این جستار شامل 0 پاسخ ، و دارای 0 کاربر است ، و آخرین بار توسط rrw در 10 سال، 1 ماه پیش بروز شده است.
-
نویسندهنوشته ها
-
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #1732
بنده در پست “بررسي واژه مولي در واقعه غدير” به صورت جامع و مفصل اثبات نمودم که معناي مولي در واقعه غدير ، بي شک سرپرستي بوده است نه دوستي.
http://www.islamtxt.net/?q=content/forum/1975
يکي از موضوعات مطرح شده در آن مقاله بررسي اين واژه در قرآن بود. يعني اينکه اين واژه در قرآن به معناي دوستي بکار رفته يا سرپرستي؟
از آنجاييکه اين موضوع بسيار کليدي است و اثبات آن ما را به يقين مي رساند، بد نديدم اين موضوع بطور مستقل نيز در يک پست بررسي شود و مورد قضاوت قرار بگيرد.
البته در مورد سه آيه اول اين سلسله آيات ، جناب اوربان رديه نوشته بودند که در اينجا پاسخ آن را نيز داده ام. ومنتظر نظرات ديگر دوستان چه شيعه وچه سني براي به نتيجه رسيدن بحث خواهم بود.
قرآن واژه مولي را به معناي دوست بکار برده يا سرپرست ؟
براي پاسخ به اين سوال بياييد آياتي را که در آنها واژه مولي بکار رفته را بررسي نماييم.
حديد15: فَالْيَوْمَ لَا يُؤْخَذُ مِنكُمْ فِدْيَةٌ وَلَا مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا مَأْوَاكُمُ النَّارُ هِيَ مَوْلَاكُمْ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ . پس امروز نه از شما و نه از كسانى كه كافر شدهاند عوضى پذيرفته نمىشود جايگاهتان آتش است که مولي شما است و چه بد سرانجامى است .
اين آيه از آيات بسيار قوي در تاييد نظر شيعه است.آيا در اين آيه (النَّارُ هِيَ مَوْلَاكُمْ )يعني اينکه آتش با کافران دوست است!! يا اينکه آتش برکافران مسلط وحاکم است.
رديه اوربان:
در اینجا میتونیم سربرست بنویسیم و میتونیم دوست هم بزاریم . اما چون دوست مفهمومو خوب نمیرسونه به خواننده ترجه بشه به سربرست بهتر است .
پاسخ rrw:
خدا راشکر اقرار کردي که در اين آيه منظور سرپرست است و تعبير مولي به دوست مناسب نيست.(پس فعلا اين به نفع ما)
تحريم4: إِن تَتُوبَا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُمَا وَإِن تَظَاهَرَا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَجِبْرِيلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمَلَائِكَةُ بَعْدَ ذَلِكَ ظَهِيرٌ . و شـمـا دو زن اگـر بـه سوى خدا توبه ببريد (اميد است خدا دلهايتان را از انحراف به اسـتـقـامت برگرداند)، چون دلهاى شما منحرف گشته و اگر همچنان عليه پيامبر دست به دست هم بدهيد بدانيد كه خداوند مولاى او و جبرئيل و مؤمنين صالح و ملائكه هم پشتيبان اويند
خدا در اين آيه نيز به وضوح عقيده شيعه را تاييد کرده است. فرموده اگر شما دو زن بر عليه پيامبر همدست بشويد بدانيد که” فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَجِبْرِيلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمَلَائِكَةُ بَعْدَ ذَلِكَ ظَهِيرٌ ” يعني خداوند سرپرست اوست و جبرئيل ومومنان صالح و فرشتگان دوست وپشتيبان او خواهند بود.
دقت کرديد خداوند در اين آيه ،جبرئيل ومومنان صالح و فرشتگان را عطف بر الله و مولي هاي پيامبر ندانست چراکه مولي در اين آيه سرپرست است وسرپرست پيامبر ، فقط خداوند است نه کسي ديگر. اما در ادامه از جبرئيل ومومنان صالح و فرشتگان به عنوان ظهير ( پشتيبان ودوست ) نام برد.
رديه اوربان:
خداي تعالي در سوره ي تحريم آيه ي 4 فرموده: (فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَجِبْرِيلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ) كه بيان نموده خدا و جبريل و صالح مؤمنين مولاي رسولند در حاليكه صالح مؤمنين كه مولاي پيامبر بردند چنين نبود كه بر رسول خدا زعامت و ولايت بمعني امارت داشته و متصرف در رسول خداباشند،
پاسخrrw:
ببين اوربان اينکه بعضي از تو بي سوادتر براي تو کف مي زنند تو را به خطا نياندازد. نادان بي سواد (اللَّهَ) اسم ِ( إِنَّ) و مفتوح است . اگر (جِبْرِيلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ) نيز عطف به الله و اسم إِنَّ بودند مي بايست مفتوح مي شدند. پس لطفا بي سوادي خود را به رخ ديگران نکش. ما دو جمله داريم(فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ) (وَجِبْرِيلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمَلَائِكَةُ بَعْدَ ذَلِكَ ظَهِيرٌ)
به عبارت ديگر فقط خداوند مولي رسول است ، چرا که رسول سرپرستي غير از الله ندارد. . اما در ادامه از جبرئيل ومومنان صالح و فرشتگان به عنوان ظهير ( پشتيبان ودوست ) نام برد.
پس در اين آيه نيز مولي به معناي سرپرست آمده نه دوست(پس اين آيه هم مطابق عقيده شيعه است)
محمد11: ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَأَنَّ الْكَافِرِينَ لَا مَوْلَى لَهُمْ .چرا كه خدا سرپرست كسانى است كه ايمان آوردهاند ولى كافران را سرپرستي نيست .
دو دلبل وجود دارد که قطعا مولي در اين آيه حاکم وسرپرست است.
اولا:در آيه قبل آن، خداوند از نصرت خويش براي نابودي کفار ودر آيه بعد ، از وارد کردن مومنين به بهشت مي گويد. لذا قطعا در اين آيه “مولي” به معناي دوستي (ساده) نيست، بلکه متولي گري وفرماندهي ونصرت است.
ثانيا: اگر در اينجا مولي به معناي دوست است، چرا خداوند خطاب به کفار مي گويد “وَأَنَّ الْكَافِرِينَ لَا مَوْلَى لَهُمْ ” مگر کفار مولي خود (بتها) رادوست نداشتند. پس آنچه که کفار نداشتند، مولي به معناي فرمانده و کمک کننده است.
رديه اوربان:
اینجا مولی به هردومعنی میشود بکار برد هم سربرست و هم دوست مثل این ایه که بلافاصله قرینه اش امده
فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَوْلَاكُمْ نِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ-انفال40
تفاسیر اهل سنت بیشتر در مورد این ایه مثل ایه اولی که دادی می گویند هر دو وجه ر میشود بکار بردپاسخrrw:
ببين اوربان بيخود دست وپا نزن .اينکه مي گويي در آيه مي شود هم مولي را سرپرست معني کرد و هم دوست. اين يعني معني آن سرپرست است. چراکه اصلا مولي حاکم وسرپرستي است که دوست و ياور است. پس اينکه مي گويي معني دوستي هم در آن است که هنر نيست!!
بگذار طوري ديگر بگويم تا شير فهم شويي . اگر کسي پدر کودکي بود حتما مهربان و دلسوز او نيز هست. پس اگر تو پدر بودن او را رد مي کني بايد اثبات کني او فقط مهربان است نه پدرکودک.
پس بدان که هر آيه اي که بگويي هم سرپرستي معني مي دهد هم دوستي ، سخن شيعه را تاييد مي کند.
اوربان مي بيني که در مورد سه آيه اول ،سرت به سنگ خورد. منتظرم يا بپذيري معناي قرآني واژه مولي ، حاکميت وسرپرستي است يا براي ادعاهايت دلايل عاقلانه بياوري. فقط به شعور خوانندگان احترام بگذار و حاشيه روي نکن و اصل مطلب را بگو.
حج 13: يَدْعُو لَمَن ضَرُّهُ أَقْرَبُ مِن نَّفْعِهِ لَبِئْسَ الْمَوْلَى وَلَبِئْسَ الْعَشِيرُ . كسى را مىخواند كه زيانش از سودش نزديكتر است و چه بد مولايى و چه بد دمسازى است.
در اين آيه خداوند مي فرمايد کفاربجاي اينکه از من که صاحب قدرت هستم بخواهند ،از کساني طلب مي کنند که هيچ قدرتي نداشته و فايده اي ندارند. جالب اينکه عشير به معناي همدم و دوست است واگر مولي نيز به معناي دوست بود نمي فرمود لَبِئْسَ الْمَوْلَى وَلَبِئْسَ الْعَشِيرُ. پس مولي در اين آيه نيز قطعا به معناي سرپرست است.
بقره286: لاَ يُكَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ رَبَّنَا لاَ تُؤَاخِذْنَا إِن نَّسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلاَ تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلاَ تُحَمِّلْنَا مَا لاَ طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَآ أَنتَ مَوْلاَنَا فَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ . خداوند هيچ كس را جز به قدر توانايىاش تكليف نمىكند. آنچه (از خوبى) به دست آورده به سود او، و آنچه (از بدى) به دست آورده به زيان اوست. پروردگارا، اگر فراموش كرديم يا به خطا رفتيم بر ما مگير، پروردگارا، هيچ بار گرانى بر (دوش) ما مگذار؛ همچنانكه بر (دوش) كسانى كه پيش از ما بودند نهادى. پروردگارا، و آنچه تاب آن نداريم بر ما تحميل مكن؛ و از ما درگذر؛ و ما را ببخشاى و بر ما رحمت آور؛ سرور ما تويى؛ پس ما را بر گروه كافران پيروز كن.
در اين آيه خداوند حد تکليف هرفرد را معين مي کند که بر ميناي توانايي اوست. و در ادامه نيز انواع واقسام تقاضا ودعا از خداوند خواسته مي شود .مثل اينکه هيچ بار گرانى بر (دوش) ما مگذار، آنچه تاب آن نداريم بر ما تحميل مكن و… دوستان آيا واقعا کج فهمي نيست که ما معني اول مولي در اين آيه را دوست بگيريم نه فرمانروا وحاکم.
توبه51: قُل لَّن يُصِيبَنَا إِلاَّ مَا كَتَبَ اللّهُ لَنَا هُوَ مَوْلاَنَا وَعَلَى اللّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ. بگو جز آنچه خدا براى ما مقرر داشته هرگز به ما نمىرسد او سرپرست ماست و مؤمنان بايد تنها بر خدا توكل كنند .
در اين آيه تصريح مي شود که ما هرآنچه که داريم از خداوند به عنوان صاحب نعمت و سرپرست داريم.(اساسا دوست که ولي نعمت ما نيست) حتي در ادامه خداوند ،دستور توکل به الله را مي دهد يعني مي خواهد اختيار را به او که صاحب اختيار ماست واگذار نماييم. پس بي شک معني اول اين مولي نيز سرپرستي است.
نحل76: وَضَرَبَ اللّهُ مَثَلًا رَّجُلَيْنِ أَحَدُهُمَا أَبْكَمُ لاَ يَقْدِرُ عَلَىَ شَيْءٍ وَهُوَ كَلٌّ عَلَى مَوْلاهُ أَيْنَمَا يُوَجِّههُّ لاَ يَأْتِ بِخَيْرٍ هَلْ يَسْتَوِي هُوَ وَمَن يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَهُوَ عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ . و خدا مثلى مىزند ،دو مردند كه يكى از آنها لال است و هيچ كارى از او برنمىآيد و او سربار خداوندگارش مىباشد هر جا كه او را مىفرستد خيرى به همراه نمىآورد آيا او با كسى كه به عدالت فرمان مىدهد و خود بر راه راست است يكسان است .
همانطور که مي بينيم ،در اينجا نيز خداوند مولا را به بزرگتر و صاحب اختيار بکار برده که متولي امور شخص ناتوان ونابيناست.
انفال 40: وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلّه فَإِنِ انتَهَوْاْ فَإِنَّ اللّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ بَصِيرٌ (39) وَإِن تَوَلَّوْاْ فَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَوْلاَكُمْ نِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ ﴿۴۰﴾ و با آنان بجنگيد تا فتنهاى بر جاى نماند و دين يكسره از آن خدا گردد پس اگر [از كفر] بازايستند قطعا خدا به آنچه انجام مىدهند بيناست (۳۹)و اگر روى برتافتند پس بدانيد كه خدا سرور شماست چه نيكو سرور و چه نيكو ياورى است (۴۰)
آنچه مشخص است خداوند درآيه 39 فرمان جهاد با کفار را صادر مي کند (قطعا به عنوان فرمانده نه دوست) و در آيه 40 باز بر همان فرماندهي و ياري رساني خود تاکيد مي کند.لذا بي ترديد اولين معنايي که از خواندن اين آيه در ذهن متبادر مي شود فرمانده وامير است نه دوست.
حج78: وَجَاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاكُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِّلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمينَ مِن قَبْلُ وَفِي هَذَا لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيدًا عَلَيْكُمْ وَتَكُونُوا شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ فَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلَاكُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ. و در راه خدا چنانكه حق جهاد اوست ،جهاد كنيد .اوست كه شما را برگزيده و در دين بر شما سختى قرار نداده است آيين پدرتان ابراهيم نيز بود كه قبلا شما را مسلمان ناميد و در اين [قرآن نيز همين مطلب آمده است] تا اين پيامبر بر شما گواه باشد و شما بر مردم گواه باشيد پس نماز را برپا داريد و زكات بدهيد و به قدرت خداوند تمسک جوييد او مولاى شماست چه نيكو مولايى و چه نيكو ياورى
همچنانکه در اين آيه نيز وجود دارد. خداوند انواع واقسام فرمانها را صادر مي کند از جهاد تا اقامه نماز و دادن زکات و در ادامه مي فرمايد به قدرت لايزال خداوند چنگ زنيد که او مولاي شماست… آيا معني اول واژه مولي در اين آيه سرپرستي وحکومت نيست.
آل عمران150: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوَاْ إِن تُطِيعُواْ الَّذِينَ كَفَرُواْ يَرُدُّوكُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ فَتَنقَلِبُواْ خَاسِرِينَ ﴿۱۴۹﴾ بَلِ اللّهُ مَوْلاَكُمْ وَهُوَ خَيْرُ النَّاصِرِينَ ﴿۱۵۰﴾ اى كسانى كه ايمان آوردهايد اگر از كسانى كه كفر ورزيدهاند اطاعت كنيد شما را از عقيدهتان بازمىگردانند و زيانكار خواهيد گشت (۱۴۹)آرى خدا مولاى شماست و او بهترين يارىدهندگان است (۱۵۰)
در اين دو آيه خداوند بسيار واضح از اطاعت مي گويد و مي فرمايد، از کفار اطاعت نکنيد بلکه من مولي شما هستم(از من اطاعت کنيد) و روشن است که دستور اطاعت را سرپرست مي دهد نه دوست.به عبارت ديگر اگر قبلا مي گفت کفار را دوست نداشته باشيد به قرينه مي توانستيم بگوييم اينجا گفته مرا دوست داشته باشيد.ولي در ايه قبل گفته از کفار اطاعت نکنيد بلکه من مولاي شما هستم (از من اطاعت کنيد) پس بي شک مولي در اين آيه فرمانده وسرپرست است نه دوست.
تحريم2: قَدْ فَرَضَ اللَّهُ لَكُمْ تَحِلَّةَ أَيْمَانِكُمْ وَاللَّهُ مَوْلَاكُمْ وَهُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ. قطعا خدا براى شما [راه] گشودن سوگندهايتان را مقرر داشته است و خدا سرپرستشماست و اوست داناى حكيم .
خداوند در اين آيه باز هم تعيين تکليف فرموده و حکم صادر نموده است.واضح است که اولين معنا براي مولي در اين آيه نيز سرپرست و فرمانروا است، نه دوست.
دخان41: يَوْمَ لَا يُغْنِي مَوْلًى عَن مَّوْلًى شَيْئًا وَلَا هُمْ يُنصَرُونَ . همان روزى كه هيچ مولي از هيچ مولي نمىتواند حمايتى كند و آنان يارى نمىشوند .
در واقع اين تنها آيه اي است که حتي برخي از مفسرين شيعه را نيز به اشتباه انداخته که مولي در اين آيه به معناي دوست آمده است. اما به نظر بنده اين عقيده درست نيست و حتي دراين آيه هم مولي به معناي حاکم ورئيس است. چراکه پارتي بازي و پشتيباني کردن از ابزار وصفات قدرتمندان است. و صرف دوست بودن ، حمايت و پشتيباني را امکان پذيرنمي کند. مثل اينکه رئيس فلان بانک ،براي مدير عامل فلان کارخانه وام جور مي کند و او نيز پسر رئيس بانک را استخدام مي کند. به واقع اين رفتارها وحمايتها از صاحبان قدرت ونفوذ صادر مي شود نه دو دوست.(وگرنه صرف دوست بودن امکان ياري وپشتيباني را مهيا نمي کند)
لذا مولي در اين آيه نيز صاحب قدرت و رئيس است و مي فرمايد در قيامت حتي صاحبان قدرت نيز نمي توانند به هم کمک کنند.
نتيجه اينکه واژه مولي در ادبيات قرآني ، سرپرست وفرمانده است . و نه دوست. بلکه دوستي تنها يکي از مشخصات اين حاکميت است.
دوستان عزيز بر اساس تصريح قرآن ، رسول خدا غير از وحي نمي گويد “ما ينطق عن الهوي ان هو الي وحي يوحي” لذا والله اگرکسي باز هم بگويد معناي مولي در واقعه غدير دوستي است. هم بر رسول خدا دروغ بسته هم بر قرآن خداوند.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5411شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5412بنام خداالسلام علی الصالحین
اینکه کمال و حق مطلق الله سبحانه و تعالی است بر اهل ایمان روشن است.
ولایت الله تعالی و سلطنتش مطلق و جاوید است.
دوستی ها و سرپرستی ها و حتی امامت در مورد من دون الله موقت و در عالم فانی و به شرط حیات معتبر است.
در مورد پیامبران علی نبینا و علیهم السلام هم که مشخصا” مکلف به ابلاغ وحی بودند و البته در این خصوص امین بوده اند.
آنچه بین سرپرستی و حاکمیت الله و سرپرستی و حاکمیت غیر الله تفاوت جدی است ابدی و مطلق بودن و یا موقتی بودن و مشروط بودن آن است.
در موارد ذکر شده در نوشته قبل از این امر به سهو یا عمد چشم پوشی شده و اگر نویسنده عالم باشد قصد تلبیس دارد.و خلط معانی می کند.
اینکه مدعیان دروغین تشیع با توقف بر اباطیل خود از صدر اسلام تا کنون هنوز در صدد اثبات اصل مبدع خود هستند و همچنان از عوامل اصلی فتنه و تفرقه بین مسلمین بر کسی از اهل ایمان و خرد پوشیده نیست.و اساس مذهب ضاله اشان بر خرافه و خیانت های تاریخی بنا شده است.
مسلمین راستین به ولایت امیرالمومنین علی علیه السلام به همان اندازه ایمان دارند که به ولایت صحابه جلیل القدر رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم.و این مدعی تشیع است که به تبع حرکت مبدعانه و شرک آلود اسلافشان در داوری افراد مانده اند و بر طبل نفاق و تفرقه می کوبند.
حال شما برای که می خواهید ولایت علی علیه السلام را ثابت کنید؟
محب و به تعبیری شیعه علی علیه السلام مسلمان راستین است نه مدعیانی که از سیره آن حضرت یا بی اطلاعند و یا غافل.
درد و سرطانی که به جان مسلمین قصد آسیب داشته و دارد همین مدعیان دروغین و خائن تشیع بوده و هستند.و به فراخور زمان مقاصد کفر آمیز و شرک آلود خود را در لباسی تازه می پیچند.
از ادعای تحریف قرآن کریم گرفته تا حیات طولانی امامی که حتی بردن نامش حرام است و مدعی ملاقاتش کذاب.
این چه امامی است که یا از این دنیا رفته و یا در حال حیات هم جز استغاثه یکسویه پیروانش پل ارتباطی وجود ندارد.
بیائید به خرد مردم که نعمت بزرگ الهی است احترام بگذاریم و امامی چون شیر بی دم و یال و کوپال نتراشیم.
والسلام علی من اتبع الهدی
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5461نوشته اي:”وااییی من شیعه شدم…دیگه قبول کردم شما حق داشتین!!”
پاسخ:
خير دوست عزيز بنده توقع ندارم شما شيعه شويد. مطمئن باش اگر نعوذ بالله رسول خدا نيز به شما بي واسطه بگويد، منظورشان از مولي در واقعه غدير سرپرستي بود شما باز شيعه نمي شديد. چون شما ميل به زيغ وگمراهي داريد. همچنانکه پدران شما چنين کردند. شما استدلال به قرآن را قبول نمي کنيد چون استدلال به کارخانه حديث سازي ابوهريره را قبول داريد.
نوشته اي:”میخواهی بگی مولی بمعنی سرپرستی هم در قرآن آمده؟؟خب بمعنی سرپرستی”هههممم” آمده…که چی؟؟؟
پاسخ:
خير بنده نگفتم مولي در قرآن به معناي سرپرستي هم آمده ، اثبات کردم که مولي در قرآن به معناي سرپرستي آمده است. لطفا خود را به تحميق نزن.
نوشته اي:” شما انقد که زور زدی، از قرآن مولای را گفتی بمعنی جانشینی هم هست….فقط همین…اما کجاست” سرپرستی علی” در قرآن؟؟؟کجاست اصول دینتان در قرآن؟؟؟
پاسخ:
اولا :همانطور که گفتم من ثابت کردم معني قرآني مولي ،سرپرستي وحاکميت است نه اينکه مولي به معناي سرپرستي هم آمده!! لطفا خود را مسخره نکن .
مگر خداوند در قرآن ،فرمانروايي و سرپرستي خود را مولي نناميده است. مگر خداوند اين سرپرستي وحاکميت را به رسولش نيز تنفيذ نکرد در آيات مختلف ، ازجمله آنجا که فرمود” النَّبِيُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِم ” پس رسول هم مولي و سرپرست ماست(در اين که شکي نداريم)
حال همان رسول خدا دراواخر عمر شريفشان ، اين مولي وسرپرستي را به علي تنفيذ نموده. آيا واقعا متوجه نمي شوي يا خود را به تحميق زده اي.
ثانيا: فرض کن ما در مورد مقام امام و جانشينان رسول خدا ،غلو مي کنيم و اصلا موضوع خلافت وجانشيني رسول خدا ،موضوع کم اهميتي است. (هرچند جواب دندان شکن من را خواهي خواند)ولي سخن ما اين است که ، در مورد موضوع کم اهميت جانشيني و سرپرستي امت اسلامي، رسول خدا نظر داشته و علي را براي اين مورد کم اهميت ،انتخاب نموده اند. (از واژه اي براي معرفي علي استفاده کرده اند که در قرآن معناي آن سرپرستي است، وقطعا اين را ايشان مي دانست)
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5462واما جناب habib ، مشتي افتراء و اباطيل بي ربط نوشتي .از اعتقاد شيعه به تحريف قران تا موضوع طول عمر امام زمان .دوست عزيز چرا مي خواهي بحث را منحرف کني. بنده وديگر دوستان بارها به اين تهمتها پاسخ داده وباز هم خواهيم داد . ولي موضوع اين پست فعلا اينها نيست.
آيا با اين سخنان بي ربط اثبات کردي که معناي و منظور رسول خدا در واقعه غدير ، سرپرستي و جانشيني نبود؟ تو خود مي داني که تمام اختلافها و کشتارهاي تاريخي ميان مسلمانان ،از جنگ جمل و صفين تا فاجعه کربلا، از شهادت علي در محراب و تا کشتار شيعه وسني بدست يکديگردربلاد اسلامي، ريشه در اين واقعيت دارد که آيا علي جانشين برحق رسول خدا بود يا ابوبکر؟آيا اگر تو پذيرفته بودي که علي جانشين بلا فصل پيامبر وطبعا ابوبکر و عمر غاصب خلافت بودند، آيا همين جملات را باز بر زبان مي آوردي.
جناب habib نوشته اي:” آنچه بین سرپرستی و حاکمیت الله و سرپرستی و حاکمیت غیر الله تفاوت جدی است ابدی و مطلق بودن و یا موقتی بودن و مشروط بودن آن است”
پاسخ:
خوب که چه؟ مگر ما گفتيم ولايت وسرپرستي علي با ولايت وسرپرستي خدا تفاوت ندارد.
دوست عزيز خداوند خود را مولي مومنان ناميد، و رسول را نيز مولي و صاحب اختيار مومنان خطاب کرد(“النَّبِيُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِم ) ولي همه مي دانيم ولايت و سرپرستي رسول ،هم رتبه ولايت خداوند نيست . اگرچه خداوند براي ولايت ايشان قيدي نياورده است.
اينجا هم ما مي دانيم ولايت علي هم رتبه ولايت رسول نيست، اگرچه پيامبر خدا هيچ قيدي براي ولايت علي نياورد، (من کنت مولاه فعلي مولاه)
بنده نمي دانم منظور اصلي جنابعالي چه بوده است. ولي اگر مي خواهي بگويي چون خداوند سرپرستي خود را مولي ناميد، پس ديگر اين عنوان براي کسي نمي تواند باشد، پاسخ اين است که پس هيچ کس رئوف نيست چون خدا رئوف است، هيچ کس عادل نيست چون خدا عادل است و… پس حتي رسول خدا نعوذ بالله سخن عبثي گفته اند چون مولي را هر معنايي بگيريم (چه دوست و چه سرپرست) نمي تواند هم خدا مولي باشد ، هم رسول وعلي!!!
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5463جناب رافضی؟؟پس گوشهای عفیریت را خوب باز کن:
اولا:
- طبق اتفاق نظر تمام علمای شیعه و سنی بهترین روش فهم و تفسیر آیات قرآن، تفسیر آیه به آیه است و حتی روایات نیز باید با محك آیات قرآن مورد نقد قرار بگیرند ولی در برخی مواقع كه قافیه تنگ میشود محقق شیعه به جای تفسیر آیات قرآن با یكدیگر و یا به جای اینكه روایات و احادیث را با قرآن بسنجد این آیات قرآن است كه توسط او بوسیله روایات تاریخی تخصیص خورده و تفسیر میشود!!! در حالیكه قرآن كریم خود معیار همه چیز است و چیزی دیگری نمیتواند معیار قرآن باشد. متاسفانه دامنة انتخاب گزینشی و عدم توجه به آیات قبل و بعد حتی به احادیث پیامبر اكرم نیز كشیده شده است برای مثال: پیامبر اكرم در غدیر خم فرمودهاند: هر كه من مولای اویم علی مولای اوست خدایا دوست بدار هر كه او را دوست دارد و دشمن باش با دشمن او. اكنون علامه امینی به جای اینكه كلمه مولی را با عنایت به شرایط پیش آمده و با توجه به جملات بعدی پیامبر معنی كند میگوید بیشتر نویسندگان عرب معنی مولی را اولی دانسته اند پس مولی در اینجا یعنی خلیفه و جانشین! ولی ما می دانیم كه این كلمه دارای 27 معنی مختلف است و فقط داخل جمله و با توجه به علت بیان می توان معنای آنرا فهمید. (و گر نه اعراب در مورد مسایل حكومتی و ریاستی كلمات بسیار روشنتر و دقیقتری دارند: اولی الامر ـ خلیفه ـ امیر ـ والی ـ امام و…)
- دوما: شما ببین اصلا اسم تایپیکت اشتباه است…شما نمیتوانی معنی یک واژه موجود در یک آیه از قرآن را بگیری و همان معنی را در یک حدیث استفاده کنی…عزیز من!!؟؟ شما آیا هنوز نمیدانی که مثلا جمله: شیر، گاوی را خورد. منظور از شیر، حیوان است…اما وقتی میگویند شیر گاو مقوی است، منظور از شیر، شیر خوراکی است!!!
- اینکه معنی یک “واژه” را از یک آیه از قرآن منتقل کنی به یک معنی از همان واژه در یک حدیث آیا درست است اصولا؟؟؟
- اون هم چه واژه ای؟؟؟واژه ای که به اعتراف علامه تان(امینی) دارای 27 معنی متفاوت است!!!
- آیا اگر این کار شما درست بود، برای هر واژه ،فقط و فقط یک معنی منحصربفرد بس نبود؟؟؟ یا نکند ادعا دارید زبان عرب و تمام زبانهای دنیا ایراد دارند؟؟؟
- توصیه میکنم بیشتر از این خودت را مسخره ی خاص و عام نکنی…اینکه بهت جواب نمیدهند نشانه ی علم بالای شما نیست، نشانه کم عقلی شماست با این مطالب سخیفتان…
- در آخر بر خودم واجب میدونم بخاظر توهین به صحابه بگم: لعنت خدا بر تو باد ای رافضی که به حضرت ابوهریره (رض) توهین کردی…دیگر نبینم حرف از واژه ی مقدس “احترام ” و یا “ادب” بزنی…!!!!!!!!!!
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5464زبان، سرچشمه سوء تفاهم هاست. (سنت اگزوپري ـ شازده كوچولو)علت اینكه من از نویسنده غربی و غیر مسلمان سخن می آورم آن است كه این افراد متهم به وهابی و سنی بودن نیستند!!!
دقت كنيد كه سرمنشاء اصلي اختلاف شيعه با ساير فرق و مذاهب اسلامي دقيقا در همين نكته نهفته است و برداشت غلطي كه علماي شيعه از كلمه مولي داشته اند. و اين اعتقاد كه كلمه مولي به معناي اولي است و بعد اولي را اولي بالتصرف معنا و سپس اولي بالتصرف را اولي الامر يا ولي امر معني كرده و سپس از آن، مفهوم امامت را برداشت كرده و آرام آرام كار را به جايي مي كشانند كه مقام امامت را بالاتر از نبوت اعلام مي كنند! و در نتيجه معناي سخن پيامبرغ اينگونه مي شود: هركس من خليفه او هستم علي هم رهبر و خليفه و حاكم بر اوست! خدايا دوست بدار هر كه او را دوست دارد و دشمن باش با دشمن او. البته پيامبر اكرم دقيقاً براي اينكه كسي معناي خلافت را از كلمه مولي برداشت نكند در ادامه، سخن از دوستي و دشمني دارند.
البته علامه اميني در كتاب الغدير بحثي را باز كرده اند با اين نتيجه گيري كه بيشتر علماي علم عرب كلمه مولي را به معناي اولي تعريف كرده اند ولي
1- در اين خصوص اتفاق نظر وجود ندارد.
2 – ميان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمين تا آسمان است:
حتي داشتن مفهوم اولي در كلمه مولي هيچگاه نمي تواند معناي خلافت و جانشيني و امامت را داشته باشد. زيرا اعراب براي بيان اين مفاهيم، كلمات روشن و واضح و روشنتري دارند که در بالا اشاره گردید.
معني دقيق كلمه مولي در زبان فارسي مي شود: آقا و سرور. اگر دقت كنيد در اين معناي فارسي نيز، مفهوم برتري و اولويت وجود دارد ولي به هيچ وجه معناي پادشاهي و حكومت از آن برداشت نمي شود و اگر پيامبر اكرم در ميان مردم ايران مي فرمودند كه هر كس من آقا و سرور او هستم علي نيز آقاي اوست، مردم ايران، معناي حكومت و پادشاهي را از اين كلمات برداشت نمي كردند. بلكه اين كلمه (مولي يا آقا) نوعي برتري معنوي را در ذهن انسان، تداعي ميكند. زيرا انسان تا چيزي را برتر و بالاتر نداند نمي تواند به او عشق بورزد و او را دوست داشته باشد براي همين پيامبر اكرم در ادامه نيز ميگويند: خدايا دوست داشته باش هر كه او را دوست دارد. پس طبيعي است كه كلمه مولي (يعني دوست داشتن) بايد معناي اولي را هم داشته باشد. قرينه آن هم سخنان بعدي پيامبرغ است و اينكه درجه اين اولويت (در صورتيكه بنا به فرض محال، معناي صرف مولي، اولي بود) مشخص نيست آيا ولايت مانند ولايت خداوند مطلقه است؟ يا مانند ولايت پدر بسيار محدود…
ادامه دارد ای رافضی که به صحابی پیامبر توهین کردی….برایم از سگ هم نجستری که به اصحاب توهین کردی…به راوی حدیث در صحیح بخاری توهین کرد….پس بسوز در آتش همیشگی کینه به مادر مومنان و اصحاب پیامبر (ص)
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5465ما طبق دستور صريح شخص پيامبرغ مي دانيم كه كلمات او را بايد با قرآن بسنجيم و خداوند در قرآن كريم عوض مزد و اجر رسالت را دوستي با خاندان پيامبرغ اعلام كرده (و نه حكومت آنها) و چون اين محل آخرين ميقات نبي اكرم با مردم بوده و مزد را هم بايد در آخر كار گرفت پس طبق آيه قرآن از كلمه موده يعني دوستي خاندان نبي استفاده كرده و كلمه مولي كه معني دوست داشتن مي دهد و سخنان بعدي پيامبر اكرم متوجه مي شويم كه منظور از اين كلمه يعني مولي دوست داشتن علي است. بهتر است بدانيد كه اعراب اين كلمه را بيشتر به كساني اطلاق مي كنند كه اسيراني را آزاد كنند به آن اسيران موالي مي گويند و به شخصي كه اسراء را آزاد كرده مولي مي گويند.مولوي نيز در اشعار زير همين عقيده را دارد:
كيست مولي؟ آنكه آزادت كند بند رقيت ز پايت وا كند
پس اگر بنا باشد كه انسان تحت فرماندهي و اسارت كسي باشد ديگر آزادي و كلمه مولي چه معنايي مي دهد؟! يعني اگر منظور پيامبر اكرم لزوم تبعيت بي چون و چرا و ولايت مطلقة علي بوده باشد اين سخن پيامبر اكرم، مفهومي ضد كلمه مولي خواهد داشت. و اين خود يكي ديگر از صدها تناقضي است كه شيعه گرفتار آن شده است. به طور كلي مولي كلمه اي است كه بيشتر بار معنوي دارد. شيخ شرف الدين عالم شيعه نيز در سخنراني دارالتقريب گفته: امام، عهده دار خزائن معنوي و خليفه عهده دار خزائن مادي خداوند است.
معناي يك كلمه را بايد با توجه به موارد زير فهميد:
– شرايط بوجود آمده در محيط (اوضاع و احوال همان زمان)
– فرهنگ مردم همان زمان.
– نوع انديشه و روحيه مخاطبين.
– استفاده اي که مردم از آن واژه در همان زمان داشته اند.
– و منظور گوينده و هدفي كه داشته ترجمه كرد.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5466- نكته بسيار ظريفي كه محققين شيعه از آن غافل مانده اند آن است كه غناي سنگين ادبيات عرب گاه باعث مي شود يك كلمه داراي معاني متعدد و حتي ضد هم باشد براي همين براي درك منظور و هدف گوينده هيچ راهي نيست جز اينكه شرايطي كه آن سخن در آن گفته شده را با توجه به كل متن (ونه معني كردن فقط يك كلمه) و تمامي اوضاع و احوال معني كنيم.
-
- اگر منظور پيامبر اکرم در غدير خم تعيين جانشين براي خودشان بود مانند زماني که در جنگ تبوک حضرت علي را در مدينه (سرپرست خانواده خود) گذاشتند بايد پس از معرفي حضرت علي مي فرمودند: من كنت مولاه فهذا علي مولاه و لكن لا نبي بعدي يعني خليفه و جانشين من است ولي با اين تفاوت که پس از من نبي و پيامبري نيست زيرا شما معتقديد پيامبر در اين موضع، علي را با خودش برابر و در تمامي امتيازات يکسان معرفي کرد پس بسيار واجب بود براي جلوگيري از گمراهي آيندگان، مانند هنگام خروج براي جنگ تبوك مي فرمودند لا نبي بعدي.
-
- مردم از زبان پيامبرغ و از قول قرآن مي دانستند که پس از رحلت پيامبر اکرم ديگر وحي در کار نيست و علي نمي تواند با آسمان در ارتباط باشد چرا رسول خدا تکليف نوع حکومت و نفر بعدي را مشخص نمي کنند زيرا ممکن بود مردم پس از رحلت نبي اکرم به خاطر عدم وجود وحي سخن حضرت علي را در رابطه با خلافت امام حسن و امام حسين قبول نکنند؟ پس بنا بر طريق اولي نبي اکرم ابتدا بايد روش تعيين خليفه را بيان مي کردند و بعد به سراغ تعيين مصداق (يعني معرفي علي) مي رفتند با عنايت به اين نکته مهم که شما در استدلالهاي خود مساله جانشيني و خلافت را بسيار مهم و اساسي جلوه مي دهيد. براستي چرا پيامبرغ در مورد چنين مساله بسيار مهمي از کلمه مبهم مولي با 27 معني مختلف استفاده ميکند که هيچکدام نيز معني خلافت نمي دهد؟ و به جاي تعيين روش انتخاب حاکم فقط به معرفي مصداق، بسنده مي کنند؟ در قرآن كه روشي براي انتخاب حاكم و خليفه وجود ندارد سخن پيامبر اكرم نيز در اين موضع (اگر آنرا حمل بر تعيين جانشين كنيم) بسيار مبهم و نامفهوم است پس تكليف در اين امر به قول شما بسيار مهم، چيست؟
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5467اگر پيامبرغ قصد تعيين جانشين داشتند با توجه به شناختي که از جامعه عرب داشتند بايد مي گفتند علي جانشين من پس از من براي حکومت بر شماست. ولي نکته اينجاست که پيامبر اكرم، اصلاً خليفه نبودند که بخواهند براي خودشان، جانشين تعيين کنند. و هدف ايشان از بعثت حسب گفته خود ايشان: بعثت لاتمم مکارم الاخلاق بوده است ولي برادران روحاني من طبق ميل ذاتي خود فکر مي کنند هدف بعثت، حکومت و رياست بر مردم بوده و علي يا پيامبر نيز نعوذ بالله، مشتاق آن!!!- پيامبر اکرم در ادامه همين سخنان مي گويد (اللهم وال من والاه و عاد من عاداه) خدايا دوست داشته باش هر که او را دوست دارد و دشمن باش هر که او را دشمن دارد. وال با مولي از يک ريشه است و معني دوستي ميدهد و نه خلافت! شايد يکي از دلايل پيامبر اکرم از بيان اين جمله اين باشد که کسي فکر نکند منظور ايشان از کلمه مولي خليفه است شرايط آن لحظه يعني دشمني سپاه يمن و اختلاف و شایعه پراکني ها با علي بر سر غنايم اين موضوع را قويا تاييد مي کند. وگرنه پيامبرغ بايد مي گفت خدايا دوست داشته باش هر که او را اطاعت يا پيروي مي کند. حتي اگر به قرآن نيز رجوع کنيم و طبق سفارش پيامبرغ که مي فرمايند سخنان مرا با قرآن تطبيق کنيد و اگر مطابق آن بود قبول کنيد مي بينيم در قرآن نيز در رابطه با نزديکان و اهل بيت پيامبرغ آمده: بگو من اجري از شما نمي خواهم جز دوستي (موده) با نزديکانم. دقت کنيد که مي فرمايد: اجري نمي خواهم جز دوستي خاندانم (و نه خلافت آنها!). و اگر علي خليفه بلافصل بود نيازي نبود پيامبر اکرم اينهمه سفارش اهل بيت را به مردم بکند بلکه بايد سفارش مردم را به اهل بيت مي کرد. (ممکن است بگوييد ” پيامبر علم غيب داشته ” ولي مردم که علم غيب نداشتند چرا کسي يكبار هم از پيامبرغ نپرسيد که: علي خليفه است و شما بايد سفارش ما را به او بکنيد و نه سفارش او را به ما!!!)
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5468در انتهاي اين مبحث، نكته اي ظريف به ذهن من خطور كرد كه خيلي دوست دارم بدانم توی رافضی چه پاسخي براي آن سر هم ميكنند: دقت كنيد اصولاً دين و اصول ديني بايد مفهومي بسيار ساده و آسان و قابل فهم داشته باشد تا همه مردم اعم از پير و جوان و با سواد و بيسواد و عرب و عجم با هر زبان و فرهنگي آنرا بفهمند و به آن ايمان بياورند تا روز قيامت نيز هيچ جايي براي عذر و بهانه باقي نباشد و اگر فهم دين و مباني آن سخت و دشوار و پيچيده باشد اصولا نه كسي آنرا مي فهمد و نه حتي كسي در صدد فهم آن بر مي آيد و نه ميتوان از آن دفاع كرد و روز قيامت نيز خداوند نمي تواند كسي را به خاطر عدم فهم موضوعي پيچيده و غير قابل فهم مجازات كند. تمام اديان الهي نيز آسان و قابل فهمند. درباره اسلام دقت كنيد كه خداوند پيامبري را فرستاد تا آن پيامبر به مردم بگويد من فرستاده خدايم (نبوت) و شما بايد فقط يك خدا را پرستش كنيد و به يك خدا ايمان داشته باشيد (توحيد) و اگر چنين كنيد و مرتكب گناه نشويد (تقوي و عمل صالح) در آن جهان به بهشت مي رويد و گرنه به دوزخ ميرويد (معاد) نگاه كنيد به همين راحتي و آساني و سادگي! دين اسلام يعني اعتقاد و پذيرفتن همين چهار كلمه (انالدين عندالله اسلام) و تسليم شدن در برابر همين چهار كلمه (حضرت علي: الاسلام هو التسليم، اسلام يعني تسليم شدن) اكنون نگاه كنيم كه تشيع صفوي چه چيزهاي درهم و برهمي را به عنوان اصلي ترين اصول براي پيروانش تشريح مي كند كه عدم اعتقاد به آنرا نيز موجب دوزخي شدن مي داند! اصولي كه حتي بزرگترين علماء و روحانيون شيعه نيز پس از نگارش صدها جلد كتاب در طول 14 قرن هنوز موفق به اثبات آن نشده اند. به عنوان مثال همين موضوع غدير و معرفي حضرت علي (ع) به عنوان جانشين پيامبر اكرم…نكته جالی اینكه شهید مطهری در كتاب سیری در امامت متوجه این تعارضات لاینحل شده و به خیال خود به راه حل جدید دست پیدا كرده و پس از 14 قرن بحث و كشمكش میان علمای سنی و شیعه حرف جدید می زند كه: متكلمین شیعه اشتباه كرده اند كه امامت را با خلافت یكی گرفته اند ! البته باز سئوال به جای خود باقی می ماند كه: در كجای ادبیات عرب مولی معنی امام می دهد؟ آری تا دست از دروغ و اشتباه بر نداریم موضوع همچنان لاینحل باقی می ماند و با هیچ دوز و كلكی نیز نمی توان دروغ را ماست مالی كرد.شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5469آنها مي گويند براي تفسير آيه ابلاغ (يا ايها الرسول بلغ…) بايد به سخنان نبي اكرم در غدير مراجعه كنيم و ما وقتي به سخنان نبي اكرم مراجعه ميكنيم به كلمه اي بر مي خوريم (مولي) كه داراي 27 معني متفاوت و مختلف است كه معني خليفه و جانشين به هيچ وجه از آن مستفاد نمي شود و اينجاست كه علماي دو طرف (شيعه و سني) قرنهاست بر سر تعريف كلمه مولي و اينكه آيا معناي اولي الامر و اوليبالتصرف از آن استخراج مي شود يا خير، صدها صفحه كاغذ را سياه كرده اند و وارد بحثهاي بي سرو ته و دشوار صرف و نحو عربي شده اند. سئوال من اينجاست آيا خداوند به خاطر عدم فهم و درك چنين موضوع پيچيده و لاينحلي (حتي براي دانشمندان ادبيات عرب) ساير انسانها را به دوزخ مي برد و اصولا آيا اين است روش تبيين و تفهيم مهمترين اركان دين به مردم؟!!! يعني امامت و خلافت، و چرا ساير اصول دين (يعني نبوت و توحيد و معاد) را همه فهميدند (زيرا پيامبر اكرم طي توضحيات خود و خداوند در آيات قرآن براحتي و با بياني ساده و شيوا و روان اين 3 اصل را توضيح دادند) ولي هنگام توضيح چنين اصل مهمي (شيعه امامت را بالاتر از نبوت مي داند و معتقد است شرايط زمان رسول اكرم به نحوي بود كه ايشان حتما مي بايست جانشين تعيين مي كردند و… و كليد فهم و قبول ساير اصول دين پذيرش امامت است و…) ناگهان سخن به ايهام و ايجاز و كلمات گنگ و دو پهلو و شان نزولهاي متعدد و متفاوت كشيده مي شود؟ای رافضی اگر جواب بدهی شاید از نظر نجاست مانند سگ بحساب آورمت…شاید
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5470نوشته اي:” محقق شیعه به جای تفسیر آیات قرآن با یكدیگر و یا به جای اینكه روایات و احادیث را با قرآن بسنجد این آیات قرآن است كه توسط او بوسیله روایات تاریخی تخصیص خورده و تفسیر میشود”
پاسخ:
سني مظلوم نما اين متني که کپي پيست کردي، براي اينجا مناسب نيست!! مگر من آيات را با روايت معني کردم. اتفاقا بنده روايت را با آيات معني کردم. آخر چرا دوست داري مسخره شوي!!
نوشته اي:” شما نمیتوانی معنی یک واژه موجود در یک آیه از قرآن را بگیری و همان معنی را در یک حدیث استفاده کنی… اینکه معنی یک “واژه” را از یک آیه از قرآن منتقل کنی به یک معنی از همان واژه در یک حدیث آیا درست است اصولا؟
پاسخ:
لطفا بيش از اين خود را مسخره نکن. چطور نبايد معناي قرآني يک واژه را براي يک حديث آن هم حديثي از رسول خدا، بکار برد.مگر قاموس رسول خدا از قاموس قرآن جداست. مگر ايشان نعوذ بالله با قرآن بيگانه است.آخر چرا به رسول خدا توهين مي کنيد.
نوشته اي:” اون هم چه واژه ای؟؟؟واژه ای که به اعتراف علامه تان(امینی) دارای 27 معنی متفاوت است!!!
پاسخ:
خوب حالا که مولي بيست وهفت معني دارد، آيا بهترين کار اين نيست که معني اين سخن رسول خدا را از قرآن خدا جويا شويم. آيا قرآن نمي گويد معني اين واژه سرپرست است. پس چرا خيره سري مي کنيد.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5471نوشته اي:” سرمنشاء اصلي اختلاف شيعه با ساير فرق و مذاهب اسلامي دقيقا در همين نكته نهفته است و برداشت غلطي كه علماي شيعه از كلمه مولي داشته اند”پاسخ:
جالب است. برداشت ما از کلمه مولي که مطابق قرآن است، غلط است . و برداشت شما که مخالف قرآن است، صحيح است!
ببين سني مظلوم نما براي اينکه معناي و مفهوم حديثي روشن شود، بايد به قرآن رجوع کنيم . در اين روايت قرآن معني مولي را صد در صد مطابق عقيده شيعه ، سرپرست مي داند. لذا بررسي واژه شناسي و ادبي آن ديگر ضرورت ندارد. ليکن براي اينکه گمان نکني در اين صورت عقيده تو تاييد مي شود، بگذار معاني واژه اي آن را هم بررسي کنم.
واژه “مولي” حدود 26 معني دارد که عبارتند از: 1-مربي ۲- مالک ۳- تصرفکننده در کار ۴- دوستدار ۵- قيم وبزرگتر ۶- آزادکننده ۷-آزاد شده ۸- بنده و غلام ۹- عمو ۱۰- تابع و پیرو ۱۱- نعمت داده شده ۱۲- شریک ۱۳- همپیمان ۱۴- صاحب و خواجه (یا همراه) ۱۵- همسایه ۱۶- مهمان ۱۷- داماد ۱۸- خویشاوند ۱۹- نعمتدهنده و ولی نعمت ۲۰- فقید ۲۱- پسر خواهر ۲۲- کسی که به چیزی سزاواتر از دیگران است ۲۳- سرور (نه به معنای مالک و آزادکننده) ۲۴- پسر ۲۵- یار و مددکار ۲۶- پسرعمو
در همان نگاه اول ، 16 معني ،بخاطر غير منطقي بودن آنها براي اين روايت ،از مدار خارج مي شوند.معاني که نه مطابق نظر شيعه است ونه سني، که عبارتند از:
1- آزادکننده 2-آزاد شده 3- بنده و غلام 4- عمو 5- تابع و پیرو 6- نعمت داده شده 7- شریک 8- همپیمان 9- همسایه ۱0- مهمان ۱1- داماد ۱2- خویشاوند 13- فقید 14- پسر خواهر15- پسر 1۶- پسرعمو
بدين ترتيب آنچه که مي ماند 10 معني محتمل است که بالاخره با يکي از نظرات يا شيعه ويا سني مطابق دارد .که عبارتند از:
1-مربي 2- مالک 3- صاحب و خواجه 4- ولی نعمت 5- قيم وبزرگتر6 – کسی که به چیزی سزاواتر از دیگران است 7- سرور 8- دوستدار 9- یار و مددکار10- تصرفکننده در کار
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5472حال بياييد ببينيم از اين معاني محتمل ، چند تا مطابق نظر شيعه و چند تا مطابق نظر اهل سنت است.واضح است که از ميان اين 10معني، 8 تا مطابق نظر شيعه است . يعني اينکه اگرهرکدام از اين 8 گزينه منظور رسول اکرم باشد، عقيده شيعه صحيح بوده و حضرت علي به تصريح رسول خدا جانشين ايشان خواهند بود. که عبارتند از:
1-مربي 2- مالک 3- صاحب و خواجه 4- ولی نعمت 5- قيم وبزرگتر6 – کسی که به چیزی سزاواتر از دیگران است 7- سرور 8- تصرفکننده در کار
اما از اين ميان ، تنها 2 گزينه مطابق نظر اهل سنت است که عبارتند از:
2- دوستدار 2- یار و مددکار
بدين ترتيب مي بينيم که ، هشت از ده (هشتاد درصد) عقيده شيعه به واقعيت نزديکتر است. در حاليکه، درخوشبينانه ترين حالت فقط دو از ده(بيست درصد) عقيده اهل سنت به واقعيت نزديک است.
اما بايد بدانيم که همين بيست درصد نيز براي عقيده اهل سنت ، ساده لوحانه است ، چراکه هر کدام از گزينه هاي شيعه ،خودبخود معني گزينه اهل سنت را نيز در خود دارد.
يعني دوست و ياور، از ويژگيهاي هر مربي و سرپرست است. پس مي بينيم که احتمال اينکه اين تک معني اهل سنت صحيح باشد بسيار کمتر و دور از ذهن تر خواهد بود.(چرا که مي شود استثناء اندر استثناء)
اما پاسخ سوالي که توهم کردي خيلي سختي است. پرسيدي: “چرا ساير اصول دين (يعني نبوت و توحيد و معاد) را همه فهميدند ،ولي هنگام توضيح چنين اصل مهمي (امامت ) ناگهان سخن به ايهام و ايجاز و كلمات گنگ و دو پهلو و شان نزولهاي متعدد و متفاوت كشيده مي شود؟پاسخ:
خواهشا خيره سري نکن. آيا واژه اي که صد در صد موافق ادبيات قرآني است و حداقل هشتاد درصد مطابق ادبيات عرب است گنگ و نا مفهوم است. باور کن هرکسي که اندکي عقل و انصاف داشته باشد، اذعان مي کند که اتفاقا اين حديث رسول خدا جزء صريح ترين احاديث رسول خدا است.
-
نویسندهنوشته ها
شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.
یه قمه بدین سرمو بشکافم و بعدش بیل بردارم برم چاه جمکرانو گودترش کنم که ثواب داره!!!- کی گفته؟؟-جناب هندوانه گفته در حدیث صحیح!!! ههههههههههه
در مورد آیه ی آخر که خودت اعتراف کردی…این تمام!
اما جناب عر عر دبلیوسی؟؟شما فرار به جلو کردی…توپو انداختی تو زمین اهل سنت…
شما اصول دینت مگر امامت نیست؟؟میخواهی بگی مولی بمعنی سرپرستی هم در قرآن آمده؟؟خب بمعنی سرپرستی”هههممم” آمده…که چی؟؟؟
من همه ی آیاتی که در بوق و کرنا کردی خواندم…
کجاست که بگوید مولای شما (بمعنی سرپرستی)” علی” است؟؟؟؟؟؟
شما انقد که زور زدی، از قرآن مولای را گفتی بمعنی جانشینی هم هست….فقط همین…اما کجاست” سرپرستی علی” در قرآن؟؟؟کجاست اصول دینتان در قرآن؟؟؟
میخواهی من آیات مربوط به اصول دینم را در قرآن یاورم تا سرت سوت بکشد؟؟؟؟؟؟؟؟
آیات مربوط به اصول دینت کجاست؟؟؟آیات مربوط به سرپرست بودن علی و امام بودن علی (امامت مورد نظر شما با اون توصیفاتتان مثل عصمت و … ، امام زمانتان و غیبتهایش کجاست؟؟کجای قرآن است که اگر کسی کمترین ردی بنویسد در مورد کافر میخوانیدش) کجاست؟؟؟
تدلیس نکن ملا…