فرار از میدان جنگ و دستورات قرآن

Home انجمن ها گفتگوی ازاد فرار از میدان جنگ و دستورات قرآن

این جستار شامل 11 پاسخ ، و دارای 5 کاربر است ، و آخرین بار توسط  noor.haq در 9 سال، 9 ماه پیش بروز شده است.

در حال نمایش 12 نوشته (از کل 12)
  • نویسنده
    نوشته ها
  • #1467

    monji-2008
    کاربر
    قرآن میفرماید:
    يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُواْ زَحْفاً فَلاَ تُوَلُّوهُمُ الأَدْبَار(آيه 15 سوره انفال)
    «اى اهل ايمان، هرگاه با تهاجم و تعرض كافران در ميدان كارزار روبرو شديد، مبادا از بيم آنها پشت كرده و از جنگ بگريزيد».

    وَمَن يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلاَّ مُتَحَرِّفاً لِّقِتَالٍ أَوْ مُتَحَيِّزاً إِلَى فِئَةٍ فَقَدْ بَاء بِغَضَبٍ مِّنَ اللّهِ وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ (سوره انفال آيه 16)
    «وهركه در روز جنگ، پشت به آنها كرده، بگريزد به طرف خشم خدا روى آورده، جايگاهش در دوزخ خواهد بود كه بدترين منزل است، مگر آنكه هدفش كناره گيرى از ميدان براى حمله مجدد و يا به قصد پيوستن به گروهى (از مجاهدان) بوده باشد».

    به طور اجمال، اثرات فرار از صحنه نبرد چنين است:
    غضب خدا
    عار و ننگ هميشگى
    ذلّت هميشگى
    جسور شدن دشمن
    وسرانجام، مستحقّ آتش جهنّم شدن
    ودر روایات میبینیم که:
    فرار ابوبكر و عمر در جنگ ها
    محققان بزرگ، سيره نويسان، تاريخ نگاران و حديث شناسان اهل سنّت تصريح كرده اند كه در جنگ احد، شرايطى پيش آمد كه مشركان بعد از شكست ابتدايى، برگشتند و تصميم گرفتند كه رسول خدا صلى اللّه عليه وآله را به قتل رسانده و قواى مسلمانان را منهدم كنند. در اين شرايط حساس، ابوبكر و عمر نيز چون ديگران، پيامبر خدا را در ميان انبوه دشمن رها كرده و تنها گذاشتند و براى حفظ جان خودشان پا به فرار گذاشتند. براى نمونه مدارك زير فرار آن دو را در جنگ احد مطرح كرده اند:
    1 . ابوداوود طيالسى در كتاب السنن.
    2 . ابن سعد در كتاب الطّبقات الكبرى.
    3 . طبرانى در كتاب المعجم.
    4 . ابوبكر بزّار در كتاب المسند.
    5 . ابن حبّان در كتاب الصحيح.
    6 . دارقطنى در كتاب السنن.
    7 . ابونعيم اصفهانى در حلية الأولياء.
    8 . ابن عساكر در تاريخ مدينة دمشق.
    9 . ضياء مقدسى در المختاره.
    10 . متّقى هندى در كنز العمّال.1
    حاكم نيشابورى درباره جنگ حنين روايتى را با سند صحيح از ابن عبّاس نقل مى كند. ابن عباس گويد: تنها كسى كه در جنگ حنين با رسول خدا صلى اللّه عليه وآله ماند و استقامت كرد، علىّ بن ابى طالب عليهما السلام بود و همه پا به فرار گذاشتند.2
    محققان بزرگ اهل سنّت كه فرار ابوبكر و عمر را در جنگ خيبر ذكر كرده اند عبارتند از:
    1 . احمد بن حنبل در كتاب المسند.
    2 . ابن ابى شيبه در المصنَّف.
    3 . ابن ماجه قزوينى در سنن المصطفى (صلى اللّه عليه وآله).
    4 . ابوبكر بزّار در المسند.
    5 . طبرى در تفسير و تاريخ.
    6 . طبرانى در المعجم الكبير.
    7 . حاكم نيشابورى در المستدرك على الصحيحين.
    8 . بيهقى در السّنن الكبرى.
    9 . ضياء مقدسى در المختارة.
    10 . هيثمى در مجمع الزّوائد.
    متّقى هندى در كتاب كنز العمّال فرار ابوبكر و عمر را در جنگ خيبر از افراد فوق نقل مى كند.3

    1 . ر.ك: كنز العمّال: 10 / 424.
    2 . المستدرك على الصحيحين: 3 / 111.
    3 . ر.ك: كنز العمّال: 8 / 371.

    ولی درمقابل در روایات میبینیم که:در جنگ خندق که معروف است که رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم فرمودند: لَضَرْبَةُ عَلیٍّ فی یَوْمِ الخَنْدقِ اَفْضَلُ مِنْ عِبادَةِ الثَّقَلَیْنِ: ضربه علىّ بن ابیطالب علیه السّلام در جنگ خندق، از عبادت جنّ و انس نزد خداى تعالى برتر است، و در بعضى از نقلها این چنین آمده است: اَفْضَلُ مِنْ عِبادَةِ الاُمَّةِ إلى یَوْمِ القِیَامَة(4): برتر است از عبادت تمامى امّت تا روز قیامت.(4) المستدرک على الصحیحین: ج3/32

    حال شما و وجدانتان کدام یک مستحق رهبری هستند و ما باید از او پیروی کنیم؟؟؟

    #3218
    السلام علی من التبع الهدی
    به قول استاد سجودی منجی غائب همیشه غائب اولا میشه بگید این منجی شما تو کدوم جنگ شرکت کرده؟.
    ثانیا پروفسور این ایات کی نازل شد؟.
    بازم شروع کردی به دروغ گفتن؟.تنها کسی که موند امیر المومنین علی بود؟.پس خود حضرت عباس کجا بود؟.حداقل یه جوری بنویس ضایعه نشی.ولی خوب واسه خنده بود.
    #3220

    حقیقت جو
    کاربر
    دوست عزیز “ابو مصعب سلفی”، شما با دروغگو خواندن monji ثابت کردید که بزرگان شما(که در منابع دوستمون گفته شد) هم دروغگو هستند!
    لطفا ناراحت نشوید و این متن را بخوانید
    منابع آن فقط و فقط قرآن کریم و کتب معتبر خودتان است.پس اگر این حرف ها را قبول ندارید پس سنی نیستید!
    خوب ابتدا از شجاعت های جناب ابوبکر می گوییم.

    فرار ابوبکر از جنگ احد
    با اين خبر، دلهاى مسلمانان از جا كنده شد، و به كلى پراكنده شدند و با بى نظمى ، روى به فرار نهادند. چنانكه خداوند حكايت مى كند كه : هنگامى كه از كوه بالا مى رفتيد و به كسى اعتنا نمى كرديد و پيغمبر از دنبالتان شما را مى خواند و خدا سزايتان را به غمى روى غمى داد!…و گروهی از اصحاب به قدری در فکر جان خود بودند که درباره خدا گمانهای باطل بسان گمانهای دوران جاهلیت می نمودند
    (سورة آل عمران: 153و154. در این مورد به کتاب الكامل ابن الاثير ج 2 / 108 مراجعه كنيد.)
    در روز جنگ احد بود كه ابن قمئه به مصعب بن عمير(رض ) حمله كرد و او را كشت ، و پنداشت كه پيغمبر است . ابن قمئه نزد قريش برگشت و مژده داد كه پيغمبر را كشته است ! مشركان نيز به يكديگر مژده مى دادند و مى گفتند: محمد كشته شد! محمد كشته شد! ابن قمئه او را كشت .
    واقدی می نویسد: روز احد هشت نفر با پیامبر تا سر حد بذل جان بیعت کردند. سه نفر از مهاجرین (علی,طلحه,زبیر) و پنج نفر از انصاربودند. و جز این هشت نفر همگی در لحظه خطرناک پا به فرار گذاردند.
    ابن ابی الحدید می نویسد: در مجلسی در سال 608 در بغداد کتاب مغازی واقدی را نزد محمد بن علوی می خواندم. هنگامیکه مطلب به این نقطه رسید که: محمد بن مسلمه که صریحا نقل می کند: من در روز احد با چشمهای خود دیدم که مسلمانان از کوه بالا می رفتند و پیامبر آنها را به نامهای مخصوص صدا می زد و می فرمود: الی یا فلان الیّ یا فلان و هیچ کس به ندای رسول خدا جواب مثبت نمی داد. استاد به من گفت منظور از فلان و فلان همان کسانی هستند که پس از پیامبر مقام و منصب به دست آوردند (ابوبکر و عمر). و راوی از ترسی که از تصریح به نام آنها داشت صریحا نخواسته اسم آنها را بیاورد.
    (شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد ج15 ص 23-24.)
    همچنین نامبرده در شرح خود نقل کرده که عموم راویان اتفاق دارند که خلیفه سوم از کسانی است که در آن لحظه حساس در میدان پایدار و ثابت نبوده است.
    ادامه دارد…

    #3221

    حقیقت جو
    کاربر
    جالب اینجاست که مورخان در میان مدافعان رسول الله صلی الله علیه و اله در جنگ احد از بانویی بسیار فداکار به نام نسیبه نام برده اند. پیامبر اکرم ص وقتی دفاع شجاعانه این بانو را دیدند دباره وی چنین فرمودند:
    موقعیت و مقام این بانوی فداکار امروز از فلان و فلان (ابوبکر و عمر) بالاتر است.
    (شرح نهج اللاغه ابن ابی الحدید ج14 ص265-267 و اسدالاغابة ج5ص555.)
    فرار ابوبکر از معرکه احد بسیار مشهور است و جمع کثیری از روات و مورخین به آن تصریح کرده اند.
    (شرح نهج البلاغة لابن أبى الحديد ج 15 / 23 و 24، سيرة المصطفى لمعروف ص 411 و 414، الصحيح من سيرة النبي الاعظم ج 4 / 243 عن منحة المعبود في تهذيب مسند الطيالسي ج 2 / 99، طبقات ابن سعد ج 3 / 155 وط دار صادر ج 3 / 218، والسيرة النبوية لابن كثير ج 3 / 58، تاريخ الخميس ج 1 / 431، البداية والنهاية ج 4 / 29، كنز العمال ج 10 / 268 و 269، حياة الصحابة ج 1 / 272، دلائل الصدق ج 2 / 359. و همچنین نصوص دیگری نیز دلالت بر فرار ابوبکر از جنگ احد می کنند. رجوع کنید به: مستدرك الحاكم ج 3 / 27، تلخيص الذهبي للمستدرك نفس الصفحة، مجمع الزوائد ج 6 / 112، لباب الاداب ص 179، حياة محمد لهيكل ص 265، سيرة المصطفى لهاشم معروف ص 411. راجع بقية المصادر في الصحيح من سيرة النبي الاعظم ج 4 / 244.)

    فرار از جنگ خیبر

    در روز جنگ خيبر بود كه پيغمبر اكرم – صلّى اللّه عليه وآله -، ابوبكر را با لشكرى براى فتح قلعه فرستاد، ابوبكر گريخت و برگشت !(1)

    ابن ابي الحديد راجع به فرار عمر و ابابكر از جنگ خیبر مي‌گويد:

    و ما أنس لا أنس الّلذين تقدّما

    و فرّهما و الفرُّ قد علما حوب

    يعني: آنچه را فراموش كنم، فراموش نمي‌كنم كه آن دو (ابوبكر و عمر) در جنگ تقدم جستند و از جهاد فرار كردند و حال آن كه مي‌دانستند فرار از جهاد از گناهان بزرگ است.

    (1) اين حديث را حاكم نيشابورى در جلد سوم ، صفحه 27 كتاب خود، به همين نحو كه گفتيم نقل كرده است . سپس مى گويد: اين حديث با سند صحيح نقل شده است ، ولى بخارى و مسلم روايت نكرده اند! – ذهبى با تصريح به صحت آن در تلخيص مستدرك آورده است. فرار أبى بكر وعمر روز خيبر: ترجمة الامام على بن أبى طالب من تاريخ دمشق لابن عساكر ج 1 / 169 ح 233 و 234 و 235 و 236 و 240 و 241 و 247 و 261 و 262 ط 1، مناقب على بن أبى طالب لابن المغازلى ص 181 ح 217 ط 1، خصائص أمير المؤمنين للنسائي ص 52 و 53، أسد الغابة ج 4 / 21، مسند أحمد ج 6 / 353، البداية والنهاية ج 4 / 186، الغدير ج 1 / 38، مجمع الزوائد ج 9 / 122 و 124، مصنف ابن أبى شيبة ج 6 / 154، الصحيح من سيرة النبي الاعظم ج 3 / 282، تذكرة الخواص، مسند البزاز ج 1، الكامل لابن الاثير ج 2 / 149
    ادامه دارد…

    #3222

    حقیقت جو
    کاربر
    فرار ابوبکر از جنگ حنین

    ابوبکر در جنگ حنین می گفت: ما با کمی تعداد خویش غلبه نخواهیم کرد. که خداوند در این باره فرمود: (( و یوم حنین اذ اعجبتکم کثرتکم )) توبه 25 یعنی آیا در روز حنین زیادی نفرات دشمن شما را شگفت زده کرده بود. که علمای اهل سنت نقل کرده اند ابوبکر و عمر در جنگ حنین پا به فرار گذاشتند.
    به روايت ارشاد شیخ مفید تنها ده نفر در کنار پیامبر ماندند که نه تن آنان هاشمی و دهمی أیمن فرزند ام ایمن بود که شهید هم شد. اما دیگران از جمله ابوبکر, عمر, عثمان و دیگر دست اندرکاران سقیفه و خلافت همه پا به فرار نهادند و هرچه پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله فریاد زد: اینک من رسول خدا هستم, محمد بن عبدالله را تنها نگذارید, کسی اعتنا نکرد. یعقوبی در تاریخش به روایت مفید تاکید دارد.(الارشاد شیخ مفید 1/140)

    (مغازی واقدی ج 2 ص 890 و 904.- تفسیر الکشاف زمخشری ج 2 ص 259.- تاریخ ابی الفدائ ج 1 ص 208.- البدایه و النهایه ج 4 ص 374. – تاریخ الخمیس ص 102.-السیره الحلبیه شافعی ج 3 ص 109.)

    فرار ابوبکر از جنگ سلسله
    جنگ سلسله در وادى رمل بود. اين جنگ هم مثل جنگ خيبر بود؛ زيرا نخست پيغمبر اكرم – صلّى اللّه عليه وآله – ابوبكر را به ميدان فرستاد، ولى او با لشكر گريخت ، سپس عمر را فرستاد، او نيز با افراد تحت فرمانش فرار كرد، ولى بعد از آنها على – عليه السّلام – را فرستاد و على – عليه السّلام – با غنايم و اسيران برگشت . شيخ مفيد اين نبرد را به تفصيل در كتاب ارشاد نقل كرده است.(اهل سنت این کتاب را بخوانند)
    اين جنگ سلسله غير از جنگ ذات السلاسل است كه در سال هفتم هجرت به فرماندهى عمروبن عاص روى داد. در آن جنگ نيز ابوبكر، عمر و ابو عبيده جراح ، تحت فرماندهى عمرو بن عاص بودند، چنانكه عموم مورخان گفته اند.

    السيرة النبوية لابن هشام ج 4 / 272 و 274، الكامل لابن الاثير ج 2 / 156، السيرة الحلبية ج 3 / 190.

    منبع:www.bidaryonline.com

    امیدوارم آی دی حذف نشود
    در پناه حق

    #3539

    سيدنا عمر
    کاربر
    شيخ الاسلام ابن تيميه رحمه الله مي گويد: تشابه يهود و روافض در يك چيز است و آن اين كه يهود مي گويد:‌ كه پادشاهي جايز نيست مگر براي آل داوود و روافض مي گويند: امامت جايز نيست مگر براي اولاد علي.
    يهود مي گويد: تا زماني كه مسيح ظهور نكرده و شمشير فرود نيايد، جهاد نيست. و روافض مي گويند: تا هنگامي كه مهدي ظهور نكرده و فرياد زننده اي از آسمان فرياد نزند، جهاد نيست.يهود تا ستارگان ديده نشوند نماز نمي خوانند و روافض نيز نماز مغرب را تا ظاهر شدن ستارگان تأخير مي كنند، در صورتي كه در حديث آمده كه: «لا تزال أمتي على الفطرة ما لم يؤخروا المغرب إلى اشتباك النجوم». « امت من تا زماني كه نماز مغرب را تا ظاهر شدن ستارگان تأخير نكنند, بر فطرت خواهند بود». سنن ابوداوود 418 و ابن ماجه 689
    يهود تورات را تحريف كردند و روافض قرآن را.يهود با جبرئيل دشمني دارند و مي گويند: از ميان فرشتگان جبرئيل دشمن ماست،‌ و همچنين روافض مي گويند كه جبرئيل اشتباهاً به جاي علي وحي را بر محمد نازل كرد.روافض در صفتي ديگر با نصاري شبيه هستند و آن اينكه زنان نصاري مهريه ندارند و بدون مهريه با زنان مقاربت مي كنند و همچنين روافض زنان خود را متعه مي كنند و آنان را براي خود حلال مي دانند.
    يهود و نصاري در دو چيز از شيعيان برترند و آن اينكه از يهود پرسيده شد كه:‌ بهترينان شما يهوديان چه كساني هستند؟
    گفتند: اصحاب و ياران موسي, و از نصاري پرسيدند كه: بهترينان شما چه كساني هستند؟
    گفتند: حواريان عيسي, و از روافض پرسيدند كه: بدترين افراد دين شما چه كساني هستند؟ گفتند: اصحاب محمد صلي الله عليه وآله وسلم». منهاج السنة 1/24
    وصلي الله وسلم علي محمد وعلى آله وأصحابه والتابعين لهم بإحسان إلى يوم الدين
    #3540

    سيدنا عمر
    کاربر
    جناب باطل جو و منجي موهوم اين توهين هاي شما ديگر از حد گذشته است؟
    اين اتهام مربوط به کينه توزيهاي روافض است که هر امري را تحريف مي کنند تا بتوانند در ميان مسلمانان ناآگاه شبهه ايجاد کنند!و اين قضيه ي فرار ابوبکر و عمر رضي الله عنهما دروغي بيش نيست. در ضمن اگر در جنگ احد عده اي از اصحاب پشت کردند، به دليل اين بود که شايعه ي کشته شدن پيامبر صلي الله عليه وسلم پخش شده بود و تازه به هر دليلي که فرار کرده باشند، مهم نيست! مهم آنست که خدا آنها را بخشيده است.
    « إِنَّ الَّذِينَ تَوَلَّوْاْ مِنكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّيْطَانُ بِبَعْضِ مَا كَسَبُواْ وَلَقَدْ عَفَا اللّهُ عَنْهُمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ حَلِيمٌ»(آل عمران 155)
    «كساني‌ از شما كه‌ روز برخورد دو گروه» در غزوه‌ احد «پشت‌ كردند» و منهزم ‌شدند، جز اين‌ نيست‌ كه‌ «شيطان‌ آنان‌ را به‌ لغزش‌ كشاند» يعني‌: آنان‌ را با وسوسه ‌ارتكاب‌ گناه، دچار شكست‌ و هزيمت‌ نمود و اين‌ شكست‌ نبود «مگر به‌سبب ‌بعضي‌ از كار و كردار» گناه‌ آلود خود «شان» كه‌ عبارت‌ از مخالفت‌ با فرمان‌پيامبرص بود، پس‌ در ازاي‌ اين‌ مخالفت، از نصرت‌ الهي‌اي‌ كه‌ به‌ آنان‌ وعده‌ داده‌شده‌ بود، باز داشته‌ شدند. اين‌ خود دليل‌ بر آن‌ است‌ كه‌ گناه‌ انسان‌ را به‌ گناه‌ مي‌كشاند، چنان‌ كه‌ طاعت‌ به‌ اطاعت‌ وا مي‌دارد «و قطعا خداوند از آنان‌ درگذشت» به‌سبب‌ توبه‌ و عذرخواهي‌شان‌ «زيرا خداوند آمرزگار بردبار است» در مجازات ‌شتاب‌ نكرده‌ و به‌ بنده‌ فرصت‌ مي‌دهد تا خطايش‌ را جبران‌ و تقصيرش‌ را درمان ‌كند.و در کتاب رحيق المختوم آمده: ” نخستين کسي که نزد آنحضرت بازگشت، ثاني ايشان در غار، ابوبکر صديق بود که مي‌گفت: در آن روز جنگ احد، همة لشکريان از پيامبر اکرم -صلى الله عليه وسلم- به دور افتادند. من نخستين کسي بودم که نزد نبي‌اکرم -صلى الله عليه وسلم- بازگشتم. از دور ديدم که مردي رزمنده در حضور ايشان مي‌جنگد و از آنحضرت دفاع مي‌کند. گفتم:» طلحه باش؛ پدرم و مادرم فدايت باد! طلحه باش؛ پدرم و مادرم فدايت باد! [با آن همه موقعيت که از دستم رفته بود، گفتم: دوست‌تر دارم که مردي از قوم و قبيلة من باشد!؟] ديري نپاييد که ابوعبيده بن جرّاح به من رسيد. ابوعبيده مانند پرنده مي‌تاخت تا به من رسيد. شتابان بسوي نبي اکرم -صلى الله عليه وسلم- رفتيم؛ ديديم طلحه در برابر آنحضرت بر زمين افتاده است. نبي‌اکرم -صلى الله عليه وسلم- فرمودند:
    (دونکم أخاکُم فقد أوجَب).
    «برادرتان را دريابيد که دارد از دست مي‌رود!»
    #3541

    سيدنا عمر
    کاربر
    به صورت حضرت رسول‌اکرم -صلى الله عليه وسلم- ضربتي سخت وارد شده بود که دو حلقه از حلقه‌هاي کلاه خود ايشان در صورتشان فرو رفته بود. من رفتم تا آن حلقه‌هاي کلاه خود را از صورت ايشان بيرون بکشم؛ ابوعبيده گفت: تو را به خدا سوگند مي‌دهم اي ابوبکر که بگذاري که من اين کار را بکنم!؟ گويد: با دهانش آن حلقه‌ها را گرفت و آرام آرام تکان مي‌داد که مبادا رسول خدا -صلى الله عليه وسلم- آزار بيشتر ببينند. سرانجام يکي از آنها را درآورد؛ اما دندان پيشين وي افتاده بود! ابوبکر گويد: آنگاه رفتم تا دومي را دربياورم. باز هم ابوعبيده گفت: تو را به خدا سوگند مي‌دهم که بگذاري من اين کار را انجام بدهم!؟ گويد: ابوعبيده حلقة دومي را نيز با دهانش گرفت و آرام آرام تکان داد تا درآمد؛ ولي دندان پيشين ديگر وي نيز افتاده بود. آنگاه، رسول خدا -صلى الله عليه وسلم- فرمودند: دونکم اخاکم فقد اوجب! گويد: هر دو جلو رفتيم تا او را مداوا کنيم. وي ده و چند ضربت خورده بود. در کتاب تهذيب تاريخ دمشق آمده است: در گودالي در آن حوالي او را بر زمين افتاده يافتيم و ديديم که شصت و چند ضربت- کم و بيش- از نيزه و تير و شمشير خورده است، و ديديم که انگشت وي قطع شده است؛ از او مراقبت کرديم.”
    شيعيان به تحريف نصوص ديني شهره خاص و عام هستند، پس مراقب باشيد هرگاه يک متن فارسي ترجمه شده را به شما دادند، زود بدنبال متن عربي در اصل کتاب باشيد مبادا بصورت تحريف شده و قيچي شده به شما عرضه کرده باشند، بعد از آن به صحت يا ضعف روايت توجه کنيد، زيرا شيعيان معمولا به احاديث ضعيف و دروغ استناد مي کنند، زيرا بوسيله آيات قرآن و احاديث صحيح نمي توانند عقايد فاسدشان را ثابت کنند.« ..عن عبد الله بن بريدة عن أبيه قال: كان رسول الله صلى الله عليه وسلم ربما أخذته الشقيقة فلبث اليوم واليومين لا يخرج، فلما نزل خيبر أخذته الشقيقة فلم يخرج إلى الناس، وأن أبا بكر أخذ راية رسول الله صلى الله عليه وسلم ثم نهض فقاتل قتالا شديدا ثم رجع، فأخذها عمر فقاتل قتالا شديدا هو أشد من القتال الاول ثم رجع، فأخبر بذلك رسول الله صلى الله عليه وسلم فقال لاعطينها غدا [ رجلا ] يحب الله ورسوله ويحبه الله ورسوله».
    ترجمه: از عبدالله بن بريده از پدرش روايت شده که گفت: گاهي رسول خدا صلي الله عليه وسلم دچار سردرد مي شدند و يک تا دو روز بيرون نمي رفتند، هنگامي که در خيبر اسکان يافتند دچار سردرد شدند و به سوي مردم نرفتند، اما ابوبکر پرچم رسول خدا صلي الله عليه وسلم را برداشت و سپس بلند شد و رفت و پيکار بسيار شديدي (با کفار) کردند و بازگشتند، بعد از وي عمر آن پرچم را گرفت و او نيز به ميدان جنگ رفت و پيکار شديدي (با کفار) نمود که پيکار وي از ابوبکر هم شديد تر بود، سپس به (ميان مسلمين) بازگشت، پيامبر صلي الله عليه وسلم نيز از اين امر مطلع شد و گفت: اين بار پرچم را به مردي مي دهم که الله و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش نيز وي را دوست دارند».
    #3542

    سيدنا عمر
    کاربر
    اين ترجمه متني بود که در کتاب “البداية والنهاية” آمده بود و مشابه آن در مسند امام احمد است، تحريفي که شيعيان کينه توز کرده اند، در کلمه “رجع” است، همه مي دانند که “رجع” در زبان عربي به معناي “بازگشت” است، نه فرار! اما شيعيان محرف ترجمه را عمدا به “فرار” کرده اند تا به هدف پليدشان برسند و بنظر ما اين کار يعني احترام نگذاشتن و بلکه اهانت به ذهن و فکر مخاطبين، که آنها را گول مي زنند که يا عمدا متن عربي را نمي آورند، و يا اگر مي آورند چون مطلع هستند که متاسفانه بسياري از ايرانيان با زبان عربي آشنايي ندارند، آنها از اين امر سوء استفاده مي کنند و ترجمه نادرستي از يک متن عربي به خواننده گان ارائه مي دهند، آيا اين به معناي توهين به ذهن خواننده نيست؟!آيا “رجع” به معناي بازگشت است يا فرار؟ درحاليکه فرار در زبان عربي “هرب” است.و اما اينکه در روايت آمده که ابوبکر پس از پيکار شديد بازگشت، چون هربار دسته اي به قلعه هاي خيبر يورش مي بردند و پس از وارد کردن تلفات به يهوديان براي تجديد قوا به ميان خيمه ي مسلمين بازمي گشتند، و اين يک تاکتيک بوده است تا اينکه بالاخره قلعه را فتح مي کردند، و کار فتح قلعه چندان راحت نبود که با يک حمله فتح شود، مي بايست چندين بار حمله مي شد و هربار تلفاتي وارد مي آوردند تا دشمن ضعيف مي شدند و آنگاه در طي حمله اي ديگر بکلي قلعه را فتح مي کردند.يهوديان با مشاهده مسلمانان، به دژها و قلعه‌هاي خود پناه بردند. مسلمانان، آنان را محاصره نمودند و قلعه‌ها را يكي بعد از ديگري فتح كردند. اولين قلعه‌هايي كه فتح شد، عبارت بودند از: قلعه ناعم و صعب كه در محله نطاه و قلعه ابونزار كه در محله شق قرار داشتند. اين دو محله از محله‌هاي شمال شرقي خيبر به شمار مي‌رفتند، سپس قلعه محكم و معروف قموص را در محله كتيبه كه متعلق به ابن أبي الحقيق بود و بعد از آن قلعه‌هاي و طيح و سلالم را فتح نمودند. السيرة النبويه في ضوء المصادر الاصليه، ص 501. ‏
    مسلمانان در فتح برخي از اين قلعه‌ها با مقاومت‌هاي شديدي روبرو شدند. به ويژه در فتح قلعه ناعم كه در کنار ديوار آن، محمود بن مسلم انصاري به وسيله سنگ آسيابي كه توسط فردي به نام مرصب بر او‌ انداخته شد، شهيد گرديد فتح اين قلعه ده روز به طول انجاميد.
    #3543

    سيدنا عمر
    کاربر
    آنچه از حديث انس که شيخين روايت کرده‌اند که پيامبر صلي الله عليه وسلم فرمود: نشانه ايمان دوستي با انصار است و نشانه نفاق بغض انصار است.و در روايتي ديگر مي‌فرمايد: بجز مؤمن آنان را دوست نمي‌دارد و بجز منافق با آنان کينه‌توز نيست.و مسلم از ابي‌هريره روايت کرده که پيامبر صلي الله عليه وسلم فرمود: «لا يبغض الأنصار رجل آمن بالله واليوم الآخر».«صحيح مسلم 1/86».
    کسي که به خدا و روز قيامت ايمان داشته باشد، انصار را مورد کينه و بغض خود قرار نمي‌دهد.فمن سبهم فقد زاد على بغضهم، فيجب أن يكون منافقاً لا يؤمن بالله ولا اليوم الآخر». «الصارم المسلول، 581».
    و کسي که آنها را دشنام دهد به کينه‌توزي خود افزوده است، پس حتماً او منافق است و به خدا و قيامت ايمان ندارد. علي بن ابي‌طالب هم همين چيز را مي‌گويد: «هيچ کس من را بر ابوبکر و عمر تفضيل ندهد وگرنه او را به تهمت افتراء حد مي‌زنم».(فضائل الصحابه 1/83 وکتاب السنه: ابن ابي‌عاصم 2/575 از طريق الحکم بن جحل آن را نقل کرده‌اند: فضائل الصحابه 1/83، شواهد ديگري دارد که يکي از آنها از طريق علقمه از علي نقل شده است، ابن ابي‌عاصم: السنه 2/48، آلباني = = سندش را حسن دانسته، و ديگري از سويد بن غفله از علي نقل شده، لالکائي 7/1295
    پس مي‌‌توان نتيجه گرفت، از آنجايي که اين دو خليفه راشده يعني عمر و علي افراد را به تهمت افتراء حد مي‌زننداز اين حکم بايد دانسته شود حکم سب و دشنام آنان چگونه خواهد بود؟!.(الصارم المسلول ص 586).
    ابومحمد بن ابي‌زيد از سحنون روايت کرده که گفت: «هر کس در مورد ابوبکر و عمر و عثمان و علي بگويد که آنان بر گمراهي و کفر بوده‌اند، کشته مي‌شوند و اگر غير از آنان از صحابه را به چنين چيزي متهم کنند، بزرگترين عقوبت را داده مي‌شوند».(الشفا: قاضي عياض 2/1109 تحقيق: البجاوي).
    و هشام بن عمار مي‌گويد: از امام مالک شنيدم که مي‌گفت: هرکس ابوبکر و عمر را سب و دشنام دهد کشته مي‌شود، و هر کس عايشه را دشنام دهد کشته مي‌شود، چون خداوند در حق او مي‌فرمايد: «يَعِظُكُمَ اللَّهُ أَنْ تَعُودُوا لِمِثْلِهِ أَبَدًا» (النور: 17).
    «خداوند شما را اندرز مى ‏دهد كه هرگز چنين كارى را تكرار نكنيد اگر ايمان داريد!».
    پس هر کس او را متهم نمايد با قرآن مخالفت ورزيده، و کسي که مخالفت قرآن نمايد کشته خواهد شد. (الصواعق المحرقه ص 384).
    وصلي الله وسلم علي محمد وعلى آله وأصحابه والتابعين لهم بإحسان إلى يوم الدين
    #3544

    سيدنا عمر
    کاربر
    « از بشر بن حارث روايت است که : ” هرکس اصحاب رسول الله صلي الله عليه وسلم را مورد سب و توهين قرار دهد کافر است هرچند که نماز بخواند و روزه بگيرد و گمان برد که جز مسلمانان است”.امام مالک رحمه الله مي فرمايد: “کسي که اصحاب پيامبر صلي الله عليه وسلم را مورد توهين قرار مي دهد نصيبي از اسلام ندارد.”
    امام اوزاعي رحمه الله مي گويد: “هرکس ابوبکر صديق رضي الله عنه را مورد توهين قرار دهد از دين خود برگشته و مرتد شده و خون وي حلال است.” »(الابانة الصغري ابن بطة صلي الله عليه وسلم 162)شيخ الاسلام ابن تيميه رحمه الله در مورد کسي که گمان مي کند تمامي اصحاب پيامبر بجز چند نفر مرتد شده اند يا فاسق گشته اند، مي گويد: ” شکي درمورد کفر چنين کسي وجود ندارد، زيرا در حقيقت او آيات قرآن را تکذيب کرده که در مورد آنها در چندين موض فرموده:رضي الله عنهم و آنها را مورد تمجيد قرار داده.”(الصارم المسلول علي شاتم الرسول صلي الله عليه وسلم 586)و کسي که علم قطعي حاصل از قرآن و سنت را رد نمايد کافر است.
    در اين سب و دشنام اذيت و آزار پيامبر صلي الله عليه وسلم وجود دارد، چون اينان اصحاب و ياران نزديک و مخصوص او بودند، دشنام دادن به نزديکان و افراد مخصوص انسان بدون شک اذيت‌آور است، و مي‌دانيم که اذيت کردن پيامبر صلي الله عليه وسلم کفر است.شيخ‌الاسلام ابن تيميه در تبيين اين حکم مي‌گويد: و اگر کسي از اين تجاوز کند و گمان ببرد که اصحاب بعد از وفات پيامبر صلي الله عليه وسلم مرتد گشته‌اند. بجز تعدادي که به بيست نفر نمي‌رسند. و يا اينکه بگويد همه اصحاب فاسق بوده‌اند، اين بدون شک کافر است، چون تکذيب نص قرآن را کرده که در چندين موضع اصحاب را ستوده و از آنان اظهار رضايت نموده است، بلکه هر کس از کافر شدن اينها به خود شک راه دهد او نيز کافر مي‌شود. و اين را ادامه مي‌دهد تا آنجا که مي‌گويد: کفر اينها بطور اضطرار از دين اسلام معلوم مي‌شود.( الصارم المسلول 586 – 587.)هيثمي مي‌گويد: سپس خلافي که هست در سب برخي از آنان است، ولي سب تمام اصحاب، شکي نيست که کفر است. (الصواعق المحرقه 379.)
    رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآَزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آَمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا » (الفتح: 29).
    امام مالک از اين آيه استنباط مي‌کند که هر کس صحابه را مورد بغض قرار دهد کافر است، چون صحابه آنان را خشمگين مي‌کنند و کسي که صحابه او را خشمگين کرده باشد، کافر است شافعي و ديگران با اين نظر موافق هستند. (الصواعق المحرقه: ص 317. و تفسير ابن کثير 4/204. نگا: السنه: الخلال ص 478، رقم (760) تحقيق د. عطيه الزهراني.)
    #23967

    noor.haq
    مشارکت کننده

    السلام علیکم. درود ورحمت الله بر انبیا و رسولان الهی واولیا واصحابشان وخصوصا اصحاب وشاگردان جان بر کف ومخلص ومومن رسول الله وبر آل بیت ایشان خصوصا امهات المومنین که یاور وهمسر وناموس وهمدم واهلبیت رسول بودند وبر ائمه 11نفر آل بیت وبر علما وتابعین وسلف صالح امت بر شیخ السلام ابن تیمیه و امام محمدبن عبدالوهاب وائمه 4مذهب فقهی اهلسنت وپیروانشان ومجاهدان اسلام وبرتمام موحدان ومجاهدان راه حق و مبلغان دین اسلام در دنیای حقیقی و مجازی در تمام ادوار تاریخ بشریت.

در حال نمایش 12 نوشته (از کل 12)

شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.