Home › انجمن ها › گفتگوی ازاد › مناظره اوربان با نماینده مدعی شیعه در دنیای مجازی بنام جناب ولیعصر عج
این جستار شامل 0 پاسخ ، و دارای 0 کاربر است ، و آخرین بار توسط اوربان موحد در 10 سال، 1 ماه پیش بروز شده است.
-
نویسندهنوشته ها
-
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4740شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4748اون بنده خدا فقط یک اسم اشتباه نوشت ولی شما تا می تونستی توهین کردی واقعا برای ادبت متاسفم اقای اوربانشنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4749بسم الله الرحمن الرحیم
دوستان این جناب اوربان سلفی وقتی کم میاره میخواد ی جورایی بپیچونه نمونش در اسم راوی وقتی دید که حق بر همگان اشکار شد گفت که شما نمیخواید بفهمید و از این حرفا و به طور واضح و اشکارا فرار کرد و همگان شاهد فرارش بودیم و این است جهل یک سلفی به ظاهر با سواد
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4750دوستان عزیز این مقاله را سید محمد باقر پوسای جمع آوری کرده که بنده از ایشان خواستم در اختیارم بگذارد تا حق آشکار شود1-احزاب بن اسید:
امام ابن ماجه در سنن خود، مستقیما از طریق ایشان از پیامبر اکرم حدیث اورده است
2-ربیع بن خثیم بن عائذ الثوری:
امام نسائی در سنن خود، مستقیما از طریق ایشان از پیامبر اکرم حدیث اورده است
3-عبید بن رفاعه الانصاری:
امام ابو داوود و امام ابن ماجه در سنن خود، مستقیما از طریق ایشان از پیامبر اکرم حدیث اورده است
4-کثیر بن مره الحضرمی الرهاوی:
امام ابو داوود در سنن خود، مستقیما از طریق ایشان از پیامبر اکرم حدیث اورده است
5-المهلب بن ابی صفره:
ایشان سه ساله بودند که پیامبر اکرم فوت شدند ولی امام ابو داوود و امام نسائی و امام ابن ماجه در سنن خود، مستقیما از طریق ایشان از پیامبر اکرم حدیث اورده است
6-اسحاق بن عبدالله بن حارث:
امام ابو داوود در سنن خود،مستقیما از طریق ایشان از پیامبر اکرم حدیث اورده است
7-حارث بن رافع بن مکیث الجهنی:
امام ابو داوود در سنن خود،مستقیما از طریق ایشان از پیامبر اکرم حدیث اورده است
8-ربیع بن محمد:
امام ابو داوود در سنن خود،مستقیما از طریق ایشان از پیامبر اکرم حدیث اورده است
9-عبدالله بن حارث الانصاری:
امام نسائی در سنن خود،مستقیما از طریق ایشان از پیامبر اکرم حدیث اورده است
10-عمار بن سعد:
امام ابن ماجه در سنن خود،مستقیما از طریق ایشان از پیامبر اکرم حدیث اورده است
11-عمر بن سعد بن عائذ:
امام ابن ماجه در سنن خود،مستقیما از طریق ایشان از پیامبر اکرم حدیث اورده است
12-عمرو بن سعید بن بن العاص معروف به اشدق:
امام ترمذی در سنن خود،مستقیما از طریق ایشان از پیامبر اکرم حدیث اورده است
13-فروه بن نوفل الاشجعی الکوفی:
امام ترمذی در سنن خود،مستقیما از طریق ایشان از پیامبر اکرم حدیث اورده است
14-معاذ بن زهره:
امام ابو داوود در سنن خود،مستقیما از طریق ایشان از پیامبر اکرم حدیث اورده است
15-یزید بن عبد،المزنی الحجازی:
امام ابن ماجه در سنن خود،مستقیما از طریق ایشان از پیامبر اکرم حدیث اورده است
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #475116-یزید بن نعامه الضبی:
امام ترمذی در سنن خود،مستقیما از طریق ایشان از پیامبر اکرم حدیث اورده است
17-عبدالله بن جبر بن عتیک الانصاری المدنی:
امام نسائی در سنن خود،مستقیما از طریق ایشان از پیامبر اکرم حدیث اورده است
18-مکحول الشامی:
امام ابو داوود در سنن خود،مستقیما از طریق ایشان از پیامبر اکرم حدیث اورده است
19-علی بن عمر بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب:
امام ابو داوود در سنن خود،مستقیما از طریق ایشان از پیامبر اکرم حدیث اورده است
20-سنان بن سلمه بن المحبق الهذلی:
زمانی که رسول الله فوت کردند ایشان سه ساله بودند ولی امام نسائی در سنن خود از ایشان حدیث نقل میکند.
21-یزداد بن فساءه:
امام ابن ماجه در سنن خود،مستقیما از طریق ایشان از پیامبر اکرم حدیث اورده است.
22-اسعد بن سهل بن حنیف:
امام نسائی و ابن ماجه در سنن خود،مستقیما از طریق ایشان از پیامبر اکرم حدیث اورده است.
23-ایمن بن خریم بن الاخرم:
امام ترمذی در سنن خود،مستقیما از طریق ایشان از پیامبر اکرم حدیث اورده است.
24-ثعبله بن زهدم التمیمی:
امام نسائی در سنن خود،مستقیما از طریق ایشان از پیامبر اکرم حدیث اورده است.
25-ثعلبه بن ابی مالک القرظی:
امام ابن ماجه در سنن خود،مستقیما از طریق ایشان از پیامبر اکرم حدیث اورده است.
26-جناده بن ابی امیه:
امام نسائی در سنن خود،مستقیما از طریق ایشان از پیامبر اکرم حدیث اورده است.
27-حکم بن سفیان الثقفی:
امام ابو داوود و نسائی و ابن ماجه در سنن خود،مستقیما از طریق ایشان از پیامبر اکرم حدیث اورده است.
28-رافع بن رفاعه:
امام ابو داوود در سنن خود،مستقیما از طریق ایشان از پیامبر اکرم حدیث اورده است.
29-ربیع بن زیاد:
امام نسائی در سنن خود،مستقیما از طریق ایشان از پیامبر اکرم حدیث اورده است.
30-ربیع بن محمد:
امام ابو داوود در سنن خود،مستقیما از طریق ایشان از پیامبر اکرم حدیث اورده است.
31-طارق بن شهاب بن عبدالشمس:
امام ابو داوود و نسائی در سنن خود،مستقیما از طریق ایشان از پیامبر اکرم حدیث اورده است.
32-عامر بن مسعود بن امیه بن خلف:
امام ترمذی در سنن خود،مستقیما از طریق ایشان از پیامبر اکرم حدیث اورده است.
33-عبدالله بن ثعلبه بن صعیر:
امام بخاری و ترمذی و نسائی در صحیح خود،مستقیما از طریق ایشان از پیامبر اکرم حدیث اورده است.
34-عبدالله بن ربیعه بن فرقد:
امام نسائی در سنن خود،مستقیما از طریق ایشان از پیامبر اکرم حدیث اورده است.
35-عبدالله بن عتبه بن مسعود:
امام نسائی در سنن خود،مستقیما از طریق ایشان از پیامبر اکرم حدیث اورده است.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #475236-عبدالله بن معیه السوائی:
امام نسائی در سنن خود،مستقیما از طریق ایشان از پیامبر اکرم حدیث اورده است.
37-عبدالله بن هلال بن عبدالله الثقفی:
امام نسائی در سنن خود،یک حدیث را مستقیما از طریق ایشان از پیامبر اکرم حدیث اورده است.
38-عبدالرحمان بن بجید:
امام ابو داوود در سنن خود،مستقیما از طریق ایشان از پیامبر اکرم حدیث اورده است.
39-عبدالرحمان بن سابط:
امام ترمذی در سنن خود،مستقیما از طریق ایشان از پیامبر اکرم حدیث اورده است.
40-عبدالرحمان بن سفیان بن امیه:
امام نسائی در سنن خود،مستقیما از طریق ایشان از پیامبر اکرم حدیث اورده است.
41-عروه بن عامر القرشی:
امام ابو داوود در سنن خود،مستقیما از طریق ایشان از پیامبر اکرم حدیث اورده است.
42-عماره بن شبیب:
امام ترمذی در سنن خود،مستقیما از طریق ایشان از پیامبر اکرم حدیث اورده است.
43-فروه بن نوفل الاشجعی:
امام ترمذی در سنن خود،مستقیما از طریق ایشان از پیامبر اکرم حدیث اورده است.
44-کلثوم بن علقمه بن ناجیه:
امام ابن ماجه در سنن خود،مستقیما از طریق ایشان از پیامبر اکرم حدیث اورده است.
45-مخارق بن سلیم الشیبانی:
امام نسائی در سنن خود،مستقیما از طریق ایشان از پیامبر اکرم حدیث اورده است.
47-ابن الفراسی:
در هیچکدام از کتب رجالی اهل سنت نام ایشان نیامده است ولی امام ابن ماجه در سنن خود،مستقیما از طریق ایشان از پیامبر اکرم حدیث اورده است.
47-یزید بن نعامه:
امام ترمذی در سنن خود،مستقیما از طریق ایشان از پیامبر اکرم حدیث اورده است.
48-یوسف بن عبدالله بن سلام بن حارث:
امام ابو داوود و نسائی در سنن خود،مستقیما از طریق ایشان از پیامبر اکرم حدیث اورده است.
49-ابو عنبه خولانی:
امام ابن ماجه در سنن خود،مستقیما از طریق ایشان از پیامبر اکرم حدیث اورده است.
50-ابن الفراسی:
در هیچکدام از کتب رجالی اهل سنت نام ایشان نیامده است ولی امام ابن ماجه در سنن خود،مستقیما از طریق ایشان از پیامبر اکرم حدیث اورده است.
حال جناب اوربان بیاید و صحاح سته را تکذیب کند
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4753البته دفع قبل هم گفتم شاگردتان خیلی بی سواد و سبک مغز تشریف داشتند من به ایشان سندی از بخاری دادم گفت کاری نکن با همین بخاری ثابت کنم که مذهبت پوچ است بهش گفتم عزیزم من که بخاری قبول ندارم برای تو بهش استناد کردم میگفت اگه قبول نداری غلط کردی ازش سند میدی هههههههههشما با همچین سبک مغزی چکار میکنید؟
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4754“به عبارتي مقام خلافت و جانشینى پیامبر را مى توان غصب کرد، چنان که در طول تاریخ چنین بوده است و برخى به ناحق، مقام و منصب خلافت را غصب کرده اند. اما، مقام امامت، غصب شدنى نیست و این مقام همواره باقى، ثابت و حق است.”:ببخشید خطبه غدیر برای اثبات امامت هست یا خلافت؟کتاب الغدیر چطور؟چندین معنی آورده فقط و فقط امامت را ثابت کنه یا این کشف جدید است و منظور خلافت بوده نه امامت؟ به گفته شما او خلافت مایل نبود امامت هم ثابت داشت پس کدوم حقش پایمال شد؟
در واقعه غدیر (که مکرر بعنوان سند امامت می آورید و طبق نظر شیعه)ولی بمعنای امام است نه خلیفه.پس چرا از آن برای جانشینی و غصب خلافت استفاده می کنید؟
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4756اينترنتم 5 روز است خراب است . اگر اینترنتم یاری کند تا شب یا فردا جوابهای محکمی برای کور بینا یعنی ولیعصر جاهل و زبان نفهم دارم . ایشون که مخ نداره حرفامو بفهمه ولی به زور حالی میشی ی روزی .هههههههههههه هرچند منطق روافض چیزی جز زور نیستشنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4762اي دوست عزیز .بشنو از نی چون حکایت میکند از جدایی ها شکایت میکندشاید بگویی شعر ربطی نداشت ولی ربطشو یهت میگم . ما چون نی هتسیم که در ایران صدایمان به هیچ جا نمیرسه . حالا تو سایتهای اهل سنت هم بشینیم افتراهای الکی مانند جهاد نکاح رو بشنویم و این ابله رافضی رو جواب ندیم؟؟ این است انصافت دوست عزیزم؟؟ بنده بیش از 5سال از عمرم را به بحث با این مذهب باطل گذاشتم ولی هر گاه نرم بودم اینان زبان نجسشان را باز میکردند ولی بعد این همه دریافتم طبق حدیثی صحیح اگر در اخر زمان که علایم آن نزدیک به تحقق است گرگ نباشی گرگ ها میخورن. پس باید تند باشم وگرنه بحث رو به نوعی این اخوندای حقیر به نفع خود میدانند . پس من در قبال کسیکه با ناموس اهل سنت بگه جهاد نکاح میکنن جوابی بهتر از این ندارم که -افتراست و دما اینکه بی ناموس تر از مذهب شیعه وجود نداره ولیکن بخاطر دوستان از ذکر روایات بی عفتی مذهب شیعه معذورم وگرنه اگر خواهان باشی نشان میدهم اخادیث مکتب زندقه شیعه . درضمن ایشون اطلاعات بازی در میاره که جای من را پیدا کنه ولی کور خونده . انا اوربان قاهر الرافضه .فعلا تا فرار نکنند مثل امام زمان دست از سرشون بر نمیدارم
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4764گفتی اولا: اگر نمي داني بدان که بز حتي پلاستيک هم مي خورد. بنده خود ديدم بزي فايبرگلاس اتومبيلي را مي خورد.( يعني واقعا تو اين را نمي دانستي!)
جواب : اولا این حرفت مغلطه است وهیچ کس چنین معجزه ای ندیده که بز اهن و بلاستیک را میل کند و در واقع راه خوبیست برای نشان دادن هرچه بیشتر عجایب مکتب امام زمانی. ما اهل سنت چنین بزی ندیده ایم البته نزد شما خرافیون دروغ و این عجایب امام زمانی بعید نیست .بس بنظرم خودتو با این احتمالات و استثنات فریب نده . بز هم شاید در مذهب شما چنین باشد. از مذهب شما بعیدددددددددد نیست.
گفتی ثانيا: اگر اين روايت ضعيف است و عايشه براي رضاع کبير من درآوردي خود ، هيچ استنادي نداشته، پس به چه حقي بدعت وارد دين نموده است. تو گمان مي کني با ضعيف شمردن اين روايت به عايشه کمک نموده اي!! اين موضوع چوب دو سر نجس است!!
جواب» اگر نگو . صدرصد حدیثی که بهش استناد کردی ضعیفه . در ثانی ما حدیث صحیح داریم که نبی در یک کار که علمای اهل سنت بدان میگویند حکمی موقتی بوده آن هم فقط برای سهله بنت سهیل 2636 – حَدَّثَنَا عَمْرٌو النَّاقِدُ وَابْنُ أَبِي عُمَرَ قَالَا حَدَّثَنَا سُفْيَانُ بْنُ عُيَيْنَةَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَائِشَةَ قَالَتْ
جَاءَتْ سَهْلَةُ بِنْتُ سُهَيْلٍ إِلَى النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَتْ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّي أَرَى فِي وَجْهِ أَبِي حُذَيْفَةَ مِنْ دُخُولِ سَالِمٍ وَهُوَ حَلِيفُهُ فَقَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَرْضِعِيهِ قَالَتْ وَكَيْفَ أُرْضِعُهُ وَهُوَ رَجُلٌ كَبِيرٌ فَتَبَسَّمَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَقَالَ قَدْ عَلِمْتُ أَنَّهُ رَجُلٌ كَبِيرٌ زَادَ عَمْرٌو فِي حَدِيثِهِ وَكَانَ قَدْ شَهِدَ بَدْرًا وَفِي رِوَايَةِ ابْنِ أَبِي عُمَرَ فَضَحِكَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ صحیح مسلم جلد4 صفحه 145
سخن وحکم نبی بوده و سیده عایشه صدیقه هم استنادش به همین حدیث بوده . برای اینکه جواب را بهتر بفهمی در همین سایت تفصیلا جریان رضاعه کبیر شرح داده شده ولیکن من خلاصشو بهت گفتم تا زبون درازی نکنی و به حدیث ضعیف از این به بعد استناد نکنی
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4765گفتی اما در مورد اينکه چرا نام امام علي در قرآن نيامده به اندازه کافي جوايت رادادم
جواب= این جوابهای بر از تناقضت را نشان هر کودکی بدهی بهت میخنده . جواب نبود .جوووووووووووووک بود با وجود احترامی که در بحث برایت دارم . بس بشین جوابی علمی و قانع کننده بیاب برای سوالات و حرفهایم
گفتی اما اينکه مي گويي چرا موضوع امامت در قرآن نيامده، بايد بگويم صحبت شما صحيح نيست. بارها با الفاظ گوناگون بدان اشاره شده .مثلا در آيه اولوالامر کساني که اطاعت از آنها بدون هيچ قيدي در ادامه اطاعت از خدا و رسول،آمده ، همانا امامان ما هستند. کساني که همچون رسول خدا واجب الاطاعه و معصوم هستند. مصاديق آنها راچه کسي مشخص مي کند . رسول خدا.
جواب: خیر اسمی از امامت علی و فرزندانش در قرآن نیست و اشاره ای هم نیست . اگر هست بفرما ارایه بده . در اصل دین و اشاره!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! هذا عجیب جدا . یعنی خدا اصول رو مخفیانه و با اشاره گفت تا صحابه قران رو تحریف نکنن و مبادا علی اذیت بشه؟؟ این چه حرفیست جانم؟ این توهین است به الله . خدا آشکار می فرماید محمد رسول الله . می فرماید عدم ایمان به این موارد کفر محض است يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِي نَزَّلَ عَلَى رَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِي أَنْزَلَ مِنْ قَبْلُ وَمَنْ يَكْفُرْ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا بَعِيدًا- چرا خبری امامت علی و فرزندانش نیست ؟ چیزی که شماها بخاطرش مسلمانان را تکفیر میکنید . بس است تناقض. بشه و سگ اصحاب کف اسمش هست اسمی از علی و اصل امامتش نیست . آخر این چه حرف مضحکی است . حالمو به هم نزن که بچه ها هم به استدلالت میخندند. در مورد اولو الامر هم باید عرض کنم که يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا –اولا اولی الامر هزاران برداشت ازش شده و ایه واضح و صریحی نیست در مورد اصل امامت علی ثانیا اینجا اطاعت مطلق از اولی الامر نیست ادامه شو بخون می فرماید فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا. بس اولی الامر در دایره ی اطلاعت مطلقه نیست و این اطاعت از او طبق این قاعده است لا طاعة مخلوق في معصيه الله
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4766در گناه نيايد از مخلوق اطاعت شود .و در این مورد دلایل فراوان است مثل این احادیث 1-وعن ابن عمر رضي اللَّهُ عنهما عَن النبي صَلّى اللهُ عَلَيْهِ وسَلَّم قال: « عَلى المَرْءِ المُسْلِم السَّمْعُ والطَّاعَةُ فِيما أَحَبَّ وكِرَه، إِلاَّ أنْ يُؤْمَرَ بِمَعْصِيَةٍ فَإذا أُمِر بِمعْصِيَةٍ فَلاَ سَمْعَ وَلا طاعَةَ » متفقٌ عليه.2- عنه قال: كُنَّا إذا بايَعْنَا رسُولَ اللَّهِ صَلّى اللهُ عَلَيْهِ وسَلَّم عَلى السَّمْعِ والطَّاعةِ يقُولُ لَنَا: «فيما اسْتَطَعْتُمْ » متفقٌ عليه.
-از ابن عمر رضي الله عنهما روايت شده که گفت:
چون با رسول الله صلي الله عليه وسلم به شنيدن و فرمانبرداري کردن پيمان مي بستيم، به ما ميگفت: در آنچه که بتوانيد.
3- وعنهُ قال: سَمِعْتُ رسُولَ اللَّهِ صَلّى اللهُ عَلَيْهِ وسَلَّم يقول: « مَنْ خلَعَ يَداً منْ طَاعَةٍ لَقِى اللَّه يوْم القيامَةِ ولاَ حُجَّةَ لَه، وَمَنْ ماتَ وَلَيْس في عُنُقِهِ بيْعَةٌ مَاتَ مِيتةً جَاهِلًيَّةً » رواه مسلم.
وفي روايةٍ له: « ومَنْ ماتَ وَهُوَ مُفَارِقٌ للْجَماعةِ ، فَإنَّهُ يمُوت مِيتَةً جَاهِليَّةً » و………………
ثالثا این دلایل از کتب خودتون است در عهدنامة بمالک اشتر نخعي(ره) (نامة 53) ميفرمايد : “و اردد إلي الله و رسوله ما يضلعک من الخطوب، و يشتبه عليک من الأمور، فقد قال الله تعالي لقوم أحب إرشادهم : *يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ & فالرد إلي الله : الأخذ بمحکم کتابه، و الرد إلي الرسول : الأخذ بسنته الجامعة غير المفرقة”. يعني : “در کارهاي مشکلي که موجب درماندگي و کارهائي که بر تو مشتبه گردد به کتاب خدا و سنّت رسول بازگردد، که خداوند سبحان براي قوميکه هدايت ايشان را خواسته، فرموده است : ( اي افراد با ايمان اطاعت کنيد خدا را، و اطاعت کنيد پيغمبر و صاحبان فرمان از خودتان را، پس اگر در چيزي با يکديگر نزاع نموديد آنرا به خدا و رسول بازگردانيد)پس مراد از ردّکردن و برگرداندن به خدا گرفتن محکمات کتاب او است، و مقصود از ردّکردن و بازگشت به رسول، گرفتن سنّت جامعة پيغمبر (سنّت مورد اتفاق و موجب اتّحاد و رافع اختلاف) که باعث تفرقه نيست، ميباشد”.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4767و در خطبة 123 وقتيکه در جنگ صفين قرآنها را بر سر نيزه کردند و بنا بر نصب حکمين شد که دو نفر بنشينند و در أمر خلافت طبق قرآن و سنّت قضاوت کنند، و هر چه صلاح باشد اظهار بدارند، ميفرمايد : “ولما دعانا القوم إلي أن نحکم بيننا القرآن لم نکن الفريق المتولي عن کتاب الله سبحانه و تعالي، و قد قال الله سبحانه: * فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ& فرده إلي الله؛ أن نحکم بکتابه، و رده إلي الرسول؛ أن نأخذ بسنته، فإذا حکم بالصدق في کتاب الله، فنحن أحق الناس به، و إن حکم بسنة رسول الله – صلى الله عليه وسلم – ، فنحن أحق الناس و أولاهم بها”.
ي
عني : “و چون اين قوم،ـ لشکر معاويه ـ ما را دعوت کردند به اينکه بين خودمان قرآن را حاکم قرار دهيم، ما گروه اعراضکننده از کتاب خدا نبوديم و حال آنکه خداي سبحانه و تعالي فرموده : (اگر در چيزي نزاع کرديد آن را به خدا و رسول مراجعه دهيد ) پس ارجاع به خدايتعالي اين است کتاب او را حاکم قرار دهيم، و طبق آن حکم نمائيم و ارجاع به سوي رسول اين است که؛ سنّت او را بگيريم. پس چون براستي در کتاب خدا و طبق ان حکم شود ما سزاوارترين مردم ميباشيم به آن و قبول آن، و اگر به سنّت رسول خدا – صلى الله عليه وسلم – حکم شد باز ما سزاوارترين مردم و اولاي بسنّت ميباشيم.
حرف علی رو خوب نگاه کن آقای تناقض گوووووووووو.
رابعا:
هر أميري که اجراي عدالت نمايد و حدود و ديات را طبق حکم خدا جاري سازد و بيتالمال را به اهلش برساند، حاکم شرعي است، و اطاعت او بر همه لازم است، پس وظايف حاکم عمل به کتاب خدا وسنت رسول است چنانکه حضرت علي – عليه السلام – نيز راجع به وظايف حاکم در خطبة 103 همين مطلب را ذکر فرموده قال – عليه السلام – :”إنه ليس علي الامام إلا ما حمل من أمر ربه : الابلاغ في الموعظه، و الاجتهاد في النصيحه، والاحياء للسنه، و إقامه الحدود علي مستحقيها، و اصدار السهمان علي أهلها”. يعني به تحقيق نيست بر امام مگر به آنچه پروردگارش به او أمر کرده (و آن پنج چيز است:) رسانيدن موعظه، و کوششنمودن در پند و اندرزدادن، و زندهکردن سنت رسول – صلى الله عليه وسلم – ، و اجراي حدود بر مستحقين آن، و سهام بيتالمال را به اهل آن برساند.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4768در آية : { يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ… } …
أمر شده به اطاعت خدا و اطاعت رسول… أما اطاعت خدا اطاعت از أوامر کتاب او قرآن است، و أما اطاعت رسول، اطاعت از سنت و روش اوست، نکتة ديگر اينکه اطاعت خدا و رسول واجب است بدليل أمر در اين آيه و آيات ديگر، و أمر براي وجوب است، واطاعت رسول اطاعت دارد در قول و رفتار وتقرير او بدليل آية 31 سورة آل عمران که فرموده :
{ قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي } … (آل عمران : 31)
و در سورة اعراف آية 158 فرموده :
{ فَآَمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ الَّذِي يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَكَلِمَاتِهِ وَاتَّبِعُوهُ ِ } … (اعراف : 158)
و جملة : و ابتعوه اطلاق دارد که بايد پيروي رسول کرد در گفتار و کردار و رفتار، و اين أمر، حقيقت در وجوب است خامسا خداوند خداي عزوجل در سورة احزاب آية 36 فرموده:
{ وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ } … (احزاب / 36)
“براي مؤمن و مؤمنهاي اختياري نيست هرگاه خدا و رسول او امري را معين کردند”.
و کسي که پس از رسول خدا – صلى الله عليه وسلم – باشد در نزاع بايد مراجعه کند به حکم خدا سپس به حکم رسول خدا – صلى الله عليه وسلم – . اگر در مورد آن نزاع نصي در حکم خدا و رسول نبود بايد برگردانند به قياس بر يکي از اين دو. و خداي تعالي در سورة نساء آية 65 فرموده:
{ فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ }
… (نساء / 65)
“نه، قسم به پروردگارت ايشان ايمان ندارند تا اينکه تو را در منازعات و اختلافاتشان حکم قرار دهند”.
شافعي (رحمه الله) فرموده: اين آيه طبق آنچه به ما رسيده و خدا داناتر است آنکه نازل شده دربارة مردي که با زبير – رضي الله عنه – در زميني نزاع کرد، پس رسول خدا – صلى الله عليه وسلم – بنفع زبير حکم کرد. و اين قضاوت سنتي از رسول خدا – صلى الله عليه وسلم – بود و حکم منصوصي در قرآن نبود. و خداي عزوجل در سورة نور آية 48 و آيات بعد فرموده:
{ وَإِذَا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ إِذَا فَرِيقٌ مِنْهُمْ مُعْرِضُونَ } … (نور / 48)
“و چون دعوت شوند به سوي خدا و رسول او تا بين ايشان حکم کند ناگاه گروهي از ايشان اعراض ميکنند”.
-
نویسندهنوشته ها
شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.
نوشته ايد:(در مورد آيه رضاع کبير عايشه) 1-در آن زمان کاغذ نبوده بلکه بروی پوست ایات رو مینوشتن.ایا بز پوست خشک رو میخوره؟ 2-این روایت ضعیف است
پاسخ:
اولا: اگر نمي داني بدان که بز حتي پلاستيک هم مي خورد. بنده خود ديدم بزي فايبرگلاس اتومبيلي را مي خورد.( يعني واقعا تو اين را نمي دانستي!)
ثانيا: اگر اين روايت ضعيف است و عايشه براي رضاع کبير من درآوردي خود ، هيچ استنادي نداشته، پس به چه حقي بدعت وارد دين نموده است. تو گمان مي کني با ضعيف شمردن اين روايت به عايشه کمک نموده اي!! اين موضوع چوب دو سر نجس است!!
اما در مورد اينکه چرا نام امام علي در قرآن نيامده به اندازه کافي جوايت رادادم. اما اينکه مي گويي چرا موضوع امامت در قرآن نيامده، بايد بگويم صحبت شما صحيح نيست. بارها با الفاظ گوناگون بدان اشاره شده .مثلا در آيه اولوالامر کساني که اطاعت از آنها بدون هيچ قيدي در ادامه اطاعت از خدا و رسول،آمده ، همانا امامان ما هستند. کساني که همچون رسول خدا واجب الاطاعه و معصوم هستند. مصاديق آنها راچه کسي مشخص مي کند . رسول خدا.
نوشته ايد: “گفتی:
مگر اصحاب ،سخن رسول خدا در غدير را دوستي معني نکرده اند، در آن که ديگر شکي نداشتند . ولي آيا دوستي کردند؟ آيا عايشه هنگام فتنه گري داشت دوستي مي کرد ؟آيا معاويه و عمروعاص و ديگران هنگام جنگ با حضرت علي داشتند دوستي مي کردند؟ ابن ملجم هنگام شمشير کشيدن برفرق مبارک ايشان ،چطور؟
جواب دادي:خیر اصحاب چنین برداشتی از غدیر نداشتن وعلی هم نداشت. اگر داشت چرا هنگام انتخاب شدن خلفای ماسبق بدان استشهاد نکرد که بگوید من را نبی در غدیر امام تعیین فرموده؟”
پاسخ:
يکبار نوشته من وجواب خودت را بخوان ببين خودت متوجه مي شوي چه گفته اي!!!
نوشته ايد:” گفتی عایشه صدیقه هنگام فتنه گری.اول دهن نجست را بشور بعد اسم زن پیامبر را ببر . شماها خود نواده ی صیغه هستید و فکر میکنید همه مثل شما بی عفت هستند .ما رو ناموس نبی حساسیم دیگر دهن کجی نکن ای رافضی.
پاسخ:
رسول خدا عايشه را با زنان اطراف يوسف مقايسه کرده( صحيح بخاري، ج 1، ص 165) آيا تو نمي داني که ويژگي زنان اطراف يوسف فتنه گري بود. پس آيا اين فحشها را نعوذ بالله به رسول خدا هم مي گويي. ايشان حتي او را شاخ شيطان ناميده پس نعوذ بالله مستحق چنين الفاظي از طرف شماست.( قبل از پاسخ مقاله شاخ شيطان مرا در همين سايت بخوان)