Home › انجمن ها › انتقاد از احادیث شیعه › فهم کج شیعه از حدیث ثقلین
این جستار شامل 0 پاسخ ، و دارای 0 کاربر است ، و آخرین بار توسط mojahed.din در 10 سال، 1 ماه پیش بروز شده است.
-
نویسندهنوشته ها
-
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4266شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4267«هو عند الخاصة من اهل العلم و الروایة مشهور معروف والذی قصر به عند العامة انه کان مشتهر بالنبیذ و لشرب له» تهذیب التهذیب ج12 ص183
ترجمه:او در نزد بزرگان علم و روایت معروف و مشهور بود و آنچه سبب کوتاهی عامه در نقل از وی بود این است که او معروف بوده است به شرب نبیذ»
5)الولید بن عقبة
الاسمکالولید بن عقبظ بن تبی محیط بن ابی عمرو القرشی,ابو وهب الاموی(اخو خالد و عمارظ و هو اخو عثمان بن عفان لامه)
الطبقه:صحابی
الوفاة:ب الرقة
روی له:د(ابوداود)
رتبته عند ابن حجر:له صحبة
رنبته عند الذهبی:صحابی(قال:من الطلقاء)
وی که از طلقا بوده و بنابر نقل امیرالمومنین طلقا هرگز ایمان واقعی نیاوردند,در نزد اهل سنت از صحابی بوده و قطعا عادل است!!!! ولی تاریخ شهادت میدهد که وی اهل نوشیدن بسیار خمر بوده تا جایی که نماز صبح را در مسجد به 4 رکعت اقامه نمود
«قال ابو عمر:اخباره کثیرة فی شربه الخمر و منادمته ابا زبید الطائی کثیرة مشهورة»تهذیب التهذیب ج31 ص57
ترجمه:ابو عمر بن عبد البر گفت:اخبار در شرب خمر وی بسیار زیاد است و هم نشینی وی با ابا زبید طایی(خمار و ساقی مشهور)زیاد و مشهور است»
پس آقای مجاهد!به قول خودت کسی که در اتاق شیشه ای نشسته به دیگران پاره آجر پرتاب نمیکند!!!!
اما حدیثی آورده ای بدین مضمون:«کانت الشیعة قبل ان یکون ابوجعفر و هم لا یعرفون مناسک حجهم و حلالهم و حرامهم حتی کان ابوجعفر … الکافی الشریف ج2 ص20
جواب:1)عدم آگاهی شیعه به حلال و حرام و مناسک حج بدین معنی نیست که دیگران از تابعان خلفا نسبت به این احکام آگاهی داشتند.یا اینکه از آن ها آگاه تر به این مسائل بودند
2)کوتاهی شیعه به خاطر این نبود که نسبت به احکام دینی اهمال بوده یا در احکام شرعیه دچار افراط و تفریط شده بودند بلکه(در صورت صحت روایت)به خاطر شکنجه ها و آزار و اذیت هایی بود که در زندگی از آن رنج می بردند.و خوف و ترسی بود که بعد از تسلط معاویه بر قدرت به وجود آمده بود.و این تقصیر به خاطر منع مردم از اخذ احکام شرعیه از اهل بیت و رجوع به آنان و ارتباط با آنان بود.
و در این شرایط مسلما اخذ علم از اهل بیت بسیار سخت و انتشار این احکام بسیار دشوار بود.و در زمان یزید این بلا و مصیبت نسبت به شیعیان فزونی یافت.آنچه که آن ملعون با امام حسین علیه السلام و یارانش در کربلا کرد.و آنچه که با کعبه کرد و انچه که در مدینه انجام داد که سه روز زنان آنجا را بر سربازانش حلال کرد.پس در این ارتباط شیعه با امامانش سخت شد و فشار و اختناق بر آنان چیره گشت.و بعد از نابودی خانه های بنی هاشم و تسلط بر املاک آنان توسط اموی ها در مدینه این امر شدت یافت.و اگر شیعیان در این زمان جان خود را حفظ میکردند کاری بس بزرگ انجام داده بودند.بعد از این اختناق بود که فرصت برای شکوفایی مکتب اهل بیت در زمان امام باقر و امام صادق علیهم السلام فراهم شد و شیعیان توانستند با تحمل مشکلات کمتر نسبت به گذشته احکام خود را از منبع اصلی آن دریافت نمایند.
3)امام صادق علیه السلام آن چنان که احکام حج را به شیعه آموختند آن را به اهل سنت نیز یاد دادند.بدین معنی که اهل سنت نیز در آن زمان مانند شیعه نسبت بدان جاهل بود.و اگر شیعه به سبب عذرهایی که ذکر شد از این کار معذور بودند پس بقیه این عذر را نداشتند.
ابو حنیفه تصریح میکند که:
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4268«لو لا جعفر بن محمد ما علم الناس مناسک حجهم» قاموس الرجال تستری ج10 ص376 من لا یحضره الفقیه ج2 ص519
ترجمه:ابو حنیفه میگوید:اگر جعفر بن محمد(امام صادق علیه السلام)نبود مردم مناسک حجشان را نمیدانستند»و واضح است که منظور ابوحنیفه از مردم فقط شیعیان نبوده است و شامل اهل سنت نیز میشود.حال این سوال پیش می اید که چرا اهل سنت تا آن زمان مناسک حجشان را نمیدانستند؟؟شیعیان به خاطر اختناق و فشار معذو ربوده اند اهل سنت چرا؟؟
گفته ای:به شهادت کافی پیامبر وظیفه ابلاغ قرآن و سنت را به صحابه از جمله قاریان واگذار کرده اند
جواب:میشه بگی این نتیجه رو چه جوری از این حدیث برداشت کردی؟؟اگه حدیث رو خوب بخونی میگوید:از شما از قرآن و سنت سوال میشود.این یعنی چی؟؟مسلما از هر مسلمانی چه در دنیا و چه در آخرت از این دو سوال خواهد شد.و هر مسلمانی باید با قرآن اشنایی داشته باشد که راه این معرفت همان اهل بیت پیامبر میباشند.و هیچ تفسیری غیر از تفاسیر اهل بیت نمیتواند حجت باشد.زیرا این اهل بیت هستند که قرین قران خوانده شده اند نه صحابی
حدیثی آورده ای بدین مضمون که کتاب هایی که شیعه به اطاعت از آن مامور شده است بیشتر راویانش ضعیف و مجهول اند.جواب:اولا شیعه مثل شما ادعا ندارد که کتابی دارد که تمام احادیثش صحیح است.
دوما شیعه هیچ وقت مجبور به اطاعت از تمامی مطالب کتابی نیست.و این اطاعت مشروط به صحت و موافقت آن احادیث با قرآن است که اگر غیر از این باشد بنا به قل امام علیه السلام باید به دیوار زد.
همچنین حدیثی آورده ای که در آن امام رضا علیه السلام از عایشه روایت نقل کرده است
جواب:روایت حدیثی از طریق عایشه بدین معنی نیست که ایشان منبع اخذ احکام هستند.و این در مقام احتجاج است.ببین یه مثال میزنم امیدوارم مطلبو بگیری
مثلا من وقتی با یک مسیحی درباره امام علی علیه السلام احتجاج میکنم به سخنان جرداق مسیحی درباره امام علی علیه السلام استدلال میکنم و این بدین معنی نیست که جرداق برای ما حجت باشد.
در ضمن خدا بعضی وفتها حرف حق را بر زبان منافق نیز جاری میکند.حتما شنیدی!!
همچنین درباره قرائاتی که از تفسیر قمی آورده ای و شیعه و ایشان را به تحریف قرآن متهم کرده ایجواب:اولا علی بن ابراهیم قمی اصلا معتقد به تحریف قرآن نبوده است.تفسیر منسوب به علی بن ابراهیم قمی تمام از او نیست.بلکه شخصی به نام ابوالفضل علوی آن را گردآوری کرده که از شاگردان او بوده است.و برخی از مطالبی که از علی بن ابراهیم شنیده جمع آوری کرده و نکات بسیاری بر آن افزوده است.آقا بزرگ تهرانی میگوید:این دخل و تصرف را از اوایل سوره آل عمران تا آخر قرآن انجام داده است.الذریعة ج4 ص302-303
همچنین ابوالفضل علوی و شخص دیگری که از او نقل روایت شده هر دو مجهول اند و نزد علمای رجال توثیق نشده اند.بنابراین روایات دال بر تحریف قران در تفسیر قمی مستند به علی بن ابراهیم نیست و از این جهت نمیتوان او را قائل به تحریف دانست.همچنین خود این روایات نیز در اصطلاح علم رجال مقطوعه اند و هیچ گونه اعتباری ندارند.
دوما)جناب مجاهد شیعه قائل به تحریف قرآن نیست بلکه جناب عایشه و ابن مسعود(به نقل از کتب اهل سنت) این عقیده را داشتند.برای مثال به یک نمونه اشاره میکنم:شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4269«و اخرج ابن مردویة عن ابن مسعود:کنا نقرا علی عهد رسول الله:«یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک((ان علیا مولی مومنین))و ان لم تفعل فما بلغت رسالته..» الدر المنثور ج4 ذیل تفسیر آیه66 مائدهترجمه:ابن مسعود صحابی بزرگ رسول الله میفرماید:ما در زمان رسول الله این ایه را اینگونه میخواندیم:ای پیامبر آنچه را که از جانب پروردگار بر تو نازل شده است را ابلاغ کن که ((همانا علی مولا و سرور مومنین است)) و اگر ابلاغ نکنی پس رسالت او را انجام نداده ای..»
حالا جناب مجاهد به من بگو که آیا ابن مسعود قائل به تحریف قرآنه؟؟
ابن مسعودی که پیامبر در بخاری میفرماید:قرآن خواندن را از ابن مسعود یاد بگیرید!!؟؟
ممنون از مدیران منصف و اعضای فهیم سایت اسلام تکس
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4274نقل قول:
در باره اخذ دین از صحابه که گفته ای:تکلیف کسانی که دینشان را از صحابه گرفته اند چه میشود؟؟
جواب:مسلما این حرف شما بر پایه نظریه موهومی عدالت صحابه است
پاسخ:
خیر این موهومات شما بر پایه ی تکفیر صحابه به خاطر نپذیرفتن ولایت افسانه ای که خدای خیالیتان از تقیه و ترس عمر آن را ذکر نکرده و پیامبر خیالیتان نیز از ترس عمر جرات ابلاغ دین را نداشت و با لفظی که حاوی بیش از بیست معنی میباشد جانشینش را انتخاب کرد( البته به زعم باطل شیعه)
اولین داعی اسلام مصعب بن عمیر بود که توسط پیامبر به مدینه فرستاده شد ایا دین کسانی که اسلام را از مصعب گرفتند و نماز خواندن و دیگر واجبات دینشان را از وی یاد گرفتند باطل است؟
نوشته ای:
.صحابه ای که بر عهد خود با پیامبر مانده و بعد از وفات ایشان دین را از مجرای اصلی آن گرفتند و به مردم ابلاغ کردند و از روی اجتهاد و رای و قیاس و و نظر شخصی عمل نکردند و صحابه ای که عهد شکنی کردند و خود را صاحب اجتهاد و فتوی(مستقل از اهل بیت)قرار دادند و در این مقام به تبلیغ دین(به گمان خودشان)پرداختند.
پاسخ:
ایا صحابه ای که بر عهد خود ماندند سه نفر بودند؟ تعصب هم حدی دارد….
خداوند میفرماید: وَالسَّابِقُونَ الأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالأَنصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُم بِإِحْسَانٍ رَّضِيَ اللّهُ عَنْهُمْ وَرَضُواْ عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَداً ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ 100 توبه
یعنی: پيشگامان نخستين مهاجران و انصار ، و كساني كه به نيكي روش آنان را در پيش گرفتند و راه ايشان را به خوبي پيمودند ، خداوند از آنان خوشنود است و ايشان هم از خدا خوشنودند ، و خداوند براي آنان بهشت را آماده ساخته است كه در زير ( درختان و كاخهاي ) آن رودخانهها جاري است و جاودانه در آنجا ميمانند . اين است پيروزي بزرگ و رستگاري سترگ .
همانطور که میبینید خداوند از آنها راضی است « رَّضِيَ اللّهُ عَنْهُمْ» و با لفظ ابدا، برای همیشه انها را بهشتی میداند « خَالِدِينَ فِيهَا أَبَداً»
و یا میفرماید: لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمْ فَأَنزَلَ السَّكِينَةَ عَلَيْهِمْ وَأَثَابَهُمْ فَتْحاً قَرِيباً. فتح 18
معنی: خداوند از مؤمنان راضي گرديد همان دم كه در زير درخت با تو بيعت كردند . خدا ميدانست آنچه را كه در درون دلهايشان ( از صداقت و ايمان و اخلاص و وفاداري به اسلام ) نهفته بود ، لذا اطمينان خاطري به دلهايشان داد ، و فتح نزديكي را ( گذشته از نعمت سرمدي آخرت ) پاداششان كرد .
آیا خداوند بعد از آنکه راضی گردید ناراضی میشود؟ خداوند علم نداشت که بعدا اینها مرتد میشود؟ که برای آنها با لفظ ابدا بهشت را می دهد؟ و از انها رضایت دارد؟
تعصب است دیگر چه می توان کرد.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4275خداوند ثابت میکند که اصحاب ایمان دارند
﴿وَاعْلَمُوا أَنَّ فِيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ يُطِيعُكُمْ فِي كَثِيرٍ مِنْ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمْ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَكَرَّهَ إِلَيْكُمْ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْيَانَ أُوْلَئِكَ هُمْ الرَّاشِدُونَ﴾. [حجرات:7].
(بدانيد که پيامبر در ميان شماست، هرگاه در بسياري از کارها از شما اطاعت کند، به مشقت خواهيد افتاد. اما خداوند ايمان را در نظر تان گرامي داشته است و آنرا در دلهايتان آراسته است و کفر و نافرماني و گناه را در نظرتان زشت جلوه داده است، فقط آنها راه يافته اند و بس).
در ضمن قیاس و اجتهاد و رای و نظر شخصی دیگر چیست تا زمانی که خدا و رسولش باشند؟ هذیان نفرمایید.
اگر اینطور باشد پس طبق منهج کشکیتان علی خیالیتان را به فرض داشتن عقیده باطلتان طبق قران کافر شده است دقت کنید:
سیدنا علی به عنوان وزیر سیدنا ابوبکر بوده است ایا همکاری با طاغوت جایز است؟ خداوند می فرماید
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاء مِن دُونِ الْمُؤْمِنِينَ أَتُرِيدُونَ أَن تَجْعَلُواْ لِلّهِ عَلَيْكُمْ سُلْطَاناً مُّبِيناً
اي كساني كه ايمان آوردهايد ! كافران را به جاي مؤمنان به دوستي نگيريد . مگر ميخواهيد حجّت و برهان آشكاري عليه خود به دست خدا دهيد ( بر اين كه شما هم جزو منافقانيد ؟ ) . 144 نساء
و هنگامی که سیدنا عمر میخواست به جنگ با فارسیان مجوسی برود سیدنا علی به عنوان وزیر چنین می فرماید:
((والعرب اليوم وإن كانوا قليلاً فهم كثيرون بالإسلام وعزيزون بالإجتماع، فكن قطبا واستدر الرحى بالعرب واصلهم دونك نار الحرب. . . إن الأعاجم إن ينظروا غدا يقولون. . هذا أصل العرب. . . فاذا قطعمتموه استرحتم، فيكون ذلك أشد لكلبهم عليك وطمعهم فيك. . . . وأما ما ذكرت من عددهم فإنا لم نكن نقاتل فيما مضى بالكثرة وإنما كنا نقاتل بالنصر والمعونة. نهج البلاغه ج2 ص30
((قوم عرب امروزه اگرچه قليلند، اما كثرت، عزت، و اجتماع آنان به اسلام است. پس همچون قطبي باش كه عرب بر گرد تو جمع كردند، و آنها را به جنگ بفرست و خود با آنها نرو، چون در غير اين صورت فارسيان فردا به لشكر تو نگريسته و ميگويند: اين همان ريشه عرب است، اگر او را از جاي بركنيد راحت خواهيد شد. پس همه همّ و كوشش خود را به كشتن تو ميگذارند. اما آنچه كه درباره كثرت دشمنان گفتي، ما تا كنون با كثرت خود نجنگيده ايم، بلكه با نصر و ياري خداوند به قتال مي پرداخته ايم))
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4276و خداوند میفرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ آبَاءكُمْ وَإِخْوَانَكُمْ أَوْلِيَاء إَنِ اسْتَحَبُّواْ الْكُفْرَ عَلَى الإِيمَانِ وَمَن يَتَوَلَّهُم مِّنكُمْ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ . توبه 23
اي مؤمنان ! پدران و برادران را ياوران خود نگيريد اگر كفر را بر ايمان ترجيح دهند ( و ایمان به ولایت نیاورند ) . كساني كه از شما ايشان را ياور و مددكار خود كنند مسلّماً ستمگرند .
اینکه علی به عمر دختر داده است و دامادش بوده و اینکه انها را کمک کرده دو حالت دارد یا اینکه به فتوا و اجتهاد و رای شخصی که کاملا ضد قران است عمل کرده و کافر شده یا اینکه آن اصحاب مومن بوده و مثل مصعب توسط پیامبر ماور به تبلیغ دین هستند و عقیده شیعه پر از تناقضات در درون خودش خواهد بود.
در ادامه آنقدر دروغ گفته ای که حد و مرز ندارد من به گوشه ای از دروغهایت جواب میدهم.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4277در ادامه آنقدر دروغ گفته ای که حد و مرز ندارد من به گوشه ای از دروغهایت جواب میدهم.
اما قبل از آن میگویم که دوست عزیز مشکل تو چیست؟ میگویی عترت پیامبر یعنی امامان شما؟ خب درست است هیچ سنیی این را رد نکرده است و نگفته اولاد علی و فاطمه عترت پیامبر نیست پس نیازی به اثبات ندارد منتهی عترت شامل غیر انها هم میشود.
نوشته ای:
:ابتدا لازم است کلمه عترت را از لحاظ لغوی بررسی کنیم.لغویان اهل سنت در این باره چه گفته اند؟؟
جوهری در کتاب صحاح مینویسد«عترة الرجل:نسله و رهطه الادنون» صحاح اللغة ج2 ص735
ابن اثیر مینویسد:«عترة الرجل و اسرته و فصیلته و رهطه الادنون» لسان العرب ج4 ص538
پاسخ: جوهری و ابن اثیر میگویند عترت مرد یعنی نسلش و قومش و نزدیک ترینانش. پس جوهری و ابن اثیر قوم را هم عترت دانسته که شامل جمیع بنی هاشم میشود همچنین نسلش و از همه مهتر همسرانش که از هر کسی به پیامبر نزدیک تر بودند ولی ترجمه نکرده ای تا مبادا آبرویت برود
نوشته ای: ابن اثیر در کتاب النهایة پس از نقل حدیث ثقلین مینویسد:«مراد از عترت اخص اقارب پیامبر است»انهایة فی غریب الحدیث ج3 ص177
پاسخ: عمدا اینجا متن عربی را نداده و بقیه جمله را قیچی کرده تا از معده اش تراوش کند و کسی حوصله نکند سراغ اصل منبع برود اما من متنش را میگذارم تا یک کمی هم که شده از این به بعد تحقیق نکرده از این ور اون ور کپی پست نکنی
في ” خلفت فيكم الثقلين، كتاب الله وعترتي ” عترة الرجل: أخص أقاربه. وعترة النبي صلى الله عليه وسلم: بنو عبد المطلب. وقيل: أهل بيته الأقربون، وهم أولاده وعلى وأولاده. وقيل: عترته الأقربون والأبعدون منهم. (ه) ومنه حديث أبى بكر رضى الله عنه ” نحن عترة رسول الله صلى الله عليه وسلم وبيضته التى تفقأت عنهم ” لأنهم كلهم من قريش. (ه) ومنه حديثه الآخر ” قال للنبى صلى الله عليه وسلم حين شاور أصحابه في أسارى بدر: عترتك وقومك ” أراد بعترته العباس ومن كان فيهم من بنى هاشم، وبقومه قريشا. والمشهور المعروف أن عترته أهل بيته الذين حرمت عليهم الزكاة.
همانطور که میبینم ابن اثیر عترت را شامل تمام قریش و بنو عبد المطلب می داند و در آخر میگوید مشهور و معرف این است که عترت یعنی کسانی که زکات بر آنها حرام است و همه میدانیم زکات بر همسران پیامبر فرزندان علی و عباس و جعفر و عقیل حرام است
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4278میدانی مشکلت چیست؟ با یک مثال برایت واضح میکنم. برای مثال من میگویم شهر تهران جزو ایران است بعد نفهمی پیدا بشود و بگوید پس طبق سخن شما، دیگر شهرها جزو ایران نیستند.چون اگر بودند اسمشان را میبردی. شما نیز یک جمله از یک پاراگراف را گرفته و بقیه را قیچی کرده اید:
و همین حیله را برای قول ابن الاعرابی نیز به کار برده ای. ابن منظور مولف لسان العرب هم همان تعریفاتی که ابن اثیر آورده برای عترت ذکر کرده که و یکی از اقوال آن بود که شما ذکر کردی و بقیه را ذکر نکردی و وی هم در آخر میگوید والمَشْهُورُ المعروف أَنّ عِتْرَتَه أَهْلُ بَيْتِه وهم الذين حُرِّمَتْ عليهم الزّكاةُ والصَّدَقَةُ المفروضَة وهم ذو القُرْبَى الذين لهم خُمُسُ الخُمُسِ المذكور في سورةِ الأَنفال.
نوشته ای: حکیم ترمذی با همه تعصبش در کتابش به نام نوادر الاصول در ذیل حدیث ثقلین میگوید:«فقول رسول الله صلی الله علیه و آله:لن یفترقا حتی یردا علی الحوض واقع علی الائمة منهم السادة لا غیرهم» نوادر الاصول ص69 به نقل از نفحات الازهار ج2 ص341
پاسخ: کدام تعصب؟ اینجا نیز ادامه را قیچی کرده ای
ترمذی میگوید: وقوله {صلى الله عليه وسلم} لن يتفرقا حتى يردا على الحوض وقوله {صلى الله عليه وسلم} ما إن أخذتم به لن تضلوا واقع على الأئمة منهم السادة لا على غيرهم وليس بالمسيء المخلط قدوة وكائن فيهم المخلطون والمسيئون لأنهم لم يعروا من شهوات الآدميين ولا عصموا عصمة النبيين وكذلك كتاب الله تعالى من قبل ما منه ناسخ ومنسوخ فكما ارتفع الحكم بالمنسوخ منه كذلك ارتفعت القدوة بالمخذولين منهم
و إنما يلزمنا الاقتداء بالفقهاء العلماء منهم بالفقه والعلم الذي ضمن الله تعالى بين أحشائهم لا بالأصل والعنصر فإذا كان هذا العلم والفقه موجودا في غير عنصرهم لزمنا الاقتداء بهم كالاقتداء بهؤلاء وقد قال تعالى في تنزيله الكريم أطيعوا الله وأطيعوا الرسول وأولي الأمر منكم
ترمذی میگوید پیروی از آنها تنها شامل کسانی از عترت میشود که امام در علم و دین هستند نه هر کسی که چنین ویزگی هایی را ندارد برای اینکه آنها شهوات آدمیی را دارند و معصوم از خطا مثل پیامبران نیستند. و در این ثقل اکبر قبل از اینکه ناسخ و منسوخ پیش بیاید خداوند حکم منسوخات آن را برداشته است و به همین ترتیب حکم پیروی از غیر عالمانشان نیز برداشته شده است.
پس بر ما لازم است اقتدا به فقها و عالمان ازاین عترت نه تنها اطاعت از عنصر و وجود آنها. و اگر این علم و فقه در غیر آن اشخاص هم باشد بر ما لازم است اقتدا به انان همانند اقتدا به عترت و خداوند در قران میفرماید از خدا اطاعت کنید و از رسول اطاعت کنید و از صاحبان امر از خودتان.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4279نوشته ای: جناب مجاهد اصلا یه چیزی بگم؟؟ریاضی بلدی؟؟اگه بلدی از عبارات زیر اشتراک بگی
عترت+اهل بیت+(لن یفترقا)=؟؟؟
پاسخ: این همراهی همراهی جسمی نیست نادان. اگر به فرض هایی که کرده ای زنان پیامبر و قریش فوت کرده باشند به همان فرض 11 امامتان نیز فوت کرده اند و الان زنده نیستند که همراه قران باشند و بگوییم اینها از هم جدا نشده اند.
امام دوازدهمتان نیز پا به فرار گذاشته و خودش از قران جدا شده پس شامل عترت نمیشود. اگر ملاک شما همراهی جسمانی میباشد هیچ یک از امامان شما و ازواج پیامبر و دیگر بنی هاشم شامل نمیشوند. اگر منظور شما همراهی علم آنان است پس همانطور که از انها احادیثی روایت شده از دیگر عترت هم حدیث روایت شده.
سوال دیگر این است که پیامبر میفرماید من بعد از رفتنم دو چیز بین شما میگذارم.
ایا این جمله به این معنی است که پیامبر از این دو ثقل جدا شده است و قرار است در قیامت به هم برسند؟
اگر بگویید آری پس شرط این جدایی چه بوده؟ مردن بوده درسته؟ پس دیگر امامان شما نیز مرده اند و دیگر لزومی به تسمک به این مرده ها نمیباشد.و اگر مردن سبب جدایی نمیبود سزاوارتر بود که پیامبر هم همچنان همراه قران و عترت میبود.
اگر بگویید مردن دلیل جدایی نمیشود و پیامبر همچنان همراه قران وعترت است پس تناقض بین حدیث و عقیده تان پیش می اید.
اگر گفتید مردن دلیل جدایی میشود ولی سخنانشان هنوز در بین ما زنده است پس این همان سنت پیامبر را ثابت مکند. افلا تعقلون!!!
اگر بگویید مهدی هست و همراه قران است منتهی در چاه قائم! شده پس این سخنی مضحک و مزخرف میباشد برای اینکه در این 12 قرن هیچ سودی از این همراهی وجود نداشته. تازه مهدی قران اصلی را نیز همراه خودش قائم! کرده و اصولا و عملا قران و عترت در دنیایی که ما در آن زندگی میکنیم و نیاز به این دو داشتیم همراه هم نبوده اند.و هزار و یک تناقض دیگر در عقیده شیعه.
به هر حال ما اهل سنت افتخار میکنیم که اهل بیت را داریم مخصوصا اولاد علی و فاطمه و به آنها تمسک میجوییم و از دیگر اهل بیت مانند حسن و حسین و باقر و جعفر و… رضی الله عنهم اجمعین و آنها تاج سر اهل سنت هستند و هر کس انها را قبول نداشته باشد نزد ما کفر ورزیده است و همچین از آنها احادیث فراوانی داریم.
و ندیده ام کسی از اهل سنت گفته باشد اهل بیت پیامبر شامل علی و فاطمه و اولاد وی نمیباشد. منتهی گفته اند که شامل بیشتر از اینها هم میباشد
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4280یک مقایسه بین روایات نقل شده از علی و ابوبکر و عثمان و عمر
(البخاري-علي 96 ) -ابوبكر 32 -عمر 137-_ عثمان 25
(مسلم -علي 67 ) -ابوبكر 9- عمر 74-عثمان 30
(الترمذي –علي 142 )–ابوبكر 22 –عمر 78 –عثمان 19
(النسائي –علي 137 )–ابوبكر 22 –عمر 96 –عثمان 27
(أبو داود –علي 110 )–ابوبكر 11 –عمر 76 –عثمان 15
(ابن ماجة –علي 109 )–ابوبكر 16 –عمر78 –عثمان 23
(مسند أحمد –علي 804 )–ابوبكر 81 –عمر 332 –عثمان 150
(الدارمي –علي 118 )–ابوبكر 17 –عمر 106 – عثمان 23
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
المجموع –علي 1583 –ابوبكر 210 —عمر 977 –عثمان 313
حال قضاوت کنید چه کسی پیرو واقعی اهل بیت است؟
تمام روایات نقل شده از چهار کتاب اصلی شیعه از سیدنا علی تنها 690 حدیث است ولی تنها امام احمد در مسندش 804 حدیث از سیدنا نقل کرده!!!
اگر در کتب اهل سنت تمام روایات ابوبکر و عمر و عثمان را جمع کنیم هنوز احادیث سیدنا علی 83 عدد بیشتر است. حال چه کسی محب واقعی و پیرو واقعی اهل بیت است؟
تهمت به اهل سنت میزنند که مانع نوشتن احادیث شده اند خود مقارنه کنید بببیند چه کسی مانع نوشتن احادیث شده است
در کتب شیعه تنها 21 حدیث از حسن بن علی دارند که 3 تایش مربوط به کافی میباشد ولی اهل سنت 35 حدیث از حسن روایت کرده اند!!
احادیث حسین در کتب شیعه 7 حدیث است و در کتب ما 43 حدیث
کم کم معلوم میشود ناصبی واقعی چه کسی بوده!!!
در بخاری از علی بن حسین یعنی سجاد و از عثمان به یک اندازه یعنی 25 حدیث روایت شده است
در مسلم از سجاد 15 حدیث و از باقر 19 حدیث و از جعفر صادق 17 حدیث روایت شده اما از ابوبکر تنها 9 حدیث روایت شده.
در نسائی از باقر 56 حدیث و از جعفر 44 حدیث روایت شده اما از ابوبکر 22 و از عثمان 27 حدیث روایت شده.
فهمیدید چه کسی ناصبی است؟
تمام احادیث امام باقر علیه السلام در کتب حدیثی ما 229 حدیث است اما تمام احادیث ابوبکر رضی الله عنه 210 حدیث!!
حال چه کسی از اهل بیت بیزار است و آنها را دوست ندارند؟
پس ادعای پیروی از اهل بیت در واقع دروغی بیش نیست
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4281پاسخ: شما هنوز فرق شراب و مسکر را با شربت آبمیوه نمیدانید و تنها از تشابه اسمیی که دارند سوء استفاده کرده اید و این چیزی جز جهل شما را نشان نمیدهد.
پس شراب مست کننده یک چیز جدایی است و نبیذ یک چیز دیگر
در ضمن علمای شما حکم نبیذ را اینطور داده اند:
صحیحهی ابی الصباح کنانی عن ابی عبدالله علیه السلام از امام سوال کردم چه نظر می دهید، اگر شارب نبیذ را دستگیرش کردند اما با خوردن نبیذ مست نشده بود. حكم چیست؟ (أیجلد قال لا) امام فرمود نه حد نمی خورد.
وسائل الشیعه الحر العاملی ، ج28، ص224، باب 4 از ابواب حد مسکر، ح4 ،چاپخانه :مهر، قم
شیخ محمد حسن نجفی عالم شیعه میگوید:
در خمر کم و زیادش فرق نمیکند اگر یک جرعه از خمر هم بنوشد حد میخورد اما در نبیذ این جور نیست باید سکرآور باشد به قدری بخورد که مست بشود تا حد واجب شود
– جواهر الكلام، شیخ محمد حسن نجفی ، جلد 41 ص 450 به بعد .انتشارات اسلامیه تهران
در تفسیر عیاشى( از تفاسیر شیعه) از ابى الصباح از امام صادق (علیه السلام) نقل شده كه فرمود: من از آن جناب از” نبیذ” و” خمر” پرسیدم كه آیا هر دو به یك منزلت و هر دو حرامند؟ فرمود: نه، نبیذ به منزله خمر نیست، زیرا خداى تعالى خمر را حرام كرده چه كم باشد و چه زیاد، كما اینكه میته و خون و گوشت خوك كم و زیادش را حرام نموده، و رسول اللَّه (صلی الله علیه وسلم) از هر مشروبى مسكرش را تحریم كرده، و البته هر چه را كه رسول اللَّه صلی الله علیه و سلم تحریم كند خدا تحریم كرده است. تفسیر عیاشى ج 1 ص 340 ح 184. به نقل از تفسیر المیزان
در ضمن خلف بن هشام به خاطر شرابی که نوشید توبه کرد و تا اخر عمرش روزه گرفت:
و به قال : أخبرنا محمد بن أحمد بن رزق ، قال : أخبرنا محمد بن الحسن بن زياد النقاش ، قال : سمعت إدريس بن عبد الكريم الحداد يقول : كان خلف بن هشام يشرب من الشراب على التأويل ، فكان ابن أخته يوما يقرأ عليه سورة الأنفال حتى بلغ : ” ليميز الله الخبيث من الطيب 000 ” ، فقال : يا خال ، إذا ميز الله الخبيث من الطيب ، أين يكون الشراب ؟ قال : فنكس رأسه طويلا ثم قال : مع الخبيث . قال فترضى أن تكون مع أصحاب الخبيث ؟ قال : يا بنى ، امضى إلى المنزل فاصبب كل شىء فيه ، و تركه ، فأعقبه الله الصوم ، فكان يصوم الدهر إلى أن مات .
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4282نوشته ای:
ابو حنیفه تصریح میکند که:
«لو لا جعفر بن محمد ما علم الناس مناسک حجهم» قاموس الرجال تستری ج10 ص376 من لا یحضره الفقیه ج2 ص519
ترجمه:ابو حنیفه میگوید:اگر جعفر بن محمد(امام صادق علیه السلام)نبود مردم مناسک حجشان را نمیدانستند»پاسخ:
دوست عزیز کتب شیعه برای ما ارزش ندارد به روباه میگویند شاهدت کیست میگوید دمم
اصحاب پیامبر و فرزندانشان همه عالم به دین بوده اند و خود امام ابو حنیفه عالم و فقیه بزرگ بود و این توجیهات خنده دار را برای خودت نگه دار لازمت میشود.
واضح و روشن است که شیعیان به خاطر ترک اصحاب از دین بی بهره شده بودند و حلال و حرامشان را هم نمی دانستند و این فضاحت بزرگیست که دچار شیعه شده بود.
نوشته ای:
هیچ تفسیری غیر از تفاسیر اهل بیت نمیتواند حجت باشد.زیرا این اهل بیت هستند که قرین قران خوانده شده اند نه صحابی
پاسخ: دوست عزیز شما تفسیر اهل بیت را به ما نشان بده تا از ان پیروی کنیم.
کتاب کافی شریفتان را که دیدی وضعش چطور است. این کتاب به درد جرز لای دیوار هم نمیخورد. کتابی که از همه کتب دیگر مهم تر است وضعش اینگونه است پس دیگر کتب چگونه هستند؟
شما تفسیر اهل بیت با سند صحیح بدون دروغ به ما نشان بده اگر پیروی نکردیم آن وقت حق با شماست
پس این حرفای پوچ و بی معنی را بذار کنار. به واقعیت امر توجه کن. مثل طبل های توو خالی ادعای پیروی از اهل بیت دارید ولی کو؟
نوشته ای: دوما شیعه هیچ وقت مجبور به اطاعت از تمامی مطالب کتابی نیست.و این اطاعت مشروط به صحت و موافقت آن احادیث با قرآن است که اگر غیر از این باشد بنا به قل امام علیه السلام باید به دیوار زد.
پاسخ: پس کافی را به دیوار بکوبید.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4283نوشته ای: جواب:روایت حدیثی از طریق عایشه بدین معنی نیست که ایشان منبع اخذ احکام هستند.و این در مقام احتجاج است.
پاسخ: احتجاج در برابر کی؟ در برابر إسماعيل بن عيسى شیعه مذهب!!!
توجیهات بسیار با مزه ای از روایات میکنی که مسببات تفریح و شادی ما را فراهم میکند و به جهل و جمود و تعصب شما مجبوریم بخندیم. این استدلال های شما مرغ بریان را هم به خنده وا می دارد
نوشته ای: .تفسیر منسوب به علی بن ابراهیم قمی تمام از او نیست.بلکه شخصی به نام ابوالفضل علوی آن را گردآوری کرده که از شاگردان او بوده است.و برخی از مطالبی که از علی بن ابراهیم شنیده جمع آوری کرده و نکات بسیاری بر آن افزوده است.آقا بزرگ تهرانی میگوید:این دخل و تصرف را از اوایل سوره آل عمران تا آخر قرآن انجام داده است.الذریعة ج4 ص302-303
پاسخ: این هم اعترافی خطیر دیگر به اینکه کتاب هایتان هم دستخوش تحریف بوده اند. این هم از حال و روز کتاب هایتان.
به من میگه بیا از تفسیر اهل بیت هم پیروی کن. ههه
در ضمن این اعترافات قمی در ابتدای کتاب است و به سوره آل عمران نمیرسد. پس بدون شک از نوشته های خودش میباشد.
نوشته ای:
«و اخرج ابن مردویة عن ابن مسعود:کنا نقرا علی عهد رسول الله:«یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک((ان علیا مولی مومنین))و ان لم تفعل فما بلغت رسالته..» الدر المنثور ج4 ذیل تفسیر آیه66 مائده
پاسخ:
گفته شده اخرجه ابن مردویه، کتاب ابن مردویه هم وجود ندارد و ما نمیتوانیم بر روایتی که کسی دیگر آن را استخراج نکرده است غیر از ابن مردویه و ابن مردویه هم کتابش مفقود است و دیگران بدون سند نوشته اند اخرجه ابن مردویه تکیه کنیم
امید وارم فهمیده باشی که چی گفتم
پس این تهمت بدون سند هم نگه دار واسه خودت لازمت میشه.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #4284نوشته ای: جواب:روایت حدیثی از طریق عایشه بدین معنی نیست که ایشان منبع اخذ احکام هستند.و این در مقام احتجاج است.
پاسخ: احتجاج در برابر کی؟ در برابر إسماعيل بن عيسى شیعه مذهب!!!
توجیهات بسیار با مزه ای از روایات میکنی که مسببات تفریح و شادی ما را فراهم میکند و به جهل و جمود و تعصب شما مجبوریم بخندیم.
نوشته ای: .تفسیر منسوب به علی بن ابراهیم قمی تمام از او نیست.بلکه شخصی به نام ابوالفضل علوی آن را گردآوری کرده که از شاگردان او بوده است.و برخی از مطالبی که از علی بن ابراهیم شنیده جمع آوری کرده و نکات بسیاری بر آن افزوده است.آقا بزرگ تهرانی میگوید:این دخل و تصرف را از اوایل سوره آل عمران تا آخر قرآن انجام داده است.الذریعة ج4 ص302-303
پاسخ: این هم اعترافی خطیر دیگر به اینکه کتاب هایتان هم دستخوش تحریف بوده اند. این هم از حال و روز کتاب هایتان.
به من میگه بیا از تفسیر اهل بیت هم پیروی کن. ههه
در ضمن این اعترافات قمی در ابتدای کتاب است و به سوره آل عمران نمیرسد. پس بدون شک از نوشته های خودش میباشد.
نوشته ای:
«و اخرج ابن مردویة عن ابن مسعود:کنا نقرا علی عهد رسول الله:«یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک((ان علیا مولی مومنین))و ان لم تفعل فما بلغت رسالته..» الدر المنثور ج4 ذیل تفسیر آیه66 مائده
پاسخ:
گفته شده اخرجه ابن مردویه، کتاب ابن مردویه هم وجود ندارد و ما نمیتوانیم بر روایتی که کسی دیگر آن را استخراج نکرده است غیر از ابن مردویه و ابن مردویه هم کتابش مفقود است و دیگران بدون سند نوشته اند اخرجه ابن مردویه تکیه کنیم
امید وارم فهمیده باشی که چی گفتم
پس این تهمت بدون سند هم نگه دار واسه خودت لازمت میشه.
-
نویسندهنوشته ها
شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.
2)خلف بن هشام بن ثعلب
الاسم:خلف بن هشام بن ثعلب و یقال خلف بن هشام بن طالب بن غراب البزاز البغدادی,ابومحمد المقری
الطبقه:10:کبار الآخذین عن تبع الاتباع
الوفاة:229 ه
روی له:م د (مسلم-ابوداود)
رتبته عند ابن حجر:ثقة له اختیار فی القراءات
رتبتظ عند الذهبی:من نبلاء الائمة
این راوی کسی است که مسلم بن حجاج از وی در صحیحش روایت کرده و از بزرگان اهل سنت است(واقعا؟؟)ولی او نیز متهم به شراب خواری است:
«قال ابوالحسن احمد بن جعفر بن زیاد السوسی:ذکر ابوجعفر النفیلی خلف بن هشام البزاز.فقال کان من اصحاب الستة لولا بلیة کانت فیه شرب النبیذ» تهذیب الکمال ج8 ص302
ترجمه:ابوالحسن احمد بن جعفر سوسی میگوید:ابوجعفر نفیلی در مورد خلف بن هشام البزاز میگفت:او از اصحاب و بزرگان اهل سنت میبود اگر بلای شرب نبیذ در او وجود نداشت.
«حدثنی اصحابنا انهم ذکروا خلفا البزاز عند احد,فقیل:یا ابا عبدالله انه یشرب؟فقال:قد انتهی الینا علم هذا عنه ولکن هو والله عندنا الثقة الامین شرب او لم یشرب» تهذیب الکمال ج8 ص301
ترجمه:اصحاب ما(علمای خیلی محترم اهل سنت)نقل میکنند که در مورد خلف بن هشام در نزذ احمد بن حنبل صحبت شد.به او گفته شد:او اهل شرب خمر است؟احمر پاسخ داد:خبر این کار او به ما رسیده است ولی به خدا قسم او در نزد ما ثقه و امین است چه مشروب بنوشد چه ننوشد»
سومین شراب خوار:
3)اسماعیل بن ابراهیم بن مقسم الاسدی
الاسم:اسماعیل بن ابراهیم بن مقسم الاسدی مولاهم ابوبشر البصری,المعروف بابن علیة(اخو ربعی و والد ابراهیم و حماد و محمد)
المولد:110 ه
الطبق:8:من الوسطی من اتباع التابعین
الوفاة:193 ه ب بغداد
روی له:خ م د ت س ف(البخاری-مسلم-ابوداود-الترمذی-النسائی-ابن ماجة)
رتبته عند ابن حجر:ثقة حافظ
رتبته عند الذهبی:امام حجة
این راوی که مسلم و بخاری از او نقل روایت کرده اند و در نزد اهل سنت مقام حافظ و ثقه و امام و حجت را دارد آن قدر شراب نوشیده بود که نمیتوانست خودش را برود و نیاز به حمار(الاغ) داشت!!!
«قال علی بن خشرم:قلت لوکیع:رایت ابن علیة شرب النبیذ حتی یحمل علی الحمار یحتاج من یرده!!فقال وکیع:اذا رایت البصری یشرب النبیذ فاتهمه و اذا رایت الکوفی یشربه فلا تتهمه.قلت:و کیف ذاک؟قال:الکوفی یشربه تدینا و البصری یترکه تدینا»تهذیب التهذیب ج1 ص243
ترجمه:علی بن خشرم میگوید:به مکیع گفتم:ابن علیة(اسماعیل بن ابراهیم) را دیدم که نبیذ نوشیده بود تا جایی که نیاز به حمار داشت تا وی را ببرد.وکیع میگوید:اگر از اهالی بصره را دیدی که شراب نبیذ مینوشد او را متهم کن و اگر از اهل کوفه را دیدی که شراب نبیذ مینوشد پس او را متهم نکن.علی بن خشرم گفت:چرا؟پاسخ داد:اهل کوفه نبیذ را بنابر تدین می نوشند و اهل بصره او را بر اساس دین ترک میکنند»
چهارمین راوی مست:
4)ابو عمرو الشیبانی اللغوی
الاسم:ابو عمرو الشیبانی اللغوی-اسمه اسحاق بن مزارعالکوفی(نزل بغداد و کان نحوبا لغوبا)
الطبقة:9:من صغار اتباع التابعین
الوفاة:206 او 210 ه.ق
روی له:م(مسلم)
رتبته عند الذهبی:علامة,صدوق لایمانی العربیة
این راوی که مسلم بن حجاج از وی روایت کرده و در نزد ابن حجر صدوق و در نزد ذهبی علامه بوده است,مشهور بوده به شرب نبیذ