا میگویید عقلانی نیست این عقل را بهش ایراد دارم (نه اصل عقل را)دکتر میگوید نمک نخور این ظاهرا عقلانی نیست اما چون به دکتر ایمان داریم به حکمت او که از نظر ما غیب است هم ایمان داریم. و اگر حدیث صحیح باشد یعنی آنرا دکتر حاذق و ممدوح قران گفته اما شما این را قبول نمیکنید! چرا؟چون فلان غربی به ریش دراز میخندد این پذیرفتنی نیست عزیز من!شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #2630با کدامین دلیل معتقد هستید که رسول الله حق نداشتند در مورد پزشکی و یا غیر آن از غیب خبر بیاورند؟شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #2647با کدامین دلیل معتقد هستید که رسول الله حق نداشتند در مورد پزشکی و یا غیر آن از غیب خبر بیاورند؟
اتفاقاً كسى كه احاديث طبى را به رسول الله منسوب كرده بايد ثابت مى كند كه حرفش راست است!
براى اينكه قرآن به ما اطلاع مى دهد كه جز اين سخنان و علوم وحى كه در قرآن ذكر شده رسول الله علوم ديگری نداشته.
برای مثال او نام بسیاری از پیامبران را نمی دانسته چون الله تعالی بر او وحی و اخبار کامل همه ی آنان را بر او نازل نکرده بود.
آیا نباید قرآن کریم به ما اطلاع دهد که این پیامبر شما را به علم طب هم درایت دادیم تا معجزه ی دیگرش باشد؟شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #2651اساس مشکل مسلمین این است که ابتدا سخنی را به رسول الله منسوب یقینی می دارند سپس مطالبه ی دلیل می کنند که چرا باید این سخن منسوب به رسول نباشد!انگار حرف حرف رسول خدا وحی تشریعیست که هر کس برایمان نقلی نوشته و به رسول نسبت دهد.
رسول خدا حتی درایت به کتب مقدس قبل از خود هم نداشته درحالیکه اگر پیامبری را اختصاص او بخوانیم پس نزدیکترین تخصص به او کتب سابقش است نه کتب و علوم طب!شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #2655اتفاقاً كسى كه احاديث طبى را به رسول الله منسوب كرده بايد ثابت مى كند كه حرفش راست است!
براى اينكه قرآن به ما اطلاع مى دهد كه جز اين سخنان و علوم وحى كه در قرآن ذكر شده رسول الله علوم ديگری نداشته.این فرموده خود را ثابت کنید زیرا قبول این ادعای شما مساوی با این است که بگوییم رسول الله لال بوده!! یا فقط قران ورد زبانش بوده و عجیب است که شما حق تفسیر و تبین قران را برای خود محفوظ میدانید و رسول الله را از چنین حقی محروم میکنید!!
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #2658قرآن را مطالعه مى كنيم امورى كه در آن مى بينيم صدق معجزه بودنش است.
سوره ى نحل و نمل راز هاى آفرينش اين دو كلنى را به نمايش نهاده .اما رسول الله متخصص حشره شناس نبوده و خودش هم با تلاوت اين آيات وحى اولين بار به آن آگاه میشده.
شفا بودن عسل و قسم خوردن به تین و زیتون جز سخنان وحی خداوند متعال نیست والا رسول الله دکان عطاری باز نکرده بوده است و گیاه شناس هم نبوده.
قرآن شاهد صادقترین سخنانیست که بر محمد وحی شده و محفوظ مانده است.
حال ما با انبوهی از احادیثی روبروییم که می گوید:
پیامبر خداوند فرمود در شب اسراء بر هر جماعت ملايكه كه عبور كردم به من گفتند: ای محمد امتت را به حجامه امر کن!
از آنجایی که تخصصم طبابت است به خوبی می دانم حجامت یک نوع طب قدیمیست و البته راویان هم نگفتند که قبل از محمد رسول الله این نوع طب نبوده بلکه گفتند رواج داشته.
بگذریم از تاریخ حجامت سخن این است که چرا باید در یک سفر ایمانی رسول که برای تثبیت او صورت یافته ملایکه دستور صادر کنند!؟
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #2659مگر رسول خدا تابع سخنان تنزیل از سوی خداوند نیست؟پس این جماعت ملایکه چگونه به رسول زمینی دستور می فرستند؟
اگر اینقدر امر حجامت مهم بود چرا خداوند سبحانه و تعالی آیه ی چند کلمه ای نازل نفرمود ولی به جایش در هر آسمانی جماعت ملایکه امری مهمتر از حجامت نشناخته و به رسول امر کردند تا امتش را به حجامت امر فرماید!من با حجامت چیان و حتی در معهد طب نبوی در ارتباط بودم. هیچ عملشان علامتی از شناخت علمی و طبی نداشت! برای پیر و جوان و کودک و زن و مرد حجامت را شفا می دانستند!
این منتهای جهل است که به خاطر مقدس شمردن حجامت آنرا اینگونه پیاده کنند.اگر به جای آن بمانند طب های مختلف تشخیص درست و شناخت امراض و راه های درمان موجب معرفی حقیقت حجامت میشد هیچ عیبی نداشت.
طبیب عربی مسلمانی را در یک کنفرانس طبی دیدم که شرح حال دقیق شفای یک مریض مشلول بوسیله ی طب سوزنی چینی را نقل کرد.
طب سوزنی ربطی به رسول الله ندارد ولی استعمالش گاهی مناسب است.
سیاه دانه و حلبه هم خوب است ولی نه برای هردردی بجز مرگ!!!
عسل هم خوب است ولی برای همه ی دردها!شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #2660براى اينكه قرآن به ما اطلاع مى دهد كه جز قرآن رسول الله علوم ديگری نداشته.
این آیه ای را که گفتید: به فرموده قران، رسول الله غیر از قران علمی نداشته را نشان دهید.
قبول این ادعا، مساوی با این است که بگوییم رسول الله لال بوده!! یا فقط قران ورد زبانش بوده!!
و عجیب است که شما حق تفسیر و تبین قران را برای خود محفوظ میدانید و رسول الله را از چنین حقی محروم میکنید!!شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #2710ببينيد ما همه مى دانيم رسول الله وحى را دريافت مى داشته و مأمور ابلاغ وحى به امتش بوده كه كتمان نكند بلكه به همه اعلام دارد.دين و رسالت پیامی علنی و عمومیست و برای همین در زندگی رسول الله رقابت وحی بسیار ضروری بوده است زیرا او مورد توجه ی مسلمین بوده و او را نمونه ی عملی دین می شناختند که باید به او اقتدا شود.
آیاتی مانند ” یاایهاالنبی لم تحرم ما احل الله لک …” ” عفاالله عنک لم اذنت لهم …” و آیاتی دیگر همه نشانه ایست بر اینکه رسول الله در زندگی خاص خود با بشریتش حکم می کرده و گاه حکم کردنش توسط خداوند اصلاح و تغییر می کرده است.
اگر وحی مراقب نباشد هیچ کس از خطا معصوم نیست هرچند خطا همیشه معنایش سرکشی و طغیان نیست بلکه خطا در موارد بسیاری سببش عدم ادراک و احاطه ی کامل به همه ی امور است و بندگان خداوند اعم از نبیین و ملایکه نیز احاطه ی کامل به امور ندارند.برای همین قرآن مثالهایی از تنبیه و تذکر به نبیین و رسولان را برایمان آورده تا از نبیین بتهایی مقدس نسازیم و آنان را از بشریتشان خارج ندانیم.
هدفم از این مقدمه این است که در کتب روایی و تاریخی حتی صحیح ترینش نویسندگان اتصال به وحی نداشتند تا خطاهای آنان اصلاح یا فراموشی بر آنان چیره نشود.شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #2711وقتی راوی سخنی را نقل می کند و بعد می گوید: سخنی رسول الله گفت که نشنیدم یا بخاطر نمی آورم!یا راوی که سخنی را نقل می کند و راوی دیگری آنرا انکار می کند!
یا راوی که از او دو سخن نقل شده هرکدامش علیه و ضد دیگری!!
خدا به داد ما برسد که می خواهیم با اینهمه ناپیامبران کنار آییم و از میان سخنان بدون وحی شان چندین شریعت استخراج کنیم!!
الله مدد!
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #2712رسول الله سخنان و افعال بسیاری داشته که خاص به تبلیغ نبوده است.برای مثال یک معلم در ساعتهای خاصی به مدرسه می رود به دانش آموزانش درس می دهد و سپس به خانه می رود تا استراحت کند.
اگر دانش آموزی بعد از مرگ آن معلم کتابی به بزرگی و حجم دو برابر کتاب درسی اش بنویسد و به همه بگوید: من همیشه در کمین معلم می نشستم و تمام اقوال و افعالش را ثبت می کردم!
همه حق دارند بپرسند: آیا اگر آن اموری که تو ثبتش کردی مهمتر از دروسیست که معلم خودش به ما آموخته پس چرا خودش به ما تذکر نداد!؟
و آیا به کمین نشستن معلم در اصل عملیست تعلیمی و بافایده یا نوعی تکلف احمقانه ؟
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #2713اگر رسول خدا امری از سوی خدا ملزم به رساندنش به عنوان رسالت داشت حاجت به کمین نشستن راویان نیست که نیمه شب چشم چرانی کنند تا ببینند در نیمه شب چند بار او بیدار می شود یا بر در فلان زنش چه می گفته یا در کنار و گوش همسرش چه زمزمه میکرده ووو…اموری که کاغذها و کتب بسیاری را سیاه کرده ولی بیشتر از همه عقلها را مشغول!
وقتی ابوهریره بیشتر از عمر و ابوبکر و علی حدیث نقل کند و بگوید: من مثل شما کار و باری نداشتم جز بر در رسول الله بنشینم و تعقیبش کنم!!
این مدح صحابه نیست بلکه مذمت است که بگوییم یک صحابی بیکار و حتی امرار معاش هم نمی کرده و کارش تجسس و تعقیب زندگی شخصی پیامبر بوده !
و گویا رسول کوتاهی میکرده یا فرصت و حوصله ی ابلاغ همه چیز نداشته تا دیگران به وظیفه ی او عمل کنند! -
نویسندهنوشته ها
شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.
او می گوید: احادیث یا اقوالی که از فایده ی فلان غذا یا فلان درمان سخن می گوید درحقیقت اندوخته ها و پزوهشهای پزشکیست و محمد رسول الله اثر طبی و معجزه ی طبی ندارد و تنها معجزه ی او همین قرآن است و بس که در آن فوایدی مانند شفابودن عسل در آن است.
اما داستان بال مگس هرگز نباید به رسول الله نسبت داده شود .
این گونه احادیث نسبتش به رسول اهانت است به او نه تشریف.
زیرا واجب رسول الله راهنمایی دینیست نه تحقیقات حشره شناسی و جانورشناسی و میکرب شناسی!
احادیثی مانند حجامه و حبة السوداء همه از علوم رايج شعوب بوده و هست و در هند هندوسى بهتر از اينها را داشته و دارند.
اين نوع احاديث از اسرائيليات هست كه سعى در مشوش نمودن رسالت حقيقى رسول الله داشته و دارند.