این جستار شامل 0 پاسخ ، و دارای 0 کاربر است ، و آخرین بار توسط rrw در 10 سال، 1 ماه پیش بروز شده است.
-
نویسندهنوشته ها
-
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3697شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3698نوشته اید: خليفه تجلي کامل مستخلف عنه خود است، نه فقط مجري احکام . وگرنه فرشتگان بسيار بهتر مجري احکام الهي هستند ولي هرگز راهي به خليفةالهي ، ندارند. ضمن اينکه معيار خلافت، نه تنها علم به اسماء، بلكه علم به همه اسماء است ( و علم آدم الاسماء كلها) يعنى خلافت مطرح شده در آيه محل بحث، مظهريت همه صفات با حفظ مراتب آن است. به همين لحاظ فرشتگان، شايسته خلافت خدا نيستند؛ زيرا آنان مظهر بعضى از اسماى الهى هستند.
پاسخ: دوست عزیز خداوند میخواهد در زمین با کیفیت مادی ان خلیفه ای قرار دهد اینکه میخواهی خداوند فرشته و ملائکه را به زمین بفرستد یا خلیفه ی زمین کند الحاد در ملائکه می باشد. خداوند می فرماید:
وَقَالُواْ لَوْلا أُنزِلَ عَلَيْهِ مَلَكٌ وَلَوْ أَنزَلْنَا مَلَكاً لَّقُضِيَ الأمْرُ ثُمَّ لاَ يُنظَرُونَ8 انعام
ميگويند : چه ميشد اگر فرشتهاي به پيش او بيايد ( و در حضور ما بر نبوّت و صدق گفتارش گواهي دهد تا بدو ايمان بياوريم ؟ بگو : ) اگر فرشتهاي به پيش او بفرستيم ، كار از كار ميگذرد و ديگر مهلت بديشان داده نميشود . نوشته اید:
دقت نماييد اگر هم باء در اين جمله، باء وسیله باشد ، به معناي شريعت نيست. مگر اين امرنا ، امر خداوند نيست ، خداوند خود گفته (امره)چيست .( إنّما أمره إذا أراد شيئاً أن يقول لَهُ كن فيكون﴾ امر خداوند( کن فيکون) است.
پاسخ: چه شد یک دفعه از باء ملامست به باء وسیله تغییر کرد نظرت؟
خداوند می فرماید
ثُمَّ جَعَلْنَاكَ عَلَى شَرِيعَةٍ مِّنَ الْأَمْرِ فَاتَّبِعْهَا وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاء الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ 18 جاثیه
سپس ما تو را بر شریعت و راه روشني از دين قرار داديم . پس ، از اين آئين پيروي كن و بدين راه روشن برو و از هوا و هوسهاي كساني پيروي مكن كه آگاهي ندارند .
در اینجا امر همان شریعت است شما طبق این ایه توضیح بدهید که امر همان شریعت نیست.و به جای سوء استفاده از ایات گذینشی و حمل کردن عقاید بر ایات گذینشی به کل قران رجوع کن (لعلکم تعقلون!!!)عقیده ات رو بر قران تحمیل نکن بلکه عقیده ات رو از قران بگیر. به جای سوء استفاده از کلمه ی امر برو مشتقات مختلف ان را در قران بخوان تا بدانی منظور چیست.مقاله انسان خلیفه ی خدا که هی از ان دم میزنی را نمیدانم چیست ولی ظاهرا همین حرفایی هست که همینجا داری میزنی ولی همین ایه رد مفصل مقاله است
ادامه دارد…شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3699برای جمله ی اخرت واقعا خنده ام گرفت.
خداوند می فرماید وَمِنَ النَّاسِ مَن يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيُشْهِدُ اللّهَ عَلَى مَا فِي قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ 204 بقره
در ميان مردم كسي يافته ميشود كه سخن او در زندگي دنيا ، تو را به شگفت مياندازد ( و فصاحت و حلاوت كلام او ، مايه اعجاب تو ميشود ) و خدا را بر آنچه در دل خود دارد گواه ميگيرد . و حال آن كه او سرسختترين دشمنان است . دوست متاسفانه جاهل من بنده صد ها بار پاسخ این شبهاتتان را داده ام و این سایت نیز به اندازه ای جواب داده است که جای مناقشه ای نمانده اما متاسفانه شما و هم کیشان شما بی شرمانه شبهات را پشت سر هم مطرح میکنند و جواب میگیرد و باز دوباره بر میگردند نقطه ی اول و همان شبهات رو یکی پس از دیگری مطرح میکنند تا دکانشان گرم باشد
برای پاسخ به شاخ شیطان به این مقاله رجوع کن http://www.islamtxt.net/question/28
بدبختی این است که همیشه ایات را گذینشی میکنید احادیث رو گذینیشی میکنید به بعضی اشاره میکنید به بعضی اشاره نمیکنید به بعضی ایمان می اورید بعضی را رد میکنید. در بین احادیث هم معمولا احادیث دروغ را چنگ میزنید و صحیح را رد میکنید. در همان بخاری فتنه توضیح داده شده است. اگر به کتابی استدلال کردی لطفا کامل بخوانش یا اصلا استناد نکن
صحاب گفتند:(و في نجدنا يا رسول الله). «نجد را نيز بابركت بگردان» در اين هنگام رسول الله صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فرمود:«هنالك الزَّلازِل والطَّاعُون، و بها يطلع قَرْنُ الشيطان » «در آن جا انواع زلزلهها و طاعون خواهد آمد و شاخ شيطان از آن جا ظهور خواهد كرد».«پيامبر فتنهها را بيان کرد و فرمود: پروردگارا شام و يمن را براي ما مبارک گردان. صحابه گفتند: اي رسول خدا در نجد چه؟ راوي ميگويد: فکر ميکنم که بار سوم فرمود: در آنجا فتنهها و آشوبهايي روي ميدهد و شاخ شيطان از آنجا طلوع ميکند». صحيح بخاري، شماره7094.
و بايد توجه داشت که: نجد در جهت شرق قرار دارد و کساني که در مدينه هستند شرق آنان صحرا- يا جلگه عراق ميشود.
امام خطابي رحمه الله چنانکه امام ابن حجر رحمه الله از او نقل مي کند در خصوص اين حديث گويد: “نجد” در جانب مشرق است، و کسي که در شهر مدينه باشد، نجد را در مشرق شهر مدينه يعني نواحي باديه نشين عراق خواهد يافت”( فتح الباري (13/47)).
چنانکه در روايتي از سالم بن عبدالله بن عمر آمده است که گفت: «اي مردم عراق، شما در مورد گناه صغيره سوال ميکنيد و مرتکب گناه کبيره ميشويد! از پدرم عبدالله بن عمر شنيدم که گفت: شنيدم که رسول خدا ميفرمايد: «فتنه از اينجا ميآيد» و با دست خود به سمت مشرق اشاره کردند «از جايي که شاخهاي شيطان بر ميآيد». صحيح مسلم4/2229.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3700برای جمله ی اخرت واقعا خنده ام گرفت.
خداوند می فرماید وَمِنَ النَّاسِ مَن يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيُشْهِدُ اللّهَ عَلَى مَا فِي قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ 204 بقره
در ميان مردم كسي يافته ميشود كه سخن او در زندگي دنيا ، تو را به شگفت مياندازد ( و فصاحت و حلاوت كلام او ، مايه اعجاب تو ميشود ) و خدا را بر آنچه در دل خود دارد گواه ميگيرد . و حال آن كه او سرسختترين دشمنان است . دوست متاسفانه جاهل من بنده صد ها بار پاسخ این شبهاتتان را داده ام و این سایت نیز به اندازه ای جواب داده است که جای مناقشه ای نمانده اما متاسفانه شما و هم کیشان شما بی شرمانه شبهات را پشت سر هم مطرح میکنند و جواب میگیرد و باز دوباره بر میگردند نقطه ی اول و همان شبهات رو یکی پس از دیگری مطرح میکنند تا دکانشان گرم باشد
برای پاسخ به شاخ شیطان به این مقاله رجوع کن http://www.islamtxt.net/question/28
بدبختی این است که همیشه ایات را گذینشی میکنید احادیث رو گذینیشی میکنید به بعضی اشاره میکنید به بعضی اشاره نمیکنید به بعضی ایمان می اورید بعضی را رد میکنید. در بین احادیث هم معمولا احادیث دروغ را چنگ میزنید و صحیح را رد میکنید. در همان بخاری فتنه توضیح داده شده است. اگر به کتابی استدلال کردی لطفا کامل بخوانش یا اصلا استناد نکن
صحاب گفتند:(و في نجدنا يا رسول الله). «نجد را نيز بابركت بگردان» در اين هنگام رسول الله صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فرمود:«هنالك الزَّلازِل والطَّاعُون، و بها يطلع قَرْنُ الشيطان » «در آن جا انواع زلزلهها و طاعون خواهد آمد و شاخ شيطان از آن جا ظهور خواهد كرد».«پيامبر فتنهها را بيان کرد و فرمود: پروردگارا شام و يمن را براي ما مبارک گردان. صحابه گفتند: اي رسول خدا در نجد چه؟ راوي ميگويد: فکر ميکنم که بار سوم فرمود: در آنجا فتنهها و آشوبهايي روي ميدهد و شاخ شيطان از آنجا طلوع ميکند». صحيح بخاري، شماره7094.
و بايد توجه داشت که: نجد در جهت شرق قرار دارد و کساني که در مدينه هستند شرق آنان صحرا- يا جلگه عراق ميشود.
امام خطابي رحمه الله چنانکه امام ابن حجر رحمه الله از او نقل مي کند در خصوص اين حديث گويد: “نجد” در جانب مشرق است، و کسي که در شهر مدينه باشد، نجد را در مشرق شهر مدينه يعني نواحي باديه نشين عراق خواهد يافت”( فتح الباري (13/47)).
چنانکه در روايتي از سالم بن عبدالله بن عمر آمده است که گفت: «اي مردم عراق، شما در مورد گناه صغيره سوال ميکنيد و مرتکب گناه کبيره ميشويد! از پدرم عبدالله بن عمر شنيدم که گفت: شنيدم که رسول خدا ميفرمايد: «فتنه از اينجا ميآيد» و با دست خود به سمت مشرق اشاره کردند «از جايي که شاخهاي شيطان بر ميآيد». صحيح مسلم4/2229.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3701شيعه رافضي ميگويند: رسول خدا به سخن برخاست و به سوي خانه عائشهاشاره کرد و فرمود: «فتنه آنجاست، شاخ شيطان از آنجا بيرون ميآيد» و عائشه را با اين سخن مورد طعن قرار ميدهند و اظهار ميدارند که منظور رسول خدا اين بوده که فتنه از خانه وي خارج ميشود. اين سخن گمراهگري و وارونه جلوه دادن واقعيتها و تدليس عوام است که اطلاع و علمينسبت بهاين امور ندارند، زيرا اين رافضيان اين سخن راوي را که گفته است: «فأشار نحو مسکن عائشه» (پس به طرف مسکن عائشه اشاره کرد) چنين تفسير کردهاند کهاشارهايشان به خانه عائشه بوده است و با اين اشاره بيان کردهاند که عائشه سبب اين فتنه ميباشد، اما بايد گفت کهاين حديث به هيج وجه بر اين تفسير دلالت ندارد و کسي که کمترين شناختي از مقاصد اين کلام داشته باشد درمييابد کهاين عبارت محتمل اين معنا و مفهوم نيست، زيرا راوي گفته است: «أشار نحو مسکن عائشه» و نگفته است: «إلي جهة مسکن عائشه» و فرق ميان اين دو تعبير روشن و آشکار است. اين روايت که ذکر کردهاند بخاري آن را در باب فرض الخمس ذکر کرده است. اين حديث در صحيح مسلم و بخاري و ديگر کتب از طرق مختلف و با الفاظ گوناگون روايت و تخريج شده است و در برخي از نصوص آن، به سرزمينهاي مد نظر اين حديث اشاره شده است و اين اشاره دعواي شيعيان رافضي را ابطال ميکند و ديگر نيازي به تکلف براي ابطال آن با چيزي ديگر باقي نميگذارد.
حال در زير به برخي از روايات حديث از طرق مختلف از ابن عمر اشاره ميشود:
از ليث از نافع از ابن عمر روايت است که وي شنيد که رسول خدا که رو به سمت شرق کرده بود و فرمود: «ألا إن الفتنةهاهنا من حيث يطلع قرن الشيطان». بخاري7093؛ صحيح مسلم، 2905.
از عبيد بن عمر روايت است که گفت: نافع از ابن عمر به من روايت کرد که رسول خدا بر در خانه حفصه برخاست و با دست به طرف مشرق اشاره کرد و فرمود: «الفتنة من حيث يطلع قرن الشيطان». ايشان آن را دو يا سه بار بيان کرد. صحيح مسلم4/2229.
از سالم بن عبدالله از پدرش روايت است که رسول خدا در حالي که رو به سمت شرق کرده بود فرمود: «ها إن الفتنةهاهنا، ها إن الفتنةهاهنا، ها إن الفتنةهاهنا من حيث يطلع قرن الشيطان». صحيح مسلم.
يعني:هان آگاه باشيد که فتنه از اين ناحيه است (رو به مشرق نمودند) از آنجا که شاخ شيطان طلوع مي کند.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3702اين روايات دلالت قطعي دارند که منظور رسول خدا از قول «الفتنة هاهنا» سرزمينهاي شرق است، زيرا روايات بر اين امر تصريح دارند. هم چنين در برخي از اين روايات آن سرزمينها توصيف شده و برخي از قبائل تعيين شدهاند. هم چنين بر بطلان مدعاي شيعيان و برادران صوفيشان دلالت دارد که ميگويند اشاره ايشان به طرف خانه عائشه بوده است. پس اين قول آنان باطل و ديدگاهي ساقط است که کسي غير از اين افراد چنين چيزي را از آن نفهميده و کسي غير از آنان به آن قائل نشده است.در حاليکه منظور از اشاره، اشاره به شخص خاصي و يا خانه ي فرد خاصي نبوده است، بلکه هدف اشاره کردن به سرزميني در جهت مشرق مدينه است که همانا عراق مي باشد، و ما ديديم که در زمان صحابه مرکز آشوب و فتنه از کوفه و بصره برخواست، و بعدها هم محل تجمع روافضي گشت که و کسي که تاريخ را بررسي کرده باشد خواهد يافت که بيشتر فتنه ها از زمان صحابه تا عصر کنوني از عراق برخواسته است مانند قتل عثمان رضي الله عنه توسط مردم عراق و ظهور خوارج که در نزديکي کوفه ي عراق بود، و تاريخ نيز شاهد است كه در اين مكان قتل حسين و اهل بيتش رضي الله عنهم و ظهور فرقه هاى باطل صورت گرفته است.
و فرقه هاي شيعه و باطنيه و قدريه و جهميه و معتزله همگي از عراق برخواسته اند.و اكنون در عراق فرقه اى بنان يزيديه وجود دارد كه شيطان را مقدس مى دانند و به فرقه ى شيطان پرست مشهورند .
و منظور از فتنه، كفر است. در روايت مسلم، ابوهريره رضي الله عنه از رسول الله صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ نقل كرده است: «رَأْسُ الْكُفْرِ نَحْوَ الْمَشْرِقِ» «كانون كفر به سمت مشرق خواهد بود». بخاري (3301) و مسلم(52)
امام نووي رحمةاللهعليه حديث «حَيْثُ يَطْلُعُ قَرْنَا الشَّيْطَانِ فِي رَبِيعَةَ وَمُضَرَ» (بخاري (4387) و مسلم(51)) را چنين شرح داده است: «شاخهاي شيطان همان دو طرف سر شيطان هستند… و منظور از آن دو گروه كافر هستند و مقصود حديث اين است كه مشرق محور و مركز تسلط شيطان شده و كفر و نافرماني در اين سرزمين گسترش پيدا خواهد كرد. و مصداق اين حديث در زمان خود پيامبر به وقوع پيوست. همچنين دجال كه از مشرق ظهور ميكند و منشأ فتنههاي بزرگ ميشود از مصاديق حديث مذكور است» صحيح مسلم به شرح نووي (2/34)در ضمن در همان بخاری امده است
عایشه رضی الله عنه میگوید : سر رسول خدا را در آخرین لحظات عمر مبارکشان بر روی زانوی من بودام المؤمنین عایشه رضی الله عنها میفرماید : «این نعمت کمی نیست که رسول خدا در خانة من و هنگامی که سر مبارک او بر روی زانوی من بود، وفات یافت و هنگام مرگ اشکهایم با آب دهان و عرقهای پیشانیش درهم آمیخت.»
صحیح البخاری، «باب مرضی النبی» ج 2، ص 640.
چطور پیامبر با شاخ شیطان تا اخرین لحظه ی زندگیشان به این شکل رفتار میکند؟شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3703مگر نمی دانی الْخَبِيثَاتُ لِلْخَبِيثِينَ وَالْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثَاتِ وَالطَّيِّبَاتُ لِلطَّيِّبِينَ وَالطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبَاتِ 26 نور
زنان ناپاك ، از آنِ مردان ناپاكند ، و مردان ناپاك ، از آنِ زنان ناپاكند ، و زنان پاك ، متعلّق به مردان پاكند ، و مردان پاك ، متعلّق به زنان پاكند .
مگر ندیدی که زن لوط و نوح از همسرانشان جدا شدند و همراه عذاب قومشان نابود شدند و هیچ وقت زن ناپاک با مرد ناپاک نخواهد بود؟؟ ولی عایشه تا اخرین لحظه ی پیامبر با او بود؟همچین دوست من حدیث رضاع کبیر کلا باطل می باشد و صحیح نمی باشد و نیازی نمیبنم در مورد ان حرف بزنم برای اینکه دروغی بیش نیست که به عایشه نصبت داده شده است
امام جورقاني در کتاب “الأباطيل والمناكير” (2/184) در مورد اين حديث مي گويد: حديث باطل است.
اما حديث صحيحي از عايشه رضي الله عنها روايت شده مبني بر اينکه رضاعت بوسيله 10 بار شير خوردن حاصل مي شده ولي بعدا اين آيه با 5 بار شير خوردن منسوخ مي گردد، ولي در آن رضاع کبیر وارد نشده است.از عايشه روايت است : «کان فيما أنزل من القرآن عشر رضعات معلومات يحرمن، ثم نسخن، بخمس معلومات. فتوفي رسول الله صلي الله عليه وسلم و هن فيما يقرأ من القرآن». مسلم (1425)
يعني: «از جمله آيات نازل شده در قرآن، آية (عشر رضعات معلومات يحرمن) بود. «يعني : ده بار شير دادن معلوم (نکاح را) حرام ميکند». سپس لفظ و حکم اين آيه با (بخمس معلومات) نسخ شد. «يعني با پنج بار شيردادن معلوم». (تلاوت پنج بار شيردادن نسخ شد و حکم آن باقي ماند) سپس پيامبر صلي الله عليه وسلم فوت کرد ولي (به خاطر تأخير نسخ آن) آيه نسخ شده از جمله آياتي بود که (هنوز) جزو قرآن به حساب ميآمد».
و اين مربوط ميشود به مبحث ناسخ و منسوخ، چنانکه خداوند متعال مي فرمايد: « مَا نَنسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللّهَ عَلَىَ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ» (بقره 106).
يعني: هر حکمى را نسخ کنيم، و يا نسخ آن را به تأخير اندازيم، بهتر از آن، يا همانند آن را مىآوريم. آيا نمىدانستى که خداوند بر هر چيز توانا است؟!
پس حديث اخير بيانگر اين مطلب است که آيه اي که در مورد 10 بار شير خوردن براي حصول رضاعت نازل شده بوده، حکم و تلاوت آن نسخ شده است، ولي در اين حديث اشاره اي به رضاعت کبير نشده است!
و نکته ي ديگر اينکه: آياتي که تلاوت و قرائت آنها منسوخ شده اند، همگي در دسترس نيستند که به شما يا ديگران نشان دهيم، زيرا نيازي به حفظ آيات منسوخ نبوده، چرا که قرائت آن نسخ شده و ديگر جزو قرآن بحساب نمي آيند، از اينرو ممکن است باقي نمانند.
پس دوست متاسفانه جاهل و دایه ی مهربان تر از مادرم دین حق روشن است با این پف کردن ها فقط ریش خودت می سوزد و نور خدا بیشتر میشود
يُرِيدُونَ أَن يُطْفِؤُواْ نُورَ اللّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَيَأْبَى اللّهُ إِلاَّ أَن يُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ 32 توبه
آنان ميخواهند نور خدا را با ( گمانهاي باطل و سخنان نارواي ) دهان خود خاموش گردانند ( و از گسترش اين نور كه اسلام است جلوگيري كنند ) ولي خداوند جز اين نميخواهد كه نور خود را به كمال رساند ( و پيوسته با پيروزي اين آئين ، آن را گستردهتر گرداند ) هرچند كه كافران دوست نداشته باشند .شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3704نوشته ايد:” (روايت شاخ شيطان) دلالت قطعي دارند که منظور رسول خدا از قول «الفتنة هاهنا» سرزمينهاي شرق است…..”
پاسخ:
بنده در مقاله شاخ شيطان که يکبار سايت آنرا حذف کرد ومن مجددا آنرا وارد کردم، پاسخ دادم. ابتدا روايت را بخوانيم:
در صحيح البخاري در باب ما جاء في بيوت أزواج النبي صلى الله عليه وسلم نوشته شده: حدثنا موسى بن إسماعيل حدثنا جويرية عن نافع عن عبد الله قال :قام النبي صلى الله عليه وسلم خطيبا فأشار نحو مسكن عائشة فقال هنا الفتنة ثلاثا من حيث يطلع قرن الشيطان- رسول خدا صلی الله علیه وسلم برای خطبه برخاست پس به منزل عائشه اشاره کرده و فرمود: فتنه اینجاست فتنه اینجاست فتنه اینجاست. از اینجا شاخ شیطان بیرون می آید.
1- اگر اين روايت ارتباطي به خانه عايشه ندارد، چرا بخاري در صحيح خود اين روايت را در” باب ما جاء في بيوت أزواج النبي صلى الله عليه وسلم” اورده است؟مگر صحيح بخاري صحيح ترين کتاب بعد از قرآن نيست؟
2- فرموديد پيامبر به سمت خانه عايشه اشاره کرده ولي منظور ايشان شرق بوده است.ليکن توجه نکرديد که ايشان در يک مکان بسته هنگام اشاره به سمت خانه عايشه از ضمير اشاره نزديک هنا(اينجا) استفاده کرده اند.پيامبر بطور وضوح رو به خانه عايشه مي کند و مي گويد(هنا) از اينجا فتنه وشاخ شيطان خارج مي شود. و شما مي گوييد منظور ايشان چيز ديگري بود.
3- جالب اينکه زماني که پيامبر مشخصا راجع به فتنه نجد سخن مي گويد از ضمير دور (هناک )استفاده کرده اند.
قالوا يارسول الله وفي نجدنا فأظنه قال في الثالثة هناك الزلازل والفتن وبها يطلع قرن الشيطان.
4- اينکه هيچيک از اصحاب ايشان سوالي در اين باره نپرسيد گوياي اين است که پيامبر اکرم به وضوح منظور خود را رساند و اصحاب نيز به وضوح منظور ايشان را درک کردند.(نعوذ بالله پيامبر که بالاي منبر چيستان طرح نمي کردند)
5- پيامبر اکرم در مورد اين موضوع به زنانش هم هشدار داده بودند واگر ابن زبير ملعون مانع نمي شد شايد عايشه خود را از کانون فتنه بودن نجات مي داد و جنگ جمل به راه نمي افتاد.روايت صحيح سند زير را بخوانيد.
أخبرنا عبد الرزاق عن معمر عن بن طاووس عن أبيه أن النبي صلى الله عليه وسلم قال لنسائه أيتكن تنبحها كلاب ماء كذا وكذا يعني الحوأب فلما خرجت عائشة إلى البصرة نبحتها الكلاب فقالت ما اسم هذا الماء فأخبروها فقالت ردوني فأبى عليها بن الزبير
پيامبر (ص) به همسران خويش فرمودند: كداميك از شما است كه سگهاى حواب بر او پارس خواهند كرد ؟!
وقتى عائشه به بصره رفت، سگها بر او پارس كردند! گفت: اسم اين آب چيست ؟ به او خبر دادند! گفت من را بازگردانيد! اما ابن زبير مانع او شد!
الصنعاني، ابوبكر عبد الرزاق بن همام -المصنف، ج11، ص365
6- حال احتمالا طبق معمول، شيعه را به اهانت به رسول اکرم متهم مي کنيد که پس آموزه هاي پيامبر چه شد وچرا ايشان نتوانستند نزديکان خود را هدايت کنند. برادر عزيز پاسخ اين سوال را قرآن در داستان هابيل و قابيل،نوح و پسرش و لوط و همسرش داده .گويا اين سنت خداست که نزديکان پيامبران به ايشان خيانت کنند. اين خدشه اي به هدايت پيامبران نيست.شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3705نوشته ايد:” دوست عزیز امام بودن یعنی پیشوا بودن برای مردم همانطور که خودت گفتی پس طبق ادعای خود شما امام بودن ابراهیم چیزی جز پیشوا بودن نیست ”
پاسخ:
مگر قبل از اينکه ابراهيم به امامت جعل شود، اين پيشوايي که شما مي فرماييد را نداشت؟ دوست عزيز امامت حضرت ابراهيم مرتبه اي بالاتراز نبوت ايشان بوده است. مقاله “مقام امام بالاتر است يا نبي” را حتما بخوان . هنوز پاسخي به آن داده نشده.
نوشته ايد:” خداوند میخواهد در زمین با کیفیت مادی ان خلیفه ای قرار دهد اینکه میخواهی خداوند فرشته و ملائکه را به زمین بفرستد یا خلیفه ی زمین کند الحاد در ملائکه می باشد ”
پاسخ:
پس طبق گفته شما فرشتگان بقدري نادان بودند که خواستند حضور زميني وخاکي را با حضور در عرش عوض کنند که گفتند آيا ما محق ترنيستيم به اين مقام!!! تازه اين خلافت زميني چه لزومي به علم اسماء داشت( علمي که فرشتگان قادر به درک آن نيستند) . وچرا فرشتگان آن خليفه عرشي مي بايست به خليفه خاکي ، سجده کنند.دوست عزيز لطفا خودت اوهام و جمود فکريت را به قرآن تحميل نکن.
نوشته ايد:” چه شد یک دفعه از باء ملامست به باء وسیله تغییر کرد نظرت؟
خداوند می فرماید
ثُمَّ جَعَلْنَاكَ عَلَى شَرِيعَةٍ مِّنَ الْأَمْرِ فَاتَّبِعْهَا وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاء الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ 18 جاثیه
در اینجا امر همان شریعت است شما طبق این ایه توضیح بدهید که امر همان شریعت نیست.”
پاسخ:
جمله بنده نه بدان سبب است که عقيده شما را درست دانسته ام .بلکه منظورم اين است که باء وسيله نيز بنده را به هدف رهنمون مي کند. يعني ائمه به وسيله( امرنا)که همان کن فيکون است هدايتگر مي باشند. اما در مورد آيه سوره جاثيه. مگربنده گفتم هرکجا( امر) ديديد به معناي (کون فيکون) است. وگرنه بنده مي توانم به شما بگويم (لَيْسَ لَكَ مِنَ الأَمْرِ شَيْءٌ) را شما به دين وشريعت معني کنيد.آيانعوذ بالله معني آن مي شود پيامبر تو از دين هيچ نداري!! پس لطفا سنجيده و علمي صحبت کنيد.شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3706نوشته ايد:” لَيْسَ لَكَ مِنَ الأَمْرِ شَيْءٌ أَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ أَوْ يُعَذَّبَهُمْ فَإِنَّهُمْ ظَالِمُونَ ….
اینجا منظور از امر چیست؟ همان کن فیکون میباشد که پیامبر هیچ اختیاری ندارد و طبق ایه یا انها را خداوند میبخشد یا عذاب می دهد”پاسخ:
خدا را شکر بالاخره قبول کردي که امر به معناي (کن فيکون) هم هست . اما پاسخ ،مسلمانان ظاهر بين عادت داشتند تاوقتی به دشمن غالب بودند، پیامبر را مدح کنند وعمل و تدبیر او را بستایند،و بر عکس اگر مثل روز احد از دشمن شکست خوردند آن حضرت را ملامت کنند. و اين آيه براي حمايت از پيامبر نازل شد.
در واقع این آیه هیچ گونه منافاتى با مؤ ثر بودن عفو و گذشت و همچنين هدايت بامر و شفاعت ايشان ،ندارد، زیرا منظور این است که پیغمبر بالذات هیچ کارى را نمى تواند انجام دهد، و به فرمان خداست که ، مى تواند ببخشد، و مجازات کند، و عوامل پیروزى را فراهم سازد، و حتى به اجازه خدا و اذن او مى تواند هم چون مسیح مردگان را زنده کند.
اينکه شما جمله ((لیس لک من الامر شى ء)) را گرفته ، و خواسته ايد توانائى پیامبر را بر این امر انکار کنيد، در حقیقت آیات دیگر قرآن را فراموش کرده ايد.
مثال ديگري مي زنم. مگر خداوند در سوره نساء حصر نمي کند که ﴿الْعِزَّةَ لِلّهِ جَميعًا﴾ آيا اين منافاتي دارد با آنجا که مي فرمايد: وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَدوست عزيز﴿يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا﴾ در آيه ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا) جملهاي است در محلّ نصب تا صفت باشد براي ائمه.
بعضي از انبياء در آن مراحل پاياني به جايي ميرسند كه خداي سبحان آنها را هاديِ به امر ميكند كه ميتوانند در دلها اثر كنند مُرده را زنده كنند بيماران را شفا بدهند. به واقع خودشان به مرحله تکوين مي رسند و مي توانند تکويني عمل کنند.
ادامه آيه موضوع را روشن تر مي کند. ﴿وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ﴾ خداوند به ايشان ديگر نفرمود چه چيزي واجب است چه چيزي حرام است چه چيزي بد است چه چيزي خوب. به آنها فعل خيرات را وحي کرد نه حکم خيرات را. مثل اينكه به مادر موسي وحي کرد كه صندوقچه را در دريا بينداز﴿أَوْحَيْنَا إِلَي أُمِّ مُوسَي﴾ اينجا ديگر وحيِ تشريعي نيست. يك وحي عملي است.( کن فيکون)
اينكه ميبينيد قلب كسي به خوبي گرايش پيدا ميكند، اين گرايش حركت است، اين حركت محرِّك ميخواهد و زمامدار اين حركت امام است كه دل را تكويناً به سَمتي ميكشاند. اين رهبري دلها از نظر تكوين وقتي مورد عنايت آن امام شد اين دل جذب ميشود، ديگر خلاف ندارد.
دوست عزيز اينكه ميبينيد يك وقت حُرّي پيدا ميشود كه بين جهنّم و بهشت دفعتاً بهشتي ميشود، اين يك تصرّف لازم دارد اين با تبليغ و موعظه نيست، تبليغ و موعظه در آن ميداني بود كه حضرت فرمود و در او اثر نكرد. اين كِشش و جذبهاي كه در دل پيدا ميشود اين به امر الله است كه ﴿إِذَا أَرَادَ شَيْئاً أَن يَقُولَ لَهُ كُن فَيَكُونُ﴾؛ امام با اين امرِ تكوينيِ خدا در دلها اثر ميگذارد.شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3707نوشته اید:
خدا را شکر بالاخره قبول کردي که امر به معناي (کن فيکون) هم هست.
پاسخ : اولا خسته نباشی کشف بزرگی کردی. من در پست های قبلی خودم داشتم به شما می فهماندم که امر معناهای متفاوتی داره و به مشتقات ان در قران مراجعه کنی و برایت مثال هایی که هم معنی کن فیکون و هم مثالهایی که به معنی دستور و شریعت و قانون و غیره هست رو زدم. و به ان هم اشاره کردم(عقیده ات رو بر قران تحمیل نکن بلکه عقیده ات رو از قران بگیر. به جای سوء استفاده از کلمه ی امر برو مشتقات مختلف ان را در قران بخوان تا بدانی منظور چیست.)
دوما طبق منهج ( اب دوغ خیاری) من هم اینطور استدلال میکنم که شما کردید. خداوند می فرماید: وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعاً وَلاَ تَفَرَّقُواْ 103 ال عمران
و همگي به رشته ( ناگسستني قرآن ) خدا چنگ زنيد و پراكنده نشويد
و در جایی دیگر می فرماید إِنَّ الَّذِينَ فَرَّقُواْ دِينَهُمْ وَكَانُواْ شِيَعاً لَّسْتَ مِنْهُمْ فِي شَيْءٍ 159 انعام
(ای پیامبر!) بيگمان كساني كه آئين ( يكتاپرستي راستين ) خود را پراكنده ميدارند و شیعه ميشوند تو به هيچ وجه از آنان نيستي.
با این حساب و مقابله به مثل و منهجی که شما از قران دارید بنده ثابت نمودم که تفرقه جایز نیست و کسانی که تفرقه کردند و شیعه شدن در هیچ چیزی با پیامبر نیستند.نوشته اید: در واقع این آیه هیچ گونه منافاتى با مؤ ثر بودن عفو و گذشت و همچنين هدايت بامر و شفاعت ايشان ،ندارد،
با این تفاسیر مضحک بیشتر از این خودتان را مسخره نفرمایید. خداوند واضح میگوید لازم نیست شما ایه رو ماست بمالی. لَيْسَ لَكَ مِنَ الأَمْرِ شَيْءٌ أَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ أَوْ يُعَذَّبَهُمْ فَإِنَّهُمْ ظَالِمُونَ
و در جاهی دیگر نیز خداوند می فرماید وَمَن يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللّهُ 135 ال عمرانفَيَغْفِرُ لِمَن يَشَاءُ وَيُعَذِّبُ مَن يَشَاءُ 284 بقره
هر كه را بخواهد ( و شايستگي داشته باشد ) ميبخشد و هر كس را بخواهد ( و مستحق باشد ) عذاب ميكندحتی خداوند می فرماید اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لاَ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِن تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِينَ مَرَّةً فَلَن يَغْفِرَ اللّهُ لَهُمْ 80 توبه
چه براي آنان طلب آمرزش كني و چه نكني ، حتّي اگر هفتاد بار براي آنان طلب آمرزش كني ، هرگز خداوند آنان را نميآمرزد .
طبق این ایات و صد ها ایه ی دیگر بخشش گناهان تنها در دست خداست و شفاعت و طلب مغفرت کردن پیامبر برای کسانی که به خود ظلم نموده اند بحثی جدا می باشد.
نکته: پیامبر خود میتواند از حق خودش بگذرد و کسی که به پیامبر بدی کرده خود پیامبر ان را عفو کند برای اینکه حق الناس را الناس می بخشند.شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3708نوشته اید:
خدا را شکر بالاخره قبول کردي که امر به معناي (کن فيکون) هم هست.
پاسخ : اولا خسته نباشی کشف بزرگی کردی. من در پست های قبلی خودم داشتم به شما می فهماندم که امر معناهای متفاوتی داره و به مشتقات ان در قران مراجعه کنی و برایت مثال هایی که هم معنی کن فیکون و هم مثالهایی که به معنی دستور و شریعت و قانون و غیره هست رو زدم. و به ان هم اشاره کردم(عقیده ات رو بر قران تحمیل نکن بلکه عقیده ات رو از قران بگیر. به جای سوء استفاده از کلمه ی امر برو مشتقات مختلف ان را در قران بخوان تا بدانی منظور چیست.)
دوما طبق منهج ( اب دوغ خیاری) من هم اینطور استدلال میکنم که شما کردید. خداوند می فرماید: وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعاً وَلاَ تَفَرَّقُواْ 103 ال عمران
و همگي به رشته ( ناگسستني قرآن ) خدا چنگ زنيد و پراكنده نشويد
و در جایی دیگر می فرماید إِنَّ الَّذِينَ فَرَّقُواْ دِينَهُمْ وَكَانُواْ شِيَعاً لَّسْتَ مِنْهُمْ فِي شَيْءٍ 159 انعام
(ای پیامبر!) بيگمان كساني كه آئين ( يكتاپرستي راستين ) خود را پراكنده ميدارند و شیعه ميشوند تو به هيچ وجه از آنان نيستي.
با این حساب و مقابله به مثل و منهجی که شما از قران دارید بنده ثابت نمودم که تفرقه جایز نیست و کسانی که تفرقه کردند و شیعه شدن در هیچ چیزی با پیامبر نیستند.شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3709نوشته اید: در واقع این آیه هیچ گونه منافاتى با مؤ ثر بودن عفو و گذشت و همچنين هدايت بامر و شفاعت ايشان ،ندارد،
با این تفاسیر مضحک بیشتر از این خودتان را مسخره نفرمایید. خداوند واضح میگوید لازم نیست شما ایه رو ماست بمالی. لَيْسَ لَكَ مِنَ الأَمْرِ شَيْءٌ أَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ أَوْ يُعَذَّبَهُمْ فَإِنَّهُمْ ظَالِمُونَ
و در جاهی دیگر نیز خداوند می فرماید وَمَن يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللّهُ 135 ال عمرانفَيَغْفِرُ لِمَن يَشَاءُ وَيُعَذِّبُ مَن يَشَاءُ 284 بقره
هر كه را بخواهد ( و شايستگي داشته باشد ) ميبخشد و هر كس را بخواهد ( و مستحق باشد ) عذاب ميكندحتی خداوند می فرماید اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لاَ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِن تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِينَ مَرَّةً فَلَن يَغْفِرَ اللّهُ لَهُمْ 80 توبه
چه براي آنان طلب آمرزش كني و چه نكني ، حتّي اگر هفتاد بار براي آنان طلب آمرزش كني ، هرگز خداوند آنان را نميآمرزد .
طبق این ایات و صد ها ایه ی دیگر بخشش گناهان تنها در دست خداست و شفاعت و طلب مغفرت کردن پیامبر برای کسانی که به خود ظلم نموده اند بحثی جدا می باشد.
نکته: پیامبر خود میتواند از حق خودش بگذرد و کسی که به پیامبر بدی کرده خود پیامبر ان را عفو کند برای اینکه حق الناس را الناس می بخشند.نوشته اید: (ما معتقدیم كه امام زمان بر باطن و اعمال مردم ولایت دارد و در واقع، هدایت تحت نظر اوست و رساندن به مقصود از وظایف آن امام معصوم است .)
پاسخ : دوست عزیز حرفی میزنی که حتی نیازی به بطلانش نیست و چرت بودنش تابلو میباشد اما به طبع اینکه عناد در وجودتان ریشه افکنه و هدفتان تنها رد کردن پست های بنده و و دیگر دوستان می باشد و خط خطی کردن صفحه اما باز جواب شما را میدهمشنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3710فرمودی هدایت تحت نظر امام است. خداوند می فرمایدوَاللّهُ يَهْدِي مَن يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ 213 بقره ، و خداوند هر كسي را كه بخواهد به راه راست ( كه همان راه حق است ) رهنمود مينمايد
لَّيْسَ عَلَيْكَ هُدَاهُمْ وَلَكِنَّ اللّهَ يَهْدِي مَن يَشَاءُ 272 بقره . هدايت آنان بر تو واجب نيست ، وليكن خداوند هر كه را بخواهد هدايت ميكند
فَمَن يُرِدِ اللّهُ أَن يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلإِسْلاَمِ وَمَن يُرِدْ أَن يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقاً حَرَجاً كَأَنَّمَا يَصَّعَّدُ فِي السَّمَاء125 انعام. آن كس را كه خدا بخواهد هدايت كند ، سينهاش را ( با پرتو نور ايمان باز و ) گشاده براي ( پذيرش ) اسلام ميسازد ، و آن كس را كه خدا بخواهد گمراه و سرگشته كند ، سينهاش را به گونهاي تنگ ميسازد كه گوئي به سوي آسمان صعود ميكن
خداوند خودش رو اختصاص داده به هدایت و کسی رو شریک در هدایت کردن نکرده. تا به این حد مشرک هستید؟؟؟؟فرمودید به باطن و اعمال مردم ولایت دارد خداوند می فرماید: قُلْ إِن تُخْفُواْ مَا فِي صُدُورِكُمْ أَوْ تُبْدُوهُ يَعْلَمْهُ اللّهُ 29 ال عمران بگو : اگر آنچه را كه در سينههايتان داريد پنهان سازيد يا آشكار كنيد ، خداوند آن را ميداند. دقت کن که در ایه نیامده یعلمه الله و الرسول و الامام
إِنَّ اللّهَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ119 ال عمران. خداوند از آنچه در درون سينهها ميگذرد آگاه است
وَإِنَّ رَبَّكَ لَيَعْلَمُ مَا تُكِنُّ صُدُورُهُمْ وَمَا يُعْلِنُونَ 74 نمل. پروردگارت محقّقاً آگاه است از چيزهائي كه سينههايشان در خود نهان ميدارند ، و از چيزهائي كه ايشان آشكار ميسازند .
دقت کن که نفرموده ان ربک و امامک. واقعا از توحید بهره ای نبردید.
خداوند می فرمابید يَوْمَ يَجْمَعُ اللّهُ الرُّسُلَ فَيَقُولُ مَاذَا أُجِبْتُمْ قَالُواْ لاَ عِلْمَ لَنَا إِنَّكَ أَنتَ عَلاَّمُ الْغُيُوبِ
آن روزي ( را خاطرنشان ساز ) كه خداوند پيغمبران را ( در پيشگاه خود ) گرد ميآورد و بديشان ميگويد : به ( دعوت ) شما چه پاسخي داده شده است ؟ ( آيا ملّتهائي كه به سوي آنان فرستاده شدهايد چگونه از دعوت شما استقبال كردهاند و به چه راهي رفتهاند ؟ راه ايمان يا راه انكار پيمودهاند ؟ ) . ميگويند : ما را هيچ گونه آگاهي و دانشي نيست ( مگر آنچه از راه وحي آموختهايم و ظواهري كه در روزگار حيات خود از مردم مشاهده كردهايم ) تو خود ( علاوه از ظواهر ) از تمام خفايا آگاهي .
در این ایه پیامبران از امتشان بی خبرند ولی طبق ادعا های پوچ شما پیامبران و امامان از همه چی با خبر هستند. واقعا عقاید شما مسموم و شرک زده و گمراه کننده است. به قران رجوع کن به قران تحمیل نکن.شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #3711نوشته اید: دوست عزيز﴿يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا﴾ در آيه ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا) جملهاي است در محلّ نصب تا صفت باشد براي ائمه.پاسخ:باز از معده تفسیر نمودی؟ ایات گذینشی برای هدف و نیتی گذینشی حیله ی قدیمی روافض می باشد
خداوند می فرماید : وَمِن قَوْمِ مُوسَى أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ 159 اعراف. در ميان قوم موسي گروه زيادي ( بر دين صحيح ماندگار ) بودند كه ( مردم را ) به سوي حق رهنمود ميكردند و ( به سبب تمسّك ) به حق ( به هنگام داوري ) دادگري مينمودند .
وَمِمَّنْ خَلَقْنَا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ 181 اعراف. در ميان آفريدگانمان ، گروهي هستند كه به حق دعوت ميكنند ، و به حق دادگري ميكنند .
در این ایات خداوند توضیح داده که هدایت دعوتشان به سوی امر ماست یعنی به سوی حق!!!
انجا که می فرماید: وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ 24 سجده. و از ميان بنياسرائيل پيشواياني را پديدار كرديم كه به امر و فرمان ما ( و برابر قوانين ما ، مردمان را ) راهنمائي مينمودند ، بدان گاه كه بنياسرائيل ( در راه خدا بر تحمّل سختيها ) شكيبائي ورزيدند و به آيات ما ايمان كامل پيدا كردند .
وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ نَافِلَةً وَكُلّاً جَعَلْنَا صَالِحِينَ 72 وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاء الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ 73 انبیاء
ما به ابراهيم اسحاق و يعقوب را به عنوان ارمغاني عطاء كرديم ، و همه ( افراد مذكور ، يعني ابراهيم و لوط و اسحاق و يعقوب ) را مرداني شايسته و بايسته نموديم . 72 ما آنان را پيشواياني نموديم كه برابر دستور ما ( مردمان را به كارهاي نيك ، راهنمائي و ) رهبري ميكردند ، و انجام خوبيها و اقامه نماز و دادن زكات را بديشان وحي كرديم ، و آنان تنها ما را ميپرستيدند 73.
البته تبریک میگویم به شما در تفسیر گوی سبقت رو از همه ربوده ای. فقط شیرین است که قران را به شما دهند و تفسیر کنند انچنان تفسیری درست میکنی که…
در این دو ایه نیز و اوحینا الیهم فعل الخیرات اولا دقت کن که این وحی برای پیامبران فوق الذکر بوده و طبیعی است به نبی وحی می شود دوما حکم الخیرات چه ربطی به ایه داره؟ چه نیازی به وحی کردن حکم عمل خیرات می باشد؟ مگر داستان موسی و خضر را نمی دانی با اینکه موسی نبی بود و با خدا صحبت می کرد ولی حکمت کارهای خضر را به او وحی نمی کرد بلکه تنها فعل خیرات به انها وحی میشد. پس اصل هدف در وحی الهام فعال الخیرات هست نه حکم الخیرات همانطور که در ایه امده وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاء الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ یعنی فعل خیرات مانند نماز و زکات و … الهام کردیم.
( رسوایی دیگر شما و دست برد در ایات قران برای بار دهم عیان شد) -
نویسندهنوشته ها
شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.
پاسخ:
دوست عزیز امام بودن یعنی پیشوا بودن برای مردم همانطور که خودت گفتی پس طبق ادعای خود شما امام بودن ابراهیم چیزی جز پیشوا بودن نیست و همان طور که قران می فرماید
وَمَنْ أَحْسَنُ دِيناً مِّمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لله وَهُوَ مُحْسِنٌ واتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفاً وَاتَّخَذَ اللّهُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلاً 125 نساء
آئين چه كسي بهتر از آئين كسي است كه خالصانه خود را تسليم خدا كند ، در حالي كه نيكوكار باشد و از آئين راستين ابراهيم پيروي كند كه مخلص و حقّجو بود ( و وحدت ديني مسلمانان و يهوديان و مسيحيان در او به هم ميرسد ) و خداوند ابراهيم را به دوستي گرفته است ( و با خليل ناميدن او افتخارش بخشيده است ) .
قُلْ صَدَقَ اللّهُ فَاتَّبِعُواْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفاً وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ 95 ال عمران
بگو : خدا راست گفته است بنابراين از آئين ابراهيم پيروي كنيد كه ( بيآلايش بود و ) به حق گرايش داشت و جزو مشركان نبود .
قُلْ إِنَّنِي هَدَانِي رَبِّي إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ دِيناً قِيَماً مِّلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفاً وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ 161 انعام
بگو : بيگمان پروردگارم ( با وحي آسماني و نشان دادن آيات قرآني و گسترده جهاني ) مرا به راه راست رهنمود كرده است . و آن دين راست و استوار و پابرجا ، يعني دين ابراهيم است . همان كسي كه حقّگرا ( و از آئينهاي انحرافي محيط خود رويگردان ) بود و از زمره مشركان نبود .
پس امام بودن ابراهیم همان (پيشوايِ عقائد و اخلاق مردم میباشد .)
اگر بقیه ی دینتان و مذب حقه تان را اینگونه از قران برداشت کرده اید که واقعا بارک الله فیکم
در ضمن ﴿أَغْنَاهُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ﴾ یعنی خدا و رسولش به انها با اعطا کردن غنایم بی نیاز کرده است. قران رو بازیچه نکنید