Home › انجمن ها › اهل بیت › پاسخ به ادامه یاوه های M-T(نقد: شبهات حدیث منزلت و دوازده امیر) مورخه۳/۸/۹۳
این جستار شامل 0 پاسخ ، و دارای 0 کاربر است ، و آخرین بار توسط ابن تیمیه72 در 10 سال، 1 ماه پیش بروز شده است.
-
نویسندهنوشته ها
-
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #1946با سلام خدمت دست اندر کاران سایت اسلام تکس
وخوانندگان عزیز
وبرادر عبدالله1990
واقای تمارمنتقد!!!!!!
شخصی شیعی به اسم میثم تمار
اینجا رجز خوانی هایی کرده بودنداینجا ها
http://www.islamtxt.net/?q=content/forum/2301
http://www.islamtxt.net/?q=content/forum/2297ومن(ابن تیمیه)
اینجا
جواب کل یاوه های ایشان را دادم
اینجا
http://www.islamtxt.net/?q=content/forum/2306
وایشان حرفهای ما را نقد کردند به زعم خودشان
اینجاها
http://www.islamtxt.net/?q=content/forum/2315
http://www.islamtxt.net/?q=content/forum/2316
وبنده این حرفهایم را در جواب این یاوه گوئی های جناب تمار نوشتم(که موضوع را گذاشتند پاسخ به شبهات حدیث منزلت ودوازده امیر) که حرفهای جناب تمار اینجاست
http://www.islamtxt.net/?q=content/forum/2315
اول از همه در جواب زبان درازی های جناب تمار نسبت به شیخ الاسلام ابن تیمیه وامام بخاری رح
بگم که بزرگش نخوانند اهل خرد گه نام بزرگان به زشتی برد
واستاد علی حسین امیری در کتاب سرخاب سفیداب واقعا زیبا گفتندکه وقتی روافض از پاسخ به شبهاتی که نسبت به مذهبشان وارد میشود ناتوان میمانند سوالات را قیچی میکنند وبا استفاده از احادیث ضعیفجوابهای بر ربط هم میدهند وزدن سر وته سوالات را سایت ولی عصر در جواب خواننده ای گفته بودند که ما اگر با سوالی مواجه شویم که توهین باشد در ان قبل و بعد سوال را حذف میکنیم وان قسمت سوال را فقط میگذاریم وتوهین از نظر دوستان را در این ادرس ببینید
(رد کردن داستان شهادت حضرت فاطمه توسط سایت های اهل سنت=توهین به شیعه!!!!!!!
تفسیر مولی در حدیث غدیر به ئوستی=توهین به شیعه!!!!!!
دفاع از شیخین=توهین به شیعه!!!!
و…….مطلب سایت ولی عصر اینجاست خواهشا سطور پایانی را حتما مطالعه بفرمائید وروی اهل سنت اسم وهابی هم گذاشتند!!!!!!
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=khabar&id=2210ودر مورد شیخ الاسلام ابن تیمیه دوستان ببینندنظر ایشان در مورد اهل بیت چیه؟؟؟
ابن تیمیه در کتاب منهاج السنه در مورد فاطمه رضی الله عنها چنین می نویسد: «ونحن إذا شهدنا لفاطمة بالجنة وبأن الله یرضی عنها فنحن لأبی بکر وعمر وعثمان وعلی وطلحة والزبیر وسعید وعبد الرحمن بن عوف بذلک نشهد ونشهد بأ الله تعالی أخبر برضاه عنهم فی غیر موضع کقوله تعالی والسابقون الأولون من المهاجرین والأنصار والذین اتبعوهم بإحسان رضی الله عنهم ورضوا عنه
(منبع: کتاب منهاج السنة؛ فصل (31) :دربارۀ درخواست فاطمه لفدک و مسائل متعلق به آن
وخوانندگان عزیز خود قضاوت کنند که شخصی با این نظرات در مورد اهل بیت و خاندان پیامبر ص باز هم دشمن اهل بیت است؟؟؟ نظرات شیخ الاسلام ابن تیمیه شما اگر به اقول ابن تیمیه نگاه کنید میبینید که او از محبان اهل بیت است و اینک بعضی از نوشته های او از کتاب هایش :
در کتاب منهاج السنة النبوية ( 5 / 499 ) : ميگوید: بی شک آل محمد بر گردن امت حق بزرگی دارند و آنها سزاوار محب بیشتری از بقیه قریش هستند
در مجموع الفتاوى ( 4 / 487 ) ميگوید: و اما قاتل حسین و یا همدستان قاتل و یا راضیان به قتل حسن پس لعنت الله و ملایکه و همه مردمان به آنها باد از آنها هیچ عملی قبول نمیشود
در کتاب منهاج السنة النبوية ( 4 / 337) ميگوید: بدون شک شهید کردن حسین از بزرگترین گناهان بود و کننده این کار و راضی به این قتل و همکاران قاتل همه مستحق شدیدترین عذاب الله هستند
در مجموع الفتاوى ( 28 / 493 ) ميگوید:
علمای حنبلی بحث دارند بر سر ابن موضوع كه اجماع صحابه و يا متفق بودن اهل بيت در حکمی، عمل به آن حکم را واجب میکند یا نه؟ من میگویم که بله متفق بودن اهل بیت بر حکمی آن حکم را به درجه واجب میرساند.
در کتاب منهاج السنة النبوية ( 4 / 132) ميگوید: حضرت فاطمه سید زنان جهان است.
و باز در منهاج السنة النبوية ( 4 / 339 ) ميگوید: از افضل ترین اعضای اهل بیت رسول الله، حسن و حسين هستند.
و باز منهاج السنة النبوية ( 4 / 23 ) ميگوید: علی بن حسین از بزرگان سادات و عالمان به دین بود و علما بسیار امام سجاد را ستوده اند
و باز در منهاج السنة النبوية ( 4 / 23 ) ميگوید: محمد بن علی ( امام باقر ) از نیکان و از دانشمندان دینی و از نیکو کاران بود
ابن تيمية في مجموع الفتاوى ( 11 / 581 ) ) ميگوید: شیعه ها به جعفر صادق دروغ ها بستند و او از بهترین اهل بیت بود و بعد از او مثل او در اهل بیت نیامد و پدرش و جدش نیز از اعیان و بزرگان دین بودند و واجب الاحترام هستند
ابن تيمية در كتاب منهاج السنة النبوية ميگوید: امیر المومنین علی آخرین خلیفه راشد بود (یعنی حضرت معاویه را خلیفه راشد قبول ندارد)
ابن تيمية في مجموع الفتاوى ( 4 / 496) ميگوید علی بن ابی طالب، افضل اهل بیت و بهترین بنی هاشم بعد از نبی اکرم بود.
و در منهاج السنة النبوية ( 4 / 227 ) ميگوید: هرکس به علی ناسزا بگوید اهل سنت با تمام وجود از او متنفرند و اهل سنت شک ندارند که او سزاوارتر بود از معاویه به خلافت و او بهتر است پیش خداوند و رسولش و نزد مومنان از معاویه و از پدر معاویه ….
و بلاخره شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله علیه در مجموع الفتاوى ( 4 / 487 ، 488) ميگوید: «محبت داشتن با اهل بیت بر ما فرض است و به خاطر این محبت الله بما اجر و پاداش میدهد…… و هرکس با اهل بیت بغض و کینه داشت پس بر او باد لعنت الله و فرشتگان و همه مردمان»
ملاحظه فرمودید؟ چنین شخصی را علمای شیعه ناصبی و دشمن اهل بیت میدانند
که روافض پیروان هم چین ادمی را کودن میدانند
ونظر بزرگان اهل سنت در مورد شیخ الاسلام ابن تیمیه
سيوطي گفته است: ايشان شيخ اسلام حافظ، نکته سنج، فقيه، مجتهد، مفسر، يگانه ي زمان و يکي از مشاهيري که اقيانوس دانش و از زمره ي معدود نوابغ پارسا و دردانه ها بود. امام شوكاني مي گويد: پس از ابن حزم کسي مانند وي را نديده ام و گمان ندارم که فاصله ي زماني بين اين دو مرد همانند ايشان يا مدعي آن را به خود ديده باشد.
. ابن حجر مي گويد: شهرت امامت شيخ تقي الدين اظهر من الشمس است. ملقب ساختن ايشان به عنوان شيخ الاسلام از حيات وي تا کنون بر زبان دانايان جاريست و در طول فرداها نيز همچون گذشته ادامه خواهد يافت و جز افراد ناآگاه و بي انصاف کسي منکر اين عنوان نيست.
ابوالحجاج مزي مي گويد: چون او کسي را نديده ام.
درباره ي شيخ الإسلام مي گويد: کسي چون او را نديده ام و او نيز چون خود کسي را نديده است. کسي را داناتر به کتاب خدا و سنت رسول الله صلى الله عليه و سلم و پايبنتر از وي بدان را نيافته ام.
امام ذهبی رحمه الله درباره ی ایشان می گوید:” شیخ ما شیخ الإسلام یگانه ی زمان خویش و دریای علم و دانش بود.” همچنین می گوید: ” شیخ الاسلام از دیگران در شناخت فقه و اختلاف مذاهب و فتاوای صحابه و تابعین صاحب فضل در مذاهب اربعه پیشی جست و همتایی ندارد.”
و باز می گوید: “ او دریای دانش بود و از معدود نوابغ و پارسایان و فرزانگان و بزرگان و انسان های شجاع و بخشنده و سخاوتمند روزگار بود.وامیدوارم دوباره در مورد شیخ الاسلام ابن تیمیه وامام بخاری شکاف دهانتو کنترل کنی!!!!!
وانتوان چخوف جمله ی جالبی دارد در مورد منتقدین مغرض
منتقدین مغرض چون خر مگسهایی هستند که بر پیکره اسب می نشینند واورا از شخم زدن باز میدارند که شما جناب تممممار مصداق همین جمله هستی
حال بپردازیم به فرمایشات ایشان
ایشان فرموده اند/و جالب است بدانید که ابن تیمیه هم دوستدار محشور شدن با یزید بوده که از او دفاع میکرده-من به جواب نظرات ابکی مثل نظرات عبداله 1990 و … پاسخ نمیدهم
پاسخ/در مورد شیخ الاسلام ابن تیمیه جناب کذاب(تمار)این نظر شیخ الاسلام ابن تیمیه هست در مورد قاتلین حضرت امام حسین
چشماتو باز کن(در کتاب منهاج السنة النبوية ( 4 / 337) ميگوید: بدون شک شهید کردن حسین از بزرگترین گناهان بود و کننده این کار و راضی به این قتل و همکاران قاتل همه مستحق شدیدترین عذاب الله هستند)
وشیخ الاسلام ابن تیمیه از کار یزید دفاع نکردند بلکه مخالف سب ایشان هستند واین حرف ایشان دقیقا طبق این ایه قران است که حتی به بتها هم فحش ندهید
:« ولا تسبوُّا الذین یدْعون من دون اللَّه فیسبوا عَدْواً بغیر علم ؛ کسانی را که جز خدا را میخوانند و میپرستند ، دشنام و ناسزا مگویید ، زیرا ممکن است آنها نیز خدا را از روی جهالت و نادانی فحش و ناسزا گویند»
وهرکس هر گناهی انجام داد باز گناهش گردن خودش هست حسابش را از ما نمیگیرند
باز طبق این ایه قران
تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَلَكُمْ مَا كَسَبْتُمْ وَلا تُسْأَلونَ عَمَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ(بقره:141)
آنان گروهي بودند كه از دنيا رفته اند و آنچه كسب كرده اند، براي خودشان است و براي شما است آنچه كه انجام مي دهيد. و شما مسئول اعمال آنان نيستيدودر مورد برادر عبدالله1990درمورد یاوه گوئیهای شما در مورد ایشان فقط میگویم سلام(علیکم) باز طبق این ایه قران
واذا خاطبهم الجاهلون قالو سلاما فرقان63
ومن به نظرات برادرعبدالله اعتماد دارم واینکه فرمودین جواب نظرات ایشان را نمیدهید یه چیز جالب یادم اومد
جناب علامه ابن مطهر حلی شیعی کتابی نوشتند در اثبات امامت حضرت علی ویازده فرزند ایشان به اسم منهاج الکرامه
وشیخ الاسلام ابن تیمیه در رد ایشام کتاب گرانسنگ منهاج السنه را نوشتند ووقتی شاگردان جناب حلی به ایشان گفتند شخصی جواب کتاب شما را داده است ایا نظراتش را نقد نمیکنید جناب حلی این جواب دندان شکن را دادند(او=ابن تیمیه)حرفهای من را نفهمیده است!!!!!!!!!!!!!!!!ومن شیخ الاسلام ابن تیمیه وهم چنین برادر عبدالله1990را قاهر الرافضه میدانم وانشاءالله خداوند به برادر عبدالله1990عمر طولانی عطا کند واورا ثابت قدم بدارد(واینکه فرمودین ایشان(برادر عبدالله)نظراتشان را تکرار میکنند خب دلیلش اینه که شما جواب واضح وروشن نمیدهید بنده خدا چند تا تایپک درست کرده در تالار گفتمان همین سایت ولی هیچ کس جواب واضح نمیدهد(مثل تایپک سوال از معتقدان به امامت منصوص من الله-یا تایپک پیامبر وضایفش را انجام دادامام زمان چرا انجام نمیدهد و………)
ایشان(جناب تمار)فرموده اند/: همانگونه که میدانیم حدیث منزلت انقدر سنگین است که امویان ساختند ………………….. اما منزلتهاي هارون : الف : مقام وزارت :- ب : مقام خلافت :- ج : اخوت و برادرى :- از آن جايي كه برادرى هارون با موسى نسبى بود و پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم ميخواست تمامي مقامات هارون نسبت به حضرت موسي در حق امير المؤمنين عليه السلام تحقق يابد ، با امير المؤمنين عليه السلام عقد اخوت بست-د : مقام پشتيباني :- هـ : شراكت در امر :- شود و امير المؤمنين ؛ وزير ، خليفه ، برادر ، پشتيبان و شريك در امر رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم است .- ، اين است كه اين مقامات را خداوند به درخواست پيامبر اسلام براي امير المؤمنين اعطا ميكند
پاسخ/اگه حرفهای بنده را خوانده بودی(که نخواندی)من اشاره ای به این حدیث انت منی بمنزله قارون من موسی نکردم وهمان حدیث منزلت را اوردم وجواب دادم
ودر مورد منزلتهای هارون مقام وزارت که گفتم وزیر به معنای جانشن نیست وما در احادیث صحیح نداریم که رسول الله ص فرموده باشند علی وزیر من است(وحرف بنده این بود/اگر(توجه کنیداگر!!!!!)وزیر به معنی جانشین باشد که نیست ودوما همچین لفظی از رسول ص در وصف علی رض نیامده است——-درمورد مقام خلافت اتفاقا علی رض فقط جانشین پیامبر ص نیست
این ایه را ملاحظه بفرمائید(که شیعه میگوید مصداق این ایه امام زمانشان است!!!!!!!!) (وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آَمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَیُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَى لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا یَعْبُدُونَنِی لَا یُشْرِكُونَ بِی شَیْئًا وَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ) (النور:55)
از شما میپرسم ضمیر منکم در ایه خطابش چه کسانی هستند؟؟؟؟؟؟؟؟
اخوت وبرادری—–خب طبق ایه قران همه مومنان برادر هم هستند(انما المومنون اخوه فاصلحوا بین اخویکم)وچون حضرت به علی رض فرمودند تو برادر من هستی پس با دیگرا برادر نیست یا بقیه مومن نیستند واینکه میگی برادری هارون با موسی نسبی بود!!!!!!!!!میشه نسبی بودن را برایمان معنا کنید تا ما بفهمیم یعنی چی(طبق نظر شما هارون بعضی مواقع برادر موسی بود وبعضی مواقع خیر؟؟؟!!!!عجب استدلال دندان شکنی)—ومفام پشتیبانی(این ایه را در قران کریم ببینید محمد رسول الله والذین معه اشداءعلی الکفار ورحماءبینهم تراهم رکعا سجدا یبتغون فضلا من الله)اصحاب همراه پیامبر چطور افرادی بودندولی شیعه تفسیر میکند والذین معه فقط علی؟؟؟؟؟!!!!!!!!!
وشراکت در امر هارون با موسی —سوال من از شما اینه ایا علی رض هم شریک امر پیامبر در ابلاغ رسالتش بود؟؟؟؟؟اگر بله هاتو برهانکم
واینکه فرمودین خدا وند به درخواست پیامبر ص همه این مقامها را به علی رض داد
پاسخ/ واقعا؟؟؟؟راست میگی؟؟؟؟؟از قران برای ما استدلال میکنی یا از کتب کلینی مجلسی مهمانی!!!!!!!و……….یا شاید هم در قران هفده هزار ایه ای باد که کلینی در اصول کافی اون را نقل کرده(حدیث هفده هزار ایه ای توجه بفرمائید
علي بن الحكم، عن هشام بن سالم ، عن أبي عبد الله (عليه السلام) قال: إن القرآن الذي جاء به جبرئيل (عليه السلام) إلى محمد (صلى الله عليه وآله) سبعة عشر ألف آية .
الاصول من الکافی/شیخ کلینی
ج2ص634
در این حدیث امده که ابی عبدالله(امام جعفر صادق)میگوید همانا قرانی که جبرئیل به سوی محمد(ص)اورد هفده هزار ایه بوده است!!!!!!!
وقران کنونی 6236ایه دارد وطبق روایت کلینی از امام جعفرصادق الان دوسوم قران در دسترس ما نیست!!!!!!!!!
این هم ادرس لینکش از کتابخانه مدرسه فقاهت/
http://lib.eshia.ir/11005/2/634
)
وشان نزول ایه 55مائده را از کتابهایی نقل کردی
پاسخ/که ببینیم چطور ادمهایی بوده انداین افراد(وواقعا اهل سنت بوده اند؟؟؟؟)
ا-محمد بن طلحه شافعی(متوفی) این دیوانه فکر می کرد که به علم رموز اعداد دست یافته است. گمان می کرد علی به خوابش آمده وبه او آموخته است و گمان می کرد با علم خود فهمیده که در سال 999 هجری عمر دنیا به پایان می رسد. او از این هذیان ها زیاد دارد. پس تعجبی ندارد که شیعه، شیفتۀ او باشدواز این خزعبلات در کتابش زیاد هست.
2-ابن صباغ مالکینام کامل او «نورالدین علی بن محمد» است. کتابی به نام «الفصول المهمه فی معرفته الائمه» دارد و در هر فصلش ،فضایل یکی از امامان شیعه را نوشته است و منظورش از ائمه، امامان دوازده گانۀ شیعه است.
در حیرتم که چرا دیگر نام مالکی را به یدک می کشد. خودش در کتابش فریاد می زند که شیعه است.
من ماندم اگر کسی معتقد به امامت ائمه دوازده گانه باشد چطور سنی است
3-حسکانی
که باز به او استناد کردی ومن هم جواب دادم بهت دادم(نمیدانم دیدی جواب ما را یا خودتان را زدین به کوچه علی چپ؟؟؟!!!!)که این اقای حسکانی شیعه است نه اهل سنت وشما در نوشته قبلی خودتان نظر امام ذهبی را در مورد ایشان نوشته بودین اما ادامه حرف امام ذهبی را حذف کرده بودین!!!!!!
حرف امام ذهبی واقای شیخ اقا بزرگ تهرانی در مورد این شخص
همانطور که آقابزرگ تهرانی در تصانیف شیعه ج4ص194 ترجمه حاکم حسکانی و تاریخ وفات و ولادتش را ذکر می کند+
ایکاش چند سطر پایین تر را هم نگاه میکردی تا ببینی امام ذهبی در مورد حسکانی چه میگوید
(وقد توفي بعد السبعين وأربعمائة؛ ووجدت له مجلسًا يدل على تشيعه وخبرته بالحديث وهو تصحيح خبر رد الشمس لعلي -رضي الله عنه- وترغيم النواصب الشمس.
تذکره الحفاظ ج3 ص258)
ودرمورد امام فخر رازی که در اینجا گفتین ایشان معتقد بوده که ایه 55مائده در شان علی نازل شده
نظر امام فخر رازی وباز خیانت شما در نقل قول از ایشان جناب کذاب!!!!!!!!!!
المسألة الثانية : قالت الشيعة : هذه الآية دالة على أن الإمام بعد رسول الله صلى الله عليه وسلم هو علي بن أبي طالب ، وتقريره أن نقول : هذه الآية دالة على أن المراد بهذه الآية إمام ، ومتى كان الأمر كذلك وجب أن يكون ذلك الإمام هو علي بن أبي طالب .
الثاني : تظاهرت الروايات على أن هذه الآية نزلت في حق علي ، ولا يمكن المصير إلى قول من يقول : إنها نزلت في أبي بكر رضي الله عنه ; لأنها لو نزلت في حقه لدلت على إمامته ، وأجمعت الأمة على أن هذه الآية لا تدل على إمامته ، فبطل هذا القول .والثالث : أن قوله ( وهم راكعون ) لا يجوز جعله عطفا على ما تقدم ; لأن الصلاة قد تقدمت ، والصلاة مشتملة على الركوع ، فكانت إعادة ذكر الركوع تكرارا ، فوجب جعله حالا أي يؤتون الزكاة حال كونهم راكعين ، وأجمعوا على أن إيتاء الزكاة حال الركوع لم يكن إلا في حق علي ، فكانت الآية مخصوصة به ودالة على إمامته من الوجه الذي قررناه ، وهذا حاصل استدلال القوم بهذه الآية على إمامة علي عليه السلام
والجواب : أما حمل لفظ الولي على الناصر وعلى المتصرف معا فغير جائز ، لما ثبت في أصول الفقه أنه لا يجوز حمل اللفظ المشترك على مفهوميه معا .
أما الوجه الثاني : فنقول : لم لا يجوز أن يكون المراد من لفظ الولي في هذه الآية الناصر والمحب ، ونحن نقيم الدلالة على أن حمل لفظ الولي على هذا المعنى أولى من حمله على معنى المتصرف و…………..
ولینکش اینجاست عزیزان میتوانند مطالعه کنند
http://library.islamweb.net/newlibrary/display_book.php?bk_no=132&ID=675&idfrom=2157&idto=2159&bookid=132&startno=1
وتوضیحی در مورد همین ایه 55مائدهاول ایه قبل را ملاحظه بفرمائید(یا ایها الذین امنوا من یرتد عن دینکم فسوف یاتی الله بقوم یحبهم ویحبونه اذله علی المومنین واعزه علی الکافرین54انما ولیکم الله ………..
حال از از شما (جناب تمار)وخوانندگان عزیز سوال دارم که در طول تاریخ چه گروهی وبا رهبری چه کسی با مرتدین جنگیده است؟؟؟؟؟؟؟که شما در قسمت قبل حرفتان فرمودین(دروغ گفتین) فخر رازی میگه منظور علی است ودرمورد ایه قبل 55 یعنی ایه 54 مائده امام فخر رازی میگوید
الحجة الرابعة : أنا قد بينا بالبرهان البين أن الآية المتقدمة وهي قوله : ( ياأيها الذين آمنوا من يرتد منكم عن دينه ) إلى آخر الآية من أقوى الدلائل على صحة إمامة أبي بكر ، فلو دلت هذه الآية على صحة إمامة علي بعد الرسول لزم التناقض بين الآيتين ، وذلك باطل ، فوجب القطع بأن هذه الآية لا دلالة فيها على أن عليا هو الإمام بعد الرسول .
الحجة الخامسة : أن علي بن أبي طالب كان أعرف بتفسير القرآن من هؤلاء الروافض ، فلو كانت هذه الآية دالة على إمامته لاحتج بها في محفل من المحافل ، وليس للقوم أن يقولوا : إنه تركه للتقية ; لأنهم ينقلون عنه أنه تمسك يوم الشورى بخبر الغدير ، وخبر المباهلة ، وجميع فضائله ومناقبه ، ولم يتمسك ألبتة بهذه الآية في إثبات إمامته ، وذلك يوجب القطع بسقوط قول هؤلاء الروافض لعنهم الله
وچه زیبا فرموده قران که لعنه الله علی الکاذبینجناب تمار کذاب امیدوارم دیگه خیانت علمی ازت نبینم!!!!!!
واگر باز به فرض محال به قول شیعه این ایه در شان علی نازل شده باشد پس امامت ائمه دیگر را چطور ثابت میکنید انما که حصر هست(جدای از اینکه تمام ضمایر این ایه جمع هست ولی باز شیعه میگوید مصداقش فقط علی هست!!!!!!!!!!!!!!!)
ودر ادامه به ایه 142 سوره اعراف استناد کردین
ایه را ببینید (وَ وَاعَدْنَا مُوسىَ ثَلَاثِينَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً وَ قَالَ مُوسىَ لِأَخِيهِ هَرُونَ اخْلُفْنىِ فىِ قَوْمِى وَ أَصْلِحْ وَ لَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِين . الأعراف / 142 .
و ما با موسى ، سى شب وعده گذاشتيم سپس آن را با ده شب ( ديگر ) تكميل نموديم به اين ترتيب ، ميعاد پروردگارش ( با او ) ، چهل شب تمام شد . و موسى به برادرش هارون گفت : « جانشين من در ميان قومم باش و (آنها) را اصلاح كن! و از روش مفسدان، پيروى منما » .)
پاسخ/خب من هم میگم ایه مال زمانی هست که حضرت موسی عازم کوه طور بودند ووجه شباهت ایه ایا با داستان حضرت علی فقط در همینه که زمانی که حضرت موسی عازم کوه طور بود هارون در میان قومش جانشین موسی شد
وزمانی که رسول الله ص عازم جنگ تبوک بودندحضرت علی را جانشین خود کرد در شهر وهمه ما میدانیم که هارون زودتر از موسی فوت کردند واین جانشینی در این ایه فقط برای زمان موقتی هست وجانشینی رسول وموسی ع در زمان حیاتشان هم هست نه جانشینی بعد از موتشان
اینجاها را ملاحظه بفرمائید که هارون زودتر از موسی فوت کردند به تصریح سایتهای شیعی
(هارون زود تر موسی ع فوت کردند طبق نظر اهل تشیع(در سایت رافضی http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa24461
http://www.beytoote.com/religious/bozorgan-din/part2-life-harun.html
المیزان، ج 43، ص 43 و 39.
المیزان، ج 43، ص 43 و 39.
http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%d8%ad%d8%b6%d8…
)وباز اگر به فرض محال هارون جانشین موسی بعد از موتشان بودند طبق انتصاب الهی مگر نعوذ بالله خدا نمیدانست که هارون زودتر از موسی فوت میکنند واورا جانشین موسی معرفی میکند (من میگم چرا خداوند میدانست که هارون زودتر از موسی فوت میکند چون مرگ و زندگی همه مخلوقات دست رب العالمین هست واین جانشینی در این ایه جانشینی بعد از فوت موسی را نمیرساند واین ذهن بیمار شیعه است که استفاده ابزاری میکند از ایات قران وهیچ کس هم از زمان مرگش خبر ندارد(البته به جز امامان شیعه!!!!!!!!!!که کلینی در اصول کافی بابی دارد ب این عنواندر جلد 1، صفحه 258 آمده : « باب أن الأئمة علیهم السلام یعلمون متی یموتون، وأنهم لا یموتون إلا باختیارهم ». یعنی : بابی با عنوان : «ائمه علیهم السلام می دانند در چه زمانی وفات می کنند، و آنها جز با اختیار خود وفات نمی کنند».
(
ایشان(جناب تمار)فرموده اند/ : طبق آيه 142 سوره اعراف موسي به برادرش هارون گفت: خليفه ام در ميان قومم باش، اصلاح کن و راه مفسدان را مپيما. طبق حديث منزلت هم علي(ع) خليفه پيغمبر ميباشد حال اگر مقدرات الهي بر اين قرار گرفته که هارون قبل از موسي(ع) دار فاني را وداع کند لطمه ای به خلافت مولا علي(ع) نميزند………….. : در حديث منزلت با عبارتهاي مختلفي که آمده…………… خوب اين پيامبر به صراحت ميگويد، پيامبر نمي دانست که حضرت هارون در عصر حضرت موسي از دنيا رفته است؟ ميتوانست بگويد:
انت مني بمنزلت يوشع بن نون من موسي
چرا اين را نگفته ؟
و جمله الا انه لا نبى بعدى پاسخ اين ايراد را به خوبى مى دهد،؛و…………………….
پاسخ/در مورد ایه 142 اعراف—— خب من هم میگم ایه مال زمانی هست که حضرت موسی عازم کوه طور بودند ووجه شباهت ایه ایا با داستان حضرت علی فقط در همینه که زمانی که حضرت موسی عازم کوه طور بود هارون در میان قومش جانشین موسی شد
وزمانی که رسول الله ص عازم جنگ تبوک بودندحضرت علی را جانشین خود کرد در شهر وهمه ما میدانیم که هارون زودتر از موسی فوت کردند واین جانشینی در این ایه فقط برای زمان موقتی هست وجانشینی رسول وموسی ع در زمان حیاتشان هم هست نه جانشینی بعد از موتشان
اینجاها را ملاحظه بفرمائید که هارون زودتر از موسی فوت کردند به تصریح سایتهای شیعی(که در جواب قبلی ادرسها را دادم)
واینکه میفرمائید اگر مقدرات الهی بر این قرار گرفته که هارون زودتر از موسی فوت کند لطمه ای به خلافت علی رض نمیزند
پاسخ/خب کاکل بابا اصل سوال ومشکل همین جاست که مگر خدا علم نداشت که هارون زودتر فوت میکند؟؟؟واگر علم داشت پس چرا وعده اش تحقق نیافت؟؟؟؟/خداوند که میفرماید لایخلف المیعاد هست(یه نمونه دیگر برای اینکه مغزت تکانی بخورد خداوند در بیعت الرضوان میفرماید(لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمْ فَأَنْزَلَ السَّكِينَةَ عَلَيْهِمْ وَأَثَابَهُمْ فَتْحًا قَرِيبًا (فتح :18) =به راستى خدا هنگامى كه مؤمنان زير آن درخت با تو بيعت مىكردند از آنان خشنود شد و آنچه در دلهايشان بود بازشناخت و بر آنان آرامش فرو فرستاد و پيروزى نزديكى به آنها پاداش داد»/وایه والسابقون الاولون ﴿وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلۡأَوَّلُونَ مِنَ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ وَٱلۡأَنصَارِ وَٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُم بِإِحۡسَٰنٖ رَّضِيَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُ وَأَعَدَّ لَهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي تَحۡتَهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَآ أَبَدٗاۚ ذَٰلِكَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ ١٠٠﴾ [التوبة: ١٠٠].
در اين آيه، خداوند خوشنودى خود را از سه دسته از مؤمنان واقعى بيان مىكند و به آنها بدون قيد و شرط، وعده بهشت مىدهد.. اوّلين گروه مهاجرين هستند؛ .. گروه دوم انصار هستند؛ گروه سوم تابعين هستند؛ كسانى كه بعد از اين دو گروه آمده و مىآيند و به نيكى از ايشان تبعيّت كرده و همچون آنان مخلص و مؤمن باشند.. اين تابعين شامل تمام كسانى مىشود كه بعد از مهاجرين و انصار آمده و مىآيند؛ يعنى اگر ما و تيجانى بخواهيم به آن سرنوشتى كه خداوند به ايشان وعده داده است برسيم، بايستى به نيكى از ايشان تبعيّت و پيروى كنيم.
ودر این ایه وعده بهشت میدهد به اصحاب بیعت الرضوان و مهاجرین وانصار یعنی انها بهشتی هستند در این ایه بیعت الرضوان ولی شیعه میگوید خیر رضایت خدا موقتی و فقط برای همان زمان بوده است!!!!!(موقتی بوده است توجه کنید)ولی اینجا که میرسه خودش هم میداند هارون زودتر از موسی فوت کرده وجانشین هارون برای موسی موقتی بوده است(ان هم زمانی که موسی عازم کوه طور بوده)ولی میگوید خیر با اینکه هارون زودتر فوت کرده ولی باز جانشینش بوده است چون خدا گفته در قران(از زبان حضرت موسی) وَ قَالَ مُوسىَ لِأَخِيهِ هَرُونَ اخْلُفْنىِ فىِ قَوْمِى نتیجه طبق عقاید شیعه=نعوذ بالله خداوند وعده الکی داده است با اینکه میدانسته هارون زود تر فوت میکند ولی گفته جانشین موسی هست!!!!!!!!!!!!!!!پناه بر خدا از این کفریات(توبه کن جناب تمار)
ودر مورد شبهه شیعه در مورد بیعت الرضوان اینجا را ببینید
http://www.islamtxt.net/?q=article/291
ودر ادامه که فرمودین/ خوب اين پيامبر به صراحت ميگويد، پيامبر نمي دانست که حضرت هارون در عصر حضرت موسي از دنيا رفته است؟ ميتوانست بگويد:
انت مني بمنزلت يوشع بن نون من موسي
چرا اين را نگفته ؟
و جمله الا انه لا نبى بعدى پاسخ اين ايراد را به خوبى مى دهد،؛و…………………..
پاسخ/اتفاقا این حرفی هم که زدین به ضرر شماست اگر پیامبر ص میگفت انت منی بمنزله یوشع من موسی ما انموقع بهتر جانشینی بعد از فوت رسول الله ص برای علی را میفهمیدیم
واینکه میگی پیامبر نگفت انت منی بمنزله یوشع من موسی وبا جمله الا انه لا نبی بعدی مشکل را حل کرده
پاسخ/اتفاقا این هم به ضرر شماست واگر پیامبر میفرمود انت منی بمنزله یوشع من موسی ما جانشینی بعد از فوت پیامبر ص برای علی را بهتر میفهمیدیم واگر پیامبر جمله بعدی حذیث(الا انه لا نبی بعدی)را هم نمیگفت هیچ کس حضرت علی را پیامبر ونبی فرض نمیکرد چون کسی که مسلمان باشد میدان که خداوند در قران کریم فرموده است رسول الله ص خاتم النبیین هست
)
واما شباهتهای شیخین که (رسول الله ص در ماجرای اسرای بدر از اصحاب نظر خواهی کرد ودر پایان حضرت ابوبکر را به خاطر نرم خویی شان به حضرت ابراهیم تشبیه کرد وحضرت عمر را به خاطر تند خوییشان به حضرت موسی تشبیه کرد وهیچ کس از اهل سنت نگفت که حضرت ابوبکر وعمر پیامبر هستند) و ویزگی وصفت یوشع=جانشینی حضرت موسی
ویزگی هارون=جانشینی حضرت موسی برای زمان موقت چهل روز(مثل جانشینی رسول الله ص توسط حضرت علی در غزوه تبوک)
ویزگی حضرت موسی=مزاج تند در مقابل مخالفین توحید وکفار(مثل حضرت عمر)
ویزگی حضرت ابراهیم=نرم خویی(مثل حضرت ابوبکر)امیدوارم نتیجه گیری مغرضانه نکنی که من شان پیامبران را پایین اوردم جناب تممممار
ایشان(جناب تمار)فرموده اند/ در رابطه با حديث خلافت اين را ديگر ما به صراحت گفتيم که پيامبر اکرم ميگويد:
علي خليفتي في کل مؤمن بعدي
از اين واضح تر؟ بعد جالب اين است که حاکم نيشابوري مي گويد:
هذا صحيح الاسناد
المستدرك – الحاكم النيسابوري – ج 3 ص 134
ذهبي هم مي گويد:
صحيح
تاريخ الإسلام – الذهبي – ج 3 ص 627
آقاي الباني شما هم تصحيح کرده است.
حديث امامت حاکم نيشابوري از پيامبر نقل ميکند که:
علي امام المتقين
با سند صحيح
المستدرك – الحاكم النيسابوري – ج 3 ص 138
آقاي خوارزمي در صفحه 61 مناقبش ميگويد:
علي امام كل مؤمن ومؤمنة
از اين واضح تر و روشن تر ؟
پاسخ/اول در مورد خوارزمی جملاتی را عرض کنم که ایا واقعا اهل سنت بوده است یا خیر؟؟؟؟؟
، معتزلی بود—–خوارزمی در ظاهر حنفی اما بی گمان شیعۀ باطنی بود؛ زیرا احادیث زیادی از دو دجال رافضی؛ یعنی، ابن شاذان و بلوی نقل کرده است. علاوه بر این، امام ذهبی به عیب دیگر او اشاره می کند که تالیفاتش از احادیث ساختگی پر است و مثال آورده است که این نادان از ابن شاذان این حدیث جعلی را آورده که
«هرکس علی را دوست داشته باشد، در بهشت به جای هرقطره عرقش شهری به او می دهند.»
اینها احادیثیست که با اسناد ساختگی از طریق مالک از نافع به ابن عمر وصل شده است، و ارزشی ندارد.
واین حدیث را هم خودش روایت کرده است که « ای علی اگر بنده ای هزار سال، الله را عبادت کند و به اندازۀ کوه احد طلا انفاق کند ، 1000 بار پیاده حج کند و بین صفا و مروه مظلوم کشته شود، اما تو را دوست ومولی نداند؛ بوی بهشت را نمی شنود و داخلش نمی شود.»
حال مذهب خوارزمی چیست ؟ سنی است یا شیعه؟ شما بگویید!
ودر مورد حدیث
(علي خليفتي في کل مؤمن بعدي)که از امام ذهبی وحاکم نیشابوری نقل کردین
در نوشته قبلی خودم هم مفصل بحث کردم وجوابتان را دادم اما مثال اینکه شما خودتان را زدین به کوچه علی چپ!!!!!!!!!!!!!!!!!!
حال دوباره میگذارم تا خوانندگان عزیز قضاوت کنند حدیث مذکور از طرق مختلفی روایت شده، مانند: حدیث ابن عباس که رسول خدا به علی فرمود: انت ولی کل مومن بعدی(شما ولی هر مؤمن بعد از من میباشی) ابو داود آنرا از ابو عوانه وضاح بن عبدالله پیشگیری از ابو بلج یحیی سلیم فزازی از عمرو بن میمون آوری از ابن عباس روایت نموده و با این وجود ضعیف و این حدیث منکر و مردود است و قطعهای از حدیث ابن عباس درباره فضایل نوزدهگانه علی است و علت ضعف آن در ابو بلج – یحیی ابن سلیم فزازی است و به سبب سوء حفظ به روایت منکرات روی میآورد و امام احمد و ابن حبان میگویند: دارای روایات منکر است و بخاری میگوید: وی جای نظر و تأمل است و کسانی که به ابوبلج اعتماد نمودهاند این به معنی پذیرش تمامی منکرات او نمی باشد،
بلکه به این منظور است که در آنچه ثقات با او هماهنگ بودهاند میتوان به او اعتماد کرد، و اما توثیق مطلق – بر اساس جَرح کسانی که او را مورد جرح و مردود است-(باید به سخن جرح بررسیکنندگان توجه داشت) در اینجا به دو نمونه از سهل انگاران در تصحیح اشاره می کنیم: اول: ترمذی در (الجامع)(4/331-332) دو حدیث را برای ابو بلج روایت نموده که در اصل دو قطعه از حدیث طولانی ابن عباس میباشند و رجال اسناد آنها جز ابو بلج اهل ثقهاند و حال ترمذی آن دو حدیث را غریب به شمار آورده است.
هیثمی در (مجمع الزوائد)(9/120) ابو بلج را ذکر نموده و گفته است: او اهل ثقه و او ضعیف الحدیث است و اما طرق دیگر این حدیث که حدیث عمران بن حصین و همچنین حدیث بریده است و مربوط به قصه خطبه غدیرخم میباشند و سبب واقعی آن خطبه و ستایش پیامبرصلی الله علیه وسلم از علی و اهل بیت در آن خطبه بیان شده که رسول خدا قبل از حجه الوداع او را به یمن فرستاده و سپس علی برگشت و در حج در مکه با پیامبر ملاقات نمود و در آن هنگام کسانی که در یمن با علی بودند به علت برخی کارهایی که علی انجام داده بود اعتراض نمودند و او را به جور و بخل نسبت دادند و چون پیامبر از حج فارغ گشت و به مدینه برگشت به تبیین فضیلت علی و برائت او از اتهام وارده پرداخت و این خطبه پیامبر در مکانی میان مکه و مدینه نزدیک جُحفه به نام غدیرخم ایراد گردید و در حجه الوداع نبوده است – نگاه کنید به: سیره ابن هشام(4/249-250)، تاریخ الطبری(3/148-149)، البدایه و النهایه(5/208-209) و سایر کتب سیره…
حدیث عمران بن حصین: امام احمد(4/437-438)، ترمذی(4/325-326)،حاکم(3/110-111)، نسائی(خصائص علی)(ص 45) و ابن ابی شیبه(12/79) آن را از طریق جعفر بن سلیمان ضبعی از یزید الرشک از مطرف بن عبدالله از عمران بن حصین روایت نمودهاند و حاکم گفته است: بر شرط مسلم صحیح است، ولی ذهبی آنرا نپذیرفته و چیزی درباره آن نگفته است و اصل این جریان صحیح و به ثبوت رسیده است، ولیکن عبارت حدیث عمران بن حصین دارای نکاتی است که مانع استدلال به آن میگردد و اینکه میگوید: (علی ولی هر مؤمنی است) صحیح و به ثبوت رسیده است، ولی نکات آن عبارت است از این که او ولی هر مؤمنی بعد از من است و لفظ (بعدی) به ثبوت نرسیده است و صحیح نبوده و قابل احتجاج نیست و تنها جعفر آن را روایت نموده و اگر چه وی صادق است اما شیعی است و در اینگونه موارد قابل احتجاج نیست و حافظ در (التهذیب) به نقل از امام احمد درباره وی میگوید:(او به تشیّع تمایل داشته و احادیثی در فضیلت علی بیان میکرد و اهل بصره درباره علی، غلو و افراط مینمایند، لذا ترمذی علیرغم آسانگیری در حدیث، آنرا غریب میداند و ذهبی در المیزان اين حدیث را در شمار احادیث منکر به شمار آورده است و در حدیث بریده شرح خواهیم داد که هیچ کس در زیادت(روایت) جز اجلح کندی راوی حدیث بریده، از حدیث جعفر متابعت ننموده و البته او نیز مانند جعفر شیعی است و به طور یقین میدانیم این روایت (بعدی) جز از طریق دو فرد شیعی روایت نشده است.و اما حدیث بریده: پیامبرصلی الله علیه وسلم دو بعثه (جماعت) به یمن فرستاد، بر یکی علی ابن ابی طالب و بر دیگری خالد بن ولید امیر نمود و فرمود: اگر هر دو جماعت با هم بودید و با هم اجتماع نمودند. پس علی بر مردم (سپاه) امیر باشد، و چون از هم جدا گردید پس هر کدام از شما بر سپاه خود (امیر) باشد. و میگوید: با قوم بنی زید از یمن برخورد نمودیم و به جنگ پرداختیم، و مسلمانان بر مشرکین غلبه نمودند و جنگجویان را کشتیم و کودکان و زنان را اسیر نمودیم، و علی از میان زنان اسیر شده، یکی را برای خود انتخاب نمود، بریده میگوید: خالد همراه من نامهای برای رسول خدا فرستاد و تا او را از جریان آگاه سازد و چون نزد پیامبرصلی الله علیه وسلم بیامدم نامه را به وی دادم، نامه بر وی خوانده شد، دیدم علامت ناراحتی در چهره وی هویدا گردید و گفتم ای رسول خدا این محل پناه است، مرا همراه مردی ارسال نمودی و مرا دستور دادی تا از امر او پیروی نمایم و به رسالت محولهام عمل نمودم، رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمود: درباره علی چیزی نگوئید و او از من و من از اویم و او بعد از من ولی شماست. امام احمد(5/365) آنرا با همین عبارت از طریق اجلح کندی از عبدالله ابن بریده از پدرش بریده روایت نموده است و (ضعف) آن اجلح است و او مانند جعفر شیعی است. و در اینگونه موارد در روایات منفرد قابل استدلال نیست.
و هدف از انفراد از میان کسانی است که روایاتشان پذیرفتنی است، اما متروک الحدیثها یا ناشناختهها یا ضعفاء از قبیل ابو بلج (در حدیثی از ابن عباس) در اینگونه زیادت هرگز مورد متابعت قرار نمیگیرند، زیرا این افراد خود از درجه اعتبار ساقط میباشند. و با این وجود اجلح ضعیف(الحدیث) است و حافظ در شرح حال اجلح در التهذیب به نقل از امام احمد میگوید: اجلح حدیث منکر روایت نموده است. باید گفت که نکته در این حدیث همان زیادت کلمه بعدی در حدیث است و ابن کثیر (البدایه و النهایه)(7/343) این زیادت را رد نموده و میگوید: (این کلمه منکر است و اجلح شیعی است و در روایت انفرادی در اینگونه موارد قابل استدلال نیست و کسی از او متابعت نموده که از او ضعیف الحدیث تر است. (گویا به روایت ابو بلج برای حدیث سابق ابن عباس اشاره مینماید.
مبارکفوری در(شرح الترمذی)(4/325-326) این لفظ را رد و آن را برای همان سبب انکار نموده است، ذکر این قصه از طریق کسانی غیر از دو نفر شیعی(اجلح و جعفر) بیانگر این مدعاست که در عبارت و لفظ روایت کلمه بعدی نیست.) و طرق دیگر عبارتند از،
اول: ربیع از اعمش از سعد بن عبیده از ابن بریده از پدرش نزد امام احمد(5/358) روایت گردیده است.
دوم: از رَوح از علی بن سرید از عبدالله بن بریده از پدرش، نزد امام احمد(5/350-351) و سایر طریقهای دیگر آن که این روایت در آنها ذکر شده، در هیچ کدام از آنها کلمه بعدی وجود ندارد و این کلمه منکر و مردود است و شیخ الاسلام ابن تیمیه(رحمه الله) در(المنهاج) به موضوع بودن آن حکم نموده است – نگاه کنید به: (مختصر المنهاج ص311) باید گفت که در حدیث نکات دیگری نیز وجود دارد که عبارت است از اینکه میگوید: (اذا التقیم فعلیّ علی الناس و ان افتر قتما فکل واحد متکما علی جنده) و این عبارت با آنچه در(صحیح البخاری)(5/206-207) از حدیث بزاز به ثبت رسیده در مخالفت میباشد،
بزاز میگوید: پیامبرصلی الله علیه وسلم مرا همراه خالد بن ولید به یمن فرستاد، میگوید: سپس علی را به جای وی بفرستاد و گفت نزد اصحاب خالد بروید هر آنکه خواست همراهت بیاید پس همراهت آمده و هر آنکه خواست بپذیرد و این صریح است در اینکه علی(ع) بدَل و به جای خالد رفته است و بر او امیر نبوده است و روایت بخاری به طور یقین از روایت اجلح صحیحتر است و آنچه از روایت بخاری نقل شد، جریر طبری(تاریخ)(3/31-132) ذهبی(تاریخ الاسلام) قسمت (المغازی)(ص 690-691) نیز آن را پذیرفته و ترجیح داده اند و روایت اجلح کندی با سایر روایتی که قبلاً در این زمینه مورد اشاره قرار دادیم در تعارض است. و اما طرق و الفاظ دیگر این حدیث، حدیث علی علیه السلام که میگوید: رسول خدا(ص) به من فرمود: از خدا برای شما پنج درخواست نمودم، چهار خواسته را به من ارزانی داشت و یکی را از من ممانعت نموده، از او خواستم شما اولین فردی باشی که زمین برای او شکافته شود، و شما همراه من باشی، و پرچم ستایش و حمد همراه شماست، و شما حامل آن میباشی، و به من عطاء نمود، که شما بعد از من ولی مؤمنین هستی. این حدیث موضوع و جعل و دروغ آن از تخریج صاحب (الکنز) نمایان است و آنرا با شماره (36411) ذکر نموده و در تخریج آن گفته است: ابن جوزی (آنرا در) واهیات به شمار آورده است.حدیث علی که خطیب بغدادی در تاریخ بغداد(4/339) با اسناد موضوع ذکر کرده است. در آن عیسی بن عبدالله بن محمد بن عمر بن علی بن ابو طالب است. دارقطنی میگوید: او متروک الحدیث است. و ابن حبان میگوید: از پدران او روایت موضوع روایت میگردد.(باید گفت: و او همچنین در این روایت آنرا از پدرش عبدالله از جدش از علی روایت نموده است و ذهبی در (المیزان) تعدادی احادیث موضوع را برای او نقل مینماید و در اسناد حدیث مذکور افرادی ناشناخته وجود دارند که شرح حال هیچ کدام در رجال شناسی نیست و طرق دیگر حدیث، حدیث وهب بن حمزه که گفت: با علی مسافرت نمود و از او (در سفر) ستم دیدم و گفتم اگر برگشتم از شما شکایت مینمایم، پس برگشتم و جریان را به پیامبر رساندم. پیامبر(ص) فرمود: این سخن را در مورد علی نگوئید، همانا او بعد از من ولی شماست. ابن حجر در الاصابه (3/641) به نقل از ابن السکن و طبرانی نیز در (الکبیر) آنرا روایت کردهاند – مجمع الزوائد(9/109) کنز العمال(32691)-
ابن السکن درباره وهب بن حمزه مذکور میگوید: (در حدیث وی نظر و ایراد است) و سپس حدیث مذکور او را ذکر نموده و ابن کثیر اسناد آن را به صورت کامل در (البدایه و النهایه)(7/344-345) از طریق عبیدالله بن موسی از یوسف بن صهیب از دکین از وهب بن حمزه روایت نموده است: و در آن دو یا سه علت ضعف وجود دارد. اول:- عبیدالله بن موسی اهل ثقه از رجال بخاری است، ولیکن او شیعی است و در اینگونه موارد قابل احتجاج نیست. خصوصاً او به علت شیعیگری احادیث منکر فراوانی در فضایل علی و اهل بیت روایت کرده است و امام احمد میگوید: (او اهل اختلاط و احادیث ناپسندی مطرح نموده) و ابن سعد میگوید: او به تشیع تمایل داشته و در مورد تشیع احادیث منکری روایت مینماید و لذا بسیاری او را ضعیف الحدیث میدانند.(به شرح حال وی در (المیزان) و (التهذیب) بنگرید.) دوم: دکین مذکور در اسناد حدیث در کتاب جرح و تعدیل نامی از وی یافته نشد. و در نام وی تردید است که نام وی رکین – با راء و یا دکین با دال است – و ابن حجر نام او را در «الإصابه» با راء (رکین) ذکر نموده است، ولیکن به نظر می رسد که نام وی با دال (دکین) باشد. زیرا: اولاً: نسخهی «الإصابه» مملو از اشتباه و تصحیف است. و در همان اسناد به جای یوسف بن صهیب مذکور در اسناد (یوسف بن سحیب) آمده و این اشتباه و تحریف واضحی است و نمیتوان بر آن اعتماد نمود.
ثانیاً: نام وی با دال (دکین) در دو موضع از دو کتاب مختلف آمده که بعید به نظر میرسد اشتباه شده باشند و دو کتاب مورد بحث (البدایه و النهایه (7/344)) ابن کثیر و (مجموع الزوائد)(9/109) هیثمی است. و چون ثابت گردید که او دکین است پس جز توضیح هیثمی در (المجمع) بر حدیث که میگوید: (طبرانی آنرا روایت نموده و در آن دکین وجود دارد و ابن ابی حاتم از وی نام برده و کسی او را ضعیف به شمار نیاورده است) دیگر ذکری از وی در هیچ منبعی نیست و او نزد ابن ابی حاتم در (الجرح و التعدیل) با شماره(1995) ذکر شده است، و درباره او جرح و تعدیلی ننموده است. و به این نیتجه می رسیم که کسی شرح حال او را مطرح ننموده است و بیشک او با این وضعیت در شمار ناشناختههای غیر موثق قرار میگیرد.
سوم: وهب بن حمزه مذکور صحابی بودن وی ثابت نشده است و ابن حجر این حدیث را در شرح حال وهب مذکور در قسم اول صحابیان وارد نموده است، و همچنانکه در مقدّمه آن گفته است: این بخش در مورد کسانی است که صحبت آنها از طریق روایت از وی و یا غیر او وارد شده است، اعم از اینکه طریق روایت صحیح و یا حتی ضعیف باشد، و یا به هر طریق نامی از او – به عنوان صحابه – ذکر شده باشد، و من در ابتدا این بخش را به سه بخش تقسیم نموده بودم، سپس بر آن شدم آن را یک بخش واحد نمایم و ویژگی هر قسمت را در شرح حال افراد معین نمایم – نگاه کنید به: مقدمهی (الإصابه) – پس وارد نمودن حافظ برای اسامی صحابی در این بخش به این معنی نیست که صُحبت فرد وارد شده ثابت شده است، و حال ابن حجر خود نص سخن او را از ابن سکن نقل نموده که به ضعف اسناد این حدیث که به سماع آن از پیامبر(ص) تصریح نموده اقرار نموده است. و آنچه مورد تضعیف واقع شده است همین حدیث مورد بحث است. و از طرف دیگر در جای دیگر بر ثبوت صحبت وی اشاره نکرده است و در این صورت پس بهتر بود او را در شمار تابعین مجهول ذکر نماید نه اینکه در ردیف اصحاب باشد و بنابراین علت ضعف حدیث معلوم گشته و استدلال به آن از درجه اعتبار ساقط میگردد. اینها اسناد و طرق مختلف این حدیث بودند که ملاحظه کردید و اما سوال اینجاست که اگر مقصود شما از کلمه ولی همان خلافت است، پس مگر علی تنها خلیفه مومنین بوده است؟
اگر مقصود شما از کلمه ولی همان حاکم و خلیفه باشد، پس این حاکم، هم حاکم مومنین می باشد و هم حاکم کافرین و فاسقین و چنانچه مقصود دوست و یاور و نزدیک باشد، یعنی این دوستی نسبت به همان مومنین بوده است و بنابراین موضوع خلافت در کار نیست و مورد بحث و اختلاف ما بر سر خلافت است و کسی منکر دوستی حضرت علی نیست
ایشان(جناب تمار)فرموده اند/عمر بن ابي عاصم در کتابش به نام کتاب السنة که از کتاب هاي صحيح در نزد عزيزان اهل سنت
پاسخ/السنه!!!!!!!!!کتاب صحیح اهل سنت؟؟؟؟؟؟حاجی شما که از کتب صحیح اهل سنت هم اطلاعی نداری چطور اظهار نظر میفرمائید حتی یک ادم عامی اهل سنت هم میدان که کتب حدیث صحیح(دو کتاب صحیح بخاری و صحیح مسلم هستند) ودر ادامه فرموده ای که حدیث انت بمزله منی هارون من موسی صحیح است از انظر البانی مگر ما گفتیم صحیح نیست ؟؟؟؟؟؟؟
ایشان فرموده اند/اینکه میگوید اين حديث به علت معيني نازل شده است و آن خوشنودی خاطر علي و دلداریش بوده است. در اينجا شما مي خواهد بگويد که پيغمبر(ص) از روی هوا و هوس سخن مي گويد————–توهین شما در اینجا به پیامبر بسیار بزرگ است و استغفار کنید .————-
پاسخ/پیامبر معصوم است درست وماینطق عن الهوی الا ان وحی یوحی(نجم3)درست
ولی چند تا سوال/اینکه پیامبر مثلا به زنانش دستوری بدهد که فلان وقت فلان غذا را درست کن یا به به یه بنده خدا دکان داری بگوید یک کیلو خرما بده اینها هم وحی الهی هست؟؟؟؟؟؟؟
پیامبر معصوم هست درست ولی معصوم در چی؟؟؟(در ابلاغ وحی)کاکل بابا ودر دیگر امور رسول از طرف خداوند خودش میگوید (انا بشر مثلکم)
وطبق گفته شما که من باید توبه کنم پس خدا هم باید توبه کند چون در اینجاها خطاب به پیامبران میگوید
آیاتی چون:
– اخم کردن به شخص کور «عَبَسَ وَتَوَلَّىٰ» ﴿عبس: ١﴾.
– «فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ بِالْعَشِيِّ وَالْإِبْكَارِ»، پس صبر كن كه وعده خدا حق است و براى براى و تو را به راهى راست هدايت كند(سوره الفتح آیات 1 و 2 )
– نگفتن انشاء الله : وَلَا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ إِنِّي فَاعِلٌ ذَٰلِكَ غَدًا (23) إِلَّا أَن يَشَاءَ اللَّـهُ ۚ (سوره کهف آیات 23 و 24 )
– افشای رازی برای همسران خود و اینکه چرا چیزی را که خدا برای تو حلال کرده حرام کردی : «يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّـهُ لَكَ ۖ تَبْتَغِي مَرْضَاتَ أَزْوَاجِكَ ۚ» (سوره تحریم:1)
– و از مردم میترسیدی، در حالی که خداوند سزاوارتر است که از او بترسی: «وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّـهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَاهُ »(سوره احزاب آیه37 )
– خدا تو را ببخشد چرا قبل از اینکه دروغگو از راستگو بر تو معلوم شود بدانها اجازه دادی: «عَفَا اللَّـهُ عَنكَ لِمَ أَذِنتَ لَهُمْ حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَتَعْلَمَ الْكَاذِبِينَ» (سوره توبه آیه43)
-«وَلَا تَكُن لِّلْخَائِنِينَ خَصِيمًا »(سوره نساء آیه105) و نیاید که به سود خیانتکاران به خصومت برخیزی، در مورد داستان بنی ابیرق است که در دزدی زرهی دست داشتند و با جنجال می خواستند گناه را به گردن دیگری بیندازند. حتی پیامبرصلی الله علیه وسلم قتاده بن نعمان را که عزیز و بدری هم بود و شکایت دزدی او پیش پیامبر برده بود، سرزنش کرد، که آیه آمد.
– طلب استغفار برای منافقان :« اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لَا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِن تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِينَ مَرَّةً فَلَن يَغْفِرَ اللَّـهُ لَهُمْ»(سوره توبه آیه113)
–
– شک « فَلَا تَكُن فِي مِرْيَةٍ مِّن لِّقَائِهِ» « و شکّ نداشته باش که موسی تورات را دریافت داشت»( سجده 23 )
– فراموشی: (ای پیامبر) هر گاه شیطان تو را به فراموشی انداخت پس دیگر با گروه ظالمان منشین : وَإِمَّا يُنسِيَنَّكَ الشَّيْطَانُ فَلاَ تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ (سوره انعام آیه68 )
– عجله : لَا تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ : زبانت را بخاطر عجله براى خواندن آن (= قرآن) حركت مده(سوره قیامه آیه16)
– انتخاب محل سپاه در جنگ بدر و سپس تغییر محل، طبق نظر یکی از انصار
آری در قرآن به صراحت بیان شده که: قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ﴿الكهف: ١١٠﴾ : ای پیامبر بگو من نیز انسان و بشری مانند شما هستم!
ودر مورد داستان غزوه تبوک وسخن پیامبر ص خطاب به علی که فرمودند انت منی بمنزله هارون من موسی(این هم وحی الهیه؟؟؟؟خب ایه اش را بما نشان بده!!!!!!!!!!!!!!)
ودر ادامه احادیثی ردیف کردین که پیامبر جز حق نمیگوید
پاسخ/خب مگر ما منکر این هستیم ولی حرف ما اینه که رسول الله ص بشری مثل من و تو بوده است با این تفاوت که به او وحی میشود(طبق این ایه قران)
: قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ﴿الكهف: ١١٠﴾ : ای پیامبر بگو من نیز انسان و بشری مانند شما هستم!
بعد نگی که ما به پیامبر توهین کردیم چون از قران دارم میگم برات
ایشان(جناب تمار)فرموده اند/(به زعم شان در جواب حرف بنده)
حرف بنده این بود(: در حدیث بیان شده که دین در دوران خلافت آنها با قدرت خواهد بود سپس این قدرت از بین میرود، پس چه زمانی دین با قدرت بوده؟ و چه زمانی دین خوار و ضعیف بوده است؟)
جواب ایشان(جناب تمار)به حرف بنده(همین امروز خوار و ضعیف است . اگر شما این قضایا را نبینید واقعا باید به خودتان شک کنید . وضعیت عراق را ببینید ؛ سوریه را ببینید که حتی عربستان خبیثی که داعش را ساخت الان مفتیانش داعش را محکوم میکنند ؛ فلسطین را ببینید که بعد از 60 سال هنوز 4 میلیون یهودی انها را میکشد و قریب 2 میلیارد مسلمان کاری نمیتوانند بکنند و کار عده ای شده کفن فرستادند . پاکستان و افغانستان را ببیننید ، مصر و لیبی را ببنید ، بوکوحرامیان را ببینید . شما چیزی جز ذلت میبینید ؟
ایا اینها همان نتیجه دوری از اهل بیت نیست ؟)
پاسخ/
اهل بیت؟؟؟؟اول نگاه کنید طبق ایات قران اهل بیت چه کسانی هستند
طبق ایات قران همسران رسول الله اهل بیت هستند
ایات را ملاحظه بفرمائید
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُل لِّأَزْوَاجِكَ إِن كُنتُنَّ تُرِدْنَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا فَتَعَالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَأُسَرِّحْكُنَّ سَرَاحاً جَمِيلاً (28)
وَإِن كُنتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالدَّارَ الْآخِرَةَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِنَاتِ مِنكُنَّ أَجْراً عَظِيماً (29)
يَا نِسَاء النَّبِيِّ مَن يَأْتِ مِنكُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُّبَيِّنَةٍ يُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَيْنِ وَكَانَ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيراً(30)
وَمَن يَقْنُتْ مِنكُنَّ لِلَّهِ وَرَسُولِهِ وَتَعْمَلْ صَالِحاً نُّؤْتِهَا أَجْرَهَا مَرَّتَيْنِ وَأَعْتَدْنَا لَهَا رِزْقاً كَرِيماً (31)
يَا نِسَاء النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِّنَ النِّسَاء إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلاً مَّعْرُوفاً (32)
وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً (33))خب حضرت عایشه یکی از بارزترین مصادیق اهب بیت هستش ایا شما روافض احادیث ایشان را قبول دارید یا خیر؟؟؟؟؟؟
ودرمورد اینکه ایا همسران رسول الله جزو اهل بیت هستند یا خیر؟؟؟
برادر عبدالله1990 اینجا جوابهای قشنگی به روافض دادند
http://www.islamtxt.net/?q=content/forum/2055
خب من هم گفتم حرف رسول الله ص این بود که دین در زمان این دوازده نفر با عزت وپابر جاست(که شما خودتان هم در ادامه حرفهایتان اوردین(خداوند تبارك و تعالى به زودي اين دين را توسط اقوامي كه فاقد هرگونه شايستگي هستند ياري ميرساند)وشما خلفای راشدین را از همین افراد=فاقد شایستگی میدانید ولی اینکه دین در دوران انها باعزت د اوج قدرت بوده است را نمیبینید واینجا کور هستین!!!!!!) وخلفای راشدین رض افرادی هستند که در احادیث زیادی وعده بهشتی بودن انها داده شده است وهم چنین جزو بیعت الرضوان بوده اند که خدای عالمیان در کلام خودش به انها وعده بهشت داده است این به خاطر اینکه مرا متهم نکنی به خلفای راشدین توهین کردم
خوانندگان عزیز توجه کنند روافض از یک طرف ادعا میکنند دین به وسیله افراد بی لیاقت هم پیشرفت میکند(=زبانشان لال خلفای راشدین را نیز از همین افراد میدانند)ولی حرف پیشرفت وبا عزت بودن دین در وران خلفای راشدین که میشود خوشان را به کوری وکری میزنند)وما در تارخ وقتی نگاه میکنیم دین در دوران خلافت دوازده نفر اول که بعد از رسول الله ص به خلافت رسیدند در اوج قدرت بود ودر این سال 102هجری در دوران خلافت دوازدهمین خلیفه در اوج قدرت بوده است(وباز در حدیث داریم که رسول الله ص این را هم فرمودند که خلافتی که بر روش ومنهاج نبوت باشد بعد از من سی سال است که زمان خلافت خلفای راشدین را در برمیگیرد=خلافت خلفای راشدین+شش ماه خلافت امام حسن سی سال طول کشیده است ودین تا زمان دوازدهمین خلیفه پابر جا بوده است واین از معجزات وپیش بینی های رسول الله ص بوده است
ودر اخر اینکه فرمودین الان دین ناتوان است
پاسخ/خب این حرف هم به ضرر شماست(چطوری؟؟؟؟)
این طوری / مگر خودت کل زورتو نزدی تا بگی این حدیث مصداقش دوازده امام شما هستند
خب اگر حرف شما درست باشد
پس اینهار را چه میکنی1–شما که اعتقاد داری امام زمانتان زنده است پس چطور دین در زمان او ناتوان است(طبق گفته ی خودت؟؟؟؟)——-2-از دوازده امام شما که فقط دو نفر به خلافت رسیدند(امام علی و حضرت امام حسن به مدت شش ماه)وامامان دیگرتان که به خلافت نرسیدند!!!!!!!!!(پس یا گفته ی رسول الله ص طبق نظر شما کذب در امده (نعوذبالله)وامامانتان به خلافت نرسیدند———-یا————-منظور رسول الله ص دوازده امام شما نبوده است!!!!!!!!!که تاریخ ثابت میکند مورد دوم درست است(یعنی منظور رسول الله ص دوازده امام شیعه نبوده است)
ودر مورد قلوب شیطانی
تو این ادرس عبدالله1990جوابی مفصل داده اند به شبهات شما وامثال شما
http://www.islamtxt.net/?q=content/forum/2278
واگر همین حرف (قلوب شیطانی)را با حدیث خلافت منهاج نبوت بعد از من سی سال است را کنار هم بگذاری فکر کنم مشکلت حل میشود
ایشان فرموده اند/ائمه مظلوم بوده اند———-وبه حدیثی از صحیح مسلم اشاره کرده اند
پاسخ/
از مجموع روایات میتوان نتیجه گرفت که: حضرت علی و اصحابش نیز معاویه و اهل شام را لعنت میکردند و ناسزا میگفتند. و اگر خوشبین باشیم میگوییم: حضرت علی راضی به لعن کردن آنها نبوده و یارانش را از این کار منع میکرده.
پس اگر قبول کنیم اصحاب حضرت علی علیه السلام اهل شام را لعن کرده و ناسزا میگفتند، میتوان به اهل شام نیز حق داد که مقابله به مثل کنند و جواب آنها را بدهند.
*شیخ الاسلام ابن تیمیه میگوید: «در مورد آنچه مؤلف(ابن مطهر) در مورد لعن علي رضي الله عنه ذکر کرده، بايد گفت: لعنت کردن از جانب هر دو گروه بوده، همچنانکه محاربه از هر دو طرف بوده است: هر گروهي بزرگان گروه مخالف را در دعايشان لعنت مي کردند. گفته شده که هر دو گروه همديگر را لعنت مي کردند ولي به هر حال جنگ با شمشير از لعنت با زبان شديدتر است.»حال باید گفت: کار هر دو گروه اشتباه بوده و هیچ کدام از دو گروه حق لعن گروه دیگر را نداشتند زیرا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم میفرمایند: «ليس المؤمن بالطعان و لا باللعان و لا بالفاحش و لا بالبذي( سنن ترمذی(ح2043)، آلباني آن را صحيح دانسته است )
وقضیه لعن حضرت علی توسط شامیان بر روی هفتاد هزار منبر استناد ایشان(جناب تمار زمخشري در ربيع الأبرار، جلد2، صفحه186 ميگويد:
كان في أيام بني أمية أكثر من سبعين ألف منبر يلعن عليها علي بن أبي طالب بما سنه لهم معاوية من ذلك.
در دوران بنيأميه، بر بيش از 70 هزار منبر، علي را ناسزا ميگفتند، به خاطر سنتي که معاويه بنيانگذاري کرد.
)
پاسخ/هفتاد هزار منبر؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟پس شما واقعا حساب کردین
و اقای زمخشری معتزلی هستند وحرفهایشان برای ما حجت نیست
ایشان(جناب تمار)فرموده اند/. در دوران عثمان بود كه دودمان بنيأميه بر حكومت اسلامي مسلط شدند و سرنوشت أمت اسلامي به دست بنيأميه افتاد.—————- كلّ سنن رسول اللّه قد غيّرت حتى الصلاة.
كتاب الام:1/208.
پاسخ/جواب در مورد اول ( در دوران عثمان بود كه دودمان بنيأميه بر حكومت اسلامي مسلط شدند)
اینجا
پاسخ به شبهات نحوه حکومت داری حضرت عثمان
http://www.islamtxt.net/?q=article/255
واینجا
آیا امیر المومنین عثمان مقام های حکومتی را بین فامیل های خود تقسیم کرد؟
http://www.islamtxt.net/?q=question/323
وجواب مورد دوم( .—————- كلّ سنن رسول اللّه قد غيّرت حتى الصلاة)
اینجا
شیعه میگوید اهل سنت نماز را تغییر داده اند!!
http://www.islamtxt.net/?q=article/337
ایشان(جناب تمار)فرموده اند/خلفاي اثني عشر و خلفاي من به تعداد نقباي بني اسرائيل 12 نفر هستند——–اين هم جناب جويني است که استاد ذهبي است ————-ذهبي درباره او دارد که :
الإمام المحدث الأوحد الأكمل.
تذكرة الحفاظ، ج 4، ص 1500
در فرائد السمطين از ابن عباس نقل ميکند که پيامبر فرمود :
أنا سيّد النبيّين وعليّ سيّد الوصيّين ، وإنّ أوصيائي بعدي اثنا عشر
در روايت ديگر تعبير: «خلفائي اثني عشر» است؛ ولي در اينجا ميفرمايد: اوصياء من، 12 نفر هستند:
أوّلهم عليّ بن أبي طالب وآخرهم المهدي.
فرائد السمطين ج 2، ص 313
قندوزي حنفي هم از عامر بن واصل از امير المؤمنين نقل ميکند که پيامبر فرمود :
يا علي تو وصي من هستي، جنگ با تو جنگ با من است، صلح با تو، صلح با من است:
أنت الامام
تو امام هستي
وأبو الأئمة الإحدى عشر.
و پدر 11 امام هستي که اينها هم مطهر هستند و هم معصوم هستند.
ومنهم المهدى الذي يملأ الأرض قسطا وعدلا
مهدي من از اين 12 نفر است و زمين را از قسط و عدل پر ميکند .
ينابيع المودة لذوي القربى – القندوزي – ج1، ص 252
مقتل الحسين ،خوارزمي، ص 95 حديث 203
پاسخ/جوینی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟اهل سنت؟؟؟؟؟؟؟؟
قندوزی ؟؟؟؟اهل سنت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خوارزمی ؟؟؟!!آهل سنت؟؟؟؟؟!!!!
ابن صباغ مالکی؟؟؟؟اهل سنت؟؟؟؟
خوانندگان عزیز ببینید که این کذاب چه طور با بی حیایی حرف امام ذهبی را نصفه و نیمه نقل میکند وروافض را اهل سنت میداند
1-ابراهیم بن محمدجوینی(متوفی722ه.ق.)
اول بایدنکاتی را در مورد اسم این شخص وتشابه اسمی ایشان با چند عالم معروف دیگر اهل سنت بیان کنم
خوب توجه کنید—————-توجه——-
ما چهار نفربه اسم جوینی داریم
1-1/ابو عمران موسی بن عباس جوینی ملقب به شیخ الاسلام(متوفی323ه.ق.)
1-2/ابو محمد عبدالله بن یوسف جوینی(متوفی 438ه.ق.)
1-3/عبدالملک بن عبدالله جوینی ملقب به امام الحرمین(متوفی478ه.ق.)
1-4/ابراهیم بن محمد جوینی(متوفی722ه.ق.)صاحب کتاب فرائد السمطین(که جناب تمار از ایشان نقل قول کردند)
وروافض وقتی به کتاب فرائد السمطین اشاره میکنند نویسنده اش را با القاب محدث بزرگ!!!!!!امام الحرمین(که لقب عبدالملک بن عبدالله جوینی هست)!!!!!!شیخ الاسلام(که لقب ابو عمران موسی بن عباس هست)!!!!!!ذکر میکنند وموسسه انتشارات محمودی وابسته به ایت الله محمدباقر محمودی این کتاب را چاپ میکند وروی جلد کتاب مینویسند
امام الحرمین شیخ الاسلام ابراهیم بن محمد جوینی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
*ونظر امام ذهبی این شخص را شیخ صوفیه میداند تذکره الحفاظ ج4ص1506
در حالی که اهل سنت صوفیه را گمراه میدانند
*ابن حجر عسقلانی هم اورا صوفی میداندوامام ابن حجر به نقل از امام ذهبی(او(ابراهیم جوینی)حاطب الیل است زیرا احادیثی باطل ودروغین جمع اوری میکرد-———–الدرر ج1ص75
وحاطب الیل در علم حدیث به کسی میگویند که در نقل خبر وروایت به صحت وسقم ان اهمیت نمیدهد
**نظر علمای شیعه در مورد ابراهیم جوینی
*سید محسن امین عاملی از علمای بزرگ اهل تشیع وصاحب کتاب اعیان الشیعه
میگوید(ازصاحب کتاب ریاض العلماء میرزا عبدالله افندی شاگرد ملا باقر مجلسی نقل شده که وی(افندی)به تشیع جوینی قائل بوده است———-اعیان الشیعه ج2ص219
*شیخ اقا بزرگ تهرانی صاحب کتاب الذریعه الی تصانیف الشیعه
میگوید مولف کتاب ریاض العلماء اسم ابراهیم جوینی را در ردیف افرادی اورده است که ممکن بوده شیعه باشد یا شیعه شده باشد وشاگرد علمای اهل تشیع بوده است—————الذریعه الی تصانیف الشیعه ج16ص136
***ایت الله علی کورانی(معاصر)صاحب کتاب کیف الرد الشیعه غزوه المغول
میگوید……جوینی در کتابش به برتری اهل بیت (=به خصوص علی رض)را بر تمام صحابه ذکر میکند این همان عقیده ی شیعه است——-وذکر فضایل دیگران در این کتاب از روی تقیه یا قبل از استبصارش بوده است!!!!!!!!!!!!!!!
********حال به برخی از مطالبی که جوینی در کتابش به انها معتقد بوده است
1-اعتقاد به عصمت امامان دوازده گانه!!!!!!!!!!!!!!!!
2-اعتقادبه امامت منصوص من الله علی و11فرزندبعد از او!!!!!!!!!!!!
3-اعتقاد به مهدی غایب و فرزند امام حسن عسکری!!!!!!!!!!!!!
حال خوانندگان عزیز شما قضاوت کنید همچین شخصی با همچنین اعتقاداتی اهل سنت هست؟؟؟/—–یا—–شیعه؟؟؟؟؟قضاوت با شما
*******قندوزی حنفی
. اسم کاملش، سلیمان پسر خواجه ابراهیم قیلان است ! نام حسینی را ه به یدک می کشد و حنفی هم از القاب اوست. بر طریقۀ نقشبندی[1][/url”> هم بود. گاهی شیعیان او را به نام حافظ محنفی قندوزی می شناسند؛ قندوز، استان همجوار بلخ در افغانستان است. در هر حال، در این دو استان و حتی در تمام افغانستان کسی او را نمی شناسد– شیخ سلیمان بلخی را حنفی گویند در حالی که سخنانش نشان می دهد او شیعه بوده است— این مرد گمراه، صوفی نقشنبدیه هم بود؛ یعنی، اسلام برایش کافی نبود. او یک کتاب به نام «ینابیع الموده» دارد که در محافل علمی اهل سنت هیچ کس به آن اعتنایی ندارد و تنها ایران است که مرتب کتابش را تجدید چاپ می کند. از همه جالب تر این که او 200 سال پیش به دنیا آمد و بعد از 48 سال عمر بی برکت، 150 سال پیش سایه ی شومش را از این دنیا کم کرد؛یعنی ،سال 1294 هجری و اکنون سال 1428 است؛ یعنی، 134 سال پیش.
آقا بزرگ تهرانی صاحب کتاب «ذریعه»، کتاب «ینابیع الموده» سلیمان بلخی را از کتب شیعه به شمار می آورد.
این حدیث !! در کتاب ینابیع الموده است:
عن جابر قال : قال رسول الله ( صلَّى الله عليه و آله ) : ” أنا سيدالنبيين و علي سيد الوصيين ، و إن أوصيائي بعدي إثنا عشر أولهم علي و أخرهم القائمالمهدي .” [2][/url”>(ج2ص31)
معنی : رسول الله می گویند: من، خاتم پیامبرانم و علی، سید اوصیاء و جانشینان من 12 نفرند: اول، علی و آخرآنان، مهدی.
چنین حدیثی اصلاً در کتب اهل سنت نیست؛حتی به صورت ضعیف یا دروغ !
یک حدیث دیگر را ببینید تا یقین کنید که او شیعه بود. وی در کتاب خود آورده است :
عن جعفر الصادق عن آبائه عليهم السلام قال: كانعلى عليه السلام يرى مع رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم قبل الرسالة الضوء ويسمعالصوت ، وقال له: لولا أني خاتم الأنبياء لكنت شريكاً في النبوة ، فإن لم تكن نبياًفإنك وصي نبي ووارثه ، بل أنت سيد الأوصياء وإمام الأتقياء.(ج1ص240)[3][/url”>
از امام جعفر صادق نقل کرده است که در پیش از بعثت، علی هم همراه رسول الله صدا را می شیند و نور را می دید و پیامبر به او گفت: اگر من خاتم النبین نبودم، تو هم پیامبر می شدی. به هرحال وارث نبی هستی…
و این را در کتابش نوشته:
وعن جابر بن عبد الله : قال رسولالله ( صلَّى الله عليه و آله ) : ” يا جابر إن أوصيائي و أئمة المسلمين من بعديأولهم علي ، ثم الحسن ، ثم الحسين ، ثم علي بن الحسين ، ثم محمد بن علي المعروفبالباقر ـ ستدركه يا جابر ، فإذا لقيته فأقرأه مني السلام ـ ثم جعفر بن محمد ، ثمموسى بن جعفر ، ثم علي بن موسى ، ثم محمد بن علي ، ثم علي بن محمد ، ثم الحسن بنعلي ، ثم القائم ، اسمه اسمي و كنيته كنيتي ، محمد بن الحسن بن علي ذاك الذي يفتحالله تبارك و تعالى على يديه مشارق الأرض ومغاربها ، ذاك الذي يغيب عن أوليائه غيبةلا يثبت على القول بإمامته إلا من إمتحن الله قلبه للإيمان ” (ج3ص401)[4][/url”>خلاصه معنی در این حدیث،این است که سلیمان بلخی نام 12 امام شیعه را با اسم و رسم ذکر می کند. آیا او باز هم سنی است؟ جالب است که دربارۀ مهدی هم می نویسد: او غایب است و ظهور می کند؛ یعنی، صد در صد حرف شیعیان را می زند.
در یک جا می نویسد که پیامبر فرمود: علی خلیفۀ من است،
پس این مرد علی را جانشین پیامبر می داند.
فقالرسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم) : أنت أخي ووصيي و وزيري وخليفتي.
آیا هنوز در شیعه بودن او شک دارید؟ پس این را بخوانید:
باب الثاني والثمانون في بيان الامامأبو محمد الحسن العسكري أرى ولده القائم المهدي لخواص مواليه وأعلمهم أن الامام منبعده ولده (رضي الله عنهما) وفي كتاب الغيبة: عن أبي غانم الخادم قال: ولد لابيمحمد الحسن مولود فسماه محمدا، فعرضه على أصحابه يوم الثالث وقال: هذا إمامكم منبعدي، وخليفتي عليكم، وهو القائم الذي تمتد عليه الاعناق بالانتظار، فإذا امتلاتالارض جورا وظلما خرج فملاها قسطا وعدلا.عن جعفر بن مالك قالمعاوية بن حكيم ومحمد بن أيوب ومحمد بن عثمان: إن أبا محمد الحسن عرض ولده عليناونحن في منزله، وكنا أربعين رجلا، فقال: هذا إمامكم من بعدي، وخليفتي عليكم، أطيعوه(ج3ص324)ولا تتفرقوا من بعدي فتهلكوا في أديانكم، أما إنكم لا ترونه بعد يومكم هذا. [5][/url”>
خلاصه ترجمه جملات عربی بالا این است که در باب 82 از کتابش، این آقای سلیمان بلخی به این راضی نشده است که تنها از امام مهدی بنویسد،نام و شغل یارانش را هم نوشته است!!!!با این وجود باز می بینیم که شیعیان همچنان سلیمان بلخی را سنی می دانند و به او حنفی می گویند. نمی دانم آیا با این روش می توانند برای یک مدت طولانی شیعیان را گول بزنند.
*******موفق بن احمد خوارزمی
خوارزمی در ظاهر حنفی اما بی گمان شیعۀ باطنی بود؛ زیرا احادیث زیادی از دو دجال رافضی؛ یعنی، ابن شاذان و بلوی نقل کرده است. علاوه بر این، امام ذهبی به عیب دیگر او اشاره می کند که تالیفاتش از احادیث ساختگی پر است و مثال آورده است که این نادان از ابن شاذان این حدیث جعلی را آورده که
«هرکس علی را دوست داشته باشد، در بهشت به جای هرقطره عرقش شهری به او می دهند.»
اینها احادیثیست که با اسناد ساختگی از طریق مالک از نافع به ابن عمر وصل شده است، و ارزشی ندارد.
واین حدیث را هم خودش روایت کرده است که « ای علی اگر بنده ای هزار سال، الله را عبادت کند و به اندازۀ کوه احد طلا انفاق کند ، 1000 بار پیاده حج کند و بین صفا و مروه مظلوم کشته شود، اما تو را دوست ومولی نداند؛ بوی بهشت را نمی شنود و داخلش نمی شود.»
حال مذهب خوارزمی چیست ؟ سنی است یا شیعه؟ شما بگویید
****ابن صباغ مالکی/ نام کامل او «نورالدین علی بن محمد» است. کتابی به نام «الفصول المهمه فی معرفته الائمه» دارد و در هر فصلش ،فضایل یکی از امامان شیعه را نوشته است و منظورش از ائمه، امامان دوازده گانۀ شیعه است.
در حیرتم که چرا دیگر نام مالکی را به یدک می کشد. خودش در کتابش فریاد می زند که شیعه است.
وشما خوانندگان عزیز الان به میثم تمار نفرین بفرستید کار شما را بد نمیدانم(من ابن تیمیه)
ایشان (جناب تمار )در ادامه حرفشان چندین حدیث ردیف کرده اند
که احادیث اینهاست
فمولانا الامام علي من الخلفاء الراشدين رضي الله عنه وابناه الحسن والحسين فسبطا رسول الله صلى الله عليه وسلم وسيدا شباب اهل الجنة لو استخلفا لكانا اهلا لذلك
سير أعلام النبلاء، ج 13، ص120
بعد ميگويد:
وزين العابدين كبير القدر من سادة العلماء العاملين يصلح للامامة وكذلك ابنه أبو جعفر الباقر سيد امام فقيه يصلح للخلافة وكذا ولده جعفر الصادق كبير الشان من ائمة العلم كان اولى بالامر من أبي جعفر المنصور وكان ولده موسى كبير القدر جيد العلم اولى بالخلافة من هارون وله نظراء في الشرف والفضل وابنه علي بن موسى الرضا كبير الشان له علم وبيان ووقع في النفوس صيره المامون ولي عهده لجلالته .وابنه محمد الجواد من سادة قومه وكذلك ولده الملقب بالهادي شريف جليل وكذلك ابنه الحسن بن علي العسكري رحمهم الله تعالى
سير أعلام النبلاء، ج 13، ص120 و 121
پاسخ/مگر ما منکر فضایل فرزندان علی هستیم خدا را شکر خیر
وایشان(جناب تمار) در ادامه یک حرفی زدند که قابل تا مل هست
(امام ذهبی)به که معاويه ميرسد ميگويد:
ملكا عضوضا
تاريخ الإسلام، ج 1، ص380
سلطنت گزنده و خطرناکي داشته است.
پاسخ/فرض کن من میگویم دردوران رهبری امام خمینی(رحمه الله) مردم ایران خیلی در سختی ورنج بودند وبدترین دوران برای مردم ایران بوده(بهخاطر جنگ تحمیلی—-ظهور فرقه های کمونیست وترور شخصیتهای سیاسی و……)ایا در این جمله ی من طعنی بر امام خمینی رح است شما بگو؟؟؟؟؟
ایشان (جناب تمار)فرموده اند/ : بله در صحيح مسلم آمده است که رسول خدا فرمودند در بين اصحاب من دوازده منافق هستند که هيچ گاه وارد بهشت نخواهند شد !!!: في أصحابي إثناعشر منافقاً ، فيهم ثمانية لايدخلون الجنّة حتّى يلج الجمل في سمّ الخياط ، ثمانية منهم تكفيكهم الدبيلة. وأربعة لم أحفظ ما قال شعبة فيهم. صحيح مسلم ، ج 8 ، ص 122
البته خدا وکیلی اصلا دوست ندارم که به این سخن شما پاسخ دهم و قلبم به درد می اید ولی چه کنم که بحث ، بحث علمی است و قصد و غرض هم بیان تاریخ از نظر علمای اهل سنت است . دوست عزیز خدا را شکر مثل اینکه قبول کرده اید که در میان صحابه منافق هم وجود دارد و انها هرگز به یهشت نمیروند و شما ناخوداگاه عدالت صحابه را هم زیر سوال برده اید ؛ خوب من این را به فال نیک میگیرم.
پاسخ/اول بگویم چه زیبا فرموده قران کریم
إِنَّ أَنكَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ لقمان19
(وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلاماً)فرقان63
و واقعا به جاست که با مردم به اندازه عقلشان صحبت کرد(کلّم الناس علی قدر عقولهم)
وشما(میثم تمممممممممممار) هم
مصداق این ایه قران هستید
فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضاً وَلَهُم عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ بقره10اصحاب در قران
آنان همان كسانى هستند كه توسّط رسول خدا ص پاك شدند و تربيت يافتند:
﴿كَمَآ أَرۡسَلۡنَا فِيكُمۡ رَسُولٗا مِّنكُمۡ يَتۡلُواْ عَلَيۡكُمۡ ءَايَٰتِنَا وَيُزَكِّيكُمۡ وَيُعَلِّمُكُمُ ٱلۡكِتَٰبَ وَٱلۡحِكۡمَةَ وَيُعَلِّمُكُم مَّا لَمۡ تَكُونُواْ تَعۡلَمُونَ ١٥١﴾ [البقرة: ١٥١].—————/ ايمان اصحاب، معيار تمام ايمانها ﴿فَإِنۡ ءَامَنُواْ بِمِثۡلِ مَآ ءَامَنتُم بِهِۦ فَقَدِ ٱهۡتَدَواْۖ وَّإِن تَوَلَّوۡاْ فَإِنَّمَا هُمۡ فِي شِقَاقٖ﴾ [البقرة: ١٣٧].—————ايمان اصحاب و ايمان پیامبر ص:﴿ءَامَنَ ٱلرَّسُولُ بِمَآ أُنزِلَ إِلَيۡهِ مِن رَّبِّهِۦ وَٱلۡمُؤۡمِنُونَۚ كُلٌّ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَمَلَٰٓئِكَتِهِۦ وَكُتُبِهِۦ وَرُسُلِهِۦ لَا نُفَرِّقُ بَيۡنَ أَحَدٖ مِّن رُّسُلِهِۦۚ وَقَالُواْ سَمِعۡنَا وَأَطَعۡنَا﴾ [البقرة: ٢٨٥].—————–اصحاب، برترين مردم:
خداوند به آنها مىفرمايد:
﴿كُنتُمۡ خَيۡرَ أُمَّةٍ أُخۡرِجَتۡ لِلنَّاسِ تَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَتَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنكَرِ وَتُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ﴾ [آل عمران:١١٠].
وعده بخشش گناهان گذشته مهاجرین:
﴿فَٱلَّذِينَ هَاجَرُواْ وَأُخۡرِجُواْ مِن دِيَٰرِهِمۡ وَأُوذُواْ فِي سَبِيلِي وَقَٰتَلُواْ وَقُتِلُواْ لَأُكَفِّرَنَّ عَنۡهُمۡ سَئَِّاتِهِمۡ وَلَأُدۡخِلَنَّهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ﴾ [آلعمران: ١٩٥].—————اصحاب، مؤمنان واقعى:
﴿وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَٰهَدُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ وَٱلَّذِينَ ءَاوَواْ وَّنَصَرُوٓاْ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ حَقّٗاۚ لَّهُم مَّغۡفِرَةٞ وَرِزۡقٞ كَرِيمٞ ٧٤﴾ [الأنفال: ٧٤].——————ذكر اصحاب با نام پیامبر ص:
خداوند در بسيارى از آيات – همچون آيه فوق و چند نمونه ديگر كه گذشت – نام اصحاب را بلافاصله با پيامبرش ص آورده است و اين چنين، آنها را مورد تجليل خويش قرار مىدهد:
﴿لَّقَد تَّابَ ٱللَّهُ عَلَى ٱلنَّبِيِّ وَٱلۡمُهَٰجِرِينَ وَٱلۡأَنصَارِ﴾ [التوبة: ١١٧].
﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ﴾ [المائدة: ٥٥].
﴿وَلِلَّهِ ٱلۡعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِۦ وَلِلۡمُؤۡمِنِينَ﴾ [المنافقون: ٨].
﴿فَأَنزَلَ ٱللَّهُ سَكِينَتَهُۥ عَلَىٰ رَسُولِهِۦ وَعَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ﴾ [الفتح: ٢٦].
﴿يُخۡرِجُونَ ٱلرَّسُولَ وَإِيَّاكُمۡ أَن تُؤۡمِنُواْ بِٱللَّهِ رَبِّكُم﴾ [الـممتحنة: ١].
﴿يَوۡمَ لَا يُخۡزِي ٱللَّهُ ٱلنَّبِيَّ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مَعَهُ﴾ [التحريم: ٨].
بخشش گناهان اصحاب:
﴿وَٱلَّذِينَ هَاجَرُواْ فِي ٱللَّهِ مِنۢ بَعۡدِ مَا ظُلِمُواْ لَنُبَوِّئَنَّهُمۡ فِي ٱلدُّنۡيَا حَسَنَةٗۖ وَلَأَجۡرُ ٱلۡأٓخِرَةِ أَكۡبَرُۚ لَوۡ كَانُواْ يَعۡلَمُونَ ٤١ ٱلَّذِينَ صَبَرُواْ وَعَلَىٰ رَبِّهِمۡ يَتَوَكَّلُونَ ٤٢﴾ [النحل: ٤١-٤٢].
رضايت خدا از اصحاب:
﴿لَّقَدۡ رَضِيَ ٱللَّهُ عَنِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ إِذۡ يُبَايِعُونَكَ تَحۡتَ ٱلشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمۡ فَأَنزَلَ ٱلسَّكِينَةَ عَلَيۡهِمۡ وَأَثَٰبَهُمۡ فَتۡحٗا قَرِيبٗا ١٨﴾ [الفتح: ١٨].
استوارى اصحاب بر تقوا:
﴿إِذۡ جَعَلَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ فِي قُلُوبِهِمُ ٱلۡحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ ٱلۡجَٰهِلِيَّةِ فَأَنزَلَ ٱللَّهُ سَكِينَتَهُۥ عَلَىٰ رَسُولِهِۦ وَعَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ وَأَلۡزَمَهُمۡ كَلِمَةَ ٱلتَّقۡوَىٰ وَكَانُوٓاْ أَحَقَّ بِهَا وَأَهۡلَهَاۚ وَكَانَ ٱللَّهُ بِكُلِّ شَيۡءٍ عَلِيمٗا ٢٦﴾ [الفتح: ٢٦].
تمجيد اصحاب در تورات و انجيل:
﴿مُّحَمَّدٞ رَّسُولُ ٱللَّهِۚ وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓ أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡكُفَّارِ رُحَمَآءُ بَيۡنَهُمۡۖ تَرَىٰهُمۡ رُكَّعٗا سُجَّدٗا يَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗاۖ سِيمَاهُمۡ فِي وُجُوهِهِم مِّنۡ أَثَرِ ٱلسُّجُودِۚ ذَٰلِكَ مَثَلُهُمۡ فِي ٱلتَّوۡرَىٰةِۚ وَمَثَلُهُمۡ فِي ٱلۡإِنجِيلِ كَزَرۡعٍ أَخۡرَجَ شَطَۡٔهُۥ فََٔازَرَهُۥ فَٱسۡتَغۡلَظَ فَٱسۡتَوَىٰ عَلَىٰ سُوقِهِۦ يُعۡجِبُ ٱلزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ ٱلۡكُفَّارَۗ وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلَّذِين ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ مِنۡهُم مَّغۡفِرَةٗ وَأَجۡرًا عَظِيمَۢا ٢٩﴾ [الفتح: ٢٩
بهشت، بدون قيد و شرط براى مهاجرين و انصار:
﴿وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلۡأَوَّلُونَ مِنَ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ وَٱلۡأَنصَارِ وَٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُم بِإِحۡسَٰنٖ رَّضِيَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُ وَأَعَدَّ لَهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي تَحۡتَهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَآ أَبَدٗاۚ ذَٰلِكَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ ١٠٠﴾ [التوبة: ١٠٠].
حال این افراد با همچنین صفاتی را روافض میگویند منافق(نعوذ با لله)
ودر مورد حدیث مسلم من استناد به ان کردم وگفتم واسماء دوازده خلیفه را ذکر نکرد رسول الله ص همانطور هم اسم منافقین را ذکر نکرد وشما چطور اصرار دارین که منافقین منحصر در زمان عصر پیامبر بوده اند اما در مورد حدیث دوازده خلیفه تا میتوانی زور میزنز که مصادیقش منحصر در زمان وعصر صحابه نیست!!!!!!!!!!!!!!!جریان چیه؟؟؟؟؟؟؟ومن(ابن تیمیه) اعتقادم به اصحاب (مخصوصا خلفای راشدین همین ایات قران هست) والسلام
ودر مورد خلیفه ی دوم(حضرت عمر) فرمودین
خليفه دوم آمد نزد حُذيفه و او را قسم داد و سؤال كرد:
أنشدك الله! أ منهم أنا؟
آيا من هم جزء منافقين هستم؟
جامع البيان لإبن جرير الطبري، ج11، ص16
پاسخ چرا دادمه اش را ننوشتی جواب حذیفه چی بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
حذیفه به حضرت عمر جواب داد که تو از منافقین نیستی(به کوری چشم روافض)
واینکه فرمودین بحث علمی میکنید
پاسخ/ بنده در جوابهای قبلی خودم بی حیایی تان را ثابت کردم
ایشان(جناب تمار)فرموده اند/در صحيح مسلم دارد كه پيغمبر اكرم فرمود: اين دين با دوازده خليفه عزيز و بزرگوار است و بعد ميگويد:
فقال كَلِمَةً صَمَّنِيهَا الناس فقلت لِأَبِي ما قال قال كلهم من قُرَيْشٍ
صحيح مسلم، ج 3، ص1453
: وهابیت که میگوید جز خدا کسی علم غیب ندارد . حال چگونه پیامبر اسلام دارند خبری غیبی را بیان میکنند ؟!؟ کافر شدید ؟
اما وقتی شارحین صحیحین به صراحت میگویند ما نفهمیدیم این 12 نفر چه کسانی هستند شما حق ندارید بگوید که دوازدهمین خلیفه پس از پیامبر (که اتفاقا همگی از قریشند) عمر ابن عبدالعزیز میباشد
پاسخ/در مورد حدیث صحیح مسلم جوابتان را دادم در نوشته قبلی ام به طور مفصل ولی شما چکار کردین…………………………………!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
ودر مورد علم غیب خداوند
که میگویی وهابیت اعتقاد دارند
جناب تمار خداوند در قران کریم فرموده است
(وَ عِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ لاَیَعْلَمُهَا اِلاَّ هُوَ)انعام59
درسته فقط خدا علم غیب داره وانرا فقط برای برخی از رسولانش ان هم به مقدار محدود میدهد
عالم الغیب فلایظهر علی غیبه احدا*الا من ارتضی من رسول…» (جن/ 26–27)
وشما رسولان در این ایه را تفسیر میکنید به دوازده امامتان!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
ایشان (جناب تمار)فرموده اند/شما تصور مي كنید كه امامت مقامي انتخابي است كه حتماً بايد با قدرت انتخاب كنندگان روي كار بيايد، ولي امامت علي و اولادش (عليه السلام) انتصاب الهي است و كساني كه از جانب خدا براي مقامي منصوب مي شوند، براي مشروعيت خود نيازي به رأي مردم و حکومت ندارند .
پاسخ/برادر عبدالله1990
در سایت مطالب قابل تاملی برای شیعیان گذاشتند از خوانندگان عزیز وشما جناب تمار میخوام مطالعه کنید
http://www.islamtxt.net/?q=content/forum/2126
http://www.islamtxt.net/?q=content/forum/2206
http://www.islamtxt.net/?q=content/forum/2205
وپستی که من(ابن تیمیه)درست کردم
http://www.islamtxt.net/?q=content/forum/2224
وشما اگه جوابی داشتین اونجا جواب میدادین
وفرمودین/ براي مشروعيت خود نيازي به رأي مردم و حکومت ندارند
پاسخ/اتفاقا در نهج البلاغه نامه6
که اسم نامه هم هست(علل مشروعیت حکومت امام—–بر خلاف گفته ی شما(جناب تمار)!!!!!!!!!!!!!)
حضرت علی میگوید(امه 6نهج البلاغه(إِنَّهُ بَايَعَنِي الْقَوْمُ الَّذِينَ بَايَعُوا أَبَا بَكْرٍ وَعُمَرَ وَعُثْمَانَ عَلَى مَا بَايَعُوهُمْ عَلَيْهِ فَلَمْ يَكُنْ لِلشَّاهِدِ أَنْ يَخْتَارَ وَ لِلْغَائِبِ أَنْ يَرُدَّ وَإِنَّمَا الشُّورَى لِلْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ فَإِنِ اجْتَمَعُوا عَلَى رَجُلٍ وَسَمَّوْهُ إِمَاماً كَانَ ذَلِكَ لِلَّهِ رِضًا فَإِنْ خَرَجَ عَنْ أَمْرِهِمْ خَارِجٌ بِطَعْنٍ أَوْ بِدْعَةٍ رَدُّوهُ إِلَى مَا خَرَجَ مِنْهُ فَإِنْ أَبَى قَاتَلُوهُ عَلَى اتِّبَاعِهِ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ وَوَلاهُ اللَّهُ مَا تَوَلَّى)
1- حضرت علی در این نامه می فرمایند: «انتخاب و رای شورای مهاجرین و انصار مورد رضایت خداست» اما شیعه می گوید این انتخاب باعث ارتداد صحابه شد! کدام را باور کنیم ، حرف حضرت علی یا حرف شیعیانش؟ زمانی که خداوند از انتخاب مردم راضی است من و شما که هستیم که ناراضی باشیم؟2- حضرت علی می فرمایند «آنکه رای شورای مهاجرین وانصار را قبول نداشته باشد ، راهی غیر از راه مؤمنین را در پیش گرفته» به این معنی که شیعیان با عدم پذیرش رای صحابه در راهی قدم می زنند که راه مؤمنان نیست و بالعکس شیعیان اهل سنت با پذیرش رای شورا راه مؤمنین را اتخاذ کرده اند.
)
ایشان در اخر فرموده اند/ اگر علي را خليفه كنيد، او را هدايت شده و هدايتگر خواهيد يافت كه شما را به راه راست هدايت ميكند.
شواهد التنزيل للحاكم الحسكاني، ج 1، ص 85
اگر علي را خليفه خودتان قرار دهيد، گرچه ميدانم اين كار را نميكنيد، او را هدايت شده و هدايتگر خواهيد يافت و شما را به راه روشن هدايت خواهد كرد.
كنز العمال للمتقي الهندي، ج 11، ص 630، ح 33072
اينها تعابيري است كه در منابع أهل سنت آمده است.
پاسخ/
در مورد حسکانی جواب دادم بهت که او شیعه بوده نه اهل سنت
متقی هندی او کتابی دارد به نام «کنز الاعمال» که در آن بدون توجه به راست یا دروغ بودن احادیث، هر چه از کتب حدیث به دستش آمده ، نقل کرده است.
امروز کتاب کنز الاعمال از صفحۀ هستی محو شود، یک حدیث هم کم نمی شود؛ زیرا او از کتب دیگر نقل کرده است.
.
.
.
.ادامه دارد
ودر اخر خطاب به برادر بزرگوارم عبدالله1990
همین راهی را که در پیش گرفته ای ادامه بده
وانشاءالله ثابت قدم باشی در راهت
والسلام علیکم ورحمه الله و برکاته
ابن تیمیه72
4/8/93
a-s-n
m-r-v
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #11014شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #11313با عرض سلام و خسته نباشید خدمت برادر عزیز ابن تیمیهان شا الله که خداوند بهشت را نصیب شما گرداند که این همه برای اعتلای دین الله زحمت می کشید .
و این زحمات شما در راه خداوند برای هیچکس پوشیده نیست .
و اینکه این حقیر را مورد لطف قرار داده اید و لینک تاپیک هایی که من باز کرده ام را برای خوانندگان معرفی کرده اید از نجابت و خوبی خود شما می باشد .
امیدوارم که در تمام شعونات زندگی موفق و سربلند باشید .
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #11321علیک سلام جناب تمارمنتظرتان هستم!!!!!!!!!!!
وپاسخ تمام یاوه های جناب تمار در این سایت
اینجاست
http://www.islamtxt.net/?q=content/forum/2321
http://www.islamtxt.net/?q=content/forum/2318
http://www.islamtxt.net/?q=content/forum/2306
وخوانندگان عزیز برای شناخت شخصیت ایشان که چطور دروغ گفتند وتلبیساتشان
اول این تایپک را حتما بخوانند
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #11322برادر عبدالله1990شما بزرگوارید عزیز
برادر کوچک شما
ابن تیمیه72
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #11323سلامدر ابتدا ذکر کنم کنم که با توجه به اینکه به جوابهای ابکی دوست ندارم پاسخ دهم وقضاوت را بر عهده خوانندگان میگذارم . همانند تعریف شان از این تیمیه که من تناقضات ایشان را ذکر کردم و بعد علمای بسیاری که ایشان را مورد عنایت قرار داده بودم اوردم .
بعد منافق بودنشان را مستند اوردم و سپس اصل و نصبش زیر سوال رفت .اینها را خوانندگان میخوانند و نتیجه میگرند و جوابهای ابکی شما را هم خواهند دید . هرچند در قسمت جدید چند مشخصه جدید او زیر سوال میرود .
در کل منتظر بمانید و بدانید که اکثر انسانها از حق گریزانند .
اكثرهم للحق كارهون. (سوره مومنون/آيه70)
اكثر مردم، از حق خوششان نمي آيد.
و قرآن نسبت به نبي مكرم هم (صلي الله عليه و آله) ميگويد:
إِنكَ لَا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لَكِن اللهَ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ
سوره قصص/آيه56
تو نميتواني هر كسي را كه دوست داري هدايت كني، اين خداست كه افراد را هدايت ميكند و خداوند به هدايت يافتگان آگاهتر است.
پس من میثم تمار هم کسانی را که حقوق هزار برابری معلمی میگیرند را اگر نخواستند مجاب شوند ناراحت نمیشوم .
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #11361علیک سلام جناب تماراینکه فرمودی به حرفهای ابکی جواب نمیدهید
پاسخ/شما که باز رفتین تو فاز جوابهای دندان شکن!!! جناب علامه حلی!!!!!!!!
واینکه فرمودین/
اكثرهم للحق كارهون. (سوره مومنون/آيه70)
اكثر مردم، از حق خوششان نمي آيد
پاسخ/پس این ایه ها معنایشان چه میشود
يريدون ليطفئوا نور الله بأفواههم والله متم نوره ولو كره الكافرون صف 8
هو الذى أرسل رسوله بالهدى ودين الحق ليظهره على الدين كله ولو كره المشركون(9) } صف9
اینکه خداوند میفرماید رسولش را فرستاده تا دینش بر کل ادیان دیگر احاطه پیدا کند
طبق نظر شما یعنی همه را گمراه کند؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ودرمورد شیخ الاسلام ابن تیمیه
اینجا پاسخ به یاوه های شما داده شده است
http://www.islamtxt.net/?q=content/forum/2321#comment-11160
ابن تیمه72
-
نویسندهنوشته ها
شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.
به زودی جواب داده خواهد شد و خوانندگان تصمیم خواهند گرفت که چه کسی جواب علمی میدهد و چه کسی جواب های صد من یک غاز