Home › انجمن ها › خلفای راشدین › سوال عمربن خطاب از حذیفه رحمه الله علیه
این جستار شامل 0 پاسخ ، و دارای 0 کاربر است ، و آخرین بار توسط Mehrab در 10 سال، 1 ماه پیش بروز شده است.
-
نویسندهنوشته ها
-
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #6330شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #6379جناب اوربان
اولأ:به اية اي استناد نمودي كه نشان داده بهترين امت ازنظر شما كساني اند كه ازمنظر قران عقل وشعور ندارند كه نبايد كناريك بزرگ ادب را رعايت نمود
دومأ:من درصدد اوردن حديث بلند كردن صدا نبودم فقط قصد نشان دادن ان بود كه بله شأن نزول اية راجب اندو است وانجا هم كه ابن زبيرمدعي شده عمر ديگه پانتوميم بازي درمياورد از ايجاد اختشاش هنگام وصيت نبي ص و شك به رسالت وجرأتش به نبي ص هنگام دفن ابي ابي سلول وغيره مشخصه جناب عمر چقدر ادب ورعايت نمودن
ثانيا:لفظ ايمان انجا طبق نظربيضاوي شما مجازي بود نه حقيقي
ثالثأ:ايمان اين دو مثل ايمان ابن ابي سلول است در اية 9حجراتشنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #6380به تقليد از يك شخص بي ادله ادعا نموديد شاذ هست روايت!!!اولأ شاذ عقل تو با ان شخص بي ادله است ثانيأ:به سايت اهل الحديث و مقاله جناب سجودي راجب همين حديث تو سايت رجوع كن)هرچند بيشك به انہارجوع كرده اي براي تكرار سخنانشان اما چيزي نيافتي جهت سفسطه( هيچ كس مثل شما بيسوادان ادعا نكرده روايت شاذه.شما جناب اوربان مثل ان ورشكسته اي مي ماني كه جز كلام انشائي و سفسطه ادله اي نداره طرق مختلف حديث:
الكتب« المطالب العالية بزوائد المسانيد الثمانية لابن حجر …« كِتَابُ التَّفْسِيرِ«سُورَةُ التَّوْبَةِ)حديث موقوف( وَقَالَ وَقَالَ مُسَدَّدٌ: ثنايحْيَى، عَنِ الْأَعْمَشِ، عَنْ زَيْدِ بْنِ وَهْبٍ، قَالَ : سَمِعْتُ حُذَيْفَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ ، يَقُولُ :” مَاتَ رَجُلٌ مِنَ الْمُنَافِقِينَ فَلَمْ أُصَلِّ عَلَيْهِ ، فَقَالَ عُمَرُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ : مَا مَنَعَكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَيْهِ ؟ قُلْتُ : إِنَّهُ مِنْهُمْ ، فَقَالَ : أَبِاللَّهِ مِنْهُمْ أَنَا ؟ قُلْتُ : لَا . قَالَ : فَبَكَى عُمَرُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ “إِسْنَادُهُ صَحِيحٌ ، وَقَدِ اسْتَنْكَرَهُ يَعْقُوبُ بْنُ سُفْيَانَ مِنْ حَدِيثِ زَيْدِ بْنِ وهبالطبري – جامع البيان – سورة التوبة15743 – حدثنا : بشر ، قال : ، ثنا : يزيد ، قال : ، ثنا : سعيد ، عن قتادة سنعذبهم مرتين عذاب الدنيا وعذاب القبر ، ثم يردون إلى عذاب عظيم ذكر لنا أن نبي الله )ص( أسر إلى حذيفة بإثني عشر رجلاًًً من المنافقين ، فقال : ستة منهم تكفيكهم الدبيلة ، سراج من نار جهنم يأخذ في كتف أحدهم حتى يفضي إلى صدره ، وستة يموتون موتاً ذكر لنا أن عمر بن الخطاب رحمه الله كان إذا مات رجل يرى أنه منهم نظر إلى حذيفة ، فإن صلى عليه وإلاّ تركه ، وذكر لنا أن عمر قال : لحذيفة : أنشدك الله أمنهم أنا ؟ ، قال : لا والله ، ولا أؤمن منها أحداًً بعدك
الخرائطي – مساوئ الأخلاق – باب ذم النفاق297 – حدثنا : حماد بن الحسن بن عنبسة الوراق ، ثنا : أبو داود الطيالسي ، ثنا : أبو حرة ، عن الحسن ، قال : هلك رجل من أصحاب النبي )ص( ، وكان جارً حذيفة ، فلم يصل عليه حذيفة ، فبلغ ذلك عمر لحذيفة ، وأقبل عليه : يموت رجل من أصحاب رسول الله )ص( ، ولا تصلي عليه ؟ ، فقال :يا أمير المؤمنين ، إنه منهم ، قال : فنشدتك الله ، أأنا منهم أم لا ؟ ، قال :اللهم لا ، ولا أؤمن منها أحداًً بعدك.
قال الحافظ « رواه مسدد بسند صحيح» (إتحاف الخيرة المهرة2/143). وصرح في كتابه (المطالب العالية10/308) بصحة إسناده.
طبق قائده:بعضي ها به هرقيمتي حرف ميزنند !جناب اوربان شما هم همينطور بايد سفسطه وسياه كاري واربده اي بكشي جاي دادن سندي وچيزي
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #6388جناب رافضیاولا اهل سنت مث شما کر و کور ومقلد محض نیستن که هرکی هرچی گفت بدون تحقیق ازش تقلید کنن.
دوما اگه ما عقلمون شاذه امثال تو کلا عقل ندارید که بخاد شاذ باشه یا یک نوع دیگه.
سوما برو یاد بگیر کلمه حدیث چند نقطه داره بعد بیا اینجا اگه یاد گرفته بودی بعدش بهت یاد میدم حدیث شاذ یعنی چی و با چ ادله ای این روایت شاذه
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #7591مثل اینکه گوشتان کر است یا اینکه سواد کافی نداری وفقط بلدی چند تا سفسطه بکنی تا قزوینی بهت بگه به به چه نوکری دارم .رافضی بجای صفحه سیاه کردن و در رفتن از سندی که دادی و بی ادبی و جهالتت بفرما :
1-عدم شاذ بودن سندت را ثابت کن و نپر این طرف و آن طرف
2-مشکل شیعه این است که قران را نخوانده و هر جا یک سایت شیعه چیزی نوشته باشد اینها هم مثل سامری ها استفراق می کنند و باید جوری پسش بدن . جناب نادان سندت شاذ است و این است که بهت محل نمیزارم .چون نمیدونی هنوز شاذ چیست .با وجود اینکه تعریف شاذ رو هم بهت گفتم یاز خودت را به نفهمی میزنی و نمیخای حالی بشی . سندت شـــــــــــــــــــــــــــــاذ و مردود است……
شما یک بار اگر قرآن میخواندی متوجه میشدی صحابه یا منافق فرقش زیاد است . صحابه کسی است از نظر اهل سنت که پیامبر را دیده باشد بهش ایمان اورده باشد و با ایمان به او از دنیا رفته باشد و منافق هم تعریفی خلاف این است . ازجمله صفات منافقین:نرفتن به جهاد است.خلل وارد کردن در جهاد است .
3-جناب رافضی اگر واقعا عقل می داشتی صحابه را یا این سند پوچت متهم به نفاق نمیکردی .من یک سوال ازت می پرسم .اگر صحابه منافق و مرتد بودن چرا علی برای اسلام نجنگید و بیعت با کفار نمود؟؟؟چرا علی دخترش را به نکاح عمر قاتل زنش به زعم شما رافضیان می دهد ؟؟ چرا علی به یک منافق به زعم شما مشاوره می دهد؟؟؟از دو حالت خارج نیست 1-یا علی خودش هم مثل صحابه به زعم شما منافق بود 2-یا اینکه مسلمان بوده و حکم خدا رو که اعتلای امامتش بود دو دستی داد به جمعی کافر تا اسلام منحرف شود و تمام امت اسلامی مرتد شوند .
بهرحال جنابعالی هر وقت فهمیدی شاذ بودن چیست و مردود بودنش حتمی است بعد بیا مثل سامری ها استفراق کن و سخن بگو
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #7592گفتی =============
مثال ساده براي فهم بيشترمتعصبان :
جرم وجنايتي دريك محل معين اتفاق افتاده وپليس اعلام كرده به اسم و مشخصات كامل واتهام مشخص وبا ادله روشن به مجرمين رسيده اند ، پس شخصي كه هيچ ربطي به جرم وقوع يافته ندارد برود و از پليس سوال كند كه ايا من هم از آنانم؟ايا اسم من هم بين اسامي مجرمين است؟
كسي اين كاررا نمي كند الا اينكه يكي از دو تن باشد:
اينكه ديوانه و احمق باشد و نداند كه چه مي گويد و چه مي كند…
يا اينكه شخص شريك جرم باشد وبترسد ازاينكه درمعرض اتهام قرار بگيرد و لذا ازشدت ترس و نگراني حواسش را از دست داده وبا تمام حماقت برود واز پيليس اين سوال را بكند و اين همان چيزي است كه عمر كرده،
جواب==========================
مثال ساده تر به اندازه عقل ناقصت میزنم . باز می گویم این سندت شاذ است و اساسی ندارند .ولی مال ابن تیمه که گفته صحیح است حذیفه اسما منافقین را می دانست.کجا اسمی از روایتی که جنابعالی دادی برده شده است که عمر ازش پرسیده است؟؟؟میشه بگی کجای سخن ابن تیمیه این سخنت تصحیح شده؟؟؟
مثال ساده میزنم جواب بده:
فرض کن کنکور داری و دوستی هم داری که جواب سوالای کنکور رو میدونه و دستش رسیده.حالا جنابعالی برای اینکه در کنکور موفق تر باشی و از نتیجه کنکورت سربلندت در بیای از دوستت نمیخای جوابهای قطعی رو بهت بگه تا ترس و اضظرابت از بین بره؟؟؟
جنابعالی یک چشم داری و عین دزدان دریایی فقط یک عینک به چشم داری و نمیخای بفهمی. عمر فاروق کسی بودکه در بین خوف و رجا بود و صحابه همگی اینگونه متواضع بودند. خوف و رجا بدین معنی است که که حضرت عمر همیشه انقدر امیدوار بود و رجا داشت به الله که اگر تمام دنیا کافر باشند او امیدوار بود که تنها شخص مسلمان او باشد و همچنین انچنان خوف داشت از الله که اگر تمام دنیا مومن و مسلمان باشند و تنها یک نفر کافر ومنافق باشد ایشان انقدر خوف داشت که مبادا آن شخص ایشان باشد و مشمول عذاب الهی گردد .با وجود اینکه سیدنا عمر می دانست که الله رضایتش را بر او و صحابه منت نهاده است . اری این است عمــــــــــــــر فاروق .
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #7593به فرض صحت روايت شاذ وبی اساسی که دادی
اگر عمر – نعوذ بالله- منافق مي بود آيا در جلوي مردم حذيفه را در مورد خودش مي پرسيد؟! آيا نمي ترسيد که اگر منافق باشد حذيفه او را رسوا خواهد کرد؟!!
حساسيت ايماني فاروق او را چنان نموده بود که مي ترسيد که چيزي در مورد او پنهان بماند که او آن را نمي داند و پيامبر آن را مي دانست، بنابراين سوال کرد تا مطمئن شود: اما احساسات دل هاي زنده بر دل هاي مرده پنهان استشنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #7594در اخر عرض میکنم سندت شاذ است ومعضل است و موضوع است چرا که در تضاد با ایات قرآن است .قرآن رضایت ابدی از صحابه توسط الله را نشان می دهد و شما رافضیان برای اینکه بگید این اشتباه است مجبورید بگید قران تحریف شده و قرآن اصلی مصحف فاطمه است و آن هم در دست یک موهوم چاه جمکرانی است .
الله صحابه را مدح نموده و متاسفانه شیعه چون از قرآن دور است نمیخواهد بفهمد.
الله مستعان
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #7626راجب مثال کنکور:
اگه قرار بر این باشد که من جزو کنکورى ها باشم طبعا مى رم دنبال سوالات اما اگر من مشمول کنکور نباشم ایا به عقل من نمى خندن که تو که کنکورى نیستى که از سوالات کنکور مى پرسى و این همان فعل عمربن حنتمه است و شما جوابى واسه این سوتى ندارید،اما راجب ابن تیمیه قصد اثبات صحت جریان اشنا بودن حذیفه به اسامى منافقان بود نه اسم عمر،و شما بنظر احتیاج به عینک دارید.
و اینکه عمر جلو جمع سوال نموده اولا کجا امده جلو جمع بوده؟به فرض جلو جمع بوده این همون سوتى است،سوتى که شاخ و دم نداره.و نشان دادم سوال عمر نمى تواند از روى خوف و اىمان باشد و با متن رواىت بى گانه است،وطرق مختلف حدىث و با تصحىح علماى سنت دادم، بقیه سخنانت هم جواب داده شدن وشما به جاى رنگ امىزى متون مثل کودکان حتما به چشم پزشک رجوع کنشنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #7627واقعا افرین بر عقلت . من فقط مثلی زدم تا اون عقل ناقصت بهش ضربه بخوره .ولی اساس این روایتت باطل است و تو هیچوقت نمیتونی صحتش را ثابت کنی . واقعا تو تعطیلی دوست عزیز.گفتی============
اگه قرار بر این باشد که من جزو کنکورى ها باشم طبعا مى رم دنبال سوالات اما اگر من مشمول کنکور نباشم ایا به عقل من نمى خندن که تو که کنکورى نیستى که از سوالات کنکور مى پرسى و این همان فعل عمربن حنتمه است و شما جوابى واسه این سوتى ندارید،اما راجب ابن تیمیه قصد اثبات صحت جریان اشنا بودن حذیفه به اسامى منافقان بود نه اسم عمر،و شما بنظر احتیاج به عینک دارید.
جواب=================
بدون شک روایتی که سوال کننده مطرح نمود از اساسش باطل است . ادم مومن همیشه بیم دارد از خدا و در عین حال امیدوار است بخدا . نمیدانیم این چه منطقی است اقایان رافضی بی سواد دارن.برایتان سوت بلبلی بزنم تا بفهمیدش؟؟
1-من شک ندارم قبول هستم چون معلم به من مژده داده است 2-در عین حال معلم یکی را باخبر نموده و اسامی مردودها را بهش داده 3-من هم که میخام اطمینانم بیشتر شود میرم پیش کسیکه معلم اسامی را بهش داده و اینطوری خیالمو تخت می کنم و این شدت ایمانمو نشون میده مبادا مورد غصب معلم قرار گرفته باشم و بی خبر باشم . این عقل گنجشکی جنابعالی نمیشکه این حرفو؟؟؟؟
در اخر بهت می گم که فـــــــــــــرارت بس است و بیشتر از این موضوع و سوتی ای که دادید را جمع کنید . این روایتت هیج پایه و اساسی ندارد و امثال جنابعالی میخاید با منحرف کردن موضوع یک کم ابروی رفته یتان را جمع کنید .
من همچنان منتظر اثبات صحتش هستم .پس از این فرار نکن با سفسطه.در ضمن مودب باش احمق جاهل .درست اسم حضرت عمر را ببر گاو پیر.اسمش حضرت عمر بن خطاب ملقب به فاروق اعظم است. در مورد روایت ابن تیمیه هم ایشون اگر بعد سخنش را میخواندی میفهمیدی دلیلش چه بوده و ربطی یه روایتی که کوری مثل شما داد ربطی ندارد. اگر ادامه شو نداری و کپی کردی از سایت قزوینی مرتد تا برات بفرستم متن عربیشو.میگم کوری و عینک امام زمانی جلو چشمت را گرفته ونمیتونی چیزی ببینی و با عمامه سنگینت نمیتونی به کله ات ضربه بزنی تا بفهمی . و همش مثل کلاغ از اصل بی سند و بی اعتبار بودن دلیلت میپری به این شاخه و آن شاخه تا بلکه بتونی پنیر را دهان یک بچه کوچولو بگیری و اندکی خودت را در بالای درخت اسوده کنی .ولی نمیزارم در بری با این ادعای کذبت . هیچکدوم از دلایلمو جواب ندادی . برو مثل مرد خط به خط سخنانمو با دلیل محکم جواب بده نه اینکه یک کلمه بگیری و سفسطه کنی .اولین نکته را اثبات کردی جایزه داری .روایت شاذت چگونه حجیت دارد؟؟؟؟؟؟بقیه اش پیشکش آن عقل ناقصت.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #7629گفتی======================
اینکه عمر جلو جمع سوال نموده اولا کجا امده جلو جمع بوده؟به فرض جلو جمع بوده این همون سوتى است،سوتى که شاخ و دم نداره.و نشان دادم سوال عمر نمى تواند از روى خوف و اىمان باشد و با متن رواىت بى گانه است،وطرق مختلف حدىث و با تصحىح علماى سنت دادم، بقیه سخنانت هم جواب داده شدن وشما به جاى رنگ امىزى متون مثل کودکان حتما به چشم پزشک رجوع کن
جواب==========================
ثابت کن جلوی جمع نبوده است .از کجا ثابتش میکنی؟؟میخام بدونم دارن رو جنازه نماز میخونند و حذیفه منصرف میشه .نماز جنازه دو نفری است یا جمعی ؟؟
در مورد اینکه گفتی اسناده صحیح!!!جواب:رافضی جان فرق اسناده صحیح با حدیث صحیح را برایمان عرض کن دفعه بعد!!!راستی یحیی بن سعید بن ابان جنابعالی نمیدونی که هر جی روایت از اعمش نقل کرده از غرائب است؟؟؟قال الحافظ في تهذيب التهذيب 11 / 214 :
أورده العقيلى فى ” الضعفاء ” ، و استنكر له عن الأعمش عن أبى وائل عن عبد الله : لا يزال المسروق متغيطا حتى يكون أعظم إثما من السارق .
خود ذهبی میگه:
رتبته عند الذهبي :
الحافظ ، ثقة يغرب عن الأعمش –
قال أبو بكر المروذى ، عن أحمد بن حنبل : لم يكن له حركة فى الحديث .
هر حدیث صحیح از دو جهت میتونیم بگیم صحیح است ودر باب اعتقادی میشه بهش استناد کرد:1-سند بدون اشکال داشته باشد 2-متن حدیث صحیح الفظ باشد و مخالف قرآن نباشد.
در این سند جنابعالی شذود وجود دارد .یعنی روایتی شاذ است از این جهت که1-بر سندش اشکالاتی هست که یکی از انها این بود که یحیی بن سعید بن ابان رویاتش از اعمش غریب هستند و غیر قابل .و دوم اینکه مابقی راویان هم جرح و تعدیل نرمی به انها شده و اینخودش باعث میشه ما در باب اصول اعتقادی نپذیریم.
متن حدیثت هم صحیح الفظ نیست چرا که در تعارض با ایات الهی است و نمیشود بدان احتجاج نمود
پس نگو این روایت شاذت حدیثش صحیح است.
راستی همه تلاشت این است اثبات کنی که عمر منافق و کافر بوده العیاذ بالله؟؟
این که به ضرر خودت هست .میدونی چرا؟؟چون باعث میشه دیدی درست کنی که علی هم منافق بوده العیاذ بالله:1چرا علی دخترش را به منافق و کافر داد؟؟؟2چرا علی اسلام رو دست مرتدین و دشمنان اسلام داد؟؟3چرا علی با منافقین و مرتدین بیعت نمود؟؟؟چرا علی به منافق و مرتد مشاوره میداد؟؟؟
از دو حالت خارج نیست خودت انتخاب کن یکیشو:
1-یا علی خودش هم مثل صحابه به زعم شما منافق بود 2-یا اینکه مسلمان بوده و حکم خدا رو که اعتلای امامتش بود دو دستی داد به جمعی کافر تا اسلام منحرف شود و تمام امت اسلامی مرتد شوند و این خودش کافر بودنشو باز مجسم میکند العیاذ بالله .
بهرحال راه سومی برایت می گذارم:سکوتتتتتتتتتتتتت کن و بیشتر از این خودت را رسوا نکن .من میروم چشم پزشکی اما برای خریدن عینک جدید برای شما رافضی جاهل
تصمیم با خودت است.شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #7630سؤال عمر از حذیفه در مورد نفاق در واقع نفاق اعتقادی بوده نه نفاق عملی مانند حدیثی که از سیدنا رسول الله صلی الله علیه و سلم روایت شده و فرمودند : “بیشترین منافقان امتم قاریان هستند.”
در آن روایت عمر می بیند که حذیفه بر جنازه شخصی نماز نخواند “مات رجلٌ منَ المنافقينَ فلم أُصَلِّ عليه” و علت نماز خواندن را می چرسد و حذبفه نیز در پاسخ می گوید: ” إنه منهم” یعنی او از آنها = منافقان بود. در این حال عمر از حذیفه می پرسد که آیا من هم از آنها هستم؟ و حذیفه قاطعانه در پاسخ می گوید: “لا” این اثر خیلی .واضح است هیچ دلیلی بر نفاق عمر نمی کند و جز رافضی مریض القلب چنین برداشتی نمی کند.
در حدیثی از ابن عباس روایت شده که می گوید: رسول الله صلی الله علیه و سلم به علی بن ابی طالب فرمود:أما إنك ستلقى بعدي جهدا ؛ تو بعد از من با سختی ها روبه رو می شوی . علی گفت:في سلامة من ديني؟ ؛ من در دینم سالم هستم ؟ آنحضرت صلی الله علیه و سلم فرمود: انت فی سلامة دینك ؛ تو بر دینت سالم هستی
این حدیث را حاکم نیشابوری روایت کرده و در کتابهای شیعه هم آمده است.
در این حدیث علی بن ابی طالب از سلامت دینش هنگام مواجه با آن سختی ها پرسیده است که نکته ی قابل توجه این است : مگر نه اینکه علی بن ابی طالب اهل بهشت بوده و به دیدگاه شیعه عالم به غیب پس چرا از سلامت دینش می پرسد؟!
ا
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #7631اما در مورد بشارت دادن به بهشت ؛ خود قرآن اصحاب را بشارت به بهشت داده و دراین حال اکثرشان که مخاطب این بشارت الهی بودن در قید حیات بودن اما کسی نگفت ما چون بشارت داده شدیم پس از عبادت و اعمال نیک بعد از نزول آن آیات دست می کشیم . حال بنابه دیدگاه شیعه این اصحاب بشارت داده شده عده ای خاص و اندک بودن بسیار خب همان عده ی خاص و اندک هم که معصوم نبودن بلکه ممکن الخطاء بودن پس باز ترس و خوفشان از جهنم و نهایت تقوا و عبادت بسیارشان بعد از نزول آن آیات بشارت برای چه بوده است همان پاسخ ماست.حذیفه از عمر تمجید کرده و بعد از شهادت عمر بسیار افسوف خورده و اسلام را درخطر دانسته است همانطور که علی در نهج البلاغه فقدان عمر را برای اسلام و مسلمانان عارضه ی بزرگی دانسته است.
حذیفه می گوید:
إنما كان مثل الإسلام أيام عمر مثل أمر مقبل لم يزل في إقبال، فلما قتل أدبر فلم يزل في إدبار
همانا مثل اسلام در ایام خلافت عمر مانند دینی است که همیشه روبه جلو است و هنگامی که عمر کشته شد [این امر] روبه عقب رفت.
این اثر را ابن سعد در طبقات الکبری با سند صحیح روایت کرده است.
پیامبر صلی الله علیه و سلم امتش را آموزش داده است که در دعا ها به خداوند پناه ببرند از نفاق و دورویی
االلهم انی اعوذبک من النفاق …
صحیفه ی سجادیه دعای 42 را بخوانید ببینید امام معصوم نزد این قوم چگونه از نفاق و کفر به خدا پناه برده است.
لذا اگر کسی در دعا همیشه به خداپناه ببرد از نفاق دلیل بر آن نیست که آن شخص منافق است بلکه بالعکس دلیل بر توجه شخص به احوالات و ایمانش است و این ستودنی است و عمر هم در سؤالش از حذیفه همین گونه بوده مگرنه کسی که منافق باشد که سؤال نمی کند و این جز روافض کژفهمی ندارند در برداشتشان از آن اثر.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #7715مثل اینکه مشکل روافض با این روایت حل شد . دیگه نشنوم از این مسخره باز ی ها در بیارید .
اگر مطالب خوانده شود دقیقا پی برده می شود که حقیقت این سخنان چیست.
راستی با این حساب كه شما مي گید هر کس بپرسد ایا من از فلان چیز هستم باید خودش از ان باشد با این استدلال پیامبر را هم زیر سوال مي بريد . با این استدلال بایستی بگید پیامبر هم مشرک بوده .چرا که فرموده
لَئِنْ
أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ
اگر شرک بورزی اعمال حبط می شود و از خاسرین می شوی. ایا پیامبر بهشتی نیست؟؟ایا پیامبر معصوم نیست که دچار شرک شود؟؟ایا پیامبر مشرک می شود؟؟این استدلال واقعا مسخره ترین استدلال جهان بود که دیده بودیم
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #7771جناب عمرى مطلب و نمى خواى بفهمى!
اولش ادعا دارى حدیثددلالت برشدت ایمان عمربن حنتمه داره بعد ادعا مکنى نه حدیث متضاد با قرانس!!چرا هذیان مى گى؟
همانطور که ابن تیمیه هم تصدیق نموده حذیفه به اسامى ان منافقان که قصد کشتن نبى را داشتند اگاه شده بود و جناب عمر خواسته مطمءن شود که ایا حذیفه او را هم شناخته یانه،که در پست هاى قبل به حد کافى راجبش شرح دادم ونشان دادم سوال از نفاق مال مسلمان نیست و اصولا منافق برایش این چیزها مهم نیستعمر ازحذيفه مي پرسد ايا من از منافقين هستم؟
نمي پرسد ايا من از اناني هستم كه اعمالشان قبول شده و الله ازايشان راضي شده يا نه… نمي پرسد ايا من در كارهايم انچه را خدا خواسته به اتمام رسانده ام …
نمي پرسد كه ايا من از بهترين عبادت كنندگان هستم يا نه …
و نمي پرسد كه ايا من متخلف هستم يا نه…
هراس و ترس ازاينكه اعمال قبول نشود از صفات منافقين نمي باشد ،همه انچه از سوالات ودلايل دربالا گفتيم براي مومن است وبراي منافق نمي باشد براي اينكه در اصل منافق است وبرايش مهم نيست كه اعمال وعبادتش را به كامل ترين وجه انجام داده يا نه وبرايش مهم نمي باشد كه عملش مقبول شده يا نه . ..
وبه همين ادله استدلال شما به اين روايت ساقط وباطل است .
وحذيفه از عبادت و نماز و روزه سخن نمي كند بلكه از منافقيني سخن مي كند كه سعي داشتند نبي ص را در عقبه بكشند.اين كجا با آن برابر است؟
واين که گفتى على ع فرموده ايا من بر دینم سالم هستم،اول بنگر اينجا على ع مثل عمربن حنتمه از نفاق سوال نمى کند بلکه از سلامتى اسلامى که داشته مى پرسد وشيعه عقيده اش بر ان است على با حق و حق با على است و اين روايات اموى را قبول ندارد،و اين که گفتى دارى سعى مى کنى عمر را منافق نشان بدى!!!!
چشات و بازکن اين را روايت صحيح السند شما مى گه پس به ما مربوط نيس،
راجب اين مثال هاى کلاسيت،اين صحىح است:تو اگه خوب درس خواندى وتخلفى نکردى معلم نمى تواند از جيبش بهت مردودى صادر کند، يا انکه تومعتقد باشى معلم بهت وعده کذب داده ياانکه خودت بر معلم افترا بستى که بهت وعده داده کما انکه به نبى افترا بستيد و با تفسىر باطل قران براى خلىفه مفلستان بهشت ساختىد.وسوال عمر جلو جمع باشد سوتى است واحتمال هم دارد رفته ارام ازحذىفه پرسىده و اثبات ان دردى را دوا نمى کند .اخرهم زبان به فحاشى گشودى!!!در جواب گوىم:قالوا سلاما -
نویسندهنوشته ها
شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.
با سلام برادرم . ما چون به آیات قران اعتقاد کامل داریم و وقتی که خداوند به مهاجرین که ابوبکر و عمر و عثمان جزو مهاجرین هستند ، وعده بهشتی به آنها داده است ، دیگر نیازی نیست که افراد با روایات ضعیف و جعلی بتوانند در فکر ما تزلزلی ایجاد کنند و از شما یک سوال دارم آیا خداوند به وعده ای که در این آیه داده است پایبند هست یا خیر ؟؟؟ لطفا حاشیه نروید و صریحا پاسخ بدهید .
(وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُم بِإِحْسَانٍ رَّضِيَ اللَّـهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ۚ ذَٰلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ) ایه 100 توبه : به ترجمه ایت الله مکارم شیرازی (پیشگامان نخستین مهاجرین و انصار، و کسانی که به نیکی از آنها پیروی کردند، خداوند از آنها خشنود گشت، و آنها (نیز) از او خشنود شدند؛ و باغهایی از بهشت برای آنان فراهم ساخته، که نهرها از زیر درختانش جاری است؛ جاودانه در آن خواهند ماند؛ و این است پیروزی بزرگ !)
و اینکه به ابوبکر و عمر و عایشه رضی الله عنهم اجمعین توهین می کنید که ما اهل سنت ناراحت شویم ، اما به لحاظ اینکه ما به وعده خداوند در ایه 100 توبه اعتماد کامل داریم و معتقدیم که توهین و تهمت به اشخاص ، به حسنات انها افزوده می شود .