این جستار شامل 0 پاسخ ، و دارای 0 کاربر است ، و آخرین بار توسط rrw در 10 سال، 1 ماه پیش بروز شده است.
-
نویسندهنوشته ها
-
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3712شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3713نوشته اید: مگر قبل از اينکه ابراهيم به امامت جعل شود، اين پيشوايي که شما مي فرماييد را نداشت؟ دوست عزيز امامت حضرت ابراهيم مرتبه اي بالاتراز نبوت ايشان بوده است. مقاله “مقام امام بالاتر است يا نبي” را حتما بخوان . هنوز پاسخي به آن داده نشده.
پاسخ:
نبی بودن جدا از امام بودن است برای مثال ممکن است پیامبری مثل نوح صد ها سال پیامبری کند ولی جز تعداد کم و انگشت شمار به ایشان اقتدا نکنند. (هرچند باز امام ان تعداد بوده است)
وقتی ابراهیم از خداوند می خواهد مرا امامی قرار بده که دیگران نیز به من اقتدا کنند خیلی واضح می باشد چون ممکن است پیامبری بسیار بزرگ باشد ولی قومش ازش اطلاعت نکند مثل سیدنا موسی که قومش صد ها بار پیمان بستند و پیمان شکستند. اما نکته ی بسیار بسیار مهم که حتما باید به ان دقت کنید این است که این امامت در گرو نبی بودنشان بوده است. یعنی انها نبی بوده اند و امام و مقتدا یی هم شده اند که دیگران به انها اقتدا می کنند. این به این معنی نیست که امام بزرگ تر از نبی است چون اگر ان نبی امام شده است به خاطر نبی بودنش است و اگر نبی نباشد یا شخصی نباشد که به امر خدا و شریعت خدا دعوت نکند و امام شود این امام بودنش به درد نمی خورد چون در این صورت تبدیل به ائمه ی کفر می شود. انجا که می فرماید:
وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ لَا يُنصَرُونَ 41 قصص. و ما آنان را سردستگان و پيشواياني كرديم كه مردمان را به سوي دوزخ ميخواندند و روز قيامت ( از سوي كسي ) ياري نميگردند ( و ايشان و دنباله روانشان از آتش دوزخ رهائي ندارند ) .
بهتر است ایه را یک بار بخوانیم خداوند می فرماید:
وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَاماً قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ 124 بقره
و ( به خاطر آوريد ) آن گاه را كه خداي ابراهيم ، او را با سخناني ( مشتمل بر اوامر و نواهي و تكاليف و وظائف ، و از راههاي مختلف و با وسائل گوناگون ) بيازمود و او ( به خوبي از عهده آزمايش برآمد و ) آنها را به تمام و كمال و به بهترين وجه انجام داد . ( خداوند بدو ) گفت : من تو را پيشواي مردم خواهم كرد . ( ابراهيم ) گفت : آيا از دودمان من ( نيز كساني را پيشوا و پيغمبر خواهي كرد ؟ خداوند ) گفت : ( درخواست تو را پذيرفتم ، ولي ) پيمان من به ستمكاران نميرسد ( بلكه تنها فرزندان نيكوكار تو را در بر ميگيرد ) . شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3714پس سیدنا ابراهیم امامی شده (امامی در گرو نبوتش) که ایندگان به ایشان و کسانی که شبیه ایشان هستند مثل پیامبر اسلام و مثل کسانی که به شریعت انها دعوت می کنند. و برای اثبات این قضیه خداوند می فرماید: وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَاماً 74 فرقان
و كسانيند كه ميگويند : پروردگارا ! همسران و فرزنداني به ما عطاء فرما ( كه به سبب انجام طاعات و عبادات و ديگر كارهاي پسنديده ، مايه سرور ما و ) باعث روشني چشمانمان گردند ، و ما را پيشواي پرهيزگاران گردان ( به گونهاي كه در صالحات و حسنات به ما اقتداء و از ما پيروي نمايند ) .
طبق این ایه هر شخصی می تواند دعا کند که به سبب خدمتی که به دینش میکند و علم نافعی که به جای میگذارد ایندگان به نوشته هایش و کتاب هایش به شکل امامی نگاه کنند و از او پیروی کنند. و این پیروی و امام بودن در گرو دین خدا و نبی که برای ان امت امده است می باشد. و اگر به خاطر خدا و سپس ان نبی نمی بود نمی توانست امام شود پس به هیچ وجه نمی توان امام را بالا تر از نبی دانست.
اگر شخصی ادعا کند که به خاطر اینکه سیدنا ابراهیم گفته خدایا مرا امام گردان پس امامت از نبی بودن بزرگ تر می باشد و سپس ادامه دهد و استدلال کند که امامان ما نیز از پیامبران بزرگتر می باشند این شخص واقعا سفیه العقل می باشد برای اینکه طبق ایه ی74 فرقان هر کسی میتواند امام شود.
و باز اگر شخصی ادعا کند که امامان ما از پیامبرانی که امام نبوده اند بلکه تنها نبی بوده اند بزرگتر می باشند این شخص فتنه چی می باشد و کسی است که در قلبش مرض و زیغ دارد. برای اینکه پیامبران برگزیده گان الهی می باشند انجا که می فرماید:
اللّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ 124 انعام. خداوند بهتر ميداند كه ( چه كسي را براي پيامبري انتخاب و ) رسالت خويش را به چه كسي حوالت ميدارد.
کسانی که برگزیده ی خداوند هستند بی شک از دیگران بزرگتر می باشند. کسانی که با وحی در ارتباط هستند و به انها وحی می شود و صاحب شریعت می باشند چطور برابر می شود با کسی که امام میشود؟
و از معنی خود کلمه ی امام نیز میتوان استفاده کرد امام یعنی پیشوا و مقتدی کسی که پیش نماز میشود یعنی امام شده است.شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3715نوشته اید: پس طبق گفته شما فرشتگان بقدري نادان بودند که خواستند حضور زميني وخاکي را با حضور در عرش عوض کنند که گفتند آيا ما محق ترنيستيم به اين مقام!!! تازه اين خلافت زميني چه لزومي به علم اسماء داشت( علمي که فرشتگان قادر به درک آن نيستند) . وچرا فرشتگان آن خليفه عرشي مي بايست به خليفه خاکي ، سجده کنند.دوست عزيز لطفا خودت اوهام و جمود فکريت را به قرآن تحميل نکن.
پاسخ” سبحان الله برداشتی که کردید در اوج بی شرمی می باشد. بنده دارم حرف شما را نقد میکنم و میگویم اگر انتظار داری خدا ملائکه را در زمین خلیفه کند در واقع الحاد در ملائکه می باشد . انجا که گفتی(خليفه تجلي کامل مستخلف عنه خود است، نه فقط مجري احکام . وگرنه فرشتگان بسيار بهتر مجري احکام الهي هستند ولي هرگز راهي به خليفةالهي ، ندارند. ) و به شما گفتم (خداوند میخواهد در زمین با کیفیت مادی ان خلیفه ای قرار دهد اینکه میخواهی خداوند فرشته و ملائکه را به زمین بفرستد یا خلیفه ی زمین کند الحاد در ملائکه می باشد)
اما گفتی که (خلیفه تجلی کامل مستخل عنه خود می باشد) این حرف شما نیز انقدر اشتباه است که هیچ برداشت دیگری نمی توانم بکنم جز اینکه هدف شما خط خطی کردن پست ها می باشد و بس. اگر قران را یک بار به طور کامل مرور میکردید مطمئن هستم هیچ وقت دچار اشتباهات فاحشی مثل این نمی شدید برای اینکه در ادامه ی همان ایه رد تجلی کامل مستخلف عنه بودن امده است. ایه رو نگاه کن.
وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ 30 بقره
زماني ( را يادآوري كن ) كه پروردگارت به فرشتگان گفت : من در زمين جانشيني بيافرينم (فرشتگان براي دانستن نه اعتراض كردن از خدا پرسيدند كه حكمت برتري دادن انسان بر ايشان براي امر جانشيني چيست و ) گفتند : آيا در زمين كسي را به وجود ميآوري كه فساد ميكند و تباهي راه مياندازد و خونها خواهد ريخت ، و حال آن كه ما ( پيوسته ) به حمد و ستايش و طاعت و عبادت تو مشغوليم ؟ گفت : من حقائقي را ميدانم كه شما نميدانيد .
خداوند ادم و بنی ادم رو به خاطر علم و فضیلت علم و عالم بودن انها نسبت به دیگر موجودات برتری داده است نه به خاطر معصوم بودن از گناه. وگر نه فرشتگان تسبیح خداوند را بهتر از بقیه مخلوقات انجام میدهندو مرتکب معاصی هم نمی شوند . اما اینکه مخلوقی بتواند تجلی کامل مستخلف عنه باشد بی شک اشتباست بلکه تنها میتواند بخشی از حق خلافت که انطور که شایسته ی خلافت خدا می باشد را ادا کند.شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3716همچنین نوشتی: پس طبق گفته شما فرشتگان بقدري نادان بودند که خواستند حضور زميني وخاکي را با حضور در عرش عوض کنند که گفتند آيا ما محق ترنيستيم به اين مقام!!!
پاسخ: مساله نادانی نیست دوست عزیز مساله ندانستن است چون داخل خود ایه امده که ملائکه میگویند ما که همیشه تسبیح نو را میکنیم پس چرا ما خلیفه نباشیم و خداوند در جواب به انها فرمود که من چیزی میدانم که شما نمیدانید و انها را بهتر از شما میدانم در خلافت. پس خجالت بکشید و تهمت نادانی را به فرشتگان نزنید بلکه این نشان از این است که علم مطلق غیب را تنها خدا میداند و ندانستن چیزی همیشه دلیل بر نادانی و احمقی نمی باشد.
نوشته اید: تازه اين خلافت زميني چه لزومي به علم اسماء داشت( علمي که فرشتگان قادر به درک آن نيستند).
پاسخ: دوست عزیز اینجا حق است به شما بگویم نادان چون خدا میداند و تو نمیدانی که نیاز به داشتن علم به اسماء چیست.
نوشته اید: وچرا فرشتگان آن خليفه عرشي مي بايست به خليفه خاکي ، سجده کنند.
پاسخ: دیگر خدا را اموزش نده و خدا را بازخواست نکن که چرا دستور به سجده به ادم داده است. وقتی خداوند ادم را برتر قرار داده است پس جدال نفرمایید.
نوشته اید: دوست عزيز لطفا خودت اوهام و جمود فکريت را به قرآن تحميل نکن..
پاسخ: هرهرهرهر خندیدم. واقعا احسنت. دیگ به دیگ میگوید رویت سیاه. هرچه بهت گفتم همان را تحویل خودم بده یک موقع خجالت هم نکشی ها راحت باش . و خوانندگان نیز قضاوت یادتان نرود.
در ضمن اینقدر با کلمه ی امر بازی نکن. هر چیز را جای خودش معنی کن.شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3717همچنین نوشتی: پس طبق گفته شما فرشتگان بقدري نادان بودند که خواستند حضور زميني وخاکي را با حضور در عرش عوض کنند که گفتند آيا ما محق ترنيستيم به اين مقام!!!
پاسخ: مساله نادانی نیست دوست عزیز مساله ندانستن است چون داخل خود ایه امده که ملائکه میگویند ما که همیشه تسبیح نو را میکنیم پس چرا ما خلیفه نباشیم و خداوند در جواب به انها فرمود که من چیزی میدانم که شما نمیدانید و انها را بهتر از شما میدانم در خلافت. پس خجالت بکشید و تهمت نادانی را به فرشتگان نزنید بلکه این نشان از این است که علم مطلق غیب را تنها خدا میداند و ندانستن چیزی همیشه دلیل بر نادانی و احمقی نمی باشد.
نوشته اید: تازه اين خلافت زميني چه لزومي به علم اسماء داشت( علمي که فرشتگان قادر به درک آن نيستند).
پاسخ: دوست عزیز اینجا حق است به شما بگویم نادان چون خدا میداند و تو نمیدانی که نیاز به داشتن علم به اسماء چیست.
نوشته اید: وچرا فرشتگان آن خليفه عرشي مي بايست به خليفه خاکي ، سجده کنند.
پاسخ: دیگر خدا را اموزش نده و خدا را بازخواست نکن که چرا دستور به سجده به ادم داده است. وقتی خداوند ادم را برتر قرار داده است پس جدال نفرمایید.
نوشته اید: دوست عزيز لطفا خودت اوهام و جمود فکريت را به قرآن تحميل نکن..
پاسخ: هرهرهرهر خندیدم. واقعا احسنت. دیگ به دیگ میگوید رویت سیاه. هرچه بهت گفتم همان را تحویل خودم بده یک موقع خجالت هم نکشی ها راحت باش . و خوانندگان نیز قضاوت یادتان نرود.
در ضمن اینقدر با کلمه ی امر بازی نکن. هر چیز را جای خودش معنی کن.شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3729جناب مجاهد دين ،بنده فقط در 3 صفحه ،هم شبهه( الْخَبِيثَاتُ لِلْخَبِيثِينَ)، هم روايت شاخ شيطان ،هم آيه مجعول رضاع کبير عايشه و هم سوالات مربوط به خلافت الهي را پاسخ دادم. اما شما 14 صفحه نوشتي آن هم گزينشي ، و تازه وقيحانه به بنده مي گوييد کاغذ سياه مي کنم!! به واقع جنابعالي چون در موضوعات مربوط به عايشه چيزي براي گفتن نداشتيد، در مورد مسائلي که گمان مي کني واردي پرگويي مي کني.
ببين وهابي! (من تا بحال به کسي وهابي نگفته بودم ولي چون تو بارها به من رافضي گفتي ديدم بد نيست طعم نيش را بچشي)
نوشته ايد:” وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ هیچ وقت نمی تواند مستمسکی باشد برای شریک کردن دیگران در بخشش عزت و هدایت کردن تکوینی توسط دیگران و بخشش گناهان توسط دیگران”
پاسخ: دوست عزيز براي بنده آياتي که به روشني روز است را تفسير نکن . بنده مي گويم همچنانکه از ﴿الْعِزَّةَ لِلّهِ جَميعًا﴾ نتيجه نمي گيريم که کسي ديگر نمي تواند عزيز باشد. ديگر آيات را هم بايد در کنار هم معني کرد.وقتي خدا مي فرمايد( لَيْسَ لَكَ مِنَ الأَمْرِ شَيْءٌ أَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ أَوْ يُعَذَّبَهُمْ فَإِنَّهُمْ ظَالِمُونَ) اولا بايد بدانيم اين آيه براي حمايت از پيامبر نازل شده و در واقع خداوند خواست که مردم ظاهربين شکست احد را به ناحق به پيامبر نسبت ندهند. ثانيا:در جايي ديگر مي فرمايد (و لو انهم اذ ظلموا انفسهم جائوک فاستغفروا الله و استغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحیما) يعني اينکه پيامبر خدا در امور مربوط به امتش منفعل نيست. و حتي باعث بخشش گناهان ايشان مي شود.نوشته ايد:” لَّيْسَ عَلَيْكَ هُدَاهُمْ وَلَكِنَّ اللّهَ يَهْدِي مَن يَشَاءُ 272 بقره . هدايت آنان بر تو واجب نيست ، وليكن خداوند هر كه را بخواهد هدايت ميكند…………. خداوند خودش رو اختصاص داده به هدایت و کسی رو شریک در هدایت کردن نکرده. تا به این حد مشرک هستید؟؟؟؟”
پاسخ:آيا مي خواهي ناداني خودت را به رخ ديگران بکشي؟ پس اين همه در مورد ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا) گفتيم چه بود آيا کار انبياء هدايت نيست؟
دوست عزيز اين ﴿لَيْسَ عَلَيْك﴾ براي تسلّي و تشفّي خاطر رسول خداست, چون حضرت به امت, بيش از خودِ امت علاقهمند است. ميفرمايد ﴿لَيْسَ عَلَيْكَ هُدَاهُمْ﴾ نه «ليس لك هداهم» اين به آن معنا نيست كه تو مأمور هدايت اينها نيستي يا وظيفه نداري و مانند آن. هدايت به معناي ارائه طريق كار رسمي پيغمبر است، گاهي در حد تلاوت، گاهي تعليم، گاهي تزكيه، گاهي برهان، گاهي موعظه، گاهي جدال احسن، گاهي تمثيل. اصولاً پيامبران آمدند كه مردم را به راه راست هدايت كنند. ﴿إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ﴾ ولي هدايت به معناي ايصال به مطلوب است كه يك امر دروني و رزق خاصي است كه بايد در دلها اثر بكند و به دست خداست ﴿لكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَن يَشَاءُ﴾شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3730نوشته ايد:” وَإِنَّ رَبَّكَ لَيَعْلَمُ مَا تُكِنُّ صُدُورُهُمْ وَمَا يُعْلِنُونَ 74 نمل. پروردگارت محقّقاً آگاه است از چيزهائي كه سينههايشان در خود نهان ميدارند ، و از چيزهائي كه ايشان آشكار ميسازند . دقت کن که نفرموده ان ربک و امامک.
پاسخ:
ولي فرمود: قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَي اللّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ﴾ فرمود هر كاري كه خواستيد بكنيد خدا كار شما را ميبيند و پيامبر كار شما را ميبيند و مومنين واقعي كار شما را ميبيند.
و فرمود: فَكَيْفَ إِذا جِئْنا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهيدٍ وَ جِئْنا بِكَ عَلي هؤُلاءِ شَهيدًا
وفرمود: أَشْرَقَتِ اْلأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها وَ وُضِعَ الْكِتابُ وَ جيءَ بِالنَّبِيِّينَ وَ الشُّهَداءِ وَ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ
نوشته ايد:” اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لاَ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِن تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِينَ مَرَّةً فَلَن يَغْفِرَ اللّهُ لَهُمْ 80 توبه
چه براي آنان طلب آمرزش كني و چه نكني ، حتّي اگر هفتاد بار براي آنان طلب آمرزش كني ، هرگز خداوند آنان را نميآمرزد .”
پاسخ:
ولي نديديد که هم او فرمود: و لو انهم اذ ظلموا انفسهم جائوک فاستغفروا الله و استغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحیما.
نوشته ايد:” امر معناهای متفاوتی داره و به مشتقات ان در قران مراجعه کنی ……..دوما طبق منهج ( اب دوغ خیاری) من هم اینطور استدلال میکنم که شما کردید. خداوند می فرماید: وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعاً وَلاَ تَفَرَّقُواْ …..”
پاسخ:
لطفا مزخرف نفرماييد. بنده مي دانم که امر معاني مختلفي با توجه به آيات دارد. شما نوشته بوديد ( ثُمَّ جَعَلْنَاكَ عَلَى شَرِيعَةٍ مِّنَ الْأَمْرِ)
طبق این ایه توضیح بدهید که امر همان شریعت نیست . بنده در جواب گفتم خوب که چه؟ اگر مي تواني تو (لَيْسَ لَكَ مِنَ الأَمْرِ شَيْءٌ) به دين وشريعت معني کنيد.(عقل کل يعني مسئله به اين سادگي نيز توضيح مي خواهد)
نوشته ايد:” خجالت بکشید و تهمت نادانی را به فرشتگان نزنید بلکه این نشان از این است که علم مطلق غیب را تنها خدا میداند ….”
پاسخ:
چرا متوجه نمي شوي . شما تعبير کرديد که منظور خداوند از خليفه ، صرفا مجري احکام او در زمين است و من گفتم يا تعبير شما از روي ناداني است يا فرشتگان نادان بودند که خواستند عرش را با فرش عوض کنند و واضح است که اين ناداني به تعبير احمقانه شما بر مي گردد . پس من هرگز به فرشتگان توهين نکردم. لطفا چرت نگوييد.
نوشته ايد:” دوست عزیز اینجا حق است به شما بگویم نادان چون خدا میداند و تو نمیدانی که نیاز به داشتن علم به اسماء چیست.”
پاسخ:
اين چه طرز پاسخ است.بنده مي دانم که ضرورت دانستن علم اسماء براي خليفةالله چيست . صحبت من اين است ، شما که ادعا مي کنيد خليفه خداوند در زمين مجري احکام اوست ونه بيشتر ،بگوييد اورا چه نياز به( علم کل اسماء)
نوشته ايد:” دیگر خدا را اموزش نده و خدا را بازخواست نکن که چرا دستور به سجده به ادم داده است. وقتی خداوند ادم را برتر قرار داده است”
پاسخ:
بنازم به اين جواب دندان شکن . از اين پس تمامي اراجيف خودتان را به خدا نسبت دهيد وبگوييد به تو چه خدا چنين خواسته . دوست دانشمندم اگر جواب نداري حداقل سکوت کن تا باعث خنده نشوي.شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3731نوشته ايد:” وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَاماً 74 فرقان
اگر شخصی ادعا کند که به خاطر اینکه سیدنا ابراهیم گفته خدایا مرا امام گردان پس امامت از نبی بودن بزرگ تر می باشد و سپس ادامه دهد و استدلال کند که امامان ما نیز از پیامبران بزرگتر می باشند این شخص واقعا سفیه العقل می باشد برای اینکه طبق ایه ی74 فرقان هر کسی میتواند امام شود.”
پاسخ:
دوست عزيز طبق آيه هرکس مي تواند دعا کند امام شود نه هرکس مي تواند امام شود!!!
نوشته ايد:” اگر شخصی ادعا کند که امامان ما از پیامبرانی که امام نبوده اند بلکه تنها نبی بوده اند بزرگتر می باشند این شخص فتنه چی می باشد و کسی است که در قلبش مرض و زیغ دارد. برای اینکه پیامبران برگزیده گان الهی می باشند انجا که می فرماید:
اللّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ 124 انعام. خداوند بهتر ميداند كه ( چه كسي را براي پيامبري انتخاب و ) .”
پاسخ:
متاسفانه شما گمان مي کنيد فقط انبياء را خداوند منصوب مي کند . قرآن را که دقيق نمي خوانيد که متوجه شويد وزير ومشاور انبياء نيز منصوب خداوند است آنجا که موسي فرمود” اجعل لی وزیرا من اهلی” يا آنجا که حتي تصريح مي کند فرمانده لشکر سپاه پيامبر بني اسراييل(طالوت) منصوب خداوند است. حال با اين اوصاف امام که جاي خود دارد آيا مي تواند منصوب خدا نباشد. اما افسوس که فقط به ظواهر قرآن، آن هم در محدوده باورهاي خود توجه داريد.
نوشته ايد:” وقتی ابراهیم از خداوند می خواهد مرا امامی قرار بده که دیگران نیز به من اقتدا کنند خیلی واضح می باشد چون ممکن است پیامبری بسیار بزرگ باشد ولی قومش ازش اطلاعت نکند مثل سیدنا موسی که قومش صد ها بار پیمان بستند و پیمان شکستند.
پاسخ:
هر بار که دهان باز مي کني چيز جديدي خارج مي شه. پس امام شدن يک نبي به اين بستگي دارد که چند تا اقتدا کننده دارد. نه به خودشان!! مانده ام پس چرا خداوند اين همه ابتلائات سخت براي امام شدن آنها قرار داده و چرا آن مقام را جعل خود دانسته(وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَاماً) از طرفي مگر قبل از امام شدن ابراهيم، او اقتدا کننده نداشت. بقيه انبياء چطورنداشتند؟راستي گناه موسي چه بود که قومش مثل وهابيت ما خيره سر بودند و موسي نتوانست اقتدا کننده زيادي کسب کند و به مقام امامت برسد؟!
راستي في امام شدن چند تا اقتدا کننده است !!؟ صد ، دويست يا بيشتر.
جناب مجاهد دين احتمالا اين آخرين پاسخ بنده به شماست. به اندازه کافي در اين پست براي شما وقت گذاشته ام.شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3732پس اینکه طالوت را ملک قرار داده به علت داشتن علم بیشتر و قدرت بشتر بوده و همچنین امتحان دیگر خدا برای ان قوم که ایا از دستور خدا اطاعت میکنند و در رکابش جهاد میکنند یا نه که متاسفانه فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ تَوَلَّوْاْ إِلاَّ قَلِيلاً مِّنْهُمْ وَاللّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ246 بقره
امّا هنگامي كه دستور پيكار به آنان داده شد ، همه جز عده كمي از ايشان سرپيچي كردند ( و به خود و پيغمبرشان و دينشان ستم نمودند ) و خداوند از ستمكاران آگاه است .
امید وارم متوجه فرق امام و پادشاه شده باشی. و هم امام و هم
پادشاه تحت فرمان الله و نبی بوده اند.شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3733.شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3734نوشتید:
نوشته ايد:”74 نمل. پروردگارت محقّقاً آگاه است از چيزهائي كه سينههايشان در خود نهان ميدارند ، و از چيزهائي كه ايشان آشكار ميسازند . دقت کن که نفرموده ان ربک و امامک.
و پاسخ دادید:
ولي فرمود: قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَي اللّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ﴾ فرمود هر كاري كه خواستيد بكنيد خدا كار شما را ميبيند و پيامبر كار شما را ميبيند و مومنين واقعي كار شما را ميبيند.
پاسخ: وای از شما روافض که بی شرمانه از قران سوء استفاده میکنند. خدا را شکر میکنم که قران از شما بریء هست.
بنده ثابت کردم که الله از درون دل ها هم خبر دارد حتی می فرماید
59 انعام
گنجينههاي غيب و كليد آنها در دست خدا است و كسي جز او از آنها آگاه نيست . و خداوند از آنچه در خشكي و دريا است آگاه است . و هيچ برگي ( از گياهي و درختي ) فرو نميافتد مگر اين كه از آن خبردار است . و هيچ دانهاي در تاريكيهاي ( درون ) زمين ، و هيچچيز تر و يا خشكي نيست كه فرو افتد ، مگر اين كه ( خدا از آن آگاه ، و در علم خدا پيدا است و ) در لوح محفوظ ضبط و ثبت است . علم خداوند در این حد می باشد اما شبهه ی شما که واقعا برایت متاسف هستم که بویی از قران نبرده اید رو چند ایه قبل همان ایه پاسخ داده است
در اين ايه با قيد “س” ديدن آمده است. سيري يعني به زودي ميبينند و سوف يري نيامده تا حمل شود بر نيت باطل شيعه كه ناظر و حاضر بر امت باشند. در اين ايه اگر ايات قبل از آن را نيز ببينيد درباره ي مومنان و منافقان مي باشد كه خداوند آنها را به توبه كردن و انجام اعمال صالح و رفتن به جهاد همراه پیامبر دعوت ميكند و در آخر ميگويد كه براي اثبات ادعاي راست بودنتان در امتحانات ديگر و جنگ و جهاد هاي ديگر عمل كنيد و ما نيز( یعنی خدا و پیامبر و مومنان) به زودي “سيري” ميبينم ادعاي صادق بودنتان را كه ايا در ميادين جهاد حظور داريد يا منافقانه رفتار ميكنيد.
ایه این است: وَقُلِ اعْمَلُواْ فَسَيَرَى اللّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ وَسَتُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ
بگو : انجام دهيد ( خواه نيك ، خواه بد . امّا بدانيد كه ) خداوند اعمال ( ظاهر و باطن ) شما را ميبيند و پيغمبر و مؤمنان اعمال ( ظاهر ) شما را ميبينند و ( به نسبت خوبي و بدي ، با شما دوستي يا دشمني ميورزند . اين در دنيا ، و امّا ) در آخرت به سوي خدا برگردانده ميشويد كه آگاه از پنهان و آشكار است و شما را بدانچه ميكنيد مطلع ميسازد .
در ایه امده که در دنیا می بینند و برای قیامت با ستردون الی عالم الغیب امده. و در قیامت اعمال ما بر دیگران عرضه می شود تا ببینند. ایا اینکه ببینند مشکلی پیش امده؟ به چی متمسک شدی؟ ایه نگفته که پیامبر و مومنان در هر عصر و زمانی چه در حیاتشان چه بعد مرگشان شاهد عینی اعمال مردم در هنگام انجام دادن انها هستند بلکه گفته میبینندشنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3735نوشتید:
نوشته ايد:”74 نمل. پروردگارت محقّقاً آگاه است از چيزهائي كه سينههايشان در خود نهان ميدارند ، و از چيزهائي كه ايشان آشكار ميسازند . دقت کن که نفرموده ان ربک و امامک.
و پاسخ دادید:
ولي فرمود: قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَي اللّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ﴾ فرمود هر كاري كه خواستيد بكنيد خدا كار شما را ميبيند و پيامبر كار شما را ميبيند و مومنين واقعي كار شما را ميبيند.
پاسخ: وای از شما روافض که بی شرمانه از قران سوء استفاده میکنند. خدا را شکر میکنم که قران از شما بریء هست.
بنده ثابت کردم که الله از درون دل ها هم خبر دارد حتی می فرماید
59 انعام
گنجينههاي غيب و كليد آنها در دست خدا است و كسي جز او از آنها آگاه نيست . و خداوند از آنچه در خشكي و دريا است آگاه است . و هيچ برگي ( از گياهي و درختي ) فرو نميافتد مگر اين كه از آن خبردار است . و هيچ دانهاي در تاريكيهاي ( درون ) زمين ، و هيچچيز تر و يا خشكي نيست كه فرو افتد ، مگر اين كه ( خدا از آن آگاه ، و در علم خدا پيدا است و ) در لوح محفوظ ضبط و ثبت است . علم خداوند در این حد می باشد اما شبهه ی شما که واقعا برایت متاسف هستم که بویی از قران نبرده اید رو چند ایه قبل همان ایه پاسخ داده است
در اين ايه با قيد “س” ديدن آمده است. سيري يعني به زودي ميبينند و سوف يري نيامده تا حمل شود بر نيت باطل شيعه كه ناظر و حاضر بر امت باشند. در اين ايه اگر ايات قبل از آن را نيز ببينيد درباره ي مومنان و منافقان مي باشد كه خداوند آنها را به توبه كردن و انجام اعمال صالح و رفتن به جهاد همراه پیامبر دعوت ميكند و در آخر ميگويد كه براي اثبات ادعاي راست بودنتان در امتحانات ديگر و جنگ و جهاد هاي ديگر عمل كنيد و ما نيز( یعنی خدا و پیامبر و مومنان) به زودي “سيري” ميبينم ادعاي صادق بودنتان را كه ايا در ميادين جهاد حظور داريد يا منافقانه رفتار ميكنيد.
ایه این است: وَقُلِ اعْمَلُواْ فَسَيَرَى اللّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ وَسَتُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ
بگو : انجام دهيد ( خواه نيك ، خواه بد . امّا بدانيد كه ) خداوند اعمال ( ظاهر و باطن ) شما را ميبيند و پيغمبر و مؤمنان اعمال ( ظاهر ) شما را ميبينند و ( به نسبت خوبي و بدي ، با شما دوستي يا دشمني ميورزند . اين در دنيا ، و امّا ) در آخرت به سوي خدا برگردانده ميشويد كه آگاه از پنهان و آشكار است و شما را بدانچه ميكنيد مطلع ميسازد .
در ایه امده که در دنیا می بینند و برای قیامت با ستردون الی عالم الغیب امده. و در قیامت اعمال ما بر دیگران عرضه می شود تا ببینند. ایا اینکه ببینند مشکلی پیش امده؟ به چی متمسک شدی؟ ایه نگفته که پیامبر و مومنان در هر عصر و زمانی چه در حیاتشان چه بعد مرگشان شاهد عینی اعمال مردم در هنگام انجام دادن انها هستند بلکه گفته میبینندشنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3736نوشتم: و كسانيند كه ميگويند : پروردگارا ! همسران و فرزنداني به ما عطاء فرما باعث روشني چشمانمان گردند ، و ما را پيشواي پرهيزگاران گردان . 74 فرقان
نوشتید:
دوست عزيز طبق آيه هرکس مي تواند دعا کند امام شود نه هرکس مي تواند امام شود!!!
پاسخ: نبی بودن از امام بودن بی شک بزرگ تر است چون هم به شخص وحی میشود هم برگذیده ی خداوند است. ولی طبق مذهب باطل شما امام بودن از نبی بودن بزرگ تره. هر کس بگه خدایا من رو نبی بگردان در واقع این شخص گمراهی بیش نیست و خود شیعه ها هم این چنین دعا و درخواستی رو جائز نمیدانند حال چطور میتوان مقامی را که طبق مذهب شیعه از نبی بودن هم بزرگتر هست از خدا درخواست کرد؟ چطور میتوانم دعا کنم که خدا امامم کنه امامی که حتی از نبی هم بزرگتره؟
نوشته اید:
متاسفانه شما گمان مي کنيد فقط انبياء را خداوند منصوب مي کند . قرآن را که دقيق نمي خوانيد که متوجه شويد وزير ومشاور انبياء نيز منصوب خداوند است آنجا که موسي فرمود” اجعل لی وزیرا من اهلی” يا آنجا که حتي تصريح مي کند فرمانده لشکر سپاه پيامبر بني اسراييل(طالوت) منصوب خداوند است. حال با اين اوصاف امام که جاي خود دارد آيا مي تواند منصوب خدا نباشد. اما افسوس که فقط به ظواهر قرآن، آن هم در محدوده باورهاي خود توجه داريد.
در ضمن امدیم و دعا کرد و امام شد. تکلیف چیست؟ از نبی بزرگتر شده؟
پاسخ:
اولا هارون نبی بود و به ایشان وحی میشد.
إِنَّا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ كَمَا أَوْحَيْنَا إِلَى نُوحٍ وَالنَّبِيِّينَ مِن بَعْدِهِ وَأَوْحَيْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالأَسْبَاطِ وَعِيسَى وَأَيُّوبَ وَيُونُسَ وَهَارُونَ وَسُلَيْمَانَ وَآتَيْنَا دَاوُودَ زَبُوراً 163 نساء
دوماخداوند طالوت را ملک قرار داد ملک یعنی پادشاه. باز بدون تحت امر خدا و پیامبر ان زمان یعنی شمویل علیه السلام بوده.
اما باید بدانی که چرا طالوت را خدا نصب کرده و اگر علت را بفهمی متوجه خواهی شد.
طالوت، نه از نسل نبوت بود و نه از نسل پادشاهي، بلكه چوپان يا دباغي بود فقير، و دربنياسرائيل سنت بر آن بود كه پيامبران از سبط «لاوي» و پادشاهان از سبط «يهودا» برميخاستند و چون طالوت از تبار هيچيك از اين دو سبط نبود گفتند:قَالُوَاْ أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِّنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَن يَشَاءُ وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ 247 بقره
گفتند : چگونه او بر ما حكومت داشته باشد با اين كه ما از او براي زمامداري سزاوارتريم و او كه مال و دارائي زيادي ندارد ؟ گفت : خدا او را بر شما برگزيده است و دانش و ( قدرت ) جسم او را وسعت بخشيده است و خداوند ملك خود را به هركس كه بخواهد ميبخشد . و خداوند فراخ ، و آگاه است.
يعني: چگونه ممكن است كه طالوت پادشاه ما شود، درحاليكه او نه از تبار شاهان است و نه هم از ثروتمندان و سرمايهداران تا ما بهخاطر اشرافيت يا سرمايه او، از وي پيروي و فرمانبرداري كنيم؟شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3737در حديث شريف آمده است كه رسول خداص فرمودند: «اگر يكي از شما در درون صخره بيمنفذي كه نه دري دارد و نه روزنهاي، عملي انجام دهد، بيگمان خداوند عملش را ـ هرچه كه باشد ـ براي مردم بيرون خواهد افگند». همچنيندر حديث شريف آمده است: «همانا اعمالتان بر اقارب و عشاير متوفايتان عرضه ميشود پس اگر اعمالتان خير باشد، آنها بدان شادمان ميشوند و اگر غير از اينباشد، ميگويند: بارخدايا! آنان را نميران تا هدايتشان كني چنانكه ما را هدايت كردي».نوشته اید:
و فرمود: فَكَيْفَ إِذا جِئْنا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهيدٍ وَ جِئْنا بِكَ عَلي هؤُلاءِ شَهيدًا
وفرمود: أَشْرَقَتِ اْلأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها وَ وُضِعَ الْكِتابُ وَ جيءَ بِالنَّبِيِّينَ وَ الشُّهَداءِ وَ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ
در حديث شريف آمده است: قلت رواه الطبري في تفسيره من قول زيد بن أسلم ورواه في سورة النساء أيضا من قول السدي وبعض الحديث في البخاري عن أبي سعيد الخدري قال يدعى نوح يوم القيامة فيقول لبيك وسعديك يا رب فيقول هل بلغت فيقول نعم فيقال لأمته هل بلغكم فيقولون ما أتانا من نذير فيقول من يشهد ذلك فيقول محمد وأمته فيشهدون أنه بلغ
«نوح در روز قيامتفراخوانده ميشود، پس به وي گفته ميشود: آيا پيام الهي را ابلاغ كردهاي؟ ميگويد: آري! آنگاه قومش فرا خوانده ميشوند و به آنان گفته ميشود: آيانوح پيام حق را به شما رساند؟ ميگويند: نزد ما هيچ هشداردهندهاي نيامده است، نزد ما هيچكسي نيامده است! آنگاه به نوح گفته ميشود: چهكسي براي توگواهي ميدهد؟ ميگويد: محمد صلي الله عليه و سلم و امتش
در واقع گواهي پيامبران شاهدي هستند بر ابلاغ رسالت و رساندن پيام خداوند به مردمان و انگاه كه سركشان و مرتدان ميگويند كه پيامبري براي ما نيامده است ولي پيامبران شاهداني هستند در بينشان كه براي آنان فرستاده شده بودند. و اين شاهد بودن به اين معني نيست كه مثلا نوح عليه السلام اعمال تك تك امتش را ديده و شاهد بوده بلكه شاهد است بر اينكه دين را براي آنها اورده است و پيامبر ما نيز شاهدي است بر اينكه پيامبران گذشته ابلاغ رسالات كرده اند ولي قومشان تكذيب نمودند. پيامبران از حال امت خود بي خبر هستند و آن شاهد بودني كه مشركان ما معتقد هستند كه اعمال تك تك امتشان را مي بينند و اگر نبينند پس چطور شهيدي هستند كه نديده شهادت ميدهند رد شد و توضيح داديم كه منظور از شهادت انبيا تبليغ رسالت مي باشد. براي اينكه خداوند مي فرمايد:
يَوْمَ يَجْمَعُ اللّهُ الرُّسُلَ فَيَقُولُ مَاذَا أُجِبْتُمْ قَالُواْ لاَ عِلْمَ لَنَا إِنَّكَ أَنتَ عَلاَّمُ الْغُيُوبِ (مائده 109)
آن روزي ( را خاطرنشان ساز ) كه خداوند پيغمبران را گرد ميآورد و بديشان ميگويد : به ( دعوت ) شما چه پاسخي داده شده است ؟ (و به چه راهي رفتهاند ؟ راه ايمان يا راه انكار پيمودهاند ؟ ) . ميگويند : ما را هيچ گونه آگاهي و دانشي نيست ( مگر آنچه از راه ظواهري كه در روزگار حيات خود از مردم مشاهده كردهايم ) تو خود از تمام خفايا آگاهي . -
نویسندهنوشته ها
شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.
پاسخ: اقا دیگر بیش از این چرت نفرمایید به اندازه ی کافی جهل پراکنی کردید. من در اینجا شکست شما را اعلام میکنم و قضاوت را به خوانندگان واگذار میکنم. بیش از این سفسطه نبافید و مغلطه بلغور نکنید و پست ها را خط خطی نکنید.
نوشته اید: مگر خداوند در سوره نساء حصر نمي کند که ﴿الْعِزَّةَ لِلّهِ جَميعًا﴾ آيا اين منافاتي دارد با آنجا که مي فرمايد: وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ
پاسخ: باز جهل پراکنی کردی که.
ایات رو نگاه کن
وَلاَ يَحْزُنكَ قَوْلُهُمْ إِنَّ الْعِزَّةَ لِلّهِ جَمِيعاً هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ 65 یونس
سخنان آنان تو را غمگين نسازد. عزّت كلاًّ در دست خدا است و او شنواي ( سخنان و ) آگاه ( از اعمالِ ايشان ) است .
در این ایه می فرماید عزت کلا مربوط به من است
مَن كَانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعاً 10 فاطر.
هر كس عزّت و قدرت ميخواهد ، ( آن را از خدا بخواهد چرا كه ) هر چه عزّت و قدرت است در دست خدا است .
در این ایه نیز همینطور می فرماید. این یعنی چی؟ یعنی هر کس عزت بخواهد میتواند صاحب عزت شود اما عزت رو تنها خداوند میدهد و بس و هیچ کس با عزت نمی شود مگر اینکه خدا با عزتش کند
خداوند می فرماید: الَّذِينَ يَتَّخِذُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاء مِن دُونِ الْمُؤْمِنِينَ أَيَبْتَغُونَ عِندَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ العِزَّةَ لِلّهِ جَمِيعاً 139 نساء
اين منافقان كساني هستند كه كافران را به جاي مؤمنان به سرپرستي و دوستي ميگيرند(تا به وسیله ی انان به عزت برسند) . آيا عزّت را در پيش كافران ميجويند ؟ ( چنين چيزي محال است ) چرا كه عزّت و شوكت جملگي از آن خدا است ( و هر كه از خدا عزّت جويد عزيز شود ، و هر كه از غير او عزّت طلبد ذليل گردد ) .
ایه واضح توضیح میدهد که فان العزه لله جمیعا.
و میدانیم که خداوند کافران و منافقان و مشرکان را ذلیل میکند(ذلت میدهد) و مومنان را عزیز(عزت میدهد) انجا که میفرماید
يَقُولُونَ لَئِن رَّجَعْنَا إِلَى الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَعْلَمُونَ 8 منافقون
ميگويند : اگر ( از غزوه بنيمصطلق ) به مدينه برگشتيم ، بايد افراد باعزّت و قدرت ، اشخاص خوار و ناتوان را از آنجا بيرون كنند . عزّت و قدرت از آن خدا و فرستاده او و مؤمنان است ، وليكن منافقان ( اين را درك نميكنند و ) نميدانند .
متوجه شدی یا باز برات توضیح بدهم؟ در این ایه فرموده که عزت برای خدا و اهل ایمان است و نفرموده که بخشش عزت دست رسول و مومنان است چرا؟ چون در ایات بالا توضیح دادیم که اگر عزت میخواهید پس ان را از خدا بگیرید که عزت جمیعا از ان خداست. و در این ایه خداوند عزت رو از منافقان سلب کرده و ان را لایق مومنان میداند و به انان عزت داده است. پس وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ هیچ وقت نمی تواند مستمسکی باشد برای شریک کردن دیگران در بخشش عزت و هدایت کردن تکوینی توسط دیگران و بخشش گناهان توسط دیگران
(رسوایی بعدی شما و دست برد در ایات برای باری دیگر نیز ثابت شد.)