Home › انجمن ها › شرکیات. توسل، شفاعت و بدعت › پاسخ به شبهه ی عبدالزهرا
این جستار شامل 0 پاسخ ، و دارای 0 کاربر است ، و آخرین بار توسط ضد رافضی در 10 سال، 1 ماه پیش بروز شده است.
-
نویسندهنوشته ها
-
دوشنبه، ۱۸ فروردین ۱۳۹۳ در ۱۲:۵۵ ب.ظ #9159شنبه، ۳۰ فروردین ۱۳۹۳ در ۵:۳۶ ق.ظ #9191
باسلام برادر
جناب حقیقت جو شما یک مراجعه به آرایه طباق بکن. پیداست انسان اهل مطالعه ای هستید اما معلوم است بیشتر متکی به خواندن هستید. به هر حال پیامبر مامور انذار مردگان نبودند.
اما گفتید
بلکه مثالهای خداوند برای تفهیم مطلبش مورد نظرمنه
جواب
گفته شما به این معنا است که اصل مثال مهم است که چه چیزی به چه چیزی تشبیه شده است. این مسئله، امر پوشیده ای بر ما و دیگران نبوده است که به فضل علم شما، بر ما مکشوف گردد. و قبل تر به ان اشاره کردم.
فقط تفاوت من با شما این است که من مردن را جدا شدن روح از بدن می دانم ولی شما مردن را نابودی می دانید.
دراین آیه شریفه یک کافر دل مرده به بدن مرده تشبیه شده است. و همانطور که بدن مرده نمی شنود چون روح در آن نیست؛ به همین ترتیب قلب و گوش کافر هم حقایق را درک نمی کند چون روح ایمان ندارد و خداوند می فرماید طبع الله علی قلوبهم و علی سمعهم.
تفکر مشرکانه این است که انسان همین بدن خاکی است که با مرگ، ادراک و حیات او از بین می رود.
تفکر مومنان این است که انسان با مرگ ، فقط روحش از بدنش جدا می شود و لذا جسم او درک نمی کند و واکنش نشان نمی دهد اما روح او همچنان زنده است و نابود نمی شود.
خیلی ساده به شما بگویم : تمثیل ظاهر به باطن است. و اگر شما بخواهید این تمثیل را به باطن بدانید، فلسفه رسالت و خلقت را زیر سوال بردید که با زبان ساده، یک تالی قاسدش همان بود که با زبان ساده گفتم : پیامبر مامور انذار مرده ها نبودند. یک تالی فاسدش این است که معتقد شوید همه کرها ( مومن و کافر ) حقایق را درک نمی کنند و دل مرده هستند. و ….
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #1497روافض به ابن حجر الهیثمی اشاره میکنند و می گویند که قبر پرستی را جایز می دانسته. باید در این مورد بگوییم که ابن حجر الهیثمی صوفی بوده و صوفی هم معلوم است که توسل به قبور را جایز می دانسته.شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8995حتما 1.سبکی2.زینی دحلان3.نووی4.حصنی دمشقی5.زرقانی 6.ابن حبان7.ابن قدامه8.سلیمان بن عبدالوهاب 9.محمد العبدری مالکی 10. قسطانی 11.سمهودی و… همه صوفی بودند و مرده پرست و کافر. جرات داری بگی اینها توسل به مرده را قبول نداشتند؟!حتما ابن تیمیه مسلمان واقعی کهابن حجر عسقلانی میگه ابن تیمیه تا فکر کرد مجتهد سخن همه را رد کرد و مردم میگفتند او منافق.شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8996بله، بله صوفی گرایی بسیار گسترش داشته ولی سبکی صوفی نبودهشنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8997سبکی،صوفی که نبوده، توسل به مرده را قبول داشته پس مذهبش چی شد؟ابن حجر عسقلانی چی او هم صوفی بود؟!شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8998من اونا رو نمی دونم ولی ابن حجر الهیثمی صوفی، اشعری بوده.شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8999سند بده تو کجا سبکی قبر پرستی رو قبول داشته. ان شاء الله بتونم ردش کنم.شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #9001شيخ الاسلام تقيالدين سبکي مينويسد: توسل و استغاثه به پيامبر اکرم(ص) و شفيع قرار دادن آن حضرت جايز است و نيکو و اين امر بر هر دينداري معلوم است و از انبيا و مرسلين سرزده و سيره سلف صالح و علما و عوام مسلمانان بوده است. توسل به پيامبر در هر حال جايز است؛ قبل از خلقت و بعد از خلقت؛ در زمان حيات و بعد از رحلت آن حضرت؛ در عالم برزخ و بعد از به پا شدن قيامت و بهشت. توسل به پيامبر نيز اين است که انسان در طلب از خدا، خود پيامبر يا جاه و مقام و برکت آن حضرت را وسيله قرار دهد. اين سه نوع توسل جايز است و درباره هريک از آنها خبر صحيح وارد شده است. حال تفاوتي ندارد که اين امر توسل يا استغاثه يا تشفع ناميده شود.سبکي، تقيالدين، شفاء الاسقام، ص46شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #9002آلوسي، مفسر بزرگ اهل سنت، ميگويد: من مانعي در توسل به درگاه خداوند با مقام پيامبر، چه در حال حيات و چه پس از رحلت او، نميبينم. او در جاي ديگر نيز ميگويد: توسل جستن به مقام کسي غير از پيامبر اکرم(ص) در پيشگاه خدا مانعي ندارد؛ به شرط اينکه او واقعاً در نزد خدا مقامي داشته باشد. آلوسي، سيدمحمود، روح المعاني، ج 4 ـ 6، ص 14 ـ 15.شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #9003لطفا متن عربی اون رو هم بنویس تا سریعتر بتونم ردش کنم.شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #9004« إنّ من المعلوم من الدين وسير السلف الصالحين، التبرّك ببعض الموتى من الصالحين، فكيف بالأنبياء والمرسلين، ومن ادّعى أنّ قبور الأنبياء وغيرهم من أموات المسلمين سواء، فقد أتى أمراً عظيماً نقطع ببطلانه، وخطئه فيه، وفيه حطّ لدرجة النبيّ(صلی الله علیه و آله و سلم) إلى درجة من سواه من المسلمين، وذلك كفر متيقّن، فإنّ من حطّ رتبة النبي(صلى الله عليه وآله وسلم)عمّا يجب له، فقد كفر»(( شفاء السقام: ص130. )).
(از روش شخصيت ها و بزرگان صالح گذشته استفاده مى شود كه تبرّك به قبور مردگان امرى شرعى و دينى است و مانعى ندارد، تا چه رسد به قبور پيامبران، و اگر كسى ادّعا كند كه قبور پيامبران با قبور ساير مردگان برابر و يكسان است، سخن زشت وباطلى به زبان آورده است، چون موجب پايين آوردن مقام شامخ پيامبران گرديده است، و شكّى نيست كه سبك شمردن مقام رسول اكرم، و يكسان دانستن آن حضرت با ديگران كفر است).
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #9005مراحعه کن به کتاب شفاء السقام في زيارة خير الأنام صلى الله عليه و سلم.نویسنده تقی الدین سبکیشنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #9006شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #9007«ابن تیمیّه بعد از آنکه خود را به عنوان پیرو کتاب و سنّت معرفی کرده و اظهار میکند که دعوت کننده به حق و هدایت کنندهی به سوی بهشت است، در اصول عقائد مطالبی را بدعت گذاشته و از پایههای اسلام، ارکان و مبانی آن را نقض کرده و به این خاطر از پیروی حق خارج شده است، داخل در عنوان بدعتگذار گشته و با مخالفت با اجماع از دایره مسلمین خارج شده است. سخنى گفت كه لازمه آن جسمانى بودن خدا و مركّب بودن ذات اوست، تا آنجا كه ازلى بودن عالم را ملتزم شد و با اين سخنان حتّى از 73 فرقه نيز بيرون رفت.»
وی همچنین درباره بدعت ابن تیمیّه در تحریم توسّل به انبیاء و طلب شفاعت از پیامبر (ص) مینویسد: «إعلم : أنه يجوز ويحسن التوسل ، والاستغاثة ، والتشفع بالنبي صلى الله عليه وآله وسلم إلى ربه سبحانه و تعالى . وجواز ذلك و حسنه من الأمور المعلومة لكل ذي دين ، المعروفة من فعل الأنبياء والمرسلين ، و سير السلف الصالحين ، و العلماء و العوام من المسلمين . ولم ينكر أحد ذلك من أهل الأديان ، و لا سمع به في زمن من الأزمان ، حتى جاء ابن تيمية ، فتكلم في ذلك بكلام يلبس فيه على الضعفاء الأغمار ، و ابتدع ما لم يسبق إليه في سائر الأعصار.سبکی، تقی الدین، شفاء السقام، بیجا، چهارم، 1419ه، ص293. -
نویسندهنوشته ها
شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.
جناب کلمه من موندم شما با این همه جهالت چطور اومدید اینجا بحث قرآنی میکنید. گفتید پیامبر مامور انذار به مرده ها نبوده خب مگه من گفتم بوده؟!!!! شما اصلا نفهمیدی من این آیه رو برای چی دادم. اینکه مفهوم این آیات چیه من فعلا کاریش ندارم بحث اصلی من اینه که خداوند داره برای پیامبر با مثال یک مطلبی رو توضیح میده. اینکه اون مطلب چیه فعلا بحث من نیست بلکه مثالهای خداوند برای تفهیم مطلبش مورد نظرمنه. خداوند مثالهاش رو با نشنیدن مردگان شروع میکنه و در ادامه به انسان کری که رویش رو برگردونده اشاره میکنه که در این قسمت هم شما چشمه ای از جهالتتون رو به نمایش گذاشتید وجمله ولوا مدبرین رو به مرده ربط دادید در حالی که این جمله به فرد کر برمیگرده. در آیه بعد هم خداوند وقتی مثالهاش رو تموم میکنه میگه حرفای تو رو کسی میشنوه که مثل مثالهایی که زدم نباشه.
با این میزان دانش جنابعالی پست های قبلیتونم ارزش خوندن ندارن.