این جستار شامل 0 پاسخ ، و دارای 0 کاربر است ، و آخرین بار توسط rrw در 10 سال، 1 ماه پیش بروز شده است.
-
نویسندهنوشته ها
-
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3763شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3767
جناب مجاهد دين! بنده با آوردن آن حديث جعلي از عايشه که رسول خدا ،ابوبکر راجانشين خود کرد، مشکلي ندارم . جنابعالي مي بايست آن حديث را مي آوردي. من در جواب شما گفتم اين حديث چون از شاخ شيطان عايشه است براي ما معتبر نيست. تو چندين صفحه نوشتي که به قول خودت حرف من را رد کني و اصلا يادت نبود که موضوع اين پست عايشه نبوده است !!! حالا به من بگو چرا پس از پاسخ من يادت افتاد که موضوع اين پست عايشه نبوده و خارج از بحث است.
نوشته ايد: در اینجا دیگر پیامبر را ذکر نکرده و ثابت شد که دیدن پیامبر مربوط به عمل آتی منافقان بود که ایا توبه میکنند و به جهاد میروند یا باز مثل جنگ تبوک از جهاد فرار میکنند….. خداوند باز در یکی دو ایه قبل می فرماید وَمِمَّنْ حَوْلَكُم مِّنَ الأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُواْ عَلَى النِّفَاقِ لاَ تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ”
پاسخ:
يعني واقعا متوجه نمي شويد يا خود را به تحميق زده اي. خداوند از دادن اطلاع غيبي به رسولش مي گويد(قَدْ نَبَّأَنَا اللّهُ مِنْ أَخْبَارِكُمْ) بلافاصله مي گويد،(وَسَيَرَي اللّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ) يعني همچنان اين اتفاق خواهد افتاد و خدا و رسولش شما را مي بينند . آخر چرا مي گوييد ،آنجا خدا ديد و به رسولش خبر داد ولي بعد از آن خداو رسول هرکدام براي خودشان مي بينند .(به اين ترتيب ممکن است رسول خدا حتي نبيند يا از نيتهاي واقعي خبر دار نشود ) آخر مگر خداوند هر چيزي را در متن عمل نمي بيند فعل هم که تکرار نشده و يک فعل بکار رفته و پيامبر به آن عطف شده. ضمن اينکه اينجا سخن از رؤيت است. نه سخن از حدس تاريخي و حدس علمي و حدس تجربي و استنباط . يعني چنين نيست که خداوند عمل را ديده و از نيات آگاه است ولي رسولش ظاهر راديده وبايد حدس بزند که نيت وواقعيت چه بوده. اما آنجا که می فرماید: وَمِمَّنْ حَوْلَكُم مِّنَ الأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُواْ عَلَى النِّفَاقِ لاَ تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ يعني اينکه بالاصاله خدا مي داند نه اينکه فقط خدا مي داند و پيغمبرش نيز از آن مطلع نيست مگر نفرمود: (قَدْ نَبَّأَنَا اللّهُ مِنْ أَخْبَارِكُمْ) يا (فَكَيْفَ إِذا جِئْنا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهيدٍ وَ جِئْنا بِكَ عَلي هؤُلاءِ شَهيدًا )در ثاني خيلي آيات در قرآن وجود دارد که در ظاهر خطابش پيامبر است ، اما مقصود یاران و اصحاب هستند؛ چنانکه این نوع مکالمه و مخاطبه ميان اهل زبان رایج است.مانند (و مَا اََدْرَاکَ مَا لَیْلَةُ الْقَدْرِ) يا (وَمَا اَدْرَاکَ مَا یَوْمُ الدِّینِ) و……
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3768نوشته ايد:” یک طوری میگویید که امامان از جنس پیامبران هستند که کسی نداند فکر میکند پیامبران از جنس بشر نیستند. هارون نبی بود خليفه و جانشين موسي نبود…..”
پاسخ:
لطفا خود را به ناداني نزن هم تو و هم خوانندگان فهميديد که منظور بنده چيست. سوال اين است.
1- موسي فرمود( اجعل لی وزیرا من اهلی) آيا موسي انتخاب وزير خود را جعل الهي دانست يا نه؟جواب قطعا مثبت است.
2- آيا اين همراه و جانشين موسي ( هارون )فردي عادي بود يا خودش نبي بود ؟ جواب اين سوال هم که خود شما داده ايد .
حال سوال اين است که چرا به رسول خدا که مي رسيد اين مهم را انکار مي کنيد. در مورد داستان طالوت هم جواب نداديد که چطور حتي قوم خيره سر بني اسراييل هم مي دانستند که فرمانده لشکر انبياء مي بايست انتصابي از طرف خدا و نبي باشد (ابْعَثْ لَنَا مَلِكاً )از طرفي پيامبر بني اسراييل فرمود : إِنَّ اللّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكاً يعني ايشان نصب طالوت به عنوان فرمانده سپاه را به خدا نسبت داد و انتخابي بشري ندانسته است. ولي در مورد رسول اکرم چنين چيزي صادق نيست.
نوشته ايد:” خب اگر توبه در دست امام نباشد هدایت چطور در دست امام است؟ اگر گفتیم صد پس 90 هم نزد ما هست. اگر گفتی امام هدایت میکند پس 90 که توبه است نیز پیش ان است. اینها استدلال های خودت هست که در ان گیر افتاده ای.”
پاسخ:
وهابي چرا متوجه نمي شوي. پيشوايان دين اصلا کاري غير از هدايت بشر ندارند﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا) در اين که شکي نيست . فقط شما اين هدايت را صرفا از نوع تشريعي وبيان احکام مي دانيد وما اعتقاد داريم برخي از انبياء که به مقام امامت مي رسند ، مي توانند از طريق دل و بطور باطني نيز قلوب را جذب وهدايت نمايند. خوب اين چه ربطي به قبول توبه از طرف امامان دارد. چرا اراجيف مي گوييد.
تفاوت وجودی «هدایت به امر» با «هدایت تشریعی »، در ابزار کار آن نهفته است. چه اگر هدایت تشریعی انبياء و قرآن و سنت نبوی، با ابزار لفظ صورت می گیرد و محتاج تعلیم و تعلم است، اما «هدایت به امر»، هدایت با وجه ملکوتی وجود امام معصوم ، یعنی بعد روحانی آن امام و از مقوله ای جدا از عالم جسمانی است. همين.
دین فقط ظاهر یک سلسله اعمال نیست بلکه یک حقیقت و واقعیتی دارد که این ظواهر حاکی از آن بوده و عمل کننده به این اعمال را به آن حقیقت می رساند. و چون پیامبر و امام دارای حقیقت دین است می توانند «هادی» به سوی آن باشند.
در واقع خداوند با قرار دادن حقیقت دین در قلوب پیامبر و حجت خود، او را واسطه قرار داده است تا انسان ها را برای نیل به این حقیقت یاری دهند . تأثیر اعمال ظاهری بر روح همان دریافت حقیقت دین ، به واسطه حجت خدا است. حجت خدا به واسطه آنکه ذاتش دارای حقیقت گشته و این حقیقت در ذات او متجلی گردیده ، توانایی تأثیر در قلوب را پیدا می کند و با جذب آنان بسوی این حقیقت، آنان را به طرف کمال سوق می دهد.
اینکه اویس قرنی به رغم اينکه ، هیچ گاه به دیدار روی نبی شریف توفیق نیافت، ولي عطر حضور او در مدينه شامه رسول خدا را نوازش داد، اين همان اثر هدايت بامر است. اينكه ميبينيد قلب كسي با شنيدن نام رسول خدا به خوبي گرايش پيدا ميكند، ايم همان هدايت بامر است.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3769نوشته ايد:” پیامبر ما نیز طبق احادیثی که گذشت ابوبکر رو جانشین معرفی کرد و پنج روز پیش نماز امت بودند ….. خب جاهل چطور علی پشت سر ابوبکر پنج روز نماز میخواند؟”
پاسخ:
آيا اين موضوع که خارج از بحث نيست؟!!اما پاسخ:
ابتدا روايت را بخوانيم: حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ يُوسُفَ قَالَ أَخْبَرَنَا مَالِكٌ عَنْ هِشَامِ بْنِ عُرْوَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَائِشَةَ أُمِّ الْمُؤْمِنِينَ – رضى الله عنها – أَنَّهَا قَالَتْ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ – صلى الله عليه وسلم – قَالَ فِى مَرَضِهِ « مُرُوا أَبَا بَكْرٍ يُصَلِّى بِالنَّاسِ » . قَالَتْ عَائِشَةُ قُلْتُ إِنَّ أَبَا بَكْرٍ إِذَا قَامَ فِى مَقَامِكَ لَمْ يُسْمِعِ النَّاسَ مِنَ الْبُكَاءِ ، فَمُرْ عُمَرَ فَلْيُصَلِّ لِلنَّاسِ . فَقَالَتْ عَائِشَةُ فَقُلْتُ لِحَفْصَةَ قُولِى لَهُ إِنَّ أَبَا بَكْرٍ إِذَا قَامَ فِى مَقَامِكَ لَمْ يُسْمِعِ النَّاسَ مِنَ الْبُكَاءِ ، فَمُرْ عُمَرَ فَلْيُصَلِّ لِلنَّاسِ . فَفَعَلَتْ حَفْصَةُ . فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ – صلى الله عليه وسلم – « مَهْ ، إِنَّكُنَّ لأَنْتُنَّ صَوَاحِبُ يُوسُفَ ، مُرُوا أَبَا بَكْرٍ فَلْيُصَلِّ لِلنَّاسِ » . فَقَالَتْ حَفْصَةُ لِعَائِشَةَ مَا كُنْتُ لأُصِيبَ مِنْكِ خَيْرًا. عبداللّه بن يوسف از مالك، از هِشام بن عُرْوَه، از پدرش نقل مى كند كه عايشه به ما گفت: رسول خدا در دوران بيمارى خود فرمود : به ابوبكر بگوييد براى مردم نماز بخواند . عايشه گويد: من گفتم: ابوبكر وقتى در جايگاه شما بايستد، مردم از شدّت گريه او [قرائت را] نمى شنوند ! پس به عمر دستور دهيد براى مردم نماز بخواند . عايشه در ادامه مى گويد: به حفصه گفتم: به پيامبر بگو كه ابوبكر وقتى درجايگاه شما بايستد ، مردم از شدّت گريه [او قرائت را] نمى شنوند. پس به عمر دستور دهيد كه براى مردم نماز بخواند.حفصه اين كار را انجام داد. در اين حال رسول خدا به حفصه فرمود: ساكت شو! شما همچون زنان مصر در زمان يوسف هستيد. به ابوبكر بگوييد براى مردم نماز بخواند. در اين هنگام بود كه حفصه به عايشه گفت : نشد كه از تو به من خيرى برسد . صحيح بخاري -كتاب الاذان، باب اهل العلم والفضل احق بالامامة.
وَحَدَّثَنِي عَنْ مَالِكٍ، عَنْ هِشَامِ بْنِ عُرْوَةَ، عَنْ أَبِيهِ، أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ – صلى الله عليه وسلم – خَرَجَ فِي مَرَضِهِ، فَأَتَى فَوَجَدَ أَبَا بَكْرٍ وَهُوَ قَائِمٌ يُصَلِّي بِالنَّاسِ، فَاسْتَأْخَرَ أَبُو بَكْرٍ، فَأَشَارَ إِلَيْهِ رَسُولُ اللَّهِ – صلى الله عليه وسلم – أَنْ كَمَا أَنْتَ، فَجَلَسَ رَسُولُ اللَّهِ – صلى الله عليه وسلم – إِلَى جَنْبِ أبِي بَكْرٍ، فَكَانَ أَبُو بَكْرٍ يُصَلِّي بِصَلاَةِ رَسُولِ اللَّهِ – صلى الله عليه وسلم – وَهُوَ جَالِسٌ، وَكَانَ النَّاسُ يُصَلُّونَ بِصَلاَةِ أبِي بَكْرٍ. رسول خدا در حال بيمارى از منزل خارج و وارد مسجد شد ديد ابوبكر ايستاده و مردم به او اقتدا كرده اند. وقتى ابوبكر متوجّه شد عقب رفت. رسول خدا به او اشاره كرد كه همان جا بمان؛ سپس رسول خدا كنار ابوبكر نشست. ابوبكر نمازش را با اقتدا به پيامبر خواند، در حالى كه مردم به ابوبكر اقتدا كرده بودند.مالك از هِشام بن عُرْوَه نقل مىكند كه عروه گويد الموطّأ، مالك (179 هـ )، ج 1، ص 136 .
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3770بررسي اين روايتها:
1-ما در کنار روايتهاي فوق اين روايت هم داريم: حَدَّثَنَا وَكِيعٌ حَدَّثَنَا إِسْرَائِيلُ عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ عَنْ أَرْقَمَ بْنِ شُرَحْبِيلَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ لَمَّا مَرِضَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ مَرَضَهُ الَّذِي مَاتَ فِيهِ كَانَ فِي بَيْتِ عَائِشَةَ فَقَالَ ادْعُوا لِي عَلِيًّا قَالَتْ عَائِشَةُ نَدْعُو لَكَ أَبَا بَكْرٍ قَالَ ادْعُوهُ قَالَتْ حَفْصَةُ يَا رَسُولَ اللَّهِ نَدْعُو لَكَ عُمَرَ قَالَ ادْعُوهُ قَالَتْ أُمُّ الْفَضْلِ يَا رَسُولَ اللَّهِ نَدْعُو لَكَ الْعَبَّاسَ قَالَ ادْعُوهُ فَلَمَّا اجْتَمَعُوا رَفَعَ رَأْسَهُ فَلَمْ يَرَ عَلِيًّا فَسَكَتَ فَقَالَ عُمَرُ قُومُوا عن رسول الله
ابن عبّاس در اين زمينه مىگويد: هنگامى كه رسول خدا بيمار شد، همان بيمارى كه به سبب آن وفات يافت، آن حضرت در خانه عايشه بود. حضرتش فرمود: على را برايم صدا كنيد. عايشه گفت: برايتان ابوبكر را صدا بزنيم؟ فرمود: صدايش كنيد.حفصه گفت: اى رسول خدا! برايتان عمر را صدا بزنيم؟ فرمود: صدايش كنيد. اُمّ فضل گفت: اى رسول خدا! عبّاس را برايتان صدا بزنيم؟ فرمود: صدايش كنيد. هنگامى كه همه آن ها جمع شدند، پيامبر خدا سر مباركش را بلند كرد و على را نديد در نتيجه ساكت ماند. در اين هنگام عمر گفت: رسول خدا را ترك كنيد. سنن ابن ماجه، محمد بن يزيد قزويني(273 هـ )ـ مسند احمد ( 241 هـ )، ج 6 ، ص 47.
از اين رو آيا اين احتمال تقويت نميشود كه خواسته رسول خدا نماز خواندن حضرت علي به جايش بوده امّا هر بار اين امر ناديده گرفته ميشده تا اين كه حضرت با ناراحتي جملات بالا را بيان ميفرمايد و از او يا حفصه كه با او همراه بود از زنان اطراف يوسف ياد ميكند؟!! (زنان اطراف حضرت يوسف فقط به فكر مطامع و هوسهاي خود بودند!)
2- همه روايات مربوط به نماز ابوبکر ، ريشه در ادعاي عايشه دارد. تکرار مي کنم ،همان مادرت که رسول خدا او را شاخ شيطان و مرکز فتنه گفته و در همين روايت نيز او را با زنان اطراف يوسف مقايسه کرده (هردو در صحيح بخاري آمده).همان عايشه اي که حتي از بردن نام علي اکراه دارد.همان عايشه اي که دستي هم در جعل دارد. پس ادعاي نامبرده براي هيچ صاحب خردي حجت نيست.
3- در روايت موطأ آمده: خَرَجَ فِي مَرَضِهِ، فَأَتَى فَوَجَدَ أَبَا بَكْرٍ رسول خدا در حال مريضي از منزل به مسجد آمد و ابوبكر را ديد كه به نماز ايستاده با توجه به اين روايت اصلاً ابوبكر براي نماز امر نشد تا بخواهد به جاي رسول خدا به نماز ايستد، بلكه بعد از آن كه حضرت به مسجد آمدند ديدند كه ابوبكر به جاي آن حضرت به نماز ايستاده است!!!
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #37714- رسول خدا كه به خاطر شدّت بيماري و ضعف توانائي حضور در مسجد را نداشته و امر ميكند تا شخص ديگري به جايش براي نماز حاضر شود به محض اقامه نماز چه اتّفاقي باعث ميشود كه حضرت با وجود همه آن ضعف و در حالي كه دو نفر زير بغلهاي آن حضرت را گرفتهاند و پاهاي حضرت به روي زمين كشيده ميشود خود را به هر شكل شده به مسجد برساند؟!!
فَخَرَجَ يُهَادَى بَيْنَ رَجُلَيْنِ كَأَنِّى أَنْظُرُ رِجْلَيْهِ تَخُطَّانِ مِنَ الْوَجَعِ رسول خدا از منزل به طرف مسجد خارج شد در حالي دو نفر زير بغلهاي حضرت را گرفته و در حالي كه پاهاي حضرت از شدت بيماري به زمين كشيده ميشد.
واقعاً با وجود شخص لايقي همچون ابوبكر كه براي اقامه جماعت امر شده چرا حضرت به مسجد آمده و در حين نماز خواندن ابوبكر، نماز ديگري را شروع ميكند؟!!
5- در روايات فوق نحوه عجيبي از نماز در مسجد النبي به نمايش گذارده شده؛ تصور كنيد چگونه ابوبكر از ابتدا به نماز ايستاده و مردم هم به او اقتدا كردهاند ولي رسول خدا ميآيند و كنار ابوبكر مينشينند و در حالي كه مردم از قبل به ابوبكر اقتدا كردهاند، حال ابوبكر به پيامبر اقتدا ميكند و مردم نماز خود را به امامت ابوبكر ادامه ميدهند. آيا واقعاً عجيب نيست؟!! وقتي نماز پيامبر طوري است که ابوبکر مي تواند به حضرت اقتدا کند چرا مردم به حضرت اقتدا نکردند؟
6- اگر رسول خدا تشخيص داده كه ابوبكر براي نيابت نماز صلاحيت دارد چگونه عايشه از امر حضرت تخلّف نموده و در مقابل امر آن حضرت ميگويد: به عمر امر كنيد تا براي امامت جماعت حاضر شود؟!! آيا رسول خدا تشخيص نميدهد كه چه كسي براي اين كار صلاحيت دارد؟!! آيا اين برخورد حضرت، عدالت عايشه و حفصه را زير سوال نمي برد و روايات آنان را مخدوش نمي کند؟ پس به نماز فرستادن ابوبکر توسط رسول خدا غير محتمل است .و نماز خواندن علي پشت سر ايشان ، غير محتمل تر.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3772ضرب المثل هست که میگه کسی که خودش را به خواب بزنه با لگد هم بزنیش باز خوابش رو ادامه میده.
بله دقیقا. هیچ بویی از قران نبرده ای. حتی به اندازه ی دانه خردلی.
در آن اتفاق مورد نظر خداوند ایاتی را نازل کرده که یکیشون این ایه بوده
يَعْتَذِرُونَ إِلَيْكُمْ إِذَا رَجَعْتُمْ إِلَيْهِمْ قُل لاَّ تَعْتَذِرُواْ لَن نُّؤْمِنَ لَكُمْ قَدْ نَبَّأَنَا اللّهُ مِنْ أَخْبَارِكُمْ وَسَيَرَى اللّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ 94 توبه
وقتي كه به سوي آنان ( از جنگ تبوك ) برگرديد ، منافقان شروع به عذرآوري ميكنند بگو : عذرخواهي مكنيد . ما هرگز به شما باور نميكنيم .
** نکته: اینجا یک نکته است. اینکه پیامبر و اصحاب قبلا به انها اعتماد میکردند و فکر میکردند نفاق ندارند. و این قسمت رد اراجیف شماست درمورد خبر دار بودن پیامبر از قلب انان.
ادامه ترجمه:
خداوند ما را از خبرهايتان آگاه ساخته است
**نکته: این یعنی چی؟ یعنی نه پیامبر و نه اصحاب نمیدانستند که قسم خوردن های منافقان که ما با شما هستیم از روی دروغ هست تا زمانی که میدان عمل و ثابت شدن رسید و برخي از دروغها و ترفندهايشان را به پيغمبر وحي شد
ادامه ترجمه:
خدا و پيغمبرش عمل شما را خواهند ديد .
**نکته: یعنی اگر كردارتان گواهي بر صلاح و تقوايتان داد و بيانگر توبه حقيقي شما از نفاق گرديد و در جنگ های آتی شرکت کردید خدا و رسول هستند و میبینند که راست گفته اید یا دروغ، و اگر باز هم به نفاق خود ادامه داديد ، با شما همان شدّت و حدّت و جهاد و پيكاري خواهد شد كه با كافران ميگردد . اين ایه نازل شده برای آن افراد و بس و مربوط به فقط و فقط ان اتفاق و آن اشخاص و این جهان. چون بعد از فوت نبی دیگر نبیی نیست که ببیند چکار میکنند و نمیکنند و تنها خدا باقی میماند. اما
در ادامه ی ایه:
پس از اين ( جهان ؛ يعني در آخرت ) به سوي خدا برگردانده ميشويد كه آگاه از پنهان و آشكار است و شما را از آنچه انجام ميدادهايد باخبر ميسازد .
با خبر کردن خداوند نیز از انچه انجام داده اند توسط شاهدان انجام میگیرد. یعنی این ایه
فَكَيْفَ إِذا جِئْنا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهيدٍ وَ جِئْنا بِكَ عَلي هؤُلاءِ شَهيدًا
چگونه خواهد بود بدان گاه كه از هر ملّتي گواهي بياوريم و تو را ( نيز به عنوان ) شاهدي بر ( قوم خود ، از جمله ) اينان ( يعني تنگچشمان و نافرمايان ) بياوريم ؟
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3773شبهه رافضی این است که خداوند میفرماید
فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِن كُلِّ أمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَؤُلاء
شَهِيداً چگونه خواهد بود بدان گاه كه از هر
ملّتي گواهي ( از پيغمبران براي شهادت بر قوم خود ) بياوريم و تو را ( نيز به عنوان
) شاهدي بر ( قوم خود ، از جمله ) اينان ( يعني تنگچشمان و نافرمايان ) بياوريم ؟و میگوید چطور برای مثال حضرت محمد شهادت
میدهد اگر اعمال ما را نبیند.اما پاسخ:
ای مشرک قران بخوان قران را با تدبر بخوان.
بیایید ببینیم منظور خداوند از شاهد ها
چه میباشد.خداوند میفرماید وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِّتَكُونُواْ
شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيداً 143 بقرهو بيگمان شما را ملّت ميانهروي كردهايم تا گواهاني بر مردم باشيد و پيغمبر بر شما گواه باشد
گواهانی بر مردم یعنی چه؟ یعنی مومنی که
مرد العیاذ بالله مثل خداوند تک تک اعمال مردم
را نظارت میکند و می بیند ؟ ایا همچین چیزی امکان دارد؟ شیعه عقیده اش دقیقا این است
اما خداوند چه میفرماید؟ گواهان بر مردم یعنی چه؟در حديث شريف آمده است: قلت رواه الطبري
في تفسيره من قول زيد بن أسلم ورواه في سورة النساء أيضا من قول السدي وبعض الحديث
في البخاري عن أبي سعيد الخدري قال يدعى نوح يوم القيامة فيقول لبيك وسعديك يا رب فيقول
هل بلغت فيقول نعم فيقال لأمته هل بلغكم فيقولون ما أتانا من نذير فيقول من يشهد ذلك
فيقول محمد وأمته فيشهدون أنه بلغ«نوح در روز قيامتفراخوانده ميشود، پس به وي گفته ميشود: آيا
پيام الهي را ابلاغ كردهاي؟ ميگويد: آري! آنگاه قومش فرا خوانده ميشوند
و به آنان گفته ميشود: آيانوح پيام حق را به شما رساند؟ ميگويند: نزد ما هيچ
هشداردهندهاي نيامده است، نزد ما هيچكسي نيامده است! آنگاه به نوح گفته
ميشود: چهكسي براي توگواهي ميدهد؟ ميگويد: محمد صلي الله عليه و سلم و امتش.این حدیث کیفیت شهادت دادن را روشن میکند.
یعنی روزی که شاهدان می ایند قوم پیامبران که پیامبرانشان را تکذیب کرده اند میگویند
برای ما هیچ فرستاده ای نیامده است ولی خداوند پیامبر قومشان و همچنین مومنان به حق
را می اورد و میگوید اینها که همراه شما بودند شهادت می دهند که بشیر و نذیر امده است.ای جاهل شهادت دادن این است نه اینکه تصور
کنی که شاهدان ناظر بر تک تک اعمال مردم باشند. مگر خداست؟پيامبران شاهدي هستند بر ابلاغ رسالت و
رساندن پيام خداوند به مردمان و انگاه كه سركشان و مرتدان ميگويند كه پيامبري براي
ما نيامده است ولي پيامبران شاهداني هستند در بينشان كه براي آنان فرستاده شده بودند.
و اين شاهد بودن به اين معني نيست كه مثلا نوح عليه السلام اعمال تك تك امتش را ديده
و شاهد بوده بلكه شاهد است بر اينكه دين را براي آنها اورده است و پيامبر ما نيز شاهدي
است بر اينكه پيامبران گذشته ابلاغ رسالات كرده اند ولي قومشان تكذيب نمودند.شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3774در حجه الوداع نیز شاهد بودن روشن میشود
همان حدیثی که راست و چپ به ان استناد میکنیدپیامبر در خطبه ای که می گویند دین را به مردم ابلاغ میکنند و برای مثال در قسمتی
از خطبه امده است«حریم خونهای شما و اموال شما محترم است،
و باید حُرمت آنها را نگاه دارید، همانند حُرمت امروز، در این ماه، و در این شهر شما!»«إن
دماءکم وأموالکم حرام علیکم کحرمة یومکم هذا فی شهرکم هذا فی بلدکم هذا».«هان، ای مردمان،
سخن مرا بشنوید؛ که من نمیدانم، شاید دیگر سالهای آینده شما را در این موقف نبینم!؟»ها
الناس، اسمعوا قولی، فإنی لا أدری، لعلی لا ألقاکم بعد عامی هذا بهذا الموقف أبدا»
سیرهٔ ابنهشام، ج 2، ص603آنگاه با انگشت سبّابهٔ خویش در حالیکه
به سمت آسمان اشاره میکردند، توجه مردم را به خویشتن جلب کردند و سه مرتبه گفتند:
«اللهم اشهد» بار خدایا، شاهد باش!مردم جواب دادند: شهادت میدهیم که شما تبلیغ دین
و ادای رسالت و خیرخواهی نسبت به ما را به نحو احسن انجام دادهاید!؟صحیح مسلم، ج 1، ص 397.
«باری، از شما راجع به من خواهند پرسید؛
شما چه خواهید گفت؟»«وأنتم تسألون عنی؛ فما أنتم قائلون؟»«هان، ای مردمان! پس از من
پیامبری دیگر نخواهد بود، و پس از شما امتی دیگر نخواهد بود. هشدار، که خدایتان را
پرستش کنید، و پنج نمازتان را بگزارید، و یک ماه روزهتان را بگیرید، و زکات اموالتان
را با میل و رغبت ادا کنید، و خانه خدایتان را حج بگزارید، و زمامدارانتان را فرمان
ببرید؛ تا به بهشت خدایتان وارد شوید!»«أیها الناس، إنه لا نبی بعدی، ولا أمة بعدکم.
ألاَ فاعبدوا ربکم وصلوا خمسکم وصوموا شهرکم وأدوا زکاة أموالکم طیبة بها أنفسکم، وتحجون
بیت ربکم، وأطیعوا ولاة أمرکم، تدخلوا جنة ربکم» معدن الاعمال، ح 1108-1109 به روایت
از ابن جریر و ابن عساکر.پیامبر دین رو کامل ابلاغ کرد و گفت ای
مردم شاهد باشید و خدا هم شاهد است. و فردای قیامت پیامبر را به عنوان شاهد بر کسانی
می اورند که میگویند برای ما پیامبری نیامد یا پیامبران را تکذیب کردند. این کجا و
عقیده ی باطل روافض کجا که پیامبر اعمال تمام مردم را تک به تک بعد از فوتش شاهد است.
فرقش با خدا در چه هست پس؟شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3775حواریون عیسی بعد از اینکه ایمان به پیامبرشان و کتابشان می اورند از خدا میخواهند که انها را شاهدانی بر تکذیب کنندگان قرار بدهند
فَلَمَّا أَحَسَّ عِيسَى مِنْهُمُ الْكُفْرَ قَالَ مَنْ أَنصَارِي إِلَى اللّهِ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ نَحْنُ أَنصَارُ اللّهِ آمَنَّا بِاللّهِ وَاشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ
رَبَّنَا آمَنَّا بِمَا أَنزَلَتْ وَاتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ 52 و 53 ال عمران
ولي هنگامي كه عيسي از ايشان احساس كفر ( و سركشي و نافرماني ) كرد ، گفت : كيست كه ياور من به سوي خدا ( و براي تبليغ آئين او ) گردد ؟ حواريّون گفتند : ما ياوران ( دين ) خدائيم ؛ به او ايمان آوردهايم ؛ و ( تو نيز ) گواه باش كه ما مخلص و منقاد ( اوامر او ) هستيم .
پرودرگارا ! ما بدانچه نازل فرمودهاي ايمان آوردهايم و از پيغمبر پيروي نمودهايم ، پس ما را از زمره شاهدان( بر تبليغ پيغمبر و انكار بنياسرائيل ) بنويس .
این است شهادت جاهل
باز از مسیحیان که ایمان می اورند از خدا میخواهند که شاهد باشند بر کافران که دین حق امده است.
وَإِذَا سَمِعُواْ مَا أُنزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرَى أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُواْ مِنَ الْحَقِّ يَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ 83 مائده
و آنان هر زمان بشنوند چيزهائي را كه بر پيغمبر نازل شده است بر اثر شناخت حق و دريافت حقيقت ، چشمانشان را ميبيني كه پر از اشك ميگردد ميگويند : پروردگارا ! ايمان داريم پس ( ايمان ما را بپذير و ) ما را از زمره ( امّت محمّدي كه ) گواهان ( بر مردم در روز رستاخيزند ) بشمار آور .
اما عقیده ی کفری و کثیف و بت پرستانه ی روافض میگوید نه جانم پیامبر از قلب ها هم خبر دارد و عمل تمام مردم را میبیند اما خداوند مهر ابطال بر این شرکیات در صد ها ایه زده است برای مثال این ایه
وَمَا كُنتَ بِجَانِبِ الْغَرْبِيِّ إِذْ قَضَيْنَا إِلَى مُوسَى الْأَمْرَ وَمَا كُنتَ مِنَ الشَّاهِدِينَ 44 قصص
( اي محمّد ! ) تو در جانب غربي ( كوه طور ) نبودي در آن دم كه ما فرمان ( نبوّت ) را به موسي ابلاغ كرديم ****و تو از حاضران نبودي*** ( تا بر سرگذشت ايشان مطّلع گردي .)
در این ایه پیامبر به هیچ وجه نمیتواند شاهد بر اعمال انان باشد بلکه تنها شهدات میدهد که موسی به حق بود و دین خدا را ابلاغ کرده بود.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3776باز می فرماید ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ
نُوحِيهِ إِلَيكَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُون أَقْلاَمَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ
مَرْيَمَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ 44 ال عمران اين ( چيزهائي كه گفته شد ) از جمله خبرهاي غيبي
است كه آن را به تو وحي ميكنيم و تو در آن هنگام كه قلمهاي خود را ميافكندند تا ( روشن شود بر طبق قرعه ) كدام يك
سرپرستي مريم را بر عهده گيرد ، و بدان هنگام كه ميان خود ( بر سر سرپرستي او ) كشمكش
داشتند حضور نداشتي ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ
وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ أَجْمَعُواْ أَمْرَهُمْ وَهُمْ يَمْكُرُونَ102 یوسف ( اي پيغمبر اسلام ! ) اين ( داستاني را كه بر
تو خوانديم ) از خبرهاي نهان ( در دل قرون و اعصار گذشته بسيار كهن جهان ) است كه آن
را به تو وحي ميكنيم . تو پيش آنان ( يعني پسران يعقوب ) نبودي بدان گاه كه تصميم
گرفتند و نيرنگ نمودند.و در اینحاست که معنی این ایه روشن میشود
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ
شَاهِداً وَمُبَشِّراً وَنَذِيراً 45 احزاب اي پيغمبر ! ما تو را به عنوان گواه و مژدهرسان
و بيمدهنده فرستاديم . و باز در احادیث داریم که پیامبر می فرماید
أنا وأمتي يوم القيامة على كوم مشرفين على
الخلائق، ما من الناس أحد إلا ود أنه منا، وما من نبي كذبه قومه إلا ونحن نشهد أنه
قد بلَّغ رسالة ربه عزوجل: من و امتم روز قيامت بر تپهاي بلند و مشرف بر خلايققرار
داريم، هيچيك از مردم نيست مگر اين كه آرزو ميكند كه كاش او هم ازجمله ما
بود، و هيچ پيامبري نيست كه قومش او را تكذيب كردهباشند، مگراين كه ما گواهي
ميدهيم كه او پيام پروردگار خويش را به آنان رسانده استباز امده است كه أن الأمم يوم القيامة يجحدون
تبليغ الأنبياء ، فيطالبهم الله ببينة التبليغ وهو أعلم بهم إقامة للحجة على المنكرين
، فيؤتى بأمة محمد صلى الله عليه وسلم فيشهدون ، فتقول الأمم من أين عرفتم؟ فيقولون
: علمنا ذلك بإخبار الله تعالى في كتابه الناطق على لسان نبيه الصادق ، فيؤتى بمحمد
صلى الله عليه وسلم فيسأل عن حال أمته ، فيشهد بعدالتهمهمانا ملتها روز قیامت دعوت انبیا را انکار
میکنند والله از انبیا میخواهد که دعوت خود را بیان کنند که چه دلیلی دارند ودرحالی
که الله بهتر میداند اما برای اتمام حجت با منکران از آنها میخواهد دلیل بیاورند امت
محمد صلی الله علیه وسلم را می آورند وآنها (امت محمد) شهادت میدهند (به راستگویی انبیا
وتأییدشان) وملتهای منکر میپرسند از کجا شما میدانید؟ پس میگویند این را الله بلند
مرتبه به ما خبر داده بودند در کتابش وحرف با زبان نبی صادق(محمد صلی الله علیه) سپس
محمد صلى الله عليه وسلم را می آورند ودر مورد حال امتش از او میپرسند پس به عدالت
امتش شهادت ميدهدشنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3777همچنین خداوند میفرماید:
يَوْمَ يَجْمَعُ اللّهُ الرُّسُلَ فَيَقُولُ مَاذَا
أُجِبْتُمْ قَالُواْ لاَ عِلْمَ لَنَا إِنَّكَ أَنتَ عَلاَّمُ الْغُيُوبِ (مائده
109) آن روزي ( را خاطرنشان ساز ) كه خداوند پيغمبران
را گرد ميآورد و بديشان ميگويد : به ( دعوت ) شما چه پاسخي داده شده است ؟ (و به چه راهي رفتهاند ؟ راه ايمان يا راه انكار
پيمودهاند ؟ ) . ميگويند : ما را هيچ گونه آگاهي و دانشي نيست ( مگر آنچه از راه
ظواهري كه در روزگار حيات خود از مردم مشاهده كردهايم ) تو خود از تمام خفايا آگاهي
. در اين آيه به صراحت پيامبران مي گويند
كه ما خبري از افراد امت خود نداريم مگر آن مقدار كه در قيد حيات خود مشاهده كرده بوديم
و اگر منظور از شاهد بودن پيامبران بر امت خود اگاه و ناظر بودن بر تك تك اعمال امتشان
مي بود همچین سوال و جوابی بی معنی و بی مورد می باشد چون طبق عقیده ی روافض پیامبران
با خبر هستند و میدانند چه کسی ایمان می اورد یا نه و طرح این سوال از جانب خدا چه
مفهومی دارد؟حال که معنای شهادت را فهمیدی و ایات خداوند
مشت محکمی بر پوزه ات زد انتظار دارم این دفعه از رو بروی و تسلیم قران بشوی و دوباره
شروع به فلسفه بافی و ماست مالی کردن ایات و جهل پراکنی نکنیشنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3778نوشته اید:
حال سوال اين است که چرا به رسول خدا که مي رسيد اين مهم را انکار مي کنيد. در مورد داستان طالوت هم جواب نداديد که چطور حتي قوم خيره سر بني اسراييل هم مي دانستند که فرمانده لشکر انبياء مي بايست انتصابي از طرف خدا و نبي باشد (ابْعَثْ لَنَا مَلِكاً )از طرفي پيامبر بني اسراييل فرمود : إِنَّ اللّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكاً يعني ايشان نصب طالوت به عنوان فرمانده سپاه را به خدا نسبت داد و انتخابي بشري ندانسته است. ولي در مورد رسول اکرم چنين چيزي صادق نيست.
پاسخ:
صادق هست و به طور مستقیم و غیر مستقیم جانشینش را مشخص کرده است
حذيفه رضی الله عنه ميگويد: در حضور رسولخدا صلی الله علیه وسلم نشسته بوديم كه آن حضرت صلی الله علیه وسلم فرمودند:
(إنّي لاأدري ما قدر بقائي فيكم فاقتدوا باللّذَيْنِ مِنْ بعدي…) يعني: «من، نميدانم چهقدر درميان شما ميمانم؛ پس از دو نفري كه پس از من هستند، پيروي كنيد» و به ابوبكر و عمر اشاره كردند.( سلسلة الأحاديث الصحيحة از آلباني (3/233و236))
عايشهي صديقه رضي الله عنها ميگويد: رسول اكرم صلی الله علیه وسلم در بيماري ارتحال خود به من فرمودند:
(أدعي لي أبابكر أباك و أخاك حتّي أكتب كتابًا فإنّي أخافُ أن يتمنّي متمنٍّ و يقول قائلٌ: أنا أولي. و يأبي اللّهُ و المؤمنونَ إلاّ أبابكر)
يعني: «پدرت ابوبكر و برادرت را به نزد من بخوان تا وصيتي بنويسم؛ چراكه من از اين ميترسم كه كسي آرزوي خلافت در سر بپروراند و به آن طمع ورزد و كسي ادعا كند كه (براي خلافت) سزاوارتر است؛ در حالي كه خداوند متعال و مؤمنان، جز ابوبكر را (براي خلافت) نميپسندند.»( مسلم (4/1857))
ابنحجر رحمه الله ميگويد: «در حديث، بدين نكته اشاره شده كه انجام وعدهها و قرارهاي رسول اكرم صلی الله علیه وسلم بر عهدهي جانشين آن حضرت صلی الله علیه وسلم ميباشد…».( فتح الباري (7/24))جبير بن مطعم رضی الله عنه ميگويد: زني نزد رسول اكرم صلی الله علیه وسلم آمد؛ رسول اكرم صلی الله علیه وسلم به او امر فرمودند كه دوباره نزد ايشان بيايد. آن زن گفت: اگر آمدم و شما را نيافتم (و شما از دنيا رفته بوديد)، چه كنم؟ رسولخدا صلی الله علیه وسلم فرمودند: (إن لمتجديني فأتي أبابكر) يعني: «اگر مرا نيافتي، نزد ابوبكر برو.»( مسلم (4/1856و1857)؛ بخاري، شمارهي3659)
امام شافعي رحمه الله ميگويد: «خواب انبيا، نوعي وحي است؛ در اينكه رسولخدا صلی الله علیه وسلم فرمودند: (ابوبكر رضی الله عنه در كشيدن آب ضعيف بود)، اشارهاي است به دوران اندك خلافت ابوبكر رضی الله عنه و مشغوليت وي به جنگ با مرتدان و در نتيجه عدم دستيابي به فتوحات گستردهاي كه در دوران دراز مدت خلافت عمر رضی الله عنه نصيب مسلمانان و خلافت اسلامي گرديد.»
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3779نوشته اید:
وهابي چرا متوجه نمي شوي. پيشوايان دين اصلا کاري غير از هدايت بشر ندارند﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا) در اين که شکي نيست . فقط شما اين هدايت را صرفا از نوع تشريعي وبيان احکام مي دانيد وما اعتقاد داريم برخي از انبياء که به مقام امامت مي رسند ، مي توانند از طريق دل و بطور باطني نيز قلوب را جذب وهدايت نمايند. خوب اين چه ربطي به قبول توبه از طرف امامان دارد. چرا اراجيف مي گوييد.
پاسخ: من خیلی خوب متوجه شما هستم. و کفر گویی شما برام ثابت شده. بنده میدانم که تنها هدایت در دست الله است و سعی میکنم که اعتقادات باطلی را که به قران چسپانده ای با همان قران برات باطل کنم و انتظار ندارم که بیایی و سنی بشوی بلکه همینکه در ته قلبت احساس به باطل بودن اعتقادات بکنی و در خلوت خودت به ایات قران فکر کنی و پی به پوچ و تهی بودن خودت ببری برای من کافی است.هدایت تکوینی تنها در دست الله سبحانه و تعالی است و بس. و هدایت ما تنها هدایت تشریعی و از نوع بشیر و نذیری می باشد
چنانکه خداوند میفرماید
قُل لاَّ أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعاً وَلاَ ضَرّاً إِلاَّ مَا شَاء اللّهُ وَلَوْ كُنتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ إِنْ أَنَاْ إِلاَّ نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ 188 اعراف
ای محمد بگو : من مالك سودي و زياني براي خود نيستم ، مگر آن مقداري كه خدا بخواهد و اگر غيب ميدانستم ، قطعاً منافع فراواني نصيب خود ميكردم ( چرا كه با اسباب آن آشنا بودم ) و اصلاً شرّ و بلا به من نميرسد ( چرا كه از موجبات آن آگاه بودم . حال كه از اسباب خيرات و بركات و از موجبات آفات و مضرّات بيخبرم ،و نفع و ضرر خودم در دست خودم نیست چگونه شما را میتوانم هدایت کنم؟؟؟ ) . من كسي جز بيمدهنده و مژدهدهنده مؤمنان نميباشم .
توجه کنید که پیامبر بشیر و نذیری بیشتر نیست و هدایت وی تنها هدایت تبلیغی و تشریحی است و هدایت تکوینی در دست الله است
فَهَدَى اللّهُ الَّذِينَ آمَنُواْ لِمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللّهُ يَهْدِي مَن يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ213 بقره
پس خداوند كساني را كه ايمان آورده بودند ، با اجازه خويش به آنچه كه حق بود و در آن اختلاف ورزيده بودند ، رهنمون کرد ، و خداوند هر كسي را كه بخواهد به راه راست ( كه همان راه حق است ) رهنمود مينمايد
**هدایت دست الله است
لَّيْسَ عَلَيْكَ هُدَاهُمْ وَلَكِنَّ اللّهَ يَهْدِي مَن يَشَاءُ272 بقره
هدايت آنان بر تو نيست ، وليكن خداوند هر كه را بخواهد هدايت ميكند
**در این ایه انچنان به صراحت رد عقیده ی روافض را کرده است که نیازی به دلیل دیگری نمی ماند. ای پیامبر تو هدایت تکوینیی بر عهده نداری بلکه من(الله) هستم که هدایت میکنم.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3780کیف یهدی الله قوما کفروا بعد ایمانهم و شهدوا ان
الرسول حق و جاءهم البینات والله لا یهدی القوم الظالمین86 ال عمران چگونه خداوند گروهي
را رهنموني ميكند كه بعد از ايمانشان و بعد از آن كه گواهي دادند به اين كه پيغمبر
بر حق است و معجزات و دلائل روشني براي آنان ( بر حقّانيّت محمّد ) بيامد ، كافر شدند
؟ و خدا گروه ستمكاران را هدايت نخواهد كرد . **توجه کنید که خداوند نفرموده کیف یهدی الله
و الرسول قوما … . اگر هدایت تکوینی در دست پیامبر بود خداوند ان را ذکر میکرد و
نیازی نبود که شما روافض مثل کشفیات ان را در قران به زور وارد کنید.ذلک هدی الله یهدی به من یشاء من عباده و لو اشرکوا
لحبط عنهم ما کانوا یعملون88 انعام اين هدایت خدائي
است و خداوند هر كس از بندگانش را بخواهد به ان هدایت میکند. اگر شرك ميورزيدند ،
هر آنچه ميكردند هدر ميرفت.**تعقل کن
استغفر لهم او لا تستغفر لهم ان تستغفر لهم سبعین
مره فلن یغفر الله لهم ذلک بانهم کفروا بالله
ورسوله والله لا یهدی القوم الفاسقین 80 توبه چه براي آنان طلب
آمرزش كني و چه نكني ، حتّي اگر هفتاد بار
براي آنان طلب آمرزش كني ، هرگز خداوند آنان را نميآمرزد . اين بدان خاطر است
كه به خدا و پيغمبرش ايمان ندارند و خداوند
گروه بيرونروندگان از فرمان يزدان را هدايت نميكند . حال این ایه کوبنده را بخوان
قل هل من شرکائکم من یهدی الی الحق قل الله یهدی
للحق افمن یهدی الی الحق احق ان یتبع امن لا یهدی الا ان یهدی فما لکم کیف تحکمون
35 یونس بگو : آيا از اين
شریکان شما (مثل مهدی موهوم) كسي هست كه به سوي حق راه نمايد ( و راه راستين را بنمايد
؟ ) بگو : تنها خدا راه حق را مينمايد . آيا آن كس كه راه راست را نشان ميدهد سزاوارتر
است كه پيروي شود ( و انسان به فرمان او رود ) يا كسي كه راهي نمينمايد و بلكه بايد
خودش راهنمائي گردد ( و راه برده شود ) ؟ شما را چه شده است اين چه حكمي است كه ميكنيد
؟ **الله اکبر ایا کسی که خودش نیاز به هدایت
دارد میتواند هدایت کند؟پیامبر و امامان خودشان احتیاج به هدایت دارند چطور
هدایت شوند؟ امام روزانه 17 بار در نماز میگفت اهدنا الصراط المستقیم. خب اگر خود منشاء
هدایت است چرا دنبال هدایت دادن خودش است؟خداوند درباره
پیامبر میفرماید وَوَجَدَكَ ضَالّاً فَهَدَى. یعنی و تورا سرگشته و حیران
نیافت و رهنمودت کرد؟ -
نویسندهنوشته ها
شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.
همچنین پیامبر در جنگهایی که خود در ان شرکت داشتند هر بار شخصی را جانشین خود در شهر قرار میدادند و اگر قضا و قدر در یکی از این جنگ ها پیامبر شهید می شدند ایا ان موقع نیز علی رو جانشین خود میکردند؟ یا جانشینی که پیامبر برای خود قرار داده بود یا بزرگانی از اصحاب که همراه پیامبر در جنگ شرکت داشتند یا با مشورت خود بهترین کس رو انتخاب میکردن
نوشته اید:لطفا مزخرف نفرماييد. چه کسي گفته قبول توبه دست مهدي يا حتي رسول خداست
پاسخ: چه کسی گفته؟ خب شما. در واقع این مزخرف رو شما گفتید ولی یادت رفته که چه وقت گفتیش. در همین پستهایت این عبارت رو گفتی.
« ما معتقدیم كه امام زمان بر باطن و اعمال مردم ولایت دارد و در واقع، هدایت تحت نظر اوست و رساندن به مقصود از وظایف آن امام معصوم است .»
مگر یادت رفته که امام هایتان کن فیکونی هستند؟
«از طرفي دقت کنيد که باء بأمرنا در ﴿و جعلناهم أئمةً يهدون بأمرنا﴾ باء مصاحبت يا ملابست است. يعني امام در صحبتِ هدايت أمر خداست يا در كسوتِ هدايت امر خدا است. اينها جامه و كسوت «امر اللهي» دربر كردهاند ، اينها مصاحب أمر اللهاند، يعني با ﴿كن فيكون﴾ كار ميكنند يعني با دلها و ارواح كار دارند.»
مرد حسابی چطور و با چه رویی ادعا میکنی که توبه دست خداست ولی هدایت دست امام؟ چه فرقی دارند با هم؟ امام هدایت میکند با کن فیکون ولی توبه نمیپذیرد؟؟؟؟؟ خب اگر توبه در دست امام نباشد هدایت چطور در دست امام است؟ اگر گفتیم صد پس 90 هم نزد ما هست. اگر گفتی امام هدایت میکند پس 90 که توبه است نیز پیش ان است. اینها استدلال های خودت هست که در ان گیر افتاده ای.
نوشته اید: اينکه شما بگوييد دیگر خدا را اموزش نده و خدا را بازخواست نکن که چرا دستور به سجده به ادم داده است. وقتی خداوند ادم را برتر قرار داده ، اراجيف است وناشي از اينکه نمي خواهيد يا نمي توانيد پاسخ دهيد .
پاسخ: چرا در مقام شیطان ایستاده ای؟ چرا خدا را بازخواست میکنی که چرا باید سجده به ادم بکنند؟ چرا سمعنا و اطعنا تسلیم امر خدا نمیشوی و دنبال فلسفه میگردی؟ اگر در حوضه ی قم دو کلاس درس قران میخواندید خیلی بهتر بود از اینکه ده سال فلسفه و کلام بخوانید و بعد از اینکه کلا بالا خانه را تعطیل کردید بروید سر تفسیر های قشنگ مشنگ و تحمیل کردن به زور عقایدتان بر قران!!!