پاسخ به مقاله” شبهه استناد شیعه به حدیث قرطاس “

Home انجمن ها جانشینی پاسخ به مقاله” شبهه استناد شیعه به حدیث قرطاس “

این جستار شامل 0 پاسخ ، و دارای 0 کاربر است ، و آخرین بار توسط  rrw در 10 سال، 1 ماه پیش بروز شده است.

در حال نمایش 15 نوشته (از کل 37)
  • نویسنده
    نوشته ها
  • #4031

    rrw
    کاربر
    نوشته ايد:”( در مورد حديث خلفايي اثني عشر) اولا: خلیفه امده نه امامی که شما تراشیده اید. دوما: غیر از علی و حسن و حسین که دیگر امامان شیعه خلیفه نبوده اند. اگر بوده اند نشان دهید. سوما: روایت میگوید این دین همواره عزیز است تا این 12 خلیفه باشند…..”
    پاسخ:
    بنده در مقاله (خلفاي اثني عشر چه کساني هستند) در فيلد جانشيني به تفصيل به اين شبهه پرداخته ام. اما اينجا هم توضيح مي دهم.
    جناب مجاهد دين، وقتي بزرگان وهابيت نظير ابن تيميه نيز اين شبهات کودکانه و احمقانه را مطرح مي کنند از تو و امثال تو که توقعي نمي توان داشت.اما پاسخ:
    1- گرچه حاکمان بلاد اسلامي براي تظاهر، خود را جانشين پيامبر و خليفه ناميده اند،ولي اين بدين معنا نيست که معني اصلي خليفه ، حکمران است.خليفه جانشين و تبلور وجودي شخص است چه با حکمراني همراه باشد چه نباشد. مثالي مي زنم فرض کنيد جناب سجودي يکي از پسران شايسته خود را جانشين وخليفه بعد از خود نمايد ولي در غياب ايشان،افرادي مانع شوند که پسر قدرت پدر را در دست بگيرد در اين صورت آيا اين پسر ديگر جانشين وخليفه آقاي سجودي نيست.

    جناب مجاهد دين ،خليفه (جانشين) رسول خدا مي تواند درون زندان هم خليفه او و امام مردم باشد همچنانکه يوسف در زندان هم پيامبر بود.مي تواند ولي عهد باشد همچنانکه يوسف ولي عهد شد.مي تواند از چشمها پنهان باشد همچنانکه خضر پيامبر پنهان گرديد. مي تواند حتي کودک باشد همچنانکه عيسي در کودکي برگزيده خدا شد. دوست عزيز البته که خليفه پيامبر، محق ترين فرد براي حاکم بودن است ولي اگر چنين نشد خدشه اي به خليفه(جانشين) بودن او نيست.

    2- رسول خدا در اين حديث به جانشينان (خلفاء) دوازده گانه خود اشاره دارد. به کساني که براي ما امام هستند نه براي خود پيامبر. خوب دقت کنيد نسبت ما به اين دوازده تن، شيعه به امام است ولي نسبت حضرت محمد به اين دوازده تن ، پيامبر به جانشين است. ايشان امام ما و خليفه پيامبر هستند. کساني که چنين اشکالي مطرح مي کنند ، در واقع معني خليفه را نمي دانند.(دوست عزيز ناداني خود را به رخ ديگران نکش.)

    #4032

    rrw
    کاربر
    نوشته ايد:” متاسفانه گستاخی شما به حدی رسیده است که برای اثبات امامت افسانه ایتان حتی به پیامبر هم رحم نکرده اید و او را متهم به عدم ابلاغ رسالت کرده اید …. ایها الناس اینک وقت ان نرسیده است که دیگر فریب ظاهر مظلومانه و حق به جانبانه ی این دشمنان خدا و رسول را نخوریم؟ ایا باز هم دلیل میخواهید برای اثبات گمراهی و کودنی و این افراد مدعی اسلام ناب؟”
    پاسخ:
    انسان وقتي با شما مناظره مي کند، تازه به مظلوميت علي پي مي برد که او از دست پدران شما چه کشيد. خوانندگان محترم مگر اين نوشته من نبود:
    ((( اين از ناداني است که بگوييم رسول خدا در آخرين ساعات عمرشان مي خواستند چيز جديدي را ابلاغ کنند و چون اين کار را نکردند لابد کوتاهي صورت گرفته. چون رسول خدا وصيت وماترک خود را قبلا اعلام کرده بودند .در حديث ثقليين( اني تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي اهل بيتي) و درواقعه غدير(من کنت موالاه فعلي مولاه) لذا در حديث قرطاس سعي داشتند در حضور بزرگان تاثير گذار مدينه آنرا مجددا اعلام و مکتوب کنند. پس کوتاهي در ابلاغ صورت نگرفته است.)))
    بنده چون به کج فهمي وهابيت يقين داشتم در جايي ديگر، تکرار کردم:
    (((چنين نيست که رسول خدا در آخرين ساعات عمرشان مي خواستند چيز جديدي را ابلاغ کنند و چون اين کار را نکردند لابد کوتاهي صورت گرفته است. به واقع پيامبر اکرم گاهي بصورت آشکار و مستقيم جانشين خود را ابلاغ نموده مثل حديث غدير. گاهي نيز جانشين خود را بطور غير مستقيم معرفي کرده اند مثل حديث رايت ،حديث طير ، حديث مدينه العلم ،حديث سفينه ،حديث علي مع الحق ….. و گاهي نيز براي دفع شر قدرت طلبان و بد خواهان از معرفي جانشين خود منصرف مي شوند مثل حديث خلفايي اثني عشر و همين حديث قرطاس . لذا اولا ابلاغ صورت گرفته و ثانيا …..)))
    جناب مجاهد دين ،مثل زنان بدنام خياباني هوچيگري نکن. اولا:مگر در اينکه رسول خدا در حديث قرطاس و خلفايي اثني عشر نتوانستند مقصود خود را ادا کنند ، شکي هست. ثانيا: بنده که بارها تکرار کردم، نگفتن پيامبر در آن جلسه به معناي هزگز نگفتن و عدم ابلاغ نيست.
    #4033

    rrw
    کاربر
    نوشته ايد:” و در اخر حکم کفر خود را صادر میکند با نوشتن:
    ياران امام خميني به مراتب از برخي ياران پيامبر با وفاتر بودند.آنها همواره احترام امامشان را داشته وگوش به فرمان و مطيع ايشان بودند.
    اینجا اوج گمراهی است… خداوند از اصحابش راضی شده است از خمینی و یارانش ایا راضی شده است که این (زندیق) اصحاب خمینی را بهتر از اصحاب پیامبر میداند؟ حتما خمینی را نیز موفق تر از پیامبر میدانید؟؟ الله اکبر”
    پاسخ:
    ببين وهابي اولا: بنده وفاداري وگوش به فرماني ياران امام خميني را با ياران پيامبر مقايسه کردم و تو ايمان و خلوص آنها را پيش مي کشي. فرضا تمام صحابه از جمله عايشه و معاويه و يزيد در اوج بهشت و تمام بسيجيان خميني در دوزخ. مقايسه من ميان گوش به فرماني و اطاعت بي چون و چراي بسيجيان امام خميني با صحابه بود. مثلا اگر امام خميني مي خواست چيزي بنويسد آيا حتي تو ترديد داري که فرضا کسي مانع شود؟ پس لطفا از کلمات به راحتي استفاده نکن؟ آيا بنده کافر وزنديق هستم؟!
    ثانيا: در مورد شبهه رضايتمندي خداوند از صحابه بد نيست مقاله اينجانب در فيلد جانشيني را بخواني.
    ثالثا: بافرض درست بودن رضايت دائمي خداوند از صحابه، اين جمود فکري و ناداني است که گمان کنيم خداوند در طول تاريخ ديگر از هيچ فرد و يا گروهي به اندازه صحابه رضايتمند نخواهد شد.
    جناب مجاهد دين ،اينکه جنابعالي در اولين پاسختان به نوشته بنده چنين سخيف و بي ربط پاسخ داده ايد مشخص است در پاسخهاي ديگر چيز جديدي براي ارائه نخواهيد داشت. لذا احتمالا اين آخرين پاسخ بنده در اين پست خواهد بود. وقضاوت را برعهده خوانندگان مي گذارم.
    #4034

    rrw
    کاربر
    اما سخن آخر و در واقع دوسوال:
    خوانندگان محترم، تمامي شما را به الله قسم ، به دندانهاي شکسته رسول الله قسم ، به خون مقدس شهداء راه اسلام قسم ، هنگام جواب اين سوالات وجدان را فراموش نکنيد وحقيقت را بگوييد (لازم نيست آنرا اعلام کنيد)
    سوال اول: اگر فرضا شما نيز در آخرين ساعات زندگي رسول خدا در جلسه بوديد،آيا امکان داشت در جواب درخواست رسول خدا بگوييد ، اين مرد هذيان مي گويد. يا حتي بگوييد حسبنا کتاب الله ، و مانع شويد؟
    سوال دوم: اگر در آن جلسه فردي چنين مي کرد و مانع مي شد،آيا شما در حمايت او بلند مي شديد يا از کساني حمايت مي کرديد که به او اعتراض کرده اند؟
    والله جواب روشن است. پس اي خوش غيرتها چرا سنگ چنين افرادي را به سينه مي زنيد. چرا من و شما بايد به اين درجه از معرفت نسبت به رسول الله رسيده باشيم ، ولي عمر بويي از آن معرفت نبرده باشد. اصلا آيا ما نسبت به فرد عادي هنگام فوت چنين مي کنيم که عمر کرد.اصلا به کسي که چنين عملي کرده باشد، آيا مغرض وسياست باز يا در خوشبينانه ترين حالت نادان واحمق ، نام ديگري مي توان نهاد؟
    #4035

    دانش
    کاربر
    در دفاع از آن شیر مرد غیرت عمر بن خطاب رضی الله عنه میگویم

    این برداشت تو rrw و امثال تو چیزی نیست جز جهالت وحماقت تمام عیار

    ای بیچاره های آخوند فریفته، در آن مجلس علی رضی الله عنه بود! چرا او سکوت کرد!؟

    چرا شما همیشه دهان علی را بسته اید گل گرفته اید؟!

    مگر زبان نداشت که امثال جهالی امثال تو بیاییند از او دفاع کنند

    خرمگسانی امثال تو اسلام را چه می شناسند که به صاحب رسول الله توهین میکنید

    الحق که یا اخوند هستی یا نطفه ی آخوند

    الله شما را هدایت کند

    #4036

    mojahed.din
    کاربر
    جناب rrw که مثل پیر زنان نشته اید و شروغ به فحاشی کردن و تهمت زدن کرده اید. چقدر حقوق میگیری برای این کارهایت؟ به من میگی سخن پیامبر را تخطئه میکنم ولی دوست عزیز تو کلا پیامبر را تخطئه کردی با این نوشته هایت.
    من یک سوال بسیار بسیار ساده از شما میپرسم اگر وجدان داری و ذره ای مردانگی. مگر عقیده ی شما بر این نیست که پیامبر علم غیب دارد از هست و نیست با خبر است؟ به من بگو چرا پیامبر بزرگترین منافقان را دور خود جمع کرده است؟ فرض کنیم که چاره ای نداشته به هر حال بوده اند، این را به من بگو که چرا بزرگ ترین مسئولیت ها را به این منافقان میداده؟ چرا عمر که بزرگترین دشمنش است رو کرده دامادش؟ چرا ابوبکر که غاصب جانشینی اش است رو کرده پدر زنش؟ چرا عثمان را که بزرگترین دشمن اسلام است رو کرده شوهر دو دخترش؟ عقلی به اندازه ی یک نخود میخواهد برای جواب اما دریغ از همین اندازه عقل از پیروان تفکر مسموم شما. تو که سنگ محبت پیامبر را بر سر و کله ات میزنی این را بدان که داری مستقیما پیامبر را متهم میکنی به همکاری با منافقان.ایا معنی صحیح هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ یعنی اینکه منافقان را تا به این اندازه به خود نزدیک کند؟

    در حدیث امده است «ائتونی اکتب لکم کتاباً لا تضلوا بعدی ابداً». از مفهوم این قضیه بر می آید که پیامبر صلی الله علیه وسلم، خودش اسباب گمراهی امت را فراهم ساخته اند (نعوذ بالله)
    اینجا شما تهمت دیگری را نیز به پیامبر داده اید.

    #4037

    mojahed.din
    کاربر
    نوشته ای:

    فرض کنيم سخن رسول خدا در قرآن وجود داشت. اصلا يک آيه قرآن بود. آيا عمر حق داشت با جمله حسبنا کتاب الله و اين مرد هذيان مي گويد، مانع رسول خدا گردد؟

    پاسخ: با جواب هایی که به شما داده شد فکر کردم که فهمیده ای مطلب من رو ولی متاسفانه نه. پشت کار شما تحسین بر انگیز است.

    1- مصدر هجر بر دو وزن فُعل و فَعل (هُجر و هَجر) می آید که هجر به معنی ترک کردن و هجرت نمودن می آید و در اینجا مراد از اَهَجَرَ همان معنای دوم (ترک کردن) منظور بوده، چنانچه در تاج العروس این معنی آمده است لذا معنی جمله بدینگونه می باشد:
    «استفهموا رسول الله هل یفارقنا؟ حیث یامرنا بکتابة وصیة». از آنحضرت بپرسید آیا ما را ترک می نماید که به نوشتن وصیت دستور می فرماید.

    این یک نوع استفهامی است که حضرت عمر رضی الله عنه از دیگران پرسید که از آنحضرت صلی الله علیه وسلم بپرسید آیا دنیا را وداع می گوید و به دار باقی می پیوندد؟
    2- جمله اهجر رسول الله استفهام انکاری است و به معنای لم یهجر رسول الله (یعنی پیامبر صلی الله هذیان نمی گوید) می آید.

    3- قول اهجر رسول الله توسط حضرت عمر گفته نشده بلکه این جمله از جانب ابن عباس رضی الله عنه نقل شده است.

    4- در بسیاری از روایت های حدیث قرطاس، لفظ قال بعضهم اهجر رسول الله آمده است (صحیح مسلم: 2/42، صحیح بخاری: 2/638)

    و از لفظ بعضهم چنین بر می آید که تنها حضرت عمر رضی الله عنه این حرف را نگفته اند، بلکه عده ای این حرف را بیان داشته اند. همچنین در حدیث، لفظ قالوا اهجر رسول الله آمده است و آنچه معلوم است، اینست که قالوا صیغه جمع مذکر است لذا قائلین قول اهجر رسول الله جمعی بوده اند که علی نیز شامل انها میشود.

    #4038

    mojahed.din
    کاربر
    نوشته ای:

    رسول خدا: «قوموا عنّى ولاينبغى عندى التنازع; از نزد من برخيزيد (و دور شويد) كه در محضر من نزاع و كشمكش سزاوار نيست».( صحيح بخارى، كتاب العلم، باب 39، ح 4)

    پاسخ:

    لفظ «قوموا عنّی» خلاف عادت و اخلاق آنحضرت صلی الله علیه وسلم می باشد، کسی که رحمت للعالمین است و خداوند در وصف وی می فرماید: «و لو کنت فضا غلیظ القلب لانفضوا من حولک» (آل عمران آیه: 159) چگونه اصحابش را از محفل خارج می کند.

    نوشته ای:جواب اين شبهات را بارها داده ام. واينجا محل بحث آن نيست.(مي تواني به مقاله درسهايي از داستان قرآني طالوت مراجعه کني)

    پاسخ: من هم جواش را داده ام. یک بار دیگه بهت گفته بودم که راست و چپ به مقاله های باطل شده ات استناد نکن. جوابی کافی به ان داده ام میتونی به انجا مراجعه کنی

    نوشته ای:

    اولا: ما به احاديثي استناد مي کنيم که هم در کتب شيعه است و هم در کتب اهل سنت . احاديث کارخانه حديث سازي ابوهريره و عايشه فقط مورد قبول شماست. ثانيا: اينکه درکتب صحيح شما پر از تناقضات است ،به خودتان مربوط است.

    پاسخ:

    سبحان الله. تهمت جعل حدیث به مادر مومنان و صحابه ی جلیل القدر ابو هریره. نگفتم زندیق شدی. دیگر حنای شما رنگی ندارد. با کوبیدن سنگ محبت پیامبر بر کله ی پوکتان هیچ هدفی جز بد نام کردن اسلام ندارید. لَّعْنَةَ اللّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ

    تناقضات کتاب خودتان را فعلا توضیح بده فعلا. شما زیاد گیر داری اونجا

    نوشته اید:پس ايکاش کسي که مانع انجام وصيت رسول خدا شد، لال مي شد و مي گذاشت وصيت نامه نوشته مي شد و ما شيعيان بي راهه نمي رفتيم.

    پاسخ: گستاخی دیگر و فحاشی دیگر باز در حق سیدنا عمر. فرهنگ رافضه گری همین است. قافیه که به تنگ اید رافضه به جفنگ اید. یک لیوان اب سرد بنوش داغ کردی مواظب باش اشتباها به پیامبر هم نگی گه چرا دینش رو ابلاغ نکرد ما رو گمراه کرد از عمر ترسید یا بگی پس چه کاری میکرد در 5 روز دیگری که زنده بود. یا فحش ندی بخ پیامبر که بگی این چه کار اشتباهی بود که ابوبکر را پیش نماز کرد و..

    #4039

    mojahed.din
    کاربر
    نوشته ای:

    انگار حالت خوب نيست! چون قافيه تنگ آيد شاعر به جفنگ آيد.

    پاسخ:

    دیگ به دیگ میگوید روت سیاه!!!

    به جای نقد مطالب ،فرار از معرکه!!! خودت در حال جفنگی ولی واسه اینکه کسی نگه جفنگ نکن زود تر از همه بقیه رو متهم به جفنگ میکنی. رو که رو نیست سنگ پای قزوینه

    نوشته ای:اولا بنده تقريبا به تمامي اين چنين شبهاتي پاسخ داده ام(اگر بخواهي در پست مستقلي باز هم بدان خواهيم پرداخت).

    پاسخ:در خدمت هستم. خوانندگان خود قاضی هستند که جواب رو چه کسی به چه کسی داده است.

    نوشته ای:

    اما اينکه گفتي ايشان 25 سال با خلفاي قبل خود همکاري کرده. بله علي براي حفظ دين و احقاق حقوق ستمديدگان ، بعضا با خلفاء همکاري مي کرد، چراکه او دغدغه حفظ اسلام را داشت. ولي ايکاش معاويه و عايشه و عبدالله بن عمر و ديگران هم دغدغه اسلام داشتند و هنگام خلافت علي، با او همکاري مي کردند يا حداقل اينقدر معرفت داشتند ،نمي جنگيدند.

    پاسخ: چه عجب اخر یک شیعه پیدا شد که تایید کند که علی با سه خلیفه ی دیگر همکاری میکرده است.

    اما دوست عزیز این چه مصلحتی است که دین توسط مرتدان و کافران اداره میشود و پیش میرود؟ اخر مگر مرتد نیستن؟ پس باید بکوشند که دین رو نابود کنند. همین قرانی که در دست داری رو اصحاب مرتد جمع کردن. چرا؟ مرگ نمیگویی تحریف نشده؟؟ پس امانت و پاکی و عدالت صحابه ثابت میشه. اگر هم معتقد به تحریف هستی که شکی هم نیست معتقد هستی پس تاقضات ایجاد شده رو خودت جواب بده. چه نیک مرتدانی بودن که خدمتی که به اسلام کردن بسیار بیشتر از خدمت امامان شیعه بود. در ضمن خداوند میفرماید:

    ‏ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاء مِن دُونِ الْمُؤْمِنِينَ أَتُرِيدُونَ أَن تَجْعَلُواْ لِلّهِ عَلَيْكُمْ سُلْطَاناً مُّبِيناً144 نساء

    ‏ اي كساني كه ايمان آورده‌ايد ! كافران را به جاي مؤمنان به سرپرستی نگيريد . مگر مي‌خواهيد حجّت و برهان آشكاري عليه خود به دست خدا دهيد ( بر اين كه شما هم جزو منافقانيد ؟ ) . ‏

    طبق این ایه سیدنا علی حجت اشکاری به دست خدا داده که به جرم همکاری با مرتدان و تاییدشان و کمک به انها جزو همان ها حساب میشود.

    #4040

    mojahed.din
    کاربر
    این ایه هم باز ضد علی است. چرا؟ به علت همکاری با کافران

    لاَّ يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاء مِن دُوْنِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَن يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللّهِ فِي شَيْءٍ28 ال عمران

    مؤمنان نبايد مؤمنان را رها كنند و كافران را به جاي ايشان به دوستي گيرند ، و هر كه چنين كند ( رابطه او با خدا گسسته است و بهره‌اي ) وي را در چيزي از ( رحمت ) خدا نيست

    مگر پیامبر تک و تنها دین را اغاز نکرد؟ ایا از کفار کمک گرفت؟ شیعه مگر نمیکویی بعد پیامبر همه کافر شدن؟ پس علی باید با ان معدود افرادش از نو دین را زنده میکرد نه همکاری با کافران. این چه مصلحتی است که دین با کافران حفظ شده؟ اگر مرتد هستند که باید دین رو نابود کنند نه اینکه بیان و ریشه ی گندیده ی زرتشتی ها را بکند. من میدانم داغ تو از بهر چیست. کینه ی تو به خاطر غضب خلافت نیست بلکه به خاطر نابود کردن دین اجدادت و اوردن اسلام به ایران است. و به همین خاطر در لباس ابن سلول و ابن سباء و با سنگ محبت بر سر و سینه امدی و کاسه ی داغ تر از اش شدی. الحق که پیرو ابن سباء هستی.

    اما در مورد روایت از شخص چهار ساله.

    ببین ساده ترین جواب بهت میدم اگر حرکتی در سر داشته باشی میفهمی. شما در فامیلتان حتما کودکی چهار ساله دارید. به خانه ی انها زنگ میزنی بعد به این کوک میگویید پدرت کجاست. او هم میگوید پدرم در داخل اتاق هست.یا پدرم سر کار هست. ایا نقلش برای شما معتبر نیست؟ خودت بقیش رو بفهم

    نوشته ای:

    يعني آن حادثه ناگوار براي ابوبکر وعمر ،هيچ ارتباطي به زمزمه هاي اجراي وصيت و تاکيدات رسول خدا براي انتخاب علي ، نداشت و طبق توهمات جنابعالي همه بر روي خلافت ابوبکر متفق بودند . راستي چه احترام وعزتي براي ابوبکر و عمر قائل بودند که بدون حضور آنها تعيين جانشين را شروع کرده بودند. آيا اين اوهام مورد قبول هيچ عاقلي هست؟آيا به چند استدلال ساده ،حادثه ناگوار مي گويند؟

    پاسخ: این رو خودت جواب بده. چرا این همه صحابه ریز و درشت همه یشان حرف پیامبر برای انها پشه ای هم ارزش نداشت؟ این همه نصرت دین دادند چرا یه دفعه منقلب شدند؟ این همه فداکاری ها جنگ ها و خدمات به اسلام اینهمه رنج ها رو همین تو کشکی کشکی ضرب صفر کرد؟ چرا؟اینجا جای آن نیست که به عقل نداشته ات رجوع کنی و به خود و دانسته هایت شک کنی که امکان ارتداد به این شکل قبیح تهمتی از طرف ابن سباءیان بیش نیست؟

    اصلا برای انها چه فرقی میکرد علی باشد یا ابوبکر؟ قریش که طرف علی بود نه ابوبکر. چه سودی به خاطر خلیفه شدن ابوبکر عایدشان شد که در صورت خلیفه شدن علی عایدشان نمیشد؟ افلا تعقلون؟؟؟؟

    هیچ وقت جوابی به این شبهات کمر شکن نداشته اید جز سفسطه و هی بوق ارتداد رو تو گوش احمقان خوندن ندارید

    قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین

    #4041

    mojahed.din
    کاربر
    نوشته ای:

    واقعا تو تفاوت را متوجه نمي شوي يا خودت را به ناداني زده اي؟
    “قُومُوا عَنِّي” قضيه ي قرطاس کجا و “تبسم الىّ” قضيه ي حديبيه کجا؟!
    پاسخ:
    تبسم الی از ماست مالی های علمای شیعست که این کذب قبیح رو اختراع کرده و چسپانده اند به ماجرای حدیبیه. ولی زهی خیال باطل.
    قوموا عنی قضیه قرطاس هم اینرو بدون علی رو هم بیرون کرد.
    در حدیبیه حدیث میگوید” قال لعليِّ بن أبي طالبٍ رضي اللهُ عنهُ : ( امحُرسولَ اللهِ ) . قال عليٌّ : لا واللهِ لا أمحوكَ أبدًا”صحیح بخاری
    علی به الله قسم میخورد که ابدا و هرگز پاک نمیکند. اینه اطاعت ار رسول؟ایا از پیامبر دلسوز تر است؟ ایا پیامبر را اموزش میدهد؟
    ببین اگر مذهب ما هم مثل شما کشکی بود الان علی رو مرتد میگفتیم نعوذ بالله . خداوند میفرماید

    ‏ قُلْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَالرَّسُولَ فإِن تَوَلَّوْاْ فَإِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبُّ الْكَافِرِينَ ‏.‏ بگو : از خدا و از پيغمبر اطاعت و فرمانبرداري كنيد ، و اگر سرپيچي كنند خداوند كافران را دوست نمي‌دارد . ‏32 ال عمران

    مذهب رافضه گری هم همین است شب و روز دنبال طعنه زدن به اصحاب است و اگر اشتباهی از انها بیابد یه راست حکم تکفیر را صادر میکند
    مگر پیامبر نگفت پاک کن؟ و علی به والله قسم نخورد پاک نمیکند ابدا؟ خب اگر مذهب ما مثل شما کشکی بود این ایه رو نشان میدادیم و پناه بر خدا علی رو تکفیر میکردیم
    ‏ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَلاَ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنتُمْ تَسْمَعُونَ ‏20 انفال

    ‏ اي مؤمنان ! از خدا و پيغمبرش فرمانبرداري كنيد ، و از پيغمبر روگردان نشويد ، در حالي كه شما مي‌شنويد ( و مي‌بينيد كه آشكارا امر به انجام کاری میشوید ) . ‏
    طبق مذهبت گیر افتاده ای.

    قضیه ی حدیبیه علی میگوید”لعن الله من تخلف عن جيش اسامة” کجا و “تبسم الىّ” کجا؟!
    دیدی بدبخت و ذلیل هستید؟ دریغ از دلیلی قوی برای گذاشتن وقت بر روی ان. جز دروغ های تاریخی و زباله دان های ان چیز دیگری برای چنگ زدن به ان ندارید.

    اینجا را هم بخوان

    http://www.islamtxt.net/question/320

    #4042

    mojahed.din
    کاربر
    نوشته ای:

    انسان وقتي با شما مناظره مي کند، تازه به مظلوميت علي پي مي برد که او از دست پدران شما چه کشيد.

    پاسخ:

    از دست پدران ما چه کشید جز مشتی خزعبلات که ابن سباء اختراع کرده و شما پیرو ان اکاذیبی هستید که علی روحش هم از ان بیخبر است.

    اما از دست شما چه کشید؟ خدا دچار گرگ بیابان نکند.

    سیدنا علی همواره از پيمان شكني و حيله گريهاي پدرانتان دلتنگ و افسرده بودند و از آنها گله هاي فراوان داشتند. در خطبه اي از نهج البلاغه از زبان ايشان در مورد پدرانتان اینطور گفته است: «آه از دست شما! كه از سرزنشتان به ستوه آمدم. آيا به زندگاني اين جهان به جاي زندگاني جاودان دل خوش كرديد و ذلت را به جاي عزت پسنديديد؟ هر گاه شما را به جهاد دشمنتان مي خوانم، چشمانتان در كاسه مي گردد كه گويي به گرداب مرگ اندريد. و يا در فراموشي و مستي بسر مي بريد. در پاسخ سخنانم در مي مانيد، حيران و سرگردانيد. گويي ديو در دلتان جاي گرفته و ديوانه ايد. نمي دانيد و از خرد بيگانه ايد. من ديگر هيچگاه به شما اطمينان نكرده و شما را پشتوانه خود نينگارم و در شمار يار و مددكار نپندارم.

    شتراني را مانيد مهار گشاده. چراننده خود را از دست داده، كه چون از سويي شان فراهم كنند، از ديگر سو بپرا كنند»
    نهج البلاغه خطبه 34 (في استنفار الناس الي اهل شام).

    و در سخني ديگر درماندگي و خذلان پدرانتان را چنين بيان مي سازند:

    «تا چند با شما راه مدارا بسپارم! آنسان كه با شتر بچه مدارا كنند. يا جامه فرسوده اي كه چون شكاف آنرا از سويي به هم آرند از سوي ديگر گشايد. هر گاه دسته اي از سپاهيان شام بر سرتان آيد به خانه مي رويد و در به روي خود مي بنديد و چون سوسمار در سوراخ مي خزيد و يا چون كفتار در لانه مي آرميد. به خداوند سوگند آنكس را كه شما ياري دهيد خوار است و آنرا كه شما بر او حمله آريد نشانه تير شكسته سوفار. به خداوند سوگند كه در مجلس بزم بسپاريد و فراهم، و زير پرچم رزم نا چيز و كم»
    نهج البلاغه خطبه 69.

    و در خطبه اي ديگر، افسردگي و دل شكستگي خود را چنين بيان مي سازند:

    «آنان با حاكم خود كار به امانت مي كنند، و شما كار به خيانت. آنان در شهرهاي خود درستكارند و شما فاسد و بدكار. اگر كاسه چوبيني را به شما بسپارم مي ترسم آويزه آنرا ببريد. الهي! اينان از من خسته اند و من از آنان خسته. آنان از من به ستوه اند و من از آنان دل شكسته. پس بهتر از آنان را مونس من دار، و بدتر از من را بر آنان بگمار. الهي! دلهاي آنان را بگذار، چنانكه نمك در آب گدازد»
    نهج البلاغه خطبه 25.

    و در خطبه اي ديگر اينچنين از مدعيان محبت خود گله كرده و خشم خويش را بر آنان آشكار مي سازند:

    «اي كسانيكه به مردان شباهت داريد ولي مرد نيستيد. اي كم خردان ناز پرورده، كاش شما را نديده بودم و نمي شناختم كه به خداوند سوگند پايان اين آشنايي ندامت بود و دستاورد آن اندوه و حسرت. خداوند مرگتان دهد! كه دلم از دست شما پر خون است و سينه ام مالامال خشم شما مردم دون، كه پياپي جرعه اندوه به كامم مي ريزيد، و با نافرماني و فروگذاري، كار را بهم در مي آميزيد»
    نهج البلاغه خطبه 27.

    سیدنا علی در حیات خود از دست شماها چه ها که نکشید. واقعا سوز ناک است. اگر شاهکار های شما را الآن میدید و زنده بود همه یتان را تکه تکه میکرد.

    #4043

    mojahed.din
    کاربر
    نوشته اید:

    جناب مجاهد دين ،مثل زنان بدنام خياباني هوچيگري نکن. اولا:مگر در اينکه رسول خدا در حديث قرطاس و خلفايي اثني عشر نتوانستند مقصود خود را ادا کنند ، شکي هست. ثانيا: بنده که بارها تکرار کردم، نگفتن پيامبر در آن جلسه به معناي هزگز نگفتن و عدم ابلاغ نيست.

    لطفا القاب خود را که برازنده ی خودتان است به کسی نسبت ندهید.

    شما نوشتید:3- متاسفانه در هر دو اين روايات ، پيامبر اکرم نتوانستند منظور خود را کامل بيان کنند،چراکه اصحاب کودن ويا مغرض، مانع ايشان مي شوند.

    این یعنی چی؟ یعنی پیامبر نتوانست دینش را کامل کند. و در جایی دیگر نوشتید”ايکاش کسي که مانع انجام وصيت رسول خدا شد، لال مي شد و مي گذاشت وصيت نامه نوشته مي شد و ما شيعيان بي راهه نمي رفتيم. ”

    این یعنی چی؟ یعنی شما گمراه که شده اید علتش عدم ابلاغ رسالت پیامبر است. این تهمت به پیامبر را شما زده اید. بی شک شما ها گمراه هستید ولی مسلمانان پیرو اهل سنت بیش از یک و نیم ملیارد نفر خلاف خزعبلات شما را عقیده دارند و معتقد هستند که نه اصحاب مرتد نشده قران تحریف نشده و خلفای پیامبر نیز بر حق بوده اند. گمراهی خود را به پیامبر و ما نسبت ندهید چون عقاید شما طوری است که شکی در خارج بودن از ملت اسلام شما نداریم. اما چون به اسم اسلام فعالیت میکنید در واقع یک ستر و حفاظ برای خود ساخته اید. وگر نه شکی در این نیست که مذهب شما امیخته ای از اسرائیلیات کلینی و یهودیت ابن سباء و زرتشتیت اخوندانتان نیست.

    سخن اخرتم که طبق معموم ادعای حق به جانبی و نشان دادن حالت دایه ی مهربان تر از مادر و دلسوز برای اسلام است. ولی دین شرک زده و خرافات زده که چیزی جز لعن و نفرین کردن برای خیر امت ندارد( كُنتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ ) هیچ نفعی برای مردم ندارد. از قدیم گفتن خشت اول رو اگر کج بذاری تا ثریا همینطور کج است. آن دوران نورانی صدر اسلام را منافقانی مثل شما میخواهند زشت جلوه دهند. و با یک سری اکاذیب تاریخی بنای خود را گذاشته اند و در طی قرون یک کلاغ هزار کلاغش کرده اند.

    پناه میبرم از شر شما ها به خداوند.

    لعنت خدا بر دروغگویان

    #4059

    rrw
    کاربر
    همانطور که پيش بيني مي کردم پاسخهاي دوم جنابعالي کيلويي تر و بي ربط تر از قبلي بود لذا فقط به يکي دو تاي آن چون فکر مي کني شبهه قوي است ،پاسخ مي دهم.
    نوشته ايد:” مصدر هجر بر دو وزن فُعل و فَعل (هُجر و هَجر) می آید که هجر به معنی ترک کردن و هجرت نمودن می آید و در اینجا مراد از اَهَجَرَ همان معنای دوم (ترک کردن) منظور بوده…”
    پاسخ:
    خفاجی از علمای حدیث و ادب اهل تسنن چنین گفته است :
    ( یهجر ) بفتح اوله و ضم ثالثه ای یاتی بهجر من القول ، و هو علی تقدیر الاستفهام الانکاری و لیس من الهجر بمعنی ترک الکتابه و الاعراض عنها کما قیل و هذا روایه اسماعیلی من طریق ابن خلاد عن سفیان ( و فی روایه ) کما فی البخاری ( هجر ) ماض بدون استفهام
    ( یَهجُر ) یعنی سخن بیهوده ای می گوید ، و این سخن از باب استفهام انکاری است و از هَجر به معنای رها کردن کتابت و اعراض از آن نیست ، چنان که برخی گفته اند . و این روایت اسماعیلی می باشد و در روایت بخاری واژه ” هذیان گفت ” به صورت ماضی و بدون استفهام آمده است . (نسیم الریاض فی شرح الشفاء و بهامشه شرح الشفا لعلی القاری الحنفی ، ج 2 ص 277 – 278 – الخفاجی المصری الحنفی )
    ابن اثير مي‌گويد:
    «أهْجَر في مَنْطقه يُهْجِرُ إهْجاراً إذا أفْحَش . وكذلك إذا أكثر الكلام فيما لا ينبغي … فيكون إمَّا من الفُحْش أو الهَذَيان . والقائل كانَ عُمَر ولا يُظَنُّ به ذلك» مي‌گويد «هجر» به معناي فحش دادن است و اين سخن عمر بود كه از او چنين انتظاري را نداشتيم. (النهاية في غريب و الأثر، باب الهاء مع الجيم ج 5 ص 557)
    #4060

    rrw
    کاربر
    عکبری مي گويد :
    الهجر القبيح من الكلام والفحش وهجر إذا هذى وهو ما يقوله المحموم عند الحمى ومنه قول عمر بن الخطاب رضى الله عنه مرض رسول الله إن الرجل ليهجر على عادة العرب
    هُجر یعنی کلام قبیح و فحش ، هَجَر وقتی هذیان می گوید و آن چیزی است که مریض در حالت تَب می گوید . همانند قول عمر بن خطاب در هنگام بیماری حضرت رسول الله که بر اساس عادت عرب گفت : این مرد هذیان می گوید ! (ديوان المتنبي ، ج 1 ص 9 – أبو البقاء العكبري )
    قاضی عیاض چنین می گوید :
    ومثله قوله في حديث الوصية أهجر أو أيهجر في رواية من رواه بمعنى يهذي أي أنه لا يهجر ولا يصح أن يهجر وهو معصوم من أن يقول ما لا حقيقة له وأنه لا يقول في الصحة والمرض واليقظة والنوم والرضى والغضب إلا حقا
    در حدیث وصیت ، ” اهجر ” یا بر اساس روایتی دیگر ” ایهجر ” که به معنای هذیان می گوید است . به عبارت دیگر پیامبر هذیان نمی گوید و صحیح نیست که ایشان هذیان بگوید ، در حالی که او از بیان سخنی که حقیقت ندارد معصوم است ، و او در حالت صحت و مریضی و خواب و بیداری و رضا و غضب ، سخن نمی گوید مگر به حق . (مشارق الأنوار على صحاح الآثار ، ج 1 ص 11 – القاضي أبي الفضل عياض )
    آنچنان که از سخن قاضی عیاض مشخص است ، او نیز در حدیث وصیت ، معنای ” هجر ” را به معنای هذیان گرفته است و اثبات آن را در مورد پیامبر اکرم ممتنع می داند !
    حتي ابن تیمیه نیز در توجیه عملکرد عمر چنین می گوید :
    فقال عمر ماله أهجر فشك عمر هل هذا القول من هجر الحمي أو هو مما يقول على عادته
    عمر گفت : او را چه شده ، هذیان می گوید ! عمر شک نمود که آیا این سخن پیامبر ، هذیانی حاصل از تَب می باشد و یا سخنی است که معمولا می گوید ! (منهاج السنة النبوية ، ج 6 ص 315 _ ابن تيمية )
    همچنان که مي بينيد ، ابن تیمیه نیز همان برداشت هذیان را از واژه ” هجر ” دارد و لذا سعی در توجیه عمل عمر داشته و حتی واژه ” هجر ” را در مقابل کلام معمول و متداول پیامبر قرار می دهد و این امر نشان می دهد که او از کلمه ” هجر ” معنای ترک نمودن را برداشت نکرده است .
در حال نمایش 15 نوشته (از کل 37)

شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.