بخاري در کتاب غسل خود، مسلم در باب فضائل موسي(عليه السلام) و امام احمد حنبل در جزء دوم مسند خود از ابوهريره چنين نقل نموده اند: قوم بني اسراييل همگي با هم و بدون ستر عورت به آب رفته، خود را شستشو داده و به عورت هاي يکديگر نگاه مي کردند. چون اين کار براي آن ها رسم و عادت شده بود، زشتي و قباحت آن از بين رفته بود. فقط حضرت موسي(عليه السلام) به تنهايي به آب مي رفت تا کسي عورت او را نبيند. بني اسراييل اين کار او را دليل بر نقص وي پنداشته و تصور مي کردند که مثلاً ايشان فتق دارد و نمي خواهد کسي از آن مطلع شود. روزي که حضرت موسي(عليه السلام) جهت غسل به داخل آب رفته بود، لباس ها را در آورده و بالاي سنگي گذاشت، سنگ با لباس موسي فرار نمود، موسي(عليه السلام) به دنبال او مي رفت و مي گفت: اي سنگ، لباس هايم را کجا مي بري؟ سنگ آن قدر با لباس موسي رفت و موسي(عليه السلام) همچنان لخت و بدون ستر عورت او را تعقيب کرد، تا آن که بني اسراييل توانستند به عورت حضرت موسي(عليه السلام) نظر افکنند، و بالاخره دريافتند که موسي عيب و نقصي (فتق) ندارد. پس از آن، سنگ از حرکت باز ايستاد، موسي(عليه السلام) لباس هايش را گرفت و چنان بر سنگ تازيانه زد که سنگ شش يا هفت بار ناله کرد.صحیح بخاری ج1 ص195