این جستار شامل 0 پاسخ ، و دارای 0 کاربر است ، و آخرین بار توسط rrrww در 10 سال، 1 ماه پیش بروز شده است.
-
نویسندهنوشته ها
-
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #1968اخيرا در اين سايت ، هر مناظره اي که بين شيعيان و اهل سنت انجام مي شود هرگاه اهل سنت کم می آورند، فورا بحث امامت 12 امام شيعه و عدم وجود نص قرآني را پيش مي کشند. و البته بسيار در اين باره مانور مي دهند. هرچند هم بنده و هم ديگر دوستان بارها به اين شبهات پاسخ داده ايم. اما در اينجا بطور جامع به اين شبهه پاسخ خواهم داد.
خلاصه شبهه: چرا برای معرفی دشمنی ابولهب با پیامبر یک سوره کامل با نام ابولهب در قران وجود دارد ، ولی از امامت منصوص الهی 12 امام پس از فوت پیامبر که به گفته علمای اهل تشیع یک اصل دینی است ، یک سوره و یا یک ایه با نام و تعداد امامان وجود ندارد ؟ همچنین وظائف پیامبر در قران به صراحت بیان شده ولی از وظائف امامان پس از فوت پیامبر در قران خبری نیست .
بنده براي پاسخ به اين شبهه آنرا به دو بخش تقسيم مي کنم . بخش اول: اگر امامت واقعيتي قرآني است چرا از وظائف امامان پس از فوت پیامبر در قران خبری نیست . بخش دوم: چرا برای معرفی دشمنی ابولهب با پیامبر یک سوره کامل با نام ابولهب در قران وجود دارد ، ولی از امامت منصوص الهی 12 امام پس از فوت پیامبر که به گفته علمای اهل تشیع یک اصل دینی است ، یک سوره و یا یک ایه با نام و تعداد امامان وجود ندارد ؟
بخش اول: اگر امامت واقعيتي قرآني است چرا از وظائف امامان پس از فوت پیامبر در قران خبری نیست .
پاسخ:
بنده از حاشيه روي وپرگويي اجتناب مي کنم.
به تصريح قرآن کريم در قيامت هر فردي با امام و پيشواي خود محشور مي شود.
«يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمينِهِ فَأُولئِكَ يَقْرَؤُنَ كِتابَهُمْ وَ لا يُظْلَمُونَ فَتيلاً » (71اسراء)
«روزى كه هر گروهى از مردم را با پيشوايشان مىخوانيم … »قرآن کريم اين امامان را به دو بخش تقسيم کرده:
ائمه اي که مردم را به دوزخ وضلالت دعوت مي کنند: « و جعلناهم أئمة یدعون إلی النار… »( قصص/41)
ائمه اي که مردم را هدايت مي کنند: « و جعلناهم أئمة یهدون بأمرنا… » (انبیاء/73)
اما ائمه اي که هدايتگر هستند داراي اين ويژگي اند که منصوب خدايند وهدايتشان به فرمان وحکم الهي است” یهدون بأمرنا”
خداوند در آيه ديگر نيز هنگامي که ابراهيم ،مقام امامت را براي فرزندانش طلب کرد به اين موضوع اشاره مي کند که مقام امامت ، يک عهد و حکم الهي است که به ظالمين تعلق نمي کيرد.
وَ إِذِ ابْتَلىَ إِبْرَاهِمَ رَبُّهُ بِكلَِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنىِّ جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَ مِن ذُرِّيَّتىِ قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِى الظَّالِمِينَ . (بقره/124 )
اما آيا اين هدايتگري که از وظايف امام منصوب خداست ، پس از رسول اکرم متوقف مي شود؟
اولا: عقل مي گويد که خير. چراکه شايد دين کامل شده باشد، ولي هدايتگري که هرگز متوقف نمي شود. ثانيا: قرآن نيز هدايت را براي همه دوران و اقوام مي داند: لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ (7/رعد)مخلص کلام براي شبهه اول اينکه :
1- هر فردي با امام خود محشور مي شود: يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ
2- امام يا هدايتگر است يا دعوت کنند به دوزخ: ( أئمة یدعون إلی النار)( أئمة یهدون بأمرنا)
3- ائمه هدايتگر، منصوب خدايند و به فرمان و عهدي که با خدا دارند، عمل مي کنند (یهدون بأمرنا) (لَا يَنَالُ عَهْدِى الظَّالِمِينَ)
4- اين امامان وهدايتگران الهي ، منحصر به انبياء نيستند. و با پيامبر خاتم متوقف نمي شوند. (لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ)
پس امام و امامت یک اصل قرآنی است. که در هر زمان و هر دوره و برای هر قوم باید باشد. و آن عهدی است میان امام و خداوند. و وظیفه اش هدایتگری است.
شبهه دوم: چرا برای معرفی دشمنی ابولهب با پیامبر یک سوره کامل با نام ابولهب در قران وجود دارد ، ولی از امامت منصوص الهی 12 امام پس از فوت پیامبر که به گفته علمای اهل تشیع یک اصل دینی است ، یک سوره و یا یک ایه با نام و تعداد امامان وجود ندارد ؟( به واقع بعد از اینکه اصل امامت با قرآن ثابت شد، چطور می توان مصادیق آن را برای امامان شیعه ثابت نمود)
پاسخ:
1- اساسا اين شبهه بر پايه يک پيش فرض غلط بنا نهاده شده است. اين پيش فرض که هر چيز مهمي مي بايست در قرآن آمده باشد. اما آيا مدعي اين شبهه ، خود براي اين ادعايش از قرآن تصريحي دارد؟ به عبارت ديگر آيا آيه اي در قرآن وجود دارد که گفته باشدهر آنچه که در قرآن است مهم و صحيح است وآنچه که در قرآن نيست، مهم و صحيح نيست؟
2- از همین مثالی که شبهه گر آورده مشخص مي شود نمی توان به صرف تصریح در قرآن ، برای حقانیت یا اهمیت مطالبي استناد نمود. مثلا هرچند شما ابوبکر را منصوب خداوند نمي دانيد ولي بعد از پيامبر او را بهترين بشر مي دانيد. پس بطور نسبي اين سوال از شما هم مي توان پرسيد که چرا نامي از او در قرآن نيست.
3- فرض کنيد ما براي جانشيني و امامت دوازده گانه خود نتوانيم تصريح قرآني بياوريم. آيا اين بدين معناست که اين موضوع يک واقعيت ديني وشرعي نيست؟ آيا اهل سنت که احاديث صحيح بخاري را خدشه ناپذير مي دانند، مي توانند براي همه آنها شاهد قرآني بياورند؟
4- ما به استناد آيات قرآن ، عقيده داريم که تمام کارگزاران انبياء از وزير ونقيب تا فرماندهان لشگر، از جنس انبياء و مجعول الهي هستند .آنجا که موسي به خداوند گفت ” اجعل لی وزیرا من اهلی”. يا آنجا که پيامبر بني اسراييل فرمود : إِنَّ اللّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكاً.
لذا اگر اين سنت خداوند است که تمامي کارگزان انبياء ، مبعوث و منتخب اويند، پس اين اهل سنت است که بايد نص صريح بياورد که خداوند اين سنت خود را براي رسول خدا نسخ کرده است . دقت کنيد نص صريح نه تراوشات ذهني!! وگرنه پيامبر خاتم بودن، دليلي بر عدم نصب جانشين نمي شود چراکه اتفاقا بر خلاف عقيده اهل سنت، نصب و جعل جانشين براي رسول خاتم از همه انبياء گذشته ، ضروري تر بود. چراکه اگر دين پيامبري تحريف مي شد و امتش بيراهه مي رفت، پيامبر بعدي براي هدايت مردم مي آمد ولي اگر دين رسول خاتم تحريف مي شد و امتش بيراهه ميرفت (که رفت) چه کسي بايد ايشان را هدايت مي کرد.
5- اساسا براي رد يک فرضيه، يک نقض کافي است. مگر نه اينکه به تصريح قرآن طالوت فرمانده لشکر سپاه بني اسراييل، مبعوث خداوند بود. پس قطعا اسامه فرمانده سپاه پيامبر هم مبعوث خداوند بوده است(نعوذ بالله شان رسول خدا که از شان پيامبر بني اسراييل کمتر نيود) ولي آيا نامي از اسامه در قرآن است؟
مثال ديگري مي زنم . شما هم مثل ما به حضرت مهدي اعتقاد داريد( البته با همان ويژگيهايي که خودتان عقيده داريد که فعلا بحث ما نيست) حتي عده اي از بزرگان اهل سنت ،با ما هم عقيده هستند که مهدي دوازدهمين خليفه رسول اکرم است.
سيوطى از مفسران به نام اهل سنت مىگويد: ابو داود در سنن خود بابى را راجع به حضرت مهدى گشوده و در صدر روايات، حديث جابر بن سمره را ذكر كرده و گفته است: مهدى يكى از آن دوازده نفر است:
أن المهدي أحد الاثني عشر
السيوطي، الحاوي ، ج2، ص80
حال ما اصلا اينکه مهدي يکي از خلفاي دوازده گانه است را کنار مي گذاريم، ولي بالاخره او آخرين خليفه پيامبر که هست، حال سوال اين است که چطور اهل سنت به مهدي به عنوان آخرين خليفه رسول خدا ايمان دارند بدون اينکه نام او را در قرآن ديده باشند، ولي به اولين خليفه برحق رسول خدا که مي رسند، سند قرآني طلب مي کنند. سوال دوم اينکه چطور رسول خدا آخرين خليفه خود را معرفي کرده و تاکيد کرده از اهل بيتش است، ولي اولين خليفه خود را معرفي نکرده و تاکيدي بر اهل بيت بودنش ننموده است؟
6- يکي از مهمترين دلايل عدم ذکر نام ائمه در آيات، محافظت قرآن بوسیله غاصبین خلافت است.اهل سنت گمان مي کند چگونه خداوند قرآن را از تحريف حفظ نموده است. مثلا فرشته مامور کرده که هرکسي در قرآن دست برد دستش را قطع کند. خير بلکه انگيزه دستبرد به قرآن را از بيمار دلان گرفته است.
7- به فرض هم که اگر نام امام و یا امامان در قرآن میآمد، باز بهانه گيري تمام نمي شد.همين داستان طالوت عبرت انگيز است. مگر قوم بني اسراييل به پيامبرشان در مورد طالوت نگفتند: أنّی یکون له الملک علینا و نحن أحقّ بالملک منه و لم یؤت سعةًمن المال.( بقره / 247) از کجا میتواند فرمانروای ما باشد، حال آنکه ما به فرمانروایی از او شایستهتریم، و او توانمندی مالی ندارد؟(اشکالتراشی که به نوعی دیگر در سقیفه بنی ساعده از زبان خلفا صادر شد و به خاطر جوان بودن حضرت علی را کنار زدند .)
8- اصولا “حسبنا کتاب الله” توهمي بيش نيست. قرآن مي فرمايد: : «و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم و لعلهم یتفکرون» «اين قرآن را به سوى تو فرود آورديم، تا براى مردم آنچه را به سوى ايشان نازل شده است توضيح دهى، و اميد كه آنان بينديشند» يعني خداوند تبيين قرآن را بر عهده پيامبر گذاشته است .
در جاي ديگر نيز مي فرمايد: «کتاب انزلناه الیک لتخرج الناس من الظلمات الی النور باذن ربّهم الی صراط العزیز الحمید…» « ما قرآن را بر تو ای رسول فرود آوردیم تا تو مردم را از تاریکیها خارج کنی به سوی نور باذن خداوند… در اينجا مي بينيد که خداوند قرآن را وسيله اي دانسته است که پيامبر بوسيله آن مردم را از ظلمت به نور هدايت کند. پس هرگز نمي توان قرآن را بدون پيامبر تصور کرد. پس آنجايي که روايات صحيح وجود دارد يا شان نزول صحيحي به ما رسيده است، ما حق نداريم آنرا رد کنيم با اين توجيه که نص صريح قرآني بايد باشد. به عبارتي معرفی و اتمام حجت از طرف خداوند، لازمه اش آمدن در قرآن نیست و خداوند و رسولش می توانند به اشکال مختلفی حجت را تمام کنند و هیچ عاقلی نمی پذیرد که ما چشممان را بر وقایع تاریخ ببندیم و خیال کنیم خودمان هستیم و این قرآن.
9- از روشهای جالب توجه قرآن تاکید بر صفات و ویژگیها و عدم اصرار بر ذکر نام اشخاص است. شاید حکمت این روش توجه دادن امت به صفات و ویژگیهای خوب و بد در طول زمان است تا بر اساس اوصاف ذکر شده به شناخت اشخاص و تطبیق صفات بر آنان بپردازند واهمیت و جایگاه اشخاص را با میزان صفات تجلی یافته در آنان بسنجند. و بر اساس واقعيت تاريخي تنها کساني که شايسته خلافت و جانشيني پيامبر را داشته اند، اهل بيت او بوده اند وبس.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #11743.شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #11744.شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #11745جناب rrrww وافعا که اخوند بی حیا ی میبا شید.برا در عبدالله 1990 .صدها با ر از شما ها خواست .
1- چون علمای شیعه اما مت 12 امام را منصوص الهی میدانند پس با ید با ایات قران که مر تبط با همان موضوع پس از فوت پیامبر اسلام با شد ثا بت کنند .
2 – باید در مورد اما مت 12 امام پس از فوت پیامبر اسلام ایاتی در قران وجود داشته باشد تا پیامبر اسلام تبیین کند .
3-پیامبر اسلام ظبق ایه 44 سوره نحل ایا تی که نازل شده را تبیین میکند .
و شما یک ایه که وظا یف امامان مورد ادعای شیعه را برای پس از فوت پیامبر اسلام بیان کرده باشد نیا ور ده ای .
شرم وحیا چیز خوبی است .واقعا که رسوا شده اید .
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #11756آخراز تو عاقل تر کسی نبود جواب بده. تو فقط بدرد همان می خوری که اراجیف دیگر کاربران اهل سنت را در صفحه اول بگذاری. آخر نادان جان من پاسخ همان اراجیف عبدالله 1990 را داده ام. بخدا کند ذهنی آمیخته با تعصب هم حدی دارد.
-
نویسندهنوشته ها
شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.