Home › انجمن ها › خلفای راشدین › نسب ابوبکر
این جستار شامل 0 پاسخ ، و دارای 0 کاربر است ، و آخرین بار توسط الشیعة در 10 سال، 1 ماه پیش بروز شده است.
-
نویسندهنوشته ها
-
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #1611بسم الله الرحمن الرحیم والصلاة و السلام علی سیدنا محمد و علی آله المعصومین
اما بعد با سلام خدمت تمامی برادران حق جو و اندیشمندان در دین
لازم به ذکر است که آنچه در این مقاله به آن اشاره میشود نه از روی اهانت به بزرگان جماعتی خاص بلکه صرفا برای آشنایی بیشتر با این اشخاص میباشد.پس هرکس بعد از این گفته من؛ مرا به توهین و تعصب متهم بکند پس حساب با خداوند باشد که همانا او بهترین حساب رس است.
همانا محیط رشد انسان یکی از تاثیرگذارترین عوامل در شکل گیری شخصیت انسان میباشد و آشنایی با خاندان افراد بزرگ میتواند نتایج خوبی برای اولی الباب داشته باشد.انشاالله
درباره نسب جناب ابوبکر از صحابه رسول الله قصد داریم به روایاتی از کتب معتبر جماعت عمری اشاره بکنیم باشد که مفید الفایده باشد.
نام جناب ابوبکر:
«و قد اختلف فی اسمه؛فقیل:کان عبدالکعبة فسماه رسول الله صلی الله علیه و سلم عبدالله و قیل:ان اهله سموه عبدالله و یقال له عتیق ایضا» اسدالغابة ج3 ص315 چاپ1417
ترجمه:«درباره نام او اختلاف شده است.گفته میشود اسم او عبدالکعبه بوده است.پس رسول الله او را عبدالله نامید.برخی گفته اند خانواده اش او را عبدالله نامیده اند.و گفته شده که اسم او عتیق نیز بوده است.»
نسب پدری جناب ابوبکر:
«حدثنا محمد بن عمرو بن خالد الحرانی حدثنی ابی حدثنا ابن لهیعة عن ابی الاسود عن عروة قال:ابوبکر الصدیق اسمه:عبدالله بن عثمان بن عامر بن عمرو بن کعب بن سعد بن تیم بن مرة» المعجم الکبیر الطبرانی ج1 ص25 چاپ سال 1430 ه.ق
ترجمه:«روایت میکند از محمد از عمرو از…که گفت:ابوبکر صدیق اسمش:عبدالله پسر عثمان پسر عامر پسر عمرو پسر کعب پسر سعد پسر تیم پسر مرة»
و در ادامه میگوید:«رواه الطبرانی و اسناده حسن» ترجمه:این را طبرانی روایت کرده و سند آن حسن است.
نسب مادری ابوبکر:
«و ام ابی بکر رضی الله عنه:ام الخیر سلمی بنت صخر بن عامر بن عمرو بن کعب بن سعد بن تیم بن مرة بن کعب بن لوی بن غالب بن قهر بن مالک» همان روایت
ترجمه:«و مادر ابی بکر رضی الله عنه:ام الخیر سلمی دختر صخر پسر عامر پسر عمرو پسر کعب پسر سعد پسر تیم پسر مرة پسر کعب پسر لوی پسر غالب پسر قهر پسر مالک»
دوستان عزیز اگر دقت نمایند متوجه میشوند که امر به چه صورت است.ملاحظه میشود که نسب پدر و نسب مادر ابوبکر بعد از یک نسل به هم میرسد.و در نسب هر دوی آنها به غیر از اولی یکی است.البته نویسنده نسب پدر ابوبکر را تا مرة ذکر کرده ولی نسب مادر ابوبکر را تا مالک.ولی هر دو یکی هستند.ملاظه میشود که عامر؛پدر بزرگ(جد)ابوبکر دو پسر دارد به نام های عثمان و صخر.
یعنی چه؟؟یعنی عثمان(پدر ابوبکر)و صخر با هم برادرند.
صخر یک دختر دارد بنام سلمی(مادر ابوبکر)
گرفتید چی شد؟؟یعنی پدر ابوبکر(عثمان) با برادرزاده خود(سلمی دختر صخر) ازدواج کرده و حاصل این ازدواج مبارک جناب ابوبکر شده است.
یعنی مادر ابوبکر دختر عمویش هست!!
اما آنچه مشخص است در اسلام ازدواج با برادرزاده حرام است.اما چون این ازدواج در زمان جاهلیت بوده است پس مشمول حکم اسلام نمیشود و نمیتوان بر این ازدواج خورده گرفت.
اما سوال اینست.آیا در زمان جاهلیت و رسم عرب ازدواج با برادرزاده امر عادی بوده است یا در آن زمان نیز این ازدواج عمل زشتی بوده است؟؟؟
ابن اثیر میگوید:«و لم تکن العرب تنکح بنات الاخوة» اسد الغابة ج3 ص315
ترجمه:«و در عرب رسم نبوده است که کسی با برادر زاده خود ازدواج بکند»
پس مشخص میشود که در زمان جاهلیت نیز این امر,امری زشت و ناشایست بوده است.و در آن زمان حکم زنا را داشته است.اما ما در اینجا قصد نداریم بر ابوبکر خورده بگیریم.زیرا اگر گناهی هم باشد بر گردن پدر مادرش است و نه خود ایشان.
اما نباید این را هم انکار کرد که بی تاثیر بوده است.
درپایان به ذکر حدیثی از کتب جماعت عمری میپردازیم باشد که موجب بیداری مسلمانان شود.
«و روینا ذلک ایضا من ابی سعید الخدری رضی الله عنه و لفظه:کنا معاشر الانصار نبور اولادنا بحبهم علیا رضی الله عنه فاذا ولد فینا مولود فلم یحبه عرفنا انه لیس منا»اسنی المطالب فی مناقب سیدنا علی ص57-58
ترجمه:«…ما گروه انصار فرزندانمان را با محبت و دوستی علی آزمایش میکردیم.اگر فرزندی بدنیا می آمد و علی را دوست نمیداشت میفهمیدیم که از ما نیست.»
«عن ابی بکر الصدیق قال رایت رسول الله ختم ختمة و هو متکی علی فرش عربیة و فی الخیمة علی و فاطمه و الحسن و الحسین فقال معاشر المسلمین انا سلم لمن سالم اهل الخیمة حرب لمن حاربهم ولی من والاهم لا یحبهم الا سعید الجد طیب المولد و لا یبغضهم الا شقی الجد ردی الولادة»سمط النجوم العوالی فی انبا الاوائل والتوالی ج3 ص44
ترجمه:«ابوبکر میگوید:رسول خدا در خیمه بر فرشی عربی نشسته و تکیه اده بود.علی فاطمه حسن و حسین نیز در خیمه بودند.فرمود:ای مسلمانان!هر کس با اهل این خیمه دوست باشد من با او دوستم.و هر کس با آنان دشمن باشد من با او دشمنم.آنان را دوست ندارد مگر آنکه ولادتی پاک دارد و دشمن نیست با آنان مگر آنکه ولادتی ناپاک دارد.»
والسلام علی من اتبع الهدی
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4125شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4126اگر از ابن المتعه دروغ را بگیریم چیزی برای گفتن نخواهند داشت.شجره نامه به این شکل است:
وولد عامر بن عمرو بن كعب بن سعد بن تيم بن مرة: عثمان أبو قحافة؛ فولد أبي قحافة: أبو بكر الصديق -رضي الله عنه- واسمه عبد الله، خليفة رسول الله -صلى الله عليه وسلم؛ وعتيق؛ ومعتق، لا عقب لهما؛ وأم فروة، تزوجها الأشعث الكندي؛ وأخرى تزوجها قيس بن سعد بن عبادة.
جمهرة أنساب العرب ج1 ص 113
یعنی عامر پسر عمرو پسر کعب عثمان ابو قحافه را به دنیا اورد یعنی پدر ابو بکر رضی الله عنه.
در ضمن امام جعفر صادق با افتخار تمام میگوید که ابوبکر صدیق دو بار من را به دنیا اورده است.شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4161بسم الله الرحمن الرحیم والحمدلله الذی جعل اعدائنا من الحمقامیبینم که باز جماعت عمری برای فرار از حقیقت به این شاخه و آن شاخه پریده و علاوه بر آن ادعاهای دروغین نیز به امام جعفر صادق علیه السلام نسبت داده اند.اما زهی خیال باطل
من باز شجره جناب ابوبکر را از کتاب مجمع الکبیر طبرانی مینویسم:
نسب پدری ابوبکر:
«عبدالله بن عثمان بن عامر بن عمرو بن کعب بن سعد بن تیم بن مرة»
نسب مادری ابوبکر:
«ام الخیر سلمی بنت صخر بن عامر بن عمرو بن کعب بن سعد بن تیم بن مرة بن کعب بن لوی بن غالب بن قهر بن مالک»
مجمع الکبیر الطبرانی ج1 ص25 چاپ سال1430 ه.ق
اما ای عمری!تو ادعا کردی کعب دو پسر به نام های عامر و عمرو دارد.من هم کاری ندارم که پسری به نام عامر داشته یا نه. ولی در این حدیثی که من بیان کردم نشان بده که در این شجره تو از کجا فهمیدی؟عامر بن کعب را نشان بده؟؟؟؟
همانطور که قبلا گفتم عامر دو پسر به نام های عثمان (پدر ابوبکر) و صخر(عموی ابوبکر)دارد.
صخر هم دختری به نام سلمی (مادر ابوبکر) دارد.
یعنی عثمان با برادرزاده خود ازدواج کرده و مولودی به نام ابوبکر به دنیا آمده است.
یعنی مادر ابوبکر دختر عمویش هم میشود.
اما برای فرار باز ادعای سخیف دیگری کردی که خنده دار است.
نوشته ای امام صادق علیه از نسل جناب ابوبکر بن ابی قحافه است.و گفته ای امام صادق این را برای خود افتخار میداند.و این نیز از تعصب شما ناشی میشود.
اولا این حدیث که تو آن را به دروغ به امام صادق علیه نسبت دادی روایتی است جعلی که شما برای کسب آبرویی برای ابوبکر تراشیده اید.و هیچ روایت معتبری در کتب شیعه مبنی بر این امر وجود ندارد.
ثانیا امام صادق به اینکه از نسل امام علی است افتخار نمیکنید ,و فقط به ولایت ایشان افتخار میکند
چه برسد به اینکه از نسل ابوبکر باشد و بخواهد به آن افتخار کند.حال آنکه قبیله ابوبکر بنی تیم بوده و از پست ترین قبایل قریش.
بهتر است برای کسب آبرو برای ابوبکر دروغ های معقولانه تری بتراشی
در ضمن آقای عمری چه خوب میشد که نظرت را راجع به جمله مولایت جناب عمر میفرمودی.اینکه فرموده:«کسی قبل از خطاب از نسل من نپرسد»
نظرت چیست؟؟
والسلامشنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4171دوست عزیز این دیگر مشکل ما نیست مشکل شماست.
این سوال را میپرسم که چرا پیامبرتان دخترش را داده به زبانم لال ابوبکر که در نسبش نا مشروعیت وجود داردو چرا دختر عمر را به همسري كرفته که با توجه به بهتان شیعه زبانم لال عمر از راه نا مشروع به دنیا امده است؟
چرا پیامبرتان کارهایش را سبک سنگین نمیکند و دختر پست ترین ادم دنیا را میگیرد؟
چرا به جای یک دختر دو دخترش را یکی پس از دیگری به عثمان میدهد؟
دو جواب وجود دارد یا اینکه پیامبرتان را نیز طبق همین روال و منهج مزخرفتان تکفیر کنید چون همدست این کفار شده و با انها موالات کرده و دختر داده و دختر گرفته و پست و مقام داده
یا اینکه سرتاسر عقاید شیعه مزخرف و چرت و پرت است و چنین خزعبلاتی هیچ جایگاهی در اسلام ندارد و دروغهایی بی اساس هستند.
من در اینجا مراجع و منابع دیگری نیز ذکر میکنم که نسب ابوبکر را صحیح نوشته اند و آنچه در مجمع الکبیر آمده است صحیح نمی باشد.
أمه أم الخير لفظاً ومعنى سلمى بنت صخر بن عامر بن كعب بن سعد بن تيم بن مرة ابنة عم أبيه هكذا ذكره جمهور أهل النسب ومن شذ فقال بنت صخر بن عامر بن عمر بن كعب فجعلها ابنة عمه فليس بصحيح.
الرياض النضرة في مناقب العشرة. نویسنده: المحب الطبری. ص 29
یعنی سلمی بنت صخر بن عامر بن کعب عموزاده ی پدرش این را جمهور اهل نسب گفته اند و آنچه شاذ و اشتباه است بنت صخر بن عامر بن عمرو بن کعب است که میشود برادر زاده اش این صحیح نیست.
قال الشيخ أبو حاتم محمد بن حبان بن أحمد التميمي و اسمه عبد الله و لقبه عتيق ، و اسم أبي قحافة عثمان بن عامر بن عمرو بن كعب بن سعد بن تيم بن مرة ابن كعب بن لؤي بن غالب بن فهر بن مالك بن النضر بن كنانة بن خزيمة بن مدركة ابن إلياس بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان .و أم أبي بكر أم الخير بنت صخر بن عامر بن كعبـ أخو عمرو بن كعب ـبنسعد بن تيم بن مرة بن لؤي بن غالب .
كتاب السيرة النبوية وأخبار الخلفاء نویسنده : ابن حبان ج1 ص251
مادر ابوبکر ام الخیر دختر صخر دختر عامر بن کعب(عامر=برادر عمرو بن کعب) بن سعد بن تیم بن مره بن غالب.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4172اسمه عبد الله بن أبي قحافة، واسم أبي قحافة عثمان بن عامر بن عمرو بن كعب ابن سعد بن تيم بن مرة بن كعب بن لؤي بن غالب التيمي القرشي يلتقي مع رسول الله ـ صلى الله عليه وسلم ـ في مرة بن كعب.
وأمه: أم الخير سلمى بنت صخر بن عامر بن كعب بن سعد بن تيم بن مرة.الدرة المضيئة نویسنده:عبد الغني بن عبد الواحد المقدسي ص 19
كان اسمه في الجاهلية عبد الكعبة فسماه رسول الله {صلى الله عليه وسلم} عبد الله ابن أبي قحافة واسمه عثمان بن عامر بن عمرو بن كعب بن سعد بن تيم بن مرة قرشي تيمي وأمه أم الخير بنت صخر بن عامر بن كعب بن سعد بن تيم بن مرة واسمها سلمى
المصباح المضيء في كتاب النبي الأمي ورسله إلى ملوك الأرض من عربي وعجمي. نویسنده:أبو عبد الله محمد بن علي بن أحمد بن حديدة الأنصاري. ص 14
وأمه أم الخير سلمى بنت صخر بن عامر بن كعب بن سعد بن تيم بن مرة وهي ابنة عم أبي قحافة وقيل اسمها ليلى بنت صخر بن عامر قاله محمد بن سعد
أسد الغابة. نویسنده: ابن اثیر ج 3 ص 315 . ج 7 ص353
باز هم در اسد الغابه آمده است:
أم الخير بنت صخر
أم الخير بنت صخر بن عامر بن كعب بن سعد بن تيم بن مرة القرشية التيمية . واسمها سلمى . وهي أم بكر الصديقباب کتاب النساء -الکنی من النساء الصحابیات- ام الخیر بنت صخر ج 2 ص 127
أبو بكر الصديق رضي الله عنهما. كان اسمه في الجاهلية عبد الكعبة فسماه رسول الله صلى الله عليه وسلم عبد الله. هذا قول أهل النسب: الزبيري وغيره. واسم أبيه أبي قحافة: عثمان بن عامر بن عمرو بن كعب بن سعد بن تيم بن مرة بن كعب بن لؤي بن غالب بن فهر القرشي التيمي. وأمه أم الخير بنت صخر بن عامر بن كعب بن سعد بن تيم بن مرة واسمها: سلمى. قال محمد بن سلام: قلت لابن دأب: من أم أبي بكر الصديق رضي الله عنه؟ فقال: أم الخير هذا اسمها.
الإستيعاب في معرفة الأصحاب. نویسنده ابن عبد البر ج1 ص294
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4173باب عبد الله
767 – عبد الله بن عثمان بن عامر بن عمرو بن كعب بن سعد بن تيم بن مرة بن كعب بن لؤي بن غالب بن فهر بن مالك بن النضر بن كنانة بن خزيمة بن مدركة بن إلياس بن مضر أمه أم الجند سلمى بنت صخر بن عامر بن كعب بن سعد بن تيم بن مرة[ التعديل والتجريح – الباجي ]نویسنده:سليمان بن خلف بن سعد أبو الوليد الباجي ج2 ص 889
أبو بكر الصديق، عليه السلام
واسمه عبد الله بن أبي قحافة، واسمه عثمان بن عامر بن عمرو بن كعب بن سعد بن تيم بن مرة، وأمه أم الخير واسمها سلمى بنت صخر بن عامر بن كعب بن سعد بن تيم بن مرةالطبقات الكبرى. نویسنده: محمد بن سعد بن منيع أبو عبدالله البصري الزهري ج 3 ص 169
أبو بكر الصديق رضي الله عنه عبد الله بن عثمان بن عامر بن عمرو بن كعب بن سعد بن تيم بن مرة ابن كعب بن لؤي بن غالب بن فهر القرشي التيمي أبو بكر الصديق رضي الله عنه، ابن أبي قحافة. أمه أم الخير بنت صخر بن عامر بن كعب بن سعد بن تيم بن مرة، واسمها سلمى.
الوافي بالوفيات. نویسنده:الصفدي ج 5 ص 426
اسم أبيه عثمان وكنيته أبو قحافة قال أبو بكر عبد الله بن عثمان بن عامر بن عمرو ابن كعب بن سعد بن تيم بن مرة بن كعب بن لؤى بن غالب بن فهر بن مالك وأمه أم الخير بنت صخر بن عامر بن كعب بن سعد بن تيم بن مرة (وقال الواقدي) اسمه عبد الله بن أبى قحافة واسمه عثمان بن عامر وأمه أم الخير واسمها سلمى بنت صخر بن عامر بن كعب بن سعد بن تيم بن مرة وأما هشام فإنه قال فيما حدثت
تاريخ الطبري.ج2 ص615-616
وأمه أم الخير واسمها سلمى بنت صخر بن عامر بن كعب بن سعد بن تيم بن مرة
تاريخ دمشق نویسنده ابن عساکر/ ج 30 ص17
537 – ع الستة عبد الله بن عثمان بن عامر بن عمرو بن كعب بن سعد بن تيم بن مرة التيمي أبو بكر الصديق الأكبر بن أبي قحافة خليفة رسول الله صلى الله عليه و سلم وصاحبه في الغار وقيل اسمه عتيق وأمه أم الخير سلمى بنت صخر بن عامر بن كعب
[ تهذيب التهذيب – ابن حجر ] ج 5 ص 276
أبو بكر الصديق رضوان الله عليه اسمه عبد الله ويقال عتيق بن أبي قحافة واسم أبي قحافة عثمان بن عامر بن عمرو بن كعب بن سعد بن تيم بن مرة أمه أم الخير بنت صخر بن عامر بن كعب بن سعد بن تيم بن مرة مات بالمدينة في جمادي الآخر سنة ثلاث عشرة وصلى عليه عمر بن الخطاب
[ الطبقات – ابن خياط ]ص 17
در ضمن : اصلاح میکنم در بالا اشتباه نوشتم که چرا پیامبر دخترش را داده به ابوبکر که نسبش… منظور چرا پیامبر دختر ابوبکر که نسبش… را گرفته
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4176بسم الله الرحمن الرحیم و لعنة الله علی الطاغوت و النعثلگفته ای:چرا پیامبرتان از ابوبکر که در نسبش نامشروعیت وجود دارد دختر ستانده و همچنین از عمر
جواب:اولا)من پاسخ این پرسش تو را در قسمت فتوای شیخ شلتوت گفته ام.
ثانیا)اینکه نسب ابوبکر نامشروع بوده اشکالی را بر ابوبکر وارد نمیکند همچنانکه قبلا گفتم و قصد من فقط نقل این قضیه بود.
ثالثا)محمد پسر ابوبکر یکی از افراد مورد احترام شیعیان است.حال آنکه پسر ابوبکر است.پس اینکه میگویید شیعیان با ابوبکر پدر کشتگی دارند و کینه از او دارند حرف بی ربطی است زیرا ما یکی از پسران او را همچون جناب سلمان و جناب مالک اشتر دوست داریم.
گفته ای:آنچه در مجمع الکبیر طبرانی آمده صحیح نمیباشد.
جواب:عجب!!!از کجا فهمیدی نابغه؟؟
خب پس حداقلش ثابت میشه که جناب طبرانی از بزرگان شما معتقد بوده ولادت ابوبکر نامشروع است.حال اگر شیعیان را به خاطر این حرفشان متهم به توهین به صحابه میکنید چرا طبرانی را متهم نمیکنید؟؟؟
والسلام علی من اتبع الهدی
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4189نوشته ای:«
گفته ای:آنچه در مجمع الکبیر طبرانی آمده صحیح نمیباشد.
جواب:عجب!!!از کجا فهمیدی نابغه؟؟
»
پاسخ:
سند آن چنین است:
حدثنا محمد بن عمرو بن خالد الحراني حدثني أبي ثنا ابن لهيعة عن أبي الأسود عن عروة قال…
ابن لهیعه از کبار اتباع تابعین است ثقه و صدوق است منتهی بعد از سوختن کتابهایش و پیر شدن عقلش مختل شد و دیگر به روایات آخر عمرش اعتبار نمیشود و از این بابت ضعیف است. و سیوطی مدلسش میداند
قال الحافظ في تهذيب التهذيب 5 / 377 :
وقال المزي في تهذيب الكمال :
الاسم : عبد الله بن لهيعة بن عقبة الحضرمى الأعدولى
خود طبری درباره اش میگوید:
قال أبو جعفر الطبرى فى ” تهذيب الآثار ” : اختلط عقله فى آخر عمره .
عقلش پریشان و مختل شد در آخر عمرش
رتبته عند الذهبي : ضعف . . . ، قلت : العمل على تضعيف حديثه
ذهبی میگوید ضعیف است و عمل بر تضعیف حدیثش میباشد.
و قال ابن المدينى : قال لى بشر بن السرى : لو رأيت ابن لهيعة لم تحمل عنه .
و قال عبد الكريم بن عبد الرحمن النسائى ، عن أبيه : ليس بثقة .
و قال ابن معين : كان ضعيفا لا يحتج بحديثه ، كان من شاء يقول له : حدثنا .قال الخطيب : فمن ثم كثرت المناكير فى روايته لتساهله .
و قال ابن شاهين : قال أحمد بن صالح : ابن لهيعة ثقة ، و ما روى عنه من الأحاديث فيها تخليط يطرح ذلك التخليط .
و قال مسعود ، عن الحاكم : لم يقصد الكذب ، و إنما حدث من حفظه بعد احتراق كتبه
فأخطأ .و قال ابن أبى حاتم : سألت أبى ، و أبا زرعة ، عن الإفريقى ، و ابن لهيعة : أيهما أحب إليك ؟ فقالا : جميعا ضعيفان ، و ابن لهيعة أمره مضطرب ، يكتب حديثه
على الاعتبار .
قال عبد الرحمن : قلت لأبى : إذا كان من يروى عن ابن لهيعة مثل ابن المبارك فابن لهيعة يحتج به ؟ قال : لا .
قال أبو زرعة : كان لا يضبط .
و قال ابن عدى : حديثه كأنه نسيان ، و هو ممن يكتب حديثه .و قال محمد بن سعد : كان ضعيفا ، و من سمع منه فى أول أمره أحسن حالا فى روايته ممن سمع منه بآخرة .
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4190نوشته ای:و در ادامه میگوید:«رواه الطبرانی و اسناده حسن» ترجمه:این را طبرانی روایت کرده و سند آن حسن است.
پاسخ: چه کسی میگوید؟ و کجا میگوید؟
نوشته ای:
حداقلش ثابت میشه که جناب طبرانی از بزرگان شما معتقد بوده ولادت ابوبکر نامشروع است.حال اگر شیعیان را به خاطر این حرفشان متهم به توهین به صحابه میکنید چرا طبرانی را متهم نمیکنید؟؟؟
پاسخ:
جناب، طبرانی هر انچه که نوشته است ضمانت نکرده که صحیح است . در ضمن این یک روایت است با سند نقل کرده، و عقیده شخصی خودش را ننوشته است.
در ضمن شیعیان امام رضا را متهم میکنند که همسر وی زنا کرده و فرزند وی از امام رضا نیست و برای همین دست به دامن قیافه شناس میشوند!!!
14 – علي بن إبراهيم، عن أبيه، وعلي بن محمد القاساني جميعا، عن زكريا بن يحيى بن النعمان الصيرفي قال: سمعت علي بن جعفر يحدث الحسن بن الحسين بن علي بن الحسين فقال: والله لقد نصر الله ابا الحسن الرضا عليه السلام، فقال له الحسن: إي والله جعلت فداك لقد بغى عليه إخوته، فقال علي بن جعفر: إي والله ونحن عمومته بغينا عليه، فقال له الحسن: جعلت فداك كيف صنعتم فإني لم أحضركم؟ قال: قال له إخوته ونحن أيضا: ما كان فينا إمام قط حائل اللون فقال لهم الرضا عليه السلام هو ابني، قالوا: فإن رسول الله صلى الله عليه وآله قد قضى بالقافة فبيننا وبينك القافة، قال: ابعثوا أنتم إليهم فأما أنا فلا، ولا تعلموهم لما دعوتموهم ولتكونوا في بيوتكم. فلما جاؤوا أقعدونا في البستان واصطف عمومته وإخوته وأخواته وأخذوا الرضا عليه السلام وألبسوه جبة صوف وقلنسوة منها ووضعوا على عنقه مسحاة وقالوا له: ادخل البستان كأنك تعمل فيه، ثم جاؤوا بأبي جعفر عليه السلام فقالوا: ألحقوا هذا الغلام بأبيه، فقالوا: ليس له ههنا أب ولكن هذا عم أبيه، وهذا عم أبيه، وهذا عمه، وهذه عمته، وإن يكن له ههنا أب فهو صاحب البستان، فإن قدميه وقدميه واحدة فلما رجع أبو الحسن عليه السلام قالوا: هذا أبوه.
اصول كافي 1/322 و مکتبه الشامله 2/254
ترجمه:
از علي ابن جعفر باقر روايت است كه: « به حضرت رضا- عليه السلام -گفته شد: در ميان ما- اهل بيت- رنگ سياه نبوده است ، فرمود: او پسر من است ، گفتند رسول اكرم- صلي الله عليه وآله- در هنگام لزوم از قيافه شناس كارميگرفتند بنا براين بهتر است قيافه شناس بين ما و شما قضاوت كند….. همه ما را در باغ جمع كردند ، و خواهران و برادران وپسر عموهايش را به صف نشاندند، آنگاه حضرت رضا- عليه السلام- را در حالي احضار كردند،كه عبايي پشمي بر تن ،كلايي برسر و بيلي هم بر شانه داشت، به ايشان گفته بودند خود را كارگري ظاهر كند كه در باغ كار مي كند، آنگاه ابو جعفر را آوردند وگفتند پدر اين پسر را شناسايي كن، گفت پدرش درميان حضار نيست اين عموي پدرش، و آن يكي عمويش و آن ديگري عمه اش هستند اگر پدرش داخل اين باغ شد جز اين باغبان كس ديگري نيست چونكه پاهاي هر دوكاملا مثل هم است ،آنگاه قبول كردند كه حضرت رضا پدرمحمد قانع است »
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4191پس شيعيان حضرت رضا شك كردند كه محمد قانع فرزند ايشان باشد!! وبا وجود اينكه حضرت مي فرمايند او فرزند من است آنها باورنمي كنند ،وبراي اثبات مدعاي خود دست به دامن قيافه شناس مي اندازند!ترديدي نيست كه اين برخورد ، طعن آشكاردرآبرو وحثييت حضرت رضا-عليه السلام- است، گويا همسرش را آشكارا متهم كردند و در عفت و پاكي او شك نمودند.(همانگونه كه منافقين به آبروي رسول گرامي – صلي الله عليه وآله- حمله كردند وهمسرش را متهم نمودند.)
ممكن است در باره كس ديگري چنين اتهامي مطرح شود شايد هم مردم آنرا باور كنند اما به اهل بيت -عليهم السلام- چنين تهمت ظالمانه اي روا داشتن ،كمال پستي و رذالت را مي رساند، ولي متأسفانه مصادر علمي ما كه ما مدعي هستيم علوم اهل بيت- علهيم السلام- را برايمان نقل كرده اند، پراز امثال اين گونه اباطيل و خرافاتند.
تحليل شاخدار ! هنگامي كه در حوزة اين روايت را خوانديم علماء و مراجع عظام باكمال خونسردي از كنار آن گذشتند هنوز تحليل آقاي خوئي را بياد دارم كه وقتي از ايشان در باره اين روايت جويا شديم به نقل از آقاي كاشف الغطاء فرمودند: « آنها به اين دليل چنين سؤ ظني به حضرت رضا – عليه السلام- نمودند تااينكه نسل شان هميشه پاك بماند! »
-
نویسندهنوشته ها
شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.
عمر میگوید:
«ایها الناس تعلموا انسابکم ارحامکم و لا یسالنی احد ما وراء الخطاب»
تاریخ مدینه منوره ج3 ص797
ترجمه:«ای مردم!نسب خود را یاد بگیرید و کسی از قبل از خطاب از من سوال نکند»
البته من تا حالا متوجه نشدم که چرا جناب عمر بن خطاب نمیخواسته کسی از نسب ایشان قبل از پدرش بپرسد.
شاید اسم نیاکانش از یادش رفته بوده!!!البته شاید.خب مسلما ایشان فکر خود را بیشتر صرف خدمت به مردم میکردند و ما نباید ایشان را به خاطر این فراموشی سرزنش بکنیم و لعنت خداوند بر قوم سبائیه و روافض باد اگر بخواهند ایشان را مذمت کنند.
البته اگر از دوستان و برادران عمری کسی دلیل دیگری پیدا کرد به ما هم بگوید.ثواب دارد که از کنجکاوی دربیاییم.
وقتی من این سخن جناب عمر را دیدم تصمیم گرفتم به حرف ایشان عمل نمایم و در نسب ایشان تحقیق ننمایم.باشد که ایشان از ما راضی باشند.
والسلام