این جستار شامل 0 پاسخ ، و دارای 0 کاربر است ، و آخرین بار توسط rrw در 10 سال، 1 ماه پیش بروز شده است.
-
نویسندهنوشته ها
-
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3738شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3739نوشته اید:
نوشتم:” اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لاَ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِن تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِينَ مَرَّةً فَلَن يَغْفِرَ اللّهُ لَهُمْ 80 توبه
چه براي آنان طلب آمرزش كني و چه نكني ، حتّي اگر هفتاد بار براي آنان طلب آمرزش كني ، هرگز خداوند آنان را نميآمرزد .”
پاسخ دادید:
ولي نديديد که هم او فرمود: و لو انهم اذ ظلموا انفسهم جائوک فاستغفروا الله و استغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحیما.
دانشمند اینقدر خودت را با این حواب ها مسخره نکن. طلب استغفار کردن پیامبر برای مردم زمانش در قران زیاد امده ولی قبول توبه دست خداست نه طبق مذهب باطلتان که دست امام مهدی باشد. هی از این شاخه به ان شاخه می پری که از بحث بتونی فرار کنی ولی خیر.
نوشته اید: بنده مي دانم که ضرورت دانستن علم اسماء براي خليفةالله چيست . صحبت من اين است ، شما که ادعا مي کنيد خليفه خداوند در زمين مجري احکام اوست ونه بيشتر ،بگوييد اورا چه نياز به( علم کل اسماء)
به پاسخ مقاله ی انسان خلیفه ی کامل خدا مراجعه کن. همان کلیدی ترین پاسخ به اکثر شبهاتت. انجا برات توضیح دادم
نوشته اید:
بنازم به اين جواب دندان شکن . از اين پس تمامي اراجيف خودتان را به خدا نسبت دهيد وبگوييد به تو چه خدا چنين خواسته . دوست دانشمندم اگر جواب نداري حداقل سکوت کن تا باعث خنده نشوي.
پاسخ: بنده ایات خداوند را برایت اورده ام قران مگر اراجیف هستند العیاذ بالله؟ قران را قبول نداری چرا مثل کسی که دارد در آب خفه میشود و اخرین دست و پاهایش را میزند رفتار میکنی؟ سعی نکن که هر حرفی که نوشتنم رو حتما جواب بدی چون نود درصد موارد به ضرر خودت تموم شدن. شاهد ما خوانندگانی هستند که مطالعه می کنند…شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3740نوشته اید:نوشتم:” اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لاَ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِن تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِينَ مَرَّةً فَلَن يَغْفِرَ اللّهُ لَهُمْ 80 توبه
چه براي آنان طلب آمرزش كني و چه نكني ، حتّي اگر هفتاد بار براي آنان طلب آمرزش كني ، هرگز خداوند آنان را نميآمرزد .”
پاسخ دادید:
ولي نديديد که هم او فرمود: و لو انهم اذ ظلموا انفسهم جائوک فاستغفروا الله و استغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحیما.
دانشمند اینقدر خودت را با این حواب ها مسخره نکن. طلب استغفار کردن پیامبر برای مردم زمانش در قران زیاد امده ولی قبول توبه دست خداست نه طبق مذهب باطلتان که دست امام مهدی باشد. هی از این شاخه به ان شاخه می پری که از بحث بتونی فرار کنی ولی خیر.
نوشته اید: بنده مي دانم که ضرورت دانستن علم اسماء براي خليفةالله چيست . صحبت من اين است ، شما که ادعا مي کنيد خليفه خداوند در زمين مجري احکام اوست ونه بيشتر ،بگوييد اورا چه نياز به( علم کل اسماء)
به پاسخ مقاله ی انسان خلیفه ی کامل خدا مراجعه کن. همان کلیدی ترین پاسخ به اکثر شبهاتت. انجا برات توضیح دادم
نوشته اید:
بنازم به اين جواب دندان شکن . از اين پس تمامي اراجيف خودتان را به خدا نسبت دهيد وبگوييد به تو چه خدا چنين خواسته . دوست دانشمندم اگر جواب نداري حداقل سکوت کن تا باعث خنده نشوي.
پاسخ: بنده ایات خداوند را برایت اورده ام قران مگر اراجیف هستند العیاذ بالله؟ قران را قبول نداری چرا مثل کسی که دارد در آب خفه میشود و اخرین دست و پاهایش را میزند رفتار میکنی؟ سعی نکن که هر حرفی که نوشتنم رو حتما جواب بدی چون نود درصد موارد به ضرر خودت تموم شدن. شاهد ما خوانندگانی هستند که مطالعه می کنند…شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3741نوشته اید:نوشتم:” اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لاَ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِن تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِينَ مَرَّةً فَلَن يَغْفِرَ اللّهُ لَهُمْ 80 توبه
چه براي آنان طلب آمرزش كني و چه نكني ، حتّي اگر هفتاد بار براي آنان طلب آمرزش كني ، هرگز خداوند آنان را نميآمرزد .”
پاسخ دادید:
ولي نديديد که هم او فرمود: و لو انهم اذ ظلموا انفسهم جائوک فاستغفروا الله و استغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحیما.
دانشمند اینقدر خودت را با این حواب ها مسخره نکن. طلب استغفار کردن پیامبر برای مردم زمانش در قران زیاد امده ولی قبول توبه دست خداست نه طبق مذهب باطلتان که دست امام مهدی باشد. هی از این شاخه به ان شاخه می پری که از بحث بتونی فرار کنی ولی خیر.
نوشته اید: بنده مي دانم که ضرورت دانستن علم اسماء براي خليفةالله چيست . صحبت من اين است ، شما که ادعا مي کنيد خليفه خداوند در زمين مجري احکام اوست ونه بيشتر ،بگوييد اورا چه نياز به( علم کل اسماء)
به پاسخ مقاله ی انسان خلیفه ی کامل خدا مراجعه کن. همان کلیدی ترین پاسخ به اکثر شبهاتت. انجا برات توضیح دادم
نوشته اید:
بنازم به اين جواب دندان شکن . از اين پس تمامي اراجيف خودتان را به خدا نسبت دهيد وبگوييد به تو چه خدا چنين خواسته . دوست دانشمندم اگر جواب نداري حداقل سکوت کن تا باعث خنده نشوي.
پاسخ: بنده ایات خداوند را برایت اورده ام قران مگر اراجیف هستند العیاذ بالله؟ قران را قبول نداری چرا مثل کسی که دارد در آب خفه میشود و اخرین دست و پاهایش را میزند رفتار میکنی؟ سعی نکن که هر حرفی که نوشتنم رو حتما جواب بدی چون نود درصد موارد به ضرر خودت تموم شدن. شاهد ما خوانندگانی هستند که مطالعه می کنند…شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3742نوشته اید:نوشتم:” اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لاَ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِن تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِينَ مَرَّةً فَلَن يَغْفِرَ اللّهُ لَهُمْ 80 توبه
چه براي آنان طلب آمرزش كني و چه نكني ، حتّي اگر هفتاد بار براي آنان طلب آمرزش كني ، هرگز خداوند آنان را نميآمرزد .”
پاسخ دادید:
ولي نديديد که هم او فرمود: و لو انهم اذ ظلموا انفسهم جائوک فاستغفروا الله و استغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحیما.
دانشمند اینقدر خودت را با این حواب ها مسخره نکن. طلب استغفار کردن پیامبر برای مردم زمانش در قران زیاد امده ولی قبول توبه دست خداست نه طبق مذهب باطلتان که دست امام مهدی باشد. هی از این شاخه به ان شاخه می پری که از بحث بتونی فرار کنی ولی خیر.
نوشته اید: بنده مي دانم که ضرورت دانستن علم اسماء براي خليفةالله چيست . صحبت من اين است ، شما که ادعا مي کنيد خليفه خداوند در زمين مجري احکام اوست ونه بيشتر ،بگوييد اورا چه نياز به( علم کل اسماء)
به پاسخ مقاله ی انسان خلیفه ی کامل خدا مراجعه کن. همان کلیدی ترین پاسخ به اکثر شبهاتت. انجا برات توضیح دادم
نوشته اید:
بنازم به اين جواب دندان شکن . از اين پس تمامي اراجيف خودتان را به خدا نسبت دهيد وبگوييد به تو چه خدا چنين خواسته . دوست دانشمندم اگر جواب نداري حداقل سکوت کن تا باعث خنده نشوي.
پاسخ: بنده ایات خداوند را برایت اورده ام قران مگر اراجیف هستند العیاذ بالله؟ قران را قبول نداری چرا مثل کسی که دارد در آب خفه میشود و اخرین دست و پاهایش را میزند رفتار میکنی؟ سعی نکن که هر حرفی که نوشتنم رو حتما جواب بدی چون نود درصد موارد به ضرر خودت تموم شدن. شاهد ما خوانندگانی هستند که مطالعه می کنند…شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3743نوشته اید:جناب مجاهد دين ،بنده فقط در 3 صفحه ،هم شبهه( الْخَبِيثَاتُ لِلْخَبِيثِينَ)، هم روايت شاخ شيطان ،هم آيه مجعول رضاع کبير عايشه و هم سوالات مربوط به خلافت الهي را پاسخ دادم. اما شما 14 صفحه نوشتي آن هم گزينشي ، و تازه وقيحانه به بنده مي گوييد کاغذ سياه مي کنم!! به واقع جنابعالي چون در موضوعات مربوط به عايشه چيزي براي گفتن نداشتيد، در مورد مسائلي که گمان مي کني واردي پرگويي مي کني.
پاسخ: الحمد لله که خودت هم اعتراف با سفسطه بازی در این پست ها کرده اید و همچنین فرار از بحث اصلی که همان مهدی در لباس خدا بود.
بنده دارم درباره ی مهدی حرف میزنم شما رفتی روی شبهات احمقانه که هزار بار بیشتر جواب داده شده و تنها میخواهی پست هایت رو خط خطی کنی در حالی بحث ما سر ان نیست. من میگم مهدی تو میگی خبیثات من میگم مهدی تو پریدی رو شاخه ی شاخ شیطان من میگم اقا جان مهدی تو ایندفعه رفتی سر بحث خلافت. هر بحث رو سر جای خودش درج کن و نظم تالار رو به هم نزن.
و بنده باز با این حال جواب کامل به شبهات کودکانه و به دور از مروت شما داده ام. پست های بنده رد شبهات شماست ولی پست های شما ایراد شبهات هست. ولی شما روافض شبهه رو مطظرح میکنید ولی منتظر جواب نمی مانید و شبهه ی دوم را مطرح میکنید. وگر نه هر عاقلی میداند بحث ما مهدی بود نه شاخ شیطان که مجبورم کردی جوابش رو بهت بدم.
نوشته اید: ببين وهابي! (من تا بحال به کسي وهابي نگفته بودم ولي چون تو بارها به من رافضي گفتي ديدم بد نيست طعم نيش را بچشي)
پاسخ: بنده افتخار میکنم که وهابی هستم. و معتقد هستم که اگر سیدنا علی زنده میشد به جرم وهابی بودن یا زندانی بود یا تحت تعقیب یا یک بلایی سرش می اوردند.
مقایسه ای مختصر بین رافضی و وهابی برات اینجا میکنم
رافضی: سب مادران مومنان
وهابی: دفاع از مادران مونان
رافضی: لعنت کردن خلفا
وهابی: دفاع از خلفا
رافضی: مرتد دانستن صحابه
وهابی: دفاع از صحابی
رافضی: پخش بذر کینه و دشمنی با مسلمانان در قلب کودکانشان از همان بدو تولد
وهابی: پخش بذر محبت به پیامبر و اصحاب و الگو کردن انها برای فرزندانشان
رافضی: از همان روز تاسیس باند فکریشان یک مثقال ذره نفعی برای اسلام نداشته اند
وهابی: فتح دو بار قدس و فتح شرق و غرب دنیا و پخش کردن دین اسلام
رافضی: ترور و قتل عام اهل سنت و همکاری با امریکا و اسرائیل علیه مسلمانان
وهابی: دفاع از بی گناهان و مظلومان و جهاد با کفار
رافضی: پخس فساد و زنا به نام صیغه در جامعه دزدی از مال مردم به نام خمس و دردوغ گویی رسمی به نام تقیه
وهابی: بر عکسش
رافضی: ایراد گرفتن از خیر امت( كُنتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ 110 ال عمران)
وهابی: تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَلَكُم مَّا كَسَبْتُمْ وَلاَ تُسْأَلُونَ عَمَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ 134 بقره
( به هر حال ، جنگ و جدل درباره آنان چرا ؟ ! ) ايشان قومي بودند كه مردند و سر خود گرفتند . آنچه به چنگ آوردند متعلّق به خودشان است ، و آنچه شما فراچنگ آوردهايد ، از آن شما است ، و درباره آنچه ميكردهاند از شما پرسيده نميشود ( و هيچ كس مسؤول اعمال ديگري نيست و كسي را به گناه ديگري نميگيرند ) .
رافضی: اقا چه گلی به سر این امت دادید جز تفرقه و جدال؟شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3744دوست عزيز براي بنده آياتي که به روشني روز است را تفسير نکن . بنده مي گويم همچنانکه از ﴿الْعِزَّةَ لِلّهِ جَميعًا﴾ نتيجه نمي گيريم که کسي ديگر نمي تواند عزيز باشد. ديگر آيات را هم بايد در کنار هم معني کرد
پاسخ: دیگر ایات رو کنار هم گداشتم. اصلا خواندی که من چه نوشتم؟ خدا شاهده هیچ پاسخی نداری جز حرف پوچ D:متوجه شدی یا باز برات توضیح بدهم؟ در این ایه فرموده که عزت برای خدا و اهل ایمان است و نفرموده که بخشش عزت دست رسول و مومنان است چرا؟ چون در ایات بالا توضیح دادیم که اگر عزت میخواهید پس ان را از خدا بگیرید که عزت جمیعا از ان خداست. و در این ایه خداوند عزت رو از منافقان سلب کرده و ان را لایق مومنان میداند و به انان عزت داده است. پس وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ هیچ وقت نمی تواند مستمسکی باشد برای شریک کردن دیگران در بخشش عزت و هدایت کردن تکوینی توسط دیگران و بخشش گناهان توسط دیگران
حالا اگه فهمید. D:
نوشته اید:.وقتي خدا مي فرمايد( لَيْسَ لَكَ مِنَ الأَمْرِ شَيْءٌ أَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ أَوْ يُعَذَّبَهُمْ فَإِنَّهُمْ ظَالِمُونَ) اولا بايد بدانيم اين آيه براي حمايت از پيامبر نازل شده و در واقع خداوند خواست که مردم ظاهربين شکست احد را به ناحق به پيامبر نسبت ندهند.
پاسخ تفسیر از معده نکن. یک ذره انصاف داشته باش و اینقدر دروغ نگو
ابنعمر در بيان سبب نزول اين آيه كريمه ميگويد: رسول خداص مشركان را نفرين كرده و در نفرين خود مرداني از آنان را به اسم ياد ميكردند، همان بود كه حق تعالي نازل فرمود
قال البخاري: حدثنا حِبّان بن مُوسى، أخبرنا عبد الله، أخبرنا مَعْمَر، عن الزهري، حدثني سالم، عن أبيه: أنه سمع رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول، إذا رفع رأسه من الركوع في الركعة الثانية من الفجر اللَّهُمَّ الْعَنْ فُلانًا وفُلانًا” بعد ما يقول: “سَمِعَ اللهُ لِمَنْ حَمِدَهُ، ربنا ولك الحمد” فأنزل الله تعالى { لَيْسَ لَكَ مِنَ الأمْرِ شَيْءٌ [أَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ أَوْ يُعَذِّبَهُمْ فَإِنَّهُمْ ظَالِمُونَ ]
معنیش رو بلدی یا برات ترجمه کنم؟
وقال الإمام أحمد: حدثنا أبو النَّضْر، حدثنا أبو عقيل -قال أحمد: وهو عبد الله بن عقيل، صالح الحديث ثقة-قال: حدثنا عُمَر بن حمزة، عن سالم، عن أبيه قال: سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول: “اللهم العن فلانا، اللهم العن الحارث بن هِشامِ، اللهم العن سُهَيلَ بنَ عَمْرو، اللهم العن صَفْوانَ بْنَ أُمَيَّةَ”. فنزلت هذه الآية: { لَيْسَ لَكَ مِنَ الأمْرِ شَيْءٌ أَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ أَوْ يُعَذِّبَهُمْ فَإِنَّهُمْ ظَالِمُونَ } فَتِيبَ عليهم كلّهم المسند (2/93)..
در این دو حدیث سبب نزول این ایه شرح شده که میگه پیامبر افرادی رو در قنوت لعن میکرد که خدا ایه نازل کرد که لیس لک من الامر شیء یعنی امر انها هیچ چیزش در دست تون نیست خواستیم می بخشیمشان و خواستیم عذاب میدهیم.
همچنین در تفسیر مجمع البيان ص 226 زیر این ایه همین قول رو اورده
هدایت تکوینی دست خدا است نه امام هدایتش تشریعی دست ما.شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3745دوست عزيز براي بنده آياتي که به روشني روز است را تفسير نکن . بنده مي گويم همچنانکه از ﴿الْعِزَّةَ لِلّهِ جَميعًا﴾ نتيجه نمي گيريم که کسي ديگر نمي تواند عزيز باشد. ديگر آيات را هم بايد در کنار هم معني کرد
پاسخ: دیگر ایات رو کنار هم گداشتم. اصلا خواندی که من چه نوشتم؟ خدا شاهده هیچ پاسخی نداری جز حرف پوچ D:متوجه شدی یا باز برات توضیح بدهم؟ در این ایه فرموده که عزت برای خدا و اهل ایمان است و نفرموده که بخشش عزت دست رسول و مومنان است چرا؟ چون در ایات بالا توضیح دادیم که اگر عزت میخواهید پس ان را از خدا بگیرید که عزت جمیعا از ان خداست. و در این ایه خداوند عزت رو از منافقان سلب کرده و ان را لایق مومنان میداند و به انان عزت داده است. پس وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ هیچ وقت نمی تواند مستمسکی باشد برای شریک کردن دیگران در بخشش عزت و هدایت کردن تکوینی توسط دیگران و بخشش گناهان توسط دیگران
حالا اگه فهمید. D:
نوشته اید:.وقتي خدا مي فرمايد( لَيْسَ لَكَ مِنَ الأَمْرِ شَيْءٌ أَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ أَوْ يُعَذَّبَهُمْ فَإِنَّهُمْ ظَالِمُونَ) اولا بايد بدانيم اين آيه براي حمايت از پيامبر نازل شده و در واقع خداوند خواست که مردم ظاهربين شکست احد را به ناحق به پيامبر نسبت ندهند.
پاسخ تفسیر از معده نکن. یک ذره انصاف داشته باش و اینقدر دروغ نگو
ابنعمر در بيان سبب نزول اين آيه كريمه ميگويد: رسول خداص مشركان را نفرين كرده و در نفرين خود مرداني از آنان را به اسم ياد ميكردند، همان بود كه حق تعالي نازل فرمود
قال البخاري: حدثنا حِبّان بن مُوسى، أخبرنا عبد الله، أخبرنا مَعْمَر، عن الزهري، حدثني سالم، عن أبيه: أنه سمع رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول، إذا رفع رأسه من الركوع في الركعة الثانية من الفجر اللَّهُمَّ الْعَنْ فُلانًا وفُلانًا” بعد ما يقول: “سَمِعَ اللهُ لِمَنْ حَمِدَهُ، ربنا ولك الحمد” فأنزل الله تعالى { لَيْسَ لَكَ مِنَ الأمْرِ شَيْءٌ [أَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ أَوْ يُعَذِّبَهُمْ فَإِنَّهُمْ ظَالِمُونَ ]
معنیش رو بلدی یا برات ترجمه کنم؟
وقال الإمام أحمد: حدثنا أبو النَّضْر، حدثنا أبو عقيل -قال أحمد: وهو عبد الله بن عقيل، صالح الحديث ثقة-قال: حدثنا عُمَر بن حمزة، عن سالم، عن أبيه قال: سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول: “اللهم العن فلانا، اللهم العن الحارث بن هِشامِ، اللهم العن سُهَيلَ بنَ عَمْرو، اللهم العن صَفْوانَ بْنَ أُمَيَّةَ”. فنزلت هذه الآية: { لَيْسَ لَكَ مِنَ الأمْرِ شَيْءٌ أَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ أَوْ يُعَذِّبَهُمْ فَإِنَّهُمْ ظَالِمُونَ } فَتِيبَ عليهم كلّهم المسند (2/93)..
در این دو حدیث سبب نزول این ایه شرح شده که میگه پیامبر افرادی رو در قنوت لعن میکرد که خدا ایه نازل کرد که لیس لک من الامر شیء یعنی امر انها هیچ چیزش در دست تون نیست خواستیم می بخشیمشان و خواستیم عذاب میدهیم.
همچنین در تفسیر مجمع البيان ص 226 زیر این ایه همین قول رو اورده
هدایت تکوینی دست خدا است نه امام هدایتش تشریعی دست ما.شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3750نوشته ايد:” چطور میتوانم دعا کنم که خدا امامم کنه امامی که حتی از نبی هم بزرگتره؟ در ضمن امدیم و دعا کرد و امام شد. تکلیف چیست؟ از نبی بزرگتر شده؟”
پاسخ:
خداوند در مورد شجره نبوت فرمود: إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آَدَمَ وَ نُوحًا وَ آَلَ إِبْرَاهِيمَ وَ آَلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ (آيه 33 سوره مباركه آل عمران) ولي در هنگامي که همان ابراهيم خواستار جعل امامت براي ذريه خود شد،خداوند آن را قبول نکرد و براي اين عهد ،شرط سنگيني گذاشت. ابراهيم هم نگفت مگر آل ابراهيم برگزيده تو و طبعا کانديد رسالت هستند. او مي دانست که جعل امامت براي مصطفاهاي خاص تري است و گزينشي از ميان گزينه هاست. همانطور که گفتم هرکس مي تواند دعا کند نبي يا امام شود (خصوصا قبل از خاتم الانبياء) ولي اين بدين معنا نيست که هرکسي مي تواند نبي يا امام شود.
نوشته ايد:” گواهي پيامبران شاهدي هستند بر ابلاغ رسالت و رساندن پيام خداوند به مردمان انگاه كه سركشان و مرتدان ميگويند كه پيامبري براي ما نيامده است ولي پيامبران شاهداني هستند در بينشان كه براي آنان فرستاده شده بودند….”
پاسخ:
اولا: مگر نه اينکه در اين دنيا کفار منکران انبياء بوده و طبعا در آخرت نيز ايشان منکران آن خواهند بود. کساني مثل فرعون ، ابرهه ، ابوجهل و ابي لهب . امت انبياء که هيچگاه منکران انبياء خود نخواهند بود و اصلا معاصي آنها از نوع کفر و انکار انبياء نيست. پس اگر تفسير شما درست و اين شهادت ، گواهي ابلاغ رسالت باشد، چرا در آيه آمده(فَكَيْفَ إِذا جِئْنا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهيدٍ) چنين گواهي که نبايد در مورد امت پيامبران باشد.(کفار ممکن است جزو قوم انبياء باشند ولي امت ايشان نيستند) ثانيا: کسي که منکر پيامبر هم عصر خود شود چگونه منکر پيامبر بعد از خود نمي شود. و تاييد رسول خدا چگونه حجت را بر او تمام مي کند. ثالثا: چگونه بايد رسول خدا تاييد نمايد که آن فرد، هدايت پيامبر زمان خود را درک کرده. شايد او مثلا در غاري بوده و واقعا نبي را درک نکرده باشد. ( دقت نماييد حتي همين تفسير غلط نيز نمي تواند وجود علم غيب را براي رسول اکرم رد نمايد) رابعا: با تفسير شما شهادت انبياء ،خصوصا رسول اکرم ، در حد يک عمل فرماليته پايين مي آيد. باور کنيد اين جفا به ايشان است.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3751نوشته ايد:” هارون نبی بود و به ایشان وحی میشد. إِنَّا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ كَمَا أَوْحَيْنَا إِلَى نُوحٍ وَالنَّبِيِّينَ مِن بَعْدِهِ وَأَوْحَيْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالأَسْبَاطِ وَعِيسَى وَأَيُّوبَ وَيُونُسَ وَهَارُونَ وَسُلَيْمَانَ وَآتَيْنَا دَاوُودَ زَبُوراً 163 نساء دوماخداوند طالوت را ملک قرار داد ملک یعنی پادشاه”
پاسخ:
سخن شما که بيشتر حرف ما را تاييد مي کند. جانشينان انبياء نه تنها منصوب خداوند هستند بلکه از جنس پيامبران هم مي باشند. در تعجبم چرا شما به رسول خدا که مي رسيد اين مهم را انکار مي کنيد. اما در مورد طالوت . داستان طالوت راکه همه مي دانند موضوع اين است که حتي قوم خيره سر بني اسراييل هم مي دانستند که فرمانده لشکر انبياء مي بايست انتصابي از طرف خدا و نبي باشد لذا مي گويند” …. ابْعَثْ لَنَا مَلِكاً از طرفي پيامبر بني اسراييل فرمود : إِنَّ اللّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكاً يعني ايشان نصب طالوت به عنوان فرمانده سپاه را به خدا نسبت داد و انتخابي بشري ندانسته است. مگر نعوذبالله شان پيامبر و دين اسلام پايين تر از يهوداست که فرمانده بني اسراييل ،منتصب خداوندباشد و جانشين رسول الله منتخب مردم .
نوشته ايد:” طلب استغفار کردن پیامبر برای مردم زمانش در قران زیاد امده ولی قبول توبه دست خداست نه طبق مذهب باطلتان که دست امام مهدی باشد”
پاسخ:
لطفا مزخرف نفرماييد. چه کسي گفته قبول توبه دست مهدي يا حتي رسول خداست. شما آيه اي آورديد که اي پيامبر اگر 70بار هم براي آنان طلب بخشش کني خدا تا نخواهد آنها را نمي بخشد. و من هم آيه اي آوردم که خداوند طلب بخشش رسولش را مي پذيرد. کما اينکه فرمود يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسيلَةَ قطعا يکي از اين وسيله ها ، دعاي رسول خدا و ديگر اولياي اوست.
نوشته ايد:” : بنده ایات خداوند را برایت اورده ام قران مگر اراجیف هستند العیاذ بالله؟”
پاسخ:
خير ، اينکه شما بگوييد دیگر خدا را اموزش نده و خدا را بازخواست نکن که چرا دستور به سجده به ادم داده است. وقتی خداوند ادم را برتر قرار داده ، اراجيف است وناشي از اينکه نمي خواهيد يا نمي توانيد پاسخ دهيد .
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3752نوشته ايد:” واقعا برایت متاسف هستم که بویی از قران نبرده اید . در اين ايه با قيد “س” ديدن آمده است. سيري يعني به زودي ميبينند . وَقُلِ اعْمَلُواْ فَسَيَرَى اللّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ بگو : انجام دهيد ( خواه نيك ، خواه بد . امّا بدانيد كه ) خداوند اعمال ( ظاهر و باطن ) شما را ميبيند و پيغمبر و مؤمنان اعمال ( ظاهر ) شما را ميبينند.”
پاسخ:
بي سوادي خود را به رخ ديگران نکش. مشابه اين داستان و تقريبا با همين عبارات در چند آيه قبل نيز آمده است.( قَدْ نَبَّأَنَا اللّهُ مِنْ أَخْبَارِكُمْ وَسَيَرَي اللّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَي عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ) (94 _توبه ) فرمود(قَدْ نَبَّأَنَا اللّهُ مِنْ أَخْبَارِكُمْ)يعني خداوند ما را از اخبار شما باخبر ساخت .آيا اين قبل از آني نبود که پيامبر پيش منافقين بيايد. اين اطلاع غيبي قطعا همزمان با وقوع بود. چرا منکر مي شويد. حتي (وَسَيَرَي اللّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ) نيز مربوط به آينده نيست. اين سين، سين تاکيد و تحقيق است نه سين تسويف. ديدن خدا كه مربوط با استقبال نيست. او هر چيزي را در متن عمل مي بيند، ﴿الا كُنَّا عَليكم شهوداً اذ تُفيضوُنَ فِيه﴾ همين كه ميخواهيد وارد كار بشويد ما ميفهميم. پس نسبت به ذات اقدس الهي اين چنين نيست كه اين سين، سين تسويف باشد يعني خدا بعدها ميبيند. فعل هم که تکرار نشده و يک فعل بکار رفته و پيامبر به آن عطف شده. ضمن اينکه اينجا سخن از رؤيت است. نه سخن از حدس تاريخي و حدس علمي و حدس تجربي و استنباط . از طرفي چگونه مي توان هر عملي را رسول خداببيند اگر به اذن خدا داراي علم غيب نباشند.(مثل اعمال مخفيانه )
راستي شما که همواره به تفسير ظاهري آيات استناد مي کنيد چطور اين عطف بدون قيد وشرط را نديديد و معني کرديد خداوند اعمال ( ظاهر و باطن ) شما را ميبيند و پيغمبر و مؤمنان اعمال ( ظاهر ) شما را.
نوشته ايد:” الحمد لله که خودت هم اعتراف با سفسطه بازی در این پست ها کرده اید و همچنین فرار از بحث اصلی که همان مهدی در لباس خدا بود. ..
پاسخ:
نگفتم وقيحي. جنابعالي نوشته بودي عايشهي ميگويد: رسول اكرم در بيماري ارتحال خود به من فرمودند: (أدعي لي أبابكر أباك و أخاك حتّي أكتب كتابًا فإنّي أخافُ أن يتمنّي متمنٍّ و يقول قائلٌ: أنا أولي. و يأبي اللّهُ و المؤمنونَ إلاّ أبابكر) بنده در پاسخ گفتم سخن عايشه اي که دستي در جعل دارد وپيامبر به اوشاخ شيطان گفته براي ما حجت نيست. حتي براي منحرف نشدن بحث، آن رواياتها را نياوردم. آن موقع تو چندين صفحه نوشتي که به قول خودت حرف من را رد کني و اصلا يادت نبود که موضوع اين پست عايشه نبوده است !!! ولي هنگامي که بنده جوابت را دادم ودهانت خاکي شد يادت افتاد که موضوع عايشه ، موضوع اين پست نيست. عيب نداره جواب آن را در همان پست بده . مقاله شاخ شيطان هنوز جواب ندارد. ضمنا از مطالب خنده داري که در مورد وهابيت نوشتي بسيار ممنونم. خستگيمان در رفت.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3759نوشته اید:
بي سوادي خود را به رخ ديگران نکش. مشابه اين داستان
و تقريبا با همين عبارات در چند آيه قبل نيز آمده است.فرمود(قَدْ نَبَّأَنَا اللّهُ مِنْ أَخْبَارِكُمْ)يعني
خداوند ما را از اخبار شما باخبر ساخت .آيا اين قبل از آني نبود که پيامبر پيش منافقين
بيايد. اين اطلاع غيبي قطعا همزمان با وقوع بود. چرا منکر مي شويد. حتي (وَسَيَرَي
اللّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ) نيز مربوط به آينده نيست.پاسخ: حال ثابت میکنیم کی بی سواد است.
خداوند باز در یکی دو ایه قبل می فرماید
وَمِمَّنْ حَوْلَكُم مِّنَ الأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ
مَرَدُواْ عَلَى النِّفَاقِ لاَ تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ101 توبهدر ميان عربهاي باديهنشين اطراف ( شهر ) شما ، و در ميان خود اهل مدينه
، منافقاني هستند كه تمرين نفاق كردهاند و در آن مهارت پيدا نمودهاند . تو ايشان
را نميشناسي و بلكه ما آنان را ميشناسيمخداوند فرموده لا تعلمهم نحن نعلمهم. یعنی ای پیامبر
تو نمی شناسی بلکه ما می شناسیم. ولی شما میگویید که خیر پیامبر هم می شناخت.در ادامه ی ایه که شما به ان استناد کردید چنین
امدهقَدْ نَبَّأَنَا اللّهُ مِنْ أَخْبَارِكُمْ وَسَيَرَى
اللّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ
فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ94خداوند ما را از خبرهايتان آگاه ساخته است خدا و پيغمبرش عمل شما را خواهند
ديد . پس از اين ( جهان ؛ يعني در آخرت )
به سوي خدا برگردانده ميشويد كه آگاه از پنهان و آشكار است و شما را از آنچه انجام
ميدادهايد باخبر ميسازدخداوند دیدن خدا و رسول رو مربوز به این دنیا کرده
و بحث نیز بحث منافقان دور و بر پیامبر بوده است. انها بعد از اینکه به جهاد نرفتند
طبق خود ایه قسم می خورد که ما معذور بودیم
سَيَحْلِفُونَ بِاللّهِ لَكُمْ إِذَا انقَلَبْتُمْ إِلَيْهِمْ لِتُعْرِضُواْ
عَنْهُمْ 95 هنگامي كه به سوي آنان بازگرديد
، براي شما به خدا سوگند خواهند خورد ( كه معذرتهايشان راست و درست است ) تا از آنان
صرف نظر كنيدباز می فرماید
يَعْتَذِرُونَ إِلَيْكُمْ إِذَا رَجَعْتُمْ إِلَيْهِمْ قُل لاَّ تَعْتَذِرُواْ
لَن نُّؤْمِنَ لَكُمْ قَدْ نَبَّأَنَا اللّهُ مِنْ أَخْبَارِكُمْ 94وقتي كه به سوي آنان ( از جنگ تبوك ) برگرديد ،
ايشان شروع به عذرآوري ميكنند ( و دروغها به هم ميبافند . بديشان ) بگو : عذرخواهي
مكنيد . ما هرگز به شما باور نميكنيم . خداوند ما را از خبرهايتان آگاه ساخته است.شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3760چرا اینقدر سفسطه می بافی. طبق ایه ی 101 توبه پیامبر
منافقان را نمی شناسد بلکه فقط خدا می شناسد و طبق این ایه خداوند از منافق بودن انها
به وسیله ی وحی خبر داده است(قَدْ نَبَّأَنَا اللّهُ مِنْ أَخْبَارِكُمْ)پس این تفسیر
های من در اوردی رو از قران نکن چون بی سوادی شما را میرساند.اما در ادامه ایه گفته که مربوط به قیامت میشود
گفته وَسَيَرَى اللّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ
(((ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ))) فَيُنَبِّئُكُم بِمَا
كُنتُمْ تَعْمَلُونَ94در اینجا دیگر پیامبر را ذکر نکرده و ثابت شد که
دیدن پیامبر مربوط به عمل آتی منافقان بود که ایا توبه میکنند و به جهاد میروند یا
باز مثل جنگ تبوک از جهاد فرار میکنند.نوشته اید:
حتي (وَسَيَرَي اللّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ) نيز مربوط به آينده نيست.
اين سين، سين تاکيد و تحقيق است نه سين تسويف. ديدن خدا كه مربوط با استقبال نيست.
او هر چيزي را در متن عمل مي بيند، ﴿الا كُنَّا عَليكم شهوداً اذ تُفيضوُنَ فِيه﴾ همين
كه ميخواهيد وارد كار بشويد ما ميفهميم.پاسخ: ایات رو بخوان پشت سر هم متوجه میشوی مربوط
به اینده است. از اصل ماجرا هیچ خبری نداری حرف نزنی بهتر استنوشته اید:
و هر چيزي را در متن عمل مي بيند، ﴿الا كُنَّا عَليكم
شهوداً اذ تُفيضوُنَ فِيه﴾ همين كه ميخواهيد وارد كار بشويد ما ميفهميم. پس نسبت
به ذات اقدس الهي اين چنين نيست كه اين سين، سين تسويف باشد يعني خدا بعدها ميبيند.معنی صحیح ایه این است: مگر اين كه ما ناظر بر شما
هستيم ، در همان حال كه شما بدان می پردازیداولا این ایه هیچ ربطی نداشت که به ان استنداد کردی.
ایه میگوید که هر عملی را انجام دهید ما بر ان ناظر و اگاه هستیم. و این جای شکی ندارد.دوما در پاسخ قبلی باز گفتم ولی ظاهرا نخواندی اینکه اعمال رو خدا و پیامبر
و مومنان میبینند هیچ جای شبهه نیست چون اعمال بعضی بر بعضی عرضه میشود تا ببینند و
هنگامی که تکذیب میکنند که ما این کارها را نکردیم خداوند اعمالشان را جلوی همه عرضه
میکند.ولی در این ایه مراد دیدن عمل منافقانی هست که پیامبر
با چشم سر انها را میبیند نه اینکه عمل کل امت رو تا به قیامت ببیند.شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3761نوشتید:
که من نوشته ام:” الحمد لله که خودت هم اعتراف با سفسطه بازی در این پست ها کرده اید و همچنین فرار از بحث اصلی که همان مهدی در لباس خدا بود. ..
پاسخ دادید :
نگفتم وقيحي. جنابعالي نوشته بودي عايشهي ميگويد: رسول اكرم در بيماري ارتحال خود به من فرمودند: (أدعي لي أبابكر …) بنده در پاسخ گفتم سخن عايشه اي که دستي در جعل دارد وپيامبر به اوشاخ شيطان گفته براي ما حجت نيست. حتي براي منحرف نشدن بحث، آن رواياتها را نياوردم. آن موقع تو چندين صفحه نوشتي که به قول خودت حرف من را رد کني و اصلا يادت نبود که موضوع اين پست عايشه نبوده است !!! ولي هنگامي که بنده جوابت را دادم ودهانت خاکي شد يادت افتاد که موضوع عايشه ، موضوع اين پست نيست.پاسخ:
طبق تجربه ای که با روافض دارم متوجه شده ام که رو رو نیست بلکه سنگ پای قزوین است. و متاسفانه رو ندارید که از رو بروید حال بیاید بدانیم که چه کسی بحث را منحرف کرد و سفسطه کردشما نوشتید:
لطفا پاسخ دهيد چگونه پيامبر جانشين هزاران سال بعد از خود را به اسم ، معرفي کرده و نسبت به جانشين بلافصل خود بي تفاوت بوده است.
بنده پاسخ دادم که: بی تفاوت نبوده بلکه به طور مستقیم و غیر مستقیم جانشینش را مشخص کرده است
حذيفه رضی الله عنه ميگويد: در حضور رسولخدا صلی الله علیه وسلم نشسته بوديم كه آن حضرت صلی الله علیه وسلم فرمودند: «من، نميدانم چهقدر درميان شما ميمانم؛ پس از دو نفري كه پس از من هستند، پيروي كنيد» و به ابوبكر و عمر اشاره كردند.( سلسلة الأحاديث الصحيحة از آلباني (3/233و236))
عايشهي صديقه رضي الله عنها ميگويد: رسول اكرم صلی الله علیه وسلم در بيماري ارتحال خود به من فرمودند:
(أدعي لي أبابكر..)
يعني: «پدرت ابوبكر و برادرت را به نزد من بخوان تا وصيتي بنويسم؛ چراكه من از اين ميترسم كه كسي آرزوي خلافت در سر بپروراند و به آن طمع ورزد و كسي ادعا كند كه (براي خلافت) سزاوارتر است؛ در حالي كه خداوند متعال و مؤمنان، جز ابوبكر را (براي خلافت) نميپسندند.»( مسلم (4/1857))
و چندین روز پیش نماز امت بودند.من جواب سوالت را دادم تمام شد رفت و به جای برگشتن به اصل موضوع که مهدی موهوم بود رفتید سراغ تهمت به مادرم عایشه و نوشتید
اين همان عايشه اي نيست که رسول خدا به او شاخ شيطان و مرکز فتنه گفته
اين همان عايشه اي نيست که پيامبر او را با زنان اطراف يوسف مقايسه کردهاين همان عايشه اي نيست که حتي از بردن نام علي اکراه دارد.
اين همان عايشه اي نيست که متاسفانه دستي هم در جعل دارد.( آيه رضاع کبير را که فراموش نکرده ايد).حال ای رافضی جواب بده که چه کسی سفسطه کرده است؟ چهار پنج شبهه ی وقیحانه در باره ی ماردم مطرح کردی و بعد به من میگویی”آن موقع تو چندين صفحه نوشتي که به قول خودت حرف من را رد کني و اصلا يادت نبود که موضوع اين پست عايشه نبوده است !!! ”
اما عجیب این است که با یک بررسی ساده معلوم میشود که من در چهار پست پاسخ تهمت به عایشه رو بهت دادم و شما در سه پست تلبیس گری کردی. حال کجاست 15 صفحه؟
یک بار گفتم رو که رو نیست سنگ پای قزوین است. کسی که خجالت نکشد هر حرفی رو میزند.
اما باز با اینکه بحث ما این نبود ولی جوابت رو بهت دادم.شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3762نوشته اید:سخن شما که بيشتر حرف ما را تاييد مي کند…
پاسخ: یک طوری میگویید که امامان از جنس پیامبران هستند که کسی نداند فکر میکند پیامبران از جنس بشر نیستند. هارون نبی بود خليفه و جانشين موسي نبود. بلکه يوشع بن نون يعني همسفر ايشان بود پيشوا و رهبر بني اسرائيل شد. طالوت هم با توجه به شرایطی که در پست های قبل برات توضیح دادم و نخوندی جواب دادم.
پیامبر ما نیز طبق احادیثی که گذشت ابوبکر رو جانشین معرفی کرد و پنج روز پیش نماز امت بودند همین دلایل کافی هستند. شما روافض میگویید که چطور عیسی علیه السلام پشت سر فردی از امت محمد یعنی مهدی نماز میخواند؟ ایا این دلیلی بر بزرگتر بودن امام نیست؟ خب جاهل چطور علی پشت سر ابوبکر پنج روز نماز میخواند؟ مگر نمیگویی پیامبر علی را جانشین خود کرد؟ پس چه لزومی داره پشت سر ابوبکر این امت نماز بخواند ان هم نه یک وعده نه دو وعده نه یک روز نه دو روز.
برای هزارمین بار به خاطر مشکلی که بعضی اصحاب در سفر با علی به دل گرفته بودند پیامبر در خطبه ی طولانیشان اشاره ای به ان هم میکند و میگوید ای مردم علی رو دوست بدارید. چون همهمه ها و شایعه ها پخش شده بود و پیامبر هم رفع شبهه کردند. مرد حسابی حرفی بزنید که قابل هضم باشه.
و همچنين در قرآن مجيد نه تنها در مورد اركان اسلام و ايمان بلكه حتي در مورد بسياري از مسائل اخلاقي همچون تشويق به راستگويي و امانت داري و بر حذر داشتن از كذب و خيانت و … صحبت شده است. اما مي بينيم كه در آن كوچكترين صحبتي در مورد مسأله امامت كه شيعه معتقد است بدون ايمان به آن حد، توحيد و يكتا پرستي نيز هيچ ارزشي ندارد، نشده است.
يكي ديگر از دلایل ، عدم ذكر آن در قرآن مجيد مي باشد. شيعه امامت را همانند نبوت دانسته و منكر امامت را از منكر نبوت نيز بدتر مي پندارد. اين در حالي است كه در قرآن مجيد نام و و صف پيامبر (صلى الله عليه وسلم) ذكر شده اما هيچ سخني در مورد هيچكدام از ائمه به ميان نيامده است.در اينجا جا دارد اين سؤال را نيز مطرح کنيم که چگونه ممکن است هنگاميکه ابوبکر صديق، عمر بن الخطاب را به جانشيني خود انتخاب مي کند، انصار و مهاجرين همگي خلافت عمر بن الخطاب را مي پذيرند و حتي يک نفر نيز از پذيرفتن آن سرباز نمي زند، أما هنگاميکه به گمان شيعه پيامبر (صلى الله عليه وسلم)، علي بن ابي طالب را به عنوان امام و خليفه تعيين مي کنند تمام مسلمانان که در صحنه هاي جهاد و پيکار با کافران و مشرکين، از فدا کردن جان خود دريغ نداشتند، از دستور ايشان سر پيچي کرده و آنگونه که دجالان مي پندارند دين و ايمان خود را بر باد دادند. آيا فرمانبرداري مسلمانان از ابوبکر صديق بيشتر از فرمانبرداري آنها از رسول الله (صلى الله عليه وسلم) بوده است؟ بايستي پرسيد براي آنها چه تفاوتي داشته است که ابوبکر صديق خليفه باشد يا علي بن ابي طالب؟ و يا اينکه به خلافت رسيدن ابوبکر صديق چه مصلحت دنيوي را عايد آنها مي کرده است که در صورت به خلافت رسيدن علي بن ابي طالب آنرا از دست مي دادند؟
-
نویسندهنوشته ها
شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.
نوشته اید:
و فرمود: فَكَيْفَ إِذا جِئْنا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهيدٍ وَ جِئْنا بِكَ عَلي هؤُلاءِ شَهيدًا
وفرمود: أَشْرَقَتِ اْلأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها وَ وُضِعَ الْكِتابُ وَ جيءَ بِالنَّبِيِّينَ وَ الشُّهَداءِ وَ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ
در حديث شريف آمده است: قلت رواه الطبري في تفسيره من قول زيد بن أسلم ورواه في سورة النساء أيضا من قول السدي وبعض الحديث في البخاري عن أبي سعيد الخدري قال يدعى نوح يوم القيامة فيقول لبيك وسعديك يا رب فيقول هل بلغت فيقول نعم فيقال لأمته هل بلغكم فيقولون ما أتانا من نذير فيقول من يشهد ذلك فيقول محمد وأمته فيشهدون أنه بلغ
«نوح در روز قيامتفراخوانده ميشود، پس به وي گفته ميشود: آيا پيام الهي را ابلاغ كردهاي؟ ميگويد: آري! آنگاه قومش فرا خوانده ميشوند و به آنان گفته ميشود: آيانوح پيام حق را به شما رساند؟ ميگويند: نزد ما هيچ هشداردهندهاي نيامده است، نزد ما هيچكسي نيامده است! آنگاه به نوح گفته ميشود: چهكسي براي توگواهي ميدهد؟ ميگويد: محمد صلي الله عليه و سلم و امتش
در واقع گواهي پيامبران شاهدي هستند بر ابلاغ رسالت و رساندن پيام خداوند به مردمان و انگاه كه سركشان و مرتدان ميگويند كه پيامبري براي ما نيامده است ولي پيامبران شاهداني هستند در بينشان كه براي آنان فرستاده شده بودند. و اين شاهد بودن به اين معني نيست كه مثلا نوح عليه السلام اعمال تك تك امتش را ديده و شاهد بوده بلكه شاهد است بر اينكه دين را براي آنها اورده است و پيامبر ما نيز شاهدي است بر اينكه پيامبران گذشته ابلاغ رسالات كرده اند ولي قومشان تكذيب نمودند. پيامبران از حال امت خود بي خبر هستند و آن شاهد بودني كه مشركان ما معتقد هستند كه اعمال تك تك امتشان را مي بينند و اگر نبينند پس چطور شهيدي هستند كه نديده شهادت ميدهند رد شد و توضيح داديم كه منظور از شهادت انبيا تبليغ رسالت مي باشد. براي اينكه خداوند مي فرمايد:
يَوْمَ يَجْمَعُ اللّهُ الرُّسُلَ فَيَقُولُ مَاذَا أُجِبْتُمْ قَالُواْ لاَ عِلْمَ لَنَا إِنَّكَ أَنتَ عَلاَّمُ الْغُيُوبِ (مائده 109)
آن روزي ( را خاطرنشان ساز ) كه خداوند پيغمبران را گرد ميآورد و بديشان ميگويد : به ( دعوت ) شما چه پاسخي داده شده است ؟ (و به چه راهي رفتهاند ؟ راه ايمان يا راه انكار پيمودهاند ؟ ) . ميگويند : ما را هيچ گونه آگاهي و دانشي نيست ( مگر آنچه از راه ظواهري كه در روزگار حيات خود از مردم مشاهده كردهايم ) تو خود از تمام خفايا آگاهي .