Home › انجمن ها › گفتگوی ازاد › پاسخ به مقاله” چگونه خاک کربلا که هم مصیبت است و بلا، مقدس میشود و شفا می دهد؟”
این جستار شامل 0 پاسخ ، و دارای 0 کاربر است ، و آخرین بار توسط rrw در 10 سال، 1 ماه پیش بروز شده است.
-
نویسندهنوشته ها
-
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #1596
هرچند مي خواستم ديگر کمتر در اين سايت مطلب بنويسم ليکن خواندن اين مقاله در ايام سوگواري سيد و سالار شهيدان مجبورم کرد که آن را بي پاسخ نگذارم.
1- جناب ابوبکر بن حسين نوشته شما من را به ياد گفته ملحدي انداخت که مي گفت چطور شما رمضان را ماه مبارک و ميهماني خدا مي دانيد در حاليکه بايد در اين ميهماني گرسنگي بکشيد و دستتان براي خيلي کارهاي عادي نيز بسته باشد. اين سخن يک بي دين و ناآگاه است وتوقعي از او نيست ولي اينکه جنابعالي مانند او سخن مي گوييد تاسف بار است.
دوست عزيز عظمت در نگاه است نه در چیزی که بدان می نگرند. تا چه عینکی بر چشم زده باشیم و از کدام زاویه به حوادث بنگریم .
روز عاشورا و سرزمين کربلا مصيبت بارترين روز و سرزمين دوران است . اما از نگاه ديگر عاشورا همان گونه که زینب کبری فرمودند جز«زیبایی» چيزي نداشت (ما رایت الا جمیلا).کربلا نشان داد که سقف تعالی انسان و آستانه رفعت روحی و تصعید وجودی و ظرفیت کمال جویی و کمال یابی او تا کجاست . پرونده آن حماسه نشان داد «که تا چه حد است مقام آدمیت » . این نکته برای جویندگان ارزش هم معیار است و هم زیبا. همچنانکه به مسلخ بردن اسماعيل توسط پدر، بزرگترين تراژدي تاريخ است، زيبا ترين تجلي بندگي انسان در مقابل معبود هم هست.
اگر حضرت زینب، حادثه کربلا را زیبا می بیند، به خاطر بروز این شاخصه متعالی در عملکرد سیدالشهداست.
با اين تعبير کربلا سرزمين بلا و ابتلائات وهمچنين تجليگاه بروز مقام رضاي الهي است. خاک آن متبرک به قدوم و خون اهل بيت رسول الله است. اين خاک همچنين متبرک به قدوم اکثر انبياء و فرشتگان مقرب است همچنانکه در روايات داريم که جبرييل مشتي ازآن خاک را به رسول الله آورد.
2- چگونه است شفابخش بودن بال مگس که درصحيح بخاري آمده شما را به تعجب نيانداخته ولي اعتقاد به شفا بخشي خاک کربلا براي جنابعالي اينقدرتعجب انگيز است!!!
أَبَا هُرَيْرَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ، يَقُولُ: قَالَ النَّبِيُّ (ص): ” إِذَا وَقَعَ الذُّبَابُ فِي شَرَابِ أَحَدِكُمْ فَلْيَغْمِسْهُ، ثُمَّ لِيَنْزِعْهُ فَإِنَّ فِي إِحْدَى جَنَاحَيْهِ دَاءً وَالْأُخْرَى شِفَاءً ”
اباهريره از رسول خدا صلي الله عليه و آله روايت كرده است: هرگاه پشه در نوشيدنى شما افتاد، آن را در نوشيدنى خود غرق كنيد ، بعد از آن خارج كنيد، پس به درستيكه در يك بال آن مرض و در يك بال آن شفاست.[شايد بالي كه در آن مرض است در نوشيدني شما فرو رفته باشد]
صحيح البخاري، ج5ص 2180
3- جالب است که اتفاقا در مورد شفا بخشي خاک و آب دهان در صحيح بخاري نيز روايت داريم.
محمد بن اسماعيل بخارى در صحيح خود مىنويسد كه خاك مدينه و آب دهان برخى از افراد شفا است:
عن عَائِشَةَ قالت كان النبي صلى الله عليه وسلم يقول في الرُّقْيَةِ تُرْبَةُ أَرْضِنَا وَرِيقَةُ بَعْضِنَا يُشْفَى سَقِيمُنَا بِإِذْنِ رَبِّنَا.
عايشه از رسول خدا (ص) روايت كرده است كه با رقيه كردن با خاك زمين ما و آب دهان بعضى از ما، مريض به اذن پروردگار شفا مىيابد.
صحيح البخاري، ج5، ص2168
دوست عزيز اگر خاک مدينه به اذن خدا شفا بخش است . اگر پيراهن يوسف به اذن خدا شفا بخش است . مطمئن باشيد خاک کربلا نيز به اذن خدا شفا بخش خواهد بود، خاکي که خداوند به آن عنايت دارد و جبرئيل آن را نزد پيامبر مي آورد ومتبرک به خون حسين است.
امّ سلمه داستان گريه رسول خدا براي حسين را اينگونه روايت ميكند:
كان رسول الله صلى الله عليه وسلم جالسا ذات يوم في بيتي قال لا يدخل على أحد فانتظرت فدخل الحسين فسمعت نشيج رسول الله صلى الله عليه وسلم يبكى فأطلت فإذا حسين في حجره والنبي صلى الله عليه وسلم يمسح جبينه وهو يبكي فقلت والله ما علمت حين دخل فقال إن جبريل عليه السلام كان معنا في البيت قال أفتحبه قلت أما في الدنيا فنعم قال إن أمتك ستقتل هذا بأرض يقال لها كربلاء فتناول جبريل من تربتها فأراها النبي صلى الله عليه وسلم…
روزي همسرم رسول خدا در اتاق من بود فرمود: هيچ كس حقّ ورود به حجره مرا ندارد، بيرون اتاق منتظر بودم تا اجازه ورود صادر شود، در همين حال حسين محضر پيامبر رسيد، صداي گريه از درون اتاق به گوشم رسيد، حسّ کنجکاوي وادارم نمود تا نگاهي به درون اتاق بياندازم، ديدم حسين بر زانوي رسول خدا نشسته و پيامبر دست بر پيشانياش ميكشد و اشك ميريزد. عرض كردم: به خدا سوگند من از ورود حسين به خانه مطلع نشدم تا از وارد شدن به حجره شما جلوگيري كنم. حضرت فرمود: اكنون جبريل با ما بود و از من سؤال كرد: يا رسول خدا آيا حسينت را دوست ميداري؟ گفتم: آري! جبرئيل گفت: به زودي امت تو او را در سرزميني كه به آن كربلاء گفته ميشود به قتل ميرسانند. و بعد از اين سخن قدري از تربت آن را به من نشان داد.
مجمع الزوائد، ج 9، ص189.
4- نوشته ايد: يک بيمار که درد کليه داشت ، چون خاک کربلا را نه به عنوان تبرک ،بلکه به عنوان دارو صبح و ظهر و شب خورده بود به سنگ کليه بزرگي گرفتار شده و….
پاسخ: هرچند اين داستان بيشتر از اينکه به واقعيت نزديک باشد به داستان سرايي يک وهابي دروغگو شبيه است. ليکن دوست عزيز از اين جاهلان در تمامي مذاهب وجود دارند. ببينيد:
ابن كثير دمشقى، مىنويسد كه در تشييع جنازه ابن تيميه، مردم آب باقى مانده از غسل او را نوش جان مي كردند:
وحضَرها نساءٌ كثيرات بحيثُ حُزِرْنَ بخَمْسَةَ عَشَرَ ألفا (امرأة غير اللاتي كن على الاسطحة وغيرهن الجميع يترحمن ويبكين عليه فيما قيل) وأما الرجال فحُزِرُوا بستين ألفا وأكثر إلى مائتي ألفٍ وشَرِبَ جماعةٌ الماءَ الذي فَضَلَ من غَسْلِه واقْتَسَمَ جماعةٌ بَقِيَّةِ السِّدرِ الذي غُسِّلَ به وقيل: إن الطاقِيّةِ التي كانت على رأسه دُفِعَ فيها خَمْسُمائةِ درهمٍ وقيل: أن الخَيْطِ الذي كان فيه الزَّئْبَقُ الذي كان في عُنُقِه بسبب القَمْلِ مائة وخمسونَ درهماً….
در تشييع جنازه ابن تيميه زنان زيادى شركت كرده بودند؛ به طورى كه پانزده هزار نفر تخمين زده مىشدند؛ غير از آنها كه از بالاى بامها نگاه مىكردند، همه آنها براى ابن تيميه گريه مىكردند و براى او طلب رحمت مىكردند. اما مردها شصت تا دويست هزار نفر تخمين زده مىشدند. گروهى از تشييع كنندگان، باقى مانده آب غسل ابن تيميه را نوش جان كردند، گروه ديگرى باقى مانده سدر او را بين خود تقسيم كردند. گفته شده كه کلاهى را كه او بر سر داشت به پانصد درهم خريدند و همچنين گفته شده كه ريسمانى را كه به جيوه آغشته كردند و براى دفع شپشهاى او روى جنازه انداخته بودند، شخصى به صد و پنجاه درهم خريد….
ابن كثير الدمشقي، ابوالفداء إسماعيل بن عمر القرشي (متوفاى774هـ)، البداية والنهاية، ج14، ص136، ناشر: مكتبة المعارف – بيروت.
ابن ناصر الدين دمشقى يكى از فضائل ابن تيميه را شفا دادن خاك قبر او شمرده است. وى در كتاب الرد الوافر مىنويسد:
قال علي بن عبد الكريم ابن الشيخ سراج الدين البغدادي الاصل البطايحي المزي أخبرني بشيء غريب قال: كنت شابا وكانت لي بنت حصل لها رمد وكان لنا اعتقاد في ابن تيمية وكان صاحب والدي ويأتي الينا ويزور والدي فقلت في نفسي لآخذن من تراب قبر ابن تيمية فلأكحلها به فانه طال رمدها ولم يفد فيها الكحل فجئت الى القبر فوجدت بغداديا قد جمع من التراب صررا فقلت ما تصنع بهذا؟ قال أخذته لوجع الرمد أكحل به أولادا لي فقلت: وهل ينفع ذلك؟ فقال: نعم! وذكر أنه جربه فازددت يقينا فيما كنت قصدته فأخذت منه فكحلتها وهي نائمة فبرأت قال وحكيت ذلك لابن قاضي الجبل يعني الامام شرف الدين أبا العباس أحمد ابن الحسن بن عبد الله بن شيخ الاسلام أبي عمر المقدسي قال وكان يأتي الينا فأعجبه ذلك وكان يسألني ذلك بحضرة الناس فأحكيه ويعجبه ذلك.
على بن عبد الكريم داستان عجيبى را براى من نقل كرد و گفت:
من جوان بودم و دخترى داشتم كه چشم درد داشت، ما به ابن تيميه اعتقاد داشتيم، او رفيق پدرم بود و پيش ما مىآمد و با پدرم ديدار مىكرد. با خودم گفتم كه از خاك قبر ابن تيميه بردارم و آن را در چشم دخترم همانند سرمه بمالم؛ چون چشم درد او طولانى شده بود و هيچ سرمهاى نيز فايده نداشت. پس سر قبر ابن تيميه رفتم، ديدم مردى بغدادى خاكهاى قبر ابن تيميه را در كيسههاى جمع مىكند، گفتم: با اينها چه مىكني؟ گفت: من آنها را براى درد چشم بر مىدارم تا آنها به چشم فرزندان خود همانند سرمه بمالم. گفتم: ايا اين خاك فايده دارد؟ گفت: بلى من آن را تجربه كردهام.
پس بر يقينم افزوده شد و مقدارى از خاك قبر را برداشتم و آن را به چشم دخترم ماليدم؛ در حالى كه او خوابيده بود؛ پس فورا چشمش بينا شد.
اين داستان را شيخ الإسلام ابوعمر مقدسى در ميان گذاشتم او نيز تعجب كرد، اين قضيه را از من در حضور مردم سؤال كرد من نيز داستان را نقل كردم
ابن ناصرالدين الدمشقي، ابو عبدالله شمس الدين محمد بن عبدالله (متوفاى842هـ)، الرد الوافر على من زعم بان من سمى ابن تيمة شيخ الاسلام كافر، ص39، مطبعة كردستان العلميه ـ مصر، 1329هـ.
آقاى ذهبى در كتاب خود در مورد وفات و دفن بخارى نوشته است:
«واما التراب، فانّهم كانوا يرفعون عن القبر، حتّى ظهر القبر، ولم يكن يُقدَر على حفظ القبر بالحراس، وغلبنا على أنفسنا فنصبنا على القبر خشباً مُشَّبكاً، لم يكن أحدٌ يقدر على الوصول إلى القبر».
«اما خاك قبر مردم تمامى آن را برداشتند (بردند) در حدى كه قبر [جسد] آشكار شد به گونهاى كه با وجود نگهبانان نيز نمىشد از قبر محافظت كرد و ما مغلوب [مردم] بوديم تا اينكه ضريحى را بر سر قبر نصب كرديم، طوريكه هيچكس نتواند به قبر دسترسى داشته باشد.
الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى 748 هـ)، سير أعلام النبلاء، ج12، ص467،
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3908 -
نویسندهنوشته ها
شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.
پاسخ:در اين روايت چه اثري از شفا دادن خاك كربلا است؟
علامه حافظ حکمی رحمه الله در مورد علت این امر می گوید: « و اینها همگی ناشی از اعتقادشان به صاحب قبر است که نفع وضرر می رساند، این اعتقاد، آنها را به سوی تربت صالحان کشانده، و گمان می برند که خاک تربت به خاطر شخصی که در آن دفن شده موجب شفا و برکت است و حتی بعضی از آنها به تربت بقعه ای متبرک هستند که در آنجا شخص صالحی دفن نشده است بلکه خود می پندارد (که شخص مدفون از اولیاءالله است) و حتی به او گفته می شود که در آن مکان فقط جنازه ای مدفون است. براستی که این بازی شیطان به مردمان این عصر است.»( 9معارج القبول 1/373)
آيا رسول الله نمي دانستند كه خاك كربلا شفاست؟اگر ميدانست پس چرا توصيه نكردند براي شفا يا حتما خون سيدنا حسين باعث شد شفا ميدهد؟
پیامبر صلی الله علیه وسلم می فرماید:
« ….. فعلیکم بسنتی و سنة الخلفاء الراشدین المهدیین،تمسکوا بها وعضوا علیها بالنواجذ،وایاکم و محدثات الامور فان کل محدثة بدعه،وکل بدعة ضلالة، و کل ضلالة فی النار».( ابو داوود -امام احمد-ترمذی- ابن ماجه- صحیح).
یعنی: …پس بر شما باد به پیروی از طریقهء من، و طریقهء خلفای راشدین که آنها هدایت کنندگان اند، بر آن با دندانهای کرسی خویش گزیده و آنرا محکم گیرید، و بر شما باد که از امور بدعت دوری کنید، زیرا هر امر نوپیدایی گمراهی در پی دارد. و هر گمراهی سرانجامش آتش جهنم است.
در این حدیث، اشاره شده که سرانجام شخص مبتدع جهنم است. زیرا اعمالش ثمری نداشته است وگرنه اگر مفید واقع می شدند، جهنم را برای آنها تعیین نمی نمودند.
خاک کربلا نيز به اذن خدا شفا بخش خواهد بود، خاکي که خداوند به آن عنايت دارد و جبرئيل آن را نزد پيامبر مي آورد ومتبرک به خون حسين است.
پاسخ:در رابطه با اين باب شما حديث صحيحي داريد؟