فضیلت خلفا

Home انجمن ها خلفای راشدین فضیلت خلفا

این جستار شامل 0 پاسخ ، و دارای 0 کاربر است ، و آخرین بار توسط  mohammad hamzeh در 10 سال، 1 ماه پیش بروز شده است.

در حال نمایش 11 نوشته (از کل 11)
  • نویسنده
    نوشته ها
  • #1382

    mohammad hamzeh
    کاربر
    سه خلیفه اول چه فضیلتی نسبت به امیرالمومنین علی (ع)داشتند که قبل از او خلیفه شدند؟
    اگر به تقوا و مسلمانی باشد که به گرد پای آنحضرت هم نمیرسیدند،اگر شجاعت باشد همینطور و…..
    پاسخ بدهید،البته اگر پاسخی دارید!!!
    #2307
    اولا دقت کنید این فقه و پیچیدگیهایش ربطی به عمر ندارد و جز نسبتی به بزرگان و سابقین نیست.

    و در صورت اثبات هر نوع فقه یا اجتهاد از آنجایی که تبعیت و تعصب نسبت به اجتهادات فقها امری مرفوض است و هر فردی مسئول قبول يا رد اجتهاد هر فقيهيست .

    برخلاف عالم تشيع كه تقليد را بجاي تفقه و ادراك قرار دادند !

    راستي لطف كنيد آن 94 حلالى كه عمر حرامش كرده را هم نام ببريد تا دوباره حلالش كنيم!!

    #2308
    آیه ی فوق ربطی به خویشان نسبی رسول ندارد.

    مثل اینکه شما فرق ” ذي القربى ” كه معنايش خويشان است و عبارت ” في القربى ” نمى دانيد.

    ان شاءالله موضوعى برايش خواهم نوشت.

    تمام رسولان از مردمانشان مزد نطلبيدند و شعار همه بدستور الله تعالی ” ان اجري الا علي الله ” بوده است و محمدرسول الله هم مستثنی نبوده است.

    درمورد غلو و مدح بی اساستان به علی هم بدانید خداوند متعال حاجتى ندارد كه به على بنازد!

    خدايى كه به عيسى كلمة الله ننازيد و نصارا را با تهديد هلاكت عيسى و مادرش و تمامی اهل الارض مورد خطاب قرار داد نه محتاج علي ست و نه به او مى نازد!

    اين على و امثال اوهستند که به خداوند متعال و بندگی او باید بنازند.
    درضمن داستان هزار و یک شبتان را بنده قبول ندارم چون در هیچ آیه ای ذکر نشده.

    تنها ذکر هجرت و رفتن به غار پیامبر را خداوند برایمان ذکر فرموده تا تلاوتش کنیم و بنده ملزم به تلاوت داستان خوابیدن کسی نیسم هرچند خوابیدن برای بنده هنر نیست بلکه هجرت و به مخاطره انداختن جان در سفر برایم زیبنده است.

    #2312

    monji_2008
    کاربر
    (( آنها که پس از پیامبر از عترت فاصله گرفتند، حلال را حرام و حرام را حلال می کردند و به خود اجازه میدادند که با قیاس و رای خود احکام دین را به دلخواه تغییر دهند.تنها عمر در حکومت ده ساله ی خود 94 حلال را حرام اعلام کرد و نسبت به حج تمتع و متعه ی زن گفت: تا دیروز حلال بود ، من امروز انرا حرام اعلام می کنم.))
    منبع: نفسیر مفاتیح الغیب،فخر رازی، جلد 10،ص 54
    اگر واقعا در جستجوی حقیقت هستید سری به آدرس زیر بزنید:
    http://www.nooreaseman.com/forum67/thread9145.html
    #2317

    monji_2008
    کاربر
    کسی که خداوند و رسولش به وجود پر برکتش مباحات میکنند،کسی که در هنگامی که برخی از ترس در خانه پنهان میشدند در شبی که کفار قصد جان پیامبر را کرده بودند با شجاعت تمام در بستر رسول اکرم خوابید و کسی که مسیحیانی مانند جرج جورداق و دکتر ولف آلمانی از وجود این همه فضایل در وجودش اظهار شگفتی میکنند نیازی به این ندارد که امثال من و شما بخواهیم از او تعریف کنیم و یا کابوس این را داشته باشیم که مبادا بگویند فلان کس از او بهتر است،چون پس از رسول اکرم کسی وجود ندارد که در فضیلت و مردانگی و شجاعت به گرد پای او هم برسد و اما دم زدن ما از مولی علی (ع)بخاطر اینست که رسول الله سفارش کرده و نور وجود پر برکتش چراغیست برای بهتر شناختن راه از بیراهه
    #2318
    شما بزرگترین کابوس تان این است که کسی به شما بگوید: علی بهتر از فلان و بهمان نیست!
    اگر دین را خوب درک کرده بودید می دانستید که خوبی ” دین اسلام ” ربطی به خوبی یا بدی علی و عمر و ابوبکر و حسن و حسین و فاطمه و جعفر … ندارد!

    اگر تمام خویشان پیامبر خوب بودند برای خودشان خوب بودند و چیزی به اسلام افزوده نخواهد شد.
    همانطور که اگر تمام اهل الارض کافر شوند آسیب و نقصانی بر دین و شریعت خداوند نیست که دین خداوند کامل است.

    #2319
    در پایان نصیحتی مشفقانه به شما تقدیم می دارم:

    خوبی و بدی افراد شامل احوال فردی خودشان است و در همه ی احوال کسی ملزم به تبعیت کورکورانه نیست.
    نباید منتظر ماند تا امامی بگوید : فلان کنید تا به بهشت روید! بلکه باید خود با تحقیق و تدبر قرآن راه های بهشت را جستجو کنید.

    خوبی یا بدی علی و عمر و ابوبکر نه فایده ای برای ما و شما دارد و نه اعمال آنان به ما ربطی دارد.

    اگر علی سر مویی ظلم کرده به خودش مربوط است و اگر سر مویی خوبی کرده هم به خودش.
    اگر برایمان قسم هم بخورید و تمامی اندوخته های فکری و مذهبی تان را جمع کنید و بگویید ک عمر و ابوبکر و عثمان و تمامی هوادارانشان کافر بوده اند!

    به شما با کمال یقین خواهم گفت: کافر بودن ( البته بدانید نسبت کفر به اهل بهشت ضرر و آسیبی به آنان نخواهد زد و میزان اعمال بدست خداوند متعال است نه بندگان ) تمامی خلفای راشدین مایه ی نجات شما نخواهد شد!
    زیرا روز قیامت شکایت رسول خدا از هجرت قرآن است و نه از هجرت پسرعمویش یا عدم ذکرش !!!

    و میزان اعمال هم ربطی به خوبی صحابه ندارد چون خوبی آنان در کتاب خودشان ثبت است و این ما هستیم که بایستی کتاب خود را با صالحات ختم کنیم.

    #2325

    monji_2008
    کاربر
    دوست عزیز دقیقا به بحث خوبی اشاره کردید شکایت رسول اکرم در روز قیامت از فاصله گرفتن از قرآن،ولی آیا در قرآن نیامده که خداوند به رسولش فرمود به مردم بگو:« قل لا اسئلكم عليه اجرا الا المودت فی القربی» سوره شوری ، آيه 23
    ” بگو از شما مزدی را درخواست نمی‏كنم مگر دوستی خويشاوندان نزديكم ”
    آیا امیرالمومنین علی (ع) خویشاوند و نزدیک پیامبر نبود،حضرت فاطمه زهرا چطور؟
    آیا مودت و دوستی یعنی شکستن پهلو،غصب کردن حق ،آتش زدن در خانه ویا…
    #2329
    آقای حمزه خوب دقت فرمایید.

    عادت شما ” تزکیه ” و مدح علی پسرعموی پیامبر است و چون اساس تدین تان بر این نام تعبد می شود پس تصور می کنید بایستی این شوهر دختر پیامبر بهترین باشد.

    شما هنوز نمی دانید که ” تزکیه ” ی آدمها کار و وظیفه ی آفریدگار آنان است و قرار نیست ما و شما الآن بنشینیم به مردان و زنان 1400 سال پیش نمره ی قبولی یا مردودی بدهیم!

    الله تعالی فرماید:
    … ولولا فضل الله علیکم ورحمته ما زکا منکم من احد ابدا ولکن الله یزکی من یشاء والله سمیع علیم ﴿21﴾ نور

    الم تر الی الذین یزکون انفسهم بل الله یزکی من یشاء ولا یظلمون فتیلا ﴿49﴾ النساء
    وقتى رسول خداوند متعال نمى داند چه کسی را تزکیه کند و چه کسی بهتر است شما می دانید!؟

    وما یدریک لعله یزکی ﴿3﴾ او یذکر فتنفعه الذکری ﴿4﴾ اما من استغنی ﴿5﴾ فانت له تصدی ﴿6﴾ وما علیک الا یزکی ﴿7﴾ عبس

    #3238

    حمید رضا
    کاربر
    زبير بن بكّار از مطرف فرزند مغيرة بن شعبه نقل مى‏كند :
    «من همراه پدرم ، مغيره به مسافرت شام رفتيم و بر معاويه وارد شديم (مغيره در آن
    زمان فرماندار معاويه در كوفه بود ؛ احتمالاً دوستى اين دو از عصر جاهليّت بوده است) .
    پدرم هر شب به مجلس شبانه معاويه مى‏رفت و مدّتى با او هم صحبت بود
    و شب را به شب نشينى مى‏گذرانيد . او هر شب ، هنگامى كه به خانه باز مى‏گشت ، با
    شگفتى فراوان از معاويه و فراست و كياست او نقل مى‏كرد . و با اين كه خود از داهيان
    بنام عرب بود ، از آنچه از معاويه مى‏ديد با تعجّب فراوان ياد مى‏كرد . امّا يك شب پس از
    اين كه از نزد معاويه به خانه بازگشت ، از غذا خوردن امتناع ورزيد ، و من او را سخت
    پريشان و در هم ديدم . ساعتى درنگ كردم ، زيرا مى‏پنداشتم ناراحتى پدرم به خاطر
    اعمالى مى‏باشد كه از ما سر زده ، و يا به خاطر حوادثى مى‏باشد كه در كار ما پيش آمده و
    كم و كاستى كه در موقعيّت ما به وجود آمده است . بالاخره نتوانستم تحمّل كنم ؛ به پدرم
    رو كرده و گفتم :

    چرا در اين شب اين قدر ناراحت و پريشان هستى؟
    گفت : فرزندم! من از نزد خبيث‏ترين و پليدترين مردم بازگشته‏ام .
    گفتم : براى چه؟
    (او هر شب در جلسات شب نشينى معاويه شركت مى‏كرد ، و با دهانى پر از تعريف و
    ستايش از معاويه ، و عقل و زيركى و زرنگى وى به خانه باز مى‏گشت ، امّا آن شب چنين
    گفت . من علّت را سؤال كردم : مگر چه شده است؟)
    گفت : امشب مجلس معاويه خالى از اغيار بود ، و ما با هم خيلى خصوصى و با نهايت
    صميميّت سخن مى‏گفتيم . من بدو اظهار داشتم : اى امير المؤمنين! تو به آرزوها و آمالت
    رسيده‏اى ، حال اگر در اين سن ، به عدل و داد دست زنى و با ديگران به مهربانى رفتار
    نمايى چه قدر بجاست . اگر به خويشاوندانت (بنى هاشم) با لطف برخورد كنى ، و با
    ايشان صله رحم نمايى چه مانعى در پيش است؟ به خداى سوگند ، امروز اينان هيچ چيز
    كه در تو ترس و واهمه برانگيزد ، ندارند ، اينها عمو زاده‏هاى تو هستند ، با آنها نيكى و
    صله رحم بنما ، تا در روزگاران از تو نام نيكى به يادگار بماند .
    معاويه جواب داد :
    واى بر تو! اين آرزويى سخت دور از دسترس و انجام ناشدنى است . ابوبكر به
    حكومت رسيد و عدالت ورزيد ، و آن همه زحمت‏ها تحمّل كرد . به خداى سوگند ، تا
    مُرد نامش نيز به همراهش مرد . البته گاهى ممكن است كسى بگويد : ابو بكر!
    آنگاه عمر به حكومت رسيد ، كوشش‏ها كرد و در طول ده سال رنج‏ها كشيد ، امّا چند
    روزى از مرگش نگذشت كه هيچ چيز از او باقى نماند ؛ جز اين كه گاه و بى گاه گوينده‏اى
    بگويد : عمر!
    سپس برادر ما عثمان به خلافت رسيد . مردى از نظر نسب چون او نبود! و كرد آنچه
    كرد ، و با او رفتار كردند آنچه كردند . امّا تا كشته شد ، به خداى سوگند ، نامش نيز مرد ، و
    اعمال و رفتارش فراموش گشت!

    در حالى كه نام اين مرد ، فرزند ابو كبشه (پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله) را هر روز پنج بار در
    سراسر جهان اسلام به فرياد بانگ مى‏زنند و به بزرگى ياد مى‏كنند : «أشهد أنّ محمّدا رسول
    اللّه‏» . تو فكر مى‏كنى چه عملى در چنين شرايطى باقى خواهد ماند؟ و چه نام نيكى پايدار
    است ، اى بى مادر؟
    نه به خداى سوگند ، آرام نخواهم نشست ، مگر اين كه اين نام را دفن كنم ، و اين ذكر و
    ياد را به خاك بسپارم!» (الاخبار الموفقیات،خبر375)

    #3241

    ناشناس
    سلام علیکم به همگی
    اینکه امة الله گفته بود چرا باید در مورد افرادی که در 1400 سال پیش زندگی می کرده اند بحث کنیم؟! اگر این افراد افراد عادی و معمولی بودند حرف شما درست بود. اما ما داریم در مورد افرادی صحبت می کنیم که همه اختلافات مسلمین در طول این 1400 سال به این افراد بر می گردد. اگر سنی ها بپذیرند که خلفایشان غاصب و ناحق بوده اند می شوند شیعه و اختلاف از بین می رود. اگر ما شیعیان نیز بپذیریم که ابوبکر و عمر نامشروع نیستند باز هم اختلافات برداشته می شود. پس همه اختلافات سر بر حق بودن یا نبودن این افراد است. پس باید در مورد اینها بحث کنیم.
    اما من فقط دو حدیث از صحیح بخاری که اصح کتب در نزد اهل سنت است و همه اش را صحیح می دانند به همراه یک آیه از قرآن می آورم و قضاوت را به عهده مخاطبین واگذار می کنم.
    در صحیح بخاری کتاب فضائل الصحابه مناقب قاطمه الزهرا س آمده: [ 3426]
    3556 – حدثنا أبو الوليد: حدثنا ابن عيينة، عن عمرو بن دينار، عن ابن أبي مليكة، عن المسور بن مخرمة رضي الله عنهما:
    أن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال: (فاطمة بضعة مني، فمن أغضبها أغضبني).
    همچنین این حدیث نیز آمده [ 1983]
    2926 – حدثنا عبد العزيز بن عبد الله: حدثنا إبراهيم بن سعد، عن صالح، عن ابن شهاب قال: أخبرني عروة بن الزبير: أن عائشة أم
    المؤمنين رضي الله عنها أخبرته:
    أن فاطمة عليها السلام، ابنة رسول الله صلى الله عليه وسلم: سألت أبا بكر الصديق بعد وفاة رسول الله صلى الله عليه وسلم: أن يقسم لها ميراثها، ما ترك رسول الله صلى الله عليه وسلم مما أفاء الله عليه، فقال أبو بكر: إن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال: (لا نورث، ما تركنا صدقة). فغضبت فاطمة بنت رسول الله صلى الله عليه وسلم فهجرت أبا بكر، فلم تزل مهاجرته حتى توفيت، وعاشت بعد رسول الله صلى الله عليه وسلم ستة أشهر، قالت: وكانت فاطمة تسأل أبا بكر نصيبها مما ترك رسول الله صلى الله عليه وسلم من خيبر وفدك، وصدقته بالمدينة، فأبى أبو بكر عليها ذلك وقال: لست تاركا شيئا كان رسول الله صلى الله عليه وسلم يعمل به إلا عملت به، فإني أخشى إن تركت شيئا من أمره أن أزيغ. فأما صدقته بالمدينة فدفعها عمر إلى علي وعباس، وأما خيبر وفدك فأمسكها عمر وقال: هما صدقة رسول الله صلى الله عليه وسلم، كانتا لحقوقه التي تعروه ونوائبه، وأمرهما إلى من ولي الأمر، قال: فهما على ذلك إلى اليوم.
    حال با توجه به این دو حدیث چه نتیجه ای می توان گرفت؟؟؟؟!!!!
    همچنین نتیجه این دو حدیث را کنار این آیه قرار دهید:إِنَّ الَّذينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهينا(احزاب/57)
    قضاوت به عهده مخاطبین
در حال نمایش 11 نوشته (از کل 11)

شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.