Home › انجمن ها › خلفای راشدین › سوال عمربن خطاب از حذیفه رحمه الله علیه
این جستار شامل 0 پاسخ ، و دارای 0 کاربر است ، و آخرین بار توسط Mehrab در 10 سال، 1 ماه پیش بروز شده است.
-
نویسندهنوشته ها
-
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #1782-عن حذيفةَ ، رضي اللهُ عنه ، قال : مات رجلٌ منَ المنافقينَ فلم أُصَلِّ عليه ، قال : فقال عُمرُ ، رضي اللهُ عنه ، : ما منَعَكَ أن تصليَ عليه ؟ قال : قلتُ : إنه منهم ، فقال : أباللهِ منهم أنا ؟ قلتُ : لا ، فبَكى
حذيفه گويد:مردي ازمنافقان فوت نمود ومن براو نمازنخواندم،عمرگفت:چه چيز مانع شد تورا تا برأو نمازنخواني؟گفتم:او يكي ازآنان بود(منافقان)عمر عاجزانه گفت ايا من هم ازآنان هستم؟گفتم نه سپس عمرگريستالراوي:زيد بن وهب المحدث: البوصيري-المصدر: إتحاف الخيرة المهرة-الصفحة أو الرقم:2/474
خلاصة حكم المحدث:سنده صحيحالراوي:زيد بن وهب الجهني المحدث: ابن حجر العسقلاني-المصدر: المطالب العالية-الصفحة أو الرقم:4/123
خلاصة حكم المحدث:إسناده صحيحاگربراستي پيامبر اين مژده را داده باشد-بهشتي بودن-چرا عمر از حذيفه يماني) كه راز تشخيص منافقان را در اختيار داشته است(درباره خودش مي پرسيده و او را قسم ميداده كه آيا وي ازجمله آنہا است؟و آيا نامش جزو منافقان آمده است؟و آيا پيامبر اورا ازجمله آنان شمرده است؟ درحالي كه او كاملأ اگاه بوده كه منافقان در پست ترين مرتبه دوزخند،آيا ميتوان اين پرسش عمر را با آن مژده بهشتي كه مي گويند دريافته است سازگار دانست؟
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #6271شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #6274بنام خداالسلام علی عبادالله الصالحین
با این نوع برداشت سلبی حضرت ابراهیم علی نبینا و علیه السلام هم در زمره کافرین قرار می گیرد چرا که از خداوند زنده شدن مردگان را درخواست می کند و علتش را در پاسخ اطمینان قلب عنوان می کند.از سوی دیگر گریستن و همین خوف از ارتداد و نفاق نشانه مراقبه ویژه و ستودنی است و تایید عدم نفاق هم موید برداشت و تاویل معروض است.
والسلام علی من اتبع الهدی
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #6275روايت تصحيح شده وصحيح است.
ايا عمربن خطاب هم مي خواست قلبش ارام شود!راجب چي!
راجب انكه مسلمان است نه منافق!
يعني ايشان حتي در مسلماني اش هم شك داشت چه برسد به احاديث جعلي كه به عمر وعده بهشت داده شده.
اما راجب ابراهيم ع:
ايه 261بقره
واذ قال ابراهيم رب ارني كيف تحي الموتي قال اولم تومن قال بلي ولكن ليطمئن قلبيوبياد آور انزمان را كه ابراهيم گفت:پروردگارا نشانم بده كه چگونه مردگان را زنده ميكني؟
فرمود مگرايمان نداري؟عرض كرد ايمان دارم ولي ميخواهم قلبم ارامش يابد.
شرح:
ابراهيم ع ازخدا درخواست ديدن زنده نمودن را كرد،نه بيان استدلالي
زيرا انبيا ومخصوصأ پيامبري چون ابراهيم ع مقامشان بالاتر ازآن است كه معتقد به قيامت باشند درحاليكه دليلي برآن نداشته وازخدا درخواست دليل كنند،
علاوه بر اينكه ابراهيم ع سوال خود را باكلمه(كيف)ادا كرد كه مخصوص سوال ازخصوصيات وجودچيزي هست نه ازاصل وجود آن وقتي شما ازمخاطب خودمي پرسي ايا زيد را ديدي؟سوال ازاصل ديدن زيد است وچون مي پرسي زيد راچگونه ديدي؟سوال ازاصل ديدن نيست بلكه ازخصوصيات ديدن و يابه عبارت ديگرديدن خصوصيات است.ايه شريفه دلالت ميكند كه ابراهيم ع درخواست كرده بود كه خدا كيفيت زنده كردن رابه او نشان بدهد نه اصل احيارا،حضرت ابراهيم ع نپرسيده كه خدايا ايا مردگان را زنده خواهي كرد!بلكه از چگونه زنده كردن مردگان پرسيده.
اما جناب عمربن خطاب نپرسيده كه من چطور مسلماني هستم بلكه گفته ايا من ازانان هستم كه مي خواستن نبي ص را بكشند تو عقبه يعني منافقان.پس قياس اين دو باهم فريب وزشت است.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #6277سري كه در ترس مومنين وجود دارد ازاينكه عبادتهايشان را ازايشان قبول نكنند،از ترس اين نيست كه خدا بر اجر وپاداششان نيافزايد كه اين خلاف وعده الله است مومنان را ،به عنوان مثال سخن الله تعالي كه مي فرمايد :
فأما
الذين آمنوا و عملوا الصالحات ، فيوفيهم أجورهم ،
اما انان كه ايمان اورده و نيكوكار شدند خدا اجر تمام و كمال به انها عطا كند .
بلكه خداوند بر پاداششان زياده مي كند انطوري كه فرموده بر اجر وپاداششان مي افزائيم و زياده مي كنيم ازفضل خويش،والله خلف وعده نكند چنانچه دركتابش فرموده.بلكه راز آن در پذيرش انجام عبادت است انطوري كه الله امر فرموده،و اطمينان نيابند ازاينكه انچه انجام داده اند بر وفق مراد خداست بلكه گمان كنند كه درانجام آن كوتاهي نموده اند و لذا با اين درك و فهم مي ترسند كه ازانها قبول نشود.شايد مومن اين را در نظر بگيرد براي افزايش
علاقه در عبادت وانجامش انطور كه الله امر فرموده.
وآن معني سخن الله تعالي است كه فرمايد :
فمن كان يرجو لقاء ربه فليعمل عملا صالحا ، و لا يشرك بعبادة ربه
أحدا
پس هركس به لقاي پروردگارش اميدوار است بايد نيكوكار شود و هرگز درپرستش خدايش احدي را با او شريك نگرداند.عمر ازحذيفه مي پرسد ايا من از منافقين هستم؟
نمي پرسد ايا من از اناني هستم كه اعمالشان قبول شده و الله ازايشان راضي شده يا نه… نمي پرسد ايا من در كارهايم انچه را خدا خواسته به اتمام رسانده ام …
نمي پرسد كه ايا من از بهترين عبادت كنندگان هستم يا نه …
و نمي پرسد كه ايا من متخلف هستم يا نه…
هراس و ترس ازاينكه اعمال قبول نشود از صفات منافقين نمي باشد ،همه انچه از سوالات ودلايل دربالا گفتيم براي مومن است وبراي منافق نمي باشد براي اينكه در اصل منافق است وبرايش مهم نيست كه اعمال وعبادتش را به كامل ترين وجه انجام داده يا نه وبرايش مهم نمي باشد كه عملش مقبول شده يا نه . ..
وحذيفه از عبادت و نماز و روزه سخن نمي كند بلكه از منافقيني سخن مي كند كه سعي داشتند نبي ص را در عقبه بكشند.اين كجا با آن برابر است؟
نتيجه:
سؤال عمر ازپارسائي شديد نيست ، شما درحال تلاش هستيد براي فريب خودتان و گمراه نمودن ديگران،
بلكه سوال عمر ازاين حيث جدي است كه سوال مي كند ايا من ازآن منافقيني هستم كه سعي داشتند رسول الله را بكشند؟شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #6279توجه داشته باشيد كه محور بحث،بحث حذيفه از منافقان است همانہائي كه سعي داشتند رسول الله را درعقبه بكشند،ازلحاظ انكه رسول الله،حذيفه را ازاساميشان باخبر ساخته بود .
وابن تيمية هم به آن اعتراف نموده است
مجموع الفتاوى – بن تيمية – الجزء 13 الصفحة 253
… وَأَمَّا حَدِيثُ حُذَيْفَةَ : فَقَدْ ثَبَتَ فِي الصَّحِيحِ : أَنَّ حُذَيْفَةَ كَانَ يَعْلَمُ السِّرَّ الَّذِي لَا يَعْلَمُهُ غَيْرُهُ وَكَانَ ذَلِكَ مَا أَسَرَّهُ إلَيْهِ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عَامَ تَبُوكَ مِنْ أَعْيَانِ الْمُنَافِقِينَ فَإِنَّهُ رَوَى أَنَّ جَمَاعَةً مِنْ الْمُنَافِقِينَ أَرَادُوا أَنْ يَحِلُّوا حِزَامَ نَاقَةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ بِاللَّيْلِ لِيَسْقُطَ عَنْ بَعِيرِهِ فَيَمُوتَ وَأَنَّهُ أُوحِيَ إلَيْهِ بِذَلِكَ وَكَانَ حُذَيْفَةُ قَرِيبًا مِنْهُ فَأَسَرَّ إلَيْهِ أَسْمَاءَهُمْ .مثال ساده براي فهم بيشترمتعصبان :
جرم وجنايتي دريك محل معين اتفاق افتاده وپليس اعلام كرده به اسم و مشخصات كامل واتهام مشخص وبا ادله روشن به مجرمين رسيده اند ، پس شخصي كه هيچ ربطي به جرم وقوع يافته ندارد برود و از پليس سوال كند كه ايا من هم از آنانم؟ايا اسم من هم بين اسامي مجرمين است؟
كسي اين كاررا نمي كند الا اينكه يكي از دو تن باشد:
اينكه ديوانه و احمق باشد و نداند كه چه مي گويد و چه مي كند…
يا اينكه شخص شريك جرم باشد وبترسد ازاينكه درمعرض اتهام قرار بگيرد و لذا ازشدت ترس و نگراني حواسش را از دست داده وبا تمام حماقت برود واز پيليس اين سوال را بكند و اين همان چيزي است كه عمر كرده،
عمرازآناني بود كه سعي در قتل رسول الله داشتند در عقبه
وترسيد ازانكه حذيفه دانسته باشد كه او منافق است پس با بازيگري رفت سوال كند به منظور مطمئن شدن، اما حذيفه دقيق تر از او بود.به لحاظ حفظ راز رسول الله و به او گفت:نه با علم به اينكه عمر چه چيزي را مي خواهد و يك لحظه هم شك نكرد كه عمر اورا به حيله خواهد كشت،ازانجا كه انچه ازسيره عمر شناخته بود كه او مردي ترسو است و انقدر قوي نيست كه با مردان بصورت روبرو ظاهر شود لذا به منظور خلاص شدن از شر عمربن خطاب ودفن نمودن راز نبي ص با آن به او گفت نه از انها نيستي وبعد تو احدي را باخبر نخواهم ساخت از اين جريان يا بعد تو به احدي جواب نخواهم داد اگر اين سوال را بپرسد
عمربن خطاب ضمن سوال ازحذيفه كه ايا من از منافقين هستم خودش را رسوا ساخت وتا ابد افشا نمود كه از منافقين است.
كسي كه به بهشت بشارت داده شده به خودش شك نمي كند كه از منافقاني كه براي كشتن رسول الله به عقبه رفته بودن،باشد …ايا اينچنين نيستشنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #6295بنام خداالسلام علی عبادالله الصالحین
مادامی که تعصب و کینه موروثی از دل شما زدوده نشود و صادقانه در جهت اصلاح و تقویت ایمان خود در راه رسیدن به حق تلاش لازم را نداشته باشید در بر همین پاشنه می چرخد.
بنده صادقانه آنچه به نظرم رسید به دور از صحت و یا عدم صحت حدیث و ادعای شما عرض کردم و افترایی که شما به عمر رضی الله عنه وارد می کنید خودتان ضمنی رد می کنید.
آیا منافق فقط به سوء قصد کنندگان عقبه اطلاق می شود؟ پس همه مردم در این صورت خیالشان راحت که نفاق پرونده اش در عقبه بسته شد؟!.
وانگهی کسانی که عمررضی الله را از اولیای خدا میدانند چنین تصوری از او ندارند و او را از نفاق و سستی ایمان بری می دانند و بر همین باور از منکرات روی گردانند و به معروف گرایش دارند.
اما مدعی تشیع از این دسته افترائات به ائمه اهل بیت وارد می کند و در تمام شئونات خود وارد می کند.
قبر پرستی ، توسل به غیر خدا و درگذشتگان ، واسطه گیری من دون الله در کسب فیض و دفع شر،اضطرار و پریشانی در غیبت حجت خدا در زمین،ادعیه شرک آمیز و زیارت غلو آمیز و شرک آلود و حاوی سب و لعن و افترا و انتساب صفات خاصه خدایی به بزرگان دینی که همه مجاهدتشان در امحای چنین شرکیاتی بوده و قس علیهذا.
این ها نقل نیست، واقعیت عینی و در جریان در متن جماعت مدعیان تشیع است و سوء استفاده های ناشی از این باور را به عینه می توان دید.
حال شما کلاه خود را قاضی کن که نقل شما که بی شک با تاویلی که کردید بین مسلمین موحد مقبول و معمول نیست مخرب است یا باور های مشرکانه معروف و معمول در جماعت بسته و خرافی مدعی تشیع.
و السلام علی من اتبع الهدی
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #6302نوشته ايد!!!
آیا منافق فقط به سوء قصد کنندگان عقبه اطلاق می شود؟ پس همه مردم در این صورت خیالشان راحت که نفاق پرونده اش در عقبه بسته شد؟!.جواب:
جناب بنظر شما نمي خواهيد بفهميد جريان از چه قرار است!
حذيفه رض كسي بوده كه درجريان ترور نبي ص به اسامي منافقان اگاه مي شود تو سط نبي ص .جناب عمربن خطاب هم از او همين را پرسيده كه ايا جزو آن منافقاني كه مي شناسي هستم ياخير!
وانگهي وغيره هم نشد جواب ما.[كوران واقعي كساني هستند كه نمي خواهند ببينند]
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #6303{ سلاماین روایت مردود و ضعیفه علتش هم شاذ بودنشه.}
حرف برادر مان تایید100در100
تمام استدلال های نویسنده تایپیک در حال استدلال بی خودست
:)) هی زور بزن هی زور بزن
ایه قران که در مورد عمر و ابوبکر رض استا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَن تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَأَنتُمْ لَا تَشْعُرُونَ إِنَّ الَّذِينَ يَغُضُّونَ أَصْوَاتَهُمْ عِندَ رَسُولِ اللَّهِ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوَى لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ عَظِيمٌ؛
====
اینجا باید گفت : خدا بهتر میداند عمر مومن است یا یک روایت شاذ و استدلال های شما . این ایه چه ؟
و با توجه به استدلال خودت{سري كه در ترس مومنين وجود دارد ازاينكه عبادتهايشان را ازايشان قبول نكنند،از ترس اين نيست كه خدا بر اجر وپاداششان نيافزايد كه اين خلاف وعده الله است مومنان را ،به عنوان مثال سخن الله تعالي كه مي فرمايد :
فأما
الذين آمنوا و عملوا الصالحات ، فيوفيهم أجورهم ،
اما انان كه ايمان اورده و نيكوكار شدند خدا اجر تمام و كمال به انها عطا كند .
بلكه خداوند بر پاداششان زياده مي كند انطوري كه فرموده بر اجر وپاداششان مي افزائيم و زياده مي كنيم ازفضل خويش،والله خلف وعده نكند چنانچه دركتابش فرموده.بلكه راز آن در پذيرش انجام عبادت است انطوري كه الله امر فرموده،و اطمينان نيابند ازاينكه انچه انجام داده اند بر وفق مراد خداست بلكه گمان كنند كه درانجام آن كوتاهي نموده اند و لذا با اين درك و فهم مي ترسند كه ازانها قبول نشود.شايد مومن اين را در نظر بگيرد براي افزايش
علاقه در عبادت وانجامش انطور كه الله امر فرموده.
وآن معني سخن الله تعالي است كه فرمايد :
فمن كان يرجو لقاء ربه فليعمل عملا صالحا ، و لا يشرك بعبادة ربه
أحدا
پس هركس به لقاي پروردگارش اميدوار است بايد نيكوكار شود و هرگز درپرستش خدايش احدي را با او شريك نگرداند.}روایت مورد نظر با استدلال خودت رد شد چون خدا عمر را مومن خانده ؟؟؟؟ حال کدام اشتباه میکند خدا و قران ؟ یا روایت شاذ
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #6304فرض كه ايه راجب عمر وابوبكر درجريان بي ادبيشان به نبي ص نازل شده!ايه درمذمت اندو نازل شده بخاطرسوء ادبشان وثابت مي كند عقيده شما مبني برانكه عمر وابوبكر متقي بودند و ال و بل بودن وباطل مي كند وثابت مي كند ازاين دو بهترهم بودن درامت
عن بن أبي مُلَيْكَةَ قال كَادَ الْخَيِّرَانِ أَنْ يَهْلِكَا أبو بَكْرٍ وَعُمَرُ لَمَّا قَدِمَ على النبي صلي الله عليه وسلم وَفْدُ بَنِي تَمِيمٍ أَشَارَ أَحَدُهُمَا بِالْأَقْرَعِ بن حَابِسٍ الْحَنْظَلِيِّ أَخِي بَنِي مُجَاشِعٍ وَأَشَارَ الْآخَرُ بِغَيْرِهِ فقال أبو بَكْرٍ لِعُمَرَ إنما أَرَدْتَ خِلَافِي فقال عُمَرُ ما أَرَدْتُ خِلَافَكَ فَارْتَفَعَتْ أَصْوَاتُهُمَا عِنْدَ النبي صلي الله عليه وسلم فَنَزَلَتْ:يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النبي ( إلى قَوْلِهِ ) عَظِيمٌابن ابی ملیکه می گوید : نزديك بود آن دو نيكوكار هلاك شوند ابی بکر و عمر زيرا نزد پيامبرص بانگ خويش را بلند كردند و اين هنگامى بود كه سوارانى از تميميان بر وى وارد شدند پس يكى از آندو گفت اقرع بن حابس مجاشعى را كار بفرماى و ديگرى مردى ديگر را پيشنهاد كرد. كه نافع گفته اسمش را نميدانم، پس ابوبكر به عمر گفت : تو جز ناسازگارى با من خواستهاى ندارى . عمر گفت : من نمى خواهم با تو ناسازگارى نمايم پس صداهاشان بر سر اين موضوع بلند شد و خداوند اين آيه رافرستاد اى مؤمنان صداهاتان را از صداى پيامبر بلندتر نكنيد و در گفتار خويش با او آهسته سخن كنيد نه آنچنانكه با يكديگر سخن مى گوئيد مبادا بىآنكه بدانيد اين شيوه، كارهاتان را به هدر دهد.ازجمله روش هاي فصيح وروان كه درقران استفاده شده است اين است كه مثلأ وقتي ازبهشت به عنوان مثال ذكر مي كند سپس بدنبال ان ازجهنم ذكرمي كنداينجا نيز ايضأ قران بعد وصف كساني كه صدايشان راكنارنبي بلند ميكنند < يعني جنابان ابوبكروعمر> به نابودي اعمال وناداني ،بدنبال ان افرادي را وصف ميكند كه صدايشان را فروميكشند وخدا انهارا با صفت متقي ياد ميكند وبرايشان اجر عظيم وعده مي دهديَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَاتَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَن تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَأَنتُمْ لَا تَشْعُرُونَ﴿۲﴾ى كسانى كه ايمان آورده ايد صدايتان را بلندتر از صداى پيامبر مكنيد و همچنانكه بعضى از شما با بعضى ديگر بلند سخن مى گوييد با او به صداى بلند سخن مگوييد مبادا بىآنكه بدانيد كرده هايتان تباه شودإِنَّ الَّذِينَ يَغُضُّونَ أَصْوَاتَهُمْ عِندَ رَسُولِ اللَّهِ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوَى لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ عَظِيمٌ﴿۳﴾كسانى كه پيش پيامبر خدا صدايشان را فرو مى كشند همان كسانند كه خدا دلهايشان را براى پرهيزگارى امتحان كرده است آنان را آمرزش و پاداشى بزرگ استإِنَّ الَّذِينَ يُنَادُونَكَ مِن وَرَاء الْحُجُرَاتِ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ﴿۴﴾كسانى كه تو را از پشت اتاقهاى مسكونى تو به فرياد مى خوانند بيشترشان نمىفهمندشنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #6306اين خطاب الله تعالي مستقيم وفقط براي هدايت ابوبكروعمرنيست به اعتباراينكه ابوبكروعمر ازعامه مردم هستند وخطاب الله تعالي براي عموم مردم هست وعلت نزول ايه هم عموم مردم هستند پس خطاب الله تعالي براي همه است نه مستقيمأ ابوبكروعمرواين حكم براي همه هست وتا دنيا هست اين حكم باقي است واين امر واضح واشكاريستشرح منهاج الوصول الى علم الاصول للقاضي البيضاويالجزءالثانيص426يتكلم عن امر مهم جدا في القرانان لفظي المؤمنين والامه يصدق على الاكثر كما يقال على البقره انها سوداء وان كان فيها شعرات بيض والزنجي انه اسود مع بياض حقته واسنانهوالجوابان صدق اطلاق اللفاظ العموم على الاكثرانما هو على سبيل المجاز وليس حقيقةلانه يجوز ان يقال لمن عدا الواحد من الامه ليسوا كل الامة ويصح استثناءه منهم وهذا واضحلفظ عام براكثريت اطلاق ميشه واين راه مجاز است ن حقيقي و يكي ازامت روجايز نيست مثل بقية بدانيم واين هارو استثنا قائل ميشيملفظ المؤمنين يا ايها الذين امنوا وقتي مي ايد ودرآن ابوبكر وعمرهستند اين اسباب وعلت فضيلت براي ان دو نيست براي انكه آن لفظ مجازي است نه حقيقي همانگونه كه بيضاوي گفته است وان براي كثرث ودوام امر هست .دفعه قبل نشان داديم كه لفظ مومن براي منافقان هم بكار رفته تو سوره 9 حجرات.در واقع اين همان ايمان ابتدائي امثال ابي سلول و ابوجهل وابولهبستذكر:جناب اوربان بجاي ادعاي شاذ ديگه جمع كنيد بريد ومنتظر خدايتان باشيد تا نشود خدايتان به اسمان سقوط كند وشمارا بخواند وشما اينجا مشغول ياوه گوئي باشيد
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #6308جناب مهراب بنظرم روز به روز با پستهایی که میگذاری رسواتر می شوی
جوابت در این مورد
1-این روایت سلسله راویانش را لطف کن ذکر کن تا قابل احتجاج باشد.
2-من در جواب گویم این حدیث ضعیف و از نوع معضل شاذ می باشد .
حديث شاذ مي باشد و امام شافعي آن را تعريف كرده است به اينكه راوي ثقه حديثي را روايت كند كه مخالف روايت ثقات ديگر باشد كه اين حديث در عمل به آن توقف مي شود ولي حافظان حديث آن را تعريف كرده اند به اينكه شاذ حديثي است كه جز يك اسناد را نداشته باشد كه ثقه يا غير ثقه در آن مرتكب شذوذ شده باشد بعد در شاذ ثقه توقف مي شود و قابل احتجاج نيست و شاذ غير ثقه رد مي شود ولي تعريف شافعي بهتر استمن صعه ی صدر دارم که از روی ندانستن علم خدیث این سوتی بزرگ را دادی .
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #63093-نظر اهل سنت بر این است که قولی حتی بالفرض صحت داشته باشد باز هم میتواند رد باشد .میدونی چرا؟؟
[]باز چون نمیدوانی برایت توضیح میدهم .قوی ترین منبع اسلامی قرآن است و اگر چیزی به نزدیکی صحت برسد اگر با ایات خدا در تناقض باشد رد می شود .لیکن بنده به شما عرض میکنم .الله ایمان صحابه را برایمان ثایت نموده و لازم نیس برویم خود را به حدیثی معظل و فقط با یک راوی مشغول نماییم .[
وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ
و الله رضای خدا را بر آنان مبذول داشته ]لِلْفُقَرَاءِ ال
مُهَاجِرِينَ الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأَمْوَالِهِمْ يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا وَيَنْصُرُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ
در مورد ابوبکر صدیق باید بگویم بر او سکینه الهی هم نازل شده
إِلَّا تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا ثَانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُوا السُّفْلَى وَكَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيَا وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ ]همچنین الله بر صحابه رسول الله که عمر و ابوبکر هم شاملش هستن سکینه نازل نموده
لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمْ فَأَنْزَلَ السَّكِينَةَ عَلَيْهِمْ وَأَثَابَهُمْ فَتْحًا قَرِيبًا
پس کسانی که مورد لطف الهی هستن و همواره دوست الله و رسولش بودن و حضرت علی هم بسیار آنان را ستوده این سخن نادر مذکور شما هیچ جایگاهی در برابر این دلایل متقن ندارد
اوربــــــــــــــــــــــــــــان
خادم الاسلام
الله مستعان
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #6310جناببببببببببببببببببببببب مهراب اگر از این استدلالهای ابکی دست نکشی لقبی مثل جناب عبدالجاهل(عبدالحسین) هم بر شما می گذاریم .گفتی===================
كَادَ الْخَيِّرَانِ أَنْ يَهْلِكَا أبو بَكْرٍ وَعُمَرُ
جواب======================
برای راقضی بودنت همین استدلالت کافی است . چرا حدیث را قیچی می کنی ؟؟؟نکند کوری بودی ندیدیش جناااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااب مهراب.باشه من میگویم کور بودی ندیدیش.ادامه حدیث را هم بخوان
قَالَ ابْنُ أَبِي مُلَيْكَةَ قَالَ ابْنُ الزُّبَيْرِ فَكَانَ عُمَرُ بَعْدُ وَلَمْ يَذْكُرْ ذَلِكَ عَنْ أَبِيهِ يَعْنِي أَبَا بَكْرٍ إِذَا حَدَّثَ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ بِحَدِيثٍ حَدَّثَهُ كَأَخِي السِّرَارِ لَمْ يُسْمِعْهُ حَتَّى يَسْتَفْهِمَهُ
این فسمت رو قیچی کردی جناب کذاب الدوله .
دنباله حديث آمده که آز آن پس سیدننا عمر هر وقت ميخواست با رسول الله صلي الله عليه وسلم سخني را بگويد آهسته ميگفت! درست مثل آهسته گفتن صاحب سري که نميخواهد همگان از آن راز باخبر شوند! آنقدر آهسته که گفته ميشد :واضح تر بگو!
اما اقای دانشمند ایا نشنیدی بین دو نفر دعوا بشه اشتی هم وجو داره .البته میدانم در مکتب شما جز ترویج کشتار جیزی وجود ندارد.
در همین ایه که دادیش این ایه ایه ی تادیب است و اگر کور نباشی میتونی ببینی که اولش ایمانشون را ثابت کرده تا چندتا منافق مثل شما زبان درازی نکنید بهشون ایه فرموده أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا
و این حدیث نشان میدهد تا چه حد ابوبکر و عمر به نبی تزدیک بودن که می تونستند راحت امر ونهی کنند .و همچبنبن اخر همبن حدبث که مثا کورها قیچیش کردی نشون میده که بعد از نزول ایه سیدنا عمر و ابوبکر تادیب شدن و بر جکم قرآن که عدم بالا بردن صدا جلو نبی است گردن نهند واین چنین هم کردن و این ایمان انان را ثابت میمند
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #6311جناب مهراب چر بهت فشار اومده ؟؟ چرا هنوز که وراد پست نشدم شما پریده است .تا این حد ازم ترس دارید؟؟؟
]گفتی==========تذكر:جناب اوربان بجاي ادعاي شاذ ديگه جمع كنيد بريد ومنتظر خدايتان باشيد تا نشود خدايتان به اسمان سقوط كند وشمارا بخواند وشما اينجا مشغول ياوه گوئي باشيد
جواب===================
]خوب است خودت هم فهمیدی چه غلطی کردی و جوابی هم نداری . با این داستان سرایی ها در مورد حدیث و ایه ای که کپی پیست نمودی هم بیشتر رسوا شدی. قیچی و تحریف هم دز ذاتتان است .من یک خدا دارم مثل همه اهل سنت راستین . خدای من الله است . شما چند تا خدا داری؟؟؟ میترسم خدیاان 15و 16هم ظهور کنند و شما امامان خودرا نشنااسید و مطابق حدیث مات میته الجاهلیه به مرگ جاهلی بمیری جناب مهرااااااااااااب.
اینقدر هم خودت را ب نادانی نزن . حالا با این تنقاضات که از مغز پوسیدت و چشم کورت با عینک دودی امامت ترشح نمودی چطور میخوای جواب پس بدی.
من یلشم رویم نمیشود سخن بگویم
اوربـــــــــــــــــــــــــــــان
خادم الاسلام و الاهل السته
الله مستعان
-
نویسندهنوشته ها
شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.
این روایت مردود و ضعیفه علتش هم شاذ بودنشه.