این جستار شامل 0 پاسخ ، و دارای 0 کاربر است ، و آخرین بار توسط rrw در 10 سال، 1 ماه پیش بروز شده است.
-
نویسندهنوشته ها
-
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3781شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3782
معنیش: ( اي پيغمبر ! ) سرگذشت
ابراهيم را براي كافران بيان دار . * هنگامي كه به پدرش ( آزر ) و قوم ( بتپرست
) خود گفت : چه چيز را پرستش ميكنيد ؟ * ( مفتخرانه پاسخ دادند و ) گفتند : بتهاي
بزرگي را ميپرستيم و دائماً ( به پرستش آنها ميپردازيم و ) بر عبادتشان ماندگار ميمانيم
. * گفت : آيا هنگامي كه
آنها را به كمك ميخوانيد ، صداي شما را ميشنوند و نيازتان را برآورده ميكنند ؟
* يا سودي به شما ميرسانند و يا زياني متوجّه
شما ميسازند . * ميگويند ما پدران و نياكان خود را ديدهايم كه اين چنين ميكردند
* آيا ( ميدانيد كه چه كار ميكنيد و ) ميبينيد كه چه چيز را ميپرستيد ؟ ! *
هم شما و هم پدران پيشين شما . * همه آنها دشمن من هستند بجز پروردگار جهانيان . * ( پروردگار جهانياني
) كه مرا آفريده است ، و هم او مرا ( به سوي سعادت دنيا و آخرت ) هدایت میکند . *
آن كسي است كه او مرا ميخوراند و مينوشاند . * و هنگامي
كه بيمار شوم او است كه مرا شفا ميدهد . * و آن كسي است كه ( چون اجلم فرا رسيد
) او مرا ميميراند و سپس ( در رستاخيز براي حساب و كتاب و جزا و سزا ) مرا زنده ميگرداند
. * و آن كسي است كه اميدوارم در روز جزا و سزا ( كه قيامت برپا است ) گناهم را بيامرزد
. در این ایات نکات فراوانی هست. ای رافضی
لطفا دو فرق اساسی بیان ان بت پرستان و خودت برایم بیاور. خدا شاهده هیچ دلیلی نداری.خداوند باز می فرماید إِنَّكَ لَا تَهْدِي
مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَن يَشَاءُ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ
56 قصص ( اي پيغمبر ! ) تو نميتواني كسي را كه
بخواهي هدايت کنی ( و او را به ايمان ، يعني سر منزل مقصود و مطلوب انسان برساني )
ولي اين تنها خدا است كه هر كه را بخواهد هدايت عطاء مينمايد ، و بهتر ميداند كه
چه افرادي راهيابند .حال ای مشرک فهمیدی که هدایت تکوینی در
دست خداست و هدایت تشریعی مثل دعوت و بشیر و نظیر فقط در دست انسان هاست؟ هر چند
که فعلا در خواب رفته ای و با لگد هم بیدار نمیشی ولی از خدا میخواهم که قلبت را
به سوی نور قران هدایت کند. آمین شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3783نوشته اید: از اين رو آيا اين احتمال تقويت نميشود كه خواسته رسول خدا نماز خواندن حضرت علي به جايش بوده امّا هر بار اين امر ناديده گرفته ميشده تا اين كه حضرت با ناراحتي جملات بالا را بيان ميفرمايد و از او يا حفصه كه با او همراه بود از زنان اطراف يوسف ياد ميكند؟!! (زنان اطراف حضرت يوسف فقط به فكر مطامع و هوسهاي خود بودند!)
پاسخ: حدیث رو از وسط قیچی کردی.
ادامه ی حدیث میگوید
… ثم جاء بلال يؤذنه بالصلاة . فقال ( مروا أبا بكر فليصل بالناس ) فقالت عائشة يا رسول الله أن أبا بكر رجل رقيق حصر . ومتى لا يراك يبكي والناس يبكون . فلو أمرت عمر يصلي بالناس . فخرج أبو بكر فصلى بالناس . فوجد رسول الله صلى الله عليه و سلم من نفسه خفة . فخرج يهادي بين رجلين . ورجلاه تخطان في الأرض . فلما رآه الناس سبحوا بأبي بكر . فذهب ليستأخر . فأومأ إليه النبي صلى الله عليه و سلم أي مكانك . فجاء رسول الله صلى الله عليه و سلم فجلس عن يمينه . وقام أبو بكر . وكان أبو بكر يأتم بالنبي صلى الله عليه و سلم والناس يأتمون بأبي بكر .
لطفا دهن کثیفت را در ذکر کردن نام ام المومنین عایشه درست بچرخان. ادب داشته باش.
در ادامه ی روایت امده که پیامبر میگوید به ابوبکر بگویید که پیش نماز بشود. و عایشه گفته که ابوبکر مردی نرم دل است که در نماز گریه میکند به عمر بگویید که پیش نماز بشود. ایا این فقط به فکر مطامع و هوس های خود بودن است؟ چرا چرت و پرت میگی؟ اگر عایشه اصرار بر پیش نماز شدن پدرش میداشت میتوانستی بگویی که عاشیه رضی الله عنها به فکر خاندان خود بود. عایشه چند باز از پیامبر میخواهد که شخصی دیگر را تعیین کند ولی پیامبر فقط میگوید که به ابوبکر بگویید پیش نماز شود.
روايات صلاة أبي بكر في مرض النبي (ص) في
صحيح مسلم قالت: لمادخل رسول الله (ص) بيتي قال: ” مروا
أبا بكر فليصل بالناس ” قالت:فقلت: يا رسول الله إن أبا بكر رجل رقيق
إذا قرأ القرآن لا يملكدمعه، فلو أمرت غير أبي بكر… فراجعته
مرتين أو ثلاثا فقال:
“ليصل بالناس أبو بكر فانكن صواحب يوسف “.229 ومسند أبي عوانة ج 2 / 114. وصحيح البخاري ج 1 / 87 كتاب الاذان ج 1 / 87، ومسند أحمد ج 6 /صحيح مسلم ج 1 / 313، كتاب الصلاة باب استخلاف الامام لعذر.
یعنی عایشه دو یا سه بار گفت به جای پدرم ابوبکر کسی دیگر را پیش نماز کن اما پیامبر دوست داشت که فقط ابوبکر پیش نماز باشد و با تاکید هر بار میگوید ابوبکر باید پیش نماز باشد.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3784وفي مسند أحمد: فقال النبي (ص) – وهو في بيت ميمونة – لعبد الله: بن زمعة ” مر الناس فليصلوا ” فلقي عمر بن الخطاب، فقال: يا عمر صل بالناس، فصلى بهم فسمع رسول الله
(ص) صوته فعرفه وكان جهير الصوت، فقال رسول الله (ص): ” أليس هذا
صوت عمر “، قالوا: بلى، قال: ” يأبي الله عزوجل ذلك والمؤمنون،
مروا أبا بكر فليصل ” إلى قولها: انه رجل رقيق، وقول الرسول (ص): “
انكن صواحب يوسف “مسند احمد ج 6 / 34.
در این روایت نیز امده است که پیامبر در خانه ی میمونه بوده و صدای صوت عمر را می شناسد که دارد پیش نمازی میکند و میگوید ایا این صدای عمر نیست؟ گفتند بله گفت الله و مومنان این را نمی پسندند به ابوبکر بگویید که پیش نماز باشد.
نوشته ای:همه روايات مربوط به نماز ابوبکر ، ريشه در ادعاي عايشه دارد.
پاسخ: احادیث که میگوید عایشه به پیامبر چند بار گفته که ابوبکر مرد نرم دل است غیر او را پیش نماز کنید. و پیامبر فقط دستور داده که ابوبکر پیش نماز باشد انطور که گذشت.
نوشته اید:در روايت موطأ آمده: خَرَجَ فِي مَرَضِهِ، فَأَتَى فَوَجَدَ أَبَا بَكْرٍ رسول خدا در حال مريضي از منزل به مسجد آمد و ابوبكر را ديد كه به نماز ايستاده با توجه به اين روايت اصلاً ابوبكر براي نماز امر نشد تا بخواهد به جاي رسول خدا به نماز ايستد،
پاسخ: این روایت مربوط به زمانی است که پیامبر حالش بهبودی پیدا میکند یعنی چهار روز مانده به فوت پیامبر نماز عشا را پیامبر نمیتواند بخواند و ما بقی نماز ها را دستور میدهد که ابوبکر بخواند.
بخاری «باب مرض النبي»، ج 2، ص 637. مشکاة المصابيح، ج 1، ص 102.
اما یکی یا دو روز مانده به فوت پیامبر حالشان بهبودی پیدا میکند. صحيح البخاري، همراه با فتح الباري،ج 2، ص 195، 238-239، ح 683، 712،713
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3785و اینجا مکر شما رو میشود و خواستید از روایت کتاب موطا ان طور برداشت کنید که ابوکر خود سرانه پیش نمازی میکرده و وقتی پیامبر رفته برای نماز دیده که به جای او نماز دارد میخواند اما حیله ی شما رو تنها با کمی دقت میتوان رو کرد. پس ثابت شد که ابوبرک چهار پنج روز را به دستور نبی پیش نمازی کرده اما یکی دو روز اخر حالشان بهتر میشود و وقتی که میرود برای نماز میبیند که نماز گذاران در حال نماز هستند و ابوبکر به پیامبر اقتدا میکند که نشته بود و مردم نیز اقتدا به ابوبکر که ایستاده بود کردند
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3786پاسخ شماره 4
در این قسمت نیز خواسته اید انطور القا کنید که پیامبر دستور داده هر طور شده یکی پیش نمازی کند ولی بعدا که متوجه میشود که ابوبکر پیش نماز شده با توجه به اینکه خیلی هم مریض بوده هر طور شده خودش را به نماز میرساند تا نذارد ابوبکر پیش نمازی کند.
اقا خجالت بکش اینجا بالای منبر هایتان نیست که خزعبلات و اراجیف و اکاذیب را به خورد مردم بدهید و داد بزنید. لطفا به شعور خوانندگان احترام بگذار.
من در پست قبلی ثابت کردم که پیامبر تنها و تنها اصرار در پیش نماز بودن ابوبکر را داشته است .229 ومسند أبي عوانة ج 2 / 114. وصحيح البخاري ج 1 / 87 كتاب الاذان ج 1 / 87، ومسند أحمد ج 6 /صحيح مسلم ج 1 / 313، كتاب الصلاة باب استخلاف الامام لعذر.
و ابوبکر چندین روز را پیش نمازی میکند. و پیامبر چهار روز مانده به فوتشان برای نماز عشائ حالشان بد میشود و دیگر نمیتوانند پیش نمازی کنند و دسور میدهد ابوبکر پیش نماز باشد
به هنگام نماز عشا، بيماري آنحضرت سنگينتر شد، به گونهاي که نتوانستند از خانه بيرون شوند و به مسجددرآيند. عايشه گويد: نبياکرم -صلى الله عليه وسلم- گفتند: (أصلى الناس؟) مردم نمازشان را گزاردند؟ گفتيم: نه، اي رسولخدا، همه در انتظار شمايند! فرمودند: (ضعوا لي ماءً في المخضب) قدري آب براي من در طشت بريزيد! چنان کرديم. غسل کردند. آنگاه به راه افتادند که بروند؛ از هوش رفتند، و سپس به خود آمدند. آنگاه گفتند: (أصلى الناس؟) مردم نمازشان را گزاردند؟ دوباره و سه باره همان ترتيبات غسل کردن و از هوش رفتن به هنگام حرکت کردن، پياپي اتفاق افتاد. آنحضرت دنبال ابوبکر فرستادند تا با مردم نماز بگزارد. ابوبکر نيز آن روزهاي آخر عمر پيامبراکرم -صلى الله عليه وسلم- را با مردم نماز گزارد .
اين حديث درصحيحين آمده است. نکـ: مشکاة المصابيح، ج 1، ص 102
اما یک روز مانده به فوت پیامب رحالشان بهبود می یابد و میخواهد به نماز بیاید و وقتی که می اید میبیند مردم در حال نماز خواندن هستد
روز شنبه يا روز يکشنبه، نبي اکرم -صلى الله عليه وسلم- احساس کردند که بيماري و درد ايشان را موقّتاً آسوده گذاشته است؛ دو تن از صحابة آنحضرت را در ميان گرفتند و به مسجد بردند. ابوبکر داشت با مردم نماز ميگزارد. وقتي ابوبکر آن حضرت را ديد، کنار رفت که عقبتر بايستد. رسولخدا -صلى الله عليه وسلم- به او اشاره کردند که عقب نياستد و فرمودند: (اجلساني إلى جنبه) مرا در کنار ابوبکر بنشانيد! آنحضرت را در کنار ابوبکر، سمت چپِ وي، نشانيدند، ابوبکر نيز به نماز رسولخدا -صلى الله عليه وسلم- اقتدا ميکرد، و تکبيرات نماز را به گوش مردم ميرسانيد صحيح البخاري، همراه با فتح الباري،ج 2، ص 195، 238-239، ح 683، 712، 713بیش از این حرف مفت نزنید چون تلبس گریت برای همه اشکار شده است
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3787شماره 5 و 6 هم چیز خاصی توش نیست جز چرت و پرت که قبلا هم جوابشان را چندین بار دادم.
عجیب پشتکار فوق العاده ی شما در گمراه کردن دیگران است. سوء استفاده از احادیث و پس پیش کردن اتفاقات. کسی که دشمن اصحاب باشد از هر فرصتی استفاده میکند تا ایرادی بر انان بگیرید ولی با این پف کردن ها فط ریش خودت میسوزد و نور خدا بزرگ تر مشود.
ایراد به عایشه میگیری و نوشته ای:گر رسول خدا تشخيص داده كه ابوبكر براي نيابت نماز صلاحيت دارد چگونه عايشه از امر حضرت تخلّف نموده و در مقابل امر آن حضرت ميگويد: به عمر امر كنيد تا براي امامت جماعت حاضر شود؟!! آيا رسول خدا تشخيص نميدهد كه چه كسي براي اين كار صلاحيت دارد؟!!
شما جواب عمل علی را ندادید در بیعت عقبه و سر نتراشیدن علی رضی الله عنه و همچنین عدم اجابت پیامبر در دفن کردن ابوطالب و همچنین عدم پاک کردن رسول الله در متن بیعت نامه. ایا در این موارد پیامبر را اموزش میداد یا از پیامبر بیشتر اگاهی داشت یا شک در نبوت داشت که مثلا رسول الله را پاک نکرد نعوذ بالله؟
عایشه و پیامبر زن و شوهر هستند. مگر درخواست کردن زن از همسرش و مشاورده دادن حرام است؟ عایشه از جانب تشخیصی که داشته اند گفتند ابوبکر در نماز گریه میکند دیگری را به جایش بگذارید اما پیامبر مسرانه فقط میگوید ابوبکر. این خود دلیل دیگر باز بر خلیفه شدن ابوبکر میباشد. یک خورده فکر کن بعد حرف بزن. آبروی هرچه رافضی است رو بردی.
قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3790نوشته ايد:” لطفا دهن کثیفت را در ذکر کردن نام ام المومنین عایشه درست بچرخان. ادب داشته باش.”
پاسخ:
رسول خدا (ما ينطق عن الهوي ان هو الي وحي يوحي ) ايشان عايشه را با زنان اطراف يوسف مقايسه کرده است. حال تو دهان تميزت را باز کن و بگو شباهت زنان اطراف يوسف با عايشه چه بود تا ما هم بدانيم.
نوشته ايد:” اگر عایشه اصرار بر پیش نماز شدن پدرش میداشت میتوانستی بگویی که به فکر خاندان خود بود. عایشه چند باز از پیامبر میخواهد که شخصی دیگر را تعیین کند ولی پیامبر فقط میگوید که به ابوبکر بگویید پیش نماز شود.” پاسخ:
اگر عايشه چنين نمي گفت، آيا تو مي گفتي که عايشه جانبدار پدرش نبود و ابوبکر هم هيچ چشم داشتي به خلافت نداشت!! فکر مي کني پس چرا رسول خدا او را شاخ شيطان ومرکز فتنه خوانده.
نوشته ايد:” (69_82 سوره ی شعراء) ای رافضی لطفا دو فرق اساسی بیان ان بت پرستان و خودت برایم بیاور. خدا شاهده هیچ دلیلی نداری. ”
پاسخ:
اين سوال احمقانه که پاسخ ندارد . حال خودت سعي کن دو فرق اساسي بين خود و شيطان بياوري.
نوشته ايد:” لَّيْسَ عَلَيْكَ هُدَاهُمْ وَلَكِنَّ اللّهَ يَهْدِي مَن يَشَاءُ272 بقره در این ایه انچنان به صراحت رد عقیده ی روافض را کرده است که نیازی به دلیل دیگری نمی ماند. ای پیامبر تو هدایت تکوینیی بر عهده نداری بلکه من(الله) هستم که هدایت میکنم”
پاسخ: چرا متوجه نمي شوي خداوندفرمود﴿لَيْسَ عَلَيْكَ هُدَاهُمْ﴾ نه «ليس لك هداهم» اين آيه به آن معنا نيست كه تو مأمور هدايت اينها نيستي يا وظيفه نداري . اين ﴿لَيْسَ عَلَيْك﴾ براي تسلّي و تشفّي خاطر است, چون حضرت به امت, بيش از خودِ امت علاقهمند است. بر شما لازم نيست كه آنها را به اجبار و الجاء هدايت كنيد تا نگران باشيد.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3791نوشته ايد:”…. إِنْ أَنَاْ إِلاَّ نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ( 188 اعراف) توجه کنید که پیامبر بشیر و نذیری بیشتر نیست”
پاسخ:”
ولي همچنين فرمود﴿إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ﴾
نوشته ايد:” وَاللّهُ يَهْدِي مَن يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ213 بقره”
پاسخ: ولي همچنين فرمود إِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ(الشورى-52)
دوست عزيز ايراد کار شما اين است که آيات را در کنار هم معني نمي کنيد. چند مثال مي زنم. خداوند مي فرمايد: هُوَ الَّذي يُحْيي وَ يُميتُ . اوست تنها کسي که زنده مي کند و ميميراند. ولي همان خدا تصريح فرموده عيسي مردگان را زنده مي نمود. . خداوند شفا را تنها به خود نسبت داده ،ولي دستان عيسي و پيراهن يوسف را هم شفا بخش معرفي کرد. ولايت تکويني بر سنگ وچوب ودريا را تنها از آن خود دانسته اما ولايت تکويني موسي بر سنگ وچوب دريا را نيز فرمود. وهمچنين است براي ديگر انبياء. آيا هيچ عاقلي مي تواند بگويد من داشتن چنين ولايتي را براي انبياء نمي پذيرم چرا که به ولايت مطلق و تکويني خداوند بر هستي شرک است.
تازه همه اينهايي که گفته شد مواردي است که جزو وظايف انبياء نبوده اند، يعني پيامبران مامور شفا بيماران ، زنده کردن مردگان ، شکافتن در يا وغيره نبوده اند با اين وجود باذن خدا به اين ولايت تکويني نيز تجهيز شدند. چطور جنابعالي مي فرماييد ايشان برغم اينکه مامور به هدايت هستند ولي به هدايت تکويني تجهيز نشده اند.و حتي اين اعتقاد را شرک مي دانيد. (اين چنين است موضوعاتي مانند علم غيب و شفاعت. )
دوست عزيز همچنانکه كسي ولايت تكويني مردان خدا را ،دستگاه مستقلي در مقابل خداوند تلقي نمي کند، در هدايت تکويني هم چنين است . همه ي اين كارها به فرمان و اجازه ي خدا انجام مي شود.
اين آياتي هم که جنابعالي آورده ايد، نميخواهد بفرمايد: هدايت ائمه و انبياء فقط راه نشان دادن است ، و اين حضرات هدايت به نحو ايصال و رساندن به مطلوب ندارند، بلكه ميخواهد بفرمايد: انبياء و ائمه هدايت به نحو ايصال به مطلوب را از پيش خود مالك نشده اند، بلكه خداى تعالى به آنان چنين مقامى عطا فرموده .
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3792نوشته ايد:” رسول خدا جانشینش را مشخص کرده است عايشه ميگويد: رسول اكرم در بيماري ارتحال خود به من فرمودند: (أدعي لي أبابكر أباك و أخاك حتّي أكتب كتابًا فإنّي أخافُ أن يتمنّي متمنٍّ و يقول قائلٌ: أنا أولي. و يأبي اللّهُ و المؤمنونَ إلاّ أبابكر) يعني: «پدرت ابوبكر و برادرت را به نزد من بخوان تا وصيتي بنويسم؛ چراكه من از اين ميترسم كه كسي آرزوي خلافت در سر بپروراند و به آن طمع ورزد و كسي ادعا كند كه (براي خلافت) سزاوارتر است؛ در حالي كه خداوند متعال و مؤمنان، جز ابوبكر را (براي خلافت) نميپسندند.»
پاسخ:
در تعجبم که شما چطور براي رد موضوع ولايت علي در واقعه غدير مي گوييد اگر منظور پيامبر خلافت علي بود بايد آنرا در مکه که جمعيت بيشتري بود ابلاغ مي کرد. ولي در اينجا سخن يک نفر حتي اگر او عايشه باشد، مورد قبول است.
راستي زماني که پيامبر به عايشه گفت “پدرت ابوبكر و برادرت را به نزد من بخوان تا وصيتي بنويسم” آيا نوشت يا باز هم عمر مانع شد و گفت اين مرد هذيان مي گويد. نمي دانم چرا اينقدر عايشه براي خلافت پدرش بي ميل بود . يکبار براي فرستادن پدرش به نماز مقاومت مي کند .اينجا هم پدرش را صدا نمي کند تا وصيت جانشيني را رسول خدا براي او بنويسد.راستي دقت نموده ايد چقدر اين روايت شبيه روايت قرطاس است. تقريبا هر کجا که روايت وحديثي براي خلافت علي وجود دارد ، مشابه آن توسط دشمنان علي ساخته شده.(والله اعلم)
نوشته ايد:” پيامبران شاهدي هستند بر ابلاغ رسالت و رساندن پيام خداوند به مردمان و انگاه كه سركشان و مرتدان ميگويند كه پيامبري براي ما نيامده است ولي پيامبران شاهداني هستند در بينشان كه براي آنان فرستاده شده بودند ………فَكَيْفَ إِذا جِئْنا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهيدٍ وَ جِئْنا بِكَ عَلي هؤُلاءِ شَهيدًا ”
پاسخ:
يکبار پاسخ اين سوال داردم .
1- مگر نه اينکه در اين دنيا کفار منکران انبياء بوده و طبعا در آخرت نيز ايشان منکران آن خواهند بود. کساني مثل فرعون ، ابرهه ، ابوجهل و ابي لهب . امت انبياء که هيچگاه منکران انبياء خود نخواهند بود و اصلا معاصي آنها از نوع کفر و انکار انبياء نيست. پس اگر تفسير شما درست و اين شهادت ، گواهي ابلاغ رسالت باشد، چرا در آيه آمده(فَكَيْفَ إِذا جِئْنا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهيدٍ) چنين گواهي که نبايد در مورد امت پيامبران باشد.(کفار ممکن است جزو قوم انبياء باشند ولي امت ايشان نيستند)
2- کسي که منکر پيامبر هم عصر خود شود چگونه منکر پيامبر بعد از خود نمي شود. و تاييد رسول خدا چگونه حجت را بر او تمام مي کند.
3- چگونه بايد رسول خدا تاييد نمايد که آن فرد، هدايت پيامبر زمان خود را درک کرده. شايد او مثلا در غاري بوده و واقعا نبي را درک نکرده باشد. ( دقت نماييد حتي همين تفسير غلط نيز نمي تواند وجود علم غيب را براي رسول اکرم رد نمايد)
4- با تفسير شما شهادت انبياء ،خصوصا رسول اکرم ، در حد يک عمل فرماليته پايين مي آيد.
5- اين نوع شهادت نظرى است، نه شهادت تحمل ، و شهادت نظرى اعتبار ندارد. چون فرضا انبياء همين که گفتند ما رسالت خود را تبليغ کرديم يعني اينکه همه تبليغ را درک نموده اند! خصوصا پيامبر اسلام در زمان انبياء گذشته حاضر نبودند، تا ببينند آيا رسالت خود را تبليغ مى كنند يا نه ؟
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3793نوشته ايد:” فَلَمَّا أَحَسَّ عِيسَى مِنْهُمُ الْكُفْرَ قَالَ مَنْ أَنصَارِي إِلَى اللّهِ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ نَحْنُ أَنصَارُ اللّهِ آمَنَّا بِاللّهِ وَاشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ رَبَّنَا آمَنَّا بِمَا أَنزَلَتْ وَاتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ( 52 و 53 ال عمران) این است شهادت جاهل.
مسیحیان که ایمان می اورند از خدا میخواهند که شاهد باشند بر کافران که دین حق امده است.”
پاسخ:
ببيننيم چه کسي جاهل است. حواريون افراد عادي نبودند . در آيه 111 مائده داريم ﴿وَإِذْ أَوْحَيْتُ إِلَي الْحَوَارِيِّينَ أَنْ آمِنُوا بِي وَبِرَسُولِي قَالُوا آمَنَّا وَاشْهَدْ بِأَنَّنَا مُسْلِمُونَ﴾ معلوم ميشود اينها به نوعي گيرندگان وحي الهياند. حواريّ افراد خالصي بودند که هم امر اول را اطاعت كردند ﴿رَبَّنَا آمَنَّا بِمَا أَنْزَلْتَ﴾ هم امر دوم را اطاعت كردند ﴿وَاتَّبَعْنَا الرَّسُولَ﴾ حال اين حواري با اين مقام ، از خدا مي خواهد ﴿فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ﴾ و شما معني کرده ايد که از خدا میخواهند که شاهد باشند بر کافران که دین حق امده است! همين .آيا اين معقول است.
اينكه فرمود: ﴿كلا لو تعلمون علم اليقين ٭ لترون الجحيم﴾ يعني اگر اهل علم و يقين بوديد نظير حارثة بن مالك ،هم اكنون جهنم را ميبينيد.(نگوييد اين مربوط به قيامت است چون در قيامت که همه مي بينند )
شهداي اعمال كسانياند كه در رديف مقرّبين باخبرند ﴿إِنَّ كِتَابَ الْأَبْرَارِ لَفِي عِلِّيِّينَ ٭ وَمَا أَدْرَاكَ مَا عِلِّيُونَ ٭ كِتَابٌ مَرْقُومٌ ٭ يَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ﴾ يعني ابرار هر چه ميكنند در كتابي ثبت است كه آن كتاب را مقرّبون مشاهده ميكنند پس مقرّبين كسانياند كه از كتاب ابرار باخبرند .( اين مقربين فقط فرشتگان نيستند هرکه مقرب است مي بينند)
آنجا که هم فرمود: وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِّتَكُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيداً منظوراز( لِّتَكُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ) افراد عادي کوچه وبازار نيستند.
در تفسير عياشى از امام صادق روايت شده كه در ذيل جمله (لتكونوا شهداء على الناس و يكون الرسول عليكم شهيدا) فرمود: اگر خيال كنى كه منظور خدايتعالى از اين آيه همه موحدين اهل قبله است ، سخت اشتباه كرده اى ، براى اينكه آيا خدايتعالى در قيامت از كسى شهادت ميخواهد، كه در دنيا شهادتش در دعوايي كه بر سر يك من خرما بپا ميشد پذيرفته نبود؟ و آنوقت شهادت چنين كسى در درگاهش پذيرفته ميشود؟ حاشا: اين حرف معقول نيست . خدايتعالى چنين چيزى را از خلق خودش نمى پسندد، آنوقت خودش چگونه مرتكب آن ميشود، بلكه منظور خدايتعالى از امت ، افرادى است كه مصداق آيه : (كنتم خير امة اخرجت للناس )، هستند و آنان امت وسط و بهترين امتند كه خدا براى مردم خلقشان كرده است.
در كتاب مناقب در اين باره از امام باقر روايت شده ، كه فرمود: (شهداء مردم ) به غير رسولان و امامان كسى نيست و امت معقول نيست كه خدا از آنها شهادت بطلبد، براى اينكه در ميان امت كسانى هستند كه شهادتشان يك بند سبزى و يك پر كاه ارزش ندارد.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3794نوشته ايد:” يَوْمَ يَجْمَعُ اللّهُ الرُّسُلَ فَيَقُولُ مَاذَا أُجِبْتُمْ قَالُواْ لاَ عِلْمَ لَنَا إِنَّكَ أَنتَ عَلاَّمُ الْغُيُوبِ (مائده 109) در اين آيه به صراحت پيامبران مي گويند كه ما خبري از افراد امت خود نداريم مگر آن مقدار كه در قيد حيات خود مشاهده كرده بوديم”
پاسخ:
1- اين جوابي كه انبياء ميدهند در حقيقت يك نحو شكايتي است از امتهاي خود كه كار را به الله ارجاع ميكنند . سؤالي كه بايد از امتها بشود از انبياء ميشود ، جوابي كه انبياء بايد بدهند ، به الله ارجاع مي شود ، اين دو كار براي تشديد امر است در تبهكاران.
2- ﴿لا عِلْمَ لَنا﴾ ظاهرش نفي جنس است، ما علم نداريم. در حالي كه ذات اقدس اله علم را براي بسياري از بندگان خود ثابت كرده است و انبياء را هم معلم بندگان معرفي كرد .به واقع اين جواب يك نوع خضوعى است در برابر عظمت و كبريائى پروردگار و اعتراف به احتياج ذاتى خود در برابر مولاى حقيقيشان و رعايت آداب ،نه جواب نهايى كه بعد از آن جواب ديگرى نباشد، براى اينكه اولا خداوند سبحان آنان را شهداى بر امت قرار داده ، كما اينكه فرموده :فكيف اذا جئنا من كل امه بشهيد و جئنا بك على هولاء شهيدا .ببينيد شما حتي اين شهادت را گواهي ابلاغ رسالت تعبير کنيد ، باز لازمه اش داشتن علم است لذا پيامبران نمي بايست بصورت نفي جنس پاسخ بگويند ﴿لا عِلْمَ لَنا﴾ مگر اينکه قائل شويم يا از روي خشوع چنين گفتند يا منظور ايشان علم لدني و کليدهاي غيب است. چنان كه داريم (والله يعلم و انتم لا تعلمون ) (و لا يحيطون بشى ء من علمه الا بما شاء).
ببين دوست عزيز وقتي گفته ميشود در قيامت حتي درختان هم اعمال ما را گواهي مي دهند منظور هر درختي است؟ يا درختان همجوار ما . بالاخره يک ارتباطي بين ما و گواه ما بايد باشد.فرضا اگر خداي نکرده من يا شما در قيامت منکر رسالت شويم ، گواهي رسول خدا که در ميان ما نبوده چه سند محکمه پسندي مي تواند باشد. (مگر اينکه اين گواهي را يک عمل فرماليته بدانيم)
گمان مي کنم اين ديگر آخرين جواب بنده به شما در اين پست باشد. به قدر کفايت در اين پست وقت گذاشته ام.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3800لعنت الله علي المكذبين
تکرار مي کنم ،همان مادرت که رسول خدا او را شاخ شيطان و مرکز فتنه گفته و در همين روايت نيز او را با زنان اطراف يوسف مقايسه کرده (هردو در صحيح بخاري آمده).همان عايشه اي که حتي از بردن نام علي اکراه دارد.همان عايشه اي که دستي هم در جعل دارد. پس ادعاي نامبرده براي هيچ صاحب خردي حجت نيست
جواب:جناب rrw شما در حدي نيستيد كه بخواهيد در مورد اصحاب پيامبر و همسران پاك ايشان نظر بدهيد. (النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ) احزاب 6« پیامبر اولی تر است به مؤمنان از خود آنها و زنان پیغمبر نیز مادران مؤمنان هستند».اگر قبول مي كنيد عايشه همسر پيامبر است.دستي هم در جعل دارد وجدانا عايشه از شما روافض بيشتر جاعل بوده است؟؟ حال يك سوال من از شما ميپرسم اگر كسي به همسر خواهر يا مادرت تهمت اين چنيني بزند چه كار مي كني؟ عده ای جاهل ونادان و شاگردان عبدالله بن سبا یهودی به این شمع خانه نبوت توهین کرده وناسزا می گویند و اگر این انسانهای منافق ومسلمان نما از حقیقت قرآن وسیرت رسول اکرم صلی الله علیه آله وسلم آگاه می بودند هرگز این طور عمل نمی کردند.لعنت خدا بر كساني كه به عايشه توهين مي كنند.
(تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَلَكُم مَّا كَسَبْتُمْ وَلاَ تُسْأَلُونَ عَمَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ) ﴿134 بقره ﴾
«این امتی است که گذشته است دست آوردشان برای خودشان ودست آوردتان برای خودتان است و از آنچه می کرده اند بازخواست نخواهید شد».
در روايت موطأ آمده: خَرَجَ فِي مَرَضِهِ، فَأَتَى فَوَجَدَ أَبَا بَكْرٍ رسول خدا در حال مريضي از منزل به مسجد آمد و ابوبكر را ديد كه به نماز ايستاده با توجه به اين روايت اصلاً ابوبكر براي نماز امر نشد تا بخواهد به جاي رسول خدا به نماز ايستد، بلكه بعد از آن كه حضرت به مسجد آمدند ديدند كه ابوبكر به جاي آن حضرت به نماز ايستاده است!!!
جواب:به غیر از ابوبکر صدیق هیچ احدی بعنوان پیش نماز از جانب پیامبر صلی الله علیه وسلم تعیین نشد، و پیامبر صلی الله علیه وسلم در نماز ابوبکر رضی الله عنه را جانشین خود در پیش نمازی در اواخر حیاتشان کردند. در کتاب رحیق المختوم چنین نقل شده است:
« ابوبکر در حيات پيغمبراکرم -صلى الله عليه وسلم- جمعاً هفده نماز را با مردم گزارد که عبارت بودند از نماز و عشاي روز پنجشنبه و نماز صبح روز دوشنبه و پانزده نماز در سه شبانهروز فيمابين آندو». صحيح بخاري، همراه با فتح الباري، ج 2، ص 193، ح 681؛ صحيح مسلم، کتاب الصلاة، ج 1، ص 315، ح 100؛ مسندالامام احمد، ج 6، ص 229.
از اين رو آيا اين احتمال تقويت نميشود كه خواسته رسول خدا نماز خواندن حضرت علي به جايش بوده امّا هر بار اين امر ناديده گرفته ميشده تا اين كه حضرت با ناراحتي جملات بالا را بيان ميفرمايد و از او يا حفصه كه با او همراه بود از زنان اطراف يوسف ياد ميكند؟!! (زنان اطراف حضرت يوسف فقط به فكر مطامع و هوسهاي خود بودند!)
جواب:جناب rrw من در تاپيك معني مولي جواب شما در ابن باره دادم اما مثل اينكه شما نميخواهي به راه راست هدايت شوي بازهم از شما ميپرسم شيعه براي اسلام چه كرد و كرامات مذهب 12 امامي را بفرماييد.
وصلي الله وسلم علي محمد وعلى آله وأصحابهشنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5017جهت دیدن فرار این آخوند نجس و حقیر که کاری جز افترا و اهانت ندارد لطفا به این لینک مراجعه بفرماییدمناظره اوربان با آخوند رافضی نجس ار ار دبیلو
موضوع=مقایسه نمودن حضرت عایشه صدیقه طاهره بنت ابوبکر صدیق با زنان اطراف یوسف وفرار جناب ار ار دبیلو نجس
ایشون زیاد از این شبهه اش خوشش میاد ولی ببینید چطور فراری شد
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5018خوانندگان محترم لطفا به آدرسي که اين وهابي بي حياء داده برويد و آن مناظره را حتما مطالعه فرماييد تا قضاوت کنيد آيا بنده از بحث فرار کردم يا اينکه پوزه نجس اين وهابي را با خاک ماليدم . و او فقط اراجيف خود را هر بار تکرار مي کرد .
-
نویسندهنوشته ها
شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.
حال این ایه ی کوبنده تر
رو بر عقیده ات بخوان
إِن تَحْرِصْ عَلَى
هُدَاهُمْ فَإِنَّ اللّهَ لاَ يَهْدِي مَن يُضِلُّ وَمَا لَهُم مِّن نَّاصِرِينَ
37 نحل
( اي پيغمبر ! ) هر چند
هم بر رهنمود آنان تلاش و کوشش کنی خداوند كساني را که گمراه بكند هدايت نميدهد
، و ياوراني را نخواهند داشت.
**ایا هدایت تکوینی باز هم
دست پیامبر است؟
قَالَ كَلَّا إِنَّ
مَعِيَ رَبِّي سَيَهْدِينِ 62 شعراء
( موسي ) گفت : چنين
نيست . پروردگار من با من است . رهنمودم خواهد كرد .
مشرک هستی مشرک.
دقیقا شرک بت پرستان زمان
پیامبران را داری. من حرف پیامبران را میزنم و تو حرف مشرکان. مناظره ی انها را در
قران بخوان
وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ إِبْرَاهِيمَ *
إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَا تَعْبُدُونَ *
قَالُوا نَعْبُدُ أَصْنَاماً فَنَظَلُّ لَهَا عَاكِفِينَ *
قَالَ هَلْ يَسْمَعُونَكُمْ إِذْ تَدْعُونَ *
أَوْ يَنفَعُونَكُمْ أَوْ يَضُرُّونَ
* قَالُوا بَلْ
وَجَدْنَا آبَاءنَا كَذَلِكَ يَفْعَلُونَ * قَالَ أَفَرَأَيْتُم مَّا كُنتُمْ تَعْبُدُونَ
* أَنتُمْ وَآبَاؤُكُمُ الْأَقْدَمُونَ * فَإِنَّهُمْ عَدُوٌّ لِّي إِلَّا رَبَّ
الْعَالَمِينَ * الَّذِي خَلَقَنِي فَهُوَ يَهْدِينِ * وَالَّذِي هُوَ يُطْعِمُنِي
وَيَسْقِينِ * وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ * وَالَّذِي يُمِيتُنِي ثُمَّ
يُحْيِينِ * وَالَّذِي أَطْمَعُ أَن يَغْفِرَ لِي خَطِيئَتِي يَوْمَ الدِّينِ *
69_82 سوره ی شعراء