این جستار شامل 0 پاسخ ، و دارای 0 کاربر است ، و آخرین بار توسط rrw در 10 سال، 1 ماه پیش بروز شده است.
-
نویسندهنوشته ها
-
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5474شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5477مولی هر معنی که داشته باشد اما در حدیث غدیر و آیاتی از قرآن که عالمان شیعه برای اثبات امامت منصوص از آن استفاده میکنند هرگز به معنی خلیفه و زمامدار ویا امام منصوص نیست.شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5502
سني مظلوم نما مي دانم ميخ در سنگ فرو نمي رود ولي بگذار يک طور ديکر هم بگوبم.
مگر معناي قرآني واژه مولي، سرپرست نيست؟ فطعا چنين است
آيا مي شود رسول خدا از اين واقعيت بي اطلاع باشد وآن را نداند؟ قطعاخير. ايشان ازهرکسي بهتر مي داند که اين واژه در قرآن به معناي سرپرستي آمده است
مگر معناي اصلي واژه مولي در ادبيات عرب ، سرپرست نيست؟ قطعا چنين است
آيا رسول خدا به عنوان فصيح ترين بشر، به اين موضوع واقف نبود که معناي اول و اصلي مولي، سرپرست است؟ قطعا خير . وايشان حتما مي دانست که اين واژه به معناي سرپرستي است.
پس ديگر چرا ما بايد سراغ اوهام خومان برويم. مي گوييد دلايلي داريد که معناي اين واژه را در غدير به دوستي متمايل مي کند. عزيز من، خوب ما هم شواهد وقراين قوي ديگري داريم که معناي اين واژه به سرپرستي را قطعيت مي بخشد، بنده آنها را نياوردم چون وقتي قرآن موضوعي را تاييد کرد، آوردن دليل ديگر لازم نيست. اما در اينجا برخي از دلايل ديگر را مي آورم.
1- استدلال به سخنان خود خلفاء:
با مطالعه خطبهها ، سخنان و نامههاي مردم عصر رسول خدا و قرون نخستين اسلامي ، درمييابيم كه آنها همواره از واژه «ولي» و مشتقات آن امامت ، خلافت ، سرپرستي و أولويت را اراده ميكردهاند . خليفه اول و دوم در خطبههاي متعددي ، خود را «ولي امر مسلمين» ، «ولي رسول خدا» و … ميدانستهاند . و نيز وقتي جانشين خود را انتخاب و يا شخصي را به حكومت يك منطقهاي نصب ميكردند ، به او عنوان «والي» داده و در حكم او از كلمه «ولي» استفاده ميكردند .
فَلَمَّا تُوُفِّىَ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- قَالَ أَبُو بَكْرٍ أَنَا وَلِىُّ رَسُولِ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- فَجِئْتُمَا تَطْلُبُ مِيرَاثَكَ مِنَ ابْنِ أَخِيكَ وَيَطْلُبُ هَذَا مِيرَاثَ امْرَأَتِهِ مِنْ أَبِيهَا ….
پس از وفات رسول خدا ابوبكر گفت : من جانشين رسول خدا هستم ، شما دو نفر (عباس و علي ) آمديد و تو اي عباس ميراث برادر زادهات را درخواست كردي و تو اي علي ميراث فاطمه دختر پيامبر را ….
صحيح مسلم ، ج 3 ، ص 1378 ، ح 1757
نه تنها خليفه اول براي انتصاب عمر از واژه «ولي» استفاده ميكند ؛ بلكه صحابه نيز در اعتراضي كه به ابوبكر داشتند ، از دو كلمه «ولي» و «خليفه» در كنارهم استفاده كردهاند :
ابن تيميه مينويسد :
لما استخلفه أبو بكر كره خلافته طائفة حتى قال طلحة ماذا تقول لربك إذا وليت علينا فظا غليظا .
زماني كه ابوبكر ، عمر را به جانشيني انتخاب كرد ، برخي از اين انتخاب ناراحت شدند ، طلحه گفت : جواب خدا را بر جانشين قرار دادن عمر چگونه خواهى داد ، آن هنگامي كه به ملاقات او بروي و از تو سؤال شود كه چرا فردي خشن و بد اخلاق را بر مردم مسلط كردي ؟ .منهاج السنة النبوية ، ج7 ، ص 461
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #55032-استدلال به حديث رسول خدا:
جَابِرِ بن سَمُرَةَ قال: دَخَلْتُ مع أبي على النبي صلى الله عليه وسلم فَسَمِعْتُهُ يقول: إِنَّ هذا الْأَمْرَ لَا يَنْقَضِي حتى يَمْضِيَ فِيهِمْ اثْنَا عَشَرَ خَلِيفَةً….
جابر بن سمره مىگويد: همراه پدرم بر رسول خدا (ص) وارد شديم، شنيديم كه حضرت مىفرمود: امر خلافت اسلامى به پايان نخواهد رسيد مادامی که دوازده جانشين در ميان آنها حكومت كند. صحيح مسلم، ج3، ص1452، ح1821
اين حديث به الفاظ مختلف آمده است.از جمله:
… لَا يَزَالُ أَمْرُ الناس مَاضِيًا ما وَلِيَهُمْ اثْنَا عَشَرَ رَجُلًا.
كار مردم پيوسته پيش مىرود مادامى كه دوازده نفر بر آنها حكومت نمايد
صحيح مسلم، ج3، ص1452
دقت کرديد در معتبر ترين کتاب اهل سنت از کلمه ولي عينا به جاي خليفه استفاده شده است.
3- در جنگ بدر مسلمانان براي تخريب روحيه کفار شعار مي دادند الله مولانا ولا مولا لکم.آيا ايشان مي خواستند بگويند ماخداوند را دوست داريم يا اينکه خداوند در اين جنگ مالک، صاحب اختيار وپشتيبان ماست.
4- اهل سنت به آخوند ها و روحاني هاي درجه يک خود مولانا مي گويند.آيا اين بدين معناست که آنها به درجه اي رسيده اند که دوست مردم شوند يا به درجه اي رسيده اند که مي توانند رهبري وهدايت عامه را عهده دارباشند.
5- آغاز سخن رسول خدا در غدير با اين جمله «ألست أولي بكم» و در واقع اشاره ايشان به آيه «النَّبِيُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِم (احزاب/6) تاکیدی بود بر ولایت خود و زمینه چینی برای ابلاغ ولایت علی”من کنت مولاه فهذا علی مولاه”
6- نزول آيه ابلاغ قبل از واقعه غدبر و آيه اکمال بعد ازآن.
7- با وجود سختي سفر و گرماي زياد ،عقلانی نبودن اینکه بپذیریم این ابلاغ صرفا برای دوستی با علی بود.
8- مورخان نوشته اند در پایان خطبه غدیر مردم از جمله عمر به علی تبریک گفته اند. آیا دوستی نیازی به تبریک داشت.
براء بن عازب مىگويد: در حجة الوداع همراه رسول خدا بوديم، زير درختها را تميز كردند، فرمان اقامه نماز جماعت صادر شد، سپس رسول خدا دست على را گرفت وسمت راستش قرار داد و فرمود: آيا من نسبت به مؤمنان از جان آنان به خودشان برتر نيستم؟ گفتند: آري، فرمود: آيا همسران من مادران شما نيستند؟ گفتند: آري، فرمود: هرکه من مولايش هستم علي مولاي اوست، خداوندا دوست بدار آنكه على را دوست بدارد و دشمن بدار دشمن او را، عمرگفت: مبارك باشد بر تو اى علي، تو اكنون مولا ي من و تمام مؤمنان هستي.
مسند أحمد بن حنبل، ج 4، ص 281به فعل “اصبحت” يعني “شدن” دقت کنيد.یعنی قبل از غدیر نه عمر با علی دوست بود نه هیچ مومن دیگری.
9- اينکه هرگز فاطمه با ابوبکر بيعت نکرد ، و علي نيز با ابوبکر بيعت نکرد مگر با زور و بعد از شش ماه ، نعوذ بالله، بخاطر جاه طلبي ايشان که نبود، بلکه بخاطر اجراي دستور رسول خدا بود که متاسفانه، کودتاچيان مانع شدند.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5504اما مهمترين دليل تو براي اينکه مولي در غدير به معناي دوستي است اين بود که پيامبر در پايان خطبه دعاکردند ” اللّهمّ والِ من والاهُ و عادِ من عاداه” پس موضوع خطبه دوستي با علي است.
پاسخ:
1- هر سخنوري قبل از اعلام مطلبي مهم، مقدمه چيني مي کند و هميشه براي بيان موضوع، مقدمه چيني به مراتب از دعاي آخر مهم تر است. رسول خدا مقدمه چيني خود را با جمله اي آغاز کردندکه اتفاقا آن هم از مشتقات” ولي” است و فرمودند: «ألست أولي بكم» و در واقع اشاره داشتند به آيه «النَّبِيُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِم . لذا هيچ ترديدي نمي گذارد که جمله بعدي ، نيز موضوعش سرپرستي برمومنين است . واين جمله بسيار قوي تر از دعاي پاياني است که پیامبر(ص) بعد از فارغ شدن از خطبه فرموده است .
2- چون “جمله من کنت مولاه” صدر حديث است و به معنای سرپرستی است. پس معنای دعا اینگونه می شود:بار خدایا!هرکس که ولایت او را پذیرفت دوست بدار و هر کس که از ولایت او سرباز زد و دشمنی کرد اورا دشمن دار.
3- در برخی روایات جمله “وال من والاه” همراه با جمله” احبّ من احبّه و ابغض من ابغضه” آمده که نشانگر این است که اللهم وال من والاه معنای محبت نمی دهد. چرا که تکرار صورت مي گيرد. مانند روایت ابن کثیر(البدایه و النهایه ج 7 ص 347): من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و احبّ من احبّه و ابغض من ابغضه…..
4- در برخی روایات کلمه بعدی آمده است. مانند روایت ابن کثیر که از براء ابن عازب نقل کرده: من کنت مولاه فانّ علیا بعدی مولاه… . اگر پیامبر(ص) از کلمه مولی اراده محبت کرده بود وجهی برای ذکر کلمه بعدی وجود نداشت.زیرا معنا ندارد پیامبربگوید:علی بعد از من محبّ و دوستدار شماست نه قبل از من.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5505جناب عر عر دبلیوسی شما بمن گفتی “سنی مظلوم نما”؟؟!!!اما بدان مظلوم نمایی کار اصلی و مبنای مذهب دروغین توست…بقول برادر حبیب : ” همانگونه که مستحضرید و در نوشته هایتان تا آنجا که استفاده کردم مستتر است تکیه انحصاری بر گزارشات تحریفی تاریخی را اگر از مدعی تشیع بگیرند به هیچ عنوان نمی تواند برای توجیه عمل امروزش دلیل قانع کننده بیاورد.لذا همواره در چاله تحریف و تدلیس می ماند و از این راه چهره کریه باطل وجودش را با تلبیس به خیال خام خویش می آراید.” و من با ایشان واقعا موافقم…
اما ای رافضی بدان که اهل سنت ایران مخصوصا بعد از انقلاب بظاهر اسلامی، نیازی به مظلوم نمایی ندارد.چون مظلوم هست واقعا…
بياييم با هم سري به ايران بزنيم و نگاهي به برادران اهل سنت مان در ايران بياندازيم و ببينيم كه بعد از پيروزي انقلاب در ايران بر آنها چه گذشت وچه ميگذرد؟ البته ناگفته نماند كه ايران اين روزها پرچمدار وحدت!! ميان شيعه و سنی است.
اگر خواسته باشم همه مشكلات و آلام اهل سنت ایران را شرح دهم مثنوي هفتاد من كاغذ ميخواهد و این مختصر گنجايش آن را ندارد. اما بطور مختصر ميگويم:
اولاً: اهل سنت در ايران، محرومترين طبقات اقتصادي ملت ایران را تشكيل ميدهند بدليل اينكه فرصتهاي مساوي برای فعاليتهاي اقتصادي ميان شيعه و اهل سنت وجود ندارد. از سر و صورت شهرها و روستاهاي اهل سنت نشين فقر و بدبختی ميبارد. اين تبعيض را شما در مناطقي كه روستاهاي سني و شیعه نشين كنار يكديگر و نزدیک به هم قرار دارند مثل استان خراسان، كردستان و بسیاری از مناطق ديگر بخوبي لمس ميكنيد.
ذوما: از نظر تحصيلات دانشگاهي هم اهل سنت وضعيت بهتري ندارند بلكه طي سالهاي گذشته صدها نفر از جوانان اهل سنت گزينش شده و از ادامه تحصيل محروم شدهاند و اگر كساني هم توانستهاند از سوراخهاي صعب العبور گزينش بگذرند و نگهبانان متوجه سني بودن آنها نشدهاند بعد از فارغ التحصيل شدن بايد در كوچه و خيابانها پرسه بزنند زيرا بجرم وهابيت از رفتن به كارهاي حكومتي محروم ميشوند در نتيجه بسياري از جوانان اهل سنت از همان اول ترجيح ميدهند دنبال علم و تحصیل نروند. (البته منظورمان کارهای مهم است نه کارهای آبکی الکی)
سوما: از نظر سياسي مسئله خيلي واضح و آشکار تر است. اهل سنت در ايران از هيچ پست و منصب كليدي در كشوري كه بيست و پنج تا سي درصد جمعيت آن را تشكيل ميدهند، برخوردار نيستند. (مخصوصا در مورد انتخابات نمایندگان مجلس واقعا این امر آشکار است)
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5506و بالاتر از همه اينها، ظلم و ستمی كه از نظر ديني به اهل سنت ميشود همه ظلمها را تحت پوشش قرار ميدهد زيرا در ايران همه امكانات چاپ و نشر، وسايل دعوت و تبلیغ و رسانههاي گروهي اعم از راديو، تلويزيون، سينما، مجله و روزنامه در اختيار آنان است و از همه اين تريبون ها برای نشر اعتقادات و اندیشههای خويش استفاده ميكنند اين در حالي است كه اهل سنت هيچيك از اين فرصتها را ندارند. تشيع نه تنها اينكه به نشر اندیشههاي خود ميپردازد بلكه سب و شتم، فحاشي و اهانت به مقدسات اهل سنت در راس برنامههاي آنها قرار دارد .اما اگر يكي از اهل سنت خواسته باشد بگويد به اهل سنت فحش ندهيد به مقدسات آنها اهانت نكنيد آن زبان بايد بريده شود و آن شخص بايد به زندان انفرادي برود و با تهمتهايي كه از زبان آوردن آنها انسان خجالت ميكشد، اعدام شود و یا اينكه جسد قطعه قطعه شدهاش در خياباني ديده شود. بله، سربازان گمنام امام زمان به حسابش رسيدهاند و اگر كسي توانست بعد از تهديد شدن، جان سالم بدر برد و به يكي از كشورهاي همسايه مثل پاكستان و افغانستان هجرت نمايد، وي هم از دست سربازان گمنام امام زمان نجات پيدا نخواهد كرد بلكه طرفداران وحدت!!! و تقریب!!! او را گلوله باران خواهند كرد.
بله، جناب رافضی! شايد شما باور نكنيد اما اينها واقعيتهايي است كه در كشوري كه طرفدار وحدت و تقریب است اتفاق ميافتد و اینك چند نفري از شهداي اهل سنت را بعنوان نمونه ذكر ميکنم تا سخنانم با دليل و برهان باشد.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5507علامه احمد مفتي زاده در اوايل انقلاب هنگامي كه صحبت از حقوق ديني و سیاسی اهل سنت نمود به زندان افتاد و بعد از چند سال جنازه نيمه جانش را تحويل وارثان وي دادند كه آن هم بعد از مدت كو تاهي در گذشت.
دكتر احمد ميرين معروف به دكتر سياد، فارغ التحصيل دانشگاه اسلامي مدينه منوره كه در يكي از مناطق بسيار محروم بلوچستان يك باب مدرسه ديني كوچك و متواضع برای آموزش فرزندان منطقه باز كرده بود، بعد از بازگشت از امارات متحده عربي در فرودگاه بندرعباس دستگير شد و بعد از چند روزي جنازهاش در فلكه ميناب با آثار خفگي و تزریق آمپول مشاهده گرديد، شخص مظلومي كه به جز از قرآن و سنت به چيزي ديگر نمياندیشيد. البته ناگفته نماند كه وي قبل از اين، پنج سال را به جرم وهابيت در زندان به سر برده بود و سرانجام اينچنين مظلومانه به شهادت رسيد.
دكتر مظفريان كه به اهل سنت گرایش پيدا كرده بود و امام جمعه اهل سنت شيراز به حساب ميآمد دستگير شده و مدتی را در زندان ميگذراند و بعد از آن با اعلان جرمهايي كه بنده از به قلم آوردن آنها شرم دارم، اعدام گرديد.
ملا محمد ربيعي از علماي بنام و صاحب چندين تاليف و ترجمه به زبانهاي فارسي و کردی بعد از اينكه از قسمتهايي از فيلم امام علي كه در آن به اهل سنت اهانت شده بود، انتقاد ميكند، ربوده شده و بعد از چند روز جنازهاش در يكي از خيابانها ديده ميشود.
مولوي عبدالملك ملا زاده فرزند مرحوم مولوي عبدالعزيز رهبر ديني بلوچستان در وقت خودش هنگاميكه از حقوق ديني و سیاسی اهل سنت دفاع ميكند و تحت فشار حكومت قرار ميگيرد به پاكستان هجرت ميكند اما بعد از مدتي در پاكستان توسط مزدوران اطلاعات ايران در خيابانهاي كراچي بارگبار گلوله همراه يكي ديگر از دوستانش، مولوي عبدالناصر جمشيد زهي فارغ التحصيل دانشگاه دمشق به شهادت ميرسد.
شيخ محمد صالح ضيائي از اولين فارغ التحصيلان دانشگاه اسلامي مدينه منوره، مدير مدرسه ديني و امام جمعه بندرعباس بعد از اينكه چندين بار بطور پي در پي برای باز جويي برده ميشود از آخرين بازجويي بر نميگردد، خانواده وي چند روز در انتظار ميمانند اما بعد از چند روز با جنازه قطعه قطعه شده او در يكي از جادهها مواجه ميشوند. بله، شيخ بعد از اينكه بشدت شكنجه شده بود، با چاقو قطعه قطعه شده و در پايان هم مقداري اسيد بر جسدش پاشيده شده بود تا آثار جنايت محو گردد.
علامه ناصر سبحاني از علماي بر جسته كردستان، بعد از اينكه حدود يك سال را در زندان به سر ميبرد، در همان زندان اعدام ميشود و خانوادهاش حتي از جنازهاش هم محروم ميشوند و تا امروز كسي نميداند كه با جنازهاش چه كردهاند.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5508مولوي قدرت الله جعفري از علماي خراسان بعد از برگشتن از پاكستان و اتمام دوران تحصيل به محض اينكه به ايران ميآيد دستگير ميشود و حدود يكسال در زندان به سر ميبرد و هنگاميكه برای آخرين بار پدر پيرمردش به ملاقاتش ميرود جنازهاش را به او تحويل ميدهند.
و چندين نفر ديگر، اين ديوان تمام شدني نيست اما تو خودت حديث مفصل بخوان.
علاوه بر اين، دهها تن از علماي اهل سنت برای نجات جان، دين و عقیده شان به كشورهاي پاكستان، افغانستان و بعضی از دول خليج هجرت كردهاند و در بدترين شرایط، زندگي ميكنند. إنا لله وإنا إليه راجعون.
…………..
مساجد تنها جايي است كه اهل سنت در چهارچوبي بسيار محدود میتوانند مردم را راهنمايي كنند اما مساجد هم از تعدي و تجاوز سالم نماندهاند. بلكه اولاً برای ساختن مسجد، مشكلات زيادي ايجاد ميكنند و براحتی پروانه كار برای بناي مساجد نميدهند به طوريكه در شهرهاي بزرگ و مرکزی اصلاً اجازه نميدهند تا مسجدي ساخته شود به عنوان نمونه همه تلاشهاي اهل سنت برای ساختن يك مسجد در تهران از اول انقلاب تا كنون ناكام مانده است و بالاتر از اين، مسجد تاريخي شيخ فيض در شهر مشهد تخريب شد و تبدیل به پارك گرديد و هنگامیکه مردم اهل سنت در زاهدان در مسجد مكي تجمع نمودند تا اعتراض خودشان را به گوش حكومت و مسئولين نظام برسانند، داخل مسجد گلوله باران شدند به طوريكه چندين نفر به شهادت رسيد و صدها نفر مجروح گرديد و تعداد زيادي هم روانه زندانها شدند.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5509مدارس ديني اهل سنت كه با كمكهاي مردمي اداره ميشود و مراکزی برای آموزش اوليه احكام اسلامي به مردم اهل سنت است هم بدون گلايه نمانده است، در طول سالهاي انقلاب به شكلهاي مختلف تحت فشار بودهاند و هستند و آنها چندين مدرسه را در خراسان و بلوچستان تعطيل كردهاند. بله، بايد وحدت!!! رعايت شود.
و در پايان بايد بگويم خطرناك ترين كاري كه انجام ميشود خيانت در گزارش تاريخ است، آنها با تمام امكاناتي كه در دست دارند تاريخ را وارونه جلوه ميدهند، حق را باطل، و باطل را حق جلوه ميدهند، همه اعتقادات اهل سنت را زير سوال ميبرند، پيرامون آنها شك وشبهه ايجاد ميكنند، صحابه رسول الله r را كه به اتفاق امت اسلامي بهترين انسانها بعد از پيامبران هستند، عدهاي خائن، غاصب و مرتد معرفي ميكنند و اینگونه ريشه دين را به تيشه ميزنند، از فيلمهاي سينمايي گرفته تا سريال هاي تلويزيوني، صفحات روزنامهها و مجلات، برنامههاي درسي دانش آموزان و دانشجویان، شعارهاي در وديوار، چاپ و نشر، همه وهمه در خدمت همين اهداف حركت ميكنند. اما بيچارهء اهل سنت نه تنها اينكه از همه اين امكانات محروم است اگر از يكي از اهل سنت درباره اعتقادات اهل سنت پرسيده شود و او پاسخ دهد و یا خواسته باشد در برابر اين موج تبليغات اهانت آميز، مردم اهل سنت را راهنمايي كند، خلاف وحدت!!! گام برداشته است و بايد با زندان، مرگ، اعدام و ترور مواجه گردد.
جناب رافضی این در مورد اسمم…
حالا تو برو بگو فاطمه را کشتند، فدک را گرفتند، خلافت غصب شد و …هزاران افسانه ی دیگر از کتاب سلیم بن قیس هلالی (لعنه الله علیه)
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5510چون میبینم آنلاین هستی، بهت میگم:امشب در مورد مطالبی که گفتی جواب خواهم داد.البته انقدر سخیف است که نیازی به جواب ندارد اما برای اینکه توهم زده نشوی جوابت را میدم..فعلا باید برم نماز مغرب بخوانم.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5511جناب سني مظلوم نما بنده با بعضي از مطالبي که در مورد وضعيت اهل سنت گفتي موافقم ولي مشابه اين وضعيت را شيعيان نيز در اغلب کشورهاي سني نشين دارند. همين اوضاع شيعيان بحرين و يمن را ببين. در اين دو کشور که اصلا شيعه اکثريت است، ولي گروهي اقليتي سني بر آنها حاکم اند که شيعيان را از ابتدايي ترين حقوق محروم نموده. در هرصورت حداقل نحوه سخن گفتن تو شبيه مظلومين نيست.
اما بحث اصلي. دوست عزيز والله قسم خودت هم مي داني اين مناظره تمام شده است و اگر نبود لجاجت تو واگر نبود اين واقعيت که قبول حقيقت غدير، تمامي مذهب تو را ويران مي کند، اينقدر در مقابل حقيقت مقاومت نمي کردي. حداقل شبهه جديد بگو و دلايل بي ربط و تکراري، کپي پيست نکن.
خوانندگان محترم بنده در آخر هفته نيستم و ممکن است نتوانم پاسخ دهم. از همگي از اين بابت عذر خواهي مي کنم.
نمي دانم اين پست خواننده شيعه هم دارد يا نه؟ اگر در اين مدت دوست شيعي زحمت پاسخ دادن را تقبل نمايد، بر من منت گذاشته.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5514بنام خدا
با این همه دلیل هنوز بر اباطیل توقف کردن فقط از مدعی تشیع بر می آید.
فرض کنید ولایت و امامت منصوص را پذیرفتیم.حال کجاست امام عصر که به عنوان هادی حی و مستقر مرا دلالت کند و شبهه ها را حل کند و جواب استفتا بدهد.
به چاه جمکران نامه بنویسیم و یا در سرداب سامرا سراغش را بگیریم.
تازه مدعی ملاقاتش که کذاب است و نام بردن او حرام.با این معضل چه کنیم.
آنچه شما در صدد اثباتش سینه چاک می دهید تنها نفع ظاهریش رونق دکانداران خمس خور و نذورات چاپ و حرف مفت فروش است.هر چند نفع واقعی هر انسان در تقوا و عمل صالح است که موجبات رضای الله سبحانه و تعالی را فراهم می کند.
کمی به آنچه به عنوان عبادات خاصه مدعیان تشیع مرتکب می شوند دقت کنیم:از عزاداری های کذایی و توسلات مشرکانه تا تعطیلی حدود همه ناشی از خالی بودن عریضه است.و به دنبال ابداع اصل امامت منصوص من عندالله و عدم تطبیق فرض واهی شان با واقعیت اجتماعی چه در گذشته و چه درحال چاره ای جز افسانه سرایی و خرافه پروری و تعصب کور و دامن زدن به فتنه و تفرقه و ایجاد خفقان در جوامع بسته خود ندارند.
لذا مادامی که طلسم این ادعای باطل شکسته نشود میخ آهنین بر شنگ مغزشان فرو نمی رود و سخنان باطل و شرم آورشان از سر زبانشان کوتاه نخواهد شد.
والسلام علی من اتبع الهدی
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5516قرار بود جوابی مختصر و مفید در مورد حرفهای بی ارزش این جناب رافضی ارایه دهم که متاسفانه بدلیل آمدن مهمان (دوستانم که یکیشان دو روز پیش نامزد کرده بود) نتوانستم بموقع آنلاین شوم…الآن که دارم ای مطلب را مینویسم ساعت 2:47 دقیقه بامداد است…
انشاالله فردا جواب رافضی داده خواهد شد. (هر چند بقول برادر حبیب، نیازی هم به جواب به مظالب مضحک این رافضی نیست)…
و اینکه امام ابوحنیفه از مباحث جدلی اجتناب میورزیدند و بنده نیز دوست ندارم بیش از حد وارد بحثهای کلامی و بازی های جدلی شوم…
اما برای اینکه از توهم خارج شوند، جواب خواهم داد.
با عرض شرمندگی…شب بخیر همگی (البته اگر کسی تا این ساعت بیدار باشد!!)
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5517” اول بذار یک جواب مختصر و مفید بهت بدم ” آنکس که نداند و نداند که نداند، در جهل مرکب ابدالدهر بماند..” این مطلب زبان حال توست. تویی که از تحقیق حرف میزنی و از عقل و شعور دم میزنی…و اما بعد:
آیه هایی از قرآن آوردی و گفتی خداوند در اینجا معانی معنی مولی را “سرپرست” معنی کرده…
حتی آوردن این آیه ها هم به ضرر توست!! اما همانطور که گفتم چون شما بر باطل هستی و نمیخوای قبول کنی، دایم درست و پا میزنی و خودت را از چاله ی توهمات بر چاه توهمات می اندازی…
فرض کنیم (در جایی دیگر تفاسیر آیاتی که گفتی خواهم آورد تا رسوا شوی)…در همه ی این آیات، خداوند خودش را سرپرست معرفی کرده و نه دوست و یاری دهنده و …قبول؟؟ این معنیش چیست؟؟ آیا معنایش همان توحیدی نیست که شما از آن بوی نبردید؟؟ آیا خداوند در اینجا یکی از اصول اساسی دینش را با اشاره بیان نمیکند؟؟ توحید عزیز من توحید…که از اصول دین است…
اما شما آنها توحیدی داری؟؟ آیا برای شما سرپرستی الله کافی است؟؟؟ نه هرگز…برای شما قبر حضرت رضا (رض) برتر از کعبه است…شمایی که میگویی هر شب جمعه خدا و همه ی پیامبرانش و ملایکه برای زیارت قبر حضرت حسین (رض) به کربلا می آیند توحیدی داری؟ سرپرستی مطلق خدا را قبول داری؟؟
پس اگر کمی عقل عفیریت را بکار اندازی به حقاقیقی دست خواهی یافت…البته از شما که در جهل مرکب هستی انتظاری نیست که نیست.
البته باید بگم هنوز جواب چندین سوالم را نگرفتم: مثلا نگفتید:
چرا ساير اصول دين (يعني نبوت و توحيد و معاد) را همه فهميدند (زيرا پيامبر اكرم طي توضحيات خود و خداوند در آيات قرآن براحتي و با بياني ساده و شيوا و روان اين 3 اصل را توضيح دادند) ولي هنگام توضيح چنين اصل مهمي (شيعه امامت را بالاتر از نبوت مي داند و معتقد است شرايط زمان رسول اكرم به نحوي بود كه ايشان حتما مي بايست جانشين تعيين مي كردند و… و كليد فهم و قبول ساير اصول دين پذيرش امامت است و…) ناگهان سخن به ايهام و ايجاز و كلمات گنگ و دو پهلو و شان نزولهاي متعدد و متفاوت كشيده مي شود؟
-
نویسندهنوشته ها
شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.
همانطور که گفتم باید احادیث را با آیات قرآن سنجید اما شما حتی در این کار هم تدلیس میکنی (البته اگر اشتباه نمیکنی که فکر نکنم اشتباه میکنی!) واقعا که ترک عادت موجب مرض است!
جناب؟ مشکل شما در نحوه ی مقایسه و سنجش احادیث با آیات قرآن است!
شما همانطور که گفتم، روی یک “واژه “ تمرکز کردی! یعنی “واژه ی مولی” را از حدیث گرفتی و با “واژه ی مولی” در آیات مختلف قرآن مقایسه کردی!!
درست است که واژه یکی است. اما سیاق جمله حدیث با سیاق آیه هایی که آوردی یکی نیست.
من فکر میکردم تو حداقل از دلسوخته عاقلتر باشی!
یعنی چی که میگی :”لطفا بيش از اين خود را مسخره نکن. چطور نبايد معناي قرآني يک واژه را براي يک حديث آن هم حديثي از رسول خدا، بکار برد.مگر قاموس رسول خدا از قاموس قرآن جداست. مگر ايشان نعوذ بالله با قرآن بيگانه است.آخر چرا به رسول خدا توهين مي کنيد.”؟؟؟ این حرفها چه ربطی به بحث دارن؟؟
واقعا فکر میکنم خودت رو به نفهمی زدی…تعصب کورت کرده…
مثلا در مورد همین غدیر خم: تو باید معنی کلی حدیث را با آیه یا آیه هایی از قرآن که مرتبط با معنی حدیث است مقایسه میکردی…طبق سفارش پيامبرغ که مي فرمايند سخنان مرا (نه واژگانی از سخنان مرا) با قرآن تطبيق کنيد و اگر مطابق آن بود قبول کنيد…مي بينيم در قرآن نيز در رابطه با نزديکان و اهل بيت پيامبرغ آمده: بگو من اجري از شما نمي خواهم جز دوستي (موده) با نزديکانم.(نه خلافت یا ولایت یا امامت بلافصل یا منصوص)
نه اینکه یک واژه از یک حدیث را بدون توجه به کل حدیث بیاری و با همان واژه در آیات قرآن مقایسه کنی!!
اگر میشد اینگونه که شما عمل میکنی ، این موضوع را بنحو قابل قبول و منطقی ثایت کرد، تا حالا صدهزار بار ثابت شده بود.
این اشتباهه عزیز…