Home › انجمن ها › شرکیات. توسل، شفاعت و بدعت › (مهم) روافض مشرک هستند به علت زیر:
این جستار شامل 0 پاسخ ، و دارای 0 کاربر است ، و آخرین بار توسط mojahed.din در 10 سال، 1 ماه پیش بروز شده است.
-
نویسندهنوشته ها
-
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #9427شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #9428از کتک زننده ها مثلا ابوسفیان و زنش و پسرش. دقت کنید که وقتی عمل حاکی از عقیده باظنی باشد چه حکمی دارد. نوشتم به صرف عقیده نه صرف عمل. واضح است که وقتی عملی انجام دهد ولو اشتباه و ولو باطل، اما عقیده اش درست باشد و در مصداق عمل خطا کرده باشد، چه دلیلی وجود دارد تا معاقب بشود؟آنکه مقر به وحدانیت و رسالت است چگونه می تواند پیامبرش را کتک که هیچ حتی کوچکترین آزاری برساند؟ معلوم است وقتی این کار را کرد آن عقیده را ندارد. چرا؟ چون لازمه اش عدم این رفتار است.(بماند که برخی خدایانش این کار را کرده اند). نکته بعدی اینست که هیچ کس را نمی توان مواخذه کرد و گفت تو که مدعی هستی موحد هستی دروغ میگویی. چرا؟ چون راوی توحید آن فرد، خودش می باشد. چه کسی از درون بقیه ملت خبر دارد؟ مثلا سنی های این سایت که منکر علم غیب هستند. پس چگونه می توانند بگویند که فلانی در عقیده اش دروغ می گوید؟ لذاست که عقیده مبتنی بر عمل نیست. بلکه مقدم بر عمل است. ممکن است عملی خطا و باطل باشد اما باعث بطلان عقیده نمی شود. ابطال عقیده دلیل خود را می خواهد.
اما به صورت کلی قیاس این فرد کاملا بیخود است. شیعه کدام بت را سجده کرده؟ شیعه برای چه کسی مقام الوهیت قائل شده؟ کدام عمل شیعه حکایت از عقیده بر پرستش غیر دارد؟ و اصلا ب کدام دلیل سجده بر غیر خدا نشان شرک است؟
یعقوب علیه السلام و فرزندانش بر یوسف سجده نکردند؟ آیا مشرک بودند؟ ” و البته باز یادآوری میکنم که عمل مشرکانه با عقیده مشرکانه متفاوت است. فراموش نکنیم که اگر صرف عمل دلیل بر شرک باشد، یعقوب و فرزندانش مشرکین درجه اول هستند. اما قرآن این موضوع را نمی پذیرد. عمل را مقدم بر عقیده نمی داند. ”
یکنفر یک دلیل ارائه کند که چرا فیسبوا الله هستند؟
و همین نوشته خود را اگر با دقت بخواند متوجه میشود که ادامه بحثش بیهوده است. حتی اگر باهوده هم باشد باز نتیجه ندارد. ” لا فرق بینک و بینها الا انهم عبادک و خلقک “. وقتی که خلق باشد یعنی از پیش خود چیزی ندارد. بالاستقلال و مستقلا هیچی ندارد. هر چه که هست از خداست. اما دأب خدا چیست؟ ما هم نگفتیم که بی اذن خداست. باز هم میگیم که با اذن خداست. نوشته بودم ” این تفاوت و این مطلب ساده را هم ملتفت نمی شود. خدا تنها الله است. هر چیز دیگری که هست فقط خلق خداست. حالا برخی درجاتی دارند که دیگران ندارند. مثلا یکی مرده زنده میکند دیگری ماه را نصف می کند. ” ناموسا این را هم نفهمیده.شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #9429. خواننده عزیز به خط بعدی دقت کنید تا عمق درک مطلب طرف را متوجه بشوید؛
” اینکه گفته ای (این 1990 اگر توانست لفظ یعبدون را ترجمه کند یا از قرآن حذف کند حرفش مقبول است.)
برادرم می گویند دروغگو حافظه ندارد !!
شما به صراحت گفته ای (خوانندگان محترم دقت کنند چرا که دیگر خطابم به 1990 نیست.)”
الان من چه کنم؟ چرا این بنده آن خدایی که فقط خودش قبولش دارد فکر کرده مانند سماور زرنگ است؟
چه کسی میتواند از ابتدای سوره نجم استخراج کند که استثنایی هم در مورد گفتار پیامبر وجود دارد؟ والله قسم که هیچ کس. آن کس که مانند این فرد می گوید هر چه در قرآن ریشه نداشته باشد وحی الهی نیست،(دوباره مینوسد که من کجا گفتم. این بابا متوجه معنای حرفهای خودش هم نیست) آیات ابتدایی سوره نجم را منکر میشود. وقتی می فرماید هر چه که بگوید وحی است لازمه اش این می شود که هم قرآن و هم کلام پیامبر هر دو وحی باشند. چرا؟ چون پیامبری که علمه الشدید القوی است هر چه که می گوید وحی است. چرا؟ چون قرآن گفته. هر کس میتواند نقضش کنید.
” و خود همین نوع فریب کاری ها نشان دهنده ی این است که توسل به من دون الله باطل است . ” خودتان قضاوت کنید.
ماثبل آن بخشی که از من آورده نوشته ام” من هم ننوشتم که بدون اذن بوده. لکن عیسی فرموده ” من زنده می کنم ” به اذن خدا. یعنی فاعل من هستم. مدعی هم نشدم که کس دیگری هم کرده. بحث هم این بود که اگر کار خدایی کردن دلیل بر خدا بودن است، اولین خداهای ادعایی همان پیامبران هستند. یکی هم عیسی. و این یک مثال بود. طیف 1990 طلب برخی امور را شرک می دانند چرا که معتقدند این امور را خدا انجام می دهد. ” ودر ادامه اش نوشته بودم ” آن پیامبر هم خداست. چرا؟ چون کاری کرده که خدا می کند. حالا با اذن خدا بوده؟ دیگر فاجعه تکمیل میشود. خدایی که توقع موحد بودن دارد درخواست مشرکانه ملت را اجابت میکند و به پیامبرش اجازه می دهد که کار او را انجام دهد و خدا شود.
همه این توضیح طبق عقیده و نوشته های مدعیان توحید این سایت است که سنی هستند. حالا این کار خدایی چه یکبار باشد و چه دائمی باشد فرق میکند؟ طرف کار خدایی کرده. ” اما این را چرا توجه نکرده؟ یک دلیل بیشتر ندارد. می خواسته تا خواننده بفهمد که او چه هدفی دارد.
حالا چرا خداوند مشرک شده؟اجازه شرک داده؟…..
آقا یک سوال؛ اذعان به تعیین نکردن کیفیت احیا یعنی نفی حی بودن؟
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #9430خب خدایی که وظیفه اش جمع قرآن است اسمش چی بوده؟ باز میبینم که سنی های این سایت یک خدای دیگر یافته اند. آنکه قرآن را جمع کرده. چون جمع آن کار خداست پس کسی جز خدا هم آن را انجام نمی دهد. لذا آن کسی که جمعش کرده خداست. حالا کی جمعش کرده؟ این همان دأب خداست که نمی دانید چیست. یعنی به صرفه نیست که بدانید. ضمن اینکه یکی از راههای حفاظت از قرآن قرار دادنش در محفظه است. مثل شکم داجن.
و من ندیدم که این فرد نوشته باشد منظور از آیه در آن حدیث چیست. و نوشته باشد که اصلا چرا مطرحش کرد. بحثم هم در مورد وجود مقدس امام عصر سلام الله علیه نبوده و نیست که جوابگو باشم اما یک تذکری میدهم؛ عقیده شیعه نسبت به بهره مندی از امام چیست؟ علاقه مندان بروند سوال کنند تا از این به بعد با دیدن این مدل نوشته از 1990 کمی بیشتر بخندند. از نوشته هایش یاد داستان فیل در شهر کورها می افتم.
ایاک نعبد و ایا ک نستعین…….. و استعینوا بالصبر و الصلوة
الیس الله بکاف عبده…………..یا ایها النبی حسبک الله و من اتبعک من المومنین
این همان چیزی است که نوشتم ” دأب ” خداوند متعال است. دأب می دانید چیست؟
خب حالا صبر خداست یا نماز؟ یا مومنین؟ هر کدام را که بدانیم قائل به بیش از دو اله میشویم. چه کنیم؟
” نکته تکراری هم اینجاست. اولا نویسنده اولیه تاپیک من دون الله را چیز دیگری دانسته و نشان از عمق بیسوادی او بوده. این یکی اومده و دیده قابل توجیه نیست برای همین طرف دیگر سکه را گرفته. مورد چهارم که نوشته خالق یا مخلوق. کی گفته خالق؟ و اگر مخلوق باشد ممتنع است که قدرت داشته باشد؟ و آیا لزوما باید یک دستی از قبر خارج شده و مطلب را توی جیب طرف قرار دهد؟ اگر اینست چرا هیچ کس دست خدا را در جیبش احساس نمی کند؟ همان خدای اهل سنت که دست دارد مثل من و شما. بالاخره او روزی دهنده است. شماره حساب هم ندارد که پیگیری کنیم ببینیم در گدام بانک است که از آنجا حقوق ملت را برایشان واریز میکند.”
خواننده گرامی امیدوارم که شما منظور بنده از دست در این نوشته را فهمیده باشید. و متوجه شده باشید که چگونه تلاش مذبوحانه دارد تا پیوستگی مطالب را برهم بزند. من که منکر رازق بودن خداوند نشدم. لکن بنا بر عقیده این طیف پرسیدم که آیا لزوما باید حرکت مادی هم احساس شود؟ انصافا حالت تهوع میگیرم از بس که طرف مقابل خود را به تخرخر می زند. خداوکیلی با این همه تظاهر به بلاهت فکر می کنید سر خدا هم می توان کلاه گذاشت؟ یادآوری میکنم که انسان دو نفر را هرگز نمی تواند فریب دهد. اول خدا و دوم خودش. اما به نظرم می رسد این فرد خودش را هم فریب داده. مثل اون بابایی که به دروغ گفت کوچه بغلی آش می دهند و بعد خودش هم باورش شد و دوید.
خدایی که دست راست و چپ دارد(این چه لیس کمثله شئ است خودش می داند)
اخبرني عبد الله بن عمر قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم يطوى الله عز وجل السماوات يوم القيامة ثم يأخذهن بيده
اليمنى ثم يقول انا الملك أين الجبارون أين المتكبرون ثم يطوى الأرضين بشماله ثم يقول انا الملك أين الجبارون أين المتكبرون
مسلم ج8ص126 کتاب صفه القیامه
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #9431در مورد حسبنا و مادر مومنان تقریبا هرجا که ردی از او یافت بشود جوابش را گذاشته ام. در مورد علل الشرائع در همان جایی که اولین بار مطرحش کرده جواب را دیده. یادم نیست کجاست چراکه مانند اخبار رادیو پیام دائم تکرارش می کند.
با دقت بخوانید؛
” داستان حسبنا کتاب الله را احتمالا شنیده اید. گوینده آن از کجا می دانسته که پیامبر می خواهد از اصول دین بگوید؟علم غیب داشته؟ اگر داشته پس خداست. اله است. اگر نداشته آیا نمی دانسته که من یطع الرسول فقد اطاع الله؟ اطیعوا الله و اطیعوا الرسول رو نشنیده بوده؟ ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی را نشنیده بوده؟ رایت المنافقین یصدون عنک صدودا را نشنیده بوده؟ فاتبعونی یحببکم الله را چی؟
اگر اولی باشد که هیچ. ما کاری با او نداریم. اگر دومی باشد که هست، منافق است و ان المنافقین فی الدرک الاسقل من النار. حالا حرف منافق را قبول می کنید؟ دلیل دیگر برای اینکه مومن نیست همین آیه حسبک الله و من اتبعک من المومنین است. اگر مومن بود پیامبر را تبعیت می کرد در اجرای فرمانشان ” .
این دقیقا بر مبنای اعتقادات 1990 است. مدعی هستند اگر کار خدایی بکنند پس خدا هستند. آن که می دانسته پیامبر چه می خواهد بگوید حتما علم غیب داشته و چون طبق اعتقاد اینها علم غیب مختص خداست خب طرف قطعا خدا بوده. اشکالی هم ندارد چون که واقعا خدای اینهاست.
برادرم در کجای ایه 5 سوره منافقون و 61 نساء امده است که اگر کسی گفت که در اصول دین کتاب خدا کافی است منافق است
در جای دیگر نوشته؛ دوما : در عقیده همه اهل سنت و اهل تشیع می گویند حسبنا کتاب الله
” این بنده خدای مورد قبول خودش این عبارت را ” در کجای دین – خدا و قران – خدا گفته است که حق با علی است ؟؟ ” در تاپیک اولیه ادعای روافض بایید بریم جنهم به تاریخ9/2/93 در شماره 50 نوشته و بعدا که بنده به آن استناد کرده ام هرگز آن را رد ننموده است “.
شما را به خدای متعال قسم میدهم که بگویید از کجای نوشته این فرد میتوان ردی از رسول الله نشان گرفت.
در تاریخ 2/4 ” لیوان آب به من بدهید پیامبر می توانست بدهد .
آیا اگر امروز برود سر قبر پیامبر ، بگوید به لیوان اب بدهید ، می تواند آب بدهد ؟؟!!!
خوب معلوم است که دستور خداوند برای زمان حیات رسول الله بوده نه برای پس از فوت . ”
یعنی اجابت نکردن دلیل است بر ناتوانی. نتیجتا اینکه اگر همه بگوییم خدایا آب بده و او ندهد یعنی ناتوان است. عزیزان دقت کنند که این فرد واقعا نمی داند که حرفهایش معنا و مفهومی دارد و منطوقی. چه کنیم؟
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #9432نکته قابل توجه اینست که من چیزی از خودم نگفتم و تمام این مطالب که دوباره مینوسم از اصحاب است. راوی برخی از آنها زن نبی است. عامل برخی از آنها خود نبی است. راوی همگی هم صحابی هستند. حالا خدا با این وجود راضی است؟ تازه همه از صحیحین است.
تا جاییکه شناسنامه خودم را دیده ام من از صحابه ای نبودم که گفتم زن نبی آره. دختری هم ندارم که به عقد نبی درآورده باشم و بروم نزد نبی و بگویم که این آبروی من را برده و آره. یادم هم نیست که در حدیبیه بوده باشم و در رسالت نبی شک کرده باشم. نام عمویم هم عباس نیست که با او نزد یکی رفته باشم و بگویم که تو و نفر قبلی تو آره. بت فروشی نکرده ام. شراب فروشی نکرده ام. سعد را به یه کارهایی امر نکرده ام. زنا هم نکردم که حاکم هم رفاقتی بی خیال بشه. اصلا پیامبر را هم ندیده ام که از او حدیث دروغین شنیده و نقل کنم. یاد هم ندارم که سر سفره نشسته باشم و جای سیر شدن خسته شده باشم آن هم در اثر نفرین نبی. آیه ای هم برای من با لفظ مثنی نازل نشده که بگوید مومنه و …. نیستی. چون اصولا زن نیستم. زورکی هم به خورد پیامبر دارو نداده ام. تا به حال محلی به نام صفین هم نرفته ام تا در سپاهی باشم که در آن سپاه عمار حاضر نبوده بلکه در سپاه مقابل بوده. اصولا از شتر هم می ترسم و دنبالش راه نمی افتم. کاری هم به ارب ملت ندارم که چقدر بر آن مسلط هستند. کسی را هم با لگد نزده ام که فتقش عیب پیدا کند. بابام هم ادای کسی رو درنیاورده تا همون شکلی باقی بمونه. در جایی هم نبوده ام که سگ داشته باشه و قسم دروغ یاد کنم. حکم تیمم را هم می دانم. بدعتی هم درست نکرده ام که بعدا بگم چقدر خوبه. اذان صبح رو هم حالی به حالی نکردم. از کوزه ای که آب می خورم کسی آب نخورده که مست بشه و بعدش … . مانع از پیامبر هم نشده ام. جاء فاسق بخبر هم برای من نیست. توی هیچ غاری هم نبودم که اذ یقول بشم. به مجلش آواز و رقاصی هم نرفته ام و…………… . خب اگر من این کارها را نکرده ام، کی کرده؟
توهم کجاست؟ این بابا نوشته من توهین کردم. خب منبع توهینم کجا بوده؟ کتب صحیح اهل سنت. یعنی چی؟
.
در نهایت اینکه ایشان همچنان از تعریف اله و شرک عاجز هستند. من دون الله را هم نگفته اند که چیست. یعنی با رفیقشان در اختلافند. تفاوت شرک و توحید را ننوشته اند. نگفته اند که ملاک عقیده است یا عمل. معنای ” تدعون ” یدعون” را هم روشن نکردند. اینکه خدا اله دوم را تکذیب کرده یا هدف بیان شده در 3 زمر را هم نگفتند. اینکه ما انت بمسمع من فی القبور نفی قدرت از چه کسی میکند هم مانده. و اینکه مقام شاهد چیست و لازمه اش چیست. اینکه به چه دلیل فرد اگر در این دنیا صفتی نداشته باشد در ان دنیا هم ندارد و…….. .
فکر می کنم که خواننده انصاف بدهد دیگر تا زمانیکه ایشان این سوالات و ابهامات را مرتفع نکنند، بنده مطاب جدیدی ننویسم. با هم منتظر می مانیم تا ببینیم که این شخص می تواند اله دومی برای شیعه ثابت کند یا خیر.
ضمنا فراموش نکنیم که مجاهد قصدش اثبات اله دیگری برای شیعه بوده و این بابا چون نمی داند که بحث یعنی چه آمده و درونیات خود را نوشته و رفته سراغ اهل قبور.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #9534اینکه گفته ای (وقتی می فرماید هر چه که بگوید وحی است لازمه اش این می شود که هم قرآن و هم کلام پیامبر هر دو وحی باشند.)برادرم این لازمه اش را با چه استدلال قرانی می گویی ؟؟؟
در حالی که خداوند به صراحت می گوید :
(فَذَكِّرْ بِالْقُرْآنِ) (45 ق) و به پیامبر گفته است که با این قران با کفار جهاد کن (52 فرقان) و به پیامبر گفته است با این قران در بین مردم حکم کن (213 بقره) و ده ها ایه دیگر …
اینکه گفته ای (چون کاری کرده که خدا می کند. حالا با اذن خدا بوده؟ دیگر فاجعه تکمیل میشود. خدایی که توقع موحد بودن دارد درخواست مشرکانه ملت را اجابت میکند و به پیامبرش اجازه می دهد که کار او را انجام دهد و خدا شود.)
برادرم آن عمل طبق ایات قران با اذن خدا بوده است . کجایش فاجعه است ؟؟؟
من قضاوت را به خوانندگان واگذار می کنم تا ببینند که چطوری فریب کاری می کنید و خدا را متهم می کنید به انجام فاجعه .
و خواست ملت برای اثبات نبوت بوده است نه خواست مشرکانه .
اینکه گفته ای (آقا یک سوال؛ اذعان به تعیین نکردن کیفیت احیا یعنی نفی حی بودن؟)
برادرم وقتی خداوند کیفیت آن را معلوم نکرده است شما از خدا بهتر می دانید که معلوم می کنید که صفاتی از حی بودن دارند .
و همچنین آیا طبق مذهب شما اگر فردی زن آن شهید شد طبق استدلال شما می تواند آن را نگه دارد و هر شب با آن نزدیکی کند و بگوید که چون شهدا زنده اند می توانم با او نزدکی کنم .
و اگر یک زن شوهرش شهید شد و بعد از دو سال آن زن حامله شد و ادعا کرد که چون خداوند کیفیت حی بودن شهدا را معلوم نکرده پس من از شوهرم حامله شدم !! و ادعا کند شهیدان زنده اند الله اکبر !!!
آیا طبق مذهب شما آن فرزند حلال زاده است یا حرام زاده ؟؟!!
منتظر پاسخ می باشم و تا پاسخ ندهی در هر کجا که این موضوع توسل را مطرح کنی خواهم گذاشت .
و از خوانندگان می خواهم به این موضوع دقت کنند و در سایت های دیگر هم مطرح کنند .
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #9535اینکه گفته ای (خب خدایی که وظیفه اش جمع قرآن است اسمش چی بوده؟)آن خدا اسمش الله است و و نیز جمع قران طبق ایه 17 و 19 سوره ی قیامت بر عهده ی خداوند بوده و حفظ آن هم طبق ایه 9 حجر بر عهده خداوند بوده است .
قضاوت با خوانندگان .
اینکه گفته ای (این همان دأب خداست که نمی دانید چیست.)
برادرم پس با اعتقاد شما داب خدا همان است که قران 17000 ایه را چندین سال است با خود برده و مردم را به گمراهی انداخته !!
اینکه گفته ای (. بحثم هم در مورد وجود مقدس امام عصر سلام الله علیه نبوده و نیست که جوابگو باشم)
برادرم من موضوع امام زمان شما را به لحاظ ادعایی که درباره ی حدیث 17000 ایه اصول کافی کرده بودی مطرح کردم . و دوباره می گذارم :
گفته بودی (آن قرآن17هزار آیه ای هم جدای از اینکه صحیح است یا نیست)
برادرم امام زمان شما مگر وظیفه ندارد که مردم را هدایت کند و از گمراهی نجات دهد ؟؟!!
پس چرا احادیث شما را در طول این هزار سال تصحیح نکرده تا شما نگویید که این حدیث صحیح هست یا نیست ؟؟
اینکه گفته ای (آیا لزوما باید یک دستی از قبر خارج شده و مطلب را توی جیب طرف قرار دهد؟ اگر اینست چرا هیچ کس دست خدا را در جیبش احساس نمی کند؟)
برادرم چشم ، قلب ، گوش ،زبان، مغز و … که خداوند به من داده است را احساس می کنم .
اما متاسفانه آن ناقص و معیوب ها نصیب شما شده است .
اینکه گفته ای (همان خدای اهل سنت که دست دارد مثل من و شما.)
برادرم چرا دروغ می گویی و به اهل سنت تهمت می زنی ؟؟؟
اهل سنت معتقد به خدایی هستند که خودش را در قران معرفی کرده .
اینکه گفته ای (بالاخره او روزی دهنده است. شماره حساب هم ندارد که پیگیری کنیم ببینیم در گدام بانک است که از آنجا حقوق ملت را برایشان واریز میکند.)
برادرم وقتی خداوند بخواهد کسی را رسوا کند و نفاق وی را آشکار کند با زبان خودش او را مفتضح می کند .
و بالاخره معلوم شد به آیات قران اعتقاد نداری که خداوند گفته است روزی دهنده منم .
و من قضاوت را به خوانندگان محترم واگذار می کنم و ببینند زمانی که تمام راه های فرار بر روی این افراد بسته می شود چطوری عقیده ی باطلشان عیان می شود .
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #9536اینکه گفته ای (و متوجه شده باشید که چگونه تلاش مذبوحانه دارد تا پیوستگی مطالب را برهم بزند.)
برادرم این شما هستید که همیشه تلاش مذبوحانه انجام می دهید و زیر هر کامنت پاسخ نمی دهی و می خواهی با داستان نویسی و مغلطه کاری از پاسخ دادن به هر کامنت فرار کنی .
اینکه گفته ای (یادآوری میکنم که انسان دو نفر را هرگز نمی تواند فریب دهد. اول خدا و دوم خودش.)
جانا سخن از زبان ما می گویی .
خدا را که شما هرگز نمی توانی فریب بدهی .
اما مردم بیچاره عوام را صدها سال است که فریب داده و جیب آنها را خالی کرده اید و برای خود دکان دستگاه باز کرده اید .
اینکه گفته ای (. مثل اون بابایی که به دروغ گفت کوچه بغلی آش می دهند و بعد خودش هم باورش شد و دوید.)
برادرم خودت را در اینه دیده ای ؟؟!!
این شما هستید که جیب مردم را خالی کرده و پول مردم را گرفته برای خود آش می خرید و به ریش پیروان خود می خندید .
و ضمنا چرا این فریب کاری را که انجام داده ای پاسخ نمی دهی ؟؟
(خدا چرا آنها را کاذب می داند؟ برای اینکه می گویند می پرستیم یا برای اینکه میگویند هدفمان تقرب است؟ اگر اولی باشد که ما را با شما کاری نیست. بروید و تیله بازی را ادامه دهید. اگر دومی است که هست، دقت کنید که آنها می کویند می پرستیم.)
خودتان موضوع را اولی ودومی میکنی و اولی را می پرستیم مطرح می کنی و دومی را تقرب و بعد دو مرتبه دومی را هم می پرستیم مطرح می کنی !!
و تقرب جستن را که اصل موضوع ایه 3 زمر می باشد را با فلسفه بافی ماست مالی می کنی !!!
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #9537اینکه گفته ای (در مورد حسبنا و مادر مومنان تقریبا هرجا که ردی از او یافت بشود جوابش را گذاشته ام. در مورد علل الشرائع در همان جایی که اولین بار مطرحش کرده جواب را دیده. یادم نیست کجاست چراکه مانند اخبار رادیو پیام دائم تکرارش می کند.)برادرم چرا در روز روشن دروغ میگویی ؟؟؟
و همین که می گویی یادم نیست کجاست مشخص است که دروغ می گویی و الا مطالبی که در چند ماه قبل فردی گفته باشد بلافاصله با یک سرچ کردن پیدا می شود .
و شما که عالم هستید باید خیلی راحت موضوع غضب ناک شدن حضرت فاطمه از حضرت علی که در کتاب علل الشرائع شیخ صدوق جلد یک صفحه ی 184 و دیگر کتب شیعه امده را خوانده باشید .
و تا پاسخ این موضوع را ندهی در همه جا می گذارم .
اینکه گفته ای (داستان حسبنا کتاب الله را احتمالا شنیده اید. گوینده آن از کجا می دانسته که پیامبر می خواهد از اصول دین بگوید؟علم غیب داشته؟ اگر داشته پس خداست.)
برادرم این شما هستید که باید پاسخ بدهید چون این موضوع را شما قبول داری که علم غیب داشته میدانسته پیامبر چه می خواهد بنویسد .
اینکه گفته ای (این بنده خدای مورد قبول خودش این عبارت را ” در کجای دین – خدا و قران – خدا گفته است که حق با علی است ؟؟ ” در تاپیک اولیه ادعای روافض بایید بریم جنهم به تاریخ9/2/93 در شماره 50 نوشته و بعدا که بنده به آن استناد کرده ام هرگز آن را رد ننموده است)
برادرم شما چندین جا ادعا کردی که من منکر رسول الله شده ام و من از شما خواستم که بگذار تا دروغگو و کذاب رسوا شود و خوشبختانه شما اینجا بیشتر خود را رسوا کردی و کذاب بودن خود را ثابت کردی .
قضاوت با خوانندگان که من در اینجا منکر رسول الله نشدم .
اینکه گفته ای (شما را به خدای متعال قسم میدهم که بگویید از کجای نوشته این فرد میتوان ردی از رسول الله نشان گرفت.)
برادرم چون بحث نبوت رسول الله نبوده است که من ردی از رسول الله نشان دهم .
ضمنا تاکید مجدد می کنم که پاسخ هر کامنت را زیر خودش بگذار تا خوانندگان به راحتی قضاوت کنند و از پاسخ دادن زیر هر کامنت فرار نکن .
و سخنرانی و داستان نویسی نکن .
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #9538اینکه گفته ای (در نهایت اینکه ایشان همچنان از تعریف اله و شرک عاجز هستند.)(وَاتَّخَذُوا مِن دُونِهِ آلِهَةً لَّا يَخْلُقُونَ شَيْئًا وَهُمْ يُخْلَقُونَ وَلَا يَمْلِكُونَ لِأَنفُسِهِمْ ضَرًّا وَلَا نَفْعًا وَلَا يَمْلِكُونَ مَوْتًا وَلَا حَيَاةً وَلَا نُشُورًا)(3 فرقان)
و ایه ی ((أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَـٰهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلًا)
معلوم می شود که اله شامل حتی نفس انسان و همچنین خود انسان هم می شود .
و تعریف شرک :
برادرم شرک یعنی اینکه آن چیزی که خداوند دستور توسل به ان نداده ، به آن توسل جستن و از آن کمک خواستن .
و خداوند در ایه 62 حج فرموده (ذَٰلِكَ بِأَنَّ اللَّـهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا يَدْعُونَ مِن دُونِهِ هُوَ الْبَاطِلُ وَأَنَّ اللَّـهَ هُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ)
(ترجمه ایت الله مکارم شیرازی : این بخاطر آن است که خداوند حقّ است؛ و آنچه را غیر از او میخوانند باطل است؛ و خداوند بلندمقام و بزرگ است!) و همچنین 30 لقمان .
اینکه گفته ای (. من دون الله را هم نگفته اند که چیست.)
برادرم من دون الله را خداوند به صراحت در قران معرفی کرده است .
اینکه گفته ای (معنای ” تدعون ” یدعون” را هم روشن نکردند.)
چند سطر بالاتر با ترجمه ایت الله مکارم بخوان .
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #9539اینکه گفته ای (و اینکه مقام شاهد چیست و لازمه اش چیست. اینکه به چه دلیل فرد اگر در این دنیا صفتی نداشته باشد در ان دنیا هم ندارد)
برادرم وقتی خداوند صفت آن را معلوم نکرده است شما از خدا بهتر می دانید که معلوم می کنید که صفاتی از حی بودن دارند .
و همچنین آیا طبق مذهب شما اگر فردی زن آن شهید شد طبق استدلال شما می تواند آن را نگه دارد و هر شب با آن نزدیکی کند و بگوید که چون شهدا زنده اند می توانم با او نزدکی کنم .
و اگر یک زن شوهرش شهید شد و بعد از دو سال آن زن حامله شد و ادعا کرد که چون خداوند کیفیت حی بودن شهدا را معلوم نکرده پس من از شوهرم حامله شدم !! و ادعا کند شهیدان زنده اند الله اکبر !!!
آیا طبق مذهب شما آن فرزند حلال زاده است یا حرام زاده ؟؟!!
منتظر پاسخ می باشم و تا پاسخ ندهی در هر کجا که این موضوع توسل را مطرح کنی خواهم گذاشت .
و از خوانندگان می خواهم به این موضوع دقت کنند و در سایت های دیگر هم مطرح کنند .
اینکه گفته ای (فکر می کنم که خواننده انصاف بدهد دیگر تا زمانیکه ایشان این سوالات و ابهامات را مرتفع نکنند، بنده مطاب جدیدی ننویسم.)
برادرم شما چندین بار از این گونه ادعا ها کرده ای .
به طور مثال در تاریخ 19/4/93 در همین تاپیک گفته ای (خوانندگان محترم دقت کنند چرا که دیگر خطابم به 1990 نیست.)
به مصداق ر….ر….. رفته ای و خ…..خ……. برگشته ای !!!
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #9569ما هر چی نمی خواییم توجه به بی توجه ها نکنیم متوجه نمی شوند.باباجون این مثلا تعریف رو که البته تقسیم بندی است نه تعریف،از کجا آوردی؟
با این تقسیم بندی که کردی علاوه بر اینکه شرک رو معلوم نمیکند چیست، دو نوع شرک می سازد. شرک مجاز و شرک غیر مجاز. شرک استثناء هم دارد؟ خدایی که همه امور به اوست و در 3 زمر ملت را به جهت تقرب البته به زعم شما یقه گیر کرده، چرا اینجا اجازه داده؟ لطفا این را جواب ندهید که اگر می پفت برقصید ما هم میرقصیدیم. جواب درست و حسابی برآمده از فهم مطلب بدهید. مثلا خدا در کجا دستور داده بود که بچه های یعقوب متوسل به او بشوند؟ تعریف رو بگو
باز هم سماور بازی.
دائم می گویی که من ایه را قیچی می کنم. باباجون دقت کن به آیه. کامل بخوان. چه نوشته؟ در پایان آیه خداوند چرا آنها کاذب میداند؟ برای چه؟ اول و دوم هم ندارد. قبول. علت تکذیب آنها توسط خدا چیست. تقرب یا تعبد؟ لیقربوننا یا نعبدهم؟ یک دلیل بیاور بعد از آنکه ایرادات رفع نشده قبلی را رفع کردی.
در مورد منافقین؛
خود شما عمل را ملاک می دانید. این در نوشته های شما موج می زند. لطفا عین نوشته نخواهید که حالم به هم می خورد وقتی قرار باشد دوباره ببینم که شما فهم و توان درک نوشته خود را هم ندارید.
حالا عقیده را ملاک می دانید یا عمل؟ اگر عقیده است که خب شیعه معتقد به یک اله بیشتر نیست. چه کنیم؟ مشرک است؟
اگر هم عمل را قبول دارید که خب منافقین هم عمل داشتند و عقیده را نه. چه کنیم؟
.
دقت کنید که من الان در مقام جواب نیستم. شما را یک غریق می بینم که تمایلی به نجات یافتن ندارد و خب من هم نشسته ام کنار ساحل و تماشا می کنم و لذت می برم. از چه؟ از اوج لجاجت یک نفر که به حماقت می ماند. چند بار دست دراز کرده ایم که بیا بیرون اما نمی خواهد. ما هم آب پرتقال با کالباس میخوریم و کیف می بریم از غرق شدن کسی که با تنفسش فقط اکسیژن حرام می کند.
نکته دیگر؛
ترجمه را از آیت الله مکارم می گذارید که چه؟ حجیت دارد؟ ایشان مرجع مذهبی هستند و احترامشان واجب، بلا شک. اما تبعیت از ایشان در ترجمان قرآن هم هست؟ گذشته از اینکه من مقلد ایشان نیستم اما نزد بنده در نهایت احترام هستند. و البته این نشان دهنده فهم کج شما از معنای مرجعیت در شیعه هم هست. بماند.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #9589با سلام .اینکه گفته ای (با این تقسیم بندی که کردی علاوه بر اینکه شرک رو معلوم نمیکند چیست، دو نوع شرک می سازد. شرک مجاز و شرک غیر مجاز.)
برادرم چرا دروغ می گویی ؟؟
مطالب من موجود است و دوباره می گذارم تا خوانندگان قضاوت کنند :
برادرم شرک یعنی اینکه آن چیزی که خداوند دستور توسل به ان نداده ، به آن توسل جستن و از آن کمک خواستن .
و خداوند در ایه 62 حج فرموده (ذَٰلِكَ بِأَنَّ اللَّـهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا يَدْعُونَ مِن دُونِهِ هُوَ الْبَاطِلُ وَأَنَّ اللَّـهَ هُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ)
(ترجمه ایت الله مکارم شیرازی : این بخاطر آن است که خداوند حقّ است؛ و آنچه را غیر از او میخوانند باطل است؛ و خداوند بلندمقام و بزرگ است!) و همچنین 30 لقمان .
در کجای این گفته ی من تقسیم بندی وجود دارد ؟؟
حواسم جمع است !
اینکه گفته ای (مثلا خدا در کجا دستور داده بود که بچه های یعقوب متوسل به او بشوند؟)
برادرم اگر فرزندان یعقوب به حرف خدا و پیامبر گوش می دادند که یوسف پیامبر را به چاه نمی انداختند .
حالا اعمال آنها برای شما ملاک عمل است ؟!
اینکه گفته ای (در پایان آیه خداوند چرا آنها کاذب میداند؟ برای چه؟ اول و دوم هم ندارد.)
برادرم به مصداق اینکه دروغگو حافظه ندارد خداوند شما را به دست خود شما رسوا میکند .
در تاریخ 17/4 خود شما ایه 3 زمر را اول و دوم کردی که من فریب کاری شما را عیان کردم و دوباره می گذارم تا خوانندگان قضاوت کنند :
اینکه گفته ای (خدا چرا آنها را کاذب می داند؟ برای اینکه می گویند می پرستیم یا برای اینکه میگویند هدفمان تقرب است؟ اگر اولی باشد که ما را با شما کاری نیست. بروید و تیله بازی را ادامه دهید. اگر دومی است که هست، دقت کنید که آنها می کویند می پرستیم.)
برادرم کور خوانده ای .
من شما فریب کاران را خوب می شناسم و دست شما را برای همه رو میکنم .
می خواهی با فریب کاری عقیده ی باطل خود را ثابت کنی .
خودتان موضوع را اولی ودومی میکنی و اولی را می پرستیم مطرح می کنی و دومی را تقرب و بعد دو مرتبه دومی را هم می پرستیم مطرح می کنی !!
و تقرب جستن را که اصل موضوع ایه 3 زمر می باشد را با فلسفه بافی ماست مالی می کنی !!!
و با این مغلطه بازی و فریب کاری می خواهی خواننده را فریب بدهی و من از خوانندگان می خواهم که این فریب کاران را بهتر و بیشتر بشناسند .
و خود همین نوع فریب کاری ها نشان دهنده ی این است که توسل به من دون الله باطل است .
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #9590اینکه گفته ای (. لطفا عین نوشته نخواهید که حالم به هم می خورد)
برادرم از همین درخواست شما معلوم می شود که شما نسبت های دروغی به من میدادی و از قول من مطالبی را به دروغ نقل می کردی .
من قضاوت را به خوانندگان واگذار می کنم .
و در مورد اینکه حال شما به هم می خورد به لینک http://www.islamtxt.net/?q=content/forum/2015 مراجعه کنید چندین بار شما را راهنمایی کردم .
اینکه گفته ای (دقت کنید که من الان در مقام جواب نیستم.)
برادرم پس این خزعبلاتی که می گویی و موجب بطلان عقیده ی خود شده ای مبارکتان باشد .
من از خوانندگان محترم می خواهم که قضاوت کنند این فرد به چه روزی افتاده است و چطوری مستاصل شده است .
اینکه گفته ای (ترجمه را از آیت الله مکارم می گذارید که چه؟ حجیت دارد؟ ایشان مرجع مذهبی هستند و احترامشان واجب،)
برادرم اگر ایت الله مکارم شیرازی به گفته ی شما ترجمه قران را نتوانسته صحیح انجام دهد پس چطوری مرجع تقلید شده است ؟!
اگر من با ترجمه ی یک عالم اهل سنت می گذاشتم شما انوقت می گفتی که قبول ندارم من حجت را بر شما تمام کردم و شما را الزام به ترجمه مراجع بزرگ شما کردم .
آیا شما مرجعیت خودتان را آنقدر پایین آورده اید که ترجمه قران را درست انجام نداده اند ؟!
پس وای به حال مقلدانشان !!
و این بزرگترین توهین به یک مرجع تقلید می باشد که به گفته ی شما نتوانسته قران را صحیح ترجمه کند .و این گفته ی شما را با لینک آن در سایت ایشان قرار می دهم .
و من از خوانندگان محترم می خواهم که قضاوت کنند که وقتی جواب های این افراد را با استناد به ایات قران و با ترجمه مراجع بزرگ و مطرح تقلیدشان می دهم همان را هم قبول ندارند .
ایا لجاجت و تعصب از این بیشتر ؟؟
و حماقت و تخرخر از این بیشتر ؟؟
-
نویسندهنوشته ها
شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.
خواننده گرامی سلام علیکم.
شما را به خدا قسم می دهدم اگر در نوشته های این فرد تنها و تنها یک تعریف از شرک دیدید برای من با سایز فونت 72 بنویسید تا ببینم.
اما در مقابل نوشتیم که شیعه تهلیل می گوید و در آن جز الله کس دیگری را وارد نمی کند. یعنی این عقیده را دارد که اله فقط الله است. کس دیگری در عرض خداوند نیست. فرق شرک و توحید همین است. مشرک اگر الله را به ما هو الله قبول داشته باشد که ندارد، در عرض او کس دیگری را هم قائل است. اما شیعه اگر برای کسی قدرتی یا هر چیز دیگری قائل است آن را در طول خدا می داند. یعنی بالله می داند. این نیست که طرف از کیسه خودش داشته باشد.
این را نوشتم و شما برایش جواب دیدید جز همانی که قبلا گذاشته بود؟ فرق بین شرک و توحید را معلوم کرد؟ فهمید طول چیست و عرض چیست؟ نوشت که ” دأب ” چیست؟
در 35 مائده چه کسی میتواند حصر یا دلیلی بر حصر ارائه کند؟
خب من برای 3 زمر حدودا 3 پست نوشته ام. چیزی حدود 15 هزار کلمه. این فرد چه کرده؟ بخشی را از وسط جمله انتخاب کرده و نوشته. ” نتیجه اینست که در 3 زمر خداوند هدف مشرکین را کوبیده نه اینکه عبادت اله دیگر توسط آنها را تکذیب کرده باشد. که اگر این باشد باید گفت خداوند به عده ای که فقط او را می پرستیده اند اتهام شرک زده است. البته از خدای 1990 همه چیز ساخته است. ” او چه کرده؟ ”
اینکه گفته ای (. که اگر این باشد باید گفت خداوند به عده ای که فقط او را می پرستیده اند اتهام شرک زده است.)
برادرم اگر فقط او را می پرستیدند که مشرک نمی شدند ؟؟؟ ”
خب باباجان یکی نیست که به این فرد بگوید عزیزم بیا و بگو که در 3 زمر خداوند چه چیزی را تکذیب کرده. پرستش اله دیگری غیر از خودش را یا هدف آن افراد را؟ خیلی واضح است. آنها بت می پرستیدند برای چه؟ به گفته خودشان برای تقرب به خدا. خدا هم می گوید که دروغ می گویند. در چه چیزی خدا مدعی کذب آنهاست؟ پرستش اله دیگر یا هدف تقرب؟ اگر پرستش اله دیگری باشد باید گفت که تکذیب پرستش اله دوم توسط خدا یعنی اینکه آن مردم موحد بوده اند. که با عقل من جور نمی شود. اگر هم تکذیب برای هدف آنها باشد یعنی خدا این موضوع که آنها پرستش غیر را وسیله ای برای تقرب می دانسته اند، تکذیب کرده باشد باید گفت که خداوند با این کار در واقع پرستش اله دیگر را تایید کرده اما هدف از آن را نپسندیده. این درست است؟ در اینصورت خدای متعال رسما و علنا شرک را تایید می کند و نهی از آن نمیکند. چه کنیم؟ راه اینست که با عقل بررسی کنیم. خداوند در 3 زمر می فرماید که اینها در بیان هدف از پرستش اله دیگر دروغ می گویند. چرا؟ چرایش را 1990 معلوم کند تا یکبار دیگر ببینیم چی در چنته دارد.
این فرد در این نوشته چه منظوری داشته؛
” اینکه گفته ای (شرک درونی است. یعنی اعتقادی است. به عمل مربوط نیست.)
پس با این گفته ی شما اگر فردی بت بودا را سجده کرد و عمل سجده را انجام داد ما نباید بگوییم مشرک است چون از قلبش خبر نداریم ؟؟!! ”
ایشان عمل را ملاک عقیده گرفته. خب منافقین هم عمل ظاهری داشته اند. نداشتند؟ اگر عمل ملاک باشد اون ننه مرده ها هم ماجور هستند. نیستند؟ عقیده هم کشک است.